lundi, décembre 31, 2012

نوحه مدرن و سبک شعر نو دیوانگان امام حسین


نوحه مدرن و سبک شعر نو دیوانگان امام حسین



«نوار مغز سرم/ در محضر دکترا/ خط خطی و قاطی بود/، طبیب توی مطب متحیر صدا زد/ این چه نوار مغزی بود/، می‌دونی چی دادم جواب دکترا رو/ علت عیبش اینه آقای دکتر، من روانی ام، روانی! روانی امام حسین
 آش آنقدر شور بوده که یک نوحه سرا  و سراینده شعر های «آیینی» این امر را  باعث شرمندگی دانسته و از این که نوحه خوانان مورد کنترل نیستند و به هیچکس اعتنایی نمی کند اظهار نارضایی کرده است. لینک مطلب در زیر آمده است.

samedi, décembre 29, 2012

روی دیگر سکه قلنبه گوئیهای ابلهانه پاسدار سلامی و هلهله ها و عربده های 9 دی

  روی دیگر سکه قلنبه گوئیهای ابلهانه پاسدار سلامی و هلهله ها و عربده های 9 دی

ایرج شکری

پاسدار سلامی جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، در سخنانی که «خبرگزاری» وابسته به سپاه «فارس» آن را نقل کرده است، تلاش کرده، اعتراضات سال 88 مردم به کودتای انتخاباتی، از جمله در روز عاشورا (برابر 6 دی در آن سال) را که بار دیگر به شکل گسترده ای شکل گرفت، طراحی شده توسط آمریکا نشان دهد. پاسدار سلامی برای تاثیر گذاری در مخاطبان به نظریه پردازی ابلهانه و قلنبه گویی و بکار بردن دو سه واژه فرنگی مثل «اسکالر، آرتیفکت، نورم» هم دست زده است تا نشان بدهد که با فرهنگی غیر از «فرهنگ حوزه» و «نوحه خوانی» هم آشناست. این تلاشهای بیشرمانه برای جا انداختن طراحی خارجی اعتراضات مردم، به سخنرانی هم محدود نمی شود. فیلمهایی هم برای آن ساخته اند که فیلم قلّاده های طلا (شاید در فرصتی به آن بپردازم) با کمک یک میلیارد تومانی وزارت ارشاد رژیم، یکی از آنهاست که انزجار شدیدی از سوی مردم و هنرمندان سینمای ایران به آن نشان داده شد. سخنرانی هایی که به آن اشاره شد، درسه سال گذشته بارها از سوی خادمان دون پایه و ریزه خواران، یا مقامات و صاحبمنصبان دربار خامنه ای بارها انجام شده و امسال هم چنین بود. آخوندی به اسم بهشتی هم که ریاست دانشگاه امام باقر (متعلق به وزرات اطلاعات رژیم) را عهده دارد مدعی شده است که « کمیته سه جانبه که 50 سال پیش توسط سرویس‌های جاسوسی انگلستان، موساد و سی‌آی‌ای به وجود آمده و به نام کمیسیون سه جانبه معروف است، نقش موثری در حوادث فتنه سال 88 داشته است»! این آخوند در سخنان خود به هاشمی رفسنجانی در پیدایش«جریان فتنه» نقش محوری داده و در این مورد از جمله« فعالیت در زمینه نشر کتاب و کارهای تحقیقاتی و استراتژیکی برای نفوذ لیبرالیسم و این تفکر در مباحث فکری از دیگر برنامه‌های صورت گرفته علیه نظام اسلامی» را به پای آن نوشته و مدعی شده که گروه کاری«در دفتر تحقیقات استراتژیک و با پول‌های میلیاردی این دفتر و آقای هاشمی ایجاد شد،... برنامه آنها این بود که ابتدا در انتخابات شورا، مجلس و ریاست جمهوری نیروهای خود و طرفداران دموکراسی را به این نهادها وارد کرده و سپس مجلس خبرگان را در اختیار بگیرند؛ ‌آنها بر این اعتقاد بودند که تنها قوانینی که از مسیر دموکراتیک تصویب شده، قابل توجه است و نباید به قوانین اسلامی توجه کرد»!(1). آخوند بهشتی این هذیان گوئیها را در همایشی که صدا و سیمای رژیم برای « گرامیداشت "حماسه 9 دی"» برگزار کرده زده است. اما برای سخنرانی پاسدار سلامی زمان و مکانی  نقل نشده است، نه در خبرگزاری فارس نه در سایتهای دیگری که آن را نقل کرده اند. این هم  مثل خیلی کارهای دیگر اینهاست. خبری که نه زمان و نه مکان آن مشخص باشد، مثل خود «جمهوری اسلامی» است که باید آن کوبید به سر تولید کنندگانش. پاسدار سلامی از جمله مدعی شده است که :« زیباترین توصیف برای نشان دادن ماهیت فتنه این بود که این دقیقا تابعی از استراتژی جدید غرب برای تهاجم نرم به درون جوامع انقلابی مثل جمهوری اسلامی ایران بود. بر این مبنا داستان این فتنه کاملا بعد جهانی و بین المللی دارد؛ یعنی در چهارچوب مناظره راهبردی غرب و انقلاب اسلامی قابل توصیف است»(2). پاسدار سلامی شعیه بودن و «عاشورایی» بودن مردم ایران را - «که هیچ جامعه شناس و روانشناسی قدرت آن را نمی تواند درک کند»، عامل برتری رژیم در پیشبرد اهدافش در برابر آمریکا دانسته است. اما این مستبدان خود محور بین، اولا فراموش می کنند که آن جمعیتی میلیونی که در اعتراض به نتیجه انتخابات چند بار به رغم استقرار و حضور گسترده نیروی انتظامی و حرامزاده های بسیجی و لباس شخصی به خیابانها آمدند، از همین مردم بودند و شعار یا حسین میرحسین از آغاز اعتراضات از شعارهای آنها بود و به ویژه در تظاهرات روز عاشورا شعار «این لشکر حسین است/یاور میرحسین» هم به شعارهاشان افزوده شد. اینها را هم آمریکا تزریق کرده بود؟ دیگر این که اگر به آمار رسمی نمایش انتخابات یا به قول حاتم قادری استاد دانشگاه «مناسک انتخابات» استناد بکنیم، گفته شد نزدیک به 14 میلیون(33 در صد) رای دهندگان به میرحسین موسوی رای داده اند. حال با در نظر گرفتن موقعیت و سوابقی که میرحسین موسوی و کروبی از اول انقلاب در رژیم داشته اند و به آنها سران فتنه نام دادند، و آماری که به آن اشاره شد، آن روی دیگر سکه اظهارات و اتهامات این پاسدار و آن آخوند رئیس دانشگاه وزارت جنایت و حرفهای چندی پیش وزیر اطلاعات رژیم در متهم کردن کسانی از خودیهای سابق به تلاش برای «براندازای اسلام و نظام»* و نیز اتهامات مستمر پاسدار شریعتمداری مشاور رهبر که خاتمی و اصلاح طلبان درون حکمیت را به خط گرفتن از سیا و آمریکا متهم کرده و می کند، این است که این نظام « اسلامی وعاشورایی» چنان گندیده است که چنین خط گیرندگان و چنین همصدایانی با آمریکا و غرب در درون خود پرورده و بیرون داده است و با چنین تضادی رو به روست که هاشمی رفسنجانی تغذیه کننده و جاده صاف «لیبرالیسم و دموکراسی» و کنار گذاشتن اسلام می شود و نخست وزیر مورد تایید بی قید وشرط «امام راحل» در دوران «دفاع مقدس»، پیشبرنده استراتژی آمریکا، در دل جمهوری اسلامی. پاسدار سلامی و بوزینه های دیگری که به مناسبت «سالگرد حماسه 9 دی» به جست و خیز و هیاهو پرداخته اند و تلاش می کنند اعتراضات مردم به خاطر به باد رفتن امید یا توّهمی  که برای برخورداری از «یک مثقال» از حقوق خود با رئیس جمهور شدن میرحسین موسوی داشتند و با تقلب انتخاباتی آن توّهم و خیال هم از آنان گرفته شد، فتنه بنامند، گمان می کنند که با فشار و سرکوبگری خواهند توانست برای ابد مدت بر سلطه جبّارانه خود بر ایران و مردم ایران ادامه دهند. راهپیمایی دولتی سازمان یافته توسط دستگاه امنیتی و سپاه و بسیج وصل رهبر در 9 دی که به شکل بی ربطی اسم «حماسه» روی آن گذاشته اند، در برابر و برای خنثی کردن تاثیرات تخریب کننده تظاهرات روز عاشورا بر رژیم،که در آن شعارهایی مثل نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران و جمهوی ایرانی داده شد – شعارهایی که جدا کننده  صف شرکت کنندگان در تظاهرات از دستگاه ولایت فقیه بود-، به راه انداخته شد. این مستبدان از خود راضی که بالای منبر رفتن و   ورّاجی هنرشان است، به این سوال جواب نمی دهند که خب شما که همه مردم پشت سرتان است و مکتبتان هم که قرص و محکم و بی زوال است، چرا در برابر اعلام یک راهپیمایی مسالمت آمیز آن همه نیروی انتظامی مسلح و لباس شخصی های حرمزاده به خیابانهای می ریزید و مانع تظاهرات مردم می شوید؟ اگر راست می گویید که حمایت مردم از شما خدشه بردار نیست و دریای مردم پشت سرتان است یک بار هم اعلام کنید و ولی فقیه نظام نکبتارتان هم به سگان آستانش پوزه بند بزند و اعلام کند که نارضیان نظام ولایت فقیه و طرفداران دموکراسی آزادند یک رهپیمایی برگذار کنند و کسی حق ایجاد مزاحمت برای آنان ندارد. مگر در آن روزهای تبلیغات انتخاباتی که به سگان پاسدار نظام ولایی پوزه بند زده شده بود، مردمی که گفته می شد تا نیمه شب در خیابانها در حال بحث و گفتگو هستند، رشد سیاسی و مسالمت جویی خود را نشان نداند؟ رژیمی که این همه ادعای برخورداری از حمایت مردم را دارد، چرا از برگذاری یک رفراندم دوباره بعد از سی سال، برای تایید یا رد ولایت فقیه این همه گریزان و هراسان است؟ در کجای دنیا که سرسوزنی دموکراسی در آن رعایت بشود، رهبر نیروی دوم انتخابات که سی و سه درصد آرا را کسب کرده، در حصر خانگی قرار می گیرد و هیچگونه امکان دستیابی به رسانه ملی رادیو تلویزیون که متعلق به مردم است اما به طور انحصاری از آن استفاده می شود را ندارد؟

 سی و سه سال پیش برنامه ای مثل همین برنامه«حماسه 9 دی» را سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و حزب جمهوری اسلامی در حمایت از تعطیل شدن روزنامه آیندگان و در برابر تظاهرات برگزار شده به دعوت جبهه دموکراتیک ملی در اعتراض به تهدیدی آزادیها  و حقوق مردم که تعطیل شدن روزنامه آیندگان توسط حکم شرع و دادستانی انقلاب اسلامی گام بلندی در آن راه بود، راه انداختند. گردانندگان و کارگزاران مقلد خمینی آن روزها یکدیگر را «برادر» خطاب می کردند و «آقایِ...» گفتن را رفتاری«طاغوتی» می دانستند. آن روزهم روزنامه جمهوری اسلامی که همین میرحسین موسویِ در بازداشت خانگی قرار گرفته، سردبیر آن بود همین نوع هلهله ها را از «پیروزی» انعکاس می داد. در آن روزها «برادران» سخنگوی ملت مسلمان و «امت امام» شدند و جست و خیزها کردند. اکنون روز و روزگار میرحسین موسوی و هم بهزاد نبوی چهره برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی را می بینیم.

پاسدار سلامی، یک پز و افاده یی هم از قدرقدرتی معجزه گرانه رژیم در برابر آمریکا داده که البته پوچ خلاف واقع است. او مدعی شده است که:« امروز در عراق تربیت شدگان انقلاب اسلامی حاکمند ، به دست[ منظورش با راهگشایی سبب شدن] دشمنان ما. این هنرمندی انقلاب است که بدون هزینه مدیریت می کند. امریکاییها همیشه این ویژگی را داشتند که دیگران هزینه می‌کردند آنها منافع را می‌بردند ولی انقلاب در این مناظره استراتژیک عکس این عمل کرده است. امریکاییها هزینه می‌کنند انقلاب سود آن را می‌برد. حوادثی که در لبنان اتفاق افتاد، عربستان سعودی در لبنان حدود دو میلیارد دلار هزینه کرد اما انقلاب هیچ هزینه ای نکرد. این صحنه به نفع انقلاب تمام شد[...] در فلسطین در عراق و در افغانستان و در هر نقطه دیگری امروز مناظره کاملا به نقطه ای هدایت شده است که انقلاب دست برتر را دارد». درست گفته اند که آدم دروغگو کم حافظه است. پرداخت پول به حماس امری نبود که رژیم مخفی کرده باشد و کسی نداند همچنان که پرداخت پول به حزب الله لبنان به ویژه پول کلانی که بعد از آن جنگ سی دو روزه به حزب الله پرداخت شده تا برای تقویت نفوذ آن بین مردمی که خانه هاشان آسیب دیده بود تقسیم کند. علاوه برآن همچنان که همگان می دانند چندی پیش اخباری در مورد اختلاس مالی در حزب الله  انتشار یافت که در آن آمده بود گروهی ازکارشناسان مالی سپاه برای بررسی آن به لبنان رفته اند. و باز هم در این مورد می توان به مصاحبه ای که در تیرماه سال جاری در سایت پارسینه با مدیر روزنامه الاخبار لبنان درج شده بود اشاره کرد که وی در آن یاد آور شده بود:« اقتصاد لبنان بر اساس پشتیبانی سیاسی لبنان از سایر کشور‌ها شکل گرفته است و مثلاً هم اکنون از سوی عربستان و ایران حمایت می‌شود و از هرکدام از این کشور‌ها یک میلیارد یا یک و نیم میلیارد دلار دریافت می‌کند. بخش دوم اقتصاد ملی و درآمدهای لبنان از کارگران شاغل به کار در خارج است»(3). در عراق و افغانستان هم رژیم البته پول خرج کرده و می کند به طور غیر مستقیم با اجرای طرحهای گوناگون و از راههای گوناگون. همچنان که در سودان و جیبوتی و کمور و در تاجیکستان هم پول خرج می کند تا گروههای اسلامگرای دست آموز خود را سازمان بدهد. بنیاد هایی مثل بنیاد 15 خرداد از تشکلهای های هستند در کشورهای مختلف پول خرج می کنند. رژیم در تایلند پول خرج می کند و به تازگی میانمار(برمه) هم به مناطقی که رژیم تلاش می کند مسلمانان آنجا را تخت نفوذ خود در آورد اضافه شده است. بی جهت نیست که وقتی تظاهراتی از اسلامگرایان مثلا در اعتراض به توهین به پیامبر از سوی مسلمانان در کشورهای دو و نزدیک مثل تایلند یا مثل پاکستان راه می افتد عکسهای خامنه ای هم در دست بعضی از شرکت کنندگان در تظاهرات دیده می شود. پول خرج کردن های کلان رژیم در سوریه اما به نطر می رسد سبب نجات بشار اسد نخواهد شد و می توان چهره بور و دماغ سوخته امثال سلامی را در روز فرار بشار اسد یا گرفتارشدن به دست مخالفان را که از حمایت آمریکا برخوردارند مجسم کرد و خندید. پاسدار گاوسیمای متفرعن، به مکتبی می نازد که امامش خمینی بود که اقتصاد را امری مربوط به الاغ می دانست، آخوند فرومایه دیو سیرتی که در تحریرالوسیله که رساله اصلی اوست نکاح با کودک شیرخواره ولذت جنسی بردن از او را به جز دخول و با «تفخیذ» جایز می داند. این پست فطرتها شاگرد او و مرید او هستند. این فرومایگان از جهل و تعصب دینی، دژی ساختند با انبوهی از مردم هویت باخته و مسخ شده در آن، که حاضر بودند برای حفظ آن بجنگند و خون بریزند و خون بدهند هم چنانکه دیوانه وار و هویت باخته در عاشورا دست به کارهای جنون آمیزی مثل قمه زدن و زنجیر زدن و گل به سراپای خود مالیدن می زنند. سلامی و سلامی های فرومایه امثال «سردار» کارگر و رادان و نقدی و آخوندهای رذل و جنایتکاری مثل این آخوند بهشتی یا آن پورمحمدی و نیّری و فلاحیان و مصلحی و ...گمان می کنند با کشتار و ارعاب می تواند نظام متعفن ولایی را ابد مدت بکنند. روزگاری شاه خود بزرگ بین مردم ستیزی در ایران دستگاه جهنمی شکنجه و اعدام  به نام ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور) راه انداخته بود که اسمش رعب و هراس می آورد. اما دیدیم که رئیس آن سازمان جهنمی چگونه به چنگ مردم افتاد. این روزگار نیز بی تردید خواهد گذشت و جنایتکاران نگهدارنده و پاسدار رژیم ولایی به دست عدالت سپرده خواهند شد. زنده نگه داشتن و مانع از به فراموشی سپرده شدن جنایت رژیم آخوندی و به ویژه شعله ور نگهداشتن نفرت نسبت به این جنایتکاران خودخواه و جاه طلب وظیفه ای ماست.



  
شنبه ۹ دی ۱۳۹۱ - ۲۹ دسامبر ۲۰۱۲

dimanche, décembre 23, 2012

روزی که فارسی داشتیم

روزی که فارسی داشتیم 

فیلم کوتاه و دیدنیِ هفت دقیقه ای - کلیک کنید
کلیپی همراه با ویولن بیژن مرتضوی- کلیک کنید

lundi, décembre 03, 2012

مسئولیت فراموش شده در مصاحبه بنی صدر در مورد بلوکه شدن ذخائر ارزی ایران توسط آمریکا





 مسئولیت فراموش شده در مصاحبه بنی صد

در مورد بلوکه شدن ذخائر ارزی ایران توسط آمریکا

ایرج شکری

در ستون گزارش و گفتگو در پژواک ایران مصاحبه ای با آقای  بنی صدر که از کارگزاران (وزیر خارجه و وزیر دارایی) و مبلغان جمهوری اسلامی در آغاز به قدرت رسیدن خمینی بود و به مقام اولین ریاست جمهوری اسلامی هم دست یافت، درج شده است که ایشان در پاسخ به سوالی در مورد چگونگی بلوکه شدن داراییهای ایران مطالبی بیان داشته که در آن در مورد کوتاهی و تقصیر در بلوکه شدن دارا ئیهای ایران از خود سلب مسئولیت کرده است. او با اشاره به این که«در سال اول بعد از انقلاب با افزایش درآمد نفت، کاهش واردات و کاهش بودجه، ذخیره ارزی را بالا بردیم و در سیستم بانکی خارجی، حدود 16 میلیارد دلار داشتیم که 13 میلیاردش در بانکهای آمریکایی یا شعب آنها در خارج از آمریکا بودند»، یاد آور می شود که از اول انقلاب تاکید داشته است پولهای ایران نباید در بانکهای آمریکا بماند اما کسی توجه نکرد. بکار گرفتن ضمیر «ما» کمی تردید ایجاد می کند که اقدامات مربوط به افزایش ذخیره ارزی حاصل ابتکارات ایشان به عنوان معاون وزیر و بعد وزیر دارایی بود یا تصمیمات مربوط به شورای انقلاب. ناگفته نماند که در آن زمان ایشان که یکی از سه چهار نفر مبلغ و «سخنور» و کارگزار رده اول از اطرافیان خمینی(در کنار کسانی چون و صادق قطب زاده و ابراهیم یزدی و جلال الدین فارسی) بود، مبشر «اقتصاد توحیدی» هم بود و در این زمینه دیگر یاران «امام» چیزی بارشان نبود. اگر چه در آن روزها در نقد کتاب «اقتصاد توحیدی» ایشان یک اهل قلم از روشنفکران لائیک که نظرات مطرح شده در کتاب اقتصاد توحیدی را بی سرو ته یافته بود مفهوم کلی نظرات مطرح شده را به طنز«سرمایه دارای بدون سود» نامید.  آقای بنی صدر در مصاحبه یاد شده، به سرپرست وزارت خارجه شدن در زمان گرونگیری و نیز سخنانی که در نماز جمعه زده بود، اشاره می کند و این که «ملاتاریا» و برخی اشخاص که به هشدار های او توجه نکرده بودند تلاش کردند در بلوکه شدن پولهای ایران در آمریکا او را مقصر جلوه بدهند به خاطر این که در نماز جمعه گفته بود که نسبت به پرداخت قرضه های خصوصی اشخاصی که در رژیم سابق گرفته بودند، تعهدی نداریم.غرض از این یادداشت یاد آوری این موضوع است که ابوالحسن بنی صدر در زمان گروگانگیری، در مقام وزیری دارایی اظهارات و موضعگیری هایی در مورد خارج کردن پولهای ایران از بانکهای آمریکایی داشت که در روزنامه اطلاعات 24 و 26 آبان 58 درج شد.ایشان با حفظ سمت وزارت دارایی سرپرست وزارت خارجه شده بود. یک هفته بعد از اشغال سفارت آمریکا جیمی کارتر رئیس جمهور آمریکا دستور داد واردات نفت آمریکا از ایران قطع شود. سه روز بعد از آن(24 آبان)  بنی صدر وزیر دارایی در یک کنفرانس مطبوعاتی با حضور خبرنگاران داخلی و خارجی اعلام کرد که دولت ایران تصمیم گرفته  است ذخیره ارزی خود را از بانکهای آمریکایی خارج کند و همانجا تاکید کرد که هیچ گونه نگرانی از جهت مسدود شدن این حسابها توسط دولت آمریکا وجود ندارد زیرا بیشتر این سپرده ها در شعبات بانکهای آمریکایی در اروپا هستند. او مجموع دارائیهای ایران در بانکهای اروپا و آمریکا را 12 میلیارد دلار اعلام کرد. بعد از این رویداد، کارتر دستور داد که حسابهای ایران در بانکهای آمریکا و شعبات آنها در اروپا مسدود شود و بعد از اقدام آمریکا، آقای بنی صدر در مقام وزیر دارایی اطلاعیه یی انتشار داد که در آن ابتدا تصریح شده بود که تصمیم آمریکا اقدامی است در واکنش به اظهار نظر «دولت جمهوری اسلامی» برای خارج کردن ذخائر ارزی خود از بانکهای آمریکایی. بعد وزیردارایی جمهوری اسلامی برای تخفیف و تلاش برای کم کردن اثرات منفی ضربه دریافت شده از اقدام کارتر، بر افکار عمومی، با تاکید بر این که تنها 9 درصد از ذخایر ارزی ایران در آمریکاست، یاد آور شده بود:« هنوز برای دولت ایران روشن نیست که آمریکا تا چه حد می تواند در مورد داراییهای که در بانکهای آمریکایی مقیم خارج از آمریکا قرار دارد و اصولا تحت قوانین آمریکا نیست تصمیم بگیرد». این اطلاعیه وزیر دارایی- وقت ابوالحسن بنی صدر- در اطلاعات 26 آبان درج شد. بنابر این ملاحظه می کنیم که در اعلام تصمیم به خارج کردن ذخیره ارزی ایران از بانکهای آمریکایی، دو اشتباه و اقدام غلط صورت گرفته است. یکی این که تصمیم قبل از عملی شدن اعلام شده و به خاطر همین، سبب پیشدستی طرف مقابل و خنثی کردن تاکتیک وزیر دارایی که تصمیم گیرنده این امر از سوی دولت جمهوری اسلامی بود، شده است. دیگر این که آن اعلام به خارج کردن ذخیره ارزی اگر تنها با هدف تبلیغات صورت گرفته بود و قصد عمل در بین نبود، بازهم اقدامی نسنجیده بود که بدون تحقیق در مورد جوانب آن و ارزیابی آثار و طبعات آن در عمل، اعلام شده بود. این را هم خوب است یاد آوری کنم که به رغم این تنبیهات اقتصادی از سوی کارتر، خمینی اعلام قطع رابطه با آمریکا نکرد. بلکه برعکس در مصاحبه یی که خبرنگاران شبکه های تلویزیونی بی بی سی و سی بی اس باو داشتند و گرازش آن در اطلاعات 28 آبان58 به چاپ رسید، در مورد رابطه با آمریکا گفته بود:« اگر این محل لانه جاسوسی، سفارتخانه یی صحیح باشد و دولت صلاح ببیند که بعضی روابط محفوظ باشد؛ این مانع ندارد» و البته همانطور که همگان می دانند تصمیم به قطع رابطه را هم کارتر در 19 فرودین 59 گرفت. آنهایی که در آن روزها صاحب پست و مقامی شدند، هرچه داشتند از خمینی بود. خمینی هم کسی بود که معتقد بود«اقتصاد مال خر است»(اطلاعات 18 شهریور 58)، اومی گفت که مردم برای این انقلاب نکرده اند که کشورشان مثل سوییس بشود، مردم اسلام را می خواهند و در تعریف اسلام هم تاکید داشت که «اسلامی که گوینده اسلامی ندارد، این اسلام نیست. اسلام که در کتاب نیست. کتابش را هم از بین می برند... آخوند یعنی اسلام ؛ روحانیین با اسلام در هم مدغم اند. آن که با آخوند مخالف است آن دشمن شماست. او آزادی را ممکن است برای شما تامین کند، استقلال هم ممکن است برای شما تامین کند، اما استقلالی که در آن امام زمان نیست، آزادی که در آن قرآن نیست، آزادی که در آن پیغمبر اسلام نیست»(کیهان 5 خرداد 58).
همچنان که همگان به روشنی می توانند دریابند که امروز در ایران نه «قحط الرجال» است و نه «قحط النساء» که امثال حاج محمود احمدی نژاد رئیس جمهور بشود و برادران مهمل لاریجانی در راس قوه قانونگذاری و دستگاه قضایی کشور قرار بگیرند، آن روزها که جناب بنی صدر وزیر دارایی و سرپرست وزارت خارجه شد( و بعد هم به مقام ریاست جمهوری رسید)، مردان و زنان دارای دانش  و تحصیلات و تجربه کاری برای اداره امور کشور در بیرون از اردوی پیروان و مقلدان «امام خمینی» کم نبودند. دانش و تجربه آنها بسیار بالاتر از گماشتگان خمینی بود که تخصصشان بیشتر از هرچیز از برکردن آیه و حدیث و روایت بود و خوردن مخ دیگران با نقل آنها. چنان که جناب دکتر ابراهیم یزدی هم که از کارگزاران بلند پایه آغاز دوران ظهور امام خمینی است، وقتی وزیر خارجه بود، برای دیپلماتها و مدیران وزارت خارجه جلسات تفسیر قرآن برگزار می کرد و آیات قرآن را برای آنها تفسیر می کرد و به آنها آموزش قرآن می داد.
برای بسیاری از ما که در آن روزها شاهد رویداها بودند و می دیدند که خمینی چگونه دارد انقلاب مردم را به گندابی از اندیشه و آمال ارتجاعی و ضد مردمی و عفن خود منحرف می کند و از جهل و تعصب مذهبی توده های محروم و نا آگاه سوء استفاده می کند تا قدرت را به انحصار خود در آورد، امروزِ این رژیم با دیروز آن یکی است. شخصا هیچ تغییری نه در منش و بینش دست اندرکاران این رژیم می بینم و نه در روشهایی که برای انحصار قدرت و پایمال کردن حق مردم پیش گرفتند. عقب نشینی های تاکتیکی رژیم در این یا آن مورد از روی ناچاری و به خاطر  اعتراضات روز افزون مردم، به ویژه نارضایتی و نافرمانیهای نسل جوانی که بعد از انقلاب به دنیا آمده بوده است و این امر گاه به تضادهای شدید در بین بالایی های رژیم منجر شده که نمونه های متعدی دارد. وگرنه همه شاهدیم که امروز تمام پستهای کلیدی در دست همان دسته اشراری است که از آغاز پیدایش این رژیم  قدرت را به انحصار خود در آوردند و برای حفظ آن جنایتها کرده اند و می کنند و خونها ریخته اند و میریزند و  خواهند ریخت و هر انتخاباتی که برگزار می شود، با ممنوعیت شرکت دگر اندیشان در آن برگزار می شود و حتی خودی های مصلحت اندیش و دلسوز نظام مثل میرحسین موسوی و کروبی هم،که خواهان بکار گرفتن تاکتیک هایی جهت کاهش خشم و نا امیدی مردم از اوضاع - که خطر بالقوه ای است برای بقای نظام- بودند، تحمل نمی شوند و بلایی بسرشان می آید که دیدیم.
******
 بخشی از اظهارات بنی صدر در مصاحبه مورد بحث که مربوط است به بلوکه شدن ذخائر ارزی ایران توسط آمریکا. لینک مطلب هم در زیر آمده است.
  «یک مساله مهمی هم هست؛ بعد از اینکه آمریکا روی خط توقیف پولهای ایران رفت، در نماز جمعه گفتم که ما نسبت به پرداخت قرضه های خصوصی که اشخاصی در رژیم سابق گرفته بودند، تعهدی نداریم، ملاتاریا و برخی اشخاص که به آن هشدارها توجه نکرده بودند، گفتند: "چون بنی صدر گفت که ما قرضه ها را نمی پردازیم، پولهای ما توقیف شده اند." در واقع وقتی که سرپرست وزارت امور خارجه شدم، در "پرونده رابطه با آمریکا" دو یادداشت یافتم که از سوی سفارت ایران دو هشدار داده شده بود که در حال آماده سازی اوراق و اسناد لازم هستند تا ریاست جمهوری آمریکا امضا کند و پولهای ایران را توقیف کنند و این دو هشدار بدون اقدام مانده بود پس آنها را در شورای انقلاب طرح کردم و قرار شد بانک مرکزی بطور محرمانه آن پولها را از دستگاه بانکی آمریکا خارج کند و به بانکهای دیگر منتقل کند. متاسفانه آقای باهنر از شورای انقلاب بیرون رفت و این مطلب را گفت. تا بانک مرکزی اقدام کند کارتر در ساعت 8 صبح امضا کرده بود پس در واقع گوینده باهنر بود، من بعد از امضای کارتر و در مقام واکنش درباره قرضه های خصوصی آن حرف را زدم. از آن پولها 3 میلیارد به ایران بازگشته است و بقیه اش(13 میلیارد دلار) خورده شد، به قول آقای کارتر که گفته بود: "ایرانی ها را چنان نقره داغ کردم که هرگز فراموش نکنند».
دوشنبه ۱۳ آذر ۱۳۹۱ - ۳ دسامبر ۲۰۱۲

 

dimanche, novembre 25, 2012

اشکهای عزاداری محرّم، حیات بخش انگلها


اشکهای عزاداری محرّم، حیات بخش انگلها

ایرج شکری
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند

 یک نوحه خوان خر گردن که بلاهت از چهر اش می بارد،بی اعتنا به ناراحتی و رنج روحی که به کودک می دهد در حال نوحه خوانی و کاشتن عشق به اباعبدالله الحسین در ذهن و ضمیر یک کودک! و «انتقال فرهنگ عاشورایی و ارزشهای اسلامی» به نسل آینده است. البته او انگلی است که از این نوع مزدوری ارتزاق می کند،اما  برنامه ریزان این مراسم شیرخوارگان حسینی جنایتکارانی هستند که سی و سه سال است ایران را در انواع مصائب فرو برده اند





 

آخوند وحید خراسانی که خودش را در پایگاه اطلاعی رسانی اش آیت الله العظمی معرفی می کند اما در سایتهای رژیم به نظر می رسد که  عنوان آیت الله را برای او کافی می دانند، بزرگترین مسئولیت و نقشی را که برای خودش می شناسد، تبلیغ شیعه گری و برتری فقه شیعه بر فقه سنی است و در تبلیغات شیعی تاکید های بسیار او بر گریه کردن در سوگ فاطمه زهرا و امام حسین نقش بسیار برجسته ای دارد. در واقع همین «ایام سوگواری» است که به طور سنتی و طی چند قرن- که به نظر می رسد شمشیر شاه اسماعیل با کشتار سنیان این دفتر را گشوده است-، مهم ترین زمان برای جمع کردن گروههای بزرگی از مردم در سطح کشور و ظاهر شدن آخوندها در این تجمعات، هم به عنوان کارگردان و هم به عنوان بازیگر(در نقش گریاندن مردم و القاء عشق «اهل بیت» با توصیف مظلومیت جانگداز آنان) بوده است. آخوند وحید خراسانی که دخترش همسر آخوند لاریجانی رئیس بیشعور و بی ربط گوی قوه قضائیه است، در بحثی به مناسبت فرار رسیدن ایام محرم، با لحنی خشمگینانه که به نظر می رسد در واکنش به اظهاراتی بوده که گریه کردن برای امام حسین را زیر سوال می برده و در مورد آن تردید ایجاد می کرده است، گفته است که « این اباطیلی که به وسیله عوام از خواص و خواص از عوام در بین مردم منتشر شده، به برهان علم و فقه ازاله کنید تا مردم بفهمند عاشورا یعنی چه». وی در استناد به «فقه» به کتاب بحار الانوار رجوع کرده است که اثری است در 24 یا 25 جلد به زبان عربی، کتابی که گفته می شود میرزا آقا خان کرمانی اندیشمند بزرگ دوران مشروطه در مورد آن گفته بود: اگر یک جلد از این کتاب در میان ملتی منتشر شود، امکان نجات آن ملت[از جهل و خرافه] کم است. و حید خراسانی اما نویسنده و مؤلف بحار الانوار را «فحل الافحال»( دانا ترین دانایان) می داند. زبان آیت الله ها هم مثل عقل و شعورشان خیلی کج و کوله است. او از آن کتاب شاهدی در مورد اهمیت عزا گرفتن برای شهادت امام حسین و منزلت و اهمیت و اجر عظیم گریه کردن برای امام حسین آورده است که روایتی است از بحثی و خواب دیدن کسی که خواندنی و خنده دار است*. حرفهای وحید خراسانی در واقع چیزی جز اباطیل نیست. این عزا داری ها البته می توان گفت که در زمانهای گذشته یک کارکرد اجتماعی مثبت  در کنار همه آثار منفی ارتجاعی آن داشته اشت و آن این که سبب گردهمایی مردم و انجام کاری مشترک می شده و به ویژه در شهرها که رابطه زنها با خارج از چهار دیواری خانه بسیار محدود بوده است، مجالس روضه محلی برای دیدار و اطلاع از احوال یکدیگر بوده و کارهایی مثل پختن  و توزیع آش یا پلو نذری یک ارتباط انسانی و اجتماعی مطبوع را برقرار می کرده است. مراسم عاشور اگر چه مراسم عزا داری است، اما فرصت بیرون آمدن از خانه برای دیدن دسته های عزا داری، فرصتی برای «دیده شدن» هم بوده(وهست) و ایام سوگواری را از این بابت می شود گفت «مبارک» بوده است که در تبادل نگاهها، - نگاه عزادران سینه زن و زنجیرزن با دختران تماشاگر در حاشیه گذرگاه یا در روی بام ها یا از پنجره ها-، سبب بهم وصل شدن دلها می شده و چه بسا با گذشت ماه و سالی، پیامد تلاقی نگاهها در روز شهادت امام حسین، طنین انداز شدن« ای یار مبارک بادا...» را در پی داشته است. علاوه بر آن خلوت  بودن خانه ها و کوچه ها بخاطر به تماشای دسته های سینه زنی یا به تماشای تعزیه رفتن اهالی خانه و محل، فرصتی هم برای دیدارهای عاشقانه پنهانی فراهم می آورده است. عزاداری برای امام حسین مانع از استفاده از آن فرصت برای ارتکاب«گناه شیرین» نبوده است. امروز هم در ام القرای اسلام، ایام سوگواری محرم و به راه افتادن دسته های عزاداری فرصتی برای خود نمایی و «دیده شدن»است. در این مورد سایت بازتاب مقاله یی دارد که خواندن آن تصویری از ویژگیهای این مراسم را در تهران بدست می دهد**. اما آنچه از نظر نباید دور داشت این است که هیچگاه شنیده و دیده نشده است آیت الله و مرجع تقلیدی خودش در دسته سینه زنی و زنجیر زنی شرکت کرده باشد(من شخصا هیچ نمونه یی در خاطرم نیست) و یا هیچ آدم «درست و حسابی» و فهیمی در دسته عزاداری شرکت کرده باشد. اگر چه شرکت کنندگان در دسته عزا داری الزاما همه لمپن یا آدمهای عوضی از قماش شعبان بی مخ و...که خود از سردسته ها و فعالان راه انداختن  بزرگترین دسته عزاداری در تهران در زمان شاه بود، نیستند. محمود احمدی نژاد، تا آنجا که من می دانم اولین مقام بلند مرتبه رژیم جمهوری اسلامی بود که در سال اول انتخابش به ریاست جمهوری، به مناسبت سوگواری محرم در خیابان  به سینه زنی پرداخت. هیچکدام از اراذل عمامه دار و بی عامه از مقامات رژیم به جز او، من به خاطر ندارم که در ماه محرم در خیابان سینه زنی کرده باشد.
اهمیت مراسم عزاداری به مناسبت سالگرد رویداد های ماه محرم در سال 61 هجری قمری- رویدادی که مربوط به دعواهای قبیله یی و سیاسی و تاریخ مردمان دیگری است - برای ادامه حیات و دوام آخوند و آخوندیسم و رژیم خمینی، هزاران بار بالاتر از اهمیت میهن پرستی برای یک رژیم لائیک است. به خاطر همین هم اگر به سخنان خمینی مراجعه کنیم اصلا نشانه ای از مفهوم میهن و میهن پرستی حتی در طول 8 سال جنگ در آن دیده نمی شود. اگر جایی دغدغه ای برای «کشور» نشان داده، برای این بوده که حکومت اسلامی در آن مستقر بوده است و در واقع دغدغه او برای آن بوده است. سپاه پاسدارن خمینی هم مثل خود او بی وطن است. بی وطن بودن اینان تا آن حد است که از ایران قبل از اسلام متنفر هستند و بنابر آنچه درمقاله یی به آن اشاره رفته بود، تاریخ آن دوره را از کتابهای درسی حذف کردند. جوشش احساسات میهن پرستانه و کار آمد بودن آن تنها در شرایط ویژه ای ضرورت و اهمیت پیدا می کند که میهن و مردم مورد تهدید قرار گرفته باشند، اما برقراری مراسم عزاداری و «غرق در ماتم شدن همه جا» و جوشش احساسات برای امام حسین مهم ترین عامل موجودیت آخوند و منبع تولید مشتری و «معتاد» برای تولیدات دستگاه روحانیت شعیه است و باید پیوسته زنده نگه داشته شود و در کوره آن دمیده شود. گذشتن یک سال بدون برگزاری مراسم عزاداری، نه تنها نشانه مرگ روحانیت شیعه است بلکه می تواند نشانه آغاز به فراموشی سپرده شدن مذهب شیعه هم باشد. در واقع ما با نوعی سیستم زیستی با دو عنصر حیاتی رو به رو هستیم. یکی آخوند که تولید کننده تعصبات و خرافات و عقب ماندگی فکری و فرهنگی است. یکی توده های مصرف کننده این تولیدات که خود مثل معتادانی که بازار مواد مخدر را گرم و سود آور می کنند، با مصرف تولیدات آخوندی، با راه افتادان در دسته های عزاداری، با اشک ریختن در پای منبر های ذکر مصیب در مجلس سوگواری، سبب بقای لجنزاری می شوند که در آن جانوارنی مثل وحید خراسانی ، صافی گلپایگانی ، ناصر مکارم شیرازی، جوادی عاملی ، مصباح یزدی... و انگلهایی که سرشناس ترین هاشان امثال منصور ارضی هستند، امکان حیات پیدا می کنند و تکثیر می شوند. جنبه مالی و دستمزدهایی را که آخوند و مداح در انجام نقش زیانبار خود می  گیرند را نیز  نباید از نظر دور داشت.  آیت الله هایی امثال وحید خراسانی و مکارم شیرازی، هرگز اشکی برای مصائب مردم نریخته اند و نمی ریزند. مکارم شیرازی اگر در جمهوری آذربایجان دولت کنترلی روی مسجدی انجام دهد، اعلامیه می دهد و اخطار میکند. اما صدای مولوی عبدالحمید امام جمعه و چهره مذهبی سنیان بلوچستان را در اعتراض به تبعیضات و فشارهایی که به سنیان بلوچستان وارد می شود، نمی شنود. ضعیف شدن یکی از آن دو عنصر حیاتیِ«اکوسیستم» آخوندی، باعث ضعیف شدن آن دیگری هم می شود. تلاشهای فرهنگی برای رهایی توده ها از جهل و تعصب و خرافات، سبب کسادی بازار و مطرود شدن آخوندها خواهد شد و اگر چنین تلاشهایی همراه با قطع امکانات داده شده به آخوندها، قطع رانتخواری گسترده بساط روحانیت، به ویژه حوزه علمیه قم و ممنوع کردن دخالت آخوندها در امر سیاست به ویژه مسائل و بحثهای مربوط به تدوین قوانین همراه باشد، تاثیر بسزایی در پیشرفت فرهنگی جامعه و بهبود روابط اجتماعی شهروندان و به ویژه برداشتن تبعیض علیه زنان و پیروان سایر ادیان و رشد و برقراری فرهنگ دموکراسی در ایران خواهد شد.
اهمیت عزاداری و گریه برای رژیم از دیدگاه خمینی
در آن حدود شش ماه انقلابی که منجر به سرنگونی رژیم سرکوبگر و فاسد آریامهری شد، فرهنگ و رفتار ویژه یی در جامعه پدیدار شده بود، فرهنگی رو به اعتلا و لبریز از ایده های ترقیخوانانه و برابری خواهانه و مردم دوستانه. در محرم سال 1357که همراه با ماههای انقلاب بود روزهای تاسوعا و عاشورا با راه پیمایی های بزرگ علیه رژیم جبّار سلطنتی گذشت. سال بعد، یعنی سال 58 هم هنوز گروهای مبارز انقلابی در همه جا حضور فعال داشتند و جامعه در جوششی خارج از کنترل آخوندها بود و سینه زنی و روضه خوانی رونقی نداشت. سال بعد از آن در آستانه محرم در سال 59 در نیمه آبان ماه دیداری با وعاظ و روضه خوانها برای خمینی ترتیب داده شد و در این دیدار او به ضرورت عزاداری به شکل سنتی تاکید کرد. در سال 59 قبل از این دیدار، دو رویداد مهم سراسر ایران را درنوردیده بود و فضا به زیان بخش آگاه مردم و نیروهای مبارز بسته تر شده بود. رویداد اول «انقلاب فرهنگی» خمینی و کارگزارانش در یورش به دانشگاهها در سوم اردیبهشت 59 و تعطیل کردن دانشگاهها بود. دانشگاههایی که دانشجویان مبارز و آزادیخواه آن که در گروههای هوادار سازمانهای سیاسی به نوعی سازمان یافته بودند، ابزار بسیار مهم اطلاع رسانی از رویدادهای مربوط به اعتراضات مردم و نیز جنایات رژیم در مناطقی مثل کردستان و گنبد بودند که این کار با توزیع نشریات و اعلامیه های گروههای سیاسی و نیز تبلیغات شفاهی آنان، در هرجا که بودند، انجام می شد. آنها همچنین در جمع آوری کمک مالی و دارویی برای مناطق مورد یورش مزدوران خمینی فعال بودند. با تعطیلی دانشگاهها، بگیر و ببند و تصفیه دانشگاها از استادان و دانشجویان دگراندیش و تصفیه کتابخانه های دانشگاهها و کتابخانه های عمومی از کتابهایی که آخوندها آنها را ضاله و در آن خطری برای آیین و بینش ارتجاعی خود می دیدند آغاز شد. رویداد دیگر حمله هوایی عراق به ایران و به فرودگاه مهر آباد در 30 شهریور 59بود. صدام حسین جنگ را با رژیم آغاز کرد و جنگ با دشمن خارجی به نحو تغیین کننده یی به عنوان عاملی برای تمرکز و تحکیم قدرت توسط خمینی و محکم کردن دستگاه سرکوب و پایه های رژیمش و رویارویی با هر اعتراضی به بهانه تضعیف نظام در برابر دشمن و خدمت به دشمن، بکار گرفته شد. در چنین شرایطی بود که خمینی در سخنان خود برای وعاظ بر ضروت عزاداری «به شکل سنتی» تاکید کرد. در این سخنان به خوبی فضای موجود در آن زمان نسبت به مساله عزاداری و فرهنگ و معیارهای آخوندی رامی توان دریافت. خمینی از جمله گفت:
«امروز مابه مجلس تعزیه و روضه  بیشتر احتیاج داریم از سابق [...] امروز دیگر انقلاب کرده ایم روضه لازم نیست، از غلط هایی است که تو دهن ها انداخته اند مثل این است که بگوییم انقلاب کردیم دیگر لازم نیست که نماز بخوانیم. انقلاب کردیم که شعائر اسلام را زنده کنیم، نه انقلاب کریم که شعائر اسلام را بمیرانیم. زنده نگه داشتن عاشورا یک مساله بسیار مهم سیاسی- عبادی است. ما ملت گریه سیاسی هستیم. ما ملتی هستیم که با همین اشکها سیل جریان می دهیم و خرد می کنیم سدهایی را که در مقابل اسلام ایستاده است. چطور شد اینها در زمان رضا خان[در] یک محفل جمع شدند و برای شکست ایران از اسلام گریه کردند.اگر گریه اشکال داشت چطور اینها می خواستند که مجوس را و این ملت و ملیتی که خودشان در نظر است احیاء کنند، لهذا در [آن] محفل حرفها زده شد و گریه ها شد برای این که مجوس از اسلام شکست  خورده است. اون افکار پوسیده الان هم در مغز بعضی ها هست. این ها نمی خواهند شما برای یک شهید اسلام گریه کنید»( کیهان 15 آبان 1359 – ص 13). در این رزوهایی که مصادف بود با روزهای گرمی بازار ارتجاع به مناسبت  فرار رسیدن ایام عزاداری، قسمت هایی از سخنان خمینی در دیدار با وعاظ در آبان ماه 59 در خیلی از سایتهای رژیم به ویژه سایتهای مربوط به بخش هار و متعفن رژیم اسلامی، منعکس شد. اما آن جملات «انقلاب کردیم دیگر روضه لازم نیست، از غلط هایی است که تو دهن ها انداخته اند...» و دنباله آن در آنها دیده نمی شود. نقل قولها از خمینی یا از صحیفه امام صورت می گیرد یا «از صحیفحه نور». اینها مجموعه نظارت شدهً سخنان خمینی و تهیه شده توسط مراکز اسناد و مطالعاتی رژیم هستند. آن سخنان خمینی به خوبی نشان دهنده این حقیقت است که مراسم عزاداری و روضه خوانی ایام محرم اولا یک عامل بسیار مهم برای ادامه حیات روحانیت مرتجع شیعه و رژیم آخوندی است، ثانیا، به دلیل همان تجربه اوائل انقلاب، روشن است که رسم و سنتی  نیست که نشود آن را کنار گذاشت و کنار زد. به گمان نگارنده این مساله را باید در نظر داشت و روی آن پیوسته باید با تاکید یاد آوری کرد که بیش از سی سال عملکرد آخوندها و استقرار رژیم مذهبی در ایران به خوبی نشان داده است که هیچ چیز مقدسی نه در آخوند و آیت الله و نه در مکتب و بنیش آنان وجود ندارد که نتوان آن را مورد انتقاد قرار داد و کنار گذاشت.آخوندها تما جنایاتی را که در این سالهای طولانی علیه مردم مرتکب شده اند با استناد به قرآن و احکام اسلام و حدیث و روایت و با الهام و سرمشق قرار دادن پیامبر اسلام و علی بن ابی طالب امیر المؤمنین، بوده است . حتی احمد خزعلی پسر آخوند خزعلی در مطلبی که در واکنش به خبری در سایت بازتاب در مورد برهنه  کردن یک زن «محجبه و چادری» در فرودگاه تهران در بازرسی توسط ماموران امنیتی نوشته بود، از سکوت «علما» در این مورد بشدت برآشفته بود و تاکید کرده بود که«روحانیت ما سالهاست که مرده و ملت او را تشییع و به خاک سپرده و استخوان هایش نیز پوسیده است.» البته هنوز مردم ما روحانیت را دفن نکرده اند اما می شود امیدوار بود که این کار را خواهند کرد. اصل ماجرای رویدادهای منجر به شهادت امام حسین، کلا متفاوت با این همه داستانسرایی در مورد قیام علیه ظلم و بیداد است که برای آن ساخته شده است. کل ماجرا این بوده که اهل کوفه از حسین بن علی برای به دست گرفتن حکومت دعوت کرده بودند، اما جناح رقیب وارد عمل می شود و راه را بر او می بندد. بنابر گزارش تاریخی ماجرا، اما حسین مطلقا قصد وارد جنگ شدن نداشته و بارها از نیروهای دشمن می خواهد که بگذارند او برگردد***. حتی در روز عاشورا هم این او نبوده که دستور حمله به دشمن را بدهد و به عبارتی «قیام» کند. دشمن حمله را شروع می کند. دشمن می خواسته که او تسلیم شود. این البته آن چیزی بوده که امام حسین نمی پذیرد و با توجه به نابرابری نیرو و تعداد یاران او با نیروی عظیم اردوی دشمن و با توجه به همراه بودن خانواده و کودکان با او، کار شجاعانه و درخور ستایشی انجام داده است که می تواند الهام بخش در هر مبارزه شرافتمدانه با نیروی نابرابر باشد، اما نه الهام بخش برای  غلط زدن در گلِ و «غرق در اندوه و ماتم» شدن و زار زدن در پای منبر روضه خوانی و چرند بافی آخوندها. رفتار شجاعانه  و قهرمانانه در برابر ستمگران و زورگویان هم در ایران خودمان هم در سایر نقاط جهان نمونه های فراوان داریم. از قهرمانانی که زیرشکنجه های وحشیانه مثله شدند و اما تسلیم نشدند. همین حالا و اکنون، خواهر ستار بهشتی «زینب زمان ما»ست که در مصاحبه ای از بیدادی که بر برادرش روا شد سخن می گفت و با لحنی نزدیک به فریاد می گفت برادر من مدرک دانشگاهی نداشت، اما فوق دکترای درد کشیدن داشت. این رژیم منحوس برای کودکان شیرخوار هم مراسم ویژه عزاداری عاشور ترتیب می دهد و مطلقا اهمیتی به افسردی و رنجی که کودکان خردسال در مجلسی می برند که نوحه خوانی نعره می کشد و مادران نادانشان هق هق گریه سر می دهند، نمی دهد. رژیم اخیرا در اقدام دیگری برای دامن زدن به خرافات و تعصب دینی و تخریب هویتی و دستکاری روانی مردم و چپاندن «شور عاشورایی» به آنان، مراسم در ِگل رفتن و غلط زدن در آن در روز عاشورا را، که در مناطقی در لرستان انجام می شود «ثبت ملی کرده است»(گزارش ایلنا). به امید ثبت ملی دفن روحانیت مرتجع و برچیدن بساط مرجعیت از ایران.
* اظهارات وحید خراسانی در خبر آنلاین:
پایگاه اطلاع رسانی وحید خراسانی به 12 زبان از جمله زبانهای خاور دور و با خط چینی:
گزارش بازتاب از وضع مراسم عزاداری امسال
 *** مطلبی در شرح تاریخی رویداد های منجر به عاشورا:

یکشنبه ۵ آذر ۱۳۹۱ - ۲۵ نوامبر ۲۰۱۲





مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن