samedi, mars 31, 2018

استواری انقلابی مریم اکبری منفرد یک زن زندانی سیاسی در پاسخ به قاضی صلواتی جنایتکار



آن کس که در مقام بخشیدن و عفو دادن است من و هم وطنان همیشه در زنجیر هستیم



استواری انقلابی مریم اکبری منفرد  یک زن زندانی سیاسی در پاسخ به قاضی صلواتی جنایتکار


پر غرور و شعله ور با دلی سرشار از نشاط بعد از ۹سال زندانی که تک تک لحظه هایش را به آغوش می کشم نه تنها دادخواه خون خواهر و برادرانم می باشم، نه تنها دادخواه تمام زندگی ام که از من به یغما بردید میباشم، بلکه دادخواه ۹ سال زندگی کودکانم که از آنها دریغ داشتید و لحظه های کودکانه شان را به یغما بردید نیز هستم و خواهم بود. پس آن کس که در مقام بخشیدن و عفو دادن است من و هم وطنان همیشه در زنجیر هستیم.
با تمامی عشق و ایمانم، گرمترین درودهای خود را به شهدای راه آزادی ، شهدای قیام دی ماه آن گواهان صدق و فدا و پایداری تقدیم میکنم.
 
***************  

 به گزارش هرانا، مریم اکبری منفرد، زندانی سیاسی که از دستگیر شدگان سال 88 است و دوبرادرش به اتهام عضویت در سازمان مجاهدین خلق ایران، در دهه 60 اعدام شده اند،  پاسخی کوبنده به قاضی صلواتی جنایتکار که به همسر او گفته بود «بر رسی می کنیم تا ببینیم در لیست عفو شدگان هست»،نوشته است که جملاتی از آن در بالا آمده است. کوبندگی زبان  خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان در بیدادگاه رژیم شاه، این بار از زبان یک زن مبارز، یک مادر قهرمان، جنایتکاران اسلامگر را خطاب قرار می دهد.  گزارش کامل  در لینک زیر:



jeudi, mars 29, 2018

بهاری با افق تیره و توفانی برای رژیم، برای سالی که برای مردم نکو خواهد بود


 بهاری با افق تیره و توفانی برای رژیم، برای سالی که نکو خواهد بود برای مردم




 پیام نوروزی کارشناشی شده ترامپ*، پاسخ گِرد ظریف، کک بولتون ، نرمش قهرمانانه کیم جونگ اون و تودهنی  ها به خامنه ای



ایرج شکری

پیام نوروزی دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا از این نظر اهمیت دارد که در آن مرکز و نهاد اصلی قدرت و تعیین سیاست در رژیم عقب مانده و سفّاک و ضد ایرانی آخوندی که به شکل «خر تو خری» اداره می شود، درست شناخته شده است و همانطور که در عمل، به ویژه در دو- سه سال گذشته در تضاد بین آخوند روحانی و سپاه همه شاهد بوده اند، این مرکز قدرت و تعیین کننده سیاست چه در امور داخلی و چه در سیاست خارجی، «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است(1) که نیرویی خودسر و متصل به رهبر و دارای «کارت سفید» از او است؛ نیرویی که  فرماندهانش هیچ محدویتی برای اعمال اراده و تحمیل نظر خود نمی شناسند(حتی در مسائل جزئی و کوچک) و نیرویی است که ستون فقرات دستگاه سرکوب اختناق رژیم آخوندی است. در دعواهای اخیر احمدی نژاد با دستگاه قضایی رژیم، اتهام «اختلاس» بقایی در مبلغ سه میلیون و ۷۶۶ هزار یورو و همچنین ۵۹۰ هزار دلار پولی که بنا به اظهار سازمان اطلاعات سپاه پاسداران به قوه قضائیه "برای امور مربوط به کشورهای آفریقایی" به طور نقد و خارج از سیستم بانکی کشور، در 12 مرداد 92 ،یک روز قبل از شروع به کار روحانی به عنوان رئیس جمهور، به محمود احمدی نژاد داده شده بود تا «بین سران چند کشور افریقایی توزیع شود»، گوشه یی از دست باز  سپاه در در دخالت در همه امور حتی با خرجهای بی حساب و کتاب است.

سپاه خودسر و دارنده نقش محوری در تعیین سیاست

 نگارنده توجه به این نقش محوری سپاه در قدرت و موقعیت «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» بی وطن را، در ارزیابی اوضاع رژیم و مبارزه مردم با آن مهم می دانم و هم در مورد «بی وطنی» (2) و هم در مورد خودسری های سپاه یادداشتهایی نوشته ام.


در مورد «زیر آوار» اسلام بودن و بی معنی بودن مفهوم وطن برای پاسداران، هیچ چیز مثل شرحی که پاسدار قاسم سلیمانی در «کنگره بزرگداشت 8000 هزار شیهد استان گیلان» در مورد انگیزه ای که آنها را به جنگ در هزار کیلومتر دورتر از شهر و دیار خود کشاند، نیست. سلیمانی با ادعای این که خمینی با « با ممزوجیت دین و قومیت و ملت در چهار چوب یک حکومت» کاری مهمی انجام داد که ملت را و ایران بیمه کرد» (!)، می گوید« مگر امکان داشت که بدون انگیزه دین و اسلام 8000 نفرجوان بروند با فاصله 1000 کیلومتر از اینجا بدون این که شهر آنها و خانه کاشانه آنها مورد تهدید واقع شده باشد بروند در مرزهای شلمچه و طلائیه و کوههای کردستان سرشان قطع شود و... »(3).  در این پرت وپلا گویی می بینم که قاسم سلیمانی با مفهوم «وطن» و «میهن» و عشق به میهن که برای ایرانیان از عشق به ایران با همه فرهنگ و تاریخش  - که نوروز از آن جمله است – و به قرنها قبل از اسلام بر می گردد، سرچشمه می گیرد، به کلی بیگانه است. چرا که تاریخ برای او سایر برداران پاسداراش، مثل آخوندهای بی وطن، از زندگی پیامبر اسلام و جنگهای او شروع می شود و وقتی «اسلام» به ایران می رسد، دیگر این ها هم در شمار لشکریان آن هستند و در این طرف هرچه هست تعلق به «جاهلیت» و «مجوس» پیدا می کند و باطل و «نجس» است.

مناسب می دانم در مورد خودسریهای سپاه -حتی در جزئیات- و لگد پرانی به دولتی که ریاست آن «تنفیذ» شده توسط ولی فقیه خودشان است، یاد آوری کنم که مثلا وقتی در اواخر تیرماه 95 اعضای هیات دولت تصویب کردند که «برگزاری کنسرت، شب نشینی و مهمانی ها نیاز به مجوز نیروز انتظامی(اماکن) ندارد و ناجا حق دخالت در مجوز و محتوای کنسرت ها را نخواهد داشت»، پاسدار سیّد مسعود جزایری، در مقام «معاون ستاد کل نیروهای مسلح»، یکهو مثل خرس قطبی که روی دوپای خود بلند می شود و حضور خود را به طور رعب آور و آماده دریدن نشان می دهد؛ در مساله یی که ربطی به «معاون ستاد کل نیروهای مسلح» نداشت، دستور العملی برای فرمانده نیروی انتظامی صادر کرد و در آن تاکید کرد که«ماموریت ناجا در برخورد با ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در برخی اماکن از جمله محل برگزاری کنسرت ها، باید با جدیت انجام شود»(4) یا وقتی روحانی بعد از تایید «برجام» توسط خامنه ای و قطعی شدن آن، خواست از فرصتی که آن را مناسب یافته بود، برای جهت گیری تازه در روابط خارجی استفاده کند و در سخنانی در نشست مشترک هیات دولت و استانداران در 28 مرداد 94 با تاکید بر این که :« رویکرد جمهوری اسلامی ایران پافشاری بر حل و فصل همه معظلات جهان از طریق مذاکره و گفتگوست» افزود:«نباید فکر کنیم پس از حصول توافق می توانیم هر طور که بخواهیم حرف بزنیم و عمل کنیم و دیگران در برابر این تغییر رفتار ما واکنشی نخواهند داشت. باید همان مسیر سازنده و درستی را پیش ببریم که مردم در خرداد 92 به ان اقبال کردند و عامل این توفیق بود که اگر آن راه را ادامه ندهیم چه بسا توافق نیز پایدار نباشد»،روز بعد از این سخنرانی، پاسدار جعفری فرمانده سپاه چنگ و دندان نشان داد و خرناس کشید که:« برخی معتقدند رفتارهای ما باید در چارچوب اراده ی دشمن تنظیم شود و می گویند ما هر طوری که می خواهیم نمی توانیم حرف بزنیم و عمل کنیم؛ چون دیگران در مقابل ما واکنش نشان می دهند» و خط و نشان کشید که:« کسانی که می خواهند با این سخنان مغایر با اصول انقلاب و فرمایشات رهبر معظم انقلاب اسلامی، روزنه های جدیدی را برای نفوذ بیگانگان در کشور بگشایند، بدانند هرگز اجازه ی رشد و پیاده سازی چنین تفکری را نخواهیم داد»!(5) از این مداخله ها و اعمال اراده ها از سوی سپاه در تعیین سیاست فراوان است و البته همچنان که همگان می دانند، واکنش رؤسای جمهوری برگزیده شد با «آرای میلیونی مردم مسلمان و انقلابی ایران» که اندکی با سپاه و ولی امر مسلیمن جهان، زاویه دار بوده اند - چه «اصلاح طلب»چه «اعتدال گرا»-، تودهنی خوردن در «کمال متانت» و بدون هیچ اعتراضی و «زِه زدن» و عقب نشینی کردن از مواضعی بوده است که اعلام کرده بودند و رای دهندگان میلیونی هم (بنا بر ادعای خودشان) آنها را به خاطر همان مواضع و سیاستهای اعلام شده، در انتخابات تایید کرده بودند.

پیام نوروزی به طور چشمگیری کارشناسی شده دونالد ترامپ

در پیام نوروزی رئیس جمهوری آمریکا به مردم ایران، با اشاره به دعایی در پایان کتیبه یی از داریوش هخامنشی که در آن از اهورامزاد خواسته است که ایران را از « دشمن، دروغ و خشکسالی» حفظ کند، عملکرد سپاه پاسداران با این سه تهدید برای ایران و ایرانیان تطبیق داده شده است. این پیام در بین سایر پیامهای نوروزی که رؤسای جمهوری آمریکا خطاب به مردم ایران فرستاده اند، و حتی پیام سال قبل خود او از سطح بسیار بالای کارشناسی هم در زمینه شناخت عملکرد رژیم و رابطه اش با شهروندان، هم در انتخاب معیاری هایی از بخش ایرانیِ خالص(قبل از اسلام) تاریخ و فرهنگ ایران که مورد علاقه بخش بزرگی از جمعیت طبقه متوسط و تحصیل کرده های ایران که این به دوره از تاریخ خود افتخار می کنند و به وسیله آن دیوار بلندی برای حفظ هویت و تمایز ریشه ای خود با رژیم آخوندی ایجاد می کنند، ابتکاری است که نشان از اطلاعات کارشناسانه ً همه جانبه تنظیم کننده (یا تنظیم کنندگان)پیام رئیس جمهور آمریکا، از اوضاع دارد.

در پیام یاد شده، در همسانی سپاه با تهدید اول (به عنوان دشمن ایران و ایرانیان) از جمله آمده است،« اول، سپاه پاسداران نه در نام و نه در عملکرد، ایرانی نیست. سپاهی متخاصم است که مردم ایران را سرکوب کرده و از آنها سرقت می کند تا فرای مرزها از تروریسم حمایت کند...». این ویژگی سپاه برای مردمی که خود از دستگیری ها و بازداشت های خودسرانه سازمان اطلاعات سپاه خبر دارند، مردمی که از هزینه های کلانی که رژیم برای گسترش نفوذ در فراسوی مرزها؛ به ویژه در سوریه و لبنان می کند آگاه هستند و با شعارهایی مثل «سوریه را رها کن / فکری به حال ما کن» بدان معترض اند و برای مردمی که شعار «جمهوری ایرانی» می دهند، ابهامی ندارد و کاملا روشن است و کیست که نداند «سپاه پاسداران انقلاب اسلامیِ» بی وطن، در محور فساد و غارت و سرکوب و اختناق در ایران قرار دارد. فایده و حسن این تشخیص از سوی آمریکا این است که محدوده هدفها و جهت گیری سیاستهای آمریکا را در تضادهایی که با رژیمی که بر سرنوشت مردم ایران چنگ انداخته دارد، تعیین می کند و این می تواند سبب محدود شدن عرصه تخریب و ضربه احتمالی در رویارویی آمریکا با رژیم به پهنه و زمینه هایی که مشکل از آنجا برمی خیزد، یعنی سیاست های مداخله جویانه برونمرزی رژیم، بشود. به نظر می رسد که هدف از تنظیم چنین پیامی همین بوده است؛ اطمینان دادن به مردم ایران که تنش و تضاد موجود بین دولت آمریکا و رژیم مستقر در ایران، با شناخت و آگاهی آمریکا از وضع آنان و عملکرد رژیم، متوجه آنان(مردم ایران) نیست و نیروی متخاصم در برابر آمریکا در این پیام مشخص شده است.

در واکنش به این پیام، از روحانی که در 19 مهرماه سال قبل در واکنش به احتمال گنجاندن نام سپاه در فهرست گروههای تروریستی از سوی آمریکا، نطق پر حرارتی کرده و همان آدمی که قبلا گفته بود، اگر پول رسانه و تفنگ در یکجا جمع شود اگر ابوذر هم باشد فساد می آورد، اما سپاه را در «دل مردم» جا داد، صدایی شنیده نشد. وزارت خارجه رژیم اما به ناچار باید واکنشی نشان می داد. این واکنش را ظریف وزیرخارجه رژیم، در توئیتی نشان داد که در آن رئیس جمهور آمریکا را بی اطلاع و حرفهای او را «اهانت های احمقانه » دانست و حمله یی هم به شاهزاده بن سلمان که برای یک سفر سه هفته ای در روز 20 مارس(29 اسفند 96) به آمریکا سفر کرده بود کرد، ولی به رغم حمله سنگینی که در پیام ترامپ به سپاه شده بود، ظریف وارد آن موضوع نشد و صلاح دید که برای کمتر  خراب کردن و گند آلود کردن خود، از کنار مساله بگذرد. توئیت ظریف این است«ایرانیان با هزاران سال تمدن، دارای چنان عمق تاریخی هستند که اهانت‌‌‌های احمقانه یک رهبر تازه به دوران رسیده را نادیده بگیرند؛ کسی که همه دانش او از تاریخ، سیاست و دیپلماسی را می‌‌‌توان در ٢٨٠ حرف خلاصه کرد - با این همه هنوز از آن جوانک آلت دست خود بیشتر می‌‌داند».

باد مخالفی که بر بادبان کشتی رژیم می وزد

این تشدید تضاد آمریکا با رژیم در  شرایطی صورت می گیرد که یک رویداد بسیار مهم برای مساله یی بسیار مهم در سیاست خارجی آمریکا در پیش است و آن دیدار بین رهبر کره شمالی با دونالد ترامپ است که زمان آن در اوخر ماه مه پیش بینی شده است. این تحول به سوی آرامش در روابط به شدت تنش آلود کره شمالی با آمریکا، به دلیل اعلام آمادگی از سوی رهبر کره برای گفتگو در مورد غیر اتمی شدن که خبر آن در نیمه اسفند ماه اعلام شد، پیدا شده است. خبر مربوط به سفر کیم جونگ اون رهبر کره شمالی به چین و انتشار مشروح گزارش این دیدار توسط خبرگزاری رسمی چین در 28 مارس(8 فرودین 97) که در آن از قول رهبر کره شمالی آمده است« موضع همیشگی ما غیراتمی شدن شبه جزیره کره براساس وصیت کیم ایل سونگ، رئیس جمهوری سابق، و کیم جونگ ایل، دبیرکل فقید حزب کارگران کره بوده است.» (6) و نیز خوش بینی دونالد ترامپ نسبت به مواضع رهبر کره شمالی، نشانه های مثبتی از حرکت در جهت کاهش تنش در رابطه آمریکا با کره شمالی است که تا همین مرحله هم حتما برای رژیم نگران کننده است و اگر گفتگوهای کره شمالی و آمریکا که قرار است در اواخر ماه مه انجام شود، دستاورد مشخصی در جهت پایان دادن به تنش وعادی شدن روابط دوکشور همراه داشته باشد، این خبر بسیار بدی برای رژیم خواهد بود. چرا که  دونالد ترامپ به رها شدن از نگرانی تهدید اتمی کره شمالی و تلاش برای مقابله با آن، نیروی آزاد شده در این زمینه را، صرف مقابله با سیاست ها و اهداف مداخله جویانهً شیعه گری گسترانه رژیم آخوندی که باعث نگرانی هایی در کشورهایی منطقه خاور میانه است، خواهد کرد. در این زمینه البته نقش صدها میلیون دلار قرار داد هایی که عربستان سعودی  با آمریکا بسته است را، نباید از نظر دور داشت. به نظر می رسد که سعودی ها بعد از به آتش کشیده شدن سفارتشان در تهران و کنسولگری در مشهد، و آن پیام تهدید و خط نشان کشیدن سپاه پاسداران علیه رّژیم سعودی بعد از اعدام شیخ نمر، بهترین دیپلماسی در برخورد و رویارویی با تهدیدهای رژیم را، استفاده از تمام امکانات برای به زانو در آوردن رژیم و نشان دادن تخاصم آشکار با رژیم – همانگونه که رژیم علیه سعودی بکار گرفته – دیده اند. قابل پیش بینی بود که بعد از رویداد به آتش کشیده شدن سفارتخانه سعودی و آن اطلاعیه سپاه برای انتقام اعدام شیخ نمر و براندازی نظام سعودی(که چندی بعد اطلاعیه قاسم سلیمان در تهدید دولت بحرین به خاطر دستگیری و فشار به شیخ عیسی قاسم هم مکمل آن شد)، سعودی ها شمیشر از رو ببندند(7).

انتخاب بولتون و افتادن کک به تنبان نعره کشهای رژیم

تحول دیگری که «کک به تنبان » رژیم و پاسداران عربده کش اش انداخته است، قرار گرفت جان بولتون در پست بسیار مهم مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکاست. جان بولتون که به عنوان یکی از «باز»های جنگ طلب و طرفدار «زدن ضربه اول و پیشگیرانه نظامی» شناخته می شود، در سالهای گذشته پیوسته بر سیاست «تغییر رژیم» در ایران تاکید داشته و به ویژه روابط او با سازمان مجاهدین و سخنران اجتماعات مجاهدین بودن او هم مزید بر علت ناراحتی و خشم رژیم از این انتصاب شده است و این ناراحتی را با بیان این که « ترامپ یک حقوق بگیر منافقین را به عنوان مشاور امنیت ملی انتخاب کرد»، بیان کرده اند

تودهانی های آشکار به خامنه ای

رویداد دیگری که برای خامنه ای حتما سخت بوده و نمی تواند آن را به فال نیک بگیرد، تو دهنی هایی بود که در داخل کشور به طور علنی به خاطر ادعایی که خامنه ای در سخنان خود در اول فروردین در مورد وجود آزادی بیان در رژیم کرده بود، دریافت کرد. خامنه ای در سخنرانی خود گفت:« هیچکس به خاطر این که نظرش مخالف نظر حکومت است مورد تعقیب و فشار قرار نمی‌گیرد هرکس چنین ادعایی کند دروغ گفته است و بنا هم نیست کسی معترض اینها شود». طبعا این دروغ بزرگی بود که او می گفت. از خدمتگزاران سابق رژیم که در بالاترین مقامات دولتی دارای مسئولیت بوده اند هم کسانی هستند که به خاطر انتقاد از گردش امور دستگیر و زندانی تنبیه شده اند. و بعضی هم که مثل خاتمی دستگیر و زندانی نشده اند، اما نه اجازه سفر به خارج دارند نه حتی اجازه شرکت در مجلس عزا یا عروسی، ممنوع التصویر هم هستند چه رسد به شهروندان عادی که در شرایط سختی در زندانهای رژیم هستند. این آخوند مستبد پلید، اصلا به روی خود نمی آورد کسانی مثل آرش صادقی و گلرخ ایرانی و آتنا دائمی(در اعتراض به بد رفتاری در اعتصاب غذا زده اند و سلامتشان به خطر افتاده و رو به وخامت می رود) نرگس محمدی که مادر دو کودک خرد سال است، کاری جز بیان نظر انتقادی از گردش امور نکرده اند. درنظام متعفن متشرعان که کارنامه بسیار ننگین و خونین اعدامهای دهه سیاه 60 و کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 1367 را دارد، زدن اتهام «محاربه با خدا و رسول» یا «مفسد فی الارض» به هر منتقدی و جان او را گرفتن، یا فتنه گر نامیدن همراهان و خادمان نظامِ برخوردار حمایت خمینی در حیاتش، به خاطر سرپیچی از پذیرفتن مطلق العنانی رهبر و به حصر فرستادن، آنها روش رویا رویی با منتقدان است.

از جمله تودهنی هایی که به خامنه ای زده شده مطلبی از سوی یک خبرنگار روزنامه ایران بود که در توئیتر با اشاره به ادعای خامنه ای در مورد آزادی بیان، نوشت:« خیلی عالی می‌شود برای اثبات عملی این گفته، ایشان برای اولین بار یک نشست خبری برگزار کنند. خبرنگارانی مثل من سوالات زیادی از ایشان داریم، از جمله در همین حوزه آزادی بیان ». وی در توئیت دیگری نوشت که با شنیدن آن سخنان رهبر به یاد «هدا صابر» افتاده است و این که گناه او چه بود. یک طرفدار احمدی نژاد هم در مطلبی که در آن به دستگیری و زندانی شدن دو سه نفری که او می شناخت و سوابق رزمندگی داشته اند اشاره کرده بود که هیچ گناهی جز اظهار نظر و درخواستی مثلا برای آزادی کسی که بی دلیل زندانی شده بوده نداشته اند و یا وثیقه برای آزادی یک دوست بازداشتی خود تهیه کرده اند، دستگیر و زندانی شده اند افزود که :« سر آیت‌الله خامنه‌ای ⁩را بیش از این درد نیاورم.این حقیر هم درپی بازتاب دادن آراء آقایان جوانفکر و بقایی به فساد فی الارض متهم شدم و‌ به قید وثیقه آزادم. این‌ها مشتی بود نمونه خروار. فکر می‌کنم روزگار احمدی‌نژادی‌ها و معتقدان به انقلاب که این طور باشد، فقط حضرت عباس (ع) باید برسد به داد مخالفان حکومت» (8).

شرایطی که در آن صدای اعتراض گرسنگان و گارگران بیکار بلند تر می شود


سفت و سخت تر شدن «قلاده» یی که با برجام بر گردن این رژیم درنده خو قرار گرفت که با تحریمهایی جدیدی که اروپایی ها گویا برای «حفظ برجام» و راضی کردن آمریکا در ماندن در آن، قرار است برای رژیم وضع کنند، تشدید فعالیت سعودی برای اعمال فشار های بیشتر و حتی اقدامات تلافی جویانه علیه رژیم بعد از شلیک چند موشک به سوی عربستان در 25 مارس(4 فرودین) توسط حوثی ها که سعودی ها کشورهایی نظیر فرانسه را با خود همصدا کرده اند که موشکها توسط رژیم در اختیار حوثی ها قرار گرفته است، اینها آسمان تیره بهار سال نو برای رژیم است که خبر از سالی توفانی برای رژیم می دهد. سالی که به رغم سختی هایی که برای مردم هم می تواند داشته باشد، لیکن می توان یقین داشت که با اعتراضات و با ایستادگی های مردم در برابر رژیم، به هرحال «سالی نکو» برای مردم خواهد بود، چرا که جهانیان به روشنی می بینند که بخش عظیمی از مردم ایران آگاهند که سیاست خارجی مداخله جویانه و اسلامگستری و شیعه پروری رژیم که هزینه های کلانی از دارایی مردم ایران را صرف آن می کند، مثل عملکرد سرکوبگرانه و مردم ستیزانه و به شدت ارتجاعی این رژیم سراپا فاسد ضد ایرانی، به زیان کشور است. مردم ایران از بلاهت و هپروت و مالیخولیای قدرت پرستانه فرماندهان سپاه که یکی عمق استراتژیک رژیم را در سواحل دریای مدیترانه می بیند و یکی مثل یحیی رحیم صفوی مشنگ رویای حکومت جهانی اسلام با مرکزیت رژیم را در سر می پروند(9)، یکی مثل آن دلقک ولایتمدار حسن عباسی، که گاه و بیگاه گروهی از از اوباش تهی مغر نادان بسیجی را دور خودش جمع می کند و صحبت از «حسینه کردن کاخ سفید» می کند و اخیرا هم گفته یک طبقه کاخ سفید را هم به بسیج دانشجویی واشنگتن خواهند داد(10) و آن احمقها هم برای او کف می زنند و هلهله می کنند، متنفّر و خشمگین هستند. مردم ایران از پیرکفتاران حوزه نشین و خبرگان نشین و امام جمعه های مستبد درنده علیه برگزاری کنسرت و شادی مردم پارس می کنند و کنسرت موسیقی را هم برای آنها حرام می دانند و از رژیمی که حتی نشان دادن سازهای موسیقی را از تلویزیون ممنوع کرده است و تازه بعد از نزدیک به چهل سال امسال یک خواننده مرد در حال نواختن پیانو (شاید به خاطر آن که در شکل چیزی مثل یک میز است به سازهای دیگر شبیه نیست و قابل حمل هم نیست) را نشان داده اند(11)، متنفرند و خواهان برچیده شدن بساط این رژیم پلید و خواهان زندگی در آزادی و دموکراسی و عدالت در کشور و با روابط مسالمت آمیز بین المللی هستند. بی تردید مردم ایران قادر خواهند بود این رژیم آزادی کش مردم ستیز را با تمام دستگاههای سرکوب و جنایتش؛ متلاشی کنند همانطور که رژیم تا دندان مسلح شاه با ساواک مخوفشرا متلاشی کردند. تحقق این هدف اکنون بیش از هر زمان دیگر پیش رو و به یمن مبارزات بی وقفه مردم ایران که همچنان ادامه دارد،  به عملی شدن نزدیک می شود و باید از فشرده شدن گلوی این رژیم پلید و شکستن شاخ توسعه طلبی و مداخله جویی اش شاد بود و استقبال کرد.

در پایان به عنوان  عیدی این سال نیکو، پیامی را از هموطن سالخورده ریش سفید خشمگینی که چندی پیش در تجمعی در برابر مجلس شورای اسلامی - که رژیم آن را آ«مظهر عدل علی» نامیده است – خطاب به «مقامات رژیم» فرستاد، برای مقامات رژیم به ویژه «مقام معظم رهبری» و پاسداران و گردانندگان دستگاه قضائی اش مناسب دیدم، شاید از این طریق از احساسات واقعی بخش عظیمی از مردم مسلمان ایران که زندگی فاجعه آمیزی را در جمهوری اسلامیِ ساخته و پرداخته خمینی و تسلط متشرعان بر کشور وسرنوشتشان، می گذرانند آگاه شوند. عیدی به مقامات در لینک زیر:






منابع

----------------


 1-:

الف - حرفهای خامنه ای در جمع فرماندهان سپاه، «نقشه راه» برای همه


ب  - عبور از گذرگاه خونین اجتناب ناپذیر است...


2 –(در مورد بی وطنی سپاه) - طلبکاری در دو پیام پاسدار باقری و تودهنی به آن در رویدادها 


3- سخنرانی سلیمانی در کنگره 8000 هزار شیهد استان گیلان 


4- ابلاغیه جزایری به نیروی انتظامی در رد مصوبه هیات دولت



دیدار کیم اونگ جون از چین و تعهد به غیر اتمی شدن کره


7 - تنش در روابط سعودی و رژیم بعد از آتش زدن سفارت


8- انتقاد یک احمدی نژادی و رد ادعای خامنه ای در مورد وجود آزادی بیان




 10حسن عباسی کاخ سفید حسینه و بسیج دانشجویی


11- پخش پیانو نوازی علیرضا عصّار از تلویزیون



----------------------------------------------- 

۹فروردين ۱٣۹۷ -  ۲۹ مارس ۲۰۱٨    
http://iradj-shokri.blogspot.fr/

lundi, mars 19, 2018

سال نو می تواند برای مردم ایران سالی استثنایی و بسیار مبارک باشد، اگر خامنه ای بمیرد


سال نو می تواند برای مردم ایران سالی استثنایی و بسیار مبارک باشد، اگر خامنه ای بمیرد



لحظه تحویل سال 1397 خورشیدی

ساعت 19 و 45 دقیقه و 28 ثانیه روز سه شنبه 29 اسفند 1396

 20 مارس 2018 میلادی



چیزی به آغازسال نو نمانده است. در این ساعات بیش همیشه به یاد میلیونها خانواده ایرانی که از عملکرد رژیم پلید خمینی در رنجند و فشار فقر در ایام تدارک نوروز، بیشتر آزارشان می دهد و به یاد عزیزان آزادیخواه و مبارز مردم ایران که در زندانهای رژیم بسر می برند، هستیم. همچنین به یاد خانواده هایی هستیم که در سالی که به پایان رسید، در زلزله و در سقوط هواپیما و نیز سانحه کشتی سانچی عزیزانشان را از دست دادند. به راستی کلمات ظرفیت بیان رنج و اضطراب عظیمی که خانوادهای جانباختگان سانحه کشتی سانچی تحمل کردند،ندارند. 
همچنین رنج خانواده هایی بهایی ایران از ددمنشی این فرومایگان ضد بشر در این ساعات از نظرمان می گذرد. آنها علاوه بر این که عزیزانی زندانی دارند و فرزندانشان از تحصیل در دانشگاه محروم می شوند، محل کسب و کارشان را نیز رژیم «پلمب» می کند و می بندد و به این ترتیب آنها را در لب پرتگاه وحشتناکی قرار می دهد که تنها با پذیرفتن اسلام آخوندی، می توانند از آن وضع خارج شوند. راستی این هموطنان با این وضع چگونه به زندگی خود ادامه می دهند؟ بدون امکان کار و داشتن درآمدی برای زندگی چگونه می شود زندگی کرد و بر آنها چه می گذرد؟

برای همه این عزیزان استواری آرزومندم

سالی که گذشته اما ضربه های سنگینی از سوی مردم ایران به این رژیم پلید را به همراه داشت که اعتراضات دی ماه در شهرهای مختلف همراه با حمله به نمادهای سیاسی و مذهبی رژیم آخوندی بود. به آتش کشیدن حوزه علمیه مصطفی خمینی در تاکستان و پایین کشیدن پرچم «دولت اسلامی»آخوندها همراه با شعارهایی که در آن مردم انهدام و مرگ این رژیم پلید را طلب می کردند، رویداد بیسابقه یی علیه موجودیت رژیم بعد از رویدادهای سال 1360 بود.

رژیم ضد ایرانی خمینی ساخته آخوندی - اسلامی، در حالی سال نو را آغاز می کند که افق برایش تیره و تار است. فوران انزجار گسترده مردم از رژیم، تداوم اعتراضات کارگران، آشفتگی و تضاد شدید بین بالایی ها که به ویژه در تضاد احمدی نژاد با دستگاه ولایت فقیه و تضاد روحانی رئیس جمهور با سپاه پاسداران و جناح ولایتمدار و توسری خوردن از خامنه ای دیده می شود؛ در داخل و فشارهای بین المللی از سوی آمریکا و اروپا که با هدف شکستن شاخ سپاه پاسداران که «سرداران» بیشعور اش با رجزخوانی های ابلهانه (از نوع رجز خوانی های احمدی نژاد در دوران ریاست جمهوری اش) و با موشک بازی و عربده کشی، و با صدور اطلاعیه هایی که در آن دولتهایی از دوستان آمریکا در منطقه مثل عربستان سعودی و بحرین را به خاطر سرکوب گروها و افرادی از مخالفان آن کشورها- که  مورد حمایت رژیم بودند-، تهدید به انتقام و سرنگونی کرده بودند و سپاه پاسداران و شخص قاسم سلیمانی(این یکی در مورد بحرین) به آن دولتها خط و نشان کشیده بودند، و با این کارها حساسیت آمریکا و اروپا را نسبت به رژیم به عنوان عامل بی ثابت کننده خاورمیانه بیش از پیش برانگیختند، سال خوبی را در چشم انداز رژیم قرار نمی دهد. رژیم برای انبوه میلیونی بیکاران که بخشی از آنان دارای مدرک دانشگاهی که اغلب از شعب گسترده در سراسر کشور دانشگاه آزاد گرفته شد، بدون این که حتی در شرایط رونق اقتصادی در بازار کار برای آنها تقاضا باشد، روبه روست. ناکارآمدی اقتصادی و بیکاری، بی ترید اعتراضات و تنش های اجتماعی را به همراه می آورد که سرکوب و دستگیری و زندانی کردن، راه حل و درمان آن نیست و خاموش کردن موضعی اعتراضات با نیروی سرکوب بی تردید بر فشار انفجاری درون جامعه برای انفجار شدیدی تر به بهانه دیگر می افزاید و تکرار این روند، این رژیم گندیده پلید را فرسوده تر و به نابودی نزدیک تر می کند.

در شرایط کنونی مرگ خامنه ای که به هرحال رویدادی در افق آینده نزدیک است، اگر به همین زودی و در همین سال رخ بدهد، بی تردید رویدادی در جهت شتاب فزاینده دادن به پایان عمر این رژیم پلید سرکوبگر مذهبی خواهد بود. من امیدوارم که این رویداد مبارک در سال جدید رخ بدهد. مرگ این متشرّع مستبد خود خواه که اجازه بحث در مورد لایحه (اصلاح قانون مطبوعات) را به مجلسی که نمایندگانش با گذشتن از صافی شورای نگهبانی که متشکل از آخوندهای منتخب خودش هستند، به نمایندگی رسیده بودند نداد، پاسداران بیشعور رژیم فاشیستی ولایت فقیه را با خلاء یی روبه رو خواهد کرد که امثال جنتی و شاهرودی و رئیسی و لاریجانی، قادر نخواهند بود به عنوان جایگزین خامنه ای آن را پر کنند اگر حتی چنانکه می توان پیش بینی کرد اینان کاملا در اختیار و مطیع دستورات باند فرماندهی سپاه باشند. شاید سپاه مرگ خامنه ای را فرصتی برای قبضه کامل قدرت و گماشتن نفراتی از خود  در اینجا و آنجا البته بدون یونیفورم - چنان که تا کنون هم در مقامهایی مثل نمایندگی مجلس، ریاست سازمان رادیو تلویزیون و... بودنده اند - مناسب ببیند و بخواهد با اختناق اوائل دهه 60 قدرت را قبضه کند، ولی همچنان که اختناق خونین آن دوران نتوانست تضمین کننده  یکپارچکی «خودیها» و تبدیل مردم ایران به «امت» باشد، هر نوع تشدید اختناق در شرایط دوران بعد از خامنه ای تنها می تواند انفجار اجتماعی و فروپاشی رژیم را تشدید کند.مرگ خامنه ای می تواند محرکی هم  برای حرکت گسترده مردم برای جمع کردن بساط این رژیم مردم ستیز آزادی کشِ ضد ایرانی  باشد. امیدوارم که سال 1397، این رویداد فرخنده را برای مردم ستمدیده ایران به همراه داشته باشد.




نوروز 
ساخته محمد مهدی گورنگی





والس بهاری اثر فردریک شوپن


  


mardi, mars 13, 2018

نرگس چیدن دختران قشقایی در کوهپایه های استان فارس و ترانه قدیمی نرگس شیراز




نرگس چیدن دختران قشقایی در کوهپایه های استان فارس

ترانه قدیمی  نرگس شیراز  باصدای شمس

 عکس از یک روزنامه داخل کشور است و تاریخ آن  24 اسفند 94  .

  ترانه قدیمی  نرگس شیراز  باصدای شمس


lundi, mars 12, 2018

بی ارزشی ارزشهای مقدس رژیم، در آیینه انزجار مردم از تلاش رژیم برای مرعوب کردن لیلا حاتمی - ایرج شکری



بی ارزشی ارزشهای مقدس رژیم، در آیینه انزجار مردم از تلاش رژیم برای مرعوب کردن لیلا حاتمی


 ایرج شکری





پاسخ و واکنشهای مردم در شبکه های اجتماعی به عربده جویان و به یک «زهرا خانم»، که لیلا حاتمی را به خاطر آن که سرکوب و کشتن مردم توسط رژیم به خاطر اعتراض و تظاهرات را در یک نشست خبری در فسیتوال برلن محکوم کرده بود، مورد حمله قرار داده بودند، آیینه تمام نمایی هم از پویایی جامعه ایران به رغم تمام سرکوب و فشار و کشتارهای وحشیانه رژیم خمینیِ پلید و آخوندهای هممسلک اوست، هم نشان دهنده پوسیدگی و فروریزی «ارزشهای مقدس» این رژیم است  و نیز نشان دهنده این است که شکاف عظیم بین مردم و جامعه پویای ایران با حکومت متشرعان و این رژیم مذهبی منحط قابل «پل زدن» با هیچ نوع «اصلاحاتی» نیست و شکاف بین این جامعه پویا که آثار پویایی اش را باید به ویژه در وجوه فرهنگی زندگی عرفی که برخلاف خواست متشرعان گندیده مغز به رژیم تحمیل می شود(مثل رقص دختر بچه ها در جشنی در شهرداری که به مناسبت روز زن برگزار شده بود و سبب جنجال و عربده جناح هار رژیم شد) دید، تنها با تخریب و انهدام این رژیم و استقرار نظام سیاسی دموکراتیک و غیر مذهبی با شوراها و نهادهای منتخب مردم، محو خواهد شد.

خانم لیلا حاتمی هنرمند مردم دوست و مورد احترام و سرشناس سینمای ایران، در نشست خبری در فستوال برلن در مورد فیلم خوک(قبل از نمایش فیلم)، بعد از پاسخ و توضیحات مانی حقیقی کارگردان فیلم به سوال خبرنگاری که آیا سوالهای سیاسی برای او آزار دهنده است(http://tnews.ir/news/2bb2106194962.html )، گفت :«من می‌خواهم از این فرصت استفاده کنم و خشم و اندوه عمیق خودم را از نحوه برخوردهای اخیر با معترضان در ایران اعلام کنم. شرم‌آور است که تظاهرات در کشورم به بهای جان معترضان تمام می‌شود» و افزود که این اولین بار است که درباره مسائل سیاسی اظهار نظر می کند. طبیعی است که چنین موضعگیری صریحی برای گردانندگان نظام ولایی و سگان ریزه خوار «سفره ولایت فقیه»،بسیار بسیار گران آمده و ناگوار باشد. آن موضعگیری و همدردی با مردم، به همان اندازه که دل مردم و دل مصیبت دیدگان از جنایت و سرکوبگری این رژیم را شاد کرد و نیز برای سینما گران مردم دوست ایران سربلندی آورد، دست اندار کاران رژیم و عمله سرکوب و بوزینگان پامنبری آخوندها و تبلیغاتچی رژیم را هم به خشم و آورد و به تکاپو انداخت  و بعضی عناصر مفلوک فرصت طلب  هم فرصت را برای خود نمایی با حمله به خانم لیلا حاتمی مناسب یافتند.

رسانه های داخل کشور، انتقاد و واکنشی بسیار تند و از موضعی مثل یک کارگزار رژیم از سوی پروانه معصومی که قبل از انقلاب در سه فیلم (رگبار، غریبه و مه ، کلاغ) بهرام بیضایی عهده دار نقش بود و رسانه های ولایتمدار در معرفی او، او را بازیگر سریالهای تلویزیونی مثل «یوسف پیامر» (به کارگردانی فرج الله سلحشور) و «امام علی»(به کارگردانی داود میر باقری) معرف کرده اند، منتشر کردند که او در آن هم به لیلا حاتمی درس و تذکر داد که « مگر در جاهای دیگر دنیا اگر کسی اعتراضی انجام دهد دست او را می بوسند؟  اینجا سپاهی‌ها و بسیجی‌هایمان را کشتند و شهید کردند پس گفتن این کلمات از زبان خانم حاتمی درست نیست» و هم با دریدگی و وقاحتی که ویژه کارگزاران تبلیغاتی رژیم از قماش مزدورانی است که در کیهان و خبرگزاری فارس کار می کنند،این اتهام را به او زد که اظهار نظر لیلا حاتمی نه به تصمیم خودش بلکه با خط و رهنمودی که به او داده اند صورت گرفته است. جمله او این است:« من هم حاضرم اعتراض کنم اما اعتراضی که با عقلانیت باشد و خودم تصمیم بگیرم نه اینکه شخص دیگری به من بگوید به آنجا برو و حالا در این مورد اعتراض کن».

پروانه معصومی که با این رفتار سخیف و گفتار زشتش آنهایی را که در زمان انقلاب در گروه سنی بالاتر از کودک و نوجوان قرار داشته اند و حوادث زمان اوائل به قدرت رسیدن خمینی همراه با گله هایی از اراذل و اوباش در اطرافش را به بیاد دارند، یاد «زهرا خانم» آن زن مفلوک سردسته گروه اوباشی که به تجمع گروههای سیاسی حمله می کردند و حامی صادق قطب زاده، سرپرستی که خمینی برای رادیو تلویزیون تعیین کرده بود، می اندازد. در آن زمان شایع شده بود که زهرا خانم مادر قطب زاده است. اما این به گمان من بیشتر شایعه یا واکنشی به دلیل نفرت مردم از قطب زاده بود.

قطب زاده ابوالاوباش رژیم با زهرا خانم


پروانه معصومی اظهاراتش را با سفسطه و بی ربط  گفتن و تعیین تکلیف برای لیلا حاتمی پایان داده است:«خواهش می کنم کسانی که حرفی می خواهند بزنند و خارج از ایران هستند، بدانند که در ایران زندگی می کنند و ایرانی هستند. کوچک کردن ایران به این شکل که این خانم گفتند باعث کوچک کردن خودشان است. اگر دوست ندارند بروند جای دیگر زندگی کنند». این «زهر خانم حاظر در صحنه»، اعتراض به خشونت و سرکوب مردم توسط رژیم را «کوچک کردن ایران» می داند، رژیمی که از سالهای آغارش قاتل هزاران ایرانی اکثرا جوان از زن و مرد است و به ویژه جنایت کشتار زندانیان سیاسی درسال 67، جنایتی است که با بحث هایی که طی سالیان دراز در مورد آن شده است، هیچکس نمی تواند خود را به نفهمی و ندانستن آن بزند. این «زهرا خانم» پایان دهه چهارم «انقلاب اسلامی»، فروش سلاح شیمایی آلمان به عراق را هم، یاد لیلا حاتمی آورده است. لابد اگر لیلا حاتمی آن انتقادش را در فستیوال کان در فرانسه بیان کرده بود، ایشان به عنوان «وکیل رژیم»، فروش هواپیماهای میراژ به عراق را به یاد او می آورد. برای فرصت طلب بهانه جو چه اهمیتی دارد که همه شاهد بده - بستانهای خوب رژیم با آلمان و فرانسه هستند و فقط گروههایی از بسیجی ها و «دلواپسان» و همان ها که از دیوار سفارتخانه ها بالا می روند و سفارتخانه به آتش می کشند، هر از گاهی به بهانه یی و بیشتر برای اظهار وجود در برابر جناح رقیب، چنین موضوعاتی را پیش می کشند.

اظهارات پروانه معصومی را رسانه های اینترنتی ولایتمدار، با خوشحالی و جست و خیز روهوا قاپیدند و کیهان تحت مدیریت پاسدار حسین شریعتمداری که ستاد پرونده سازی و برچسب زنی و توهین در نظام آخوندی است( تا آن حد که اخیرا سخنگوی دولت هم بدون ذکر نام، از آن به عنوان «رسانه یی که عادت به لجن پراکنی دارد، زبان انقلابی بودنش هم دراز است و از دهانش بیرون است» یاد کرد و به این ترتیب آن را به سگ تشبیه کرد)*، اظهار نظر پروانه معصومی را واکنش به «وطن فروشی» لیلا حاتمی نامید. کیهان قبلا نیز در «شکر» خوریهایی، نامربوط هایی در حمله به هنرمندانی چون پگاه آهنگرانی و ترانه علیدوستی و...نوشته بود. این البته تنها مطلب کیهان نبود و نامربوط هایی دیگری هم علیه لیلا حاتمی درج کرده بود.

ضرغامی انتری با استعداد

پاسدار ضرغامی مدیرعامل سابق رادیو تلویزیون و از عناصر جناح هار ولایتمدار که علاوه بر معاونت در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در تصدی وزارت ارشاد توسط میرسلیم - که از آن به عنوان «سیاه ترین دوران سانسور در ایران» نام برده شده-، با ده سال مدیریت صدا و سیمای جمهوری اسلامی کارنامه ننگینِ سنگینی در صرف دارایی مردم برای استفاده انحصاری از دستگاه عظیم رادیو تلویزیون و تحریف حقایق و تبلیغاتِ در خدمت اختناق و سرکوب(از جمله پخش اعترافات اجباری و ساخته شده توسط دستگاه امنیتی رژیم)را دارد، فرصت را برای نیش زدن به جناح رقیب و نمایش «استعداد» خود در «با یک تیر دونشان» زدن را مناسب دید و در کانال تلگرامی خود نوشت:« وقتی رئیس جمهور محترم در مقابل دیدگان حیرت زده میهمانان خارجی، با تمسخر برخی اندیشمندان اسلامی، آن هم با مثال‌های سطحی غیر مرتبط نسبت به یک دیدگاه خاص نظری، استفاده سوء سیاسی می‌کند، از خانم لیلا حاتمی چه انتظاری هست ؟»

و بعد با یاد آوری این جملات حسن روحانی که کمی پیش از رویداد فستیوال برلن طی یک سخنرانی ضمن انتقاد از عملکرد کسانی که می خواستند علم را اسلامی کنند گفته بود«نمی‌توان گفت که فلان خودرو اسلامی است و آن یکی نیست. اینکه یک قرآن در داشبورد خودرو گذاشته شود که خودرو اسلامی نمی‌شود!»، اضافه کرد که:« فرق ایشان با خانم لیلا حاتمی این است که سخنان او، برخلاف رئیس‌جمهور، جدی گرفته نمی‌شود و متقابلاً وظیفه اصلی‌اش که بازیگری است را خوب بلد است. حتی اگر نتواند کلمه protesters را به درستی تلفظ کند!». پاسدار مفلوکِ محجور به خیال خودش عبارت پردازی «حکیمانه» یی کرده و با یک غلط گیری خیلی چشمگیر! از لیلا حاتمی، و با تاکید بر این که او «بازیگر» است و «سخنان او جدی گرفته نمی شود»، هم رئیس جمهور را که از جناح رقیبِ جناح هار است که پاسدار ضرغامی هم به آن تعلق دارد، گوشمالی داده و هم لیلا حاتمی را با سر به زمین کوبیده! پاسدار ضرغامی کلا فراموش کرده که لیلا حاتمی قبلا در همین فستیوال برلن در کنفرانس مطبوعاتی هم اندکی آلمانی صحبت کرد و هم به سوالات به انگلیسی پاسخ داد و مشکل تلفط هم نداشت. از این گذشته در چند بار حضورش در فرانسه در مصاحبه ها یا حضور تلویزیونی، فرانسه را خیلی خوب و روان صحبت می کرد چنان که لوران فابیوس از سیاستمداران سرشناس فرانسه را(نخست وزیر در دوره ریاست جمهوری میتران و وزیرخارجه در ریاست جمهوری فرانسوا اولاند) هم که در یک برنامه تلویزیونی حضور داشت، به تحصین واداشت 1.

 ضرغامی در اقدامی چند روزی بعد از این اظهار نظر در مطلبی که در خبرگزاری بسیجی فارس منتشر شد، به تجلیل از الهام چرخنده و از بزرگی شخصیت و کمالات او با«لشکر یک نفره» نامیدن او پرداخت و خود را «خیلی عقب تر» از او دانست؛ که البته تعجبی هم ندارد2. اما طنز ماجرا در این است که چنین آدمی که حتی به لحاظ ظرفیت و اطلاعات مورد نیاز یک مقام «تبلیغاتی و فرهنگی» رژیم بودن، خودش را از یک زنک فرصت طلب از مرحله پرت، عقب تر می داند، 10 سال عهده دار ریاست دستگاه عظیم رادیو تلویون کشور بوده است. این اقدام ضرغامی حتما برای نشان دادن «ارزش»ها و توانایی های مورد تکریم و ستایش رژیم که الهام چرخنده از آن برخوردار است اما لیلا حاتمی از آنها برخوردار نیست، بوده است. همان الهام چرخنده ای که به خاطر غلط زیادی در یک سخنرانی و صحبت از ضرورت یک «9 دی در بخش فرهنگی»،از سوی مردم مطرود است و در مهره ماه(سال جاری) در گفتگویی با میزان وابسته به قوه قضائیه شکوه و ناله کرده بود که نمی داند گناهش چیست که چهار سال است کسی به او کار نمی دهد.


حقایقی در مورد نفرت و انزجار شدید مردم از رژیم و فرصت طلبان کاسه لیس

حمله پروانه معصومی به لیلا حاتمی را سایتهای اینترنتی اکثرا از کانال تراگرمی «سینما دیلی» نقل کردند، بعد از آن در مصاحبه یی که سایت میزان وابسته به قوه قضائیه(با میزان ملی مذهبی ها اشتباه نشود) با او کرد دوباره همان حرفهار را تکرار کرد. به هر حال بعد از انتشار گسترده حمله او به لیلا حاتمی و لحن ناشایستی که بکار گرفته بود، واکنشهای منفی زیادی، در شبکه های اجتماعی نسبت به حرفهای او صورت گرفت. در مورد این واکنشها روزنامه سازندگی مصاحبه یی با او انجام داده است. او این بار او سعی کرده که اظهارات سخیف و فرصت طلبی زشت خود را، با نشان دادن احترام به لیلا حاتمی، ماستمالی کند والبته اینکار او مزوّرانه است. پروانه معصومی در گفتگو با روزنامه سازندگی در 8 اسفند که در سایتهای مختلف از آن رونامه نقل شده گفته است :« اولش من یک چیزی به شما بگویم. من هیچ اعتراضی به خانم حاتمی نکردم. شما خبرنگارها کاری می کنید که آدم پشیمان می شود که اصلا یک جمله با شما حرف بزند. من در راه شمال به تهران برای فیلمبرداری بودم. آقایی زنگ زد و گفت شما درباره این صحبت های خانم حاتمی چه می گویید؟ گفتم من اصلا روحم هم خبر ندارد. گفت ایشان گفتند من در کشوری زندگی می کنم که معترضین را می کشند. دقیقا عین همین جمله که امیدوارم ضبط کرده باشد. گفتم مگر در کشورهای دیگر به دستان معترضین بوسه می زنند؟ آنها هم می زنند و در آخر هم گفتم کسانی که دوست ندارند در این مملکت باشند خب بروند...». او در این گفتگو ناراحتی خود را از واکنش منفی گسترده به حرفهایی که زده را در این جمله بیان کرده است:« از دو روز پیش تا به حال همینطور به من تلفن می کنند که این حرفها چه بود به خانم حاتمی گفتید...». مزوّرانه بودن اظهارات «احترام آمیز» او در آنجاست که مدعی است ایراد او به لیلا حاتمی تنها در این است که چرا در خارج کشور این حرف را زده وگرنه اگرد داخل کشور گفته بود، ایشان هم به حمایت از لیلا حاتمی بر می خاست:« من اگر حرفی هم زدم منظورم این است که در خارج از کشور اعتراض نکنیم اگر حرفی داریم همینجا بگوییم. لیلا هم اگر همینجا می گفت من هم پشتش می ایستادم و می گفتم زنده باد».این واقعا مزوّرانه است. اگر مساله همین بود و قصد خوش رقصی و خود شیرینی برای این رژیم منحوس را نداشت، تنها کافی بود که او بگوید که لیلا حاتمی بهتر بود که انتقاداتش را در داخل کشور و با رسانه های داخل کشور بیان می کرد. اما این همه «پستان به تنور چسباند» برای رژیم و حق به رژیم دادن در بکار گرفتن خشونت و سرکوب و زدن کشتن معترضان و رژیم منحوس اسلامی را با ایران یکی دانستن، مطلقا با «دولتی نبودن» جور در نمیاید. دولتی بودن هم به معنی صاحب مسئولیتی در دستگاه دولت و نهادهای وابسته نیست. سنگ این رژیم را به سینه زدن و در برابر انتقاد از آن - گیریم که در خارج از کشور با رسانه های خارجی صورت گرفته باشد- به منتقد حمله کردن، در برابر مردم و در خدمت رژیم بودن است همچنان که تلفن ها یی که در  انتقاد از رفتار و گفتارش به او شده گویایِ این حقیقت است. همچنین ستایش او از ابراهیم حاتم کیا که عربده کشی اش علیه منتقدان فیلم اش (وقت شام) و مطرح کردن نظر پاسدار سلیمانی به عنوان اعتبار فیلمش و این که به صراحت گفت که فیلمسازی وابسته به نظام و سرسپرده نظام است و انزجار و انتقاد بسیاری علیه خودش برانگیخت، این هم نشانه بارزی از سمت و سو و بینش و گرایشی است که او دارد. علاوه بر اینها او در همین مصاحبه اشاره به دیداری که قبلا با خامنه ای داشته و حرفهایی که زده بوده و صدای آمریکا بخشی از آن را پخش کرده و به خاطر همان چنان خشمی علیه او برانگخته شده بود که خودش می گوید «می خواستند وسط خیابان مرا کتک برنند». حرفایی که چنان انزجاری حتی بین نزدیکان خودش نسبت به او برانگیخته بوده که می گوید:« از خواهر و دوست و همسایه و... به من اعتراض کردند. باز من صبوری کردم. گفتم ایرادی ندارد. بعد هم برای دوستان عزیز و نورچشمی های من، من شدم بازیگر حکومتی و دولتی شدم آنها هم شدند هنرمند مستقل!» http://cffe.ir/gM6 در اینجا به روشنی می بینم هرچه «ارادت» و ارتباط کسی با رژیم در سطوح بالاتر صورت بگیرید، ارتباط گیرنده و «صاحب ارادت»، نزد مردم «نجس تر» و منفور تر و غیر قابل ارتباط است.

فشارها و درد سازی های احتمالی رژیم برای لیلا حاتمی

حمله پروانه معصومی به لیلا حاتمی «الهام بخش» عناصر وصل به سپاه و بسیج شد تا آنها که هروقت رژیم نیاز به راه انداختن ارکستر ارعاب پیدا می کند به عنوان طلبکار از مردم به صحبه می آورد، به عنوان کسان و بستگان «شهید» طلبکاری کنند. اولین آنها زنی بود از «چادر مشکی» ها که در ویدئویی خودش را مادر یک «شهید مدافع حرم » معرفی کرد و اعلام کرد که«من دادخواستی تهیه کردم به نیابت از فرزند شهیدم و تمام جوانانی که جانشان را فدا کردند و از خانم لیلا حاتمی بابت این رفتار شکایت می‌کنم و از همه مادران، همسران و دختران شهدای مدافع حرم و وقایع اخیر تهران دعوت می‌کنم به این حرکت بپیوندند». خبر گزاری  بسیجی فارس خبر این پیام را با تیتر« شکایت مادر شهید مدافع حرم از لیلا حاتمی/ دعوت برای دادخواهی خون شهدا» http://fna.ir/a4fvgy  درج کرد که یاد آور تیتر روزنامه کیهان بعد از تظاهرات 25 خرداد 88 و اعتراضات به تقلّب انتخاباتی بود که در صفحه اول شماره سوم تیر ماه(همان سال) خبر از راه افتادن «موج خونخواهی» علیه میرحسین موسوی و اقامه دعوای بیش از دوهزار نفر علیه او را داد. من در آن همان روز این اقدام کیهان و آن خبر را نشان از توطئه یی علیه میرحسین یافتم و در یادداشتی در مورد آن هشدار دادم. http://iradj-shokri.blogspot.fr/2009/06/blog-post_24.html

  آنچه بعدا برای موسوی پیش آمد را همه می دانیم. شاید اگر آن هشدار نبود، اتفاقی نظیر آنچه برای سعید حجّاریان افتاد، برای او هم به اجرا در می آوردند. حالا هم انتشار ویدئو«مادر شهید مدافع حرم» و این تیتر خبرگزاری فارس، نشان از برنامه یی برای راه انداختن ارکستر ارعاب، مثل آنچه در ماجرای فستیوال کن(2014) به خاطر بوسه یی که مدیر 84 ساله فستیوال به رسم دیار خود به نشانه دوستی و احترام بر گونه او زده بود(رفتاری که به طور مثال در دیدار روسای جمهور قبلی و کنونی فرانسه با صدر اعظم آلمان آنگلا مرکل بارها دیده شده و در اخبار تلویزیون کشورهایی که متشرعان درنده خو در آنجا حاکم نیستند پخش شده است)، باشد. در آن ماجرا هم اطلاعیه با عنوان شکایت گروهی از دختران دانشجوی بسیجی علیه لیلا حاتمی منتشر شد. همچنین ممکن است اقدام آن زنَک «مادر شهید» و اقدامات مشابهی از سوی کسانی کسان دیگری از این قماش(اگر چه معدود) ، دستاویزی بشود برای ایجاد زحمت و دردسر سازی از سوی قوه قضائیه گند گرفته و سرکوبگر نظام ضد ایرانی ولایت فقیه، برای هنرمند سینمای ایران، از نوع ضبط گذرنامه و ممنوعیت خروج برای مدتی و شاید حتی زیر فشار قرار دادن کارگردانان برای ندادن نقش به او و حتی دردسر های مشابه برای همسرش علی مصفا. بنابر خبر بعضی سایتهای خبری (ردیف چندم) وابسته به نهادهای نظامی رژیم از جمله «قدس» و «دفاع پرس» در روز 16 اسفند تعداد شکایت خانواده های شاکی از لیلا حاتمی به 15 فقره رسیده است، از این جهت باید سینماگران مردم دوست ایران و نیز انجمن های مدافع حقوق بشر و اپوزیسیون خارج کشور، نسبت به هرنوع توطئه و فشار علیه لیلا حاتمی هشیار باشند و هر نوع اقدامی از سوی رژیم  و کانون های علنی یا مخفی اوباش وصل به سپاه پاسداران و بسیج علیه لیلا حاتمی را محکوم کنند. خانم لیلا حاتمی هم اگر با دشواری رو به رو شد، خوب است زنان مبارز و آزاده ای را که آشکارا در برابر رژیم سرکوبگر فاسد ولایت فقیه ایستاده اند و گروهی از آنان اکنون در زندانند(کسانی مثل آتنا دائمی و گلرخ ایرانی و نرگس محمدی مادر دو کودک خردسال) را در نظر بیاورد و در ایستادگی در برابر این رژیم منحوسِ قاتل هزاران نوجوان دبیرستانی در دهه 60 و قاتل ستار بهشتی و ندا آقا سلطان، رژیم سرکوب کننده کارگران گرسنه و قاتل کولبران مظلوم کرد، استوار باشد.

در همین اوضاع  آنچه که توجه را جلب می کند یکی این است که رژیم تا کنون نتوانسته یا نخواسته در تبلیغات بیش از پارسهای اینترنتی عناصر بی و سرپا، به مساله ابعاد بزرگتری بدهد و حتی شکایت «خانواده شهدا» را زیاد در بوق نکرد شاید تبلیغات زیاد در این زمینه را مثل تف سربالا و علیه خودش دیده باشد.  آنچه تا کنون صورت گرفته ناچیز تر از مساله فستیوال کن بود. http://iradj-shokri.blogspot.fr/2014/05/blog-post_28.html

 مساله مهم دیگر این که اینها در برابر آن موضعگیری صریح لیلا حاتمی که به شدت از آن خشمگین بودند از تکخال خود «شهید بی سر» استفاده نکردند و خانواده او را به میدان نیاوردند. برای این مساله دو دلیل می توان شمرد: اول این که در گرما گرم ماجرا که خبر سربریده شدن ححجی توسط داعش از سوی رژیم تایید شد و آن بچه پرروی گرداننده برنامه «جهان آرا»ی تلویزیون رژیم، گفتگویی تلفنی با همسر او آنجام داد و آن زن - حالا یا از روی اعتقاد و یا برای خوشایند دست اندرکاران رژیم و پیدا کردن موقعیتی برای خودش-، گفت که حججی شهید شده که حجاب بر سر زنان حفظ بشود، و نیز فرزندش را طوری تربیت خواهد کرد که «شهید» بشود(آن بچه پرور هم گفت انشاءالله و شهید شدن آرزوی همه ماست!). این اظهارات باعث انتقاد و استهزا در شبکه های اجتماعی شد و به ویژه در مورد حجاب یاد آوری های متعدد به او شد از جمله این که با حجاب و بی حجاب بودن دیگران به او مربوط نیست و این که بهتر است به بشار اسد(که مدافعان حرام در سرزمینی که او رئیس جمهور آن است کشته می شوند) توصیه بکنید که زنش با حجاب باشد. دیگر این که به نظر می رسد که خانواده حججی  با اسلام و مذهب «دُکّان»ی سپاه و دستگاه ولایت فقیه زیاد همراه نیستند و به خاطر همین هم کلا پدر او را بعد از ماجرای کشته شدن فرزندش چندان به صحنه نیاوردند و این را می شود از مصاحبه یی که بخش تصویری خبرگزاری فارس با پدر او کرده دریافت.



  تودهنی سنگین یک جانباز جنگ به رژیم و حمایت او از لیلا حاتمی 

اما لیلا حاتمی از متن و از قلب جامعه و از قضا از بین کسانی که رژیم بابت جانبازی آنها از مردم طلبکاری می کند و فرماندهان بیشعور و خود محوربین سپاه خود و سازمانشان را میراث دار و سخنگوی آنها می دانند، مدافعی داشت که با پیامی ویدئویی، پاسخی به طلبکاری و شکایت آن زن حزب اللهی«مادر شهید» و از جنس «خانم جلسه یی » ها متحجر و فضول و ضد مردم داد و به دفاع از لیلا حاتمی پرداخت و با یاد آوری این که او و امثال او برای «عزّت هیچ نظام ستم پیشه ای شهید نشدند»، تاکید کرد که «آزادی بیان جغرافیا نمی شناسد و همانگونه که امام خمینی حق داشت در پاریس از وضعیت ایران سخن بگوید، لیلا حاتمی هم محق است در هر کجای جهان که صلاح دید از مردمش دفاع کند». او پیام خود را با این جمله که تایید و تکرار موضعگیری لیلا حاتمی بود تمام کرد:«من آمده ام تا بگویم متاسفم که در کشور من اعتراض به قیمت جان مردمان تمام می شود» این پیام در 12 اسفند ضبط شده است. https://www.youtube.com/watch?v=DShSsDDABi8

  بی ارزشی شهادت و زیانبار شدن پیروی از ولایت

 در جمع بندی از این رویداد ها به نظر نگارنده به روشنی می توان دید که ارزشهای مقدس رژیم، که «شهادت» و «پیروی از ولایت» بالاترین نقطه آن است، به دلیل عجین بودن و همراه بودن این ارزشها و تدوام تحمیل آن به جامعه، همراه با اختناق و سرکوب و کشتار و تولید جنازه و معلول و «شهید پروری» برای اسلام آخوندها و توسعه طلبی و گسترش دامنه ولایت فقیه به فراسوی مرزها و فساد و غارت ثروتهای متعلق به مردم بوده است، در گستره جامعه ایرانی، به ضد ارزش بدل شده است. این را در نفرتی که از خامنه ای در بین مردم گسترده است و آن خانم قهدریجانی هم از حکم «آتش به اختیار»ی که او صادره کرده انتقاد کرد


  هم می توان به روشنی دید. حتی دیگر زیانبار بودن «ولایت فقیه» برای تدوام بقای این رژیم، از سوی بعضی از مهره ها و کارگزاران بلند پایه سابقه رژیم نیز مستقیم و غیر مستقیم بیان می شود. من قبلا هم در مطلبی یاد آور شده ام شرکت مردم در تشییع جنازه حججی نه به معنای حمایت آنان از سپاه پاسداران (آنگونه سرداران از خود راضی مستبد سپاه تلاش کردند از آن بهره برداری تبلیغاتی بکنند، اما در واقع چیزی مثل «دوپینگ» کردن و تزریق به خودشان بود)، بلکه از روی عواطف احساسات، و همدری با خانواده جوانی بود که به طرز فجیعی و در ماموریتی که مردم کلا با آن مخالفند توسط داعش به قتل رسید، بود. در تظاهرات دیماه بنر و تصاویر بزرگ پاسدار قاسم سلیمانی و خامنه ای پاره شد و پرچم نظام ضد ایرانی ولایت فقیه به زیر کشیده شد و حوزه علمیه مصطفی خمینی در تاکستان به آتش کشیده شد. اینها به گمان من تحولات بزرگ با نشانه هایی شاید کوچک باشد. اما این نشانه های کوچک مثل صداها و بخارهایی است که قبل از آتشفشان های بزرگ از دهانه کوه آتشفشان خارج می شود. بعضی از کارشناسان مسائل اقتصادی و استادان دانشگاه در داخل حتی اکنون به صراحت از جدی بودن خطر فروپاشی رژیم در صورت عدم پاسخگویی به نیازها و برطرف کردن نارضایی های مردم سخن می گویند. به نظر نگارنده اکنون بحران هم در زمینه اجتماعی و هم اقتصادی به حدی رسیده است که بر طرف کردن و یافتن راه خروج از آن  با توّسل به «اصلاحات» با حفظ ساختار فلج و محتضر این رژیم در بن بست نیست. راهی جز دفن این پیکر گندیده و پی افکند طرحی نو برای رهایی مردم از مصائبی که به گرفتار شده اند وجود ندارد. 



----------------------------    

* نوبخت: رسانه یی که زبانش از دهانش بیرون است




1 - لیلا حاتمی در تلویزیون فرانسه با حضور لوران فابیوس:


لیلا حاتمی و آلمانی و انگلیسی صحبت کردن


نشست خبری قبل از نمایش فیلم خوک




2- یادداشت ضرغامی در تمجید از الهام چره خنده


-----------------------------  

  ۲۱ اسفند ۱٣۹۶ -  ۱۲ مارس ۲۰۱٨  



مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن