dimanche, septembre 30, 2007






ايرج شكري

شيطان سازي از احمدي نژاد و وسوسه هاي شيطاني آمريكا

درجنجال و جنگ رواني و تبليغاتي بين آمريكا و رژيم، «شيطان» سازي از محمود احمدي نژاد، در اصل نه به خاطر عملكرد رژيم در نقض مستمر حقوق بشر در ايران كه از موضوعاتي بود كه در حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به احمدي نژاد مورد تاكيد قرار  گرفت و نه سركوبي شهروندان و تدوين و اجراي قوانين و مقررات بشدت ارتجاعي مثل سنگسار و قطع دست و از حدقه در آوردن چشم، بلكه به خاطر اظهار نظر او در دو موضوع است كه يكي به كشتار يهوديان در زمان جنگ جهاني دوم مربوط است، رويدادي كه نظر احمدي نژاد در مورد واقعي يا ساختگي بودن آن هيچ تغييري در آن چه در 60 – 50 سال پيش روي داده نمي دهد و معجزه هزاره سوم هيچ امكاني براي باز نويسي و سانسور كتابهاي تاريخ در دنيا به روایت رژيم روضه خوانها- آن گونه كارگزاران رژيم در ايران كرده اند-، ندارد. اظهار نظر ديگر او كه خشم آمريكا و اسرائيل را برانگيخته، مساله محو اسرائيل از روي نقشه جغرافيا بود كه در اين زمينه هم محمود احمدي نژاد فاقد هرگونه امكاني براي تحقق برچيده شدن دولت اسرائيل و كشور يهود در منطقه و انتقال آن به جاي ديگري مثلا منطقه يي در آلمان يا در آلاسكا- آنگونه كه او پيشنهادش را داده بود -، است. تروريست شناختن سپاه پاسداران توسط مجلس نمايندگان و مجلس سناي آمريكا نيز نه به خاطر نقش اين نيروي نظامي سركوبگر در سركوبي مردم در آغاز دهه 60 خورشيدي، و شركت عناصري از آن در ترور پناهندگان سياسي در خارج كشور، و نه به خاطر «پاسدار انقلاب اسلامي» بودن آن، يعني مشت آهنين و ماشين كشتار ولايت فقيه براي خاك خون كشيدن اعتراضات مردمي در صورت به راه افتادن آن با هدف برچيدن رژيم ولايت فقيه(1)، بلكه به خاطر آن است كه گردانندگان سياسي و نظامي دولت بوش آموزش و تسليح شورشيان شيعه مخالف حضور آمريكا در عراق را به سپاه نسبت مي دهند و هم چنين اين ادعا را مطرح مي كنند كه بمب هاي كنار جاده يي كه سبب وارد آمدن تلفاتي به سربازان آمريكايي مي شود، در ايران ساخته مي شود و توسط واحد هاي از سپاه پاسداران در اختيار بمبگذاران قرار مي گيرد.
شيطان سازي از محمود احمدي نژاد كه در سفر اخيرش به نيويورك،  با حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به وي كه به جاي معرفي وي كه به عنوان سخنران به آن دانشگاه دعوت شده بود، انعكاس ويژه يي يافت اين سوال را به ذهن آدم مي آورد كه به راستي بين احمدي نژاد كه تنها دوسال است رئيس جمهور رژيم شده و قبلا مدتي شهردار تهران بود (شايع بود كه طرح ساختن هزار سقا خانه و طرح ساختن مسير ورود امام زمان به تهران موقع ظهورش را در نظر دارد) و مدتي فرماندار اردبيل بوده و قبل از آنهم پاسدار بوده است، مثلا با كسي مثل جناب كمال خررازي كه قبلا رئيس خبرگزاري رسمي رژيم و رئيس ستاد تبليغات جنگ در دولت ميرحسين موسوي و بعد مدت طولاني نماينده دائمي رژيم در سازمان ملل بوده است و در دو دوره رياست جمهوري خاتمي وزير خارجه بوده، و در اين هر دو سمت مهمترين وظيفه او دفاع از عملكرد رژيم جنايتكار جمهوري اسلامي( از جمله رد نقض حقوق بشر در ايران و دفاع از سياستهاي سركوبگرانه وهمچنين دفاع و توجيه توسعه طلبي و صدور تروريسم رژيم)در جوامع و نهادهای بين المللي  بوده است، آيا اين دومي خبيث تر و جرمش سنگين تر نيست ؟ اما در عكسهايي كه از نشت شرم الشيخ در مورد حمايت از نظام سياسي جديد عراق در آغاز آذر ماه 1383، كه كمال خرازي هم در مقام وزير خارجه رژيم در آن شركت داشت منتشر شد، اورا در گفتگوي دوستانه با كالين پاول وزير خارجه وقت آمريكا و جك استر وزير خارجه وقت انگليس ديديم كه خوش و خندان بودند

آيا بين هاشمي رفسنجاني كه در محافل آمريكايي ميانه رو شناخته مي شود- و براي انتخاب شدن او به رياست مجلس خبرگان (2) به اشتباه در روي تاثيرگذاري او در سياست رژيم حساب باز كرده اند-، و احمدي نژاد جرم كدام سنگين تر است؟ رفسنجاني كه از اولين دوره مجلس رژيم تا زمان مرگ خميني نزديك به ده سال در مقام رئيس مجلس نقش و قدرتي كه در ژيم داشت به مراتب بيشتر از نقش رئيس مجلس و در واقع نفر دوم بعد از خميني بود و بعد ازمرگ او نيز دو دوره رئيس جمهور بود و بي ترديد از طرحهاي تروريستي و آدم ربائيهايي شهروندان اروپايي و آمريكايي در لبنان و انفجار مقر تفنگداران دريايي آمريكا در بيروت كه همه توسط گروههاي مورد حمايت و كارگزار رژيم صورت مي گرفت نمي توانست بي خبر باشد، یا احمدی نژاد تازه رئیس جمهور شد؟ به رغم نقش و مسئولیتی که رفسنجانی در عملکرد رژیم داشت، با اين حال ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا با اين كه در يك سخنراني در آمريكا به آمار بلندي از اقدامات تروريستي رژيم اشاره كرده بود، براي رفسنجاني كيك كلت و انجيل فرستاد و دست دوستي به سوي رژيم دراز كرد و در همان زمان دولت اسرائيل هم در ماجراي «ايران كنترا» واسطه فروش اسلحه به رژيم بود كه پولش را سيا براي تامين هزينه عمليات مزدورانش در نيكاراگوئه دريافت مي كرد. دوران رياست جمهوري رفسنجاني دوران عربده كشي سردار دكتر الله كرم و حاجي بخشي با گروهي از اراذل حزب اللهي در خيابانهاي تهران و ايجاد رعب و حشت عليه مردم و به ويژه زنان بود. رفسنجاني كسي است كه نقشه از ميان برداشتن گروهي و يكجاي نويسندگان و اهل قلم ايران با سرنگون كردن اتوبوس حامل آنان به دره توسط امثال سعيد امامي در دوره رياست جمهوري او ريخته شد كه ناكام ماند. رفسنجاني كسي است كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط وزارت اطلاعات رژيم در فرودگاه، همصدا با وزارت اطلاعات رژيم اصرار داشت كه او از كشور خارج شده است و رفسنجاني كه برخي از اصلاح طلبان پررو مثل جلايي پور، به خاطر انتخاب او به عنوان رئيس مجلس خبرگان( كه تنها براي باقيمانده دوره رياست دو ساله مشكيني يعني يكسال و چند ماه است) ، مديحه سرايي كردند و سجده شكر به جا آوردند كه «خطر از بيخ گوش نظام گذشت»، كسي است كه در نماز جمعه در در 12 ارديبهشت 65 زنان ايران تهديد كرد كه قانوني از سوي شوراي عالي قضايي در حال تنظيم است كه بر اساس آن اردوگاههايي در نظر گرفته شده و معلمين اخلاق نيز قرار است آنجا باشند و زنان بد حجاب به آن ارودگاهها فرستاده خواهند شد در آنجا بايد كار بكنند و خودشان خرج خودشان را بدهند و اگر نخواستند كار بكنند خرجشان را شوهرانشان بايد بدهند و اضافه كرد:« چند بار حزب الله طغيان كرده و مسئولان خواهش كردند و به آنها وعده داديم اينها خودشان آدم مي شوند اما مثل اين كه اينها يك مقدار احتياج به خشونت دارند» (3) راستي احمدي نژاد حزب اللهي و عقب مانده پيش رفسنجاني موجودي مثل بره نيست؟ چرا از رفسنجاني اهريمن سازي نشد؟ اگر احمدي نژاد هزار تير خلاص هم به زندانيان سياسي محكوم به اعدام زده باشد، حكمش را دادگاههايي صادر كرده بوند كه باز رفسنجاني مي توانسته روي حكام شرع و صادر كنندگان آن حكمها نفوذ داشته باشد نه يك پاسدار تير خلاص زن. در جريان رسيدگي به جنايت رستوران ميكونوس هم روشن شد كه جناب شيخ كوسه رئيس جمهور وقت از تصميم گيران و آمران آن جنايت بوده است. بين جناب محمد خاتمي، اين ابليس خندان مبتكر«گفتگوي تمدنها» كه ده سال اداره وزارت خانه يي را عهده دار بود كه كارش مميزي و سانسور بود و احمدي نژاد، كدامشان در اين رژيم سركوبگر داراي نقس و مسئوليت بزرگتر بوده است ؟ شاملو در گفتگويي (احتمالا در اواخر دهه 60 انجام شده) ياد آور شده بود كه جلد ششم كتاب كوچه از بهمن سال 61 «پلمب شده » و در انبار خاك مي خورد و گذشته از هزينه انبار داريش ناشر كتاب پيوسته اين نگراني را داشته كه كساني در انبار را بشكنند و كتاب به بازار راه پيدا بكند و سبب گرفتاري او شود، اين كتاب در تمام دوران ده ساله وزارت جناب خاتمي در سانسور و در انبار ماند (4) . خاتمي چه به عنوان وزير ارشاد اسلامي در دهه سياه 60 و چه بعدا به عنوان رئيس جمهوري پيوسته مدافع عملكرد ضد مردمي رژيم اسلامي بوده است و اگر در ماجراي قتلهاي زنجيره يي خواهان پيگيري و روشن شدن ماجرا شد براي اين بود كه جناح رقيب را كه با بحران آفريني قصد تنگ كردن عرصه بر او و وادار كردنش به استعفا را داشت، زير فشار قرار دهد.  ثانيا اين ماجرا مساله يي نبود كه در سكوت بگذرد، هم چنان كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط سربازان گمنام امام زمان كه رفسنجاني هم مدعي شد او از كشور خارج شده است، رژيم ناچار به عقب نشيني شد و اورا در سناريو مسخره يي به ايران باز گرداند!. اگر از همين آخوند خاتمي كه هنوز بيشرمانه خميني خونريز را ستايش مي كند، سوال شود كه در ايران تحت حكومت روحانيون شيعه كه «آزاد ترين كشور دنياست»، آيا زنان حق دارند بدون روسري در خيابان يا در محل كار خود حاضر شوند، جوابش از پيش معلوم است. او هرگز به لحاظ هويت و ايدئولوژي آخونديش به آن پاسخ مثبت نخواهد داد، اما با حقه بازي و بيشرمي به توجيه «يا روسري يا توسري خواهد» پرداخت و مثلا خواهد گفت مردم ما مسلمان هستند و با حجاب و اين جزء فرهنگ و باور آنان است كه زنان بايد باحجاب باشند. از آغاز استقرار رژيم ضد مردمي جمهوري اسلامي، مبارزه با يد حجابي و بي حجابي و به كارگرفتن سركوب عليه زنان و تحقير آنان ادامه داشته است، اما لحني نظير آن چه رئيس دانشگاه كلمبيا در سخنانش خطاب به احمدي نژاد به كار برد، در آمريكا نسبت به خاتمي به كار گرفته نشد.
اكنون به نظر مي رسد كه دست اندركاران سياسي آمريكا، هم در دولت بوش و هم در در دستگاه قانونگذاري آن كشور، دچار گيجي و سرد گمي در يافتن راه حلي براي خروج از بن بست عراق شده اند، دموكراتها بيشتر خواهان خروج سربازان آمريكايي در عراق هستند كه افزايش تلفات آنان مردم آمريكا را به مخالفت با بوش برانگيخته است و جرج بوش، شكست آمريكا در عراق و خروج كامل سربازان آمريكايي را قبل از تثبيت اوضاع در عراق براي آمريكا فاجعه مي داند، چرا كه شكست آمريكا در عراق را به نفع رژيم و سبب ارتقاء موقعيت رژيم در منطقه به عنوان يك قدرت منطقه يي از يك سو و به خطر افتادن ثبات منطقه ميداند. از آنجا كه دست اندركاران سياسي از هر دو حزب مي دانند كه راه حل معجزه آسايي در عراق وجود ندارد و حضور رژيم با جاه طلبيهايش در منطقه به عنوان همسايه عراق هم مساله يي دائمي است، از اين رو فشار بر رژيم يكي از اهرامهايي است كه هر دوحزب بكارگرفتن آن را در رابطه آمريكا با رژيم ضروري يافته اند و در ليست تروريستي قرار دادن سپاه از سوي مجلس نمايندگان و سنا نمايانگر اين رويكرد است. بايد توجه داشت كه حتي با كوتاه آمدن رژيم يا به زانو در آمدن آن در برابر فشارهاي بين المللي در توقف غني سازي، مشكل آمريكا با رژيم بر سر مساله عراق و سياستهاي منطقه يي رژيم در حمايت از حزب الله لبنان و حماس در فلسطين حل نخواهد شد. دولت جرج بوش اما با يك ضرب اجل كوتاه مدت هم در تعيين تكليف خودش با رژيم، رو به روست و آن ضرب اجل نزديك شدن انتخاب رياست جمهوري در آمريكاست. اگر جرج بوش كه گفته مي شود اكنون تنها از حمايت كمي بيش از 30 درصد مردم آمريكا برخوردار است، نتواند به يك دست آورد چشم گير در مساله عراق و مهار جاه طلبيهاي رژيم در منطقه دست پيدا كند، طبعا حزب جمهوريخواه در انتخابات آينده نسبت به حزب رقيب در موقعيت ضعيفي قرار خواهد گرفت. از اين روست كه وسوسه بكار گرفتن راه حل نظامي ممكن است به سر بوش و همكارانش بيفتد و بكار گرفتن آن به عنوان راه حلي كه به خطر و هزينه اش مي ارزد براي دستگا دولت بوش جلوه گر شود. افزايش 42 ميليارد دلاري به بودجه براي هزينه عمليات آمريكا در عراق و افغانستان براي سال 2008 كه در بودجه 192 ميليارد دلاري از سوي رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا در خواست شده ، ديده مي شود، اين سوال را به ذهن مي آورد كه اين 42 ميليارد دلار اضافي براي كدام برنامه قرار است هزينه شود در حالي كه از سوي جرج بوش و فرماندهان نظاميش در عراق ادعا شده كه اوضاع در عراق بهتر شده و آمريكا مي تواند بخشي از نيروهاي خود را از عراق خارج كند و خروج اولين گروه از اين نظاميان به گزارش صداري آمريكا در 29 سيتامبرآغاز شد . اين افزايش بودجه آيا براي حمله به ايران در نظر گرفته شده است؟ وزير دفاع آمريكا در پاسخ به سوال يكي از نمايندكان مجلس آمريكا در اين زمينه كه در اخبار صداي آمريكا در روز 28 سپتامبر پخش شد، پاسخ منفي داد، اما از كجا معلوم كه دروغ نگفته باشد؟ ايجاد يك حادثه توسط خود آمريكائيها به عنوان بهانه يي براي حمله ايران و يا وقوع حادثه يي و گذاشتن آن به پاي رژيم مي تواند بهانه لازم را براي آن حمله گسترده هوايي كه در مطبوعات انگلستان و آمريكا به آن اشاره رفته بود، براي جنگ طلبان دولت آمريكا فراهم كند. اتهاماتي كه مقامات نظامي و غير نظامي دولت بوش به رژيم وارد مي كنند از جمله اين كه رژيم قصد ايجاد تشكيلاتي شبه نظامي مثل حزب الله لبنان در عراق را دارد( اين تمايل در برخي سايتهاي متعلق به رژيم نظير بازتاب، با تجليل از جيش المهدي منعكس شده بود)، به تنهايي به عنوان عامل ايجاد وسوسه و انگيزه براي حمله نظامي به ايران، براي در هم كوبيدن رژيم، كافي به نظر مي رسد و مي توان اين را هم به آن اضافه كرد كه شايد وسوسه جبران شكست آمريكا و اسرائيل در در هم كوبيدن حزب الله لبنان كه خانم رايس آن را در زايمان خاورميانه بزرگ ارزيابي كرده بود، نيز عامل ديگري براي چنان حمله يي باشد. بيشتر مسئولان رده بالاي رژيم روضه خوانها بر اين باورند كه تهديدات حمله نظامي جنگ رواني است و در محاسبات خود، علاوه بر تاكيد بر اين مساله كه آمريكا در عراق و افغانستان گرفتار است و توانايي درست كردن گرفتاري بزرگتري براي خود ندارد، به مساله جهش قيمت نفت در صورت حمله نظامي آمريكا به ايران، تكيه مي كنند و آن را عامل مهمي كه سبب اجتناب آمريكا از توسل به راه حل نظامي است به حساب مي آورند، اما اين محاسبه به نظر واقع بينانه نمي رسد. قيمت كنوني نفت - بشكه 84 دلار - كه چند سال پيش تصورش را نمي شد كرد، اوضاع اقتصادي آمريكا و دنياي صنعتي را بهم نريخته است و يك شوك كوتاه مدت چند ماه را هم جهان صنعتي مي تواند از سربگذراند و به علاوه كشورهاي ديگر صادره كننده نفت هم با افزايش توليد مي توانند در تعادل بازار وارد عمل شوند. حمله نظامي مورد بحث، مثل حمله به عراق نيست. طرحي است با حمله هوايي گسترده كه به روايتي 1400 و به روايت ديگري بيش از دوهزار هدف در در آن قرار است درهم كوبيده شوند و ضربه مهلك ظرف سه روز به نيروهاي رزمي رژيم وارد كند و اشغال مناطق نفت خيز جنوب جز اين طرح است. چنين وضعي اگر پيش بيايد، اگر سبب فروپاشي رژيم ولايت فقيه نشود، قدرت تهاجمي كنوني آن را در هم خواهد شكست وبه خاطر درهم ريختگي اوضاع داخل كشور قدرت توسعه طلبي و جاه طلبيهاي منطقه يي را از رژيم خواهد گرفت. اگر چه مردم ايران در اين سناريو آسيب بسيار خواهند ديد و ويرانيهاي بسيار در ايران بيار خواهد آمد ولي دولت بوش به هدف خود كه خنثي كردن نقش مداخله جويانه رژيم در منطقه است مي رسد. تشنج در روابط دولت آمريكا و رژيم كه تحريكات توسعه طلبانه رژيم ولايت فقيه عامل بسيار مهمي در اين تشنج است و خامنه اي مسئول آن است، جنگ بين ديوانگان است كه بي ترديد به سود منافع ملي ما نيست و خواست مردم ايران هم نيست. بايد توسل به راه حل نظامي از سوي آمريكا را پيشاپيش محكوم و آن را رد كرد. اما اگر چينن جنگي پيش آمد و مقام معظم رهبري كه وجودش لبريز از خودكامگي و شهوت قدرت است، در آن جنگ كشته شدند، شهيد راهي شمرده خواهد شد كه آن خاتون كه شرح احوالش در دفتر پنجم مثنوي آمده است به خاطر نديدن كدو شد.
----------------------
توضيحات

1- به تازگي ( روز شنبه 7 مهر برابر 29 سپتامبر به گزارش خبرگزار فارس) پاسدار جعفري فرمانده كل جديد سپاه در مراسم توديع فرمانده بسيج، خود تاكيد كرد كه در حال حاضر وظيفه اصل سپاه پاسداران مقابله با تهديدات داخلي است. و ياد آور شد« در استراتژي فعلي كه از سوي رهبر انقلاب مشخص شده، استراتژي راهبردي سپاه با آن سالها( اوائل رهبر شدن خامنه اي در سال68) فرق كرده است.بدين ترتيب كه ماموريت اصلي سپاه در حال حاضر مقابله با تهديدهاي داخلي است و سپس در صورت تهديد نظامي خارجي سپاه به كمك ارتش خواهد شتافت» اين حرف اعتراف ناخودآگاهانه به منفور بودن رژيم ولايت فقيه نزد مرم است كه دائم خود را در حال چنان تهديدي از سوي مردم مي بيند كه به يك ارتش مجهز به توپ و تانگ و هلي كوپتر به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه تعداد نفراتش دهها هزار است و يك نيروي شبه نظامي به نام بسيج ضميه آن با تعداد  دو ميليون نفذ براي مقابله با آن نيازمند است. ديگر اين كه اين اظهارات در مقايسه با خط و نشان كشيدنهاي پي در پي فرمانده كل سابق سپاه رحيم صفوي به آمريكا، نوعي عقب نشيني در موضع ستيزه جويانه سپاه با آمريكا به نظر مي رسد كه بي ارتباط با تهديدات اخير آمريكا و قرار گرفتن سپاه در شمار گروههاي تروريستي از سوي كنگره و سناي آمريكاست.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8607070416

2 - به نظر مي رسد كه در بيشتر مطالبي كه در مورد انتخاب رفسنجاني به رياست مجلس خبرگان نوشته شد و در سايتهاي خارج كشور درج شد، اغلب نگارندگان مطلب اين مساله را مورد توجه قرار نداده بودند كه انتخاب هيات رئيسه مجلس خبرگان بنابر آئين نامه داخلي آن براي يك مدت دو ساله است و آن طور كه آخوند حسن روحاني كه خود عضو مجلس خبرگان است در مصاحبه يي ياد آورشد، رياست هاشمي رفسنجاني براي باقيمانده دوره يي است كه آخوند مشگيني در آذر ماه گذشته براي آن انتخاب شده بود يعني براي يكسال و چند ماه ديكر است. گذشته از اين برخلاف گرانفروشي خود رفسنجاني دوستانش، انتخاب او هيچ تاثيرمحسوسي در محدود كردن افسار گسيختگي خامنه اي يا تغييري در عمل كرد نظام ولايت مطلقه فقيه نمي تواند داشته باشد حتي اگر اين رياست براي باقيمانده اين دوره مجلس خبرگان يعني هفت سال ديگر هم دوام داشته باشد. نه او نه آخوندهاي مجلس خبرگان اهل تراشيدن ستون نظام و ضعيف كردن آن نيستند و هم اهل هزينه پرداختن نيستند، هم چنان كه خاتمي هم نبود وبر خلاف آن كه گفته بود انتخابات غير آزاد برگزار نخواهد كرد، به نظارت استصوابي شوراي نگهبان تن در داد و انتخابات غيرآزاد برگزار كرد.
3 - روزنامه جمهوري اسلامي 13 ارديبهشت 1365
4- در كتاب گفتگو شنودي با شاملو در باره هنر و ادبيات، (چاپ سوم نشر آويشن تابستان 1372) در زير نويس صفحه 210- ياد آوري شده كه اين كتاب بعد از دوازده سال اجازه انتشار يافت
پ – 30 سپتامبر 2007 – 8 شهريور 2007

lundi, septembre 24, 2007


ايرج شكري
فرومايگان در قدرت، مردم ايران در مصيبت ومحنت

تملق گويي و چاپلوسي براي محمود احمد نژاد در رژيم ولايت فقيه حكايتي است كه نظيرش به احتمال زياد در دربار هيچ شاه مستبدي در كشور هايي معدودي كه هنوز چينين نظامي در آنها مستقر است وجود ندارد. جناب ايشان كه يكي از اطرافيانش ديده بود كه او هنگام سخنرانيش در سازمان ملل در هاله يي از نور احاطه شده، خودش نيز بر واقعي بودن اين رويداد تاكيد داشت مي گفت ديده بود كه موقع سخنرانيش هيچكس پلك نمي زند و همه مات و مبهوت به دارند به او نگاه مي كنند و اين را به آيت الله جوادي آملي هم شرح داد و فيلمي هم از اين ديدار و از فرمايشات معجزه هزار سوم با آيت الله جوادي آملي كه با گفتن بله و الحمدالله به مهملات او گوش مي كرد، تكثير شد ( به احتمال زياد از اقدامي بوداز سوي جناح مخالف براي نمايش تصويري بلاهت او) كه خيليها آن را ديده اند. از آخرين نمونه هاي تملق گويي در مورد معجزه هزاره سوم، يكي حرفهاي چند وقت پيش صادق محصولي بود كه از مشاوران احمدي نژاد است. جناب ايشان قبلا در زمان جنگ پاسدار بوده وبعد وارد كسب و كار شده و در زمان معرفي او از سوي احمدي نژاد به مجلس به عنوان وزير نفت، در خبرها گفته شد كه او صاحب ثروت كلاني است. وي قبل از مطرح شدن اخذ راي اعتماد از مجلس براي او، اعلام انصراف كرد. انصراف او شايد به دليل نگراني از احتمال طرح سوالاتي از طرف اقليت مجلس در مورد چند و چون گرد آوردن ثروتش بود. محصولي در پايان مرداد ماه در مصاحبه يي با خبرگزاري ايرنا در پاسخ به سوالي در مورد تغييراتي كه احمدي نژاد با تعويض يكي دو وزير و برخي مقامات دولتي انجام داده بود، دستمال ابريشمي به بزرگي چتر نجات براي «غبار روبي» از بيضه معجزه هزاره سوم، به دست گرفت و گفت «احمدي نژاد در خدمت به مردم با سرعت فانتوم حركت مي كند» و علت تغييرات را در تفاوت سرعت خدمتگذاري احمدي نژاد به مردم و سرعتي كه او از كارگزارانش انتظار دارد دانسته بود كه به گفته وي اگر به توانند حد اكثر سرعت هواپيماي مسافر بري را دارند. مورد ديگر مطلبي بود كه «مركز پژوهش و اسناد رياست‌جمهوري» در نخستين شماره از «گزارش جمهور» با عنوان «ديالكتيك سقراطي رئيس‌جمهور در پيروزي نهضت ملي هسته‌اي ايران» منتشر كرد. در خبري كه روز 28 شهريور در سايت بازتاب در اين زمينه انتشار يافت ياد آوري شد كه در اين گزارش، شيوه احمدي‌نژاد در پاسخ به مسائل و انتقادات، همانند سقراط و خودش سقراط زمانه معرفي شده است واين امر مورد طنز و طعنه در داخل كشور از سوي محافل مختلف رژيم قرار گرفت و حتي آخوند سيد محمد غروي از مدرسين حوزه علميه قم (29 شهريور به گزارش سايت آقتاب وابسته به مجمع تشخيص مصلحت) و اخيرا(اول مهر، سايت امروز به نقل از روزنامه قدس) دبيركل جمعيت مؤتلفه، مبالغه در مورد احمدي نژاد را مورد انتقاد قراردادند. نكته در خور توجه در مورد اين تحفه نظام ولايي اين است كه اصلا از او شنيده نشده كه به تقبيح اين گونه تملق گوئيها به پردازد(نكته يي كه از سوي سايت آفتاب هم به عنوان سوال مطرح شده است) و خواهان توقف و ممنوعيت آن شود. در واقع هيچكدام از اين پشم الدين هاي قدرت پرست كه سياه ترين دوره تاريخ ايران را بعد از حمله سپاه اسلام و بعد از حمله مغول براي مردم ايران آفريدند، از خودبزرگ بيني دست بردار نيستند. تملق گويان اين مرتجعيين خودپرست، كه موجوداتي بسيار حقيرتر و سفله تر از چاكران محمد رضاشاه هستند، با دم تكان دادن به ارباب و تملق گوئيهاي خود، موجب تشديد خود بزرگ بيني رئيسان و اربابان خود مي شوند. شاملو در سخنراني خود در دانشگاه بركلي كاليفرنيا با آن طنز گزنده خود نكته در خور توجهي را در مورد ويژگي خودكامگان و ديكتارتورها و نقش دوربريهاي آنان ياد آوري كرد كه در مورد امثال احمدي نژاد نيز كه ديكتاتور درجه دو در يك رژيم بشدت ضد مردمي است كه آخوندي عقده يي مثل خامنه اي در آن نفر اول صاحب قدرت و ديكتاتور درجه اول است، صادق است. شاملو همه ديكتاتور ها را مشنگ و ديوانه ناميد و در مورد نقش «دور و بريها»ي اين مشنگهاي ديكتاتور، در تشديد جنون آنان گفت «يعني دور بريها، غلامهاي جان نثار و چاكران خانه زاد آن قدر دور وبرشان موس موس كرده اند و د‎‎مب شان را توي بشقاب گذاشته اند و بعضي جاهاشان را ليس كشيده اند و نابغه عظيم الشان و داهي كبير و رهبر خردمند چپانشان كره اند كه يواش يواش امر به خود حريفان مشتبه شده ...»(1) . به روشني مي بينم كه امثال فاطمه رجبي و محصولي با تملق گو ئيهاشان و آن يكي كه هاله نور در اطراف اين موجود عقب مانده ديوانه ديده بود، همان كارهار مي كنند كه شاملو ياد آورشده است. اين تملق گوئيها در مورد معجزه هزاره سوم و عطر افشان «رايحه خوش خدمت» و تيز پرواز در خدمت به مردم، در حاليست كه در آنجا كه به زندگي مردم مربوط مي شود، فقر و فشار سنگين گراني و ناتواني مالي، رويدادهاي بسيار غم انگيزي را سبب شده است كه گاه خبري هم كه از آن منتشر مي شود، در غوغاي تنش در روابط خارجي رژيم به خاطر غني سازي اورانيوم، گم مي شود. يكي از اين خبر ها اين بود كه جوان 27 ساله يي كه با اتومبيل خود مسافر كشي مي كرد، چون سهميه بنزينش تمام شده بود و وي امكان تهيه بنزين و مسافر كشي و در نتيجه در آمدي براي گذران زندگي نداشته، خود را در خانه حلق آويزكرده بود. در هشتگرد، مردي 37 ساله كه دو دختر 8 ساله و 18 ماهه خود را حلق آويز كرده بود پس از دستگيري به پليس گفت، كه از مدتها پيش به خاطر مشكلات مالي با همسرش اختلاف داشته به طوريكه عرصه زندگي برايش تنگ شده بود. همسر وي به پليس گفت:«مقارن ساعت 17 روز18 شهريورماه جهت گرفتن نذري از منزل خود در هشتگرد خارج شدم و نگهداري ازدو فرزند خرد سالم را به عبدالله شوهرم واگذار كردم. اما يكساعت بعد وقتي به خانه بازگشتم متوجه حلق آويز شدن ستايش و فاطمه از نرده هاي راهرو(راه پله) شدم. درحالي كه به شدت شوك زده شده بودم روسري گره زده شده( به گلوي بچه) را باز كردم و و دو كودكم را به بيمارستان هشتگردم رساندم»(ايسنا 24 شهريور) بنا بر همين گزارش كودك 8 ساله در بيمارستان جانسپرده و در زمان ارسال گزارش تلاش براي نجات كودك 18 ماهه ادامه داشته است. زن ياد آور شده كه شوهرش قبلا تهديد كرده بود كه او و بچه ها را خواهد كشت ولي وي آن تهديد ها را جدي نگرفته بود. همين خبرگزاري در 28 شهريور گزارشي از رويداد تكان دهنده و تلخ ديگري از همين نوع از شيراز داشت. در اين رويداد غم انگيز مردي 50 ساله كه سه فرزند خود كه دو دختر 18 ساله و 13 ساله، يك پسر بچه 8 ساله بودند با ضربات پتك به قتل رسانده بود، خودش پليس را خبر مي كند. در اين گزارش آمده است:«رئيس پليس آگاهي فارس با اشاره به مشكلات مالي شديد اين كارمند باز نشسته به ايسنا گفت در تمامي اعترافات به دست آمده، متهم از آينده مبهم فرزندانش ابراز نگراني كرده و به ماموران گفته است“ از ترس اين كه مبادا با خود كشي من ، فرزندانم پس از من بي پناه و آواره شوند، تصميم به قتل آنها گرفتم و در نبود همسر و دختر 22 ساله ام در اقدامي آني سايه شوم مرگ را بر سر فرندانم گستراندم“ در اين گزارش با اشاره به تحقيقات پليس در مورد اين حادثه تلخ آمده است كه اين مرد درگيري هاي مداومي با همسرش داشته است و به شدت فرزندانش را در لحظات عصبانيت كتك مي زده به طوري كه همسايگان به پلس گفته اند، همواره صداي ضجه فرزندان اين مرد را در حين ضرب و شتم مي شنيده اند. در اين گزارش به سابقه بستري شدن اين مرد در بيمارستان رواني اشاره شده است اما با اين حال وي به پليس گفته است كه «ازهمان لحظات اوليه وقوع قتل پشيمان بود و از اين كه موفق به خود كشي نشده بود زجر مي كشيد». اينها تنها نمونه هاي منجر به فاجعه و غير قابل پنهان كردن از وضع به شدت ناگوار مردم در رژيم منحوس آخوندي هستند ولي ترديدي نيست كه صدها هزار خانواده ايراني در شهر و روستا، و به ويژه آن 12 مليون نفري كه زير خط فقر زندگي مي كنند، دچار فشارهاي روحي و عصبي هستند كه شرايط دشوار زندگي را به نوبه خود، براي آنان و خانواده شان، سخت تر و دشوار تر مي كند. اين مصائب گوشه يي از دستاوردهاي اداره كشور با «تز اسلام»(2) و احكام شرع انور است كه حالا احمدي نژاد با تاكيد بيشتر در بكار گرفتن آنها با«سرعت فاتنوم» در راه خدمت به مردم است كه عوارضش برهمگان روشن است. در مورد روش سقراطي اين معجزه هزاره سوم، پرونده سازي و سركوبي دانشجويان دانشگاه امير كبير، سركوبي زنان و كارگران و تشديد سانسور مطبوعات از دست آوردهاي روشهاي سقراطي او در نظام اللهي جمهوري اسلامي و ولايت مطلقه فقيه براي مردم ايران است.
مردم ايران كه در زمان ديكتاتوري محمد رضا شاه آرزوي سرنگوني رژيم سلطنتي و برقراري حكومتي ملي و برگزيدهَ مردم را داشتند هرگز نمي توانستند سناريوي چنين سياهي را كه اكنون در ايران در جريان است، براي بعد از سرنگوني رژيم پهلوي تصور بكنند. سناريوي كه در آن آخوندها قدرت سياسي را در ايران قبضه كنند و هزاران بار درنده خوتر از شاه و ساواكش به سركوبي مردم و نقض حقوق بشر و حقوق شهروندي آنان و غارت ثروتهاي ملي بپردازند. با به قدرت رسيدن خميني به جاي سلطنت كه «موهبتي اللهي» بود كه به خاندان پهلوي رسيده بود و در آن خاندان به طور موروثي استمرار مي يافت، ولايت فقيه جايگزين آن شد(3) كه انتقاد از آن يا طلب تغيير آن ممنوع و جرم است و مجازات داد. رژيمي كه از نظر آيت الله هاي مرتجع ضد ايراني «ادامه حكومت رسول خدا» است و ولي فقيه هم برگزيده خدا و نايب امام معصوم، ولي فقيهي كه در عمل هرچه اراده كند، اراده اللهي است و اجراي احكام اسلام، آن گونه كه خميني در سركوبي خونين و گسترده دگرانديشان- كه انسانهاي بسيار شريف و بزرگي مثل شكراله پاك نژاد و سعيد سلطانپور از جمله قربانيان آنند-، و كشتار زندانيان سياسي و ادامه جنگ ويرانگر وضد ميهني با عراق عمل كرد. او گاه با شعار نجات مردم عراق از شر صدام عفلقي، گاه با شعار فتح قدس از راه كربلا بر ادامه جنگ تاكيد ورزيد و جنگ براي گسترش دامنه ولايتش به سرزمينهاي ديگر را جنگ حق عليه باطل و دفاع مقدس نام نهاد و با هرگونه تلاش براي پايان دادن به آن و برقراري صلح مخالفت ورزيد. جنگ 8 ساله كه حالا ابلهانه براي سالگرد شروع آن رژه و نمايش برگزار مي كنند، سرانجام با پذيرفتن آتش بس از سوي خميني كه از روي ناچاري و براي نجات رژيمش از فروپاشي به آن تن داد و آن را به نوشيندن زهر تشبيه كرد، پايان يافت. جنگي كه سبب ويرانيها و زيانهاي فراوان براي ايران و ايرانيان شد و كشته و مجروح و معلول بسياري به جا گذاشت. از اينها گذشته تصور نمي شد كه با برچيده شدن رژيم سلطنتي و استقرار جمهوري، ادبيات و روابطي در هيات حاكمه پديدار شود كه ياد آور تملق گوييها و چاكرمنشي ها و دستبوسي هايي است كه در نظام سلطنتي رايج بود. در جريان دستگيري چند نظامي انگليسي كه وارد آبهاي ايران در خليج فارس شده بودند، به پاسدار فرمانده واحدي كه اين عمليات را انجام داده بود مدال دادند و در اين مراسم، پاسدار موقع گرفتن مدل با صدايي بلند آن گونه كه در مراسم نظامي به كار گرفته مي شود فرياد زد«الله و اكبر- جانم فداي رهبر». اين شعار مهمل روي حمايل نفرات گارد احترام رژيم جمهوري اسلامي نيز نوشته شده است. در زمان رژيم سلطنتي ما ارتشي داشتيم كه فرماندهانش، سربازان جانثار شاهنشاه بودند و وظيفه ارتش قبل از هرچيزحفظ تاج و تخت شاهنشاه بود. حالا ولي فقيه يك ارتش كامل به اسم سپاه پاسداران جانثار و فدايي و مقلد دارد وعلاوه بر آن يك ارتش كه آن هم ارتشي ايدئولوژيك است و نام دانشكده افسري نيروي زميني آن هم دانشكده افسري امام علي است، در اختيار ولي فقيه است. همين يكي دو ماه پيش وقتي از فرمانده كل ارتش در مورد پيام مانوري كه انحام شد و نقش ارتش سوال شد، در آغاز پاسخش تاكيد كرد كه«ارتش، ارتش رهبر است».
در زمان شاه تملق كوئيها و ستايش ها منحصر مي شد به خود او كه «رهبري خرمند بود و سياستهاي داهيانه» داشت، اكنون تملق گوئيها در اطراف وزيران هم گاه و بيگاه ديده مي شود، در واقع در نظام مريد و مقلد پرور آخوندي، نوچه پروري هم از ضمائم آن است. چند سال پيش يكي از گماشتگان مهندس ميرسليم وزير وقت ارشاد اسلامي، چنان لحن تشريفاتي درباري در مورد او در مكاتبه يي اداري با دست اندر كاران يكي از نشريات وابسته به رژيم به كار برده بود كه مورد انتقاد روزنامه مذكور قرار گرفت.
با همه درنده خوييها و شيوه هاي مختلقي كه رژيم براي سركوبي مردم و تشديد اختناق به كار گرفته است، مردم سربلند ايران دست از مبارزه براي آزادي و كسب حقوق شهروندي و تلاش براي كسب حق اعمال اراده در سرنوشت ميهن خويش بر نداشته اند و جامعه پوياي ايران هر روز رژيم پليد ولايت فقيه را در عرصه يي جديدي به چالش مي طلبد و در اين راه آن كه ناچار دست به عقب نشينهايي زده است رژيم آخوندي بوده و آن كه پيشروي كرده اردوي مردم بوده است. ترديدي نيست كه در اين مبارزه پيروزي نهايي از آن مردم ايران است و ارتجاع محكوم به شكست است. در اين راه، همبستگي اوپوزيسيون آزاديخواه و ترقيخواه مي تواند كمك شاياني به مردم ايران براي در هم شكستن ارتجاع و سرعت بخشيدن به روند آن بكند، امري كه متاسفانه تا كنون تحقق نيافته است.
توضيحات
1 - دفتر هاي ويژه هنر سال چهارم شماره 8 مهر ماه 1376
2- رفسنجاني در چهارم ديماه 1368 در سخناني در جمع «علما و استادان حوزه هاي علميه اهل سنت كه از راديو رژيم پخش شد گفت:«اكنون با فروپاشيدن ديناي كمونيست مكتبي جز اسلام كه جوابگوي نيازهاي مادي. معنوي، روحي و جسمي انسانهاست وجود ندارد [...] تجربه دهساله جمهوري اسلامي نشان مي دهد كه اسلام براي مديريت جامعه تز قابل قبولي دارد».
3- يكبار خود خميني در يكي از سخنرانيهايش در خرداد 58 جمهوري اسلامي را مترادف «سلطنت» قرار داد و از آن به عنوان سلطنت اللهي و به عنوان جايگزين رژيم سلطنتي سرنگون شده سخن گفت. در اين سخنان كه كيهان 5 خرداد 58 درج شده است او گفت:«برنامه قليل المدت و عاجل كه حالا ما برايش مكلّف هستيم اين است كه با توجه به اين كه پيروزي ما پيدا كرديم در اثر وحدت كلمه، و اين كه همه اقشار و با هم دست به دست هم و بافرياد واحد گفتيم ما اين سلطنت كثيف را نمي .خواهيم و يك سلطنت اللهي و يك جمهوري الهي مي خواهيم كه احكام اللهي در آن تحقق پيدا كند همه گفتيم جمهوري اسلامي، بايد همين معنا را حفط كرد».


مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن