vendredi, novembre 13, 2009

قای نصیبی در کوچه بن بست علی چپ

ایرج شکری

آقای نصیبی در کوچه بن بست علی چپ
هنوز مرکب نوشته آقای بصیرنصیبی در مورد بدل سازی سینمای زیر زمینی خشک نشده بود که نامه سرگشاده بهمن قبادی سینماگر مردم دوست وترقیخواه کرد را در انتقاد از مواضع و اظهارات فرصت طلبانه عباس کیارستمی خواندیم*. آقای نصیبی در آن مطلب چنین به داوری در مورد بهمن قبادی نشست:«ج. اسلامی وقتی دریافت که سینمای زیر زمینی هم به یک واقعیت تبدلیل شده که کنترلش از عهده رژیم خارج است ،خودش سینمای زیر زمینی هم علم کرد وبهمن قبادی با سابقه کار در حراست و همراه خانواده مخمل باف گزینه مناسبی بود به خصوص که وی کردزاده هم بودومحل تولد او برای قالب کردن کار او به جشنواره ها ودیگر محافل سینمایی یک امتیاز محسوب می شد. او حالا تبدلیل شده است به فیلم زیر زمینی ساز با جواز کسب ویژه !که مطبوعات حکومتی هم مجازند لحظه به لحظه موفقیت او در جشنواره های خارجی را با آب و تاب انتشار دهند. در ماجرای رکسانا صابری، محبوب پرزیدنت «اوبا ما» هم سهمی بریایش قایل شدندو نقشی که خوب ازعهده اش برآمد». من در مطلبی به انتقاد به این دیدگاه ایشان پرداخته بودم ** و سوال این است که خب حالا این نامه بهمن قبادی هم بدل سازی است یا واقعا دردی را بیان می کند. اگر بدل سازی باشد، یعنی رژیم نیز همین مواضع بهمن قبادی را در مورد مسائلی که بیان کرده تایید می کند، پس مشکل بهمن قبادی با رژیم چیست؟ نکند آن هم ساختگی است و مساله تبعیض علیه سنیان و دشواریهای خود او در ساختن فیلم همه دروغ است. و اگر دروغ است نفعش برای بهمن قبادی چیست؟ و اگر دروغ نیست که به نظر من نیست، آن وقت این سوال را می شود مطرح کرد که خب آیا این نامه سرگشاده بهمن قبادی در آن نشریه سینمای آزاد جایی دارد یا ندارد، اگر ندارد چرا؟ اگر دارد پس باید پذیرفت که قضاوتی که بهمن قبادی را محصول بدل سازی رژیم جمهوری اسلامی دانسته بود غلط بوده و لازم است اصلاح شود. اما بن بست بودن کوچه تنگ وباریک و کوچکی که اقای نصیبی در آن قرار دارد به وضوح در نوشته اخیر او« استقلال سینمای جمهوری اسلامی درمعرض خطر است! شوخی نمی فرمائید ؟ » در برابر عموم قرار دارد هم چنان که خود را به «کوچه علی چپ» زدن آقای نصیبی در این زمینه. آقای نصیبی طبق معمول با گم کردن سوراخ دعا، به حمله به سینماگرانی که نامه سرگشاده به مردم را نوشته اند پرداخته است اما آن چه جالب است این است که یکی از کسانی که اظهاراتش مرجع استناد آقای نصیبی به عنوان تحت کنترل بودن سینما در تمام مراحل است(ایرادی هم بر آن وارد نیست ولی سینمای مستقل معنیش سینمای غیر سفارشی است)، یعنی آقای بهرام بیضایی، خود از امضاء کنندگان همین نامه است و آقای نصیبی هم البته نام تمام امضاء کنندگان آن نامه کوتاه را آورده است، اما حمله سنگینش بیشتر متوجه کیا رستمی است و در عین حال همه را در جوال رژیم جمهوری اسلامی قرار داده است:« جالب است بیانه ای از سینماگران با ادعا همراهی با مردم منتشر شود، اما هیچ اشاره ای به جنایت های این چند ماه رژیم نمی شود از محتوای این اعتراض نامه چنین استنباط می شود که دل نگرانی اکثر اینان شایعه حذفشان بعداز دوره دوم ریاست جمهور قلابی دکتر! احمدی نژاد است». با این حساب بهرام بیضایی که غالبا از حمله های آقای نصیبی در امان بود نیز، دریافت کننده این سر زنش است. متاسفانه چیزی که آقای نصیبی نمی خواهد ببیند و این مشکل را من خصوصا از بعد از آتش بس به این طرف که کم کم تولیدات سینما و انتشار ماهنامه رو به تزاید می رفت، با دوستان سابق از خود راضی خود داشتم این است که مبارزه مردم با یک رژیم«خودی» هرچند که خیلی هم خونریز و جنایتکار باشد، نمی تواند با همان معیارهایی مورد ارزیابی قرار بگیرد که اگر یک رژیم بیگانه بر کشور حاکم می شد. مبارزه مردم اندک اندک، اما گسترده و پیوسته و به شکل اعتراضات گوناگون صورت می گیرد و در کسب مطالبات خودشان است که رژیم را سانتیمتر به سانتیمتر عقب می رانند. اعلامیه محکومیت جنایات رژیم نیز ممکن است روزی از سوی سینماگران کشور صادر شود، ولی اکنون همین امضای جمعی هم پدیده نوظهوری است که من شخصا یادم نمی آید قبلا از سوی سینماگران دیده شده باشد. بن بستی کوچه یی که آقای نصیبی در آن قرار دارد، وقتی آشکار می شود که همین چند خطی را که از مطلب اخیر ایشان نقل کردم، در کنار چند خط دیگر از اول همین مقاله قرار بدهیم:« اطلاعیه ای اواخراکتبر روی سایت ها آمد ومورد توجه قرارگرفت با عنوان دوستداران سینمای ایران. قصد ونیت چنین اطلاعیه هایی آنقدر گویا ست که نیاز نیست روی بند بند آنها تامل کنیم من هم به اشاره ای گذرا به محتوای این بیانیه بسنده می کنم .اماسرنگونی طلبان حامی سینما ی نظام جمهوری اسلامی می توانند با مشاهده نام من بالای مطلب همان قضاوت های همیشگی یشان راتکرار کنند، [...]باکی نیست خورشید همیشه زیر ابر نمی ماند اگر جنبش مردم ما برعلیه کلیت نظام جمهوری اسلامی بار دیگر توسط شبه اصلاح طلبان سبز پوش شده مصادره نشود، دور نیست زمانی که این نظام فاسدبه سقوط کشانده شودواگر حکومتی مردمی به روی کار بیاید وپرونده های آنها که با کارشان ،رفتارشان ،بقای این جباران را باعث شده اندگشوده شود آن زمان معلوم خواهد شد قضاوت ما حق بود ویا حمایت های آنها از سینمای گلخانه ای». مفهوم این حرف آقا نصیبی این است که اگر فردا این نظام فاسد ساقط شد و یک حکومت مردمی روی آمد، آن وقت در آن حکومت مردمی،«پرونده» این سینماگران که حتما اسناد معتبرش را در آرشیو سینمای آزاد بایگانی شده، رو خواهد شد ومردم در باره سینماگرانی که دیگر بیضایی و تقوایی هم در شمار آنها هستند، همچنان که جعفرپناهی و ابوالفضل جلیل و بهمن قبادی(کلا آنهایی هم که در این لیست 40 نفره نیستند اما قبلا «پنبه» آنها توسط اقای نصیبی زده شده است)، همان قضاوتی را خواهند که خورشید حقیقت فرمایشات کنونی آقای نصیبی مشهود است و مغرضان یا افراد کودن مثل من که در بین نیروهای سرنگونی طلب هم جاگرفته اند و ابری شده اند در برابر این خورشید، دیگر حرفی برای گفتن نخواهند داشت. با جملاتی که از فرمایشات آقای نصیبی نقل کردم، واقعا نتیحه دیگری جز این نمی شود گرفت که با سرنگونی این رژیم و روی کار آمدن حکومتی مردمی، مردم تقریبا همه سینماگران اسم و رسم دار کشور حتی ناصر تقوایی وبهرام بیضایی را هم به عنوان کسانی که« با کارشان، با رفتارشان، بقای این جباران را باعث شده اند» محکوم خواهند کرد. جدّی می فرمایید آقای نصیبی؟ :منابع
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=17093 *
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=16867 **
پ-22آبان 1388- 13 نوامبر 2009
/

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن