dimanche, février 28, 2010

ایرج شکری
موعظه های کنونی میرحسین موسوی و گذشته و آینده او


مصاحبه اخیر میرحسین موسوی با سایت کلمه که پر است از انتقاد از عملکرد نظام و رفتار انحصار طلبانه و سرکوبگرانه نظام جمهوی اسلامی علیه شهروندان- از جمله روش و رفتاری که رژیم در روز 22 بهمن پیش گرفت- و موعظه هایی که او به جناح رقیب کرده است، باز هم اقدام بی خاصیتی است که هیچ شانسی نه برای شینده شدن آن در بین «بالائیها» هست، نه رهنمود پیش برنده یی برای پایینها در بر دارد. دلیل این بی خاصیتی هم بر می گردد به خواست بالائیها و خواست پائینها که میرحسین موسوی در هر در مورد نقش باز دارنده و کنترل کننده می خواهد بازی کند. باز دارندگی در مورد بالائیها البته ویژگی مثبتی است اما او فاقد امکان و اختیار در تحقق آن است. این که مثلا سپاه دست از فعالیت های اقتصادی بردارد، این که رژیم جمهوی اسلامی بجای تخاصم وارد تعامل با جامعه بین المللی شود، این که ... اینها اهداف مثبتی است اما خواست مقام معظم رهبری و سپاه خلاف این است. به ویژه در مورد سیاست خارجی اهداف رهبری و سپاه ارتباطی با منافع ملی ندارد بلکه بر اساس گسترش «انقلاب اسلامی» و اقتدار اسلام که پرچمدار آن در برابر «دنیای کفر» ولی امر مسلمین حضرت آیت الله خامنه ای است و لشکریانش هم «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است، ندارد. اظهارات اخیر خامنه ای در دیدار با هیأت فلسطینی که بر شکست قطعی آمریکا و تحقق خاورمیانه اسلامی تاکید کرده بود و اظهاراتی نظیر همین، حدود یک ماه پیش از سوی رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه و مشاور عالی نظامی رهبر نیز اظهارات همین صفوی در چهارم آبان دو سال پیش در برابر دانشجویان بسیجی در مورد استراتژی ناظر بر پنجاه سال آینده برای برپایی یک بلوک و قطب قدرت جهانی از کشورهای اسلامی که در قلب آن جمهوی اسلامی قرار دارد*، همه گواه بر این است که جناح ولی فقیه مایل محدود کردن خود در «چارچوب منافع ملی» نیست بلکه رسالت و نقش اسلامی و جهانی برای خود قائل است که در درجه اول الویت قرار دارد و تضمین پایداری و اقتدار رژیم را در تحقق آن م بینند . باز دارندگی موسوی برای پایینیها در التزام او به حرکت در چارچوب نظام و تلاش برای «اجرای بدون تنازل قانون اساسی» است. خب این قانون اساسی که با پیمان شکنی خمینی به مردم تحمیل شد و با این حال خود کارگزاران نظام، از جمله جناب میرحسین موسوی، اصول متعددی از آن را هیچوقت رعایت نکردند(از جمله همان اصل 27 مربوط به آزادی برگزاری اجتماعات مسالمت آمیز)، دیگر پاسخگوی خواستهای نسل جوان شورشی و مردم غارت شده و سرکوب شده نیست. میر حسین موسوی با تاکید بر تلاش در چارچوب نظام برای تغییر اوضاع، رسالت کنونی «جنبش سبز» را در گسترش آگاهی دانسته است و این هم تناقضی است که شاید خودش اآن را درک نمی کند. چرا که گسترش آگاهی همراه خود نفی ولایت فقیه را از سوی «آگاه شدگان» به همراه خواهد داشت و این یعنی ساختار شکنی، یعنی پایان کار او. این آینده ایست که نگارنده برای موسوی می بینم. جمهوری اسلامی تنها و تنها با سرکوبی شدید مردم و کشتن ارزنده ترین فرزندان آزاده میهن و با اختناق و سانسور بیسابقه در تاریخ کشور که خمینی از آغاز خواهان آن بود، امکان پذیرشد و جناب میرحسین موسوی یکی از عمله اختناق در زمان رویش این نظام منحوس ضد ایرانی و ضد انسانی در ایران بود و هنوز هم هیچ کلامی در ندامت از اقدامات و عملکرد سیاه گذشته اش، از او دیده نشده است. کسی که اکنون خود را سخنگوی خواستاهای مردم می نمایاند و از تعطیلی مطبوعات انتقاد می کند همان کسی است که تحمل یک تشکل تخصصی مستقل مثل سازمان نظام پزشکی ایران را نکرد؛ هیات مدیره انتخابی آن را کنار زد؛ وزیر بهداری خود را به ریاست آن گماشت و برای پزشکان کشور خط و نشان کشید و آنها را تهدید کرد و بعد از آن هم وزیر کشورش محتشمی، آنها را مورد پیگرد و سرکوبی قرار داد. دشمنی و نفرت او از روشنفکران کشور در زمان تصدی روزنامه جمهوری اسلامی و بعد در دوران نخست وزیریش نیازی به شرح ندارد. خلاصه این که وفاداری به حفظ نظام ولایت فقیه و ادعای تغییر وضع به سود مردم و پیش گرفتن سیاست همزیستی و تعامل در روابط خارجی تناقضی است که تنها نتیجه یی که می توان از آن انتظار داشت، تنگ تر شدن هرچه بیشتر عرصه برای امثال موسوی از سوی جناج رقیب و رویگردانی روز افزوان و کاهش حمایت از آنان از سوی مردمی است که با
اعتراضات خود به اینان اعتبار دادند.

http://iradj-shokri.blogspot.com/2007/10/50.html

پ- 9 اسفند 1388 – 28 فوریه 2010

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن