mercredi, août 31, 2016

ترانه ای بدون ساز در وصف شیراز و شیرازی ها که در آن حنجره ها کار سازها را کرده اند


ترانه ای بدون ساز در وصف شیراز و  شیرازی ها که در آن حنجره ها کار سازها را کرده اند

شعر از بیژن سمندر
کاری از شیرازی های مقیم فیس بوک!!پ
بسیار زیبا و شنیدنی

عمارت عفیف آباد معروف به باغ گلشن

عمارت باغ شاپوری

mardi, août 23, 2016

بابت «اطلاع رسانی»، از وزارت دفاع روسیه «کمال تشکر را داریم»


پاسدار سرتیپ دهقان و ژنرال (ارتشبد) سرگئی شویگو وزیر دفاع فدراسیون روسیه

Sergey_Shoigu

آرم وزارت دفاع فدراسیون روسیه

 



بابت «اطلاع رسانی»، از وزارت دفاع روسیه «کمال تشکر را داریم»

ایرج شکری
هردم از گردش کار خر تو خری نظام آخوندی - اسلامی «جلوه» تازه ای با در جه بالاتری از این ویژگی از آنچه قبلا دیده شده بود، نمایان می شود. این بار مساله با افتضاح بیشتری به نمایش گذشته شد. مساله استفاده روسیه از پایگاه هوایی همدان برای عملیات و بمباران هدفهایی در سوریه را، نه وزارت دفاع یا شورای امنیت ملی یا وزارت خارجه رژیم، بلکه وزارت دفاع روسیه روز ۱۶ اوت برابر ۲۶ مرداد رسما اعلام کرد. حتی بعد از این اعلام، پاسخ شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم به سوالی در این زمینه توسط ایرنا خبرگزاری رسمی رژیم، جواب صریحی نبود، چیزی مثل تایید ضمنی بود. ایرنا در همان روزی که بیاینه وزارت دفاع روسیه منتشر شد، اظهار نظر علی شمخانی در مورد آن را اینطور گزارش داد:«علی شمخانی روز سه‌شنبه بدون تایید یا تکذیب خبر  فوق گفت: "همکاری‌های تهران-مسکو برای مبارزه با تروریسم در سوریه راهبردی است و ما در این زمینه تبادل ظرفیت و امکانات داریم."». بعضی از نماینده های مجلس آخوندی، از این که در این  مساله آدم به حساب نیامده و بی خبر گذاشته شده اند، ناراحت بودند و گمان کردند که می توانند  با استناد بر اصل  146 قانون اساسی رژیم که صراحت دارد که « استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفاده‏های صلح‏ آمیز باشد ممنوع است»، اظهار وجودی بکنند و از مقامات «ذی ربط» سوال بکنند. بیست نفری از آنها با نامه ای به پاسدار علی لارجانی رئیس مجلس با استناد به اصل ۶۹ قانون اساسی که در آن آمده است «در شرایط اضطراری، در صورتی که رعایت امنیت کشور ایجاب کند، به تقاضای رییس جمهور یا یکی از وزراء یا ده نفر از نمایندگان، جلسه غیر علنی تشکیل می‏شود...» از او خواستند برای برگزاری نشست غیرعلنی «با حضور مسئولان ذی‌ربط » اقدام کند؛ این سه روز بعد از بیانیه وزارت دفاع روسیه بود. حشمت فلاحت پیشه نماینده اسلام آباد غرب و دلاهو (چندی پیش در بازدید از منطقه انتخابیه اش از یک حمله مسلحانه به کاروانی که او در آن بود، و سبب کشته شدن فرماندار دلاهو شد،جان سالم بدربرد)، همین  اصل  ۱۴۶ قانون اساسی را مطرح کرد و یاد آور شد که:« ممکن است در این مورد، "اصل ۱۷۶ و احتمالا بحث وظایف شورای عالی امنیت ملی در این خصوص مطرح شود که به نظر من این جزو وظایف است و جزو اختیارات محسوب نمی‌شود."». این وظایف در اصل ۱۷۶ به این شرح آمده است:« .1- تعیین سیاستهای دفاعی - امنیتی کشور در محدوده سیاست های کلی تعیین شده از طرف مقام رهبری.2- هماهنگ نمودن فعالیت‏های سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی  امنیتی.3 - بهره‏گیری از امکانات مادی و معنوی کشور برای مقابله با تهدیدهای داخلی و خارجی». رئیس مجلس مساله دادن پایگاه به روسیه را به شدت رد کرد و یاد آور شد که «با روسیه به عنوان متحد در مسائل منطقه مانند سوریه همکاری داریم و این به این معنا نیست که ما پایگاه به روسیه از نظر نظامی داده‌ایم و اگر در رسانه‌ها، کسی این نظر را مطرح کرده است، موضوع تکذیب می‌شود».
واکنش تند وزیر دفاع نسبت به مجلس
اما جواب دندان شکن به مجلس را «سردار سرتیپ دکتر» پاسدار دهقان وزیر دفاع، در روز شنبه ۳۰ مرداد در یک نشست خبری، به مجلسیان داد. او «در پاسخ به سوالی درباره اعتراض نمایندگان مجلس و اینکه حضور هواپیماهای روسی در ایران باید در مجلس بررسی شود»، گفت: «این موضوع ربطی به مجلس ندارد» و افزود:«این کار تصمیم نظام در جهت مقابله با داعش و تروریستها در سوریه بوده است. ما به هیچ عنوان پایگاهی در اختیار روسها نگذاشتیم و طرح این موضوع نوعی مغلطه است. بلکه ما تسهیلاتی برای عملیات مورد توافق طرفین علیه داعش در سوریه در اختیار آنها قرار دادیم. تا هر زمان که لازم باشد به روسها اجازه استفاده از پایگاه هوایی نوژه را خواهیم داد و ممکن است هواپیماهای آنها در آنجا مسلح شوند و یا تغییرات جزئی هم صورت بگیرد.»
شاید وزیر دفاع رژیم خیلی «بی ربط» نمی گوید که این مساله ربطی به مجلس ندارد. چرا که اگر چه در قانون اساسی رژیم در اصل ۷ ۷  تاکید شده است که «عهدنامه‏ ها، مقاوله‏نامه‏ ها، قراردادها و موافقت‏نامه‏‏ های بین‏ المللی باید به تصویب مجلس شورای اسلامی برسد». اما در نظام ولایت فقیه که امر و دستورات ولی امر مسلمین دستور خدا و پیامر است، اساسا قانون و مجلس چه غلطی در این میان می کنند؟ ایشان گفته تصمیم نظام است. نظام یعنی اراده و تصمیم ولی فقیه «مقام معظم رهبری» سید علی آقای خامنه ای و خواست و فرماندهان سپاه پاسداران. مقام رهبری، همان مقامی است که حتی به بحث گذاشتن لایحه مربوط به اصلاح قانون مطبوعات را در زمان ریاست جمهوری خاتمی، با فرستادن پیام چند خطی به رئیس وقت مجلس شیخ مهدی کروبی ممنوع کرد و او نیز به اطلاع مجلسیان رساند که این «حکم حکومتی» است و لایحه از دستور مجلس کنار گذاشته می شود. سالها قبل از این، خود خمینی هم  در ماجرای خرید پنهانی اسلحه از آمریکا و سفر مک فارلن به ایران (سال ۱۳۶۵) در واکنش به سوال چند نماینده مجلس که جلاالدین فارسی و فهیم کرمانی و محمد خامنه ای و نیکروش در بین آنان (8 نفر) بودند و در مورد این ماجرا از جمله از علی اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت سوال کرده بودند« نظر به این که مجلس شورای اسلامی هیچ گونه اطلاعی از این فعل و انفعالات نداشته‌اند، اعلام دارند چه مقامی یا مقاماتی تصمیم به این تماس و ارتباط گرفته‌اند» به آنها تودهنی زد و بعضی از آنها را «پوچ» و اقدامی را که کرده بودند و لحن آنها را «بدتر از اسرائیل»* نامید. حالا حتی نمایندگان ولی فقیه صاحب چنان اختیاری هستند که در هر مورد که بخواهند گند میزنند به هرچه قانون تصویب شده در مجلس و هرچه مصوبه دولتی است. نمونه اخیر آن را هم در اراده آخوند علم الهدی در ممنوعیت برگزاری کنسرت در مشهد و سرخم کردن و اطاعت وزیر ارشاد از امر او، دیدیم.
از اینها گذشته در قانون اساسی رژیم، که به ولایت فقیه اختیاراتی به مراتب بیش از آنچه هر دیکتاتور مطلق العنانی ممکن است در عمل داشته باشد، به طور رسمی داده است، اعلان جنگ و صلح با رهبر است. اعلان جنگ و صلح که تاثیر بسیار مهمی در سر نوشت کشور و شهروندان دارد و مساله یی با تاثیرات تاریخی است، باید در اختیار مجلس باشد. من گمان می کنم حتی در رژیمهای دیکتاتوری مطلق العنان و مجلس های فرمایشی این امر به طور ظاهری هم که شده در اختیار مجلس های فرمایشی است. اما به نظر می رسد که بکار بردن جمله «ربطی به مجلس ندارد» که بعضی از سایتهای خبری وابسته به نظام آن را در تیتر گزارش خود هم آورده بودند، تندروی «غیر قابل قبول» از سوی پاسدارِ وزیر بود. چرا که اولا خبرگزاری رسمی رژیم (ایرانا) و خبرگزاری تسنیم وابسته به سپاه قدس و معاونت فرهنگی سپاه، و بعضی از سایت های دیگر مثل خبرگزاری دانشجویان و ... در گزارش خود از کنفرانس خبری روز  ۳۰ مرداد پاسدار دهقان، آن جمله وزیر دفاع را «قیچی کردند» و درز گرفتند. حتما به خاطر این که حدس می زدند این جمله در ذهن ها، می تواند طنین و تاثیر جمله هایی مثل «این غلط ها به مجلس نیومده» را بگذارد، ثانیا خبرگزاری تسنیم که آن جمله تند وزیر دفاع را در گزارش مربوط به نشست خبری وزیر دفاع که ساعت هشت و ۵۴  دقیقه صبج روز ۳۰ مرداد مخابره کرده بود، حذف کرده بود، ساعت  چهار بعد از ظهر همان روز گزارش داد که «سردار سرتیپ دوم پاسدار طلایی‌نیک معاون حقوقی و امور مجلس وزارت دفاع توضیح داده است که:«پیرامون برخی برداشت‌های نامناسب از اظهارات سردار دهقان در نشست‌خبری صبح امروز درباره همکاری‌های ایران و روسیه در زمینه پرواز هواپیماهای روسیه از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان، منظور وزیر دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح این است که این‌گونه پشتیبانی‌های عملیاتی نیاز به مصوبه مجلس ندارد و توسط مراجع مسئول در چارچوب قوانین و مقررات هماهنگ و اجراء می‌گردد». این توضیح و اصلاح معاون وزیر را سایتهای مختلفی درج کردند.
رسانه ای کردن مساله توسط روسهای بی معرفت و دشواری های رابطه

اما به نظر می رسد که ماجرای افشای استفاده از پایگاه هوایی همدان توسط هواپیماهای روسی، شوک و ضربه ای غیر منتظره برای «استراتژیستها»ی نظام بوده است، چرا که پاسدار دهقان در این مورد نتوانست خویشتن داری بکند و روز بعد از این تشر و تو دهنی زدن به مجلس، در گفتگویی در برنامه شبکه ۲ تلویزیون رژیم در یکشنبه شب(۳۱ مرداد) که متن پیاده شده آن ساعت۲۲و ۴۸  دقیقه  به وقت تهران در سایت خبرگزاری فارس و یک و ۱۱  دقیقه بعد از نیمه شب در سایت خبرگزاری ایسنا قرار گرفت، توضیحاتی در این زمینه داد و او در همین برنامه بود که روسها را به خاطر رسانه ای کردن استفاده از پایگاه همدان،متهم به «بی معرفتی» کرد. این را هم خوب است اینجا اضافه کنم که متن پیاده شده از مصاحبه وزیر دفاع رژیم با شبکه۲ سیما آخوندی در سایتهای خبری مختلف رژیم، یکسان و کامل نیست و در سایتهای مختلف، قسمتهایی از آن بنا به نظر و تشخیص گردانندگان آن ادیت و حذف شده است. از جمله قسمت مربوط به توضیحات او در این که پایگاه دادنی در کار نبوده است. پاسدار دهقان در گفتگوی تلویزیونی ضمن صحبت درمورد «دستاوردهای دفاعی» که در آن اول به سلاحهای تولید شده توسط رژیم پرداخت، توضیحاتی هم در مورد استفاده هواپیماهای روسی از پایگاه همدان داد که طی آن، هم سعی کرد بدگمانی ها و آثار منفی پنهان کردن استفاده روسها از پایگاه نوژه را برطرف کند و هم «مثل بچه آدم» صحبت کند. او مورد مساله استفاده هواپیماهای روسی از پایگاه همدان گفت:« این حضور به درخواست دولت سوریه بود و بنا بود طی آن، روس‌ها بخشی از توان هوایی خود را به سوریه منتقل کنند. با توجه به اینکه تروریستها در سوریه توسط امریکا و عربستان بصورت جدی تجهیز شدند، لذا لازمه مقابله با آنها حملات سنگین زمینی و پشتیبانی زیاد هوایی بود که در این راستا از پایگاه نوژه استفاده کردند». همانطور که می بینم پاسدار دهقان در اینجا تلاش کرده است، مسأله را از حالت دادن امکاناتی در خاک ایران به روسیه که قدرت بزرگ بین المللی است، خارج کرده و آن را تبدیل به پاسخی به درخواست کمک سوریه که تحت حمایت و نیازمند کمک رژیم است، بکند. از بابت این ابتکار در بکار گرفتن زبان بچه آدم و ویراژ ماهرانه، نمره۲۰ باید به او داد ولی خُب کیست که باور بکند که مساله پاسخی به درخواست سوریه بوده است. اگر همه مساله همین بود، چرا این را با همین لحن و با صدای بلند قبلا اعلام نکردند که پُزی هم در برابر آمریکا و سعودی و... داده باشند. چرا که هواپیماهای روسیه برای رسیدن به سوریه باید از روی عراق هم عبور می کرد که گرفتن اجازه این کار برای روسیه طبا با رابطه یی که نظام با عراق دارد، چیزی جز «کارسازی» توسط جمهوری اسلامی را به ذهن ها نمی آورد و این برای بازیگران و قدرتهایی که با نظام تضاد منافع ومسائله دارند، به ویژه آمریکا و سعودی آزار دهنده است. بنابر این آن «ویراژ» دادن و سوریه را برای در سایه قرار دادن روسیه روی دست بلند کردن، مساله را استتار نمی کند.
بنا بر آنچه در متن مندرج در سایت خبرگزاری فارس از برنامه تلویزیونی  آمده است دهقان «از نمایندگان مجلس نیز به دلیل توجه به حوزه دفاعی و بیانیه تقدیرآمیز آنها تشکر کرد» و در توضیحی مثل بچه آدم، یاد آور شد «ما نه پایگاهی به روس‌ها دادیم نه قرار است آنها در ایران بمانند بلکه این کمکی بود که ما امکان نشست و برخواست و سوخت گیری را به آنها دادیم و در واقع این یک همکاری عملیاتی بود». من پیگیرشدم که او از کدام تقدیر نمایندگان صحبت می کند، چون این حرف به نظرم کمی بی جا می رسید. در جستجود دیدم که روزنامه رسالت که از بدو پیدایش در خدمت جناح هار بشدت متحجر رژیم بوده است، بیانیه ۱۵۹ نفر از نمایندگان مجلس در تقدیر از خدمات و دستاوردهای وزارت دفاع را به تاریح اول شهریور درج کرده است. هم از این تقدیر نامه و هم از تشکر پاسدار دهقان کمتر اثری در اخبار مربوط به این مساله دیده می شود. پاسدار دهقان در پایان اظهارات خود در آن برنامه تلویزیونی جملاتی بر زبان آورده است که نشان می دهد،آشکار کردن استفاده هواپیماهای روسی از پایگاه همدان، برای رژیم دور از انتظار و خلاف قول قرار بوده است و به زیان سیاستگذاران خود محوربین مردم فریب تمام شده است. بنابرگزارش خبرگزاری فارس پاسدار دهقان«نحوه اعلام خبر این حضور از سوی روس ها را نوعی خود نمایی و بی معرفتی از طرف آنها عنوان کرد». سوال این است که اینها که این همکاری را «راهبردی»(استراتژیک) می دانند، چرا پیشرفت و دستاورد «استراتژیک» خود را از افکار عمومی پنهان نگاه داشتند و افشای آن توسط روسها را بی معرفتی می دانند. خبرگزاری اسپوتنیک (فارسی) در مقاله ای با عنوان « دلیل اعلام توقف عملیات روسیه از نوژه»** سعی کرده یک جوری سر و ته قضیه را هم بیاورد و آن را دارای دستاورد های متعدد برای رژیم بنمایاند و استدالهای عجیب غریبی کرده  است. در این مقاله که روز دوشنبه ۲۲اوت برابر دوم شهریور روی سایت آن خبرگزاری قرار گرفته آمده است:« اصلی ترین دلیل استفاده از این پایگاه غافلگیری تروریست ها در سوریه بوده چون همه پرواز های هواپیماهای روسیه از داخل سوریه و حتی از خاک روسیه توسط ماهواره های امنیتی رصد می شده و در بسیاری از موارد قبل از بمباران اهداف تروریست ها مطلع می شدند تا خود را به پناهگاه های مناسب برساندند. خوب با لو رفتن عمدی یا سهوی ماجرا این عنصر اصلی از بین رفت و این پایگاه بیش از پیش مورد توجه همه قرارگرفت...». یعنی چه با لو رفتن عمدی یا سهوی ماجرا؟ مگر می شود اعلام رسمی و بیرون دادن اطلاعاتی برای رسانه از سوی وزارت دفاع، سهوی صورت گرفته باشد؟ آن هم در شرایط جنگی و مساله مربوط به جنگ سوریه که طرفهای درگیر در آن تضاد منافع و رقابت چشمگیری دارند. اگر به طور عمدی «لو» رفته نفع آن چه بوده؟ در این مقاله سعی شده است نیمه پری هم از «لیوان» به سود رژیم بزرگنمایی شود و در این زمینه آمده است چون هواپیماهای نیروی هوایی ایران هواپیماهای روسی را اسکورت می کردند، همه فهمیدند که نیروی هوایی ایران به آسمان باز گشته و آسمان ایران دیگر باز نیست بلکه می تواند به عمق استراتژیک کشورهای منطقه نفوذ کند و« بلا فاصله پس از بر ملا شدن توانایی جدید نیروی هوایی ایران شاهد تغییر لحن تهدید آمیز رسانه ای بسیاری از همسایگان ایران بوده ایم»! آیا این حقیقت دارد؟ من گمان نمی کنم چنین باشد. با این که اسپوتنیک خبر مصاحبه تلویزیونی وزیر دفاع رژیم (در روز قبل از انتشار آن مقاله) را داده است اما در آن اشاره ای به اظهارات دهقان در مورد «بی معرفتی روسیه» نشده و در مقاله مورد بحث هم اشاره ای به آن نشده است. به هر حال روسیه اعلام کرده که هواپیماهای روسی مستقر در همدان به آن کشور بازگشته اند و رژیم هم اعلام کرده است که عملیات هواپیما های روسی از خاک ایران «عجالتا خاتمه یافته است». ارزیابی من این است و حدس می زنم که رژیم در خرید تسلیحات به ویژه هواپیماهای جنگی به خاطر سختگیری ها و شرایطی که روسیه برای آن تعیین کرده، دچار مشکل است. وزیر دفاع رژیم در همان گفتگوی ویژه تلویزیونی درمورد خرید هواپیمای سوخوی-۳۰ گفت« این هواپیما، جنگنده خوبی است و ما هم برای خرید آنها پاسخ منفی از روسها نشنیدیم ». 
 

  نمایشی از تکنیک پیشرفته در  هواپیمای سوخوی 30. گویا هند اجازه ساخت این هواپیما را از روسها دارد و در آن کشور ساخته می شود. از این هواپیما در ارتشهای هند و مالزی و الجزایر هم استفاده می شود



 این حرف به خوبی نشان می دهد که هنوزمسائلی (شروطی) باید حل شود تا «پاسخ مثبت» از سوی روسها به این در خواست داده شود. بیشتر حرفهای پاسدار دهقان در مصاحبه های اخیرا روی پیشرفتهای رژیم در تولید تسلیحات سنگین(تانک و هواپیما و موشک) متمرکز شده بود. شاید برای وانمود کردن این مساله بود که وضع رژیم در تولید سلاح رضایت بخش است و در امر دفاعی کارش لنگِ خریدن تسلیحات نیست. شاید دادن امکان استفاده از پایگاه همدان به روسیه نوعی رشوه بوده باشد که رژیم به برای هموار کردن راه خرید تسلیحات مورد نظر به ویژه هواپیماهای جنگی به روسیه داده است. گفته می شود استفاده از همدان مسافت رسیدن به اهداف در سوریه را نسبت به آن دسته از ماموریت های نیروی هوایی روسیه که از روسیه می انجام می شده از بیش از دوهزار کیلومتر به 900 کیلومتر کاهش می دهد. این کوتاهی فاصله،هم از نظر صرفه جویی در سوخت و هم از نظر کاهش استهلاک هواپیماها برای روسیه بسیار پر منفعت است. من نمی دانم استدلالی که در مقاله اسپوتنیک برای دلیل استفاده از پایگاه همدان آمده(این که آنجا زیر رصد ماهواره های امنیتی نبوده است) چقدر قابل قبول است. به نظر من چندان واقعی نیست. به هر حال روسها در سوریه پایگاه داشتند و حمله های متراکمی از آنجا روی هدفهای خود در سوریه انجام دادند. روسیه با علنی کردن استفاده از پایگاههایی در ایران، کشوری که سابقا متحد آمریکا و در خدمت اهداف ناتو بود، شاید هم خواسته باشد کشیده ای به آمریکا و ناتو بزند که بعد از مسائلی که در اوکراین پیش آمد، در یکی دو سال گذشته خیلی به روسیه فشار آورده اند و آن را تهدید کرده اند. هم از آنجایی که این امر نمی توانست از چشم آنها دور و پنهان بماند، روسها با علنی کردن آن در رابطه خود با آمریکا در آنچه مربوط به جنگ سوریه است  خواسته اند «شفاف سازی» کرده باشند. خود پاسدار دهقان در پاسخ به این سوال خبرنگار کانال ۲ تلویزیون رژیم که « چرا این خبر را طرف مقابل اعلام کرد و ما خودمان اول آن را منتشر نکردیم»، پاسخی می دهد که جمله اول آن ابلهانه است و به جای توضیح در مورد دلیل پنهانکاری رژیم می گوید «این را باید از روسها سوال کرد» و به دنبال آن، به این که چرا روسها این مساله را رسانه ای کردند می پردازد و در این مورد می گوید:« طبیعتا روس‌ها علاقه‌مندند نشان دهند که یک ابرقدرت و کشور اثرگذار هستند و در تمامی روندهای امنیتی منطقه و سطح جهان حضور دارند. از طرفی علاقه دارند در  صحنه عملیات در سوریه خود را به عنوان یک عامل موثر مطرح کنند تا بتوانند سهم خود را در آینده و در مقابل آمریکا تامین کنند». بعد خبرنگار می  پرسد:« پس قائلید به این که نوعی خود نمایی هم پشت این خبر بوده؟ » و دهقان در تایید این برداشت یا سوال خبرنگار آن جمله به یاد ماندنی را اضافه می کند:« و بی معرفتی».

   
در متن های پیاده شده این قسمت را به هم وصل و خلاصه کرده اند و از قول وزیر دفاع نوشته اند «روسها خود نمایی و بی معرفتی کردند». من گمان می کنم پنهانکاری رژیم بیشتر به خاطر نگرانی از عصبانیت و متعاقب آن، فشارهای آمریکا بوده است.

  تذکر لاریجانی به وزیردفاع و آخرین تحولات

از آخرین خبرها در مورد این مساله، این بود که روز سه شنبه ۲ شهریور، پاسدار لاریجانی رئیس مجلس رژیم، در تذکری به وزیر دفاع که در مجلس قرائت کرد، گفت «من باید به وزیر دفاع این تذکر را بدهم که راجع به مجلس درست حرف نزدند و باید ادب حکمرانی را در این مسائل رعایت می کردند ». او با یاد آوری این که خمینی و «مقام معظم رهبری» بارها تا کید کرده اند که «مجلس در رای امور است» از «دوستان» خواست که به «ساختار نظام و درجات نظام» هم در بیان و هم در عمل توجه داشته باشند. لاریجانی در واقع از آنجا که خودش رئیس مجلس است، با این که معاون پارلمانی وزیر دفاع و خود وزیر دفاع در مورد منظور از «ربطی به مجلس ندارد» توضیح داده بودند، اما از «حق خودش» نگذشت و یاد آور شد که «درجاتش» بالاتر از آنهاست و آنها باید «درست حرف بزنند». وزیر دفاع هم بدون تاخیر در پاسخی ضمن تکرار توضیحات قبلی و تاکید به شان مجلس و یاد آوری همکاری هایی که با مجلس شده از «سوء تفاهم پیش آمده» اظهار تاسف کرد، اما از لحن و کلامی که به کار برده بود، عذر خواهی نکرد.

از آخرین «جلوه» های  گردش خر توخری امور در رژیم آخوندی – اسلامی، در این مساله، این بود که با این که سخنگوی وزارت خارجه رژیم، روز اول شهریور گفته بود که استفاده و هواپیماهای جنگی روسی از پایگاه نوژه «عجالتا» متوّقف شده است،اما روز دوم شهریورلاریجانی رئیس مجلس ضمن سخنانی در پاسخ به اظهارات یکی از نمایندگان که به رغم اعلام توقف استفاده هواپیماهای روسی از نوژه، خواهان آن شد که در یک جلسه غیر علنی مقامات مسول به نمایندگان توضیح بدهند، یاد آور شد که پرواز هواپیماهای روسی از پایگاه نوژه «متوقف نشده است».

این رژیم مثل موجود عجیب الخلقه ایست روی تن واحد چند سر و چندین دست دارد و این سرها دائما در حال جدل و بر سر و صورت هم کوبیدن هستند و این یکی به آن یکی می گوید «غلط کردی،... خوردی» یا «غلط نکن ...». این امر در مورد مهمترین مسائل تا ساده ترین مساله مثل مجاز یا مجاز نبودن برگزاری کنسرت، بین ارکان نظام جاری است و بیچاره مردم ایران که این موجود عجیب الخلقه بر گرده آن نشسته است و خونش را می مکد و دارائیش را تاراج می کند.

پایان سخن این که تشابه عجیبی بین کارهای رژیم با دستگاه رهبری مجاهدین دیده می شود. مردم باید خبر «مرحوم شدن» مسعود رجوی را از تُرکی الفیصل بشنوند و خبر استفاده هواپیماهای روسیه از پایگاههای ایران را از وزارت دفاع روسیه! به هرحال بابت «اطلاع رسانی» از وزارت دفاع روسیه «کمال تشکر را داریم».


****************** 

 *خمینی در یک سخنرانی در واکنشی تند به آنها گفت : «چرا باید وقتی که دنیا به تزلزل درآمده است برای این بی اعتنایی ایران به کاخ سفید و سیاه، چرا ما باید توجیه کنیم مسائل آنها را؟ چرا ما باید این قدر غربزده باشیم یا شیطان‌زده؟ من هیچ توقع نداشتم از بعض این اشخاص، ولو بعضی‌شان در نظر من پوچ‌اند، لکن از بعضی از این اشخاص که سابقه دارند هیچ توقع نداشتم که در این زمان که باید فریاد بزنند سر آمریکا، فریاد می‌زنند سر مسئولین ما! چه شده است؟ شماها چه‌تان است؟ چه کردید شماها؟ شماها چرا باید تحت تأثیر تبلیغات خارجی واقع بشوید یا تحت تأثیرات نفسانیت خودتان؟ در یک همچون مسئله مهمی که باید همه شما دست به هم بدهید و ثابت کنید به دنیا که ما وحدت داریم، وحدت ما این طور شده است و در روزی که هفته وحدت است چرا شماها می‌خواهید تفرقه ایجاد کنید؟ لحن شما در آن چیزی که به مجلس دادید، از لحن اسرائیل تندتر است، از لحن خود کاخ نشینان آن جا تندتر است. شما چه شده است این طور شدید؟ شما که این نبودید بعضیتان... شما دل مسئولین ما را نشکنید، شما هی تندرو و کندرو درست نکنید، دودستگی ایجاد نکنید، این خلاف اسلام است، خلاف دیانت است، خلاف انصاف است، نکنید این کارها را»پ


 
۲ شهریور ۱۳۹۵ - ۲۳ اوت ۲۰۱۶

jeudi, août 18, 2016

28 مرداد و بعد از آن و آینده ای که در راه است



 28 مرداد و بعد از آن و آینده ای که در راه است  

ایرج شکری

انگار دیروز بود آن روز پاییزی سه - چهار ماهی بعد از کودتای 28 مرداد و قبل از ظهر بود، پدرم را در محل کارش دستگیر کرده و از همانجا برای بازرسی خانه آورده بودند. او «لو رفته بود». دو سرباز در حالیکه سرنیزه های بلندی بر سرتفنگ هایشان بود و کلاه خود به سرداشتند، یکی جلو و یکی پشت سر او، حرکت می کردند. وقتی آمدند من در حیاط خانه بودم. بازرسی به نظرم زیاد طول نکشید. چهار سال داشتم با این حال خشونت و خطر بزرگی که پدرم را درآن وضعی که آورده بودند تهدید می کرد، می فهمیدم و هیچ دلیلی برای چنین رفتاری نمی دیدم جز این که آنها که او را گرفته اند و با آن وضع به خانه آورده اند، آدمهای بسیار بد و خطرناکی هستند. وقتی بعد از بازرسی خانه، پدرم را به همان وضع که آورده بودند- یک سرباز تفنگ بردوش در جلو و یکی پشت سر، از خانه می بردند و مادرم نگران و بی حرکت در ایوان این صحنه را نگاه می کرد، من در چند متری او همانجا در حیاط بودم و وقتی پدرم و سربازان از جلو من گذشتند و به طرف در حیاط می رفتند، در حالی که نگاهم آنها را دنبال می کرد، با صدایی که مادرم بشنود گفتم «وقتی بزرگ شدم با اون چکش بزرگ عمویم می کوبم تو سر اینها». عمویم جوشکار بود. در بین ابزاری هایی که در خانه داشت دو چکش داشت یک چکش معمولی و یک چکش بزرگ، من خیلی دلم می خواست که آن چکش بزرگ را را  تا بالای سرم بلند کنم. اما دودستی هم نمی توانستم از عهده این کار بر بیایم. سنگینی آن چنان به مچ دستم فشار می آورد که گویی دنیا از آن چکش آویزان است و به ناچار دستم پایین می آمد. گاه وقتی عمویم در خانه برای کاری از آن استفاده می کرد دیده بودم که ضربه های آن خیلی سنگین و «کارساز» است و کاری می کند که از چکش معمولی بر نمی آید. سالها بعد، یکبار وقتی از آن روزها با مادرم حرف می زدم، خیلی تعجب کرد که چطور آن روز به یاد من مانده است. این تنها خاطره من از آن دوره نیست. یکی دو ماهی قبل از از این اتفاق، یک روز ما بچه ها را به سینما بردند. به همه ما پیراهن سفید آستین کوتاه پوشاندند. شعاری که روی روبان سفیدی با رنگ قرمز نوشته شده بود نیز روی جییب پیراهنمان چسباندند. فکر می کنم که همان شعار «زنده باد صلح دوستان مرگ بر جنگ طلبان» بود که به ما بچه ها هم یادداده بودند. اما ممکن است که اشتباه بکنم چون ما را به مناسبت روز کودک* (اول ژوئن) به سینما می بردند. ترتیب این کار را خانمی داده بود که گاهی به خانه ما می آمد و مادرم و گروهی از زنان همان محل که همسایگان ما بودند، در اتاقی جمع می شدند و آن خانم برایشان صحبت می کرد. آن روز که ما را بردند سینما علاه بر او دو خانم دیگر همراه او به محل آمده بودند. یادم نیست که آن پیراهن های سفید را آنها به ما دادند یا خودمان از قبل داشتیم، اما یادم هست که آن شعارهای نوشته روی روبان سفید را آنها آورده بودند. روز اول ژوئن برابر است با11 خرداد، با این حساب  این یعنی حدود دو ماه و 18 یا 19 روز قبل از کودتا بود. ما را  به سینمایی در لاله زار بردند. مادرم می گفت سینما کریستال بود. یادم نیست چه فیلمی بود، شاید فیلمی برای کودکان از تولیدات اتحاد جماهیر شوروی بود.

 بعد از دستگیری پدرم و جستجوهای بعدی مادرم که او را کجا برده اند و چه خواهد شد، کلماتی مثل «فرمانداری نظامی» و «دادرسی ارتش»  و اسم هایی مثل «سرهنگ امجدی»، هم به گوشم خورد و به یادم ماند. همچنان که بعدا، بعد از آزادی پدرم «زندان قزل قلعه» و «زندان قصر» و «شکنجه» و «اعتصاب غذا» و...  بحث های مربوط به آن چه آن زمان اتفاق افتاده بود و شکنجه های گونانی که علیه دستگیر شدگان بکار گرفته می شد و یا به آن تهدید شده بودند، از جمله دستبند قپانی، ناخن کشیدن، شلاق زدن، در قفس خرس انداختن، استعمال بطری و تخم پخته، تیرباران محکومان، وارطان، کوچک شوشتری،... سالها بعد از آن روزها به مناسبت های مختلف در گفتگوهای پدرم با دوستان و آشنایانی که از روزگار از سر گذرانده بودند، باز گو می شد. عکسهایی از اعدام افسران توده ای در نشریات هم درج شد. من عکسهایی از اعدام شدگان آن دوران را دیده ام که بعضی از محکومان به اعدام در حالیکه به تیرک اعدام طناب پیچ شده اند،در حال شعار دادن هستند.

 17- 18 سال بعد از این ماجرا- فاصله رسیدن از خردسالی به سن جوانی- و زمانی که من دانشجو بودم به رغم آن سالهای سربی اختناق در زیر رعب «ساواک»، مبارزه مسلحانه علیه رژیم شاه دست نشانده آمریکا، توسط فرزندان مبارز و جان برکف خلق شروع شد که مبارزانش در نظر سرکوب شدگان و رنجبران آن دوران قهرمان بودند. 

  در دوران شاه روز 28 مرداد، مثل روز 16 آذر اگرچه سالروز رویدادهای مربوط به سرکوب و کشتاربودند، همراه با اندوه و تأثر بود، اما سالروزی برای گرامیداشت یاد قهرمانان مبارزه با رژیم دست  نشانده کودتای آمریکایی و جوشش خشم نفرت نسبت به رژیم جنایتکار هم بود. کودتایی که فوج هایی از اراذل و اوباش «شاه پرست» که اوباش حزب اللهی و ولایتمدار این زمان از آن قماشند و چهره هایی مثل شعبان بی مخ سردسته آن «که امثال  محتشم و الله کرم و ... » برادران همخون آنان در زمان ما هستند، در یورش به آزادی و استقرار استبداد و اختناق و شکنجه، نیروهای ارتشی آن کودتا را تقویت و حمایت کردند، کودتایی که رژیم شاه اسمش را «قیام ملی» گذاشت.

در دوران شاه، سانسور و اختناق در همه جا سایه سیاه خود را گسترده بود و اسم پلیس سیاسی شاه- ساواک- مترادف درنده خویی و شکنجه بود. سانسور چنان بود که مثلا کتاب «پاشنه آهنین» جک لندن کتابی ممنوعه بود و دست به دست کردن کتاب «اصول مقدماتی فلسفه» نوشته ژرژ پولیستر، کاری بود خطرناک که در صورت گیر افتادن دارنده کتاب توسط ساواک، می توانست برای هر کسی که «جرأت» به دست آوردن و خواندن آن را کرده بود، گران تمام شود.

 به رغم ممنوعیت حرف زدن از مصدق و تحریفهای رژیم شاه از ماجرای 28 مرداد، احترام و یاد نیکی که از او نزد مردم بجا مانده بود، در غبار زمان و زیر دوغپردازی های دوران آریامهری مدفون نشد و بعد از سرنگون شدن رژیم شاه با قیام مسلحانه مردم در 22 بهمن 57، دیدیم که در 14 اسفند 57 سالروز در گذشت دکتر مصدق، میلیونها نفر در سراسر کشور، یاد او را گرامی داشتند و جمعیت گرد آمده در احمد آباد را روزنامه های آن روز یک و نیم میلیون نفر برآورد کرده بودند.   خمینی پلید که به چیزی جز ولایت و قیمومیت بر مردمی که آنهار در شمار «صغار» می دانست و و مرید سازی مردم و «اجرای احکام اسلام»، نمی اندیشید، خیلی زود و با درندگی به مراتب بیشتر از شاه، راه سرکوب آزادیخواهان و ایران دوستان را پیش گرفت و در این راه حمله به سمبلها و شیطان سازی از هرآنچه که می توانست مزاحم و مانع تحمیق توده ها و انحصار قدرت و امامت او بر «امت» بشود، از هیچ دروغ و تهمت و حتی جفنگ گویی و کوتاهی نکرد. این عصاره رذائل روحانیت مرتجع برای همه دورانها، در آن سخنرانی 3 خرداد58 در خشمی جنون آمیز از آنچه چند روز قبل در مراسم بزرگداشت صدمین زاد روز مصدق در سخنرانی ها و در تجلیل از او و نیز در تاکید بر ضروت آزادی و دموکراسی بیان شده بود گفت:« اينها مي خواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان آن مقاصدي كه برخلاف مسير ما است به اسم يك نفري كه ملي است. مسیر ما مسیر نفت نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می خواهیم. اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است مقصد ما نفت نیست. اگر یکنفر نفت را ملی کرده است اسلام را کنار بگذارند برای او سینه بزنند» و در مورد روشنفکران و نویسندگان گفت:« بعضی از این نویسندگان ما حاضر نیستند برای جلو بردن مقصدشان بک کلمه اسلام بکار ببرند ولو برای این که ما را بازی بدهند. ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که بارمحمدرضا کردیم برای این که توطئه در کار است. نه قضیه آزادی. باید با تما اینها مبارزه ای بکنید بدتر از آن مبارزه ای که با شاه کردید. دشمنی بعضی از این طوایف برای اسلام کمتر از دشمنی او نبود. او در عین قدرتش باز اسم خدا را می آورد، باز زیارت می رفت ولو به طور ریا بود. اما اینها ریایی هم حاظر نیستند. [...].ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که بارمحمدرضا کردیم برای این که توطئه در کار است. نه قضیه آزادی. آزادی [بله] لکن توطئه نه. جمع آوری قشرها را در هم و برهم و راه انداختن [ آنها] به هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ راه انداختن و [به ] دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست.»(کیهان 5 خرداد 58)**.

این فرومایگان به کمک و با زمینه سازی غرب، به ویژه از نظر تبلیغات برای «اسلامی کردن» انقلابی که نیروی درونی آن و آن شوراهایی اعتصابی که در آن روزها تشکیل شده بودند، مطلقا از جنس «آخوندی» و خواهان حکومت اسلامی و حاکم شدن یکنفر به عنوان امام بر سرنوشت مردم و کشور، و تبدیل به «امت» و «مقلّد» شدن ملّت نبودند، توانستند با  استفاده از جهل و دمیدن به تعصب مذهبی بخشی از مردم محروم و تحقیر شده در دوران آریامهری، قدرت را به انحصار خود در آورند و برای تحکیم پایه های قدرت خود، دست به جنایات هولناکی زدند که این روزها با انتشار نواری از سخنان دیدار منتظری با هیات تصمیم گیرنده و مجری اعدام زندانیان سیاسی در تابستان سال 67، ماهیت سفّاک و درنده اینان و امامشان اکنون با همین نوار که بی تردید از طریق تلفن همراهِ میلونها ایرانی به اشتراک گذاشته می شود، بیش از پیش در برابر مردم قرار می گیرد. اگر چه مسائل مطرح شده در نوار قبلا هم افشا شده بود، اما تفاوت این است که هم با صدای خود منتظری بودن به آن حالت «زنده» می دهد و هم با امکانات کنونی و قرار گرفتن آن در تلفن های همراه و امکان انتشار گسترده و رایگان و بدون دردسر آن، ضربه درد ناکی برای دست اندرکاران جنایتکار رژیم و دستگاه اطلاعاتی آن است و از این مساله بشدت برآشفته و عصبانی هستند.  اما اینان نه تنها به هیچوچه از جنایات خود اظهار پشیمانی و تاسف نخواهند کرد بلکه برای حفظ قدرت و اعمال اراده خود بر مردم و پیگری اهداف قدرت پرستانه و نیز حفظ منافع کلانی که در غارت ثروت ملی دارند، تردیدی در ادامه اختناق و و تشدید و بکارگرفتن سرکوب به خود راه نخواهند داد. چطور می شود در رژیمی که حتی رفتن به مجلس ختم و رفتن به تئاتر را به آدمی که دو دوره مقام ریاست جمهوری همین رژیم را با «انتخابات» در چارچوب قوانین و ضوابط رژیم کسب کرده بود  و رهبر و ولی فقیه، هم آن «انتخابات» را تایید و تحسین کرده بود و هم رئیس جمهور بیرون آمده از آن را «تنفیذ» کرده بوده، نمی دهند، امکان داشته باشد که صاحبان اصلی قدرت، دست از استبداد و خود محوربنیی بردارند و به حقوق شهروندی احترام بگذارند و آزادی احزاب و آزادی بیان و انتشارات بپذیرند. من بر این باورم که خونین ترین صفحات تاریخ ایران در راه است و این اتفاق ظرف ده تا پانزده سال آینده خواهد افتاد. نمی شود که هم «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» وجود داشته باشد که خود را مالک ایران و حافظ «انقلاب اسلامی» می داند و بابت «خون های شهدای اسلام در دفاع مقدس» از مردم ایران طلبکاری می کند و ایران را برای حیطه عمل و خود کافی نمی داند و دنبال حضور و اعمال نفوذ در کشورهای ساحل مدیترانه و در هپروت گسترش «انقلاب اسلامی» به آفریقاست، و نیز یک وزارتخانه هم از سربازان گمنام امام زمان داشته باشیم، و در عین حال انتظار برگزاری انتخابات آزاد و دموکراسی و رعایت حقوق شهروندی از سوی همین ها را هم داشته باشیم، این غیر ممکن است
شعبان بی مخ از عاشقان امام حسین و از عزاداران حسینی بود
.

 اما مبارزه مردم با استبداد هم توقف پذیر نیست و نسل بعد از نسل، به اشکال گونا گون ادامه داشته است، همچنان که منی که در چهار سالگی، آرزوی «کوبیدن با چکشی بزرگ بر سر استبداد مسلح به تفنگ و سرنیز و کلاه خود برسر»، برای از پا انداختن آن، در دلم جوانه زد، همچنان این نهال آینده ساز در دلم ریشه دارد و آن را حفظ کرده و پرورده ام. آمادگی مردم برای رویا رویایی با درنده خویی به مراتب خشن تر و گسترده تر از آنچه در آغاز دهه 60 و بعد در کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 روی داد- یعنی آنچه در راه است- و باور به این که تنها با برچیده شدن بساط این رژیم است که آنها حرمت و عزّت لگدمال شده خود توسط آخوندها و سپاهیان و مزدوران درنده اش را باز خواهند یافت، می تواند آنها را در برابر سپاه جهل و جنایت منسجم و قوی و شکست ناپذیر بکند و پیروزی را برای آنها به ارمغان بیاورد.

************** 

* روز اول ژوئن در سال ۱۹۴۹ در نشست اتحادیه بین‌المللی دمکراتیک زنان در پاریس به عنوان روز بین‌المللی کودک اعلام شده و در شوروی به عنوان روز کودک شناخته شد و در بسیاری از کشورها هم به عنوان روز کودک تعیین شد. اما روز جهانی کودک 20 نوامبر است. روز 20 نوامبر در سال 1959 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل روز کودک تعیین شد(ویکی پدیا)

از سینماهای آن روزهای لاله زار چیزی باقی نمانده است و یا معدودی مانده و اکثر آنها به انباری برای کالاها تبدیل شده اند. در لینک زیر گزارشی در مورد لاله زار و سینماهای آن در حال حاظر را می شود دید.


** متن سخنرانی خمینی مندرج در کیهان 5 خرداد 58 در لینک زیر:


۲۸ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۸ اوت ۲۰۱۶

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن