ايرج شكري
شيطان سازي از احمدي نژاد و وسوسه هاي شيطاني آمريكا
درجنجال و جنگ رواني و تبليغاتي بين آمريكا و رژيم، «شيطان» سازي از محمود احمدي نژاد، در اصل نه به خاطر عملكرد رژيم در نقض مستمر حقوق بشر در ايران كه از موضوعاتي بود كه در حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به احمدي نژاد مورد تاكيد قرار گرفت و نه سركوبي شهروندان و تدوين و اجراي قوانين و مقررات بشدت ارتجاعي مثل سنگسار و قطع دست و از حدقه در آوردن چشم، بلكه به خاطر اظهار نظر او در دو موضوع است كه يكي به كشتار يهوديان در زمان جنگ جهاني دوم مربوط است، رويدادي كه نظر احمدي نژاد در مورد واقعي يا ساختگي بودن آن هيچ تغييري در آن چه در 60 – 50 سال پيش روي داده نمي دهد و معجزه هزاره سوم هيچ امكاني براي باز نويسي و سانسور كتابهاي تاريخ در دنيا به روایت رژيم روضه خوانها- آن گونه كارگزاران رژيم در ايران كرده اند-، ندارد. اظهار نظر ديگر او كه خشم آمريكا و اسرائيل را برانگيخته، مساله محو اسرائيل از روي نقشه جغرافيا بود كه در اين زمينه هم محمود احمدي نژاد فاقد هرگونه امكاني براي تحقق برچيده شدن دولت اسرائيل و كشور يهود در منطقه و انتقال آن به جاي ديگري مثلا منطقه يي در آلمان يا در آلاسكا- آنگونه كه او پيشنهادش را داده بود -، است. تروريست شناختن سپاه پاسداران توسط مجلس نمايندگان و مجلس سناي آمريكا نيز نه به خاطر نقش اين نيروي نظامي سركوبگر در سركوبي مردم در آغاز دهه 60 خورشيدي، و شركت عناصري از آن در ترور پناهندگان سياسي در خارج كشور، و نه به خاطر «پاسدار انقلاب اسلامي» بودن آن، يعني مشت آهنين و ماشين كشتار ولايت فقيه براي خاك خون كشيدن اعتراضات مردمي در صورت به راه افتادن آن با هدف برچيدن رژيم ولايت فقيه(1)، بلكه به خاطر آن است كه گردانندگان سياسي و نظامي دولت بوش آموزش و تسليح شورشيان شيعه مخالف حضور آمريكا در عراق را به سپاه نسبت مي دهند و هم چنين اين ادعا را مطرح مي كنند كه بمب هاي كنار جاده يي كه سبب وارد آمدن تلفاتي به سربازان آمريكايي مي شود، در ايران ساخته مي شود و توسط واحد هاي از سپاه پاسداران در اختيار بمبگذاران قرار مي گيرد.
شيطان سازي از محمود احمدي نژاد كه در سفر اخيرش به نيويورك، با حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به وي كه به جاي معرفي وي كه به عنوان سخنران به آن دانشگاه دعوت شده بود، انعكاس ويژه يي يافت اين سوال را به ذهن آدم مي آورد كه به راستي بين احمدي نژاد كه تنها دوسال است رئيس جمهور رژيم شده و قبلا مدتي شهردار تهران بود (شايع بود كه طرح ساختن هزار سقا خانه و طرح ساختن مسير ورود امام زمان به تهران موقع ظهورش را در نظر دارد) و مدتي فرماندار اردبيل بوده و قبل از آنهم پاسدار بوده است، مثلا با كسي مثل جناب كمال خررازي كه قبلا رئيس خبرگزاري رسمي رژيم و رئيس ستاد تبليغات جنگ در دولت ميرحسين موسوي و بعد مدت طولاني نماينده دائمي رژيم در سازمان ملل بوده است و در دو دوره رياست جمهوري خاتمي وزير خارجه بوده، و در اين هر دو سمت مهمترين وظيفه او دفاع از عملكرد رژيم جنايتكار جمهوري اسلامي( از جمله رد نقض حقوق بشر در ايران و دفاع از سياستهاي سركوبگرانه وهمچنين دفاع و توجيه توسعه طلبي و صدور تروريسم رژيم)در جوامع و نهادهای بين المللي بوده است، آيا اين دومي خبيث تر و جرمش سنگين تر نيست ؟ اما در عكسهايي كه از نشت شرم الشيخ در مورد حمايت از نظام سياسي جديد عراق در آغاز آذر ماه 1383، كه كمال خرازي هم در مقام وزير خارجه رژيم در آن شركت داشت منتشر شد، اورا در گفتگوي دوستانه با كالين پاول وزير خارجه وقت آمريكا و جك استر وزير خارجه وقت انگليس ديديم كه خوش و خندان بودند
آيا بين هاشمي رفسنجاني كه در محافل آمريكايي ميانه رو شناخته مي شود- و براي انتخاب شدن او به رياست مجلس خبرگان (2) به اشتباه در روي تاثيرگذاري او در سياست رژيم حساب باز كرده اند-، و احمدي نژاد جرم كدام سنگين تر است؟ رفسنجاني كه از اولين دوره مجلس رژيم تا زمان مرگ خميني نزديك به ده سال در مقام رئيس مجلس نقش و قدرتي كه در ژيم داشت به مراتب بيشتر از نقش رئيس مجلس و در واقع نفر دوم بعد از خميني بود و بعد ازمرگ او نيز دو دوره رئيس جمهور بود و بي ترديد از طرحهاي تروريستي و آدم ربائيهايي شهروندان اروپايي و آمريكايي در لبنان و انفجار مقر تفنگداران دريايي آمريكا در بيروت كه همه توسط گروههاي مورد حمايت و كارگزار رژيم صورت مي گرفت نمي توانست بي خبر باشد، یا احمدی نژاد تازه رئیس جمهور شد؟ به رغم نقش و مسئولیتی که رفسنجانی در عملکرد رژیم داشت، با اين حال ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا با اين كه در يك سخنراني در آمريكا به آمار بلندي از اقدامات تروريستي رژيم اشاره كرده بود، براي رفسنجاني كيك كلت و انجيل فرستاد و دست دوستي به سوي رژيم دراز كرد و در همان زمان دولت اسرائيل هم در ماجراي «ايران كنترا» واسطه فروش اسلحه به رژيم بود كه پولش را سيا براي تامين هزينه عمليات مزدورانش در نيكاراگوئه دريافت مي كرد. دوران رياست جمهوري رفسنجاني دوران عربده كشي سردار دكتر الله كرم و حاجي بخشي با گروهي از اراذل حزب اللهي در خيابانهاي تهران و ايجاد رعب و حشت عليه مردم و به ويژه زنان بود. رفسنجاني كسي است كه نقشه از ميان برداشتن گروهي و يكجاي نويسندگان و اهل قلم ايران با سرنگون كردن اتوبوس حامل آنان به دره توسط امثال سعيد امامي در دوره رياست جمهوري او ريخته شد كه ناكام ماند. رفسنجاني كسي است كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط وزارت اطلاعات رژيم در فرودگاه، همصدا با وزارت اطلاعات رژيم اصرار داشت كه او از كشور خارج شده است و رفسنجاني كه برخي از اصلاح طلبان پررو مثل جلايي پور، به خاطر انتخاب او به عنوان رئيس مجلس خبرگان( كه تنها براي باقيمانده دوره رياست دو ساله مشكيني يعني يكسال و چند ماه است) ، مديحه سرايي كردند و سجده شكر به جا آوردند كه «خطر از بيخ گوش نظام گذشت»، كسي است كه در نماز جمعه در در 12 ارديبهشت 65 زنان ايران تهديد كرد كه قانوني از سوي شوراي عالي قضايي در حال تنظيم است كه بر اساس آن اردوگاههايي در نظر گرفته شده و معلمين اخلاق نيز قرار است آنجا باشند و زنان بد حجاب به آن ارودگاهها فرستاده خواهند شد در آنجا بايد كار بكنند و خودشان خرج خودشان را بدهند و اگر نخواستند كار بكنند خرجشان را شوهرانشان بايد بدهند و اضافه كرد:« چند بار حزب الله طغيان كرده و مسئولان خواهش كردند و به آنها وعده داديم اينها خودشان آدم مي شوند اما مثل اين كه اينها يك مقدار احتياج به خشونت دارند» (3) راستي احمدي نژاد حزب اللهي و عقب مانده پيش رفسنجاني موجودي مثل بره نيست؟ چرا از رفسنجاني اهريمن سازي نشد؟ اگر احمدي نژاد هزار تير خلاص هم به زندانيان سياسي محكوم به اعدام زده باشد، حكمش را دادگاههايي صادر كرده بوند كه باز رفسنجاني مي توانسته روي حكام شرع و صادر كنندگان آن حكمها نفوذ داشته باشد نه يك پاسدار تير خلاص زن. در جريان رسيدگي به جنايت رستوران ميكونوس هم روشن شد كه جناب شيخ كوسه رئيس جمهور وقت از تصميم گيران و آمران آن جنايت بوده است. بين جناب محمد خاتمي، اين ابليس خندان مبتكر«گفتگوي تمدنها» كه ده سال اداره وزارت خانه يي را عهده دار بود كه كارش مميزي و سانسور بود و احمدي نژاد، كدامشان در اين رژيم سركوبگر داراي نقس و مسئوليت بزرگتر بوده است ؟ شاملو در گفتگويي (احتمالا در اواخر دهه 60 انجام شده) ياد آور شده بود كه جلد ششم كتاب كوچه از بهمن سال 61 «پلمب شده » و در انبار خاك مي خورد و گذشته از هزينه انبار داريش ناشر كتاب پيوسته اين نگراني را داشته كه كساني در انبار را بشكنند و كتاب به بازار راه پيدا بكند و سبب گرفتاري او شود، اين كتاب در تمام دوران ده ساله وزارت جناب خاتمي در سانسور و در انبار ماند (4) . خاتمي چه به عنوان وزير ارشاد اسلامي در دهه سياه 60 و چه بعدا به عنوان رئيس جمهوري پيوسته مدافع عملكرد ضد مردمي رژيم اسلامي بوده است و اگر در ماجراي قتلهاي زنجيره يي خواهان پيگيري و روشن شدن ماجرا شد براي اين بود كه جناح رقيب را كه با بحران آفريني قصد تنگ كردن عرصه بر او و وادار كردنش به استعفا را داشت، زير فشار قرار دهد. ثانيا اين ماجرا مساله يي نبود كه در سكوت بگذرد، هم چنان كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط سربازان گمنام امام زمان كه رفسنجاني هم مدعي شد او از كشور خارج شده است، رژيم ناچار به عقب نشيني شد و اورا در سناريو مسخره يي به ايران باز گرداند!. اگر از همين آخوند خاتمي كه هنوز بيشرمانه خميني خونريز را ستايش مي كند، سوال شود كه در ايران تحت حكومت روحانيون شيعه كه «آزاد ترين كشور دنياست»، آيا زنان حق دارند بدون روسري در خيابان يا در محل كار خود حاضر شوند، جوابش از پيش معلوم است. او هرگز به لحاظ هويت و ايدئولوژي آخونديش به آن پاسخ مثبت نخواهد داد، اما با حقه بازي و بيشرمي به توجيه «يا روسري يا توسري خواهد» پرداخت و مثلا خواهد گفت مردم ما مسلمان هستند و با حجاب و اين جزء فرهنگ و باور آنان است كه زنان بايد باحجاب باشند. از آغاز استقرار رژيم ضد مردمي جمهوري اسلامي، مبارزه با يد حجابي و بي حجابي و به كارگرفتن سركوب عليه زنان و تحقير آنان ادامه داشته است، اما لحني نظير آن چه رئيس دانشگاه كلمبيا در سخنانش خطاب به احمدي نژاد به كار برد، در آمريكا نسبت به خاتمي به كار گرفته نشد.
اكنون به نظر مي رسد كه دست اندركاران سياسي آمريكا، هم در دولت بوش و هم در در دستگاه قانونگذاري آن كشور، دچار گيجي و سرد گمي در يافتن راه حلي براي خروج از بن بست عراق شده اند، دموكراتها بيشتر خواهان خروج سربازان آمريكايي در عراق هستند كه افزايش تلفات آنان مردم آمريكا را به مخالفت با بوش برانگيخته است و جرج بوش، شكست آمريكا در عراق و خروج كامل سربازان آمريكايي را قبل از تثبيت اوضاع در عراق براي آمريكا فاجعه مي داند، چرا كه شكست آمريكا در عراق را به نفع رژيم و سبب ارتقاء موقعيت رژيم در منطقه به عنوان يك قدرت منطقه يي از يك سو و به خطر افتادن ثبات منطقه ميداند. از آنجا كه دست اندركاران سياسي از هر دو حزب مي دانند كه راه حل معجزه آسايي در عراق وجود ندارد و حضور رژيم با جاه طلبيهايش در منطقه به عنوان همسايه عراق هم مساله يي دائمي است، از اين رو فشار بر رژيم يكي از اهرامهايي است كه هر دوحزب بكارگرفتن آن را در رابطه آمريكا با رژيم ضروري يافته اند و در ليست تروريستي قرار دادن سپاه از سوي مجلس نمايندگان و سنا نمايانگر اين رويكرد است. بايد توجه داشت كه حتي با كوتاه آمدن رژيم يا به زانو در آمدن آن در برابر فشارهاي بين المللي در توقف غني سازي، مشكل آمريكا با رژيم بر سر مساله عراق و سياستهاي منطقه يي رژيم در حمايت از حزب الله لبنان و حماس در فلسطين حل نخواهد شد. دولت جرج بوش اما با يك ضرب اجل كوتاه مدت هم در تعيين تكليف خودش با رژيم، رو به روست و آن ضرب اجل نزديك شدن انتخاب رياست جمهوري در آمريكاست. اگر جرج بوش كه گفته مي شود اكنون تنها از حمايت كمي بيش از 30 درصد مردم آمريكا برخوردار است، نتواند به يك دست آورد چشم گير در مساله عراق و مهار جاه طلبيهاي رژيم در منطقه دست پيدا كند، طبعا حزب جمهوريخواه در انتخابات آينده نسبت به حزب رقيب در موقعيت ضعيفي قرار خواهد گرفت. از اين روست كه وسوسه بكار گرفتن راه حل نظامي ممكن است به سر بوش و همكارانش بيفتد و بكار گرفتن آن به عنوان راه حلي كه به خطر و هزينه اش مي ارزد براي دستگا دولت بوش جلوه گر شود. افزايش 42 ميليارد دلاري به بودجه براي هزينه عمليات آمريكا در عراق و افغانستان براي سال 2008 كه در بودجه 192 ميليارد دلاري از سوي رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا در خواست شده ، ديده مي شود، اين سوال را به ذهن مي آورد كه اين 42 ميليارد دلار اضافي براي كدام برنامه قرار است هزينه شود در حالي كه از سوي جرج بوش و فرماندهان نظاميش در عراق ادعا شده كه اوضاع در عراق بهتر شده و آمريكا مي تواند بخشي از نيروهاي خود را از عراق خارج كند و خروج اولين گروه از اين نظاميان به گزارش صداري آمريكا در 29 سيتامبرآغاز شد . اين افزايش بودجه آيا براي حمله به ايران در نظر گرفته شده است؟ وزير دفاع آمريكا در پاسخ به سوال يكي از نمايندكان مجلس آمريكا در اين زمينه كه در اخبار صداي آمريكا در روز 28 سپتامبر پخش شد، پاسخ منفي داد، اما از كجا معلوم كه دروغ نگفته باشد؟ ايجاد يك حادثه توسط خود آمريكائيها به عنوان بهانه يي براي حمله ايران و يا وقوع حادثه يي و گذاشتن آن به پاي رژيم مي تواند بهانه لازم را براي آن حمله گسترده هوايي كه در مطبوعات انگلستان و آمريكا به آن اشاره رفته بود، براي جنگ طلبان دولت آمريكا فراهم كند. اتهاماتي كه مقامات نظامي و غير نظامي دولت بوش به رژيم وارد مي كنند از جمله اين كه رژيم قصد ايجاد تشكيلاتي شبه نظامي مثل حزب الله لبنان در عراق را دارد( اين تمايل در برخي سايتهاي متعلق به رژيم نظير بازتاب، با تجليل از جيش المهدي منعكس شده بود)، به تنهايي به عنوان عامل ايجاد وسوسه و انگيزه براي حمله نظامي به ايران، براي در هم كوبيدن رژيم، كافي به نظر مي رسد و مي توان اين را هم به آن اضافه كرد كه شايد وسوسه جبران شكست آمريكا و اسرائيل در در هم كوبيدن حزب الله لبنان كه خانم رايس آن را در زايمان خاورميانه بزرگ ارزيابي كرده بود، نيز عامل ديگري براي چنان حمله يي باشد. بيشتر مسئولان رده بالاي رژيم روضه خوانها بر اين باورند كه تهديدات حمله نظامي جنگ رواني است و در محاسبات خود، علاوه بر تاكيد بر اين مساله كه آمريكا در عراق و افغانستان گرفتار است و توانايي درست كردن گرفتاري بزرگتري براي خود ندارد، به مساله جهش قيمت نفت در صورت حمله نظامي آمريكا به ايران، تكيه مي كنند و آن را عامل مهمي كه سبب اجتناب آمريكا از توسل به راه حل نظامي است به حساب مي آورند، اما اين محاسبه به نظر واقع بينانه نمي رسد. قيمت كنوني نفت - بشكه 84 دلار - كه چند سال پيش تصورش را نمي شد كرد، اوضاع اقتصادي آمريكا و دنياي صنعتي را بهم نريخته است و يك شوك كوتاه مدت چند ماه را هم جهان صنعتي مي تواند از سربگذراند و به علاوه كشورهاي ديگر صادره كننده نفت هم با افزايش توليد مي توانند در تعادل بازار وارد عمل شوند. حمله نظامي مورد بحث، مثل حمله به عراق نيست. طرحي است با حمله هوايي گسترده كه به روايتي 1400 و به روايت ديگري بيش از دوهزار هدف در در آن قرار است درهم كوبيده شوند و ضربه مهلك ظرف سه روز به نيروهاي رزمي رژيم وارد كند و اشغال مناطق نفت خيز جنوب جز اين طرح است. چنين وضعي اگر پيش بيايد، اگر سبب فروپاشي رژيم ولايت فقيه نشود، قدرت تهاجمي كنوني آن را در هم خواهد شكست وبه خاطر درهم ريختگي اوضاع داخل كشور قدرت توسعه طلبي و جاه طلبيهاي منطقه يي را از رژيم خواهد گرفت. اگر چه مردم ايران در اين سناريو آسيب بسيار خواهند ديد و ويرانيهاي بسيار در ايران بيار خواهد آمد ولي دولت بوش به هدف خود كه خنثي كردن نقش مداخله جويانه رژيم در منطقه است مي رسد. تشنج در روابط دولت آمريكا و رژيم كه تحريكات توسعه طلبانه رژيم ولايت فقيه عامل بسيار مهمي در اين تشنج است و خامنه اي مسئول آن است، جنگ بين ديوانگان است كه بي ترديد به سود منافع ملي ما نيست و خواست مردم ايران هم نيست. بايد توسل به راه حل نظامي از سوي آمريكا را پيشاپيش محكوم و آن را رد كرد. اما اگر چينن جنگي پيش آمد و مقام معظم رهبري كه وجودش لبريز از خودكامگي و شهوت قدرت است، در آن جنگ كشته شدند، شهيد راهي شمرده خواهد شد كه آن خاتون كه شرح احوالش در دفتر پنجم مثنوي آمده است به خاطر نديدن كدو شد.
----------------------
توضيحات
1- به تازگي ( روز شنبه 7 مهر برابر 29 سپتامبر به گزارش خبرگزار فارس) پاسدار جعفري فرمانده كل جديد سپاه در مراسم توديع فرمانده بسيج، خود تاكيد كرد كه در حال حاضر وظيفه اصل سپاه پاسداران مقابله با تهديدات داخلي است. و ياد آور شد« در استراتژي فعلي كه از سوي رهبر انقلاب مشخص شده، استراتژي راهبردي سپاه با آن سالها( اوائل رهبر شدن خامنه اي در سال68) فرق كرده است.بدين ترتيب كه ماموريت اصلي سپاه در حال حاضر مقابله با تهديدهاي داخلي است و سپس در صورت تهديد نظامي خارجي سپاه به كمك ارتش خواهد شتافت» اين حرف اعتراف ناخودآگاهانه به منفور بودن رژيم ولايت فقيه نزد مرم است كه دائم خود را در حال چنان تهديدي از سوي مردم مي بيند كه به يك ارتش مجهز به توپ و تانگ و هلي كوپتر به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه تعداد نفراتش دهها هزار است و يك نيروي شبه نظامي به نام بسيج ضميه آن با تعداد دو ميليون نفذ براي مقابله با آن نيازمند است. ديگر اين كه اين اظهارات در مقايسه با خط و نشان كشيدنهاي پي در پي فرمانده كل سابق سپاه رحيم صفوي به آمريكا، نوعي عقب نشيني در موضع ستيزه جويانه سپاه با آمريكا به نظر مي رسد كه بي ارتباط با تهديدات اخير آمريكا و قرار گرفتن سپاه در شمار گروههاي تروريستي از سوي كنگره و سناي آمريكاست.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8607070416
2 - به نظر مي رسد كه در بيشتر مطالبي كه در مورد انتخاب رفسنجاني به رياست مجلس خبرگان نوشته شد و در سايتهاي خارج كشور درج شد، اغلب نگارندگان مطلب اين مساله را مورد توجه قرار نداده بودند كه انتخاب هيات رئيسه مجلس خبرگان بنابر آئين نامه داخلي آن براي يك مدت دو ساله است و آن طور كه آخوند حسن روحاني كه خود عضو مجلس خبرگان است در مصاحبه يي ياد آورشد، رياست هاشمي رفسنجاني براي باقيمانده دوره يي است كه آخوند مشگيني در آذر ماه گذشته براي آن انتخاب شده بود يعني براي يكسال و چند ماه ديكر است. گذشته از اين برخلاف گرانفروشي خود رفسنجاني دوستانش، انتخاب او هيچ تاثيرمحسوسي در محدود كردن افسار گسيختگي خامنه اي يا تغييري در عمل كرد نظام ولايت مطلقه فقيه نمي تواند داشته باشد حتي اگر اين رياست براي باقيمانده اين دوره مجلس خبرگان يعني هفت سال ديگر هم دوام داشته باشد. نه او نه آخوندهاي مجلس خبرگان اهل تراشيدن ستون نظام و ضعيف كردن آن نيستند و هم اهل هزينه پرداختن نيستند، هم چنان كه خاتمي هم نبود وبر خلاف آن كه گفته بود انتخابات غير آزاد برگزار نخواهد كرد، به نظارت استصوابي شوراي نگهبان تن در داد و انتخابات غيرآزاد برگزار كرد.
3 - روزنامه جمهوري اسلامي 13 ارديبهشت 1365
4- در كتاب گفتگو شنودي با شاملو در باره هنر و ادبيات، (چاپ سوم نشر آويشن تابستان 1372) در زير نويس صفحه 210- ياد آوري شده كه اين كتاب بعد از دوازده سال اجازه انتشار يافت
پ – 30 سپتامبر 2007 – 8 شهريور 2007
شيطان سازي از احمدي نژاد و وسوسه هاي شيطاني آمريكا
درجنجال و جنگ رواني و تبليغاتي بين آمريكا و رژيم، «شيطان» سازي از محمود احمدي نژاد، در اصل نه به خاطر عملكرد رژيم در نقض مستمر حقوق بشر در ايران كه از موضوعاتي بود كه در حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به احمدي نژاد مورد تاكيد قرار گرفت و نه سركوبي شهروندان و تدوين و اجراي قوانين و مقررات بشدت ارتجاعي مثل سنگسار و قطع دست و از حدقه در آوردن چشم، بلكه به خاطر اظهار نظر او در دو موضوع است كه يكي به كشتار يهوديان در زمان جنگ جهاني دوم مربوط است، رويدادي كه نظر احمدي نژاد در مورد واقعي يا ساختگي بودن آن هيچ تغييري در آن چه در 60 – 50 سال پيش روي داده نمي دهد و معجزه هزاره سوم هيچ امكاني براي باز نويسي و سانسور كتابهاي تاريخ در دنيا به روایت رژيم روضه خوانها- آن گونه كارگزاران رژيم در ايران كرده اند-، ندارد. اظهار نظر ديگر او كه خشم آمريكا و اسرائيل را برانگيخته، مساله محو اسرائيل از روي نقشه جغرافيا بود كه در اين زمينه هم محمود احمدي نژاد فاقد هرگونه امكاني براي تحقق برچيده شدن دولت اسرائيل و كشور يهود در منطقه و انتقال آن به جاي ديگري مثلا منطقه يي در آلمان يا در آلاسكا- آنگونه كه او پيشنهادش را داده بود -، است. تروريست شناختن سپاه پاسداران توسط مجلس نمايندگان و مجلس سناي آمريكا نيز نه به خاطر نقش اين نيروي نظامي سركوبگر در سركوبي مردم در آغاز دهه 60 خورشيدي، و شركت عناصري از آن در ترور پناهندگان سياسي در خارج كشور، و نه به خاطر «پاسدار انقلاب اسلامي» بودن آن، يعني مشت آهنين و ماشين كشتار ولايت فقيه براي خاك خون كشيدن اعتراضات مردمي در صورت به راه افتادن آن با هدف برچيدن رژيم ولايت فقيه(1)، بلكه به خاطر آن است كه گردانندگان سياسي و نظامي دولت بوش آموزش و تسليح شورشيان شيعه مخالف حضور آمريكا در عراق را به سپاه نسبت مي دهند و هم چنين اين ادعا را مطرح مي كنند كه بمب هاي كنار جاده يي كه سبب وارد آمدن تلفاتي به سربازان آمريكايي مي شود، در ايران ساخته مي شود و توسط واحد هاي از سپاه پاسداران در اختيار بمبگذاران قرار مي گيرد.
شيطان سازي از محمود احمدي نژاد كه در سفر اخيرش به نيويورك، با حمله رئيس دانشگاه كلمبيا به وي كه به جاي معرفي وي كه به عنوان سخنران به آن دانشگاه دعوت شده بود، انعكاس ويژه يي يافت اين سوال را به ذهن آدم مي آورد كه به راستي بين احمدي نژاد كه تنها دوسال است رئيس جمهور رژيم شده و قبلا مدتي شهردار تهران بود (شايع بود كه طرح ساختن هزار سقا خانه و طرح ساختن مسير ورود امام زمان به تهران موقع ظهورش را در نظر دارد) و مدتي فرماندار اردبيل بوده و قبل از آنهم پاسدار بوده است، مثلا با كسي مثل جناب كمال خررازي كه قبلا رئيس خبرگزاري رسمي رژيم و رئيس ستاد تبليغات جنگ در دولت ميرحسين موسوي و بعد مدت طولاني نماينده دائمي رژيم در سازمان ملل بوده است و در دو دوره رياست جمهوري خاتمي وزير خارجه بوده، و در اين هر دو سمت مهمترين وظيفه او دفاع از عملكرد رژيم جنايتكار جمهوري اسلامي( از جمله رد نقض حقوق بشر در ايران و دفاع از سياستهاي سركوبگرانه وهمچنين دفاع و توجيه توسعه طلبي و صدور تروريسم رژيم)در جوامع و نهادهای بين المللي بوده است، آيا اين دومي خبيث تر و جرمش سنگين تر نيست ؟ اما در عكسهايي كه از نشت شرم الشيخ در مورد حمايت از نظام سياسي جديد عراق در آغاز آذر ماه 1383، كه كمال خرازي هم در مقام وزير خارجه رژيم در آن شركت داشت منتشر شد، اورا در گفتگوي دوستانه با كالين پاول وزير خارجه وقت آمريكا و جك استر وزير خارجه وقت انگليس ديديم كه خوش و خندان بودند
آيا بين هاشمي رفسنجاني كه در محافل آمريكايي ميانه رو شناخته مي شود- و براي انتخاب شدن او به رياست مجلس خبرگان (2) به اشتباه در روي تاثيرگذاري او در سياست رژيم حساب باز كرده اند-، و احمدي نژاد جرم كدام سنگين تر است؟ رفسنجاني كه از اولين دوره مجلس رژيم تا زمان مرگ خميني نزديك به ده سال در مقام رئيس مجلس نقش و قدرتي كه در ژيم داشت به مراتب بيشتر از نقش رئيس مجلس و در واقع نفر دوم بعد از خميني بود و بعد ازمرگ او نيز دو دوره رئيس جمهور بود و بي ترديد از طرحهاي تروريستي و آدم ربائيهايي شهروندان اروپايي و آمريكايي در لبنان و انفجار مقر تفنگداران دريايي آمريكا در بيروت كه همه توسط گروههاي مورد حمايت و كارگزار رژيم صورت مي گرفت نمي توانست بي خبر باشد، یا احمدی نژاد تازه رئیس جمهور شد؟ به رغم نقش و مسئولیتی که رفسنجانی در عملکرد رژیم داشت، با اين حال ريگان رئيس جمهور وقت آمريكا با اين كه در يك سخنراني در آمريكا به آمار بلندي از اقدامات تروريستي رژيم اشاره كرده بود، براي رفسنجاني كيك كلت و انجيل فرستاد و دست دوستي به سوي رژيم دراز كرد و در همان زمان دولت اسرائيل هم در ماجراي «ايران كنترا» واسطه فروش اسلحه به رژيم بود كه پولش را سيا براي تامين هزينه عمليات مزدورانش در نيكاراگوئه دريافت مي كرد. دوران رياست جمهوري رفسنجاني دوران عربده كشي سردار دكتر الله كرم و حاجي بخشي با گروهي از اراذل حزب اللهي در خيابانهاي تهران و ايجاد رعب و حشت عليه مردم و به ويژه زنان بود. رفسنجاني كسي است كه نقشه از ميان برداشتن گروهي و يكجاي نويسندگان و اهل قلم ايران با سرنگون كردن اتوبوس حامل آنان به دره توسط امثال سعيد امامي در دوره رياست جمهوري او ريخته شد كه ناكام ماند. رفسنجاني كسي است كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط وزارت اطلاعات رژيم در فرودگاه، همصدا با وزارت اطلاعات رژيم اصرار داشت كه او از كشور خارج شده است و رفسنجاني كه برخي از اصلاح طلبان پررو مثل جلايي پور، به خاطر انتخاب او به عنوان رئيس مجلس خبرگان( كه تنها براي باقيمانده دوره رياست دو ساله مشكيني يعني يكسال و چند ماه است) ، مديحه سرايي كردند و سجده شكر به جا آوردند كه «خطر از بيخ گوش نظام گذشت»، كسي است كه در نماز جمعه در در 12 ارديبهشت 65 زنان ايران تهديد كرد كه قانوني از سوي شوراي عالي قضايي در حال تنظيم است كه بر اساس آن اردوگاههايي در نظر گرفته شده و معلمين اخلاق نيز قرار است آنجا باشند و زنان بد حجاب به آن ارودگاهها فرستاده خواهند شد در آنجا بايد كار بكنند و خودشان خرج خودشان را بدهند و اگر نخواستند كار بكنند خرجشان را شوهرانشان بايد بدهند و اضافه كرد:« چند بار حزب الله طغيان كرده و مسئولان خواهش كردند و به آنها وعده داديم اينها خودشان آدم مي شوند اما مثل اين كه اينها يك مقدار احتياج به خشونت دارند» (3) راستي احمدي نژاد حزب اللهي و عقب مانده پيش رفسنجاني موجودي مثل بره نيست؟ چرا از رفسنجاني اهريمن سازي نشد؟ اگر احمدي نژاد هزار تير خلاص هم به زندانيان سياسي محكوم به اعدام زده باشد، حكمش را دادگاههايي صادر كرده بوند كه باز رفسنجاني مي توانسته روي حكام شرع و صادر كنندگان آن حكمها نفوذ داشته باشد نه يك پاسدار تير خلاص زن. در جريان رسيدگي به جنايت رستوران ميكونوس هم روشن شد كه جناب شيخ كوسه رئيس جمهور وقت از تصميم گيران و آمران آن جنايت بوده است. بين جناب محمد خاتمي، اين ابليس خندان مبتكر«گفتگوي تمدنها» كه ده سال اداره وزارت خانه يي را عهده دار بود كه كارش مميزي و سانسور بود و احمدي نژاد، كدامشان در اين رژيم سركوبگر داراي نقس و مسئوليت بزرگتر بوده است ؟ شاملو در گفتگويي (احتمالا در اواخر دهه 60 انجام شده) ياد آور شده بود كه جلد ششم كتاب كوچه از بهمن سال 61 «پلمب شده » و در انبار خاك مي خورد و گذشته از هزينه انبار داريش ناشر كتاب پيوسته اين نگراني را داشته كه كساني در انبار را بشكنند و كتاب به بازار راه پيدا بكند و سبب گرفتاري او شود، اين كتاب در تمام دوران ده ساله وزارت جناب خاتمي در سانسور و در انبار ماند (4) . خاتمي چه به عنوان وزير ارشاد اسلامي در دهه سياه 60 و چه بعدا به عنوان رئيس جمهوري پيوسته مدافع عملكرد ضد مردمي رژيم اسلامي بوده است و اگر در ماجراي قتلهاي زنجيره يي خواهان پيگيري و روشن شدن ماجرا شد براي اين بود كه جناح رقيب را كه با بحران آفريني قصد تنگ كردن عرصه بر او و وادار كردنش به استعفا را داشت، زير فشار قرار دهد. ثانيا اين ماجرا مساله يي نبود كه در سكوت بگذرد، هم چنان كه در ماجراي ربوده شدن فرج سركوهي توسط سربازان گمنام امام زمان كه رفسنجاني هم مدعي شد او از كشور خارج شده است، رژيم ناچار به عقب نشيني شد و اورا در سناريو مسخره يي به ايران باز گرداند!. اگر از همين آخوند خاتمي كه هنوز بيشرمانه خميني خونريز را ستايش مي كند، سوال شود كه در ايران تحت حكومت روحانيون شيعه كه «آزاد ترين كشور دنياست»، آيا زنان حق دارند بدون روسري در خيابان يا در محل كار خود حاضر شوند، جوابش از پيش معلوم است. او هرگز به لحاظ هويت و ايدئولوژي آخونديش به آن پاسخ مثبت نخواهد داد، اما با حقه بازي و بيشرمي به توجيه «يا روسري يا توسري خواهد» پرداخت و مثلا خواهد گفت مردم ما مسلمان هستند و با حجاب و اين جزء فرهنگ و باور آنان است كه زنان بايد باحجاب باشند. از آغاز استقرار رژيم ضد مردمي جمهوري اسلامي، مبارزه با يد حجابي و بي حجابي و به كارگرفتن سركوب عليه زنان و تحقير آنان ادامه داشته است، اما لحني نظير آن چه رئيس دانشگاه كلمبيا در سخنانش خطاب به احمدي نژاد به كار برد، در آمريكا نسبت به خاتمي به كار گرفته نشد.
اكنون به نظر مي رسد كه دست اندركاران سياسي آمريكا، هم در دولت بوش و هم در در دستگاه قانونگذاري آن كشور، دچار گيجي و سرد گمي در يافتن راه حلي براي خروج از بن بست عراق شده اند، دموكراتها بيشتر خواهان خروج سربازان آمريكايي در عراق هستند كه افزايش تلفات آنان مردم آمريكا را به مخالفت با بوش برانگيخته است و جرج بوش، شكست آمريكا در عراق و خروج كامل سربازان آمريكايي را قبل از تثبيت اوضاع در عراق براي آمريكا فاجعه مي داند، چرا كه شكست آمريكا در عراق را به نفع رژيم و سبب ارتقاء موقعيت رژيم در منطقه به عنوان يك قدرت منطقه يي از يك سو و به خطر افتادن ثبات منطقه ميداند. از آنجا كه دست اندركاران سياسي از هر دو حزب مي دانند كه راه حل معجزه آسايي در عراق وجود ندارد و حضور رژيم با جاه طلبيهايش در منطقه به عنوان همسايه عراق هم مساله يي دائمي است، از اين رو فشار بر رژيم يكي از اهرامهايي است كه هر دوحزب بكارگرفتن آن را در رابطه آمريكا با رژيم ضروري يافته اند و در ليست تروريستي قرار دادن سپاه از سوي مجلس نمايندگان و سنا نمايانگر اين رويكرد است. بايد توجه داشت كه حتي با كوتاه آمدن رژيم يا به زانو در آمدن آن در برابر فشارهاي بين المللي در توقف غني سازي، مشكل آمريكا با رژيم بر سر مساله عراق و سياستهاي منطقه يي رژيم در حمايت از حزب الله لبنان و حماس در فلسطين حل نخواهد شد. دولت جرج بوش اما با يك ضرب اجل كوتاه مدت هم در تعيين تكليف خودش با رژيم، رو به روست و آن ضرب اجل نزديك شدن انتخاب رياست جمهوري در آمريكاست. اگر جرج بوش كه گفته مي شود اكنون تنها از حمايت كمي بيش از 30 درصد مردم آمريكا برخوردار است، نتواند به يك دست آورد چشم گير در مساله عراق و مهار جاه طلبيهاي رژيم در منطقه دست پيدا كند، طبعا حزب جمهوريخواه در انتخابات آينده نسبت به حزب رقيب در موقعيت ضعيفي قرار خواهد گرفت. از اين روست كه وسوسه بكار گرفتن راه حل نظامي ممكن است به سر بوش و همكارانش بيفتد و بكار گرفتن آن به عنوان راه حلي كه به خطر و هزينه اش مي ارزد براي دستگا دولت بوش جلوه گر شود. افزايش 42 ميليارد دلاري به بودجه براي هزينه عمليات آمريكا در عراق و افغانستان براي سال 2008 كه در بودجه 192 ميليارد دلاري از سوي رابرت گيتس وزير دفاع آمريكا در خواست شده ، ديده مي شود، اين سوال را به ذهن مي آورد كه اين 42 ميليارد دلار اضافي براي كدام برنامه قرار است هزينه شود در حالي كه از سوي جرج بوش و فرماندهان نظاميش در عراق ادعا شده كه اوضاع در عراق بهتر شده و آمريكا مي تواند بخشي از نيروهاي خود را از عراق خارج كند و خروج اولين گروه از اين نظاميان به گزارش صداري آمريكا در 29 سيتامبرآغاز شد . اين افزايش بودجه آيا براي حمله به ايران در نظر گرفته شده است؟ وزير دفاع آمريكا در پاسخ به سوال يكي از نمايندكان مجلس آمريكا در اين زمينه كه در اخبار صداي آمريكا در روز 28 سپتامبر پخش شد، پاسخ منفي داد، اما از كجا معلوم كه دروغ نگفته باشد؟ ايجاد يك حادثه توسط خود آمريكائيها به عنوان بهانه يي براي حمله ايران و يا وقوع حادثه يي و گذاشتن آن به پاي رژيم مي تواند بهانه لازم را براي آن حمله گسترده هوايي كه در مطبوعات انگلستان و آمريكا به آن اشاره رفته بود، براي جنگ طلبان دولت آمريكا فراهم كند. اتهاماتي كه مقامات نظامي و غير نظامي دولت بوش به رژيم وارد مي كنند از جمله اين كه رژيم قصد ايجاد تشكيلاتي شبه نظامي مثل حزب الله لبنان در عراق را دارد( اين تمايل در برخي سايتهاي متعلق به رژيم نظير بازتاب، با تجليل از جيش المهدي منعكس شده بود)، به تنهايي به عنوان عامل ايجاد وسوسه و انگيزه براي حمله نظامي به ايران، براي در هم كوبيدن رژيم، كافي به نظر مي رسد و مي توان اين را هم به آن اضافه كرد كه شايد وسوسه جبران شكست آمريكا و اسرائيل در در هم كوبيدن حزب الله لبنان كه خانم رايس آن را در زايمان خاورميانه بزرگ ارزيابي كرده بود، نيز عامل ديگري براي چنان حمله يي باشد. بيشتر مسئولان رده بالاي رژيم روضه خوانها بر اين باورند كه تهديدات حمله نظامي جنگ رواني است و در محاسبات خود، علاوه بر تاكيد بر اين مساله كه آمريكا در عراق و افغانستان گرفتار است و توانايي درست كردن گرفتاري بزرگتري براي خود ندارد، به مساله جهش قيمت نفت در صورت حمله نظامي آمريكا به ايران، تكيه مي كنند و آن را عامل مهمي كه سبب اجتناب آمريكا از توسل به راه حل نظامي است به حساب مي آورند، اما اين محاسبه به نظر واقع بينانه نمي رسد. قيمت كنوني نفت - بشكه 84 دلار - كه چند سال پيش تصورش را نمي شد كرد، اوضاع اقتصادي آمريكا و دنياي صنعتي را بهم نريخته است و يك شوك كوتاه مدت چند ماه را هم جهان صنعتي مي تواند از سربگذراند و به علاوه كشورهاي ديگر صادره كننده نفت هم با افزايش توليد مي توانند در تعادل بازار وارد عمل شوند. حمله نظامي مورد بحث، مثل حمله به عراق نيست. طرحي است با حمله هوايي گسترده كه به روايتي 1400 و به روايت ديگري بيش از دوهزار هدف در در آن قرار است درهم كوبيده شوند و ضربه مهلك ظرف سه روز به نيروهاي رزمي رژيم وارد كند و اشغال مناطق نفت خيز جنوب جز اين طرح است. چنين وضعي اگر پيش بيايد، اگر سبب فروپاشي رژيم ولايت فقيه نشود، قدرت تهاجمي كنوني آن را در هم خواهد شكست وبه خاطر درهم ريختگي اوضاع داخل كشور قدرت توسعه طلبي و جاه طلبيهاي منطقه يي را از رژيم خواهد گرفت. اگر چه مردم ايران در اين سناريو آسيب بسيار خواهند ديد و ويرانيهاي بسيار در ايران بيار خواهد آمد ولي دولت بوش به هدف خود كه خنثي كردن نقش مداخله جويانه رژيم در منطقه است مي رسد. تشنج در روابط دولت آمريكا و رژيم كه تحريكات توسعه طلبانه رژيم ولايت فقيه عامل بسيار مهمي در اين تشنج است و خامنه اي مسئول آن است، جنگ بين ديوانگان است كه بي ترديد به سود منافع ملي ما نيست و خواست مردم ايران هم نيست. بايد توسل به راه حل نظامي از سوي آمريكا را پيشاپيش محكوم و آن را رد كرد. اما اگر چينن جنگي پيش آمد و مقام معظم رهبري كه وجودش لبريز از خودكامگي و شهوت قدرت است، در آن جنگ كشته شدند، شهيد راهي شمرده خواهد شد كه آن خاتون كه شرح احوالش در دفتر پنجم مثنوي آمده است به خاطر نديدن كدو شد.
----------------------
توضيحات
1- به تازگي ( روز شنبه 7 مهر برابر 29 سپتامبر به گزارش خبرگزار فارس) پاسدار جعفري فرمانده كل جديد سپاه در مراسم توديع فرمانده بسيج، خود تاكيد كرد كه در حال حاضر وظيفه اصل سپاه پاسداران مقابله با تهديدات داخلي است. و ياد آور شد« در استراتژي فعلي كه از سوي رهبر انقلاب مشخص شده، استراتژي راهبردي سپاه با آن سالها( اوائل رهبر شدن خامنه اي در سال68) فرق كرده است.بدين ترتيب كه ماموريت اصلي سپاه در حال حاضر مقابله با تهديدهاي داخلي است و سپس در صورت تهديد نظامي خارجي سپاه به كمك ارتش خواهد شتافت» اين حرف اعتراف ناخودآگاهانه به منفور بودن رژيم ولايت فقيه نزد مرم است كه دائم خود را در حال چنان تهديدي از سوي مردم مي بيند كه به يك ارتش مجهز به توپ و تانگ و هلي كوپتر به نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامي كه تعداد نفراتش دهها هزار است و يك نيروي شبه نظامي به نام بسيج ضميه آن با تعداد دو ميليون نفذ براي مقابله با آن نيازمند است. ديگر اين كه اين اظهارات در مقايسه با خط و نشان كشيدنهاي پي در پي فرمانده كل سابق سپاه رحيم صفوي به آمريكا، نوعي عقب نشيني در موضع ستيزه جويانه سپاه با آمريكا به نظر مي رسد كه بي ارتباط با تهديدات اخير آمريكا و قرار گرفتن سپاه در شمار گروههاي تروريستي از سوي كنگره و سناي آمريكاست.
http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8607070416
2 - به نظر مي رسد كه در بيشتر مطالبي كه در مورد انتخاب رفسنجاني به رياست مجلس خبرگان نوشته شد و در سايتهاي خارج كشور درج شد، اغلب نگارندگان مطلب اين مساله را مورد توجه قرار نداده بودند كه انتخاب هيات رئيسه مجلس خبرگان بنابر آئين نامه داخلي آن براي يك مدت دو ساله است و آن طور كه آخوند حسن روحاني كه خود عضو مجلس خبرگان است در مصاحبه يي ياد آورشد، رياست هاشمي رفسنجاني براي باقيمانده دوره يي است كه آخوند مشگيني در آذر ماه گذشته براي آن انتخاب شده بود يعني براي يكسال و چند ماه ديكر است. گذشته از اين برخلاف گرانفروشي خود رفسنجاني دوستانش، انتخاب او هيچ تاثيرمحسوسي در محدود كردن افسار گسيختگي خامنه اي يا تغييري در عمل كرد نظام ولايت مطلقه فقيه نمي تواند داشته باشد حتي اگر اين رياست براي باقيمانده اين دوره مجلس خبرگان يعني هفت سال ديگر هم دوام داشته باشد. نه او نه آخوندهاي مجلس خبرگان اهل تراشيدن ستون نظام و ضعيف كردن آن نيستند و هم اهل هزينه پرداختن نيستند، هم چنان كه خاتمي هم نبود وبر خلاف آن كه گفته بود انتخابات غير آزاد برگزار نخواهد كرد، به نظارت استصوابي شوراي نگهبان تن در داد و انتخابات غيرآزاد برگزار كرد.
3 - روزنامه جمهوري اسلامي 13 ارديبهشت 1365
4- در كتاب گفتگو شنودي با شاملو در باره هنر و ادبيات، (چاپ سوم نشر آويشن تابستان 1372) در زير نويس صفحه 210- ياد آوري شده كه اين كتاب بعد از دوازده سال اجازه انتشار يافت
پ – 30 سپتامبر 2007 – 8 شهريور 2007