jeudi, avril 24, 2014

قطعه ای از قسمت آغازین کنسرتو برای ویولُن اثر فلیکس مندلسُن



قسمت کوتاهی از آغاز

کنسرتو برای ویولُن اثر فلیکس مندلسُن

زیباست

felix Mendelssohn_Bartholdy-(1778–1862)

dimanche, avril 20, 2014

بی تدبیری دولت تدبیر و تدبیر ظریف یک پاسدار


بی تدبیری دولت تدبیر و تدبیر ظریف یک پاسدار


ایرج شکری

با امضای اوباما رئیس جمهور آمریکا، طرحی که ورود ابوطالبی به آمریکا را ممنوع می کرد و از سوی گنگره به تصویب رسیده بود، لشکل قانون قابل اجرا درآمد. بر اساس طرح تصویب شده « هر فردی که در اقدامات جاسوسی و تروریستی علیه ایالات متحده دست داشته است یا تهدیدی برای امنیت ملی این کشور به حساب می‌آید٬ اجازه ورود به خاک این کشور را ندارد». ابوطالبی در ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری کارکنان آن شرکت داشته است. اگر چه او تلاش کرد که این «اتهام» را از خود دور بکند و مدعی شد  که او تنها به عنوان مترجم در آن ماجرا حضور داشته است. سایت خبرآنلاین که گفته می شود به علی لاریجانی رئیس مجلس نزدیک است، 25 فرودین به نقل از روزنامه اعتماد نوشت که آن روز نامه با تنی چند از دانشجویان سابق «پیروخط امام» که در ماجرای اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری فعال بودند، مثل عباس عبدی  حسین شیخ الاسلام، سعید حجاریان ومعصومه ابتکار تماس گرفته و از آنها در مورد نقشی که ابوطالبی در آن زمان داشته سوال کرده است، ولی آنها گفته اند که در این مورد اظهار نظر نمی کنند.
ابوطالبی در زمان گروگانگیری (سمت چب)و قیافه کنونی او
اینهم خود از آثار تغییر شرایط و زمان است که آنهایی که روزگاری زیر سایه منحوس خمینی در ماجرایی نقش آفرینی کردند که خمینی آن را «انقلاب دوم و بزرگتر از انقلاب اول» نامید، امروز از آنچه در «دوران طلایی امام» کرده اند و در آن زمان به آن افتخار می کردند می گریزند و تلاش در پاک کردن یا کم رنگ کردن آن می کنند. اصغر زاده که یکی از سخنگویان گروگانگیرها و چهره رسانه ای آن گروه بود، در گفتگویی با بی بی سی (23 فروردین)تلاش کرد که شرکت داشتن ابوطالبی را در آن ماجرا ماست مالی کند و گفت که اصلا او (ابوطالبی) دانشجوی خط امام به حساب نمی آمد.  مخالفت از سوی سناتورها و نمانیدگان گنگره آمریکا با ورود ابوطالبی به آمریکا، مصادف شد با سالگرد اعلام قطع رابطه آمریکا با رژیم در 19 فرودین 1359. جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا، وقتی تلاشهای دیپلماتیک چند ماهه(اشغال سفارت آمریکا و گروگان گرفتن 52 تن از کارکنان در 13 آبان 58روی داد) برای آزادی گروگانها بی نتیجه ماند این تصمیم را گرفت. خمینی از آن ماجرا که به بزرگترین رویداد خبری بین المللی تبدیل شد، استفاده کلانی برای به حاشیه راندن منتقدان و اپوزیسیون کرد. او به «امت امام» غرور کاذبی با استفاده از این ماجرا می دمید و آنها با شعار مرگ بر آمریکا شوق و شور خود را از این «فتح الفتوح» نشان می داند. خمینی توانست در غوغای این رویداد، صدای هر انتقادی از اوضاع به ویژه بحث مربوط به قانون اساسی نظام اسلامی در حال تدوین در مجلس خبرگان قانون اساسی را محو کند و قانون اساسی ولایت فقیه را یکماه بعد از اشغال سفارت آمریکا به «رفراندوم» بگذارد و به تایید «امت» برساند. اما، به خاطر همان شور وشعف «فتح الفتوحی» که از این رویداد در امت دمیده بود و نیز به خاطر نفعی که از در صدر خبرها بودن این ماجرا و بزرگ کردن خطر دشمنی که آن را «شیطان بزرگ آمریکا» می نامید برای بستن دهان منتقدان و از میدان بدر کردن گروههای اپوزیسیون می برد و می گفت «هرچه فریاد دارید بر سر شیطان بزرگ آمریکا بکشید»، ماجرای گروگانگیری به مسیری افتاد که پایان دادن به آن می توانست مثل ریختن آب سردی روی سر امت در حال وجد و شور باشد. به خاطر همین ماجرا به قول دوستی در آن روزها، مثل سوار ببر شدن بود که پایین آمدن از آن خطر ناک تر بود.  ماجرا 444 روز ادامه پیدا کرد که در این فاصله حمله صدام به ایران «نعمت»ی بود که نصیب خمینی شد که خودش در تحریک این جنگ نقش داشت، چنان که پیام او در واکنش به اعلام قطع رابطه سیاسی آمریکا با ایران، لبریز از حمله به صدام حسین و دعوت مردم و ارتش عراق به سرنگون کردن رژیم بعثی بود*. این جنگ که با حمله هواپیماهای عراق به چند هدف از جمله فرودگاه مهرآباد تهران در آخرین روز شهریور 59 صورت گرفت، آغاز شد، دشمن تازه ای را وارد صحنه کرد که این یکی دیگر بمب به شهرها می ریخت و کشور را مورد تجاوز قرار داده بود. این ماجرا حل مساله گروگانها را هم ضروری می کرد و هم ضربه گیری بود برای خنثی کردن اثرات منفی آن روی «امت». رویداد مرگ شاه هم که در 5 مرداد 59 در مصر درگذشت، در پایان دادن به ماجرای گروگانگیری بی تاثیر نبود، چرا بازگرداندن شاه به ایران برای محاکمه او از خواستهایی بود که در آغاز اشغال سفارت آمریکا مطرح شده بود. در آن زمان شاه برای معالجه در بیمارستانی در نیویورک بستری بود.    
باری هارت و پورت های بعضی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی که -آمریکا نمی تواند مانع ورود کسی که به عنوان نماینده رژیم در سازمان برگزیده شده است بشود-، عربده کشی های بی پشتوانه یی ببیش نبود و طبعا نمی تواند گره ای را که دولت « تدبیر» با بی تدبیری و با برگزیدن آدم نامناسبی برای نمایندگی رژیم در سازمان ملل انتخاب کرده، باز کند. اقدام و کار خلاف قوانین ناظر بر روابط بین المللی کردن برای آمریکا آن هم به در مورد مساله یی که تحقیر و نگرانی شدیدی برای آمریکائیان به جا گذاشت و آمریکا نمی تواند آنرا در فضای خصومت آمیز کنونی بین رژیم و دولت آمریکا، به بایگانی و فراموشی بسپارد، چیزی نیست که آمریکا از آن رویگردان باشد و این امر پیچیده یی نبود که فهمیدنش مشکل باشد. آخوند روحانی و کارگزاران سیاست خارجی اش امثال ظریف، باید این را می فهمیدند، منتها در ارزیابی «مغتنم» بودن حضورشان در راس دستگاه اجرایی نظام جمهوری اسلامی برای آمریکا، دچار اشتباه محاسبه و خودبزرگ بینی بوده اند، حالا شاید از توّهم به در آمده باشند. آمریکا برای کشتن بن لادن، بدون اطلاع و کسب توافق دولت پاکستان به آن کشور کماندو فرستاد و اقدامی را که همه از آن با خبرند انجام داد و نیز استفاده از پهباد برای مورد حمله قرار دادن هدفهایی که آنها را مرتبط با القاعده می داند و در مواردی سبب کشته شدن غیر نظامیان شده است، بدون اعتنا به اعتراض پاکستان انجام داده و می دهد. اما اتفاق استثنایی در این ماجرا پیشنهاد و درخواست پاسدار باقر زاده فرمانده «کمیته جست‌وجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح» به وزارت خارجه برای جایگزین کردن کس دیگری به جای ابوطالبی است که روز 30 فروردین در رسانه های اینترنتی رژیم از جمله خبرگزاری وابسته به سپاه فارس منتشر شد. او این پیشنهاد را به خاطر مادر ابوطالبی که دو پسر دیگرش را در جنگ از دست داده است، مطرح کرده است. این پاسدار با یاد آوری این که دوبردار ابوطالبی در جنگ کشته شده اند گفته است«باتوجه به رنج‌ها و کسالت‌های این مادر دل شکسته، ترتیبی داده شود تا فرد دیگری به جای آقای حمید ابوطالبی (برادر شهیدان فرید و مجید ابوطالبی) به عنوان نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمان ملل تعیین و اعزام گردد تا بلکه از این طریق و در آستانه‌ی روز مادر، هدیه‌ای به این مادر بزرگوار و سرافراز که همه‌‌ی ما مدیون چنین مادران دلاوری هستیم ، داده شود». او در این در خواست به تعقیب حقوقی مساله توسط «دستگاه دیپلماسی کشور» تاکید کرده است. این ماجرا از آن جهت استثنایی است که اندکی تعقّل و توجهه به جوانب مساله در آن دیده می شود و این از یک فرمانده سپاه پاسداران جهل و جنایت که اظهار نظرهاشان در مورد مسائل سیاست خارجی اکثر به عربده کشی شبیه است و از آنها چیزی جز رجز خوانی و حرفهای ابلهانه شنیده نشده و گویی همه شان اصرار دارند خودشان «کله خر» هایی نشان بدهند که هر هدفی را با تهاجم و توسل به زور و جنگ و کشتار به دست خواهند آورد، امری تازه و موردی استثنایی است. همین دو سه هفته پیش(12 فرودین بود که محمود احمدی نژاد پاسدار و رئیس و جمهور سابق در دیداری از مناطق عملیاتی در اطراف کارون در آبادان، گفت که:« روزی راحت می نشینیم که پرچم شهدا در بالای کاخ سفید به اهتزاز درآید» و در جای دیگری در کنار اردوی راهیان نور در «مناطق عملیاتی دفاع مقدس»، بسیجیان که در حال بر افراشتن شعاری هستند که در آن وعده «تبدیل کردن کاخ سفید بر به حسینه» داده شده، دیده می شوند (عکس آن در اینترنت منتشر شده). پیشنهاد «ظریف» این پاسدار در رژیم لمپن و نادان پرور ولایت فقیه، البته می تواند بهانه و راهی باشد برای خروج «آبرومندانه» از بن بستی که با حرفهای ابلهانه معاون حقوقی و بین الملل وزارت خارجه، عراقچی که گفته بود «گزینه دیگری جز ابوطالبی نداریم»، برای دولت تدبیر و دستگاه دیپلماسی به وجود آمده بود
----------------
.*  پیام خمینی به مناسبت قطع رابطه با آمریکا

بسم الله الرحمن الرحیم
! ملت شریف ایران

خبر قطع رابطه بین ایران و امریکا را دریافت کردم و اگر کارتر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است، همین قطع رابطه است. رابطه بین یک ملت بپاخاسته براى رهایى از چنگال چپاولگران بین المللى با یک چپاولگر عالَمخوار، همیشه به ضرر ملت مظلوم و به نفع چپاولگر است.
ما این قطع رابطه را به فال نیک مى‏گیریم؛ چون که این قطع رابطه دلیلى بر قطع امید امریکا از ایران است. ملت رزمنده ایران این طلیعه پیروزى نهایى را که ابرقدرت سفاکى را وادار به قطع رابطه- یعنى خاتمه دادن به چپاولگریها- کرده است، اگر جشن بگیرد حق دارد. ما امیدواریم که نابودى سرسپردگانى مثل سادات و صدام حسین بزودى انجام گیرد و ملتهاى شریف اسلامى به این انگلهاى خائن، آن کنند که ملت ما با محمد رضاى خائن کرد؛ و به دنبال آن براى آزاد زیستن و به استقلال تمام رسیدن، قطع روابط با ابرقدرتها خصوصاً امریکا نمایند. من کراراً گوشزد نموده‏ام که رابطه ما با امثال امریکا، رابطه ملت مظلوم با جهانخواران است
شما اى ملت عزیز! که براى رضاى خداوند متعال، با بانگ «اللَّه اکبر» بر دشمنان خود چیره شدید و آزادى و استقلال را به دست آوردید، با اتکال به خداوند تعالى و حفظ وحدت کلمه مهیا باشید براى رو در رویى دشمنان اسلام و دشمنان مستضعفین؛ شما به خواست خداى تعالى پیروز هستید و بر مشکلات غلبه خواهید کرد. صدام حسین که‏ همچون شاه مخلوع چهره قبیح غیر اسلامى و انسانى خود را نشان داده و به هدم اسلام و حوزه مقدسه نجف کمر بسته و با مسلمانان مظلوم براى رضاى کارتر، آن کند که مغول کرد، و با علماى اسلام خصوصاً حضرت آیت اللَّه آقاى سید محمد باقر صدر، آن کند که رضا خان و محمد رضا پهلوى با علما و روحانیون و سایر طبقات کردند، باید بداند که با این اعمال ضد اسلامى، گور خودش و رژیم تحمیلى غیر انسانى و غیر قانونى بعث را با دست خود مى‏کند.
ملت شریف عراق! شما اخلاف آنان هستید که انگلیس را از عراق راندند؛ بپاخیزید و قبل از آنکه این رژیم فاسد همه چیز شما را تباه کند، دست جنایتکار او را از کشور اسلامى خود قطع کنید. اى عشایر فُرات و دجله! همه با هم و با همه ملت اتحاد کنید و این ریشه فساد را قبل از آنکه فرصت از دست برود، قلع و قمع نمایید، و براى خدا دفاع از کشور اسلامى خود و از اسلام مقدس نمایید که خدا با شماست.
اى ارتش عراق! اطاعت از این مخالف اسلام و قرآن نکنید و به ملت بگرایید و دست امریکا را که از آستین صدام بیرون آمده است قطع کنید و بدانید اطاعت از این سفاک، مخالفت با خداى متعال است و جزاى آن عار و نار است. از خداوند متعال عظمت اسلام و مسلمین و کشور ایران را خواستارم. و السلام علیکم و رحمة اللَّه.
روح اللَّه الموسوی الخمینى‏
19فروردین 1359

یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳ - ۲۰ آوریل ۲۰۱۴




dimanche, avril 13, 2014

وقتی از ایرانی بودن شرمنده شدم


اوباش حافط نظام ولایی و مریدان ولی امر مسلمین در اصفهان بعد از آسیب رساند آرامگاه آرتور پوپ،مخالفت خود را با دفن ریچارد فرای در اصفهان اعلام می کنند

وقتی از ایرانی بودن شرمنده شدم

تورج دریایی
پژوهشگر تاریخ
 بی بی سی-  16:44 گرينويچ - شنبه 12 آوريل 2014 - 23 فروردین 1393


در یازدهم سپتامبر سال ۱۹۹۷ میلادی نامه‌ای از ریچارد فرای به دستم رسید. فرای نوشته بود در صدد تشکیل پانلی است درباره دوران عبور از دوران ساسانی به دوران اسلامی در دومین کنفرانس ایرانشناسی در شهر مریلند و امیدوار است که من نیز با او همراه شوم.
در آن زمان من به عنوان استاد موقت در دانشگاه ایالتی کالیفرنیا مشغول به تدریس تاریخ جهان باستان بودم و هنوز دکترایم را به اتمام نرسانده بودم.
به خودم گفتم این همان ریچارد فرای ایراندوست است که لقبش را از مرحوم دهخدا به خاطر عشقش به ایران گرفته است؟ همان فرایی که کتابش تحت عنوان میراث ایران تاریخ پیش از اسلام یکی از تمدن‌های بزرگ جهان (۱۹۶۳) را چندین بار خوانده‌ام و در زمانی که به وطنم، در آمریکا بی‌لطفی می‌شد٬ این کتاب و نویسنده‌اش سینه سپر بلا می‌کرد و از ایران و تمدن و مردمش دفاع می‌‌کرد؟ همان فرایی که کتابش را به دوستان "ایرانی: افغان ها و بلوچ‌ها و کردها و پارس‌ها و تاجیک‌ها" تقدیم کرده بود؟
"این همان فرایی بود که در کتاب عصر طلایی ایران٬ در زمانی که اعراب میلیون ها دلار خرج می کردند که تمدن اسلامی را کاملا عربی نشان دهند و حضور دیگران را کمرنگ کنند٬ با این کتاب اهمیت ایرانیان را برای شکلگیری تمدن اسلامی و زبان فارسی برای تمدن آسیا را گوشزد کرد."
پس از آشنایی با او فهمیدم که فرای، ایراندوستی است استثنایی که حتی یک دانشجوی بی نام و نشان دکترا را، فقط بخاطر عشقش و تلاشش به ایرانشناسی، تشویق و کمک می‌کند.
من فقط یکی از صدها دانشجو و هزاران هزار ایرانی بودم که فرای با آنها این چنین کرده بود.
این همان فرایی بود که در زمانی که رشته "آسیای میانه" باب شده بود و دیگر نامی از خراسان بزرگ وجود نداشت و فرهنگ آنرا روس‌ها به طوری که می‌خواستند تقسیم و جابجا کرده بودند٬ و اساتید غربی که گاهی نان را به نرخ روز می‌خورند٬ در کتابهایشان ذکری از حضور ایرانیان در آنجا نمی کردند، درباره خراسان [کتاب] نوشت.
همان "آسیای میانه‌ای" که به خاطر روابط سیاسی میان وطنم و غرب٬ حتی نام ایران یا فرهنگش در آن خطه داشت محو می‌شد. فرای کتاب میراث آسیای میانه: قبل از آمدن ترکان را نوشت و به عموم نشان داد که ایرانیان از کجا آمده‌اند و در ادوار تاریخ باستان و قرون وسطی این منطقه چه اهمیتی برای ایرانیان و فرهنگ ایرانی داشته است.
فرای در این کتابش برای ما و مردم جهان رابطه ایران و ایرانی و "بوی جوی مولیان آید همی٬ یاد یار مهربان آید همی" را دوباره زنده کرد.
این همان فرایی بود که در کتاب عصر طلایی ایران٬ در زمانی که اعراب میلیون ها دلار خرج می‌کردند که تمدن اسلامی را کاملا عربی نشان دهند و حضور دیگران را کمرنگ کنند٬ اهمیت ایرانیان برای شکل‌گیری تمدن اسلامی و اهمیت زبان فارسی برای تمدن آسیا را گوشزد کرد.
"دیروز اشک ریختم و از ایرانی بودن خودم خجل شدم. فردا که در تلویزیون ها نشان دهند که مردم ما چه بر سر مزار مردگان می آورند و حتی به آنها هم رحم ندارند٬ چگونه برای هزارمین بار نطق کنیم که ایران فرهنگی دارد زیبا٬ فرهنگی دارد پویا و مردمی دارد صلح جو؟"
این همان فرایی بود که در بیوگرافی‌اش به نام ایران بزرگ٬ پیشگفتار را چنین آغاز کرده است: "عظمت ایران همیشه فرهنگ آن بوده است."
پس از کنفرانس، فرای را بیشتر دیدم. با او سفر کردم و به دانشگاه خودم چندین بار دعوتش کردم. او همان فرای ایراندوستی بود که از نوشته‌هایش مشخص بود؛ با دیدنش اطمینان یافتم.
اما دیروز از دیدن آنچه مردمانی نابخرد بر سر مقبره آرتور پوپ و فیلیس آکرمن در اصفهان کرده‌اند اشک در چشمانم جمع شد. این مکانی بود که سالها پیش ریچارد فرای ایراندوست وصیت کرده بود آنجا خاک شود٬ خاکی که او درباه اش حدود شش دهه کتاب و مقاله نوشته بود.
زمانی که مطبوعات و تلویزیون‌های آمریکایی و خارجی صحنه یک سری تندرو و شعار مرگ را به عنوان "ایران" و "ایرانیان" به جهان جلوه می‌دادند٬ فرای در حال نوشتن و مصاحبه کردن بود و می‌گفت که ایران فرهنگی دارد غنی٬ مردمی دارد دوست داشتنی٬ باغ‌هایی دارد با صفا و فرهنگی دارد پر عظمت که از جیحون تا فرات را در بر می‌گیرد.
یک بار از ایران و ایرانی بد نگفت و در جواب به همه تلاش‌های او و دلسوزی‌اش برای ایران و ایرانشناسی٬ جوابش را این چنین دادند. من مطمئنم آنهایی که این بی‌آبرویی را کرده‌اند نه می‌فهمند و نه برایشان مهم است. اما من خجالت می‌کشم. من شرمنده هستم. من مقصرم.
دیروز اشک ریختم و از ایرانی بودن خودم خجل شدم. به دوستم که در دانشگاهی در همین حوالی استاد ایرانشناسی است گفتم: ما چه می‌کنیم؟ برای که داریم این چیزها را می‌نویسم و کنفرانس می‌دهیم؟
فردا که در تلویزیون‌ها نشان دهند که مردم ما چه بر سر مزار مردگان می‌آورند و حتی به آنها هم رحم نمی‌کنند٬ چگونه برای هزارمین بار نطق کنیم که ایران فرهنگی دارد زیبا٬ فرهنگی دارد پویا و مردمی دارد صلح جو؟ برای که بنویسم و برای چه بنویسم که ایران چه تاریخی داشته؟ برای چه مصاحبه کنیم و چه بگوییم درباره ایران و ایرانی؟

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن