dimanche, mai 25, 2008

صداقت و شهامت آقاي دكتر ملكي


ايرج شكري

ت. 4 خرداد 87

صداقت و شهامت آقاي دكتر ملكي


.
آقاي دكتر ملكي اولين رئيس دانشگاه تهران بعد از انقلاب را من از نزديك نديده ام و هيچ گونه آشنايي با او نداشته ام، اما صداقت و شهامت او در آن اوائل انقلاب در محكوم كردن رفتار حزب اللهي ها كه در محيط دانشگاه تشنج ايجاد مي كردند، خاطره يي فراموش نشدني در ذهن من از او باقي گذاشته است. چون در آن زمان دست اندركاران و مقامات رژيم اسلامي تازه مستقر شده، حاظر نبودند حزب اللهي ها كه تجمعات و ميتينگ هاي سازمانهاي سياسي را مورد يوروش قرار داده و سنگ باران مي كردند، بساط كتاب و نشريه هوادران آنها را كه در پياده روهاي خبابانهاي اطراف دانشگاه و خيابان كارگر بيشتر مستقر بودند، بهم مي ريختند و آنها را مضروب مي كردند، محكوم كنند بلكه برعكس از آنها، به عنوان مردم«مسلمان» ناراضي از رفتار گروههاي سياسي حمايت مي كردند. اما اعتراض دكتر ملكي به رفتار حزب اللهي ها در برهم زدن آرامش محيط دانشگاه و ايجاد تشنج در آنجا، در آن اوائل به قدرت رسيدن خميني در ايران، از او تصوير يك انسان مسئول و با صداقت در ذهن من باقي گذاشته است. علاوه بر اين آقاي دكتر ملكي كه رنج 5 سال زندان رژيم خميني را از سال 60 تا 65 تحمل كرده است، همواره منتقد و معترض به عملكرد رژيم ولايي و عملكرد رهبر آن بوده است كه در نوشته هاي اخير او هم مشهود است.
در اوائل آيان 1358 بود كه گروهي اوباش چاقوكش مريد خميني وارد دانشكده فني شده و اقدام به پاره كردن پوسترها و ايجاد تشنج در دانشگاه كردند. اين اقدام با اعتراض دانشجويان رو به رو شد. در گزارش خبرگزاري پارس كه خبرگزاري رسمي كشور بود و (هنوز مهر منحوس جمهوري اسلامي روي آن نخورده بود)، و در كيهان 8 آبان 58 درج شد، از جمله آمده بود:« اين عده كه با اعتراض دانشجويان مواجه شده بودند، دست به چاقوكشي و ارعاب دانشجويان زدند كه در نتيجه چند تن از دانشجويان زخمي شدند». دانشجويان گروهي از اين اوباش را دستگير كردند و بنا بر همان گزارش در آمفي تئاتر دانشكده فني در حضور «سرپرست موقت دانشگاه» ( دكتر ملكي)، مقامات دانشكده فني و قريب به هزار نفر از دانشجويان به محاكمه و پرس و جو و نكوهش آنان پرداختند «تا درصورت لزوم آنان را تحويل مقامات قضايي كنند» . در گزاش ياد شده آمده است كه« در پايان سرپرست موقت دانشگاه تهران ضمن محكوم ساختن اينگونه اعمال ]اوباشگري حزب اللهي ها[ گفت: خارج از محيط دانشگاه هيچ مقامي از من پشتيياني نمي كند، من فقط به حمايت دانشجويان متكي هستم.». جلسه «محاكمه» اوباش حزب اللهي در روز 7 آبان از ساعت 2 بعد از ظهر تا ساعت 5 طول كشيد، و فرداي آن روز دكتر ملكي در گفتگو با خبرنگار كيهان، در مورد رويداد مذكور از جمله گفت:«تا به حال هر اقدامي كرده ايم و بخشنامه كرده ايم كه دانشگاه جاي دانشجو است و ميتنگ و تظاهرات بايد با اجازه مسئولان دانشگاه باشد كسي گوشش بدهكار نيست و در اين ميان افراد فرصت طلب و حرفه اي هم خود را وارد دانشگاه مي كنند و اتفاقاتي نظير آنچه رخ داد به وجود مي آورند... ما در دانشگاه هرچند يكبار شاهد قضاياي اينچنيني هستيم. يكبار زهرا خانم نامي را تحريك مي كنند و بكبار اشخاص ديگر و به همين دليل كار درس و كلاس را در دانشگاه مختل مي كنند»(1). دكتر ملكي ياد آور شده بود كه ماجراي دانشكده فني به سپاه پاسداران اطلاع داده شد و چند پاسدار آمدند و افراد دستيگر شده توسط دانشجويان را، بردند و دو تن از دانشجويان هم همراه آنان رفتند. بنا بر گزارش خبرنگار كيهان دكتر ملكي گفت« متاسفانه بعد از جلسه ديروز شخصي در محوطه جلوي مرا گرفت كه: شما به چه حقي دستور داديد برادران ما را بگيرند؛ و خلاصه هزار خط و نشان براي من كشيد...». كيهان در 9 آبان 58 به نقل از خبرگزاري پارس گزارش داد:« در جلسه يي كه به منطور بررسي چگونگي حمله به دانشكده فني با شركت خبرنگاران رسانه هاي گروهي و با حضور مديريت موقت دانشگاه] دكتر ملكي[ ، مسئولان دانشكده فني و شوراي هماهنگي دانشكده و نمايندگان دانشجويان مبارز طرفدار آزادي طبقه كارگر، انجمن دانشجويان مسلمان، دانشجويان پيشگام، دانشجويان دموكرات، سازمان دانشجويان مسلمان و نمايندگان كار كنان اين دانشكده تشكيل شد، شركت كنندگان نقطه نظر هاي خود را در زمينه چگونگي حمله به دانشكده فني و دستگيري و بازجويي مهاجمان از سوي دانشجويان بيان كردند و خواستار مجازات مهاجمين از سوي مسئولين مملكتي شدند». بنا بر گزارش ياد شده « در اين جلسه دكتر محمد ملكي سرپرست دانشگاه تهران در باره نحوه برقراري امنيّت در دانشگاه گفت: به هر حال محيط اين دانشگاه بايد از امنيّت برخور دار باشد و اين خواست همه دانشجويان، استادان و كساني است كه در اين محيط كار مي كنند. وي افزود: در مورد چگونگي برقراي نظم و امنيت در دانشگاه نقطه نظرهاي متفاوتي تاكنون عنوان شده است و ما معتقد به تشكيل شورايي از همه دانشكده ها هستيم و معتقديم كه خود دانشجويان بايد حفط امنيت محيط تحصيل خود را به عهده بگيرند». دكتر ملكي هشدار داده بود كه « اگر مهاجمان دانشكده فني آزاد شوند استعفا مي دهم». اين جوّ و شرايط آن روز دانشگاهها بود. دانشجويان گرايشهاي سياسي مختلف در دانشگاه حضور داشتند، اما مزاحمت توسط دسته هاي اوباش از بيرون به دانشگاه تحميل مي شد. همچنين فكر و گرايش اداره شورايي امور دانشگاه كه از آن صحبت شده است، گرايشي بود كه در كانونهاي اعتصابي ماههاي انقلاب هم شكل گرفته بود و به طور مثال شوراي موسس اتحاديه كاركنان راديو و تلويزيون، خواهان آن بود كه راديو و تلويزيون كشور تحت نظارت هيئت امنايي از نمايندگان شوراي موسس اتحاديه كاركنان سازمان راديو و تلويزيون، نمايندگان سازمان چريكهاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق ايران، نماينده كانون وكلا، نماينده كارگران و ... اداره شود. اما خميني پليد و پيروان و كارگزارانش از آغاز در همه جا شروع به تصفيه و اخراج و سركوبي كاركنان مبارز زمان انقلاب، به اتهامات و برچسبهاي گوناگون كردند. آقاي دكتر ملكي 10 سال پيش در مصاحبه يي با نشريه لوح (كه توسط محمد قائد از روزنامه نگاران با سابقه كه تا زمان مصادره آيندگان در آن روزنامه قلم مي زد، منتشر مي شود)، به نفشه و برنامه تعطيل كردن دانشگاهها كه توسط حزب جمهوري اسلامي و دبير سياسي آن حسن آيت برنامه ريزي شده بود، و به نقش جلال الدين فارسي در ستاد انقلاب فرهنگي طرفدار روش خشونت آميز بوده ، در تصفيه استادان و دانشجويان دانشگاهها تاكيد كرده است.(2). در مورد جلاالدين فارسي كه كانديداي حزب جمهوري اسلامي براي رياست جمهوري بود، و به خاطر بحثهايي كه در مور ايراني الاصل نبودن او برانگيخته شده بود، خميني تاكيد كرد كه او كنار برود، اين را هم بايد ياد آوري كرد كه او در روز جمعه سوم مهر ماه سال71 هنگام شكار كبك در روستايي در اطراف طالقان فردي به اسم بهمن رضا خاني را كه به او اعتراض كرده بود با شليك 4 گلوله به قتل رساند. روزنامه سلام 5 مهر 71 نوشت كه اعتراض مقتول به خاطر غير قانوني بودن شكار كبك در محل بوده است و «قاتل كه قصد فرار از محل ارتكاب جنايت را داشته توسط روستائيان دستگير مي شود...» اين جنايت توسط رژيم ماست مالي شد و جلال الدين فارسي هنوز كيفر جنايت خود رانيافته است و جناب ايشان در فرمانيه( احتمالا در يكي از خانه هاي مصادره شده متعلق به مقامات تيرباران شده رژيم شاه) سكونت دارد.
در ماجراي دانشكده فني كه به آن اشاره شد، از راديو و تلويزيون، همكار ما كه خبر نگار با سابقه مسائل اقتصادي بود، براي تهيه گزارشي از ماجراي دانشكده فني رفته بود و گفتگويي با دكتر ملكي انجام داده بود. شب موقع تدوين گزارش فردي كه به عنوان مسئول خبر تلويزيون از سوي رژيم گماشته شده بود، قصد سانسور سخنان دكتر ملكي در محكوم كردن رفتار حزب اللهي ها را داشت كه من به شدت به او اعتراض كردم. الان يادم نيست كه آن گزارش بدون حذف حرفهاي دكتر ملكي در محكوم كردن مهاجمان پخش شد يانه. اين ماجر و خاطراتي از سانسور در تلويزيون توسط كارگزاران رژيم اسلامي را شايد در فرصتي ديگر بنويسم.

اين گزارش را به نشانه احترام به آقاي دكتر ملكي كه پايبندي به بيان حقيقت را به فرصت طلبي و مقام پرستي نفروخت و او را يك ايراني دلسوز به سرنوشت نسل جوان و نگران آينده ميهن خويش و آدم آزاديخواهي مي دانم نوشتم.
اظهارات اخير خامنه اي در روز اول خرداد در ديدار با اعضاي ستاد برگزاري نوزدهيمن سالگرد مرگ خميني
خونريز، كه در آن حفظ مرز خودي و غير خودي را به اندازه حفظ مرزهاي جغرافيايي داري اهميّت دانست و بر آن تاكيد كرد(3)، و اين كه روش خميني در« انتخاب كلمات» براي حفظ اين مرز بندي، از جمله اين كه خميني مخالف جمهوري دموكراتيك بود و بر جمهوي اسلامي تاكيد كرد، و به جاي حكومت كلمه ولايت را بكار گرفت، فكر مي كنم پاسخ روشني است به نامه اخير آقاي دكتر ملكي به خامنه اي يعني اين كه مقام ولايت فقيه به چيزي جز انحصار قدرت و اعمال ولايت فكر نمي كند، اگر چه گمان مي كنم آقاي دكتر ملكي هم هيج توهمي در اين كه نامه ايشان و امر به معروف و نهي از منكر، تاثيري در جهت تغيير رفتار خامنه اي بگذارد، ندارد.

1- اين زهرا خانم مورد حمايت قطب زاده سرپرست منصوب شده از سوي خميني براي راديو و تلويزيون هم بود.
در فيلم نيمه پنهان ساخته خانم تهيمنه ميلاني صحنه كوتاهي به يوروش حزب اللهي ها به بساط كتاب هواداران گروههاي سياسي و نقش زهرا خانم هم اشاره شده است. البته فيلم ياد شده با سانسور زياد همراه بوده و براي كارگردان دردسر آفرين شد.

2- قسمتي از مصاحبه آقاي دكتر ملكي با نشريه لوح شماره هفتم، ديماه 78
لينك مصاحبه در زير مطلب آمده است.
«... به اين ترتيب در دانشگاه بسته شد. بعدها معلوم شد كه اين جريان توطئه‏اى سياسى و از پيش طراحى شده بود. برنامه‏اى بود كه قبل از اين جريانات، گروهى به سركردگى آقاى حسن آيت براى بستن دانشگاهها برنامه‏ريزى كرده بودند و جريان طورى پيش رفت كه رئيس جمهور هم موافق بستن دانشگاه شد. بعدها نوارى در آمد كه در آن معلوم شد توى اين جريان آقاى بنى‏صدر هم رو دست خورد. آن نوار معروف آيت در اين كتاب (غائله چهاردهم اسفند 1359: ظهور و سقوط ضد انقلاب) به‏طور كامل آمده است. آقاى آيت در حزب جمهورى اسلامى نقش بسيار مهمى داشت و دبير سياسى حزب بود، يعنى كسى كه براى حزب برنامه‏هاى سياسى مى‏ريزد. آيت پيشترها يكى از اعضاى حزب زحمتكشان بود كه با دكتر بقايى ارتباط داشت. ثابت شده كه دكتر بقايى همكار ساواك و وابسته به سيا بود و توطئه مى‏كرد. آيت گفته بود كه دانشگاه بسته شود. در اين نوار حملات شديدى به بنى‏صدر شده بود و بنى‏صدر به همين دليل نوار را منتشر كرد، چون توطئه عليه خودش بود. در دانشگاه را بستند و او را از رياست جمهورى عزل كردند و آقاى آيت هم آمد با افتخار گفت اين كار را او كرده. اين توطئه بود، نقشه بود كه در دانشگاه را ببندند.

.... وقتى ستاد انقلاب فرهنگى دست يك نفر باشد، آن هم فردى مانند جلال‏الدين فارسى‏كسى كه كانديداى رياست جمهورى شد و شخص امام مخالفت كردندآن يك فرد چه مى‏كند؟ آقاى جلال‏الدين فارسى يكى از مدافعان سرسخت اخراج و خشونت بود».

http://mghaed.com/lawh/interviews/int.maleki.htm

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8703010535 حرفهاي خامنه اي 3-
پ- 4 خرداد 1387 – 24 مه 2008

mercredi, mai 07, 2008

ايرج شكري

توضيحي در مورد اعتصاب معلمان درسال1340

يكي از خوانندگان محترم مقاله «دنياي مراجع تقليد و دنياي شهروندان در هفته معلم» كه در سايت عصر نو هم درج شده است،2 اشتباه در آن ديده و با ارسال ايميل به مسئول محترم سايت عصر نو آنها را به من ياد آوري كرده است. يكي تاريخ ترور مطهري و يكي ديگر تخست وزير زمان اعتصاب معلمان. با تشكر از توجه و ياد آوري ايشان ومسئول محترم عصرنو،اين توضيح و ياد آوري را براي اطلاع ايشان خوانندگان محترم مقاله لازم ديدم. در مورد تاريخ تروز مطهري همانطور كه خواننده محترم ياد آوري كرده است، اين اتفاق در روز 11 ارديبهشت سال 58 اتفاق افتاد نه در 12 ارديبهشت 59 ، من اين تاريخ را با توجه به مقاله يي كه در وبلاگ كانون صنقي معلمان درج شده بود ذكر كردم(*).، با اين كه در ذهنم بود كه آن اتفاق در همان اوئل بعد از انقلاب رخ داد، اما در پي تحقبق آن بر نيامدم و از اين بابت از خوانندگان مقاله پوزش مي خواهم. از جستجو در اينترنت در مورد آن حادثه اين اطلاعات هم را بدست آوردم كه ساعت ده و چهل دقبقه شب در تاريخ 11 ارديبهشت 1358 مطهري كه عضو «شوراي انقلاب» بود، به فاصله كمي بعد از خروج از خانه دكتر سحابي در خيابان فخر آباد، از پشت سر هدف گلوله قرار گرفت و چند دقبقه بعد در بيمارستان طرفه كه در نزديكي محل حادثه بود جان سپرد. اتقاقا اهميت ذكر تاريخ درست اين رويداد هم در همين است كه تحريف تاريخ از سوي رژيم را بهتر مي شود ديد. رژيم آخوندي دست به باز نويسي تاريخ و سانسور و تحريف تاريخ ايران زده است و به ويژه تاريخ دوران پهلوي با سانسور و تحريف بسيار همراه است. رژيم حتي تلاش كرد تا سانسور تاريخ را تا تخريب مزار شهداي مبارزه مسلحانه دوران شاه پيش ببرد. تعيين كردن روز 12 ارديبهشت به عنوان روز معلم كه يك روز بعد از ترور مطهري بود و مصادف بود با روز شهادت دكتر خانعلي كه قبل از روي كار آمدن رژيم، روز معلم ناميده شده بود، تلاشي بود از سوي رژيم براي تحت الاشعاع قراردادن و زدودن رويداد برجسته يي از مبارزات مردم ايران در دوران پهلوي كه هيچ ارتباطي به خميني و آخوند و اسلام گرايي نداشت؛ هچنان كه نزديك به سي سال است كه رژيم آخوندي تلاش مي كند با تحميل كردن روز تولد دختر پيامبر اسلام به عنوان روز زن و معرفي او به عنوان سرور و الگوي زن نمونه براي تمام زنان ‎عالم و در همه زمانها، روز همبستگي زنان عليه ستم جنسي و طبقاتي در 8 مارس را، تحت الاشعاع قرار بدهد.
نكته ديگري كه تذكرد داده شده بود اين بود كه در زمان اعتصاب معلمان، شريف امامي نخست وزير بود و نه دكتر اميني. در اين مورد اما اين ياد آوري لازم است كه وقتي اعتصاب شروع شد شريف امامي نخست وزير بود، اما آنچه به عقب راندن دولت وقت مربوط مي شود، در زمان نخست وزيري دكتر اميني بود كه در پي استعفاي شريف امامي بعد از رويداد كشته شدن دكتر خانعلي، به عنوان نخست وزير منصوب شد. در اين مورد در مقاله خانم هاله صفرزاده در وبلاگ معلمان(*) آمده است:« «15 ارديبهشت ماه : شريف امامی در حالی که برخی نمايندگان مجلس در صدد استيضاح او بودند به حالت قهر مجلس را ترک کرد و بعد از ظهر همان روز استعفا نامه ی خود را به دربار فرستاد . شاه با استعفای او موافقت کرد و فردای آن روز علی امينی را مامور تشکيل کابينه کرد .
16 اردیبهشت : امينی نخست وزیر شد . برخی روی کار آمدن امينی را به اشاره کندی و او را مهره ی مورد اعتماد دموکرا ت ها می دانستند[...] در اجتماع بزرگ معلمان در 18 اردیبهشت ماه ، معلمان با صدور قطعنامه ای روز 12 ارديبهشت ماه را به يادبود اعتصاب موفقيت آميز معلمان و شهادت معلم دانشمند مرحوم دکتر خانعلی روز معلم اعلام کردند و مقرر شد که در این روز همه ساله کليه ی مدارس و موسسات فرهنگی در سراسر کشور تعطیل شوند و مراسم خاصی توسط معلمان اجرا شود . باشگاه مهرگان از چنان اعتباری برخوردار شد که علی امينی روز 19 ارديبهشت در جمع معلمان اعتصابی حاضر شد و خواستار پايان اعتصاب شد . 19 ارديبهشت روزنامه اطلاعات از قول امينی چنین نوشت : " وضعيت کشور اسفناک است . اگر همه چيز را بگويم توليد وحشت و اضطراب می کند . قول شرف می دهم که برای ترميم حقوق معلمين اقدام کنم ولی به من مهلت و فرصت دهيد . با افزايش حقوق مخالف نيستم ولی اگر بدون مطالعه اقدام شود دور تسلسل به جايی می رسد که سقوط حتمی است ...."
علی امينی به دلجويی از معلمان پرداخت . سرگرد ناصر شهرستانی[ كسي كه دكتر خانعلي را هدف گلوله قرار داده بود] از کار برکنار و پرونده او را برای رسيدگی به دادگاه فرستاد و باب گفتگو با باشگاه مهرگان گشوده شد . محمد درخشش[رهبر اعتصابات معلمان] پذيرش هر پيشنهادی را موکول به طرح و تصويب در مجمع عمومی معلمان کرد و مجمع عمومی معلمان، هزاران معلمی بودند که هر روز در باشگاه و بيرون باشگاه اجتماع می کردند . روز 19 ارديبهشت برای معلمان روزی فراموش نشدنی بود . معلمان يک صدا با پيشنهاد نخست وزير مخالفت کردند و خواستار تصويب طرح باشگاه مهرگان برای ترميم حقوق معلمان شدند و اعلام کردند که هيچ کس را به جز محمد درخشش به عنوان وزير فرهنگ قبول نمی کنند . امينی چاره ای جز قبول پيشنهاد های معلمان نداشت . به اين ترتيب روز بعد جدول حقوقی جديد معلمان به تصويب هيات دولت رسيد .
کيهان چنین نوشت : " حقوق معلمين برابر حقوق مهندسين شد . به احتمال زياد اعتصاب معلمين پايان می يابد و مدارس تا هفته ی آينده باز می شود ." [...]
اطلاعات 23 اردیبهشت اولين روز آغاز به کار مدارس را چنين توصيف کرد : " معلم و شاگرد در آغوش هم اشک ريختند . خانم ها با لباس سياه و آقا’ان با کروات سياه سر کلاس ها حاضر شدند . در تمام مدارس به احترام شهادت دکتر خانعلی يک دقيقه سکوت شد . امروز شاگردان معلمين خود را گل باران کردند ... امروز کليه معلمين در کلاس ها برای شاگردان خود اعلام کردند که حاضرند يک یا دو ساعت بعد از ظهر اضافه بر وقت تدريس کنند تا جبران اين مدت که تعطيل بوده است بشود .26 ارديبهشت : درخشش وزير فرهنگ شد .
28 ارديبهشت : نام دبيرستان جامی[كه دكتر خانعلي در آنجا تدريس مي كرد] به دبيرستان دکتر خانعلی تغيير کرد.
در روزهای بعد سخنرانی ها و مصاحبه های آقای درخشش وزير فرهنگ در روزنامه ها به چاپ می رسد . او ديگر به سياستمداری مطرح تبديل شده بود[...]» .
اين ياد آوري هم شايد بي مناسبت نباشد كه وزير فرهنگ در دولت شريف امامي دكتر محمود مهران بود كه در مطالب مربوط به اعتصاب معلمان در سال 1340 آمده است كه وي روز 11 ارديبهشت به خبرنگاران گفته بود گفته بود:«بنويسيد اولا اعتصابي نمي شود؛ ثانيا مغز اعتصاب كننده را خرد خواهم كرد ». در ضمن در پايان مقاله خانم هاله صفرزاده به عدم دستگيري سرگرد شهرستاني در آن زمان اشاره شده است، اما در جستجو در اين مورد در اينترنت ديدم كه سرگرد شهرستاني به دو سال حبس محكوم شده بود. و ياد آوري ديگر اين كه شهادت دكتر خانعلي در تجمع معلمان در برابر مجلس در ميدان بهارستان رخ داد و از سرگرد شهرستاني به عنوان رئيس كلانتري بهارستان نام برده شده است. سپاسگرار خواهم بود اگر كابران محترم، اشتباهي در مطالب نگارنده ديدند، بزگواري كرده با گذاشتن تذكر در قسمت نظر كار بران(كامنت) در زير مقاله مربوط، در وبلاگ من آن اشتباه را به من ياد آوري كنند.

*:
http://moalleman1.iranblog.com/?mode=ContinuedPost&id=189287
پ-17 ارديبهشت 1387-6 مه 2008

samedi, mai 03, 2008

دنیای مراجع تقلید و دنیای شهروندان در هفته معلم





























ايرج شكري


دنياي مراجع تقليد و دنياي شهروندان در هفته معلم


روز 12 ارديبهشت، روز ترور مرتضي مطهري توسط گروه فرقان در سال 1359 را، رژيم روز معلم نام گذاري كرد، در حالي كه روز معلم در ايران روز شهادت دكتر خانعلي در اعتصابات معلمان، در 12 سال 1340 بود. در سالگرد ترور مطهري، رژيم اينجا و آنجا در بزرگداشت او مراسمي برگزار كرد و سخنرانيهايي ايراد شد و مقاله در ستايش و بزرگداشت مطهري نوشته و ازجمله محمد قوچاني هم ، كه نظيريه پرداز«راست» و خط دهنده، « در نطفه خفه كردن التقاط» و پرونده ساز براي دگرانديشان و روشنفكران است و به و ترور شخصيت خوديهاي سابق كه سرخورده و معترضند ( مثل آنچه در مورد مخملباف نوشت) مي پردازد، مطلبي با آن عنوان «ما كجا ؟ استاد كجا؟» مورد مطهري نوشت كه هيچ ربطي به مساله معلمان كشور و مشكلات و اعتراضات آنان نداشت، بلكه نگراني از «التقاط اسلام و چپ گرايي» از نكات اساسي آن بود. در حوزه علميه قم هم آيت الله ها مطالبي در ستايش از مطهري بيان كردند. آيت الله سبحاني( كه در يكي دو ماه گذشته(1) گذشته وارد جدل با عبدالكريم سروش شده و نظرات او را در مورد اين كه قرآن را به پديده يي مثل الهام گرفتن شاعران در شعر سرودن تشبيه كرده بود، محكوم كرده و بر اين كه قرآن كلام خداست تاكيد كرده بود)، اهميت نقش مطهري را در آن ديد كه« مطهری در نجات نسل جوان کوشيد و نقاب از چهره گروهک‌هايی که به نام اسلام پيدا شده بودند برداشت و در دانشگاه در کمين اساتيد بود که مبادا برخلاف اسلام سخن بگويند». اما نكته در خور توجهي هم در اظهارات او بود، و آن اين كه گفت:«کتاب‌هايی که بعد از سال 1320 نوشته شده عمق و کار آمدی بيشتری داشته، زيرا با پيدايش مکتب‌های جديد مانند مارکسيسم و ماترياليسم در بين انديشمندان اسلامی يک شعوری ايجاد شده که مکتب خود را علمی‌تر و آگاهانه‌تر مطرح کنند». اين حرف آيت العظمي سبحاني است در مورد تاثير مكتب ماركسيسم و ماترليسم در ايجاد شعور و آگاهي بيشتر در انديشمندان اسلامي. اگر در زمان شاه بخشي از مذهبيون نابرابري اجتماعي را مورد تاكيد قرار دادند و كسي مثل مطهري هم ارزش كار را مورد توجه قرار داد( وبعدا كتاب اقتصاد او در زمان حيات خميني ممنوع الانتشار شد)، به خاطر تاثير حضور آشكار ماركسيستهاي ايران بود. آنها كه جنگ و رزمشان نه با خدا و دين و براي گسترش بي ديني، بلكه براي برانداختن رژيم دست نشانده شاه بود كه او را حافظ منافع امپرياليسم مي دانستند. و براي از ميان برداشتن بهره كشي ظالمانه از كارگران بود. اگر خميني كمر بر« درو» كردن دگر انديشان و تعطيل كردن روزنامه هاي مستقل و نشريات گروههاي سياسي به ويژه ماركسيستها نگرفته بود، روحانيت ناچار بود براي پاسخ به سوالاتي كه انتشار نظرات آنان در جامعه و در بين كارگران و زحمتكشان در مورد كارآيي احكام اسلامي در جهت منافع آنان و رفع ستم طبقاتي ايجاد مي كنند بيشتر كار بكنند(مساله اختلاف نظرها بر سر حقوق كارگران در قرارداد جمعي كار و بيمه كارگران و تو دهني خوردن خامنه اي از خميني بهمن سال 66 از رويدادهاي به ياد ماندني در اين زمينه است)، حالا يا با «اجتهاد» پاسخي مناسب در بيرنگ كردن نظر ماركيستها در حمايت و دفاع از منافع كارگران و محرومان مي يافتند، يا كارگران و زحمتكشان براي منافع خود و دستيابي به زندگي بهتر، دور آنها(ماركسيستها) جمع مي شدند كه اين هم مزاحمتي براي خدا و پيغمبر نبود، اگر چه تهديدي براي سودهاي كلان بود و ممكن بود روي دريافت وجوهات شرعي تاثير بگذارد و احتمالا ممكن بود باعث كسادي مجلس وعظ و روضه خواني هم بشود. به هر حال باز هم بايد آرزومند بود كه خدواند تبارك و تعالي، شعور و آگاهي مراجع تقليد و روحانيت و توجه آنها به مكتبهاي جديد را هرچه بيشتر كند. صافي گلپايگاني(آيت الله العظمي) مرجع تقليد ديگري بود كه به ستايش از مطهري پرداخت. كه نگارنده قبلا در «گردش علمي» از طريق حوزه نيوز، در پايگاه اطلاع رساني «معظم له»، به خوشه چيني از نظرات علمي ايشان در پاسخ به سولات مطرح شده از سوي مؤمنين پرداخته و در نوشته يي منعكس كرده ام(*)، او در سخناني ضمن ستايش از مطهري او را همطراز شيخ مفيد دانست و گفت:« برای رسيدن به مقامات امثال شهيد مطهری‌ها و شيخ مفيدها بايد همه درکسب علم تلاش کنند و شيعيان با هم متحد شوند.» اين مرجع تقليد در مورد «نوع آوري علمي» مطلبي بيان فرمود كه اختلاف 180 درجه يي با نظرات سبحاني دارد. آخوند صافي گفت:« علمای سلف در همه زمينه‌ها، کتاب‌های فراواني را تأليف کرده‌اند و امروز کسی نمی‌تواند مثل آثار آنها را تأليف کند و اگر می‌خواهيم نوآوری داشته باشيم بايد از کتب علمای سابق بهره ببريم، زيرا کتاب‌های آنها مخزن علم است». همانطور كه ملاحظه مي شود، او لازمه نوع آوري را مطالعه آثار گذشتگان مي داند كه يكي از برجسته ترين آنها را هم نام برده است، شيخ مفيد. اين شيخ مفيد از «علماي شيعه» است كه حدود هزار سال پيش، در سال 336 هجري.قمري در حوالي شمال بعداد به دنيا آمده و در سال 413 در سن 75 سالگي درگذشته است. نوشته هايش هم بزبان عربي است. روشن است كه هر علمي زمينه و موضوع خاصي را مورد توجه قرار مي دهد و محققان موضوع مربوطه هم سعي مي كنند پاسخي براي سولاتي كه مطرح مي شود، بيابند. اين كه چه «نوع آوري علمي» از اين محزن علم مربوط به هزار سال پيش مي شود انتظار داشت و به چه سولاتي پاسخ مي هد، معمايي نيست. با نگاهي به استفتائات و پاسخ به آنها در پايگاههاي اطلاع رساني مقام ولايت فقيه و مراجع تقليد (*)مي شود به نوع آنها پي برد.
اما همراه با روز معلم، هفته معلم نيز آغاز شد. مسائلي كه از سوي كانون صنفي معلمان در بيانيه آنان مطرح شده است، در مقايسه بيانات مراجع تقليد، دو دنياي متفاوت را منعكس مي كند. اما قبل از آن، اشاره به اين نكته هم مناسب مي دانم كه وبلاگ كانون صنفي معلمان، در مطلبي در صفحه اول خود با تصويري از دكتر خانعلي، و تصوير قمست هايي از روزنامه هاي مربوط به زمان اعتصاب معلمان در سال 1340، ياد آور شده است كه روز معلم در دوازه ارديبهشت، قبل از ترور مطهري در سال 59، به خاطر اعتصاب معلمان و شهادت دكتر خانعلي، در روز 12 ارديبهشت 1340 روز معلم نام گرفته بود. در آن اعتصابات دولت دكتر اميني ناچار به عقب نشيني در برابر معلمان شد. در اين مطلب به نقش باشگاه مهرگان كه كانون صنقي معلمان در آن زمان به شمار مي آمد در آن اعتصابات پرداخته شده است شده است(2)
در بيانه كانون صنفي معلمان از سال 86 به عنوان « يكي از تيره ترين سالها» براي معلمان ياد شده و آمده است كه «بعد از تجمعات با شکوه معلمان در اسفندماه 85 که با دستگيری تعداد زيادی از فعالان صنفی و ضرب و شتم شمار زيادی از فرهنگيان شريف پايان يافت، به دليل سانسور شديدی که به واسطه­ی بخشنامه شورای عالی امنيت ملی بر رسانه­ها حاکم شد چنين به نظر رسيد که تشکل­های صنفی سکوت پيشه کرده­اند و يا از وحشت، در لاکِ خويش فرو رفته­اند و يا همکاران خود را فراموش کرده­اند». كانون صنفي معلمان از همكاران خود خواسته است كه« از فرصتِ هفته گراميداشت مقام معلم استفاده کرده و به جای برگزاری مراسم رسمی و تکراری و تحقيرآميز، در طول هفته معلم، بخشی از وقت کلاس را به تبيين و توضيح مشکلات آموزش و پرورش، معلمان و دانش­آموزان، مشکلات فضاهای آموزشی و ساي مسائل ديگر که به دليل بي­تدبيری مسئولان دامنگير آموزش و پرورش شده است بپردازند تا در غياب رسانه­های مستقل، به وظيفة معلمی خود آنگونه که می­بايست عمل نماييم».
كانون صنفي معلمان ياد آور شده است كه روز 16 ارديبهشت تجمعي در برابر سازمان آموزش و پرورش تهران در ميدان فلسطين برگزار خواهد كرد و اگر حد اقل دو مورد از خواسته هاي معلمان تا روز 16 ارديبهشت، تحقق نيابد، تاريخ تجمع بعدي را در همان روز به اطلاع همكاران خواهد رساند. دو خواسته معلمان كه مورد تاكيد قرار گرفته از اين قرار است: «1- پرداخت مطالبات معلمان بويژه حق­التدريس همکاران که بيش از 6 ماه به تأخير افتاده است 2- لغو تمامی احکام هيئت­های تخلفات اداری که جزء اختيارات وزير است »(3).
بنا بر برنامه كانون صنفي معلمان معلمان تهراني، بزرگداشت روز معلم را با حضور بر سر مزار دكتر خانعلي برگزار كردند.
تاريخ انتشار بيانيه 26 فروردين سال جاري است. نگاه به مسائلي كه در اين بيانيه به آمده است و فرمايشات مراجع معظم تقليد، كه يكي تفاوت«علمي» فقه شيعه را با فقه اهل تسنن، از كف مسجد اعظم تا سقف‌آن مي ديد (آخوند وحيد خراساني)، يا آخوند صافي كه مطهري را همطراز شيخ مفيد مي داند كه هزار سال پيش درگذشته و نوشته هاي اورا در شمار«محازن علمي» براي نوع آوري مي داند و يا براي «محرميت» نوازد دختر يكي دو ماهه با مردي كه او را به فرزندي قبول كرده است، حكم نكاح موقت آن نوزاد با پدر اين پدرخوانده را(*) مي دهد، خود نشان دهنده دو دنياي متفاوت است. دنياي فقيهان مرتجع تاريك انديش كه نظراتشان چون نهرهاي گندابي است كه به هم مي پيوندند و رژيم ايدئولوژيك منحوس جمهوري اسلامي را مشروب مي كنند؛ و دنياي شهرونداني كه هر صنفي براي خودش يك تاريخچه مبارزاتي با ديكتاتوري مستقر در ايران داشته و اكنون نيز براي دستيابي به حقوق شهروندي و تامين حداقل نيازهاي زندگيشان، با اين رژيم سركوبگر، در تعارض و ستيز هستند.

منابع و توضيحات
-------------------
عکسها، دیدار مقامات و فرماندهان نیروی انتظامی با آخوند مرجع تقلید صافی گلپایگانی را- که با نظراتش در مقاله حاظر و مطلب قبلی آشنا شده بوید- نشان می دهد، که خود سندی است بر اهمیت نقش آیت الله های حوزه تاریک اندیشی قم در این رژیم منحوس ایدئولوژیک اسلامی است. آن که بعد از دست بوسی در برابر آخوند زانو زده و حال گریستن است، صفار هرندی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی است که من عنوان قاطر چی را برای او مناسبترین می دانم. آن یکی دیگر که در حال دستبوسی است،پاسدار علی لاریجانی است که او هم پستها و مسئولیتهای مهم در رژیم داشته است. از جمله اولین مدیر عامل رادیو و تلویزیون،از برنامه ریزان دانشکاه امام حسین وابسته به سپاه پاسداران،وزیر ارشاد اسلامی اسبق و بعد دو باره به ریاست صدا و سیما گماشته شد که برنامه هویت که توسط سعید امامی و حسین شریعتمداری ساخته می شد و نیز برنامه چراغ که در آن آخوند حسینیان به با ناصبی خواند قربانیان قتلهای زنجیره یی به دفاع از آمران وعاملان و مرتکبان آن جنایت پرداخت، از دست آوردهای دوره ریاست او بر رادیو و تلویزیون کشور بود که نزدیک سی سال است در انحصار رژیم آخوندی است. او همچنین دبیر شورای امنیت ملی و مذاکره کننده در مساله اتمی رژیم بود و در انتخابات ریاست جمهوری سه سال پیش کاندیدا بود.
.
نگاه کنید به مقاله تغيير حكم آيت الله از سركوب كردن به تظلم *

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن