vendredi, septembre 13, 2019

تصاویر و گفته های عاشورایی و عشق حسینی؛ در چهل سالگی رژیم روضه خوانها

تصاویر و گفته های

عاشورایی و عشق حسینی؛ در چهل سالگی رژیم روضه خوانها



وقتی شمر به تماشاگران تعزیه حمله می کند





صلوات برای آرزوی «تیکه تیکه شدن» با همه فامیل به خاطر ظهور امام زمان
***
مغز گچی ها با آرایش عشق حسینی

گل بر سر و گچ در جمجمه امت. آخوندها خیلی به این کارها دامن می زنند و مثلا در گل غلط خوردن و گل به سر و روی خود مالیدن در خرم آباد راثبت ملی کرده اند 
آخوندهای متکبّر با سرکوب کردن و تلاش به واداشتن مردم به اطاعت و پیروی از احکامی که صادر می کنند و چپاندن مردم درمعیار ها و قالبهایی که تعیین می کنند،زیرآب همان معیارهای روضه خوانی را رفته رفته زدند بدون اینکه متوجه بشوند و حالا دیگر وضع را به عقب نمی توانند برگردانند. اگرچه آنها جامعه ایرانی را به بیماری های گوناگون مبتلا کرده و بخشی از مردم را که کم نیستند،در خرافات و جمود فکری فرو برده اند. به هرحال این تصاویر،از محرم و عاشورا، نمی تواند باب طبع آخوندها باشد. آخوندها در جایگزین کردن «اسلام»به جای «ایران» از مردم شکست خورده اند. البته منظورم از ایرانی این عکسها نیست،بلکه آن فرهنگ و باورهایی است که در روابط و رفتار مردم بوده(از جمله رقص و موسیقی) اما آخوندها به آنها سر جنگ داشتند. قبلا مطلبی دراین زمینه نوشته بودم.لینک در زیر آمده است






مادران عقب مانده و بردن بچه به مراسم شیرخوارگان حسینی و آمادگی علی اصغر کردن آنها و به کشتن دادن آنان در همان آغاز زندگی برای رفتن به بهشت و اجر اخروی

 ****


  

jeudi, septembre 12, 2019

وای از آن آتشی که بر تن و جان ما افکنده شد - فریبرز رئیس دانا


یادداشتی از آقای دکتر فریبرز رئیس دانا در مورد مرگ جانگداز «دختر آبی، سحر خدایاری» که کوتاه ولی پر درد است

وای از آن آتشی که بر تن و جان ما افکنده شد 

 فریبرز رئیس دانا


پس از خود سوزی سارا نیز صدائی دراین سکوت کویری و در این زمزمه ی همیشگی عقب‌مانده های” آبیته و قرمزته” شنیده نشد مگر به استثنای بسیار. و حالا با مرگ او نیز جز نامه ی آبکی یک مسول دولتی به مسول دیگر تاکنون آوائی از دل مردگان در قید حیات، تقریبا هیچ صدائی در نیامده است
سحر خدایاری ( سارا) خود را به آتش کشید و چهار روز بعد در منتهای درد، درست در عاشورای حسینی که میلیونها نفر در آن از فرط عزاداری از خود بیخود بودند، جان باخت. او نمونه ی باز مانده ی سنت اعتراض بود. وقتی این سنت با بی رحمی تمام در ملک تبعیض ها سرکوب می شود باقیمانده آن چه بسا به گونه ای ناسالم و ویرانگر سر برون می آورد.
سارا، “دختر آبی”، دختری با تمایل انسانی و سالم برای شور ورزشی بود. چه بسا پیش از آن بارها سرکوب و محرومیت و بی اعتنائی او را دچار بیماری روانی یا شخصیتی دو قطبی کرده بود. او تاب تحمل تبعیض و تنبیه بیش از این را، آن هم برای آن که به یک خواست انسانی خود پاسخ داه است، نداشت. او در حالی بار تحمل رنج بازجوئی و دادگاه و محکومیت به زندان را بر دوش می کشید که از روانی سخت ضربه‌خورده و آزرده رنج می برد. او در زمانی بار این نا ملایمت های روارفته بر خود را می دید که حتا یکی از فوتبالیست های با نام و بی نام و ثروتمند و کم توش و یکی از فوتبال‌دوستان عادی هوشیار یا مسخ شده و بی خیال دست کمک اجتماعی و فردی به سوی او دراز نکرد، که هیچ، اعتنائی هم نشان نداد.
پس از خود سوزی سارا نیز صدائی دراین سکوت کویری و در این زمزمه ی همیشگی عقب‌مانده هایآبیته و قرمزته” شنیده نشد مگر به استثنای بسیار. و حالا با مرگ او نیز جز نامه ی آبکی یک مسول دولتی به مسول دیگر تاکنون آوائی از دل مردگان در قید حیات، تقریبا هیچ صدائی در نیامده است. باشگاه استقلال که دختر آبی به آن عشق می ورزید دم بر نیاورده است. هنوز نیز، پس از خبر مرگ جانگداز او خبری از ذره ای جوانمردی ورزشی و پر کاهی از “یادگار تختی” نیست. اعتراضی اگر هست فقط از سوی شماری از معدود نمایندگان فکری آزاداندیشی این کشور است. این سکوت بی غیرتی است، بی معرفتی است و ضد اخلاق انسانی و انسانی- ورزشی است.
سارا پروانه وار سوخت و ما را با این دل شکسته و جان رو به پایان سوزاند. مسئول این مرگ رقت بار و تکان دهنده فشار‌آوران بر آزادی زیست انسانی در این سرزمینند. بی تردید، اما، خاموش ماندگان این عرصه ی فراخ ورزشی و ورزشکارانی که از صدها هزار بل میلیونها نفر هوادار و شیفته به ثروت های کلان و مال و منال و حاشیه ی امن دست یافته اند و بی اعتنا و بزدل توپ می زنند و تماشا می کنند و معترض این رنج جانکاه دختر آبی و همه ی ما و خانواده و یارانش نمی شوند، همان قدر مقصر بلکه خاک بر سراند.
دیگر، از مسولان و با زبان خوش و قانونی چه بخواهیم که تاکنون نخواسته ایم. اما همچنان دوره می کنیم رنج ها را 

 منبع:اخبار روز
۱۳۹۸  ۲۱شهریو 

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن