lundi, août 30, 2010

آغاز به کار «مشا نیوز» و اتهام «پوتینیسم» به حاج محمود
ایرج شکری
سایت آفتاب وابسته به مجمع تشخیص مصلحت، از شروع به کار مشا نیوز، پایگاه خبر رسانی ویژه رحیم مشایی رئیس دفتر احمدی نژاد با عنوان «آغاز به کار سایت انتخاباتی مشایی »خبر داده است و نوشته است« برخی به سياست دولت احمدی‌نژاد به عنوان سياست پوتينيسم در ايران نگاه می‌كنند. پوتين پس از اتمام دوره‌اش مدوديف را برای 4 سال بر سركار آورد. قرار است در انتخابات رياست جمهوری آينده با شركت در انتخابات مجددا به پست رياست‌جمهوری روسيه برسد و برای 12 سال مداوم بر كرسی رياست جمهوری تكيه بزند. مدت رياست جمهوری روسيه 4 سال بود كه در دومای اين كشور اين مدت به 6 سال افزايش يافت». آفتاب آدرس اینترنتی مشا نیوز را هم داده است. صفحه اصلی سایت مذکور اختصاص به هیج «نیوز»ی جز آنچه مربوط به شخص حاج اسفندیار رحیم مشایی و اظهارات او و واکنشهای دیگران یا اظهارات دیگران وکنشهای اوست، ندارد. در گوشه بالای سمت صحفحه اول تیتر مطلبی را می بینیم که این است« همه چیز در باره رحیم مشایی در هفته نامه پنچره». در مطلب مذکور شرح مختصری در مورد تاریخ و محل تولد و تحصیلات او و سوابق کار او در رژیم و چگونگی آشنایی او با محمود احمدی نژاد داده شده است که قبلا هم در برنامه یی در تلویزیون بی بی سی نقل شده بود: http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2010/08/100828_l50_mashaei_negin.shtml

بنا بر سوابقی که از مهندس حاج رحیم مشایی در برنامه مذکور و هفته نامه پنچره آمده است این فرد یک عنصر تحلیلگر و از مغزهای برنامه ریز اطلاعاتی و پلیسی رژیم( در زمینه سرکوبی مبارزات اقوام ایرانی به ویژه مبارزات مرم کردستان) و کسی در سطح سعید امامی است. در «هفته نامه پنچره» موراد متعدی هم از جنجال هایی که او با اقداماتش براه انداخته یا به خاطر اجرای کاری در سازمان تحت مدیریت او راه افتاده جمع آوری شده است. از جمله این اقدامات بردن قرآن برای قاری در برنامه یی در حالی که گروهی زن با لباس محلی در حال دف زدن آن را همراهی می کردند است که اعتراضات چند تن از آیت الله های دم کلفت رژیم را برانگیخت. سوابق اطلاعاتی و چسبیدگی او به سپاه پاسداران از آغاز اولین رشته جنایات گسترده رژیم علیه مردم ایران که از کردستان شروع شد است که به رغم کارهای پر سرو صدایی که با هدف مردم فریبی و «جا کردن» خود به عنوان چهره یی ایراندوست در افکار عمومی کرده است- که نمونه آن اظهارات اخیرش درمورد جایگزین کردن مکتب ایران به جای مکتب اسلام بود-، آسیب ناپذیر در سرجای خود مانده و اکنون راه افتادن این سایت برای ورود به مبارزه انتخاباتی نشان دهنده این است که او خیلی از موقعیت خود مطمئن و خاطرش جمع است که از «نظارت استصوابی »شورای نگهبان خواهد گذشت. این نکته را هم اما نباید از نظر دور داشت که او اگر چه در دور زدن اسلام «ریسک» کرده است اما به درستی دریافته که «پادزهر» سالیان دراز اسلام پناهی، «ایراندوست» نمایی است و به درستی دریافته است که دیگر هم «امام » خیلی وقت است که مرده و هم این مردم را دیگر اگر خود خمینی هم زنده بود نمی توانست بااسلام اسلام گفتن بسیج کند و حالا دیگر اگر «حضرت مهدی» هم ظهور کند و بگوید «اقتصاد مال خر است»، در برابر واکنش مردم «غایب شدن» مجدد را به صلاح خویش خواهد دید. نشانه یی از این خشم مردم و به ویژه رویگردانی نسل جوان از آرمانها و معیارهای ارزشی خمینی ساخته ، ده دوازده سال پیش در نمایش نامه کنکور وقت ظهور در نشریه دانشجوی موج منعکس شد*، حال که بیش از یک دهه هم ظلم و جنایت به کار نامه ننگین رژیم ولایی اضافه شده است.
منابع و توضیحات:
سایت مشایی:
http://mashanews.com

* متن نمایشنامه کنکور وقت ظهور ضمیمه یادداشتی در لینک زیر
http://iradj-shokri.blogspot.com/2009/10/1378.html
پ - 8 شهریور 1389 – 30 اوت 2010

dimanche, août 29, 2010

نماينده بويراحمد و دنا در مجلس - بايد زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم سازيم

نماینده بویراحمد و دنا
خبرگزاری ایلنا - نماينده بويراحمد و دنا در مجلس:
بايد زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم سازيم


نماينده بويراحمد و دنا در مجلس شوراي اسلامي از مردم و مسوولان خواست كه زمينه ظهور امام زمان (عج) را فراهم كنند تا اين ظهور زودتر انجام پذيرد.

ياسوج-خبرگزاري ايلنا: به گزارش ايلنا از ياسوج مركز كهگيلويه و بويراحمد ، " ستار هدايتخواه " در نشست با برخي از هنرمندان ، نويسندگان و اهالي فرهنگ كهگيلويه و بويراحمد در تالار بلوط ياسوج مركز اين استان گفت: همه موظفيم زمينه را براي دولت كريمه امام زمان (عج) فراهم كنيم.
وي با تشريح وضعيت دولت كريمه امام زمان (عج) ، اظهار داشت: مصداق دولت كريمه كه در كلام الهي پروردگار از آن ياد شده دولت امام زمان (عج) است.
مخبر كميسيون فرهنگي مجلس شوراي اسلامي معتقدست دولت هايي كه زمينه ساز ظهور اين دولت هستند از كرامات دولت آن امام همام نيز برخودار مي شوند.
هدايتخواه گفت: در دولت كريمه ، مسلمانان حقيقي داراي عزت هستند و عزيز گرامي داشته مي شوند و منافقين در اين دولت قدرتي براي عرض اندام ندارند.
وي دعوت اهل آن دولت را دعوت به حزب و گروهي ندانست و يادآور شد: اهل آن دولت مردم را به پروردگار متعال دعوت مي كنند.
نماينده شهرستان هاي بويراحمد و دنا در مجالس هفتم و هشتم شوراي اسلامي افزود: هنرمندان ، گويندگان ، نويسندگان و هر تشكلي كه توان خلاقيت و ابتكار را دارد بايد همه چيز را در مسير عزت اسلامي قرار دهد.
استاندار كهگيلويه و بويراحمد هم در اين آيين تاكيد كرد بايد آرايش فرهنگي را در برنامه هاي فرهنگي ديد و اين آرايش نيز بايد براساس اصول و شاخص هايي باشد.
" مهندس قوام نوذري " گفت: هدف تمامي توسعه هاي فرهنگي و رويكردهاي آن دستيابي به الگوي انسان مطلوب و تحصيل آخرت است و انسان مطلوب ما انسان داراي فرهنگ انتظار مي باشد.
وي با بيان اينكه بايد اين انسان را ساخت و اين انسان با عشق و ايمان و پروردگار محوري است ، يادآور شد: اين انسان آرمانگراست و انسان آرمانگرا توسعه طلب مي باشد.
استاندار كهگيلويه و بويراحمد افزود: توسعه طلبي يكي از معيارهاي انسان ارزشي است و يك انسان خلاق و هوشمند مي باشد كه مي تواند با حفظ ارزش هاي ديني قله هاي كمال را طي كند.
نوذري ، قله كمال را جامعه فرج و انتظار دانست و خاطرنشان كرد: همه بايد در اين زمينه بينديشيم.
وي نگاه دولت عدالت محور را به مسائل فرهنگي در كشور بويژه كهگيلويه و بويراحمد يك نگاه ويژه عنوان و اظهار داشت: اعتبارات فرهنگي كه بطور سالانه به اين استان تخصيص مي يابد 300 ميليارد ريال است.
استاندار كهگيلويه و بويراحمد گفت: از اعتبار ذكر شده 40 درصد آن به زيرساخت هاي عمراني و مابقي براي فعاليت ها و برنامه ها تخصيص مي يابد.
پايان پيام
1389/6/6 - 23:15:33
کد خبر : 144747

mercredi, août 25, 2010

جلوه یی از هویت فرهنگی و هنر مردم: گفتگوی عاشقانه به زبان آذری و به شعر


جلوه یی از هویت فرهنگی و هنر مردم: گفتگوی عاشقانه به زبان آذری و به شعر

ایرج شکری

رژیم پلید روضه خوانها که از آغاز کمر به قتل عشق بست و شادی را بر مردم حرام کرد و کشتار سرکوبگری و زندگی سوزی پیش گرفت تا پایه های قدرت خویش را استوار کند، از مردم ایران شکست خورده است. خمینی ابلهانه می گفت که «ما ملت گریه سیاسی هستیم». در این گوشه و آن گوشه این میهن مردم ما موسیقی و رقصهای محلی خویش را دارند و ترانه های عاشقانه یی که نسل به نسل بر لبها جاری شده است. اینها نه حاصل ابتکار و عطیه شاهان بوده است و نه از تعلیمات مردان خدا برخاسته. انعکاسی از عواطف و احساسات خود آنها در جریان زندگی بوده است، مثل زمزمه جویبارها و خروش رودها و یپچ و تاب گندمزاران در دست نسیم. اگر چه حکم صادرکردند و گزمه و گشت راه انداختند که«راز عشق نگویید و نشنوید» و اگر چه چنگ وعود شکستند و در میخانه بستند تا تزویر و توحش و تعصب بگسترند، و از مردم ایران امت بسازند. اما شکست خورده اند. نسل حاظر به رغم این که زیر آوار کوه وار تبلیغات رژیم و سانسور اخنتاق رشد کرده است، به هویت ایرانی خود به شدت دلبسته است و ستایشگر عشق و شادی و زندگی است؛ میراثی که کشتار و ویرانگری سپاه اسلام و لشکر مغولان نتوانستند آن را نابود کنند. ویدیویی از یک برنامه کنسرت در ارومیه که یک گفتگوی عاشقانه به شعر و به زبان آذری هم جزء آن بوده است*، نشانه یی از پیروزی مردم بر متشرعان مرتجعِ عبوس است. در شروع این گفتگو، مرد از جمله به دختر می گوید که «از اول دل مرا به سنگ تشبیه کردی و دل خودت را به نازک تر از هر شیشه یی، ولی اجازه بده سوالی از تو بکنم، ای بی انصاف آیا شیشه می تواند سنگ را بشکند؟»، دختر در پاسخی ضمن توصیفی از خودش که همراه است با استعاره هایی به نشانه غرور و سرکشی «مثل باران و آذرخشِ ابرها بودن» می گوید « برای دوست داشتن تو بدنیا آمده ام» و این جمله را در پایان این قسمت هر دو باهم تکرار می کنند« سَنی سِومک اوچون گلدیم دونیایا».
در طول این سی سال کشتار و و سرکوبگری که 8 سا ل آن هم همراه با جنگ ویرانگری بود که خمینی برای اعمال اختناق در داخل به آن نیاز داشت و از سوی این رژیم مذهبی منحوس به مردم تحمیل شد، تلاش مردم برای حفظ هویت ایرانی خویش به طور گسترده و به شکلهای مختلف ادامه داشته است که حفظ و اشاعه موسیقی و آموزش آن به فرزندان خویش یکی از آن موارد است. این تلاش در همه جا، در آذر بایجان و در کردستان و لرستان وبین بختیاری ها و بین مردم جنوب کشور، بین مازندرانیها و ترکمنها و گیلانیها صورت گرفته است و استعدادهای درخشانی هم از این تلاشها متولد شده اند که به خاطر محدویتهایی که رژیم منحوس برای هنرمندان موسیقی به وجود آورده است و ستم ملی هم آن را برای هنرمندان مناطق مختلف تشدید می کند، ممکن است برای ما شناخته شده نباشند و در مواردی هم این هنرمندان ناچار به ترک میهن شده اند. پریسا ارسلانی یکی از آن استعداهای درخشان از همین ارومیه است که چون زن بود، شنیدن صدایش برای مردم ممنوع بود. او سازعاشقلار را هم به مهارت و چیره دستی می نوازد. نگاه به دو تصویر پریسا ارسلانی در حجاب اسلامی و در برنامه یی در داخل کشور و نگاهی به عکس او بعد از خلاصی از آن «کفن سیاه» خود می تواند تصویری از فشار روحی که زنان فقط از بابت همین اجبار تحمل می کنند را بدست دهد. بی تردید با سرنگونی این رژیم منحوس مذهبی و برگزاری جشنواره های هنری مختلف به ویژه برای نوجوانان و جوانان و حمایت های دولتی از توسعه آموزشهای هنری و تشویق هنرمندان، به جای این همه «بودجه های قرآنی»، در هر گوشه میهن بهاری گل افشان استعداد ها را خواهیم داشت.
* فکر می کنم(اطلاع دقیقی ندارم) که این یک نوع اجرای موسیقی است که با گفتگو و شروع می شود و با ترانه خوانی ادامه و پایان می یابد. البته چون در ایران ترانه و آواز خواندن برای زنان ممنوع است فقط گفتگوی آن انجام شده و در قسمت دیگری با نواختن تار و پیانو توسط دو هنرمند دیگر همراه بوده است. نمونه یی از این نوع اجرای موسیقی در جمهوری آذربایجان را در لینک زیر می توان مشاهده کرد. http://www.youtube.com/watch?v=VnAbgOtZsSc

قسمتها دیگری از همان گفتگو
http://www.youtube.com/watch?v=lkCLYNSE15M
http://www.youtube.com/watch?v=hsvM-fcjeII

پریسا ارسلانی اجرای تکنوازی (درحجاب و یوشش تحمیلی)http://www.youtube.com/watch?v=7d0stZ2eG1I
ترانه ساری گلین با اجرای پریسا ارسلانی همراه با تصاویری از او رها شده از«کفن سیاه»http://www.youtube.com/watch?v=s0IgWQbSDFI

ترانه ای از صنم عظیم زاده (عبدالعظیم زاده) خواننده تبریزی . این خانم آن طور در مصاحبه با یک سایت به زبان ترکی آذری(غیر ایرانی) گفته بود پیانو هم می نوازد.

http://www.youtube.com/watch?v=KSMu23S7izo

پ – 2 شهریور 1389 – 24 اوت 2010

dimanche, août 15, 2010

رفسنجانی زیرآب ولایت خامنه ای را زد، اژه ای رفسنجانی را به آمریکاو اسرائیل بست و

ایرج شکری
رفسنجانی زیرآب ولایت خامنه ای را زد، اژه ای رفسنجانی را به آمریکاو اسرائیل بست و

آخوند یزدی عضو مجلس خبرگان و عضو فقهای شورای نگهبان و رئیس شورایعالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم: در روز پنجشنبه در جلسه‌اي به همراه برخي دوستان تصميم گرفته بوديم كه با آقاي هاشمي رفسنجاني صحبت كنيم و اين كار را هم كرديم و به ايشان در مورد نظرات خبرگان رهبري و حوزه پيرامون سخنراني ايشان در خطبه‌هاي نماز جمعه تهران مطالبي را گفتيم و اين مطلب را اشاره كرديم كه نبايد مسائل تحريك‌آميز دوباره زنده شود.
مقام معظم رهبري خطر اغتشاشات را برطرف كردند ولي آقاي هاشمي مجددا دنبال اين است كه خطر را دامن بزند، من توقع ندارم كه ايشان به آن اندازه‌اي كه مقام معظم رهبري از او تمجيد كردند ايشان هم همين كار را بكنند. كشور در سايه رهبري امنيت و اقتدار دارد و براي آقاي هاشمي هم مثل روز روشن است كه اگر رهبري نباشد كشور اداره نمي‌شود. اگر شوراي نگهبان صحت انتخابات رياست جمهوري را تائيد كرد آقاي هاشمي رفسنجاني ديگر نبايد حرف‌هاي غيرقانوني مطرح كند، من از شخص هاشمي رفسنجاني مي‌خواهم كه به قانون جمهوري اسلامي پايبندي داشته باشند و احترام شوراي نگهبان و مقام معظم رهبري را حفظ كنند.
******

نماز جمعه یی که به خاطر برگزاری آن توسط هاشمی رفسنجانی بعد از رویدادهای مربوط به کودتای انتخاباتی جناح ولی فقیه علیه جناح اصلاح طبان حکومتی، قرار بود برگزار شود و همه انتظارش را می کشیدند که ببیند او چه خواهد گفت، بالاخره برگذار شد. این نماز جمعه البته همانطور که قبلا پاسدار شریعتمداری و توله وزیر ارشاد اسلامی از درگیری در آن و کتک خوردن خاتمی و کروبی خبر داده بودند(خاتمی به نماز جمعه نرفت) باتعرض لباس شخصیها به کروبی همراه بود. شرح چکونگی برگزاری این نماز جمعه و مسأئل حاشیه یی آن (از جمله اهانت وفحشهای رکیک از سوی حزب اللهی های به عبدالله نوری)، در گزارشهای مختلف آمده است، در این یادداشت من برداشتهای خود را از سخنان رفسنجانی و اظهارات کسانی، مثل وزیر اطلاعت رژیم و آخوند یزدی، یک عضو «جمعیت ایثارگران» و پاسدار شریعتمداری، در واکنش به سخنان این شخصیت رژیم جمهوری اسلامی که در واقع مورد اعتماد ترین و کار آمد ترین آدم از اطرافیان خمینی برای بناینگذار جمهوری اسلامی بود و در دوران جنگ هشت ساله با عراق، اگر چه مقام رسمی اش ریاست مجلس بود، ولی محور قدرت سیاسی و به عبارتی همه کاره رژیم اسلامی بود، بیان می کنم.
البته از رفسنجانی نمی شد انتظار داشت که در نماز جمعه در خواست ابطال انتخابات را بکند، یا خامنه ای را محکوم بکند، اما او در خطبه های نماز جمعه با تاکیدات مکرر بر اهمیت نقش و رای مردم از نظر خمینی و این که به گفته َاو کل نظام از جمله انتخاب رهبری از طریق مجلس خبرگان با رای مردم است و نیز روایتی که از خمینی در مورد پذیرش ولایت از نظر علی امام اول شیعیان کرد و تاکید او بر اهمیت وحدت در اسلام و نقش پیامبر در این زمینه و پیشنهاداتی که برای خارج شدن از وضع کنونی که «بحران» بودن آن را کتمان نکرد داد، به طور روشنی هم جناح پیروز را محکوم کرد که در این مورد از جمله به صراحت بخشی از مسئولیت ایجاد تردید درمردم را ناشی از عملکرد صدا و سیمای رژیم دانست و هم حرفهایی زد که می خواست در برابر«امت» به گوش «امام» خامنه ای برساند و به او بفهماند که از روش پیامبر اسلام و امام علی و «امام راحل» در اهمیت دادن به نقش و رای مردم و ایجاد وحدت بین مردم دور شده و به تبع آن، صلاحیت «ولایت» او زیر سوال است. رفسنجانی با استفاده زیرکانه از تریبون نماز جمعه، در همان حال خواست به مردم برساند که هم در مقام رئیس مجلس خبرگان و هم نزدیکترین یاران خمینی و یکی از معماران نظام اسلامی، در تنفرشان از خامنه ای با آنان همراه است و آزردگی آنها را خوب می فهمد و البته با در نظر گرفتن این که رویدادهای ایران به طور بیسابقه یی مورد توجه افکار عمومی و محافل سیاسی بین المللی قرار گرفته و همبتسگی بیسابقه یی با مردم ایران در اعتراضاتشان در افکار عمومی بین المللی دیده می شود، رفسنجانی آن گونه که در نماز جمعه ظاهر شد، خود را مرد کلیدی و کار آمد «عبور از بحران» هم شناساند. از طرفی هم می گفت که رفسنجانی با نوعی آینده نگری برای حفظ نظام به هر حال ریسکی را پذیرفته و دست به یک بازی خیلی زیرکانه زده است. این آینده نگری یعنی، اصل را بر «حفظ نظام اسلامی در دراز مدت» قرار دادن مساله یی بود که او در دیدار با خانوادهای مقامات دستگیر شده رژیم هم با تاکید بر این که از وضعی که پیش آمده هر وجدان بیداری ناراحت می شود بیان کرده بود. اما این بار با یاد آوریهایی که او در مورد عملکرد پیامبر و علی و خمینی کرده است، به روشنی خواسته صلاحیت خامنه ای را به عنوان ولی امر مسلیمن، از تریبون نماز جمعه و در برابر مردم به داوری بگذارد تا خود آنها شرایطی را که او در برای صلاحیت و پذیرفته شدن ولایت زده است ، با شرایطی که خامنه ای اکنون در آن قرار گرفته است مقایسه بکنند. البته نیتجه داوری با معیاری که رفسنجانی داده است روشن است و طبعا این سخنان رفسنجانی باید برای خامنه ای بسیار ناراحت کننده باشد و احتمالا از خشم بخود می پیچد. رفسنجانی با توجه به نارضایی عظیمی که از سوی مردم به نتیجه انتخابات نشان داده شد، نتیجه یی که مورد حمایت رهبر قرار گرفت و در پی آن تظاهرات مردم به خون کشیده شد و نفرت عظیم از سوی مردم متوجه خامنه ای شد که در شعارهای خامنه ای قاتله - ولایتش باطله و مرگ بر خامنه ای منعکس شد، با نقل قولهایی که از نقش مردم در بیعت با امام کرد، به طور کاملا ملموس و بدون ابهام، مشروعیت و اعتبار ولایت خامنه ای را زیر ضربه و سوال برد. رفسنجانی سخنانش را در این زمینه با یاد آوری این نکته که :« حرف‌هايي كه امروز مي‌شنويد از زبان كسي است كه از پيش از شروع انقلاب لحظه‌ به‌ لحظه همراه انقلاب و امام بود و مي‌دانم كه امام چه مي‌خواست امام در مبارزات خود بارها تاكيد مي‌كردند كه مردم اصل هستند. دل مردم را با مبارزه آشنا كردند و به ما طلبه‌ها مي‌گفتند رسالت اين است كه به منبر برويم و بگوئيم كه در آن مقطع چه مي‌خواهيم، اگر مردم با ما باشند همه چيز خواهيم داشت»، آغاز کرد و بعد روایتی را که خمینی از کتاب منتسب به «سیدین طاووس» در مورد رأی و نظر مردم در حکومت نقل کرده بود چنین بیان کرد« پیامبر اسلام به امام علی گفته است :" اگر دیدی مردم راضی بودند و تور ا قبول کردند و به تو این سمت را داند به پذیر، اگر احتراز کردند، بگذار هرکار می خواهند بکنند"». رفسنجانی همچنین با ذکر مثالی از بیعت مردم با امام علی گفت :« اهميت راي و نظر مردم زماني بيشتر براي ما عينيت دارد كه حضرت علي 19 سال خانه‌نشين بود و وقتي مردم به در خانه او آمدند و آن تراكم جمعيتي به وجود آمد، ايشان پذيرفتند كه عهده‌دار حكومت شوند». و باز در تاکید دیگری بر نقش مردم با یاد آوری این که خمینی خواسته بود دوره دولت موقت هرچه کوتاهتر باشد و قانون اساسی زدوتر تدوین شود گفت:« معتقدم از لحاظ قانون اساسي همه چيز در كشور ما وابسته به راي مردم است. از رهبري گرفته كه با راي مردم به نمايندگان مجلس خبرگان انجام مي‌پذيرد، تا انتحاب رئيس‌جمهور، نمايندگان مجلس، شوراها و افرادي، كه بعد از اينها سمت مي‌گيرند، همگی به اتکاء رای مردم است». البته ما حال کاری نداریم که خمینی پلید می خواست هرچه زدوتر ولایت فقیه خودش را از طریق قانون اساسی مجلس خبرگان به گردانندگی کسانی چون بهشتی و منتظری و مجلسی عموما تشکیل شده از آخوندها و اسلامگرایان به مردم تحیمل کند، چون اول قرار بود مجلس مؤسسان تشکیل شود، به هرحال با نکاتی از که از سخنان رفسنجانی یاد شد می بینم که او با پیشنهاداتی هم که در مورد آزادی زندانیان و دلجویی از آسیب دیدگان و دست برداشتن از ایجاد مزاحمت برای رسانه های مستقل و امکان برخورداری جناحهای مختلف رژیم از صدا وسیمای اسلامی برای بیان نظراتشان کرد و یاد آور شد که این پیشنهادات بعد از گفتگو با اعضای مجلس خبرگان و اعضای مجمع مصلحت نظام به نظرش رسیده است، می توان به این ارزیابی رسید که در مجموع حرکت رفسنجانی در نماز جمعه، چیزی نیست که خامنه ای را خوش بیاید به ویژه اگر رفسنجانی آن پیشنهادات را قبل از این که به خامنه ای بگوید در نماز جمعه مطرح کرده باشد. این یعنی به از بالای سر «مقام معظم رهبری»، تصمیماتی را اعلام کردن که کلا در حیطه اختیارات اوست، هم مساله عملکرد تلویزیون و هم مساله آزادی دستگیر شدن و دلجویی از آسیب دیدگان رویدادهای بعد از انتخابات که امری است که مربوط به قوه قضائیه می شود. اما از سوی دیگر جناح مقابل هم بیکار ننشسته است، خبرگزاری رسوای فارس که در گزارشی پر تحریف و دروغ در حاشیه نماز جمعه از جمله نوشته بود که جمعیت شرکت کننده در نماز جمعه تفاوتی با جمعه های پیش نداشت، سخنان وزیر اطلاعات آخوند تیز دندان اژه ای را در «همایش سراسري مسئولان هيئت‌هاي رزمندگان» را درج کرده که به نظر می رسد گزارش یا بیانیه از قبل آماده شده از سوی وزیر اطلاعات بوده برای این همایش برنامه ریزی شده همزمان با نماز جمعه بوده است. اژه ای، ضمن مروری بر موقعیت « بیمانند» رژیم در سطح بین المللی و پذیرفته شدنش به عنوان یک قدرت منطقه ای بعد از سی سال از سوی قدرتهای جهانی و تلاشهایی که برای تضعیف این موقعیت صورت گرفته، با مروری برمساله انتخابات رقبای احمدی نژاد را همسو با آمریکا و اسرائیل قرار داده و ایرادهای گوناگونی از کارشان گرفته و اتهاماتی به آنها زده است. در مورد رفسنجانی گفته است:« به طور مشخص از اولويت‌هاي درجه اول آقاي هاشمي رفسنجاني نيز اين بود كه به هر قيمتي كه شده احمدي‌نژاد در انتخابات پيروز نشود و شاهد بوديم كه يك صف طويل از مخالفان احمدي‌نژاد تشكيل شد كه در آن افراد و گروه‌ها با انگيزه‌هاي مختلف يكصدا بودند». در ادامه گزارش مذکور آماده است: « وزير اطلاعات، آمريكا، رژيم صهيونيستي، برخي كشورهاي غربي، اپوزيسيون‌ داخلي و خارجي، جريان‌هاي مختلف از جمله نهضت آزادي، ملي‌مذهبي‌ها، برخي احزاب مطرود نظام مانند كوموله و دمكرات و سلطنت‌طلب‌ها و شاخه علامه دفتر تحكيم، جبهه مشاركت، مجاهدين انقلاب را در يك صف در مقابل احمدي‌نژاد دانست و گفت: حرف همه اينها نبودن احمدي‌نژاد در صحنه انتخابات بود و عدم پيروزي احمدي‌نژاد براي برخي مثل آقاي هاشمي اولويت درجه يك حساب مي‌شد». خبرگزاری فارس یاد آور شده است که اژه ای «با اشاره به ایجاد شهبه در انتخابات گفت: آقای هاشمی از متدتی قبل در
نمازجمعه بحث تقلب را مطرح كردند و گفتند نبايد در انتخابات تقلب صورت بگيرد درحالي كه مقام معظم رهبري در ابتداي سال در خصوص همين موضوع صحبت مي‌كردند»(منظورش حرفهای خامنه ای در مورد احتمال ایجاد شبهه در سلامت انتخابات است). با توجه به این که ختم نماز جمعه نزدیک ساعت 14 بوده است و ساعت درج گفتگو که 16 و58 دقیقه به وقت تهران ثبت شده، این نشان دهنده بلافاصله بودن واکنش وزارت اطلاعات نسبت به نماز جمعه رفسنجانی و به گمان نگارنده نشانه خشم دستگاه خامنه ای از حرفهای رفسنجانی است. این گونه رفسنجانی را در کنار آمریکا و رژیم صهیونیستی قرار دادن، امر بیسابقه ای است. به همان اندازه بیسابقه است که خطبه های رفسنجانی در زدن زیرآب اعتبار ولایت سید علی خامنه ای. خبرگزاری فارس مصاحبه دیگری هم به طور ویژه برای نقد حرکت رفسنجانی در نماز جمعه درج کرد است که مصاحبه شونده، موجوی است به نام مجتبی شاکری که  سِمَت او را عضو شورای مرکزی جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی ذکر کرده است. ساعت درج این یکی هم 6 و37 دقیقه بعد از ظهر به وقت تهران است. وی گفته است «رفسنجانی در این برهه حساس به وظیفه تاریخی خود عمل نکرد» و مساله تردید را که رفسنجانی مطرح کرده بود را رد کرده و تحلیلهای رفسنجانی از دوران پیامبر و مشکلاتی را که امام اول داشته «مبهم » دانسته و ایراد گرفته است که او «این قطعه از تاریخ را با شرایط فعلی منطبق نکرد» که روشن است که منظور او از انطباق این است که باید خامنه ای را دارای رفتاری «پیامبر گونه » یا «علی گونه» معرفی می کرده است. روز شنبه 27 تیر، پاسدار تواب ساز شریعتمداری در روزنامه کیهان اظهارات رفسنجانی در مورد نقش مردم در زمان پیامبر و علی را« قیاس مع الفارق» دانست و تلاش کرد مساله را به طور وارونه مطرح کرده و نقش مردم را در« در رای 25 میلونی» به احمدی نژاد را مورد بحث قرار بدهد، و ضمن انتقادات متعددی به وارد کرد. اما خبرگزاری فارس در روز شنبه اظهار نظرههای متعدی علیه رفسنجانی درج کرده است که از همه مهمتر از آن در واکنش آخوند یزدی عضو مجلس خبرگان و عضو فقهای شورای نگهبان و رئیس شواریعالی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، است . او ضمن متهم کردن رفسنجانی به «حمایت از اغتشاشگران» با سکوتی بعد سخنان خامنه ای در پیش گرفت، اظهارات او در نماز جمعه در مورد نقش مردم در مشروعیت دادن به ولایت از دیدگاه فقهی مورد انتقاد قرارداد و رد کرد و برداشت رفسنجانی در این«اصل زیر بنایی فقهی » را غلط دانسته و گفته است که رفسنجانی به مشروعیت نظام بی توجهی کرده و یاد آور شده است مشروعیت حاکمیت از طرف خدا واگذار می شود و مقبولیت از طرف مردم است و مردم تنها زمینه اجرای احکامی که صادر می شود را فراهم می کنند است. اما نکته بسیار مهمی که یزدی افشا کرد مربوط به دیداری بوده است که او با گروهی از آخوندهای حوزه و خبرگان روز پنج شنبه با رفسنجانی داشته است و به توصیه کرده بوده اند که«نباید مسائل تحریک آمیز دوباره زنده شود» اما آنطور که از سخنان یزدی بر می آید و در بالای این نوشته آمده است، اظهارات رفسنجانی همه اینان را شوکه کرده است. یزدی حرفهای زیادی هم علیه موسوی گفته است از جمله این که اگر در دوره آینده او نامزد شود صلاحیتش را رد خواهد کرد.(لینک سخنان یزدی مطلب در زیر آمده است) . با نکاتی که از اظهار نظرها منعکس شده یاد شد، به ویژه واکنش فوری وزیر اطلاعات و همسو قرار دادن رفسنجانی به اسرائیل و آمریکا و اپوزیسیون درمخالفت با احمدی نژاد و ایرادات «تئوریک» و فقهی و انتقاد شدید سیاسی آخوند یزدی از او، کاملا مشهود است که طرف مقابل نکته مهم سخنان رفسنجانی را که زدن زیرآب اعتبار ولایت خامنه ای بود، خیلی زود گرفته و به آن واکنش نشان داده است. با این حساب معلوم نیست با وجود شکافی چنین عظیم و غیر قابل عبور بین رفسنجانی که رئیس مجلس خبرگان و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام است و در واقع بعد از مرگ بهشتی او حتی قبل از عزل منتظری هم نفر دوم نظام بعد از خمینی بود، با رهبر و ولی فقیه کنونی سید علی خامنه ای، یعنی دو شخصیتی که دو ستون از نظام جمهوری اسلامی هستند، چگونه ممکن است برای این دودستگی راه قانونی همزیستی پیدا کرد، «وحدت» که جای خود دارد. با کُر ارعابی که علیه رفسنجانی راه افتاده و آغازش را در خبرگزاری فارس می شود دید، آیا کارش به دادگاه روحانیت خواهد کشید و مثلا به سرنوشت عبدالله نوری دچار خواهد شد؟ رفسنجانی اما با همین موضع گیری گام بلندی برای ترمیم موقعیت بشدت آسیب دیده و ضیعف خود در دستگاه قدرت، از طریق تقویت موقعیت خود با جلب حمایت افکار عمومی پرداخت. به اعتقاد نگارنده از آنجا که مردم در واکنش جمعی، بیشتر اهل تساهل هستند تا انتقامجویی، به ویژه وقتی رفسنجانی به عنوان شاخی در برابر ولی فقیه مستبد ظاهر شده، نفع خود را در حمایت از او خواهند دید به همین خاطر گمان می کنم با این نماز جمعه چهر منفور او در افکار عمومی به نحو محسوسی باید تلطیف شده باشد.
حال باید دید که واقعا این شخصیت کلیدی نظام با آن یکی که ولی فقیه است خواهند توانست راه حلی در بالا برای خروج از این«بحران» پیدا کنند، یا مساله با تلاطم و امواج بلند تری از سوی مردم در خیابانها نمایان خواهد شد. به هرحال در روزهای در پیش رو، دو مناسبت 30 تیر و از آن مهم تر مراسم تنفیذ ریاست جمهوری حاج محمود درپیش است. جناح موسوم به اصلاح طلب ممکن است با اندک عقب نشینی ولی فقیه و آزادی عناصردستگیر شده این جناح، دچار اشتباه بزرگی بشود و با دعوت به آرامش و در خانه ماندن مردم، کلاه گشادی سرش برود و فرصت تنفیذ حاج محمود را برای دعوت به اعتراض گسترده و فشار آوردن از آن طریق برای مهار کردن ولی فقیه، از دست بدهد. اگر چه به نظر نگارنده حتی با دعوت به آرامش از این سو و تهدید از سوی جناح هار غالب، باز هم به احتمال زیاد ممکن است شاهد اعتراضات مردم نظیر سالگرد 18 تیر باشیم. چرا که خواستهای مردم جان به لب رسیده را با ساخت و پاختها و امتیاز گیریهای بین خودیها در بالا، نمی شود مهار کرد.
:منابع
سخنان رفسنجانی
http://alef.ir/vdcfyvdj.w6d1vagiiw.html?49661
سخنان وزیر اطلاعاتhttp://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804260389
سخنان مجتبی شاکریhttp://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804260693

سخنان آخوند یزدی علیه رفسنحانی بعد از نماز جمعه 26 تیر88
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8804270846  

 پ -27 تیر 1388 – 18 ژوئیه 2009

dimanche, août 08, 2010

ایرج شکری
سالروز بمباران اتمی هیروشیما، فراموش کردن قربانیان جزغاله شده توکیو و بیش از 60 شهر دیگر

امسال در مراسم یادبو قربانیان انفجار بمب اتمی آمریکا در هیروشیما، برای اولین بار سفیر آمریکا و نیز دبیرکل سازمان ملل شرکت داشت. شرکت سفیر آمریکا در این مراسم، اگر چه می تواند معنی اظهار تاسف از آن جنایت بزرگ جنگی و جنایت علیه بشریت را داشته باشد، اما تاسفبار تر از خود آن جنایت، و محکوم کردنی تر از آن، قلدر منشی آمریکایی ها در تن ندادن به عذر خواهی از مردم ژاپن در آن اقدام ظالمانه است که به فاصله سه روز در ناکازاکی هم تکرار کردند. این که هدف آمریکائیها از انفجار بمب اتمی در هیرو شیما و ناکازاکی قدرت نمایی در برابراتحاد شوروی بود و تثبت رهبری خود بر دنیای بعد از جنگ و این که بمب منفحر شده در ناکازاکی از همان نوع نبود که در هیروشیما بکار گرفته شد امری است که دهه هاست که در رسانه ها هم مورد بحث قرار گرفته است. آمریکایی ها از فرصت جنگ استفاده کردند،تا هم قدرت مرگبار بمب های اتمی خود را با نابودی دهها هزار انسان و ویرانی ناگهانی خانه و کاشانه و شهرشان و مرگ تدریجی پر رنج هزاران نفر دیگر در اثر قرارگرفتن در معرض تشعشات مرگبار اتمی آزمایش کنند، و هم «قدرت برتر بودن» و در اختیار داشتن انحصاری سلاح فوق العاده مرگبار و ویرانگر اتمی را به رخ اتحاد شوروی بکشند؛ وباز همه می دانند که هزاران ژاپنی مجروح و آسیب دیده از تعششعات اتمی به مثل «خوکچه هندی» این آزمایش مرگبار در ژاپن تحت سلطه آمریکا و حکمرانی ژنرال مک آرتور مورد استفاده قرار گرفتند. اما آنچه به نظر می رسد فراموش شده و کمتر شنیده و دیده شده است به مناسبت سالگرد آن خبری از رسانه ها منتشر شود، این است آن بمباران جنایتکارانه اتمی به دستور ترومن، بعد از بمبارانه های جنایتکارانه دیگری صورت گرفت که در 9 مارس 1945 یعنی 5 ماه قبل از بمباران هیرو شیما و ناکازاکی صورت گرفته بود و به مدت ده روز 67 شهر ژاپن از جمله توکیو،اوزکا، یوکوهاما و ناگویا، کوبه... در بمبارانهای شبانه با بمب آتشزا توسط بمب افکنهای ب- 29 به جهنمی برای ساکنان آن شهرها تبدیل کرد. بمباران توکیو خصوصا بسیار گسترده و ویرانگر بود که دو روز متوالی در 9 در 10 مارس صورت گرفت. شهری با خانه های ساخته شده از چوب در توسط شعله های آتش بلعیده شد. تعداد قربانیان آن جنایت تنها در توکیو تا 185 هزار رسید که از جمله زنان و کودکانی بودند که در آتش سوخته و زغال شده بودند. چندی بعد از پایان این بمباران ها فرمانده و مبتکراین عملیات ژنرال کورتیس لومی « Curtis LeMay» این بار هواپیماها یی را برای پحش تراکت با این اخطار که بمبارانها دوباره از سرگرفته خواهد شد به روی شهر ها فرستاد. این اقدام باعث وحشت مردم مصیت زده شده و بنابر گزارشهایی که از آن روزها ثبت شده و در منابع اینترنتی می توان یافت، سبب گریز نزدیک به 8 میلیون نفر از شهر ها به روستاها شده بود . می توان تصور کرد که چه بهم ریختگی در اوضاع داخلی و زندگی مردم ژاپن می توانسته به وجود بیاورد. البته ژنرال لومی به تهدید خود عمل کرد. او در ژوئیه 1945 بمبارانی که سه برابر فشرده و سنگین تر از بمباران های مارس بود آغاز می کند. صنایع فولاد سازی و نفت و اسکله ها و کشتیهای تجاری ژاپن از جمله هدفهای آن بودند. به گفته رابرت مک نامارا که 7 سال وزیردفاع آمریکا در دوره ریاست جمهوری کندی و جانسون بود، ژنرال کورتیس لومی تعداد کشته ها و ویرانی هیچ اهمیتی نداشت بلکه آن چه برای او مهم بود، موفقیت و دست یافتن به هدف بود. مکنامارا در زمان بمباران ژاپن خود افسری تحت فراماندهی ژنرال لومی در خدمت ارتش آمریکا بوده است. او بعد از جنگ مدتی ریاست کارخانه اتومبیل سازی فورد را عهده دار شده بود و در همین سمت بود که از طرفی کندی به کار دعوت شد و بعد از ترور کندی در دوره ریاست جمهوری جانسون هم که همراه بود با تشدید جنگ در ویتنام و اعزام صدهاهزار تفنگدار آمریکایی به آن کشور، مدتی وزیر دفاع بود. او همچنین مدتی هم تصدی بانک جهانی را عهده داشت. او در 6 ژوئیه 2009 درگذشت. وی در یک گفتگوی طولانی با یک خبرنگار آمریکایی در مورد جنگ با ژاپن و مسائل دوران جنگ سرد و جنگ ویتنام ، که در هفته پایانی ماه ژوئیه از کانال فرانسوی – آلمانی «آرته» پخش شد، در مورد بمباران اتمی هیروشیما و ناکازکی به صراحت گفت که انتقادی در این زمینه به ترومن ندارد و در بررسی جنگ باید تناسب را در نظر گرفت و با یاد آوری این که جنگ آمریکا و ژاپن یکی از بیرحمانه ترین جنگهای بشریت بوده است، به همان استدلالی متوسل شد که پیوسته آمریکائیان تکرار می کنند، اگر آن بمب ها بکار گرفته نمی شد و قرار بود نیرو در سواحل ژاپن پیاده شوند، هزاران سرباز آمریکایی قتل عام می شدند آیا این کار درستی بود؟. وی همین دیدگاه را در مورد بمباران شهرهای ژاپن با بمب آتشزا را بیان کرد در عین حال که بیرحمانه بودن ذغال شدن 100 هزار نفر از جمله زنان و کودکان را در یک شب تایید می کرد اما تلاش می کرد که تقصیر را به گردن بشریت بیاندازد که برای جنگ چارچوبی ندارد و چرا قانونی و قراری برای جنگ وضع نشده است که مثلا چه سلاحی را نباید بکار برد و به چه روشهایی نباید دست زد. او در این مصاحبه بیشتر تلاش داشت خود و روسای جمهوری آمریکا را تبرئه کند. او در پاسخ به این سوال که چه چیز باعث شد نظرش نسبت به مسائل تغییر کند، گفت نظرش تغییر نکرده است، بلکه اکنون تنها با فاصله گرفتن از رویدادها می تواند آن را بازنگری کند. مکنامارا ضمن یاد آوری این گفته ی ژنرال کورتیس لومی که اگر درجنگ شکست می خوردیم ما را به عنوان جنایتکار جنگی محاکمه می کردند، پذیرفت که در جنگ ژاپن مانند جنایتکار جنگی عمل کرده اند ولی با این حال او آن رفتار ناشی از بی قانونی که در جنگ وجود دارد دانست. اما این قانون ها را چه کسانی می نویسند و چه کسانی قوانین موجود را زیر پا می گذارند؟ یک مساله برای کاهش وجه غیر انسانی جنگ که اکنون مطرح است، مساله ممنوعیت استفاده از مینهای ضد نفر در جنگ است که بعد از خاتمه جنگ بدلیل عملی نبودن یافتن سریع مینها و پاکسازی سریع مناطق مین گذاری شد، قربانیان متعدی از بین غیر نظامیان و کودکان می گیرد و اگر سبب کشته شدن آنان نشود، آنان را به معلول تبدیل می کند. اما آمریکا از جمله چند کشوری است که حاظر به پذیرفتن چنین پیمانی نیست.
در دولینک زیر اطلاعاتی در مورد ژنرال لومی و بمباران توکیو به زبانهای انگلیسی و فرانسه و عکسهایی در این زمینه می توان یافت.
http://www.spartacus.schoolnet.co.uk/USAlemay.htm


http://www.interet-general.info/imprimersans.php3?id_article=196&nom_site=Int%E9r%EAt-g%E9n%E9ral.info&url_site=http://www.interet-general.info


17 مرداد 1389- 8 اوت 2010
http://iradj-shokri.blogspot.com


محرومان خمینی را مسخره می کنند




محرومانی که خمینی با فرومایگی ویژه خودش مزورانه و برای امت ساختن از آنان به دروغ از نقش آنان در انقلاب تجلیل می کرد، و از احساسات مذهبی آنان برای بستن چشم و گوششان در برابر سخنان و دیدگاههای آزادیخواهان و مدافعان واقعی زحمتکشان سوء استفاده می کرد، اکنون دیگر واقعیت و ماهیت این رژیم ارتجاعی غارتگر و مردم ستیز را خوب دریافته اند و اینگونه با نوشتن «کلمه قصار» مهملی از خمینی بر بدنه وانتی که توسط آن با فروش هنداونه و خربزه در پی کسب در آمدی برای تامین لقمه نانی برای خانواده خود هستند،همان خمینی که اقتصاد را مال خر می دانست و دائم تکرا می کرد مردم برای اسلام انقلاب کرده اند و گفته بود که ملت ما برای نان و خربزه ارزان قیام نکرده است، آن آخوند پلید را و نظام ارتجاعی و ضد مردمی بازمانده از او را به تمسخر گرفته اند.

lundi, août 02, 2010

حنجره یی که خاموش شد، صدایی که ماندگار است


حنجره یی که خاموش شد، صدایی که ماندگار است
ایرج شکری
زمان سریع می گذرد و در گذر زمان گاه کسانی از بین هنرمندان و اندیشمندان و بزرگان فرهنگ و ادب، دفتر عمرشان بسته می شود.اینان به هر جامعه و کشوری که تعلق داشته باشند، اگر چه خودشان از بین مردم ناپدید می شوند، اما کار و آثارشان هم چنان برای نسلها به جا می ماند. البته این ماندگاری دیگر بیشتر بستگی به کیفت و نوع کارشان دارد. مواردی هم ممکن است وجود داشته باشد که کار هنرمند و اندیشمندی بعد از مرگش بیشتر مورد توجه قرار بگیرد و شناخته و شود. محمد نوری هنرمند و ترانه خوان بلند آوازه ایران به تازگی چشم از جهان فروبست و به همین مناسبت در رسانه های دیداری و شنیداری و پایگاههای اینترنتی متعدی در مورد زندگینامه و کارهایش می توان مطلب دید و من نیازی به تکرار آن نمی بینم. اما دوسال پیش در فروردین 77 من به بهانه دیدن ویدئوی کنسرتی از او که در آن ترانه زیبای «درخموشی های ساحل » را - که مصرعی از آن دستکاری شده و تغیر یافته بود-، اجرا کرده بود مطلبی با آن عنوان «تيغ سانسور بر گلسرخ لبان ترانه» نوشتم و این کار را مورد انتقاد قرار داده بودم اما لبه تیز تیغ و حمله ام را متوجه رژیم کرده بودم و ضمن انتقاد از آن اقدام از محمد نوری خواننده وکارهایش ستایش کرده بودم. آن مطلب در وبلاگ دوستی نقل شده بود. یکی از پروش یافتگان مکتب خود ستایی و و پرنده سازی های پلیسی «آینده نگرانه» برای حسابرسی در بعد از سرنگون کردن رژیم، به عنوان کاربر، اول محمد نوری را با اتهامات خود سنگسار کرده بود؛چون هرکس اسم و رسمی دارد و در ایران زندگی می کند و رژیم او را نکشته یا زندانی نکرده است از نظر اینان که مردم در در ارزیابیهایشان اصلا به حساب نمی آیند (مگر موقع تظاهرات خیابانی)، برای رژیم فایده رسان است و «روبه صفتان زشتخو را نکشند»! پس چه نویسنده باشد و چه هنرمند موسیقی و سینما، مزدور و در خدمت رژیم است. بعد هم تلاش کرده بود که برچسبی هم به من بزند به این ترتیب که از نظر ایشان آن نوشته من بخشی از طرح و برنامه یی حساب شده (که کارفرامای آن هم جز رژیم نمی شد کس دیگری باشد) است، برای تطهیر کسانی در خدمت رژیم بوده اند و بعنوان کاربر، مسئول آن وبلاگ را مورد انتقاد قرار داده بود. من حمله سخت و شدیدی به آن پرونده ساز کردم تا دیگر از آن کارها نکند. این بار صدا از جای دیگر برخاست. کسی که خودش گمان می کند دریای در و گوهر است و میراث دار فروغ فرخزاد، «طوفان به پا کرد» تا بابای نوری و شکری و رژیم را یکجا در آورده باشد و به خلایق هم یاد آوری کرده باشد که «فرق» او را با شاعر داخل کشور که از نظر ایشان فقط یک نوع بیشتر نیست آن هم «مجیز» گوی رژیم فراموش نکنند و ستون کاربران را هم برای درج طومار گونه دهن دریدگهای حزب اللهی گونه «انقلابی و تیز» علیه من باز گذاشته بود تا تا کرنشی باشد برای بالائیها سابقی جز به چشم یک «بریده» به او نگاه نمی کنند. اکنون نوری چهره درنقاب خاک کشیده است. اما ترانه هایش و طنین صدایش برای نسلها ماندگار است و میراتی که برای مردم ایران گذشته و یادی که از او به جا مانده است، چیزی جز موسیقی خوب و لذت بخش و خاطره ساز و خاطره انگیز نیست. من نمونه دیگری بین خوانندگان موسیقی (غیر سنتی ) مثل نوری نمی توانم پیدا کنم، هم به لحاظ سطح و سبک کار هم به لحاظ صدایی که داشت. شاید شباهت هایی در کارهای عباس مهرپویا* بشود با کار نوری یافت . خواننده یی هم به نام آرتوش** ترانه یی خوانده بود که می شد در ردیف همین سبک کار یعنی موسیقی که موسیقی سنتی نیست و با آنچه هم «موسیقی پاپ ایرانی» گفته می شود یکی نیست، قرار بگیرد اما نمی دانم به کار موسیقی ادامه نداد یا چطور شد کار زیادی از او شنیده نشد. نمی دانم اهل فن این نوع موسیقی و کارهای که هنرمندانی چون ویگن و فرهاد و فردویدون فروغی و فرامرز اصلانی را چگونه توصیف و گروه بندی می کنند. مثلا ویگن را سلطان جاز ایران می گفتند و من یادم هست در همان ایام در مقاله یی که اسم نویسنده آن یادم نیست خواندم که نویسنده ضمن شرح و توصیف این که موسیقی جاز چیست و چگونه و در کجا به وجود آمده است، بکار بردن صفت جاز برای نوعی موسیقی ایرانی و آن را موسیقی جاز ایرانی نامیدن را مورد انتقاد قرار داده بود و گفته بود موسیقی جاز ایرانی گفتن به نوعی از موسیقی ایرانی همان اندازه غلط است که مثلا بگوییم موسیقی آذربایجانی آمریکایی. به هرحال هنرمندان در نزد مردم عزیزند و «هنرمند هرجا که رود قدر بیند و در صدر نشیند» الا در رژیم منحوس روضه خوان ها که با هنرو هنرمند و به ویژه در موسیقی سر ستیز دارند تا آنجا که سازهای موسیقی در صدا و سیمای جمهوری جهل و جنایت آخوندی «ممنوع التصویر»هستند و نشان داده نمی شوند. اما مردم و جامعه پویای ایران آخوندها را وادر به عقب نشینهایی کرده اند و اکنون کسانی را همین رژیم ناچار است تکریم کند که سی سال پیش طاغوتی و مبتذل و... نامیده می شدند. در اینجا قسمتی از مطلبی را که در یادداشت دوسال پیش (تیغ سانسور بر گلسرخ لبنان ترانه) نوشتد بودم و ضمن آن چند خواننده خارجی را که صدا و سطح کار نوری را در ردیف آنها قرار داده بودم می آورم.
-------------------
محمد نوري خواننده پرسابقه با صداي بي نظير و سبك كار خاص خودش؛ نامي آشنا و هنرمندي محبوب نزد دوستداران موسيقي اصيل است. در اسفند ماه 1374 نشريه پويا، كه از سوي «كارگاه هنر وفرهنگ پويا» در پاريس منتشر مي شد، متن نامه او به حسين عليزاده را كه به خاطر انتصاب عليزاده به عنوان رياست هنرستان موسيقي نوری به او نوشته بود، درج كرد. اين نشريه ياد آور شده بود كه نامه آقاي نوري به استاد حسين عليزاده خصوصي بوده و خود آقاي نوري آن را براي انتشار در اختيار نشريه پويا قرار داده است. جملات آغازين نامه نشان دهنده اين بود كه ايشان سفري به پاريس و و گذري به كانون پوپا داشته است:« در دفتر كانون پويا در پاريس، نوار ويدئويي از شما ديدم و به مهارت شما درود فرستادم. آرزو دارم به اريكه يي بنشيند كه نجات موسيقي ابران را نويد دهد و شما به آنجا رسيديد كه بايد، تبريك ما را بپذيريد كه حق به حق دار رسيد». نامه حاكي از نگراني آقاي محمد نوري از وضع هنرستان موسيقي بود و در آن خطاب به آقاي عليزاده از جمله آمده بود:«آگاهی دارم به تلاشهاي پايا و پيگير شما، و هم از دانشتان به موسيقي و هم از خلق و خوي شما. به گمان من انسانهاي شريف نيمه موسيقي دان از تمام موسيقيدانان غير شريف- حتي اگر واگنر باشند ولي زير پرچم رايش سوم- شريف ترند. من شما را هم شريف مي دانم و هم موسيقي دان تمام. هنرستان عالي موسيقي، به دست نامبارك معدودي – صرفنطر از عده اي استاد با صلاحيت و قابل احترام – به جنازه اي تبديل شده است[...]»( نشريه پويا سال دوم شماره 15 ، ويژه نوروز- اسفند ماه 1374). چندي پيش در جستجوي اينترنتي تصادفا در یوتیوب به ترانه هايي از آقاي نوري برخوردم از جمله يكي از زيباترين آنها، «در خموشي هاي ساحل». در ويدئو یک كنسرت که در يوتیوب قرار داشت، خود آقاي نوري ، در معرفي اين ترانه مي گويد« اين آهنگ راهم شنيده ايد باز هم از خاطره هاي خود شماست از كشورهاي آمريكاي لاتن است و شعر آن از فروغ فرخزاد». اما متاسفانه اين ترانه زيبا و خاطره انگيز هم از دوران سياه حاكميت آخوندي زخم خورده است، چون وقتي نوري ترانه را مي خواند متوجه مي شويم كه مصرعي از آن، و زيباترين تصويري كه شاعر در اين شعر خلق كرده بود، از آن جراحي و خارج شده و چيزي ديگري جاي آن قرار گرفته است كه شعر فروغ نيست. آن قسمت تغير يافته اين مصرع بود:« مي تراود عطر بوسه از گلسرخ لبانت» كه تبديل شده به « مي ترواد عطر شادي از وجود گل فشانت». اگر چه مي شود تصور كرد كه چه بسا اكثر حاظران در آن كنسرت، با پي بردن به «تحول» و تغيير پديده آمده در يك مصرع از شعر فروغ، لبخندي باشند به نشانه اين كه درك مي كنند كه عقب راندن رژيم از مواضعي كه در دوران «صدر» ظهور «امام خميني»*** در ايران داشت، تا كنون گام به گام صورت گرفته است و گاه بعلت تشديد بيماري هاري و درنده خويي گردانندگان رژيم، اوضاع بسته تر شده و بايد به اين جنگ فرسايشي با رژيم آخوندي تا فروريختن آن ادامه داد؛ اما نمي دانم اگر فروغ فرخزاد زنده بود، چه احساسي به او دست مي داد و چه واكنشي نشان مي داد؟ آيا راضي مي شد كه شعر او به اين صورت در بيايد؟ فكر مي كنم آقاي نوري مي توانست اين توضيح را خود با لبخندي بدهد كه: شعر ترانه از فروغ فرخزاد است جز يك مصرع آن كه تغيير يافته است. اين بهتر مي بود و اگر چنين جمله يي را با پوزش از فروغ همراه مي كرد خيلي بهتر مي بود.رژيم ضد مردميِ سركوبگر‌ و زندگي سوز و شادي كش آخوندي كه مي خواست ملت بزرگ و جامعه پوياي ايران را مطيع و مهار كند و از مردم مريد و مقلد بسازد، در مورد محدويت براي هنرمند بزرگي مثل محمد نوري، وزير ارشاد اسلامي اسيق رژيم، عطاالله مهاجرني ضمن مطلبي به مناسبت در گذشت لوچيانو پاورتي در (شهريور ماه سال 86)، صداي محمد نوري را «از زمره صداي پاورتي» دانست، و با اشاره به اين كه پاورتي از اين امكان برخوردار بوده است كه صدايش ببالد و جمعيت صدها هزار نفري در لندن و سنترال پارك نيويورك براي شنيدن صدايش بروند، به خاطر محدويتهايي كه رژيم براي هنرمندي مثل نوري تحميل كرده، رژيمي كه خودش هم وزير سانسور آن بوده، اشك تمساح ريخت و در مقايسه وضع او پاورتي به کنایه نوشت« نوری می بايستی صدایش را کنترل کند تا از حد مجاز فراتر نرود.شرح اين هجران و اين خون جگر»
محمد نوري صدایی ماندگار در موسيقي ايران است كه شايد بيشتر قابل مقایسه باشد با خواننده پر آوازه سياه پوست آمريكايي دهه 50 قرن بيستم نات کینگ کل 1965-1919
و در اين سوي دنيا، با تينو رُسي فرانسوي متولد آژاكسيو در جزيره كرس 1983-1907

و كارلو بوتي ايتاليايي متولد فلورانس 1663- 1902 و، از سرزمین چسبیده به ایران خودمان، می شود با خواننده شهیر و فقید آذربایجان رشید بهبود اف مقایسه کرد.
روي همین موسیقی که برای ترانه در خموشيهاي ساحل بکار گرفته شده است و نوری توضیح داده بود که از آمریکای لاتین است، نات كينگ كل ترانه اي به اسم پريتند در سال 1953خوانده است. کسان دیگری هم از خوانندگان خارجی با همان ملودی ترانه خوانده اند.
محمد نوري ترانه ها ديگري هم با شعر شاعران نوپرداز خوانده است، كه ترانه يي با شعري از يدالله رويايي و ترانه يي با قسمتي از شعر آبي و خاكستري سياه حميد مصدق از آن جمله است.
روي نشانيهاي زير مي شود ترانه هايي از خوانندگاني كه نامشان برده شد، از جمله پريتند با صدای نات کينگ کل را شيند.
در خموشيهاي ساحل اجراي اصلي و جراحي نشده
http://shokri-yaddash.blogspot.com/

Nathaniel Adams Coles)Nat King Cole:
http://www.youtube.com/watch?v=ciS5GikZ5Jo


نات كينگ كل- ويدئو


رشید بهبود اف Rashid Behboudovhttp://www.youtube.com/watch?v=pF4AtDMskFI

منابع و توضيحات
* ترانه یی از مهر پویا http://www.youtube.com/watch?v=gMBtr5VnQYc

** ترانه نفرین از آرتوش
http://www.youtube.com/watch?v=8KllYCWR3PU

***- سخنان خميني در ديدار با گروهي از وعاظ مندرج در روزنامه كيهان 15 آبان 59 «... آنوقتها [ زمان شاه] يكي از حرفهاي كه هي رايج مي گفتند “ملت گريه“، براي اين[ بود] كه مجلس روضه را از دست ما بگيرند. از اين شيطنتها بايد يك قدري ترسيد و توجه بهش كرد از اين كه مجلس عزا را در نظر شما سست مي كنند... “ما انقلاب كرديم روضه ديگر لازم نيست“ از غلطهايي است كه توي دهنها انداخته اند. مثل اين است كه بگوئيم ما انقلاب كرديم ديگر لازم نيست نماز بخوانيم... خير ما ملت گريه سياسي هستيم كه با همين اشكها سيل جريان مي دهيم و خرد مي كنيم سدهايي را كه در مقابل اسلام ايستاده...»
پ- 11 مرداد 1389 – 2 اوت 2010



dimanche, août 01, 2010

تقابل مردمکشان خمینیست دو جناح، افشاگرخیانتها و جنایتها



ایرج شکری
  

تقابل مردمکشان خمینیست دو جناح، افشاگرخیانتها و جنایتها  

رفیق دوست، غرضی، محسن رضایی، موسوی


 
 
میر حسین موسوی در واکنشی به اظهارات محسن رفبق دوست وزیر سابق سپاه و رئیس اسبق بنیاد مستضعفان در مصاحبه با خبرگزاری فارس(*) به مناسبت سالگرد پذیرش قطعنامه 592 و آتش بس با عراق، و نیز به اظهارات محسن رضایی فرمانده کل اسبق سپاه که به همین مناسبت ادعاهایی کرده بود،از عملکرد خود به عنوان نخست وزیر «دوران دفاع مقدس» دفاع کرده است و به نوبه خود اتهاماتی به آنان وارد کرده است . رفیق دوست گفته است نامه رضایی (نامه یی که لیست بلند در خواست تجیهزات نظامی داشت) برای پایان دادن به جنگ نبود، برای فتح بغداد بود. سردار سپاه اسلام در دوران جنگ محسن رضایی هم مدعی شده است که « اگر دولت امكانات كشور را در اختيار رزمندگان قرار مي‌داد و همكاري‌هاي لازم با فرماندهان جنگ بعمل مي‌آمد، مي‌توانستيم در سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنيم». سایت کلمه وابسته به میرحسین موسوی موسوی روز 4 مرداد گزارش داد که او در سخنانی در برابرجمعی از « تشکل های سیاسی » کرج که به دیدارش رفته بودند گفته است که از 6 میلیارد در آمد نفت 4 میلیارد آن به جنگ اختصاص داشت. در گفته های هر دو طرف به روشنی نشانه های عملکرد ویرانگر و خیانتبار رژیم دیده می شود که پیش برد سیاست ایران بربادده و توسعه طلبانه و ضد مردمی خمینی بود.سیاستی که عناوین اهداف مختلفی از قبیل نجات مردم مسلمان عراق از سلطه رژیم کافر بعثی، جنگ اسلام با کفر، جنگ حق علیه باطل ، فتح قدس از راه کربلا و «جنگ جنگ تا رفع فتنه از عالم» به آن داده بودند و بعد از پایان جنگ دیگر اسم »دفاع مقدس» گرفت. سیاستهایی که بهای بسیار بسیار سنگین آن را مردم ایران هم با قریانی و مثله و معلول شدن نوجوانان دانش آموز و سربازان ایرانی در جبهه ها ، و هم با تحمل سرکوبی شدید و اختناق در داخل کشور و نیز با تحمل زندگی مشقت بار و انواع کمبودها در زمینه نیازهای زندگی می پرداختند. در این نوشته قصد پرداختن و نقد همه نکات اظهارات این مهره ها و کارگزاران رژیم منحوس اسلامی نیست. درمورد جند نکته مطالبی برای یادوری و توجه ذکر می شود.، در ضمن چون میرحسین موسوی هشدار و اخطاری در مورد افشای دلایل استعفایش داده است، متن استعفای علنی او در شهریور سال 67 - که بشدت مورد عتاب و انتقاد خمینی قرار گرفت و برای تنبیه او تعزیرات حکومتی را که در اختیار دولت قرار داده بود از دولت گرفت و به مجمع تشخیص مصلحت واگذار کرد-، ضمیمه این یادداشت می کنم. متن غیر علنی استعفای موسوی هم اخیرا به نقل از انقلاب اسلامی در هجرت در پژواک ایران درج شد (**). لازم به یاد آوری است خامنه ای در دروهه ریاست جمهوریش از ابتدا تمایلی به نخست وزیر شدن موسوی نداشت و در دوره دوم ریاست جمهوری گویا کاندیدای مورد نظرش مصطفی میرسلیم بود ولی با نامه گروهی از نماینده های خط امامی مجلس به خمینی مبنی بر صلاح نبود تغییر نخست وزیر در شرایطی که رژیم قرار داشت و تایید نظر آنان توسط خمینی، خامنه ای ناچار شد او را به نخست وزیر برگزیند. البته در مورد انتخاب وزیران چانه زنی بین طرف صورت گرفت. درهمین استعفانامه علنی هم می شود به روشنی دریافت که وزارتخارجه تقریبا خارج از کنترل او عمل می کرده است.
تانکهای لشکر 92 زرهی به دستور محمد غرضی تخریب شده بود

اظهارات محسن رفیق دوست برای وانمود کردن این که موقع پذیرفتن آتش بس وضع رژیم در صحنه جنگ بد نبود، پر از تناقض گویی است و این حاج آقای خر گردن و سرتیپ پاسدار (که نقش او در ماجرای به شهادت رساند سران خلق ترکمن را نباید فراموش شود) ، به نحوه ابلهانه و با اظهارات متناقضی سعی کرده به مردم بقبولاند که هم ادامه 6 سال جنگ بعد از آزادی خرمشهر کار درستی بوده است هم خمینی که تنها کسی بود که شعار «جنگ جنگ تا رفع فتنه
» از عالم را می داد، تصمیم درستی گرفت که قطعنامه را پذیرفت و اصلا از پذیرفتن آن هم ناراحت نبود! معلوم نیست که اگر خمینی با تصمیم درست و با یقین به درهم ضربه زدن به صدام بود که آتش را پذیرفت چرا پذیرفتن آتش بس را تلخ تر ازمرگ و مثل نوشیدن جام زهر دانست و گفت با آن تصمیم اگر آبرویی داشت، آن را برای مصلحت نظام با خدا معامله کرد، همان خمینی که یکسال قبل پذیرفتن آتش در پیام به زائران حج در مرداد 66 گفت« رها کردن یک ملت و یک کشور ویک مکتب بزرگ در نیمه راه پیروزی، خیانت به آرمان بشریت و رسول خداست. لذا تب جنگ درکشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست». به علاوه اگر پذیرفتن آتش بس بعد از 6 سال ادامه آن جنگ خونین پوچ از بعد از آزادی خرمشهر دست یافتن به نیتجه مطلوب بوده است، چرا این حاج آقای خر گردن، اقدام رفسنجانی برای اعلام پذیرش قطعنامه 598 توسط خودش که فرماندهی جنگ به او واگذار شده بود را «یک انتحار سیاسی»و تلاش او برای مانع شدن از اعلام آن توسط خمینی را«فداکاری» بزرگ رفسنجانی نامیده است؟ پاسدار رفیق دوست جنایتکار دو دروغ بزرگ هم در آغاز مصاحبه اش گفته است. یکی این که چون زمان شروع جنگ ارتش به دلیل این که در انقلاب «توسط مردم» صدمه خورده و ناتوان بود و آمادگهای لازم را نداشت، پاسداران ناچار شدند به جبهه بروند و در همین دروغ یک شاهد و نمونه یی هم ذکر کرده است: « در حقيقت در زمان آغاز جنگ تحميلي به خوزستاني حمله شد كه لشكر 92 زرهي آن فقط 2 تانك در اختيار داشت و بقيه‌اش توسط مردم از كار افتاده بود»، نیمی از این ادعا درست و نیمی از آن دروغ وتحریف واقعیت است. در مورد ارتش باید گفت اگر چه ارتش در قیام بهمن ماه با یوروش مردم به پادگانها صدمه دیده و به خاطر نقش سرکوبگری که نهاد و سازمان ارتش در رژیم شاه داشت، امواج انقلاب آن را تا حد زیادی بهم ریخته بود، اما اگر خمینی گذاشته بود که ارتش شاهنشاهی آنگونه که آن روزها خواست گروههای سیاسی پیشرو ونظامیان مردم دوست بود توسط شوراهای متشکل از نمایندگان سربازان و درجه داران و افسران بازسازی شود، ارتش نوینی با انسجام و انظباط نوین و در خدمت میهن می توانست ساخته شود، اما یاران خمینی به شکل تحریف آمیزی به آن عنوان انحلال ارتش دادند، تا ارتش را با گماشتن عناصر فرصت طلب و ضد کمونیست در پستهای فرماندهی، به خدمت «اسلام» در آورند و تحت فرماندهی امام قرار بگیرد تا در سرکوبی شوراهای ترکمن صحرا و مردم کردستان مورد استفاده قرار بگیرد. پاکسازیهای خلخالی و استقرار نماینده های خمینی و دفاتر سیاسی – ایدئولوژیک که توسط آخوندهای نفهم اداره می شد خود از عوامل بهم ریختگی ارتش بود. اما در مورد لشکر زرهی اهواز و این که تانکهای آن را مردم از کار انداخته بودند این یک تحریف واقعیت است. تانکهای لشکر 92 زرهی را محمد غرضی زمانی که استاندار خوزستان بود از کار انداخت. این عنصر تبهکار که در آغاز روی کار آمدن خمینی دست به کار سازمان دهی دستگاه امنیتی برای رژیم خمینی شده بود شده و در تشکیل سپاه پاسداران هم نقش داشت، از اولین شاهکارهایش ربودن و بازداشت فرزند  آیت الله طالقانی بود(اگر چه در مصاحبه یی با روزنامه اعتماد ملی در مهر 86 منکر دست داشتن در آن شده است). غرضی در زمان کشف طرح کودتای نوژه در تیرماه 59، استاندار خوزستان بود. او با خبردار شدن از کشف کودتا  به لشکر 92 زرهی رفته و فرمانده لشکر را برکنار و گروهی را از افسران را نیز دستگیر و زندانی کرده بود. این اقدام او سبب فرار گروهی از افسران شده بود. این اقدامات از اختیارات استاندار نبود. این امر در آن زمان در اختلاف بین بنی صدر رئیس جمهور با سایر «یاران امام» علنی شد. علاوه بر آن گفته می شد که غرضی دستور داده بودهمه تانکها را که ازنوع چیفتن یعنی مدرنترین تانکهای ارتش بودند، تخریب کرده و همه را ازکار بیاندازند. غرضی در مصاحبه یی در اول مهر 86 با روزنامه اعتماد ملی (***) اختلافاتی را که با بنی صدر داشته است از جمله اعتراض بنی صدر به اقدام او در لشکر 92 زرهی را یاد آوری کرده و با اشاره به این که گروهی از فرماندهان لشکر را دستگیر و زندانی کرده بود و 52 تن از افسران آن لشکر هم فرار کرده بودند، اقدام خودسرانه خود را اقدامی علیه کودتا نامیده و مدعی شده است که:« فرمانده ارتش مطلع نبود در لشكر92 چه می‌گذرد من از كودتا جلوگیری و عناصر كودتاگر را زندانی كرده بودم. لشكر 92، سه تیپ داشت كه هر سه ماموریت مرز داشتند یك روز ظهر به ما خبر دادند و گفتند كه سه تیپ برگشته‌اند و لوله‌های توپ‌هایشان هم به سمت استانداری است» . این اظهارات غرضی تاییدی بر این است که در زمان کودتای نوژه «تیرماه 59» لشکر 92 سه تیپ عملیاتی داشته که در مرز بوده اند، اما به گفته وی هر سه تیپ از مرز برگشته و لوله های توپ تانکهاشان(سه تیپ ) استانداری را نشانه گرفته بود! بنابر این اگر بنا بر اظهارات رفیق دوست، در زمان آغاز جنگ(31 شهریور 59) در لشکر 92 زرهی خوزستان تنها دو تانک سالم وجود داشته، دلیلش نه تخریب آنها توسط مردم در انقلاب، بلکه تخریب به دستور غرضی بوده اس.
یک نکته هم در اینجا خوبست یاد آوری شود و آن این که در تمام این سالها، آن چه از زبان این یا آن مقام رژیم و این یا آن پاسدار در مورد جنگ شنیده می شود چنان است که گویی این تنها سپاه پاسداران بوده است که در جنگ بوده و جنگ را پیش می برده و قهرمانان آن چنگ هم پاسدارانی چون باکری و کاظمی و همّت و «ممد» بوده اند، در حالی که نقش ارتش در آغاز جنگ در جلوگیری از پیش روی عراق تعیین کننده بود. عملیات گسترده نیروی هوایی ضربه های کاری به عراق وارد کرد. عملیاتی که اصلا انتظارش نمی رفت. چون در بیرون از ارتش،تصور بر این بود که اداره و اختیارنیروی هوایی در زمان شاه در دست مستشاران آمریکایی بوده است و آمریکائیها به فرماندهان و افسران ایرانی میدان نمی دادند و نیروی هوایی با رفتن مستشاران باید بیشتر ازسایر بخشهای ارتش بهمه ریخته و نا کار آمد باشد. ازکودتای نوژه هم زخم عمیقی برداشته بود. نیروی دریایی با عملیات مروارید در 7 مهر ماه 59 که با هماهنگی با نیروی هوایی صورت گرفت، ضربه سنگینی به نیروی دریایی عراق زد و با اشغال و انهدام دو اسکله نفتی البکر و الامیه عراق را از صدور نفت از خلیج فارس محروم کرد و این البته با دانش نظامی و جانبازی مهین پرستانه نفرات ناوچه پیکان و فرمانده آن ناخدا همتی ممکن شد که خود و تنی چند از همرزمانش در آن عملیات جان باختند، اما کسی اسم آنها را از سران رژیم نشنیده و نمی شنود.
طرح جنگی پاسدار رضایی بردن 8 میلیون نفر به جبهه

محسن رضایی فرمانده اسبق سپاه که در زمان جنگ وقتی در تلویزیون ظاهر می شد که شرح فتوحات «رزمندگان اسلام» را بدهد گاه از نیروهای عراقی یا از صدام حسین با صفت «متجاوزگر»! یاد می کرد و در رزمندگان اسلام به رهبری «خمینی بت شکن» چنان توانایی می دید که پرچم اسلام را بر فراز «کاخ سیاه» و کرملین برافرازند، در سخنانی در جمع «گروهی از رزمندگان دفاع مقدس» که روز 28 تیر ماه خبرگزاری فارس آن را منتشر کرد گفته است که:« اگر دولت امكانات كشور را در اختيار رزمندگان قرار مي داد و همكاري هاي لازم با فرماندهان جنگ بعمل مي آمد، مي توانستيم در همان سال پنجم جنگ، بغداد را فتح كنيم». این سردار سپاه اسلام گویا فراموش کرده است که سال پنجم جنگ یعنی سال 1365 یعنی همان سال برملا شدن «ایران گیت» است که ریاست مجلس خط امامی که رفسنجانی بود و دولت همه با اذن و هدایت امام راحل در آن برای خرید شرکت داشتند ، چنان که حدود دو هفته بعد از اعتراف رفسنجانی به سفر مک فارلن به ایران، وقتی 8 نماینده مجلس ( از جمله جلاالدین فارسی، نیک روش، محمد خامنه ای و فهیم کرمانی) در روز 25 آبان 65 در سوالی با یاد آوری این که « وزارت خارجه عهده دار سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و تعیین خط و مشی با مقام معظم رهبری[خمینی] و مجلس است» از وزارت حارجه در مورد این ماجرا و این که ارتباط با دولت آمریکا در چه سطح بوده است، سوال کردند خمینی در سخنانی به شدت آنها را مورد حمله قرار داد بدون ذکر نام بعضی آنها را «پوچ و بد تر از اسرائیل نامید» و تاکید کرد که :« امیدوارم شما توجه کنید به دنیا، توجه کنید به قدرت خودتان، نشکنید این قدرت را، دل ملت را نشکنید، هی تندرو، کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است. ...رئیس‌جمهور آمریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید تبدیل به کاخ سیاه شود گرچه همیشه بوده است». آنها هم سوال خود را پس گرفتند. در آن ماجرا که معلوم شد یک هواپیما حامل اسلجه از اسرائیل هم در فرودگاه تبریز فرود آمده بوده است، از عدنان قاشچقی میلیاردر سعودی تا عناصری از رژیم اسرائیل مثل یعقوب نیمرودی، دیوید کمیشه ، امیرام نیر، یک عامل ساواکی – سیا یی ایرانی به نام منوچهر قربانی فر همه شرکت داشتند. رژیم آن سال را سال «ضربه نهایی» به دشمن اعلام کرده بود. این پاسدار جنایتکار فراموش کرده است که با چه طرح و ارزیای مسخره می خواست سال 65 را به سال ضربه نهایی رژیم به عراق تبدیل کند. او در سخنانی در 10 خرداد سال 65 که در رسانه های رژیم منعکس و منتشر شد، گفت:« جمهوری اسلامی سال جاری را به عنوان سال سرنوشت قلمداد می کند... تاکنون در جنگ تنها 2 درصد نیروی مردمی و 12 درصد از نیروی اقتصادی کشور به کار گرفته شده است و بر اساس طرحی تمام هنرستانها شروع به ساخت مهمات و ادوات نظامی خواهند کرد،...رزمندگان ما برای پیروزی احتیاج به هواپیما و تانکهای پیشرفته ندارند. تنها کافی است ما چهار برابر عراقی ها نیروی پیاده با اسلحه سبک وارد میدان کنیم تا بر دشمن صهیونیستی غلبه کنیم» این عالیجناب در ادامه فرمایشات، نبوغ عظیم سیاسی – نظامی خود را به نمایش گذاشته فرمودند:« تازه عراق قسمتی از ملت ما بود افعانستان هم جزو کشور ما بوده و قسمتی از پاکستان و قسمتهای مهمی از روسیه شوروی، همه اش را در دویست سال گذشته از ما گرفتند. به این دلیل که تا آخر نرفتیم، ولی این بار رهبری وملت مثل گذشته نیتست و امیدواریم بتوانیم با سرعت، 8 میلیون جمعیت را به جبهه های جنگ اعزام بکنیم. ما اگر خط را تا آخر نبریم و نصفه ول کنیم دوباره همان سرگذشت 200 ساله تاریخ تکرار میشه. امام صحبت می فرمایند که این با ر بایستی همه به جبهه بروند. خواهران ما، پدران ما، حتی کودکان ما هم بایستی برنامه خودشانرا در جنگ مشخص کرده باشند» آن فرمان «امام» طراحی نبوغ آسای جنگی در چند ماه بعد در زمستان همان سال در چند رشته عملیات تحت نام کربلا شماره گداری شده حاصل بسیار خونین خود را به بار آورد که انبوهی از هزاران کشته و زخمی بود. در زمان واشنگتن پست(19 بهمن) به نقل از یک تحیلیگر نوشت که رژیم خمینی برای بدست آوردن هر یک متر مربع یک سرباز قربانی کرده است. شرحی که در یک وبلاگ متعلق به رزمندگان اسلام(


ازچگونگی عملیات کربلا-5 داده و آن چه را هم که تلاش کرده به عنوان « دستاوردهای نظامی و دیپلماتیک» نشان دهد خیلی مسخره است( از جمله سرنگون شدن هواپیمای مسافر بری ایران توسط آمریکا یا تشدید جنگ شهرها توسط عراق) و اعتراف ضمنی به تلفات، بیانگر هزینه سنگین و دستاورد ناچیز آن عملیات است. حالا بماند که اگر بفرض رژیم تا بغداد می رفت، با وضعیتی به مراتب بدتر رو به رو می شد که بر سر صدام در ماجرای کویت به آن دچار شد. به ویژه آن که چنان اقدامی کشورهای عرب را پشت سر صدام حسین قرار می داد تا از «میهن عربی - اسلامی» در برابر «فارسهای مجوس» دفاع کند.


سالها سوزاندن دو سوم در آمد نفتی کشور در تنور جنگ

اما این گفته میرحسن موسوی که از 6 میلیارد دلار درآمد نفت 4 میلیارد دلار آن در به جنگ اختصاص داشت، با توجه به این که امکان پایان دادن به جنگ در همان آغاز در سال 60 با دریافت غرامت و هم بعد از آزادی خرمشهر وجود داشت، حکایت از خیانت عظیمی است که در ادامه جنگ به مردم ایران شده است و «دولت خدمتگزار» نمی تواند شانه از مسئولیت خود در این زمینه خالی کند به ویژه آن که خود از کسانی بود که محکم تر از سایرین در برطبل جنگ می کوبید و بر شیپور آن می دمید و بسیجیان را روانه میدانهای مین و گودالهای مرگ می کرد.
ریخت و پاشها در خرید های قاچاق حساب و کتابی نداشت. دزدی و غارت در بودحه های جنگی و و بی اعتنایی به جان انسانها از ویژگیها «دفاع مقدس» بود . بخشی از آن ریخت و پاشها در سخنان هادی غفاری در مجلس در شهریور سال 67 در انتقاد از عملکرد رفیق دوست منعکس است که ضمیه است
«حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله »، باز تولید استبداد نبود؟
نکته دیگری هم که در سخنان موسوی بود و لازم است یاد آوری شود تا این کارگزاران نظام منحوس جمهوری اسلامی بدانند که با گذشت زمان نمی توانند از گذشته پر ظلم و جور خود نسبت به مردم فرار کنند این است که حضرتش «تلاش برای از بین بردن تشکل های سیاسی و صنفی را اقدامی برای بازتولید استبداد» دانسته و گفت است: «پهلوی دوم هم در سالهای آخر رژیم سابق حزب رستاخیز را به عنوان تنها حزب مجاز کشور اعلام کرد و همه دیدیم که سرنوشت او چه شد ». راستی آیا از بین بردن تشکلهای سیاسی و صنفی و باز تولید استبداد در دوره چهار پنج ساله اخیر شروع شده یا این که زمینه باز تولید استبداد از قبل از ورود «امام» به ایران آماده سازی می شد و با ورود او در شعار «حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله» در خیابانهای شهر و در سنگ پرانی و یورش باندهای اراذل و اوباش مرید امام خمینی به اجتماعات گروههای سیاسی طنین انداز بود حزب الهی هایی که روزنامه جمهوری اسلامی تحت اداره جناب موسوی از بدو انتشار، بلندگو و تشجیع کننده آنان بود؟ آیا این « امام بزرگوار» نیود که هم در سخنان سوم خرداد 58 در تشریح برنامه کوتاه «مدت و بلند مدت» برای امت، مبارزه با دگر اندیشان و روشنفکران به نحوی «بدتر از مبارزه یی که با شاه کردند» را به عنوان تکلیف شرعی برای آنان تعیین کرد و هم در سخنان 26 مرداد ماه همان سال اظهار تاسف کرد که چرا از اول همه احزاب و سازمانها و جبهه ها و مطبوعات را تعطیل و چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن دست اندرکاران آنها برپا نکرده است؟ آیا این جناب میرحسین می سوی نخست وزیر نبود که یک انتخابات آزاد برای یک تشکل تخصصی مثل سازمان نظام پزشکی کشور را تحمل نکرد و آن را منحل و پزشکان کشور را مورد تهمت و برچسب زنی قرار داد و گروهی از پزشکان را به همراه اعضای هیات مدیره آن مورد تعقیب و دستگیری آزار و قرار گرفتند و به تبعید محکوم شدند؟ (****) و اکنون خود ایشان و کروبی و خاتمی از سوی جناح رقیب به انواع برچسبها مزین می شوند.


منابع و توضیحات:متن استعفا نامه میرحسین موسوی که آن را به رئیس جمهور وقت سید علی خامنه ای فرستاده بود و روز 15 شهریور 67 از رادیو رژیم خوانده شد.
«برادر گرامی ججت الاسلام و المسلمین سید علی خامنه ای ریاست محترم جمهوری، با سلام و درود فراوان به اطلاع می رساند:
1- برادر گرامی و متعهد مسعود روغنی زنجانی در روز 67/6/13 از مسئولیت وزارت برنامه و بودجه استعفا دادند و این استعفا در شرایطی است که تصمیم گیری برای انتخاب وزاری نیرو، جهاد سازندگی و بازرگانی هنوز مبهم است. با توجه به جهت گیری روشن مجلس در امور و مختلف و اطلاعاتی که از داخل مجلس محترم در دست است احتمالا بین 5 تا 8 وزیر از افرادمعرفی شده رای لازم را برای ادامه مسئولیت به دست نخواهند آورد و معنای این شرایط آن است که دولت در وضعیت کنونی کشور در تعدادی از وزارتخانه های حساس برای مدت نامعلومی وزیر نداشته باشد.
2- با توجه به جمیع جهات ذکر شده و نیز مشکلات انتخاب وزرا که در انتخاب هر فردی بروز می نماید که حتی در مواردی انتخاب یک وزیر به بیش از یکسال انجامیده است و از آنجا که این جانب اصالت را- در اختلافاتی که بین سه مرجع ریاست جمهوری، نخست وزیر و مجلس پیش می آید-، براساس روح قانون اساسی و نیز صلاح کشور، تمایل مجلس منبعث از آراء ملت می دانم و معتقدم که در چنین مواقعی مصالح مملکت ایجاب می نماید رئیس جمهوری و نخست وزیر بدان تمکین نمایند، بدین وسیله بر اساس اصل 135 قانون اساسی، استعفای خود را تقدیم می نمایم. امید است این استعفا شرایط لازم را برای تشکیل دولتی که نخست وزیر آن می تواند با استفاده از رهنمودهای مقام معظم ولایت فقیه و نیز با استفاده از تمام اختیارات آمده در اصل 134 قانون اساسی از جمله بخشهای تردید ناپذیر آن نظارت اختیارات برکار وزیران ، هماهنگ ساختن تصمیات دولت در تما زمینه های اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی ، سیاست داخلی و خارجی و نیز تعیین برنامه و خط و مشی دولت است با اقتدار عمل نماید، فراهم سازد.
3- با توجه به اصل 135 قانون اساسی تا تعیین دولت جدید این جانب به وظایف قانونی خود به صورت کامل ادامه خواهم داد و اعضای دولت خدمتگزار با نشاط قدرت وظایف خود را با توانمندی انجام خواهند داد. 4 بدیهمی است که تا انتخاب دولت جدید برادر دکتر ولایتی، به عنوان وزیر خارجه کشورمان، با پشتیبانی کامل نظام بیانگر نظرات رسمی جمهوری اسلامی در مذاکرات ژنو باشند و بتوانند با رهنمودهایی که به صورت مستقل از رؤسای محترم سه قوه کسب می نمایند ب وظایف خود ادامه دهند.
ضمنا فرصت را مغتم شمرده اعلام می دارد: الف) اگر دولت خدمتگزار در طول سالهای دشوار و سراسر جنگ و جهاد گذشته توانسته باشد با توفیقات الهی خدمات مورد رضایت مردم مؤمن و ادارهً کشورمان انجام دهد، به یقین جز در سایهً حمایتهای همه جانبهً رهبر کبیر و عظیم الشأن انقلاب و مردم ایثار ر و شهید پرورمان نبوده است.
معجزه دفاع مقدس و ایستادگی و مقاومت 8 سال گذشته از آن امام و امت بزرگوار اوست و اگر دولت توانسته باشد در این سالیان تنها لیاقت عنوان خدمتگزار مردم را برای خود حفظ کند،بزرگترین افتخا را کسب کرده است. و با این وصف این جانب خود را در مقابل امام امت و امت بزرگوار امام حقیر و می یابم. ب) بنده به عنوان یک خدمتگزار کوچک، در هر شرایطی و در خد توان زیر فرمان نخست وزیر محترم جدید و دولت او خواهم بود و انشاالله از خدمات ناچیزی که ممکن است از دست این جانب برآید غفلت نخواهم کرد. قدرتهای مستکبر جهانی و ایادی آنها باید بدانند که درکشور اسلامی و انقلابی یا اختلاف سلیقه و نظر درسیاستهای داخلی و خارجی نیم تواند سبب فراموشی ضرورت وحدت صفوف در مقابل توطئه های آنان، به ویژه توطئه شیطان بزرگ، آمریکا باشد و ملت رشید ما به یقین می داند که در یک جامعهً آزاد و سربلند که آثار دیکتاتوری و وابستگی از آن رخت بر بسته، آمد و رفت دولتها یک امر طبیعی است و انشاالله توام و با خیر و برکات برای مردم است».
خامنه ای استعفای موسوی را نپذیرفت. درهمان روز رادیو رژیم گزارش داد که در پی استعفای موسوی، خمینی نامه یی خطاب به نخست وزیر فرستاد و متن کامل نامه به شرح خوانده شد:
« جناب آقای موسوی نخست وزیر محترم؛ نامه استعفای شما باعث تعجب شد. حق این بود که اگر تصمیم به این کار داشتید لااقل من و یا مسئولین رده بالای نظام را در جریان می گذاشتید. در مانی که مرم حزب الله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه می برند چه وقت گله و استعفا است؟ شما در سنگر نخست وزیری در چارچوب اسلام و قانون اساسی به خامت خود ادامه دهید. در صورتی که نسبت به بعضی از وزرا به توافق نیم رسید، چون گذشته عمل میشود. این حق قانونی مجلس است که به هر وزیری که مایل بود رأی دهد.تعزیرات از این پس در اختیار مجمع تشخیص مصلحت است که اگر صلاح بداند به هر میزان که مایل باشد، در اختیار دولت قرار خواهد داد. همه باید به خدا پناه بریم و در و در موقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از این گونه مسائل در طول انقلاب زیاد دیده اند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهد داشت. از آن جا که من به شما علاقمندم انشاالله عندالملاقات مسائلی است که کوشزد مینمایم. والسلام- روح الله الموسوی الخمینی».
و باز هم در همین روز رادیو رژیم خبر داد که میرحسین موسوی با ارسال نامه یی به خمینی استععفای خود را پس گرفت.
متن نامه میرحسین موسوی به این شرح بود:« محضر مبارک مقام رهبری حضرت امام خمینی، ضمن تقدیم سلام و تحیات، پیام پدرانه و هشدار دهندهً حضرت عالی را به گوش جان شنیدم. این جانب عزت و مصلحت را در تبعیت از مقام معظم رهبری می دانم و استعفای خود را، ه با انگیزه دلسوزی برای اسلام و مصلحت کشور تقدیم نموده بودم، پس می گیرم. مسائل و مواردی که چاره جویی آنها را به مصلحت کشور می دانم؛ حضورا عرض می کنم و در هر حال مطیع امر رهبری به عنوان یک مرید ومقلد بوده و هستم».
سخنان هادی غفاری در مخالفت با وزیر سپاه. کیهان 21 شهریور 1367(12 سپتامبر 1988).
هادی غفاری در مورد سوء استفاده و حیف ومیل اموال و خریدهای کلان و پرداخت قیمتهای بسیارگزاف برای کالاها تا چند برابر قیمت واقعی آنها و رقابت در این زمینه بین ارتش وسپاه، از جمله گفت«...نوع دیگرِخرید، ها اغلب خریدهای گران و تقلبها جزء آن است، خریدهای نقدی فوری است. اینها یا به عمد می گذارند بعضی از اقلام حیاتی و مورد نیاز تمام شده وامکان بازارهای مکاره فراهم گردد یا در اثر سهل انگاری و بی کفایتی و قتی کالا مهمی مثل نخل بخیه یا باند قهموه یی به اتمام می رسد، با ماندن هزار مجروح روی دستشان، تازه به فکر خرید آنها می افتند... آنها وقتی با شکم پاره و جمجمه شکسته از جراح و متصدی اورژانس می شنوند که نخ بخیه و باند قهوه یی موجود در انبارها تمام شده وتازه عده ییم خواند با وضعی که گفته شد برای خرید بروند نسبت به همه بد بین شده و به تمام مقدسات بدوبیراه می گویند و علیه تمام مسئولان شعار می دهند». وی در مورد خطرهای بهداشتی که توسط وزارت سپاه به وجود آمده است گفت:« اینها انواع مواد شیمیایی را تحت عنوان تحقیقات؛ روی گوسفند آزمایش می کنند و کمی بعد گوسفندهای مریض را به عنوان انی که خوب شده اند، به مردم فروخته اند بدون این که نگران بیماری و الودگی مردم باشند... دیگر گوشت آلوده به انگل گاو را، که بهداشت پس از بازدید مصرف آن را ممنوع اعلام کرده است،به بهانه این که خوش رنگ است و ظاهرا خوب است و میکرب را نمی بینند به خورد بچه های بسیجی دادند. کسانی که اینه به کار تدارکات غذایی جبهه و جنگ گماشته اند، میکرب و انگل را تا به چشم خود نبینند باور نمی کنند». او در مورد سوء استفاده های مالی در وزارت سپاه گفت«... فقط در سال 66 بودجه جاری ترابر سنگین بیشتر از یکصد میلیارد ریا ل بوده است که تمام آن با ناراضی تراشی ، گرفتن جلو ماشینها؛ مختل نمودن حمل و نقل عمومی و وارد کردن ضرر و زیانهای دیگر بابت کرایه خودروهای سنگین پرداخت شده است. با مبلغ فوق به راحتی می شد دوهزار دستگاه ماشین سنگین با قیمت آزاد و یک ترمینال مجهز با پرسنل افی برای این وزارت تهیه کرد.. با این تعداد می توانستیم 50 لشکر را هریک با چهل خودرو ینگین مجهز نماییم».
* مصاحبه رفیق دوست:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8904280382

** متن محرمانه استعفای موسوی:
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=24640

*** مصاحبه غرضی با اعتماد ملی به نفل از آفتاب:

محسن رفیق دوست در مصاحبه شهروند امروز:
«آقاي غرضي داعيه فرماندهي داشت اما اين داعيه در سپاه خريداري نداشت. يادم هست روزي كه ايشان قرار بود پست عمليات را به ابوشريف تحويل بدهد، ناراحت بود. ايشان با كراهت از سپاه بيرون رفت. يا حاج داود كريمي. او خودش از سپاه رفت كسي به او نگفت كه از سپاه برود».
http://shahrvandemroz.blogfa.com/post-490.aspx

**** در سال ۶۵ پزشکان کشور به لایجه یی در مورد سازمان نظام پرشکی کشور که دولت میرحسین به مجلس برده بود و این سازمان را از یک سازمان تخصصی- صنفی انتخابی به یک سازمان انتصابی تحت کنترل و زائده یی متصل به دولت تبدیل می کرد، اعتراض داشتند. در آن زمان پرشکان کشور در اعتراض به این لایحه روز ۲۳ تیر ماه دست از کار کشیدند. واکنش میرحسین همراه با دست اندرکاران خط امامی در دستگاه قضایی مثل موسوی خوئینها تهدید و بعد سرکوبی و دستگیری و محکوم کردن به تبعید پزشکان بود. در آن زمان بیش از ۴۰۰ تن از پزشکان کشور فقط به خاطر زیانبار بودن و غیر قابل قبول بودن تبدیل سازمان نظام پزشکی به یک زائده دستگاه دولت دستگیر شدند. منافی که بعد از دستگیری پزشکان معترض انحلال سازمان نظام پزشکی ایران، از سوی میرحسین موسوی به ریاست سازمان نظام پزشکی جمهوری اسلامی گمارده شده بود در ۲۶ شهریور اعلام کرد که دکتر محمد علی حفیظی رئیس برکنار شده سازمان نظام پزشکی ایران به ۱۸ ماه تبعید در کرمان محکوم شده و ۴ تن دیگر از پزشکان عضو آن سازمان نیز به مدت ۱۲ تا ۱۸ ماه تبعید در شهرهای دیکر محکوم شده اند. جناب میرحسین نخست وزیر „انقلابی مسلمان“ در آن زمان در حکم انتصاب معافی به ریاست نظام پزشکی رژیم، به او تاکید کرد که:«توجه دارید که برخورد جنابعالی به عنوان نماینده دولت و در این سمت با معدود افراد سود جو و ضد انقلاب که شرف اجتماعی و حرفه یی و نام و لباس مقدس پزشکی را در شرایط اوج ایثار و ایستادگی ملت بزرگ در مقابل استکبار به ارزشها و امتیازات آمریکایی فروخته اند، قاطع و انقلابی خواهد بود». اکبر محتشمی که حالا او هم به جرگه « اصلاح طلبان» پیوسته است در آن زمان وزیر کشور بود و مجری سرکوبی پزشکان. وی نیز در اطلاعیه یی که در فردای اعتصاب پزشکان در روزنامه جمهوری ۲۴ تیر هم به چاپ رسید، به پزشکان معترض برچسب «عوامل نفوذی استکبار جهانی» را چسباند و آنان را متهم کرد که ت«حت عنوان نظام پرشکی دست به تحرکاتی زداه اند که در پیروزی قریب الوقوع رزمندگان اسلام بر صدام سنگ اندازی و „ برای امپریالیسم جهانی زمینه سازی می کنند...»
پ – 10 مرداد 1389 – اول اوت 2010
http://iradj-shokri.blogspot.com

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن