samedi, juin 27, 2009

کار مؤثر و مفیدی که آقای منتظری می تواند بکند

ایرج شکری
کار مؤثر و مفیدی که آقای منتظری می تواند بکند
آقای منتظری که روزی او را «امید امت و امام» و «قائم مقام رهبری» خطابش می کردند، وقتی از کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال67 به فرمان خمینی خبر دار شد، به آن معترض شد، و به خاطر آن، در فشاری قرار گرفت که ناگزیر از استعفا از مقام جانشینی خمینی شد و خمینی هم ضمن پذیرفتن آن یاد آور شد « رهبری نظام جمهوی اسلامی کاریست مشکل و مسئولیت سنگین و خطیری است که تحملی بیش از طاقت شما می خواهد و به همین جهت هم شما و من هم از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودیم...» و از توصیه هایی که به او کرد این بود که «...از پخش دروغهای رادیوی بیگانه متاثر نباشید...». بله آقای منظری ظرفیت ارتکاب جنایت و کشتاری را که خمینی داشت نداشت و نمی توانست آن را تحمل کند. البته آقای منتظری قبل از رویدادهای تابستان 67 هم با معلم و مربی خود و دستگاه خلافت خمینی اختلافاتی داشت که مهمترین آن در ماجرای دستگیری مهدی هاشمی و افشای روابط پنهانی رژیم با آمریکا و سفر مک فارلن به ایران همراه هدیه رونالد ریگان رئیس جمهور آن کشور به رهبران رژیم- با کیک و کلت و انجیل- بود. در آن ماجرا گفته می شد که افشای این سفر و روابط پنهانی در نشریه لبنانی الشراع توسط اطلاعاتی که دفتر آقای منتظری در اختیار حسن صبرا مدیر این نشریه قرارداده عملی شده است. حسن صبرا بعدا در لبنان توسط عوامل رژیم ترور شد. آقای منتظری در دهمین سالگرد به قدرت رسیدن خمینی(که چند ماه بعد از جام زهر نوشیدن خمینی و پذیرش آتش بس فرا رسید)، بشدت عملکرد نظام را مورد انتقاد قرار داد و ازجمله گفت که ما شعارهایی دادیم که میدانستیم قادر به انجامش نیستیم و از کشته شدن جوانها و ویرانی شهر ها در جنگ اظهار تاسف کرد و بدون ذکر نام از خمینی گفت:« باید اینها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهی کرده ایم اینها توبه دارد و اقلا متنبه شویم که بعدا تکرار نکینم... اینها راه عاقلانه تری داشته و ما سرمان را پایین انداختیم و گفتتیم همین است که ما می گوییم. بعد هم فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. باید بفهیم که اشتباه کرده ایم و بعد بگوییم خدایا و ای ملت ایران ما اینجا اشتباه کردیم. چه اشکال دارد که مسئول بیاید و بگوید که من اشتباه کرده ام . در جنگ خیلی اشتباه کردیم و خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم که می دانستیم نمی تواینم انجام دهیم.». آقای منتظری البته خود نیز در آغاز طرفدار جنگ با قدرتهای شرق و غرب و استقرار اسلام مورد نظرشان در کشورهای اسلامی بود. او از جمله در نماز جمعه 22 اسفند 1359 در قم گفت:« همه باید بگوییم مرگ بر آمریکا وهمچنان با دشمنان اسلام که ابر قدرت شرق و غرب است خواهیم جنگید و مادامی که اسلام در کشورهای اسلامی پیاده نشود به مبارزه ادامه خواهیم داد»(کیهان 23 اسفند 1359). اما از اینها مهمتر این است که ایشان مدافع ولایت فقیه بود و هنوز هم در همین پیامی که مسئولان را برای عذر خواهی از مردم ارشاد کرده است، نگرانی خود را از بدبینی مردم به « حکومت دینی» ابراز کرده است. یعنی ایشان هنوز به این باور و نتیجه نرسیده است که نمی شود هم حکومت دینی داشت و هم دموکراسی. حکومت دینی را در این سی سال گذشته مردم با پوست و گوشت خود لمس و تجربه کرده اند. اقای منتظری حتما به خوبی از تز ولایت فقیه خمینی خبر داشت و از آن دفاع می کرد خمینی در کتاب ولایت فقیه در این زمینه از جمله گفته است:« ولایت فقیه از امور اعتباری عقلانی است و واقعیتی جز جعل [تعیین کردن] ندارد. مانند جعل(قرار دادن و تعیین) قیّم برای صغارقیّم ملت باقیّم صغار از لحاظ وظیفه و موقعیت هیچ فرقی ندارد. مثل این است که امام (ع) کسی را برای حضانت حکومت یا منصبی از مناصب تعیین کند. در این مورد معقول نیست که رسول اکرم (ص) و امام ، با فقیه فرق داشته باشند. مثلا یکی از اموری که فقیه متصدی ولایت آن است، اجرای حدود(یعنی قانون جزای اسلام) است. آیا در اجرای حدود بین رسول اکرم (ص) و امام و فقیه، امتیازی است؟ یا چون رتبه فقیه پایین تر است باید کمتر بزند[...] یا این که حاکم، متصدی قوه اجرائیه است و باید حد خدا را جاری کند. چه رسول الله (ص) باشد و چه حضرت امیرالمؤمنین (ع) یا نماینده و قاضی آن حضرت در بصره و کوفه یا فقیه عصر». با همین دید و بینش بود که خمینی ملت ایران را صغیر و نیازمند قیّم می دانست و چون خود را قیّم مردم می دانست، حق انتخابی برای مردم قائل نبود و آقای منتظری هم همین نظر را قبول داشت و احتمالا هنوز هم آن را رد نمی کند، اگر چه نمی دانم نظرشان در مورد حکم «تفخیذ» خمینی در باب نکاح در تحریرالوسیله چیست.
خمینی در آن اطلاعیه اعلام مخالفتش با اصلاحات شاه که نوروز سال 1342 را عزا اعلام کرد به صراحت نگرانی خود را از «انقلاب از پایین» اعلام کرده بود و اگر در سال 57 مردم را به تظاهرات تشویق می کرد، صرفا به عنوان «امت» از آنان می خواست که «در صحنه باشند» و الا اعتقادی به رای و نظر ملت نداشت .آزادی رأی و نظر اگر با آزادی مطبوعات و احزاب همراه نباشد، ادعای مهملی بیش نیست. آقای منتظری قبل از مغضوب شدن به خاطر اعتراضش به کشتار زندانیان سیاسی نامردمیها و آزادی کشی های بسیار دیگری را هم در عملکرد رژیم دیده بود، مثل جنایات کردستان و گنبد و نیز انقلاب فرهنگی و تعطیلی دانشگاهها اما موضع اعتراضی در مورد آنها نگرفت. زمانی که آقای منتظری رئیس مجلس خبرگان بود، شاید در مهر یا شهریور 58 بود من مصاحبه نسبتا طولانی با ایشان داشتم که حدود 45 دقیقه شد. سولات این مصاحبه را در دوقسمت مطرح کرده بودم یکی در مورد کار مجلس خبرگان و مصوبات آن بود و بخش دیگر در مورد بعضی نقطه نظرهای خمینی بود و نظر ایشان راجع به آن می پرسیدم. واکنش ایشان به بعضی از این سوالها طوری بود که گویی اولین بار است که چنان نقطه نظری را می شنود و البته در تمام سوالهای مربوطه به نظرات خمینی ایشان نظرات خمینی را توجیه و تایید کرد که اکنون متاسفانه در خاطرم نیست که سوالها چه بود اما طبعا آنها را به خاطر ارتجاعی یا دیکتاتور مابانه بودن نظرات خمینی و تناقض آنان با رعایت حقوق و آزادیهای مردم طرح کرده بودم. قسمت اول این مصاحبه از پخش شد اما آن بخش که مربوطه نظرات آقای منتظری در مورد اظهارات خیمنی بود پخش نشد. دلیلی که گماشته خمینی به عنوان مسئول اخبار تلویزیون برای عدم پخش آن آورد این بود که چون من یکبار هم از خمینی با عنوان امام خمینی نام نبرده ام، (آقای خمینی یا آیت الله خمینی گفته بودم)، پخش آن مساله ایجاد می کند. من هم اعتراضی نکردم چون به هر حال این عنوانی بود که برای خمینی بکار گرفته می شد و من نمی توانستم مسئول گماشته شده از سوی خمینی را به پذیرش گرایش و نظرم در این مورد وادار کنم .
آقای منتظری انصاف بدهد که هم آن دیدگاه خمینی در ولایت فقیه شایسته مردم ایران در زمان انقلاب نبود(و حالا هم نیست) و هم تشکیل مجلس خبرگان به جای مجلس مؤسسان و بستن راه به دگر اندیشان در شرکت درسرنوشت سیاسی کشور، جفا به مردم بود. نتیجه آن انحصار طلبی و تنگ نظری را،بعد از گرفتن و بستن و کشتن دگر اندیشان، حالا دو دهه است در حذف و حقه بازی و تقلب انتخاباتی در بین «خودیها» خوبی می بینم. دیوار کجی که خمینی با ولایت فقیه خود بنا نهاد در حال خراب شدن روی وارثانش است. آقای منتظری بنا به هویت «روحانی» خویش درهمین پیام مورد بحث با محکوم کردن روش خشونت بار رژبم در به خاک و خون کشیدن مردم، از مسئولان ایراد می گیرد که چرا مردم مسلمان را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده اند که خلاف روش پیامبر بوده است و از جمله گفته اند که « در كشور و نظامی كه به اسلاميت و شيعه بودن خويش می بالد چگونه در‏ ‏منظر و مرآی جهانيان و پس از گذشت فقط سی سال از پيروزی انقلاب و‏ ‏در حالی كه هنوز توده‌های مردم صحنه‌های پايانی رژيم گذشته را به ياد‏ ‏دارند، تهران و برخی شهرهای بزرگ ديگر را به يك پادگان بزرگ تبديل‏ ‏كرده‌اند و با سياستهای غلط خود برادران نظامی و انتظامی را در مقابل‏ ‏مردم قرار داده‌اند و با راه انداختن مأموران لباس شخصی كه خاطره ‏ ‏چماقداران شاه را در اذهان تداعی می كند، ناجوانمردانه به جان جوانان و‏ ‏مردان و زنان اين مرز و بوم تاخته و آنها را به خاك و خون می می كشند. [...] ‏ ‏آيا اين گونه برخورد با مسائل موجب وهن اسلام و تشيع نمی‌شود؟! آيا‏ ‏روش و سيره پيامبر(ص) و حضرت علی (ع) كه ما افتخار پيروی از آنان را‏ ‏داريم همين گونه بوده است ؟! رسول بزرگوار اسلام (ص) و امير مومنان (ع)‏ ‏هيچ گاه مخالفان خود را دشنام نداده و به آنان تهمت نزدند، آنان را با شمشير‏ ‏ساكت ننموده و سياست ناپسند و نابخردانه خودی و غير خودی را در‏ ‏مورد مسلمين پياده ننمودند،[...]» اما آقای منتظری توجه ندارند که اساسا فخر فروختن به مسلمان بودن و شیعه بودن خود منشاء بسیاری از تبعیضات و پایمال کردن حقوق شهروندان از پیروان سایر ادیان و مذاهب از چمله سنیان کشور بوده است چنان که آخوند هتاکی به نام مهدی دانشمند، سنیان را حرامزاده خواند*. دیگر این که ایشان توجه ندارند که اساسا تفکیک شهر وندان به خودی و غیر خودی چه مسلمان و چه غیر مسلمان کاری ارتجاعی و ضد دموکراتیک است و این تفکیک البته از آغاز ر وی کار آمدن خمینی در ایران شروع شد. چنانکه بنیانگذار جمهوری اسلامی، از جمله در سخنانی در سوم خرداد سال 58 بارها به مردم تاکید کرد که هرکس چیزی غیر از جمهوری اسلامی بخواهد، دشمن شماست. با این که خود اذعان داشت که این غیر خودیها و دشمنان«ممکن است آزادی و استقلال را به شما بدهد» اما شیادانه مردم را می ترساند که « آزادی که در آن اسلام نیست استقلالی که در آن قرآن نیست..» و هنوز به قدرت رسیدنش به یک سال نرسیده یود که در 26 مرداد سال 58 در سخنان شدید الحنی اظهار پشیمانی کرد که چرا از اول همه احزاب و جبهه ها و نشریات را تعطیل نکرده و چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن دست اندر کاران آنها آنها برپا نکرده است و فقط یک حزب- حزب الله- را تشکیل نداده است و دستور توقیف و ممنوعیت انتشار نشریات مستقل و نشریات گروههای سیاسی و تعقیب و دستگیری دست اندرکاران آنها را داد و در همان سخنرانی از امیرالمؤمنین به عنوان الهام بخش و الگوی خود یاد کرد که در یک روز 700 نفر از یهود بنی قریظه را گردن زده بود**. آقای منتظری در آن روزها نه به این گونه اظهارات و اقدامات خمینی نه به یورش سازمان یافته اوباش حزب اللهی توسط حزب جمهوری اسلامی به مینتگ و تجمعات سازمانهای سیاسی اعتراضی نکرد. در آن روزها یورش ارذال و اوباش سازمان یافته حزب اللهی تحت عنوان مردم مسلمان که از رفتار گروههای سیاسی ناراحت هستند حمایت می شد. متأسفانه هنوز آقای منتظری درنیافته است که سرچشمه و منشأ این همه مصیببت، استبداد رای کسانی چون خود ایشان به عنوان روحانی شیعه در اجرای «احکام اسلام» و «اسلامی» کردن ایران و محبور کردن مردم مسلمان و غیر مسلمان ایران به تبعیت از سلائق آقایان حتی در روابط عادی و زندگی روزانه از جمله چکونگی برگزاری میهمانی و جشنها و چگونگی لباس پوشیدن بوده است. استبداد رای و تحجز و تکبر در اعمال سلیقه و پیاده کردن روش « اسلامی» آقایان،حتی وقتی به ابتکار و سردمداری کسی مثل دکتر بهشتی که مدتی در در آلمان به سر برده بود و «کتاب خوان» بود، محصولی مثل قوانین جزای اسلامی و قصاص ببار آورده است که چنان دور از شرایط زمان و بیگانه با مناسبات جامعه ایران است که هر آدم برخوردار از سلامت روانی و عقل سلام را دچار حیرت می کند. هم به خاطر توحش نهفته در آن مثل از حدقه در آوردن چشم و قطع دست دزد و سنگسار، و هم در جنون اعمال نظر در الگو برداری از روش «صدر اسلام»، مثل پرداخت دیه و خسارت با معیار فرار دادن بز و شتر «که زیاد هم لاغر نباشد» و یا پرداخت با درهم طلا و نقره. از اینها گذشته آقای منتظری نیز به عنوان مرجع تقلید خیلی بعید است که ، فتوای منع اجباری بودن حجاب و آزاد بودن بی حجابی، منع ممنوع کردن آواز خواندن زنان در کنسرتها و در رادیو و تلویزیون و... را بدهد. سی سال است که در رادیو تلویزیون کشور، جتی نشان دادن سازهای موسیقی موقع اجرای ترانه و آوزای که البته توسط مردان اجرا می شود ممنوع است. چندی پیش آقای شجریان در گفتگویی گفته بود که 30 سال است که در زادگاه خود مشهد کنسرتی اجرا نکرده است چون در آنجا اجرای کنسرت ممنوع است. بنابر این آقای منتظری انصاف بدهد که ورود روحانیت شیعه به سیاست و استبداد رایی که برای «اسلامی کردن» امور کشور به سبک خودشان بکار بردند و حکومت دینی مطابق امیال آقایان،چیزی جز فاجعه و هتک حرمت برای مردم ایران ببار نیاورده است. مردمی که با شاه دعوای اسلام نداشتند. دعوا سر نابرابری و وابستگی شاه به اجانب و خودکامگی و سرکوبگری او بود. خلاصه این که اگر چه پیامهای اخیر آقای منتظری در دفاع از حقوق مردم و منع خشونت علیه آنان است و پیام اخیر ایشان با تاکید بر عذر خواهی مسئولان از مردم شدید الحن است ولی بعید است که این امر به معروف و نهی از منکر ایشان، تاثیری در رفتار آن خیره سران خودسر که آقای منتظری بهتر می شناسدشان داشته باشد. برای مردم خشمگین از نظام مذهبی هم، گمان نمی کنم تاثیر تشجیع کننده یی داشته باشد. ولی اگر آقای منتظری، با توجه به عملکرد این رژیم که خود از پایه گذاران آن هستند و با توجه به نظرات خمینی در صغیر دانست مردم از دیدگاه ولایت فقیه که به آن اشاره شد، بپذیرند که حق نبود که به اسم و با هدف اجرای احکام اسلام این همه ظلم و تحقیر و ستم بر مردم برود، مردمی که باور و عملشان به اسلام در عین مسلمانی با آنچه خواست روحانیت است متفاوت است، خیلی خوب و مفید فایده خواهد بود که خودشان به خاطر استقرار نظام ولایت فقیه و حکومت دینی از مردم عذر خواهی بکنند و اعلام بکنند که جدایی دین از دولت و برقراری یک نظام سیاسی عرفی، هم به نفع کشور و مردم است و هم به سبب حفظ باورهای دینی مردم از گزند اشتباهاتی که در حکومت دینی از عملکرد مسئولان اجرایی ممکن است متوجه ایمان اسلامی مردم بشود، نفع اسلام و روحانیت شیعه است. روشن است که مثل همه جای دنیا نظام عرفی به مفهوم ضد دینی نخواهد بود بلکه تضمین کننده آزادی ادیان و مذاهب و آزادی عقیده و بیان خواهد بود.
اگر چه ایشان اظهار شرمندگی از رفتار حاکمان کرده اند اما این هیچ خاصیتی ندارد. ولی پذیرفتن اشتباه بودن تحمیل حکومت دینی به مردم، می تواند در فضای سیاسی جامعه به نفع به میدان آمدن تعداد بیشتری از جوانان برای نه گفتن به ولی فقیه جبّار موثر باشد و برای خود آقای منتظری نیز احترام بیشتری از آنچه به خاطر اعتراض به کشتار زندانیان سیاسی نزد مردم و شمار زیادی از مخالفان نظام و محافل سیاسی خارجی کسب کرده است، همراه بیاورد.
پ - 6تیر 1388– 27 ژوئن 2009

vendredi, juin 26, 2009


خانم جون بائز خواننده صلحدوست و انساندوست آمریکایی یک ترانه که در زمان جنبش مبارزه با تبعیض نژادی به رهبری دکتر مارترین لوتر کینگ بسیاربر سر زبانها بوده است و نام آن وی شل اور کام* (ما پیروز می شویم) است در همبستگی و برای مردم ایران خوانده است و قسمتی از این ترانه را هم به زبان فارسی می خواند و جمله ما پیروز می شویم را تکرار می کند ویدئو آن را در یوتیوب می توان دید لینک آن در زیر آمده است. دکتر مارترین لوترکینگ دریک سخنرانی بارها در پایان جملاتش همین عبارت را به زبان می آورد.لینک فیلمی از آن سخنرانی هم در زیر آمده است. اگر چه اطلاع دقیق ندارم ولی به نظر می رسد این ترانه با الهام از آن سخنرانی و تجمع عظیم ساخته شده باشد.



we shall overcome*



jeudi, juin 25, 2009

اطلاعیه کانون نویسندگان ایران در اعتراضات مردم در انتخابات سال88 - به خواست مردم برای آزادی گردن نهید


!به خواست مردم برای آزادی گردن نهید
مردم شریف و آزاده!طی نزدیک به دو هفته‌یی که از اعلام نتیجه‌ی انتخابات ۲۲ خرداد ٨٨ می‌گذرد، ده‌ها تن از مردم بی‌گناه بر اثر یورش وحشیانه‌ی نیروهای سرکوب‌گر به قتل رسیده‌اند. افزون بر این، شمار بسیار بیش‌تری مجروح و بازداشت شده‌اند. کانون نویسندگان ایران بی‌آن‌که بخواهد وارد بحث ماهیت انتخابات و درستی یا نادرستی شرکت در آن شود بنا بر منشور و اساسنامه‌ی خود از آزادی بیان بی هیچ حصر و استثنا برای همه مردم و معترضان و سرکوب‌شدگان، صرف‌نظر از عقاید سیاسی آنان، پیگیرانه دفاع می‌کند و، ضمن محکوم کردن کشتار سازمان‌یافته‌ی مردم حق‌طلب ایران و تسلیت و همدردی با خانواده‌های بازماندگان و مردم داغ‌دیده، خواهان آن است که:۱. به حمله‌ی وحشیانه به تظاهرات و راه‌پیمایی آرام و مسالمت‌آمیز و متمدنانه‌ی مردم پایان داده شود.۲. اسامی همه کشته‌شدگان، مجروحان و دستگیر‌شدگان اعلام، و بازداشت‌شدگان بی قید و شرط و بی‌درنگ آزاد شوند.٣. امکان برگزاری آزادانه‌ی مراسم بزرگ‌داشت جان‌باختگان راه آزادی فراهم آید.۴. سانسور خبری مطبوعات و رسانه‌ها هر چه زودتر برچیده شود.۵. به اشغال نظامی تهران و دیگر شهر‌های کشور پایان داده شود.۶. آمران و عاملان کشتار مردم معرفی، محاکمه و مجازات شوند.بساط سرکوب را برچینید!مردم حق‌طلب و آزادی‌خواه را اراذل و اوباش و آشوب‌گر نخوانید!به خواست مردم برای آزادی گردن نهید!

کانون نویسندگان ایران۲/۴/٨٨
چند عکس دیدنی از تظاهرات چند روز گذشته











.
.
.
.
.
.
.

mercredi, juin 24, 2009

ایرج شکری - هشدار! توطئه ای علیه میرحسین موسوی در حال اجراست


   هشدار! توطئه ای علیه میرحسین موسوی در حال اجراست


ایرج شکری  

دستگاه خلافت خامنه ای در حال تدراک زیر آب کردن سر میرحسین موسوی یا تواب سازی اوست. پاسدار شکنجه گر تواب ساز و یار و همکار سعید امامی در تولید برنامه تلویزیونی هویت، حسین شریعتمداری ، در صفحه اول روزنامه کیهان چهار شنبه سوم تیر ماه، «موج خونخواهی» علیه او به راه انداخته و خبر از اقامه دعوای بیش از دو هزار نفر از «مردم» علیه او داده است. به نوشته کیهان این شاکیان اقدامات خشونت باری را که در روزهای گذشته منجر به کشته شدن شهروندان و تخریب اموال مردم شد،ناشی از «قانون گریزی » موسوی و تحریکات او دانسته اند. پاسدار شریعتمداری مشارو سیاسی و خط دهنده رهبر در روشهای ایجاد اختناق و سرکوبی است. در مورد لایحه مطبوعات هم او قبل از بحث و طرحش در مجلس علیه آن یقه درانی و قلم فرسایی کرد، بعد مقام ولایت فقیه با حکم حکومتی امر به کنار گذشته شدن آن از دستور مجلس داد وبعد از آن توقیف و تعطیلی «فله یی» روزنامه ها بکار بسته شد. به اعتقاد من میزان بسیار پایین آرایی که برای کروبی اعلام شده است، تنبیهی است که در طرح «مهندسی شده» انتخابات، به خاطر تودهنی بسیار سنگینی که کمی قبل از انتخابات، کروبی به پاسدار شریعتمداری زده بود، برای او(کروبی) در نظر گرفته شده بوده است. میرحسین موسوی اگر چه یکی از کارنامه سیاهان نظام منحوس جمهوری اسلامی است (که نمی خواهم و لازم نمی دانم آن را مطرح کنم) و یکی از بکارگیرندگان همین روشهای پاسدار شریعتمداری، در اوائل انقلاب در روزنامه جمهوری علیه دگراندیشان بوده است، اما باید نسبت به این پرونده سازی و زمینه سازی که در عین رذیلانه بودنش، مسخره هم هست و مثل موارد متعدد قبلی (از جمله حمله به کوی دانشگاه در سال 78 ) هدفش تبرئه اراذل و اوباش پاسدار نظام ولایت فقیه و مقصر جلوه دادن قربانیان و معترضان است، هشدار داد و پیشاپیش به افشای این توطئه پرداخت. پاسدار شریعمتداری، این جانی بالفطره که حتی چهره اش چیزی جز نفرت به انسانیت و جز درندگی و دریدگی، چیز دیگری منعکس نمی کند.

در ماجرای اعتصاب غذای گنجی و رنج و نگرانی همسر و فرزندان او، بی تاب و بیقرار چیزی نبود، جز آزار و محرومیت بیشتر برای خانواده او و مرگ خود گنجی. حتی برای وکلای او نیز پرونده سازی می کرد و مدعی بود که برخلاف ممنوع ملاقات بودن او، وکلایش از راه بام و « با استفاده از شاه کلید»به اتاق او رفته اند.
  به کار گرفتن کلمه شاه کلید، نشانه انتقام جویی این پاسدار جنایتکار از افشاگریهای گنجی در مورد قتلهای زنجیره به مدیریت دوست صمیمی او سعید امامی بود. گنجی شاه کلید را برای کسی به کار می برد که آمر قتل یک مهماندار هواپیما و فردی به نام سیامک سنجری صاحب یک نمایشگاه اتومبیل بود*  و آن شخص کسی جز فلاحیان نبود. بی تردید برای این شکنجه گر، احکام و دستورات و اقدامات غیر انسانی سعید مرتضوی همه قانونی است و لازم الاتباع و هر اعتراضی در برابر بیداگری و دروغ و تقلب، قانون گریزی. باید نسبت به توطئه احتمالی به جان میرحسین موسوی و انداختن آن به گردن مثلا یکی از همین «خون خواهان» هشدار داد، سناریویی که می تواند پایانی شبیه قتلهای زنجیره یی داشته باشد و «اطاق فکر» آن، همچنان در تاریکخانه اشباح بماند . اینهشدار اما  به خاطر این نیست که  میرحسین موسوی از این به بعد هم می تواند در برانگیختن خیزش مردم و به میدان آوردن عنصر اجتماعی نقشی داشته باشد. به نظر من اینطور نیست و این آقایان از آنجا که مساله اصلیشان حفظ نظام اسلامی است و اسلامشان را( آن اسلام و طاعونی که خمینی زیر عمامه اش به ایران آورد و این آقایان هم که همه وفادار و ستایشگر او هستند)، به هیچ قیمتی از گردن مردم بر نخواهندداشت، و به همین دلیل در نزد مردم چنان جایی ندارند که مردم بیش از آنچه در این چند روز گذشته  در بستر رویا رویی با کودتایی انتخاباتی که علیه آنان صورت گرفت، پرداختند، بپردازند و به ندای آنان برای حفظ جمهوریت! نظام ولایت فقیه به میدان بیایند. بعد از غرقه به خون شدن «ندا»یِ مردم و قربانیان دیگری که در چند روز گذشته دادند، این آقایان که می خواهند هم از آخور نظام ولایت فقیه- این طویله اوژیاس- بخورند و هم از کیسه مردم، نمی توانند سخنگوی مردم، به ویژه نسل جوان و زنان باشند که خواهان از بنیان ویران کردن این رژیم مذهبی لعنتی هستند . حد اکثر ظرفیت اینان سرپیچی در برابر مقام ولایت فقیه در پذیرفتن نتیجه انتخابات بود. البته این جای خرسندی دارد چون نقطه عطفی را رقم زدند که اگر  در برابر مقام رهبری که فرمایشاتش «فصل الخطاب است» و حرف آخر را در هر مورد که عشقش کشید و میل مبارک و ذات اقدس ملوکانه اش خواست، می زند یا دستور سرکوبی و کشتار می دهد، تسلیم می شدند، به وقوع نمی پیویست. این هشدار به خاطر آن است که نباید موسوی یا اگر موردش پیش آمد کروبی و دیگران را، در دهان گرگ تنها رها کرد. به گمان من باید مساله انتخابات را پایان یافته تلقی کرد و بفکر مرحله بعد بود این البته موضوع دیگری است که باید  به طور جدگانه به آن پرداخت این یادداشت فقط برای دادن هشدار بود.

پ – 3 تیر 1388 – 24 ژوئن 2009

http://fardaaye-roshan.persianblog.ir/post/86 * 
 چون مطالب در لینک بالا تغییر کرده است، دو لینک زیر که در آن نوشته های اکبر گنجی در مورد قتل سیامک سنجری و فاطمه قائم مقامی مهماندار هواپیما، مورد اشاره قرار گرفته است،جایگزین شد- 19 اکتبر 2015

mardi, juin 23, 2009

فکر مدارا مکن - ویدا فرهودی

فکر مدارا مکن

فکر مدارا مکن، دشمنمان دیو خو ست
مرگ خرد پیشگان دائمأ اش آرزوست
دین بودش آلتی بهر فرومایگی
خون جوانان ورا آب طهور وضو ست
مـُهر ریایش ببین، زشت و سیه بر جبین
تا که بدانی که ات، وقت جـَدَل روبرو ست
عشق ورا دراساس، لایق دار و قصاص
عاشق صادق حذر، گر بکند، هم،از اوست
صحبت سازش چرا !؟ نرمی و خواهش کجا؟
خصم جنون پیشه را، بیهـُده هر گفتگو ست
از بس ِ یغما شدن، زحمت جان ها شدن
قصه ی رسوایی اش ورد زبان کو به کوست
این خس و خاشاک را وارث ضحاک را
موج خروشانمان یکسره در شستشو ست
سبز شود هلهله از دل فریاد ها
مام وطن را کنون بغض اگر در گلو ست
بگذرد ایام غم، دیر نپاید ستم
یاد بیاری اگر: دشمنمان دیو خو ست
ویدا فرهودی٣٠ خرداد ١٣٨٨-پاریس
عصر نو

samedi, juin 20, 2009

ایرج شکری

اعلان جنگ خامنه ای و روز غلبه برترس

خامنه ای در نماز جمعه نشان داد که حاضر به عقب نشینی در برابر اعتراضات مردم نیست و لحنی که بکار برد لحن خط و نشان کشیدن بود؛ این که مسئول اغتشاشات احتمالی و خون هایی که ریخته خواهد شد، دعوت کنندگان به این راهپیمایی هستند، این که راهپیماییها می تواند پوشش کارهای تروریستی و بمبگذاری باشد(کاری که احتمال زیاد دارد پاسداران برای به خون کشیدنن تظاهرات وخفه کردن «انقلاب مخملی» بکنند). او همچنین تاکید کرد که تسلیم این «بدعت گذاریها»(اعتراضات با برگزاری راهپیمایی) نخواهد شد و خلاصه آمادگی خود را برای سرکوب کردن اعتراضات تا پای «نثار جان» برای خدمت به آقا امام زمان که ایران بعد از روی کار آمدن خمینی تقدیم او شده است، اعلام کرد. در دو- سه روز گذشته تلویزیون کانال خبر رژیم(احتمالا کانال های داخل کشور هم که من امکان دیدن برنامه آنها را ندارم) نیز با دعوت از بعضی نماینده های «اصولگرا»ی مجلس اسلامی مثل احمد ناطق نوری و مصاحبه با آنها با هدف تقبیح اعتراض به نتیجه انتخابات به صورت راهپیمایی، و توصیه به «قانونی عمل کردن» و نیز مصاحبه هایی در اینحا و آنجا با کسانی از افراد عادی، البته گزینش شده، با سوالهایی که جوابش از پیش تعیین شده بود، بازهم با هدف تقبیج و محکوم کردن راهپیمایی ها و اینکه اصلا اینها مردم عادی نیستند و اینکه راه پیمایی باعث راه بندان و حوادثی مثل دیر رسیدن بیمار به پزشک یا پزشک به بیمار می شود و جان مردم در خطر می افتد، تلاش کرد که زمینه ارعاب معترضان را فراهم کند. به طور خلاصه خامنه ای در نماز جمعه با تاکید مجدد بر صحت نتیجه اننخابات و این که نظام به رأی مردم خیانت نمی کند، با غیر قانونی دانستن تظاهرات و ارتباط دادن و هماهنگ دانستن این تظاهرات با خواست «دشمنان نظام »و ذکر مطلبی از قول رئیس جمهور آمریکا(که درهیج جا شینده نشده) مبنی بر این که او گفته است ماهم همین را می خواستیم که مردم به خیابانها بیایند، و سرانجام مخاطب قراردادن «آقا امام زمان»- که او را صاحب انقلاب و کشور دانست- و اعلام آمادگی خودش برای نثار جان و آبرویش برای اسلام، یک اعلان جنگ سیاسی- ایدئولوژیک علیه معترضان کرد. جمع کردن گروه کثیری در شهرهای مختلف برای شرکت در نماز جمعه «بیعت با رهبری» و راهپیمایی های بعد از آن با شعار مرگ بر منافق و مرگ بر آشوبگر و مرگ بر آمریکا، زمینه سازی برای تکرار همان سناریویی است که در 30 خرداد 60 به رهبری و فرمان خمینی برای حفظ اقتدار ولی فقیه و اجرای احکام اسلام، با به خاک خون کشیدن تظاهرات اعتراضی مردم صورت گرفت و در پی آن کشتار اعضا و هواداران گروههای سیاسی به نحو بسیار وحشیانه و گسترده شروع شد. شگفنتا که امروز، 28 سال بعد از آن تاریخ، ولی فقیه در آستانه به راه انداختن کشتار دیگری و به مسلخ کشیدن نسل دیگری از جوانان و مردم ایران است. و این موضعگیری ولی امر مسلمین در زمانی صورت می گیرد زمینه های اجتماعی تبدل شدن آن به یک جنگ داخلی و مشتعل شدن آنش جنگهای قوم گرایانه در آن زیاد است. اما اگر این راهی است که خامنه ای برگزیده است، سیاست درست، عقب نشینی در برابر آن نیست، ایستادگی در برابر آن با اراده یی هرچه محکم تر و استوار تر است. امروز چه خوشایند ماو من باشد چه نباشد(که البته خوشایند من نیست) اعتراضات مردم علیه نامردمیهای رژیم در بستر انتخابات ریاست جمهوری رژیم و با بکار گرفتن روش «نه به احمدی نژاد» امکان جاری شدن سیل گونه یافته و امروز چه خوشایند ماو من باشد و چه نباشد رهبری این اعتراضات را به طور مشخص در مقام اول میرحسین موسوی عهده دار است و بعد از او مهدی کروبی. البته حضور خاتمی هم حضور مؤثری است چون حرکت به اصطلاح اصلاح طلبانه درون حاکمیت با نام او همراه است. اکنون برای موسوی و کروبی و خاتمی و اصلاح طلبان، روز تصمیم گیری بزرگی فرا رسیده است. تصمیمی که بین رو سفید شدن در برابر مردم و کسب سندی برای تخفیف حکم دادگاه تاریخ به خاطر شرکتشان در جنایات خمینی علیه مردم ایران یا تسلیم زبونانه در برابر استبداد ولی فقیه و خیانت به این حمایت و اعتماد عظیمی که از سوی مردم برای ایستادگی در برابر خامنه ای به اینان نتار شد، قرار دارد. من قبلا هم گفته بودم که اینان دو راه بیشتر ندارند یا وفاداری به آراء مردم و طغیان علیه ولی فقیه یا خیانت به مردم و زبون وترسو وسرفرود آورده در برابر او. چرا که در شناخت منش و تکیر و استبداد رای و قدرت پرستی خامنه ای، شبهه و ابهامی نداشتم. اکنون ما در یک نقطه عطف تاریخ خونبار این سی سال حکومت اسلامی قرار داریم و همانطور که گفتم در مرحله کنونی اعتراضات مردم از این رژیم ضد ایرانی و زندگی سوز و شادی کش و مردم ستیز آخوندی، در بستر اعتراض به نتیجه انتخابات جریان یافته و رهبری آن در دست آن دو کاندیدا قرار دارد و خاتمی به طور فردی و اصلاح طلبان در رون رژیم ولایت فقیه نقش سرنوشت سازی در تداوم و حرکت آن به جلو دارند. غلبه بر ترس از سوی رهبری این اعتراضات، در این جو ارعابی که خامنه ای ایجاد کرده و با حضور پاسداران مسلح در شهر می خواهد صدای اعتراضات را خفه کند، نقش سرنوشت ساز در تاریخ این دوران ایران دارد. نقطه نظرهای من در مورد دست اندرکاران این رژیم و اساس و بیناد ایدئوژیک این رژیم بر کسانی که نوشته های مرا خوانده اند پوشیده نیست. من در عین ایستادگی بر همان نقطه نظرها، در مقطع کنونی پافشاری بر حسابرسی گذشته را سیاست درستی نمی دانم، بلکه یافتن راههایی برای هرچه گسترده تر و هرچه شتابنده تر شدن حرکت اعتراضی مردم را سیاستی می دانم که می تواند راهگشای مطرح کردن مطالبات پایمال شده بیشتری از سوی مردم یاشد. باید ظرفیتهای جامعه و تعادل قوای مردم و دستگاه استبداد بیرحم و خونریز با پاسداران و لباس شخصیهای مسلح و درنده خویش را در نظر گرفت. به خاطر همین است که من برای این سه تن شهامت و شجاعت تصمیم گیری برای ایستادگی در برابر استبداد خامنه ای را آرزوم می کنم. امروز برای اینان روز غلبه بر ترس و روز تصمیم گیری در جهت خدمتی به مردم و کسب بخششی از سوی آنان به خاطر کارنامه سیاه گذشته شان است. موفقیت آنان در این راه را من به نفع مردم ستم دیده و گامی بسوی فروریختن دیوار عظیم اختناق می دانم و به همین جهت امیدوارم این آقایان بر ترس غلبه کنند و شهامت ایستادگی در برابر خامنه ای را داشته باشند و بدانند که نتیجه این ایستادگی اگر با عزم ایستادگی تا پای جان باشد، برای خودشان روسفیدی و برای مردم خیر وبرکت خواهد بود و اگر هم در این راه خونهای به زمین ریخته شود، مسئولیت آنان با کسی جز خامنه ای نیست که هم آمران و عاملان قتلهای زنجیره یی، هم ضارب حجاریان و هم لباس شخصیهای حمله کننده به کوی دانشگاه در سال 78 و امثال سردار نظری و نقدی را از مجازات رهانید و هیچ وقت پیگر مجازات آنان نبود.
پ-30 خرداد 1388 – 20 ژوئن 2009
http://iradj-shokri.blogspot.com

lundi, juin 15, 2009

ایرج شکری

ابطال انتخابات مشتی به پوزه ولی فقیه و یاسداران جنایتکار است، من از آن حمایت می کنم

تقلب «اصولگرایان» پیرو اسلام ناب محمدی، در نتیجه شمارش آرا چنان بزرگ وچنان نا بهنگام و چنان به لحاظ «فنی» غیر قابل توجیه بود که بتدیل به لقمه یی گلوگیر شده که اگر به خفگی آنها منجر نشود، سبب ضایعات بزرگ «مغزی» آنان خواهد شد به نحوی که تقریبا به موجودی «ازکار افتاده»، بدل شوند. ازسوی دیگر اینان اگر بخواهند با هر ترتیبی شده این لقمه را فرو ببرند، آنوقت عواقب دیگری خواهد داشت که ناشی از اختلال در هاضمه نظام و عوارض شدید، برای کل ارگانیسم نظام ولایت فقیه خواهد بود.
اکنون کاندیداهای رقیب احمدی نژاد، این ملیجک خامنه ای، همه صدایشان از تقلب در شمارش آرا در آمده است. کروبی و میرحسین موسوی بنا بر اخبار و گزارشهایی که در سایتهای برون مرزی درج شده است تقاضای ابطال انتخابات را کرده اند. این راه حل در ابتدا از سوی مجمع روحانیون مبارز عنوان سد. محسن رضایی اگر چهدر گزارشهایی که تا امروز 25 خرداد منتشر شده تقاضای ابطال نکرده است( یا من ندیده ام)، اما بعداز ادعای محمود احمدی نژاد در سخنرانی روز یکشنبه که هیچ شکایتی به شورای نگهبان نرسیده است، او نیز نامه اعتراضی و در خواست رسیدگی به نتیجه شمارش آراء را که برای شورای نگهبان فرستاده بود، منشتر کرد. به این ترتیب هر سه رقیب احمدی نژاد نتیجه این شمارش آراء را مردود می شمارند. ابطال انتخابات سالم ترین و کم هزینه ترین راه خروج از این بحران است که با تقلب بزرگ جناح ولی فقیه و تحت حمایت خود او به وجود آمد. به نظر من باید توجه داشت که مساله اصلی خامنه ای در این اختلاف جناحی بر سر آنچه که این یا آن عنصر و گماشته دست چندم رژیم از جناح اصولگرایان از نماینده مجلس یا استاندار این یا آن استان یا این یا آن پشم الدین امام جمعه و نماینده مقام معظم رهبری عنوان می کنند نیست، اینان اصلاح طلبان درون حاکیمت را متهم می کنند که آنان طرفدار سکولاریسم هستند، در حالی که اینطور نیست و هیچکدام از آنها دست بردار از حکومت منحوس مذهبی نیستند، چرا که این تصمین کننده جا به جایی قدرت بین خودیها است و حذف حضور اوپوزیسیون لائیک است. آنان با شیادی شعار ایران برای ایرانیان می دهند، اما تشکیلات و سازمانشان، بر محور «اسلام» استوار است، آنها «جبهه مشارکت ایران اسلامی» تشکیل داده اند و به این ترتیب میخ انحصار طلبیشان مقدم بر هر ایده و طرحی، محکم کوبیده شده است. آن تشکیلاتی هم که مثل حزبی که کروبی براه انداخته که دم از اعتماد ملی میزند، هم چنان وفادار به ولایت فقیه است. مساله اصلی خامنه ای با اصلاح طلبان به اعتقاد من در این است که می خواهد مساله رابطه با آمریکا، به طور تمام و کامل زیر نظر خودش و در دست خودش باشد و این تنها با سرکار بودن ملیجکی مثل احمدی نژاد و یا فرمانبرداران مورد اعتماد او مثل قالیباف یا لاریجانی عملی است. به هر حال اکنون دو کاندیدای رقیب احمدی نژاد که هردو از مقامات سرشناس و بلند پایه سالهای آغازین و سالهای دشوار جنگ بوده اند، خواهان ابطال نتایج شمارش آراء هستند. به نظر من ابطال انتخابات، مشت محکمی خواهد بود، به پوزه مقام معظم رهبری و فرماندهان جنایتکار سپاه، که نقش و مأموریت اصلی سیاسی- ایدئولوژیکشان، به خاک خون کشیده اعتراضات مردم و «در نطفه خفه کردن» هر تفکری است که از «مطالبات معوقه» مردم، اسمی به میان می آورد. به گمان من گردن گذاشتن خامنه ای به ابطال انتخابات مثل پتکی بر سر جناح هار فرود خواهد آمد و گام بسیار مثبتی در ارتقاء روحبه اعتراض در مردم است. از این بابت است که من از درخواست ابطال انتخابات، حمایت می کنم. ممکن است کسی بپرسد که شما که طرفدار تحریم انتخاباتی پس این حمایت از ابطال چه معنی می دهد. معنی اش را قبلا توضیح داده ام. چون ابطال انتخابات را مشتی بر پوزه «مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای ولی امر مسلمین» و فرماندهان جنایتکار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی می دانم، از آن حمایت می کنم. از طرف دیگر بر این مساله هم باید تاکید کنم که این امر صرفا با گفتگو در بالا حاصل نخواهد شد. اگر این طور بود که اصلا کار به اینجا نمی رسید. چون قبل از انتخابات کروبی و میرحسین موسوی به خاطر نگرانیهای که از تقلب و خلافکاری در انتخابات داشتند با خامنه ای دیدار کرده بودند. ابطال انتخابات به نظر من تنها با به میان آمدن پای مردم و اعتراضات گسترده آنان امکانپذیر خواهد بود. من درمطلبی که با عنوان «میرحسین موسوی از موج خون و تا موج سبز و شال سبز» نوشته بودم، یاد آور شده بودم که به لحاظ قوی بودن گرایش نه به احمدی نژاد احتمال دارد موسوی در همان دور اول با نتیجه یی کم و بیش نظیر بار دوم کاندیدا شدن خاتمی برنده انتخابات بشود(این در حالی بود که رسیدن انتخابات به دور دوم ارزیابی عمومی بود) ، ولی با این حال باز تاکید داشتم که اوپوزیسیون باید انتخابات را تحریم کند، چون مردم خودشان بهتر می دانند از کدام فرد و جناحی حمایت کنند که می تواند نقش ضربه گیر در برابر جناح هار را داشته باشد و برای آنان فضای تنفس ایجاد کند. اما، وارد بازی انتخابات شدن اپوزیسیون و حمایت از این یا آن کاندیدا با هدف نه به احمدی نژاد، پیام خوبی برای بخش آگاه جامعه که بیشتر آنها دریافت کننده اینگونه پیامها هستند ندارد. به هر حال آخرین خبرها حاکی از برگزاری راهپیمایی از سوی موسوی و کروبی و با شرکت خاتمی بود. اینجای کار هم می توان به یقین گفت که تق ریاست جمهوری دوره دوم محمود احمدی نژاد در آمده است و دیگر این آدم ازگل عقب مانده اعتباری برای مانور دادن به ویژه در برابر آمریکا و اسرائیل ندارد.
پ-25 خرداد 1388- 15 ژئن 2009

:میرحسین موسوی، کروبی سید محمد خاتمی اصلاح طلبان بر سر دوراهی انتخابی تاریخی

ایرج شکری

میرحسین موسوی، کروبی سید محمد خاتمی اصلاح طلبان بر سر دوراهی انتخابی تاریخی

وفاداری به آراء مردم و طغیان و بغی علیه ولی فقیه یا خیانت به آراء مردم و خائف و خاضع در برابر زور و دروغ


نتیجه نمایش انتخاباتی دهم دوره ریاست جمهوری رژیم ارتجاعی و خونریز ولایت فقیه تنها دو سه ساعتی بعد از شمارش آرا با اعلام اند کی بیش از 68 در صد آرا به نام احمدی نژاد به عنوان برنده انتخابت و کمی بیش از 28 در صد آراء به نام میرحسین موسوی سبب حیرت همگانی در داخل و خارج کشور شد. آراء محسن رضایی یک و نیم درصد و آراء کروبی کمتر از یک درصد اعلام شده بود. این نسبتها در پایان با افزوده شده شدن حدود 5 درصد به نفع میرحسین موسوی و کاهشی به همین میزان از نسبت آراء احمدی نژاداندکی تغییر کرد ولی روشن است که تغییری در نتیجه اعلام شده نمی داد. نتایج اعلام شده برخلاف معمول که باید با تعداد آراء شمارش شده در هر حوزه به نام هر یک از نامزد ها و همچنین آراء باطله و سفید همراه می بود نبود. میرحسین موسوی بعد از اعلام نتیجه از سوی وزارت کشور، پیام شدید اللحنی فرستاد که در آن آمده است:« نتایجی که برای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری اعلام شد بهت آور است. مردمی که در صف های طولانی اخذ رای شاهد ترکیب آرا بودند و خود می دانند که به چه کسی رای داده اند، با حیرت تمام به شعبده بازی دست اندرکاران انتخابات و صدا و سیما نگاه می کنند. آنان اینک بیش از همیشه به دنبال آن هستند که بدانند چگونه و توسط چه کسانی و مقاماتی طرح این بازی بزرگ ریخته شده است». میرحسین موسوی نتیجه این به اصطلاح انتخابات را نپذیرفته است و یاد آور شده است :«اینجانب ضمن اعتراض شدید به روند موجود و تخلفات آشکار و فراوان روز انتخابات هشدار می دهم که تسلیم این صحنه آرایی خطرناک نخواهم شد. نتیجه آنچه که از عملکرد متصدیان بی امانت دیده ایم و می بینیم جز تزلزل ارکان نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران و حاکمیت دروغ و استبداد نیست». این نخست وزیر دهه سیاه و خونین 60 تاکید کرده است که :« اینجانب طبق وظیفه شرعی و ملی خویش به افشای رازهای پشت سر این روند پرمخاطره خواهم پرداخت و آثار نابود کننده آن را بر سرنوشت کشور توضیح خواهم داد و ترس آن دارم که ادامه وضع موجود همه نیروهای موثر در نظام را به توجیه گرانی دروغگو در مقابل مردم تبدیل کند و دنیا و آخرت آنان را در معرض لطمه های جبران ناپذیر قرار دهد».
میرحسین موسوی که خود به خوبی می داند که « نظام مقدس جمهوری اسلامی»، این آسیابی که خمینی بناکرد، با خون می چرخد هشدار داده که « خائنین به آرای مردم ابایی از آن ندارند که این خانه پارسایان به آتش کشیده ما موج عقلانیت سبز خود را که برگرفته از تعالیم دینی و علایق ملت ما به اهل بیت پیامبر(ص) است با تمامی شور ادامه می دهیم و با شورش دروغ که در کشور طغیان کرده و چهره آن را آلوده است مبارزه میکنیم، اما اجازه نخواهیم داد که حرکات ما شکل کور به خود بگیرد». او پیامی هم به مراجع قم فرستاد که در بالای آن انا لله و انا الیه راجعون نقش بسته است. موسوی در آن پیام با یاد آوری این نکته که «تصور تقلب در آرای مردم تا این اندازه و برابر انظار شگفت‌زده جهانیان از حکومتی که تعهد به عدالت شرعیه از ارکان اساسی آن شمرده می‌شود، برای کسی ممکن نبود» از علما و مراجع خواسته است در این مساله سکوت نکنند و تذکری بدهند شاید مؤثر باشد. او در این زمینه یاد آور شده است «امروز که با حیرت تمام شاهد چنین تصورات جسورانه در امانت مردم هستیم و تمامی راه‌ها برای احقاق حق بسته شده، مواجه شدن مردم مظلوم با سکوت علما و مراجع که ملجاء راسخ این ملت شمرده می‌شوند، خسارتی بیش از یک تغییر در آرا را به دنبال خواهد داشت». البته بسیار بعید است که آخوندهای بزدل و مرتجع، که هم در مساله تحقیر و خلع لباس آیت الله شریعتمداری و هم در مساله تحقیر منتظری سکوت کردند، نفسشان در بیایید و صدایی از آنان در اعتراض به این امر شنیده شود. کروبی هم با انتشار پیامی اعلام کرده است که نتیجه اعلام شده را نمی پذیر و نهاد بر آمده از آن را مشروع و نمی داند و در این زمینه سکوت نخواهد کرد در صحنه خواهد ماند و مردم را با اطلاعیه ها در جریان اقدامات خود خواهد گذاشت در پیام کروبی از جمله آمده است:« تايج اعلام شده براي انتخابات دهمين دوره رياست جمهوري چنان مضحك و شگفت است كه در بيان و بيانيه نمي آيد و بايد فكر ديگري كرد. اين شيوه راي گيري و شمارش آرا يادآور شمارش آرا مرحوم مدرس است كه حتي از شمارش رايي كه آن مرحوم به خويش داده بود دريغ كردند و تكرار دروغ پردازي هاي تلويزيوني يادآور آمارهاي منتشر شده در مناظره هاست»
از سوی دیگر با انتشار پیام خامنه ای که در رسانه های رژیم آن را فصل الخطاب نامیدند،او حرف آخر در زمینه نتیجه انتخاب زده و مهر تایید بر انتخاب محمود احمدی نژاد با بیش از 24 ملیون زده است، موسوی و کروبی و یارانشان، باید آخرین نقطه امید و توهم خود را به حل و پیگری قانونی آن چه که تقلب در مورد آرا خود می دانند از دست داده باشند. این رژیم سرکوبگر مذهبی که اساسش با دروغ و تقلب خمینی در وعده یی که برای برگزاری مجلس مؤسسان برای تعیین نوع نظام آینده کشور و تدوین قانون اساسی آن، با شرکت نمایندگان منتخب مردم داده بود گذاشته شد (اول رفراندوم جمهوری اسلامی و بعد مجلس خبرگان )، اکنون خودیهای دلسوز نظام را که به ناکارآمدی نظام ولایت فقیه واقف اند و شیوه های جدیدی برای اداره امور که فشار به جامعه رو به انفجار را کم کند، ضروری می دانند، تحمل نمی کند و با تقلب در انتخابات و بکار گرفتن ارعاب به حذف آنان اقدام کرده است. اکنون میرحسین موسوی و حامیان به اصطلاح اصلاح طلبش از جمله سید محمد خاتمی بر یک دوراهی انتخاب تاریخی قرار گرفته اند. یا در برابر خامنه ای که حامی این تقلب بزرگ بوده بایستند و دعوت به اعتراض و راهپیمایی بکنند و دست به « انقلاب مخملی» برای جلوگیری از فروپاشی نظام اسلامی بزنند یا این که سر تسلیم و ذلت در برابر زور و تقلب فرود آورده و دم نزنند. انتخاب راه اول هرچه باشد هم برای« اصلاحات» آینده ساز خواهد بود و هم برای ایران و مردم ایران سپری خواهد بود که می تواند آسیبها و صدماتی را که از مطلق العنانی و یکه تازی ولی فقیه و احمدی نژاد و پاسدارانش برسد کمتر کند. در حالت دوم، یعنی اگر مثل گذشته و مثل خاتمی در مقام رئیس جمهور و مثل کروبی در مقام رئیس مجلس در برابر خامنه ای زانو زدن را پیشه کنند، نتیجه البته همانطور که خیلی از رای دهندگان به موسوی در پاسخ به رسانه های فارسی زبان گفتتد، نا امیدی قطعی مردم از هرگونه تغییر و تحولی از طریق انتخابات و روش مسالمت آمیز خواهد بود. آنها گفتند که با وضعی که پیش آمده است این آخرین باری بود که در رای دادن شرکت کردند. اکنون به خوبی می شود در یافت که آن فضای بحث های خیابانی که تا ساعاتی بعد از نیمه شب در خیابانها ادامه داشت و نه پلیس و نه لباس شخصیها مزاحمتی برایش ایجاد نکردند، و گویی به همه وحوش و درندگان نظام ولایت فقیه پوزه بند زده و قلاده به گردنشان بسته و مهارشان کرده بودند، برای این بوده است که امروز اعلام کنند که مردم در یک انتخابات «بی سابقه و پرشور» با مشارکت بیش از 80 درصد، شرکت کردند و دکتر حاج محمود احمدی نژاد را با 24 میلیون رای به ریاست جمهوری برگزیدند. تحلیلهای کسانی چون عیسی سحر خیز که پا در درون نظام ولایت فقیه دارد و دستی برای یارگیری و حمایت از نظام ولایت فقیه به خارج کشور دراز کرده نیز مثل بعضی همدستان خارجی کشوری اصلاح طلبان نظام ولایت فقیه، غلط از آب در آمد که برای فریب و ترغیب مردم در رفتن به پای صندوقهای رای می گفتند که هرچه شرکت مردم گسترده تر و مشارکتشان بیشتر باشد به نفع اصلاح طلبان است چون امکان تقلب گسترده وجود ندارد و در صورت شرکت گسترده مردم در انتخابات تقلب در چند حوزه، تاثیری در نتیجه انتخابات نمی گذارد.
اکنون با این انتخابات یکبار دیگر و البته اینبار به شکل بسیار گسترده و عمیق و تاثیرگذار در افکار عمومی روشن شد در نظام ولایت فقیه حتی قوانین و تعهدات و اصول خود این نظام در یک رقابت بین عناصر خدمتگزار و «سابقین» نظام ولایت فقیه در برابر منافع باندی و جناحی و در جهت انحصار قدرت در دست ولی فقیه، به راحتی و با وقاحتی حیرت انگیز زیر پا گذاشته می شود، چه رسد به رعایت حقوق شهروندان و تغییراتی در جهت اندکی دموکراسی . وقتی هر راه قانونی برای احقاق حقوق پایمال شده مردم، در چارچوب قوانین همین نظام و با مدیریت افرادی که از مقامات بلند پایه همین نظام بوده اند، از سوی سپاه پاسداران جهل و جنایت، انقلاب مخملی ارزیابی و تهدید می شود که در نطفه خفه خواهد شد، دیگر راهی جز اندیشیدن و آماده شدن برای انقلابی دشنه ای و خنجری و مسلسلی نمی ماند. تجربه سالهای ولایت خامنه ای نشان داده است که او آخوندی متکبر و مستبد و اقتدار طلب است که آدم بشو نیست و همین پیام او در تایید نتیجه انتخابات نشان می دهد که او در دیدارهایش با رفسنحانی و موسوی سر آنها را هم کلاه گذاشته است. این مار «جعفری» که امروز بیش از ناصرالدین شاه در زمان مشروطه، سد بزرگی در برابر اندک گشایش سیاسی است، واقعا خود را قیم مردم می داند. ایستادگی در برابر  او و کنار زدنش، سبب خواهد شد که ایران و مردم ایران در برداشتن گامهای آرام به سوی تغییر، هزینه بسیار کمتری بپردازند و دستاوردهای خوبی داشته باشند. البته لازم می دانم که تاکید کنم من خواهان برچیده شدن این رژیم به یکباره و از بیخ و استقرار یک نظام دموکراتیک لائیک که در آن جایی نه برای احزاب اسلامگرا و مذهبی و نه برای سلطنت طلبان و شاه دوستان وجود نخواهد داشت، هستم. اما اگر دستیابی به این هدف در مدتی طولانی تر و با سرعت آهسته ولی با شرکت بیشترین گروه مردم و بدون ویرانگری وهزینه هرچه کمتر انسانی و اقتصادی، امکانپذیر باشد، من معتقدم روند مثبتی است. اکنون اصلاح طلبان داخل این رژیم منحوس در یک موقعیت بی نظیر تاریخی و در یک شرایط بی نظیر به لحاظ برخورداری از جوٌ روانشناختی جامعه برای اعتراضات گسترده و رویا رویی با جناح اقتدارگرای تمامیت خواه و فضای مثبت از لحاظ شرایط بین المللی هستند. این البته آخرین فرصت آنان نیز هست. اینان باید بین پاسخ به خواستهای مردم که با حمایت امیدوارانه از آنان، در این انتخابات شرکت کردند- که بهای آن اعلام با صدای بلند «خروج از عدالت» خامنه ای و سرکشی و «بغی» در برابر اوست، یا همدست شدن با دغلکاران و دروغگویان و «خائنان به رای مردم» و ذلت پذیری و صد البته مرگ سیاسی خود، یکی را بپذیرند. انتخاب دیگری وجود ندارد.
24 خرداد 1388- 14 ژوئن 2009

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن