samedi, septembre 28, 2013

اجرایی از سرود ای ایران که اندکی شعر و آهنگ آن تغییر یافته است

ناصر تقوایی و همسرش مرضیه وفا مهر

اجرایی  از سرود ای ایران که اندکی شعر و آهنگ آن تغییر یافته است

 

این ویدئو قسمتی از فیلم «ای ایران» ساخته ناصر تقوایی است که در اوائل انقلاب ساخته شده است.برای شینیدن سرود و دیدن صحنه ای از آن فیلم روی ویدئو زیر کلیک کنید.این قسمت و قسمتهای دیگری از فیلم در یوتیوب قرار دارد و می شود آنها را دید.

 

من شخصا سرود ای ایران را به عنوان سرود ملی مناسب نمی دانم،چرا که از بیش از یک قرن مبارزه دشوار و خونین و پر نشیب و فراز مردم ایران برای آزادی، که هنوز هم ادامه دارد، چیزی در آن نیست. سرود ملی باید در برگیرنده چنین مفهمومی باشد و باید کلمه آزادی و ارزش آن و مبارزه ای که در راه آن شده، از آن طنین انداز شود. اوائل انقلاب یکی از سرودهای ساخته شده سرودی بود که مصرع اول آن با «ای ایران ای آذر ایزد نشان» شروع می شد.





شعر خیلی خوبی هم داشت وکلماتش همه فارسی بود، اما کمی طولانی بود و ریتم آهسته ای هم داشت، اگر چه پایانش پر شور بود. وقایع فیلم ای ایران ناصر تقوایی در اواخر  رژیم سلطنتی و برچیده شدن بساط رژیم شاه در روستایی در شمال ایران اتفاق می افتد.

jeudi, septembre 19, 2013

آیا زمان افسار زدن به سپاه پاسداران فرا رسیده است؟



 



آیا زمان افسار زدن به سپاه پاسداران فرا رسیده است؟

ایرج شکری


سخنان خامنه ای در جمع فرماندهان  سپاه پاسداران در 26 شهریور که در آن مهر تاییدی بر بکار گرفتن دیپلماسی و «نرمش قهرمانانه» زد، تیتر بزرگی برای خبر این دیدار در رسانه های فارسی زبان خارج شد. خامنه ای در قسمتی از سخنان خود در این دیدار خود گفت:« عرصه دیپلماسی، عرصه لبخند و درخواست مذاکره و مذاکره است اما همه این رفتارها باید در چارچوب چالش اصلی فهم و درک شود» و افزود« با مسئله ای که سالهای پیش نرمش قهرمانانه خواندم موافقم چرا که این حرکت در مواقعی بسیار خوب و لازم است » و بنابر آنچه در گزارش سخنان او آمده است، خامنه ای« درک ماهیت طرف مقابل و فهم صحیح هدفگذاری او را»، شرط اصلی استفاده از تاکتیک «نرمش قهرمانانه» دانسته است. منظور او از نرمش قهرمانانه «صلح امام حسن» بود که او قبلا کتابی در مورد آن ترجمه کرده بود و در روی جلد آن زیر اسم موضوع کتاب(صلح امام حسن) «پرشکوه ترین نرمش قهرمانانه تاریخ» صفتی بود که خامنه ای برای آن بکار برده بود. بنابر این خامنه ای با مطرح کردن «صلح امام حسن» و نرمش قهرمانانه نامیدن آن و موافقت با بکار بردن همین سیاست در عرصه دیپلماسی، در واقع راه مذاکره و عادی سازی رابطه با آمریکا را باز گذاشته است. این همان خامنه ای است که در آغاز دوران ریاست جمهوری خاتمی زمانی که خاتمی تشنج زدایی در رابطه رژیم با غرب را هدف سیاست خارجی خود قرار داده بود، در بستن راه مذاکره با آمریکا، با گفتن «مذاکره از رابطه بدتر است»، راه را برای خاتمی به نحو غیر قابل عبوری مسدود کرد. برای سپاه و بسیجی که عربده کشی علیه آمریکا، مهمترین عرصه و صحنه برای اظهار وجود و خودنمایی بود، حالا پذیرفتن صلح با آن حتی با تعبیر و نگرش « رهبر معظم» شان و با مشابه قرار دادن آن با صلح امام حسن با معاویه، باید بسیار دشوار باشد. این دشواری چنان است که پاسدار نقدی فرمانده بسیج، در فرادی این اظهارات خامنه ای، گفته است که عده ای واداده از سخنان خامنه ای سوء برداشت کرده اند و هشدار داده است که :« نه امریكا و نه بزرگتر از امریكا- اگر در قدرتهای مادّی باشد- قادر نیستند حادثه ای مثل حادثه صلح امام حسن (ع) را بر دنیای اسلام تحمیل كنند. این جا اگر دشمن زیاد فشار بیاورد، حادثه كربلا اتّفاق خواهد افتاد ». همین بوزینه که زیاد هم وراجی می کند نزدیک سه ماه پیش در 7 خرداد در سخنرانی برای بسیجیان قم که خبرگزاری مهر آن منتشر کرد گفته بود که «سازش با آمریکا لکه ننگ بر پیشانی ایران خواهد گذشت». پاسدار نقدی  در همان سخنرانی خط و نشان های زیادی هم برای آمریکا کشید، از جمله این که:« امروز ایران اسلامی به انواع سلاح‌ها و تجهیزات نظامی مجهز است و موشک‌های ایرانی می‌توانند ناوهای آمریکایی را در خلج فارس همچون قوطی‌های کنسرو له کنند ». ساکت کردن یا از دور خارج کردن امثال نقدی و نیز قانع کردن بسیجیان نظام به این که کنار آمدن با آمریکا، مثل صلح امام حسن با معاویه (یا صلح پیامبر باکفار- صلح حدیبیه) است از مشکلات بکار گرفتن دیپلماسی در رابطه با آمریکاست که خامنه ای باید فکری برای آن بکند. چرخش روابط رژیم با آمریکا، بر روابط رژیم باعوامل و دست پروردگان برون مرزی و غیر ایرانی اش نظیر حزب الله لبنان هم تاثیر خواهد گذاشت. نکته دیگری از سخنان خامنه ای مورد توجه رسانه ها قرار گرفته این  است که او گفت که سپاه ضرورتی ندارد در سیاست دخالت کند، اما این را در خلال جمله یی گفت  که مطلقا از آن جنبه حکم و دستور احساس نشود و لب و لوچه سرداران سپاه آویزان نشود، خامنه ای در این مورد گفت:« ضرورتی ندارد سپاه در عرصه سیاسی فعالیت کند اما پاسداری از انقلاب نیازمند شناخت دقیق واقعیت هاست بنابراین نمیشود مجموعه ای که بازوی نگهبان انقلاب است درباره جریانهای گوناگون انحرافی، غیر انحرافی، وابسته و یا دیگر جریانهای سیاسی، چشمی بسته و نابینا داشته باشد». این هم البته دشواری دیگری بر سر راه «عادی شدن» رابطه دستگاه ولایت فقیه با گروههای منتقد درون نظام است. برای رژیم بنا شده بر جهل سرکوب و جنایت، که در آغاز پایه هایش را با راه انداختن دسته اوباش و عربده کش و چماق کش علیه نیروهای اپوزیسیون که بعدا عمدتا عناصر تشکیل دهنده سپاه و کمیته ها انقلاب اسلامی و جذب ارگانهای دیگر این رژیم مردم کش شدند *، با اشغال سفارت آمریکا توسط «دانشجویان پیرو خط امام» و بعد «انقلاب فرهنگی» و تعطیل کردن دانشگاه ها و یکه تاز شدن انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم وحدت در دانشگاهها محکم کرد و بعد هم کشتار دگراندیشان را راه انداخت که در تمام این امور سپاه پاسداران، بازوی اجرایی و نیروی پیش ران بوده است، جمع و جور کردن دست و پا و محدود کردن عرصه سیاسی فعالیت آن و خلاصه افسار زدن به آن کاری آسانی برای « مقام معظم رهبری» نیست. یکی دو روز قبل از سخنرانی خامنه ای، آخوند روحانی در سخنرانی در مجمع سالانه  فرماندهان سپاه، ضمن دعوت از سپاه برای بعهده گرفتن طرحهای بزرگ اقتصادی، به آنان یاد آوری کرد که سپاه باید سپاه همه مردم(از شیعه و سنی و اقلیهای دینی) باشد و مردم باید با دیدن یک سپاهی احساس امنیت کنند، و به طور خیلی نرم سپاه را به عدم ورود به دسته بندی های سیاسی ترغیب کرد و در این زمینه گفت:« پایگاه سپاه جایگاه کل مردم است و این را امام در زمان جنگ و از همان روز اول اعلام کردند که سپاه وارد بازی‌های سیاسی نشود چون سپاه باید متعلق به کل ملت ایران باشد و اگر روزی نیاز به حضور همه مردم داریم آنچه باید همه مردم را به نام بسیج و زیر پرچم اسلام و کشور بیاورد سپاه است»(خبرگزاری فارس 25 شهریور) . علاه بر اینها اگر بنا بشود رژیم مثل یک نظام سیاسی دارای نظم و قاعده عمل کند که در آن خر تو خری راه ندارد در روابط خارجی اهل حل و فصل مسائل در چارچوب قوانین بین المللی است، باید بساط سپاه قدس را هم امروز یا فردا جمع و دیگر کسی مثل «سردار قاسم سلیمانی» خودش را مقام تصمیم گیرنده و برخورد با آمریکا در اینجا و آنجا نبیند و به تلفن موبایل ژنرال آمریکایی مسئول در عراق (آنگونه که در سایت های رژیم نقل شده است) پیام قدرت نمایی نفرستد. در زمان جام زهر نوشیدن خمینی با پذیرش آتش بس، اگر چه بسیاری بسیجیان و مریدان خمینی سرخوده شدند و کنار کشیدند، اما عرصه برای تاخت و تاز و اوباش گریهایی هم برای آنان و مریدان تازه به سن رسیده باز شد. در دوره ریاست جمهوری رفسنجانی که با فاصله یکسال بعد از آتش بس و با مرگ خمینی شروع شد، موتور سواران بسیجی و حزب اللهی به سرکردگی اوباشی مثل «سردار پاسدار و دکتر فلسفه!»، الله کرم و پیرکفتاری چون حاجی بخشی و نیز انصار حزب الله(در تهران) و گروههای دیگری در شهرهای بزرگ جولان می دادند و رعب ایجاد می کردند و احساس وجود می کردند و این حضور در سالهای اخیر هم ادامه داشت و هنوز پایان و ممنوعیتی برای آن اعلام نشده است. حضور گسترده اوباش وصل به بسیج و سپاه را در رویدادهای بعد از انتخابات 88 و در یورش به سفارت انگلستان در تهران دیدیم. اما حالا اگر قرار باشد کارها در روالی قرار بگیرد که دولت در نظر طرفهای خارجی معرف یک نظام مبتنی بر قانوان و دارای کنترل کامل بر امور جلوه گر شود، دیگر عرصه مانور و عربده کشی و اظهار وجودی برای امثال پاسدار نقدی و نوچه هایی که او فرمانده آنهاست، نمی ماند. این گذرگاه دشواری است و روحانی به ناچار در آن خیلی دست به عصا پیش خواهد رفت و اما ناچار است که پیش برود و این البته خالی از خطر برآشفتگی سپاه و بسیج علیه او نیست. اظهارات چندی پیش رفسنجانی در مورد وخامت وضع در اثر تحریمها که با نوار صدای خود او در روی سایتهای اینترنتی قرار گرفت و تاکیدهای زیادی که هم اطرافیان روحانی و هم حامیان اصلاح طلب او مثل خاتمی در این زمینه که مردم نباید توقع زیاد از روحانی داشته باشند، کردند و دعوت آنها از مردم به صبوری، خود نشانه وخامت اوضاع است. از انجا که بدون بازکردن سنگهای بسته شده با تحریمها اقتصادی به پای همین اقتصاد بیمار، برداشتن گامی برای بهبودی وضع اقتصادی و حل مشکلات ممکن نیست و از آنجا که برداشته شدن تحریم ها در گرو حل مساله اتمی و اعتماد سازی با غرب است، به نظر می رسد که زمان افسار زدن به سپاه برای جلوگیری از مداخله آن در امورسیاسی چه در داخل و چه در سیاست خارجی رسیده باشد.
از آخرین خبرهای مربوط به روابط خارجی رژیم در آستانه سفر روحانی به آمریکا برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل، این که روحانی در مصاحبه ای با تلویزیون ان بی سی گفته است که برای مذاکرات هسته ای با غرب اختیار تام دارد و در پاسخ به سوال خبرنگار همین شبکه تلویزیونی در مورد احتمال دیدار با اوباما در نیویورک گفته است که «دیدار با اوباما در دستور کار سفر من نیست، اما هرچیزی در دنیای سیاست شدنی است البته بسته به شرایطی که هست»( سایت تابناک و چند سایت خبری ادیگر به نقل از پایگاه اطلاع رسانی روحانی 28 شهریور). اگر احتمالا روحانی دیداری با اوباما داشته باشد، قیافه پاسدار نقدی و سایرا سرداران عربده کش نظیر سلامی و جزائری و نیز گروهبان گارسیای نظام فیروز آبادی، موقع شنیدن خبر و دیدن تصاویر آن باید خیلی دیدنی باشد!
-------------------
*یکی از آن اوباش چماق کش دسته های چماقدار سازمان دهی شده توسط حزب جمهوری اسلامی در اوائل انقلاب پاسدار قالیباف است که بعدها فرمانده نیروی هوایی سپاه شد و اکنون شهردار تهران است و در جریان فعالیت تبلیغاتی انتخابات ریاست جمهوری که در آن کاندیدا شده بود، خودش در یک  جمع دانشجویی بسیجی با افتخار از «چوب زدن» به هوادران مجاهدین در اوائل انقلاب و عضویتش در دسته سازمان دهی شده توسط آخوند بهشتی دبیرکل حزب جمهوری اسلامی، یاد کرده بود. نوار سخنان او در روی سایتهای متعدد در خارج کشور قرار گرفت.
پنجشنبه ۲۸ شهریور ۱۳۹۲ - ۱۹ سپتامبر ۲۰۱۳
 

jeudi, septembre 05, 2013

کشتار اشرف و واکنش جامعه مدنی و سیاسی- حسین با قر زاده



من خیلی به ندرت مطلبی از جایی یا خبری نقل می کنم. درفش وبلاگ آرشیو نوشته های من و گاه موسیقی و تصاویری است که انتخاب می کنم. مطلب آقای حسین باقرزاده در تحلیل واکنشهای نشان داده شده به مساله اشرف، تحلیل و ارزیابی واقع نگرانه و بدون غرض و مرض است که فکر می کنم باید مورد توجّه رهبری مجاهدین و نیز مریدان متعصب و کف برلبان «پاتوق» شلغمکاران، قرار بگیرد. فاجعه جانگداز کشتار اشرفیان، از وجه دیگری هم باید مورد توجه رهبری مجاهدین قرار بگیرد و آن عدم واکنش خود به خودی در داخل و از سوی مردم است و این برای کسانی که مدعی «تنها آلترناتیو دموکراتیک» بودن هستند و برای خود جایگاه و القاب و عنوان خاصی هم مثل «رهبر مقاومت» و «مهرتابان آزادی و مقاومت مردم ایران»،  ساخته و بافته اند و حاضر نیستند دست از توّهمات و «خود محبوب بینی» بردارند، و مدعی سرنگون کردن رژیم با انقلاب و قیام مسلحانه مردم هستند،خیلی هشدار دهنده است. هشدارِ این که نمی توانند روی حمایت مردم حساب باز کنند و از این بابت آه در بساط و اعتباری ندارند.



کشتار اشرف و واکنش جامعه مدنی و سیاسی

حسين باقرزاده
سحرگاه یکشنبه این هفته، گروهی مسلح به اردوگاه مجاهدین خلق در «شهر اشرف» در شمال بغداد در عراق حمله کردند و ۵۲ تن از ساکنان نامسلح آن را کشتند. تصاویر پخش شده نشان می‌دهد که عده‌ای از آنان با اصابت گلوله به سرشان کشته شده‌اند. چند نفر نیز با دستهای از پشت بسته به این سرنوشت گرفتار شده‌اند. ده‌ها نفر دیگر نیز زخمی شده‌اند و حال برخی از آنان وخیم است. سازمان مجاهدین خلق دولت عراق را مرتکب این حمله معرفی کرده، ولی دولت مالکی شرکت خود را در آن تکذیب کرده و آن را نتیجه درگیری‌های داخلی و انفجار دانسته است. در فاصله کوتاهی از این حمله، سپاه پاسداران جمهوری اسلامی با صدور بیانیه‌ای مهاجمان را «فرزندان مجاهدان شهید عراقی» نامیده و حمله آنان را یک ««انتقام تاریخی» خوانده است. خبرگزاری‌های وابسته به رژیم ایران نیز خبر را به صورت‌های مشابهی ساخته و پخش کرده‌اند. این ادعاها بیش از آن که بیان یک واقعیت باشد، از اطلاع قبلی و دست داشتن نیروهای امنیتی رژیم ایران و یا سپاه پاسداران در تحریک، تدارک و یا اجرای این حمله حکایت می‌کند. در هر صورت، مهاجمان هر که بوده‌اند و از هر جا و هر کس که دستور گرفته‌اند در این واقعیت تغییری نمی‌دهد که گروهی مسلح به جمعی بدون سلاح (که گفته شده حدود ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بیشتر نبوده‌اند) حمله کرده‌اند، عده‌ای را در جا کشته‌اند، دیگرانی را زخمی کرده‌اند، و برخی را نیز ربوده و سپس کشته‌اند - عملی به وضوح جنایت‌بار که باید بدون قید و شرط آن را محکوم کرد.
پخش این خبر و تصاویر مربوط به آن واکنش‌های مختلفی را در جامعه ایرانی ایجاد کرد. نهادها و فعالان حقوق بشر این جنایت را عموما بدون قید و شرط محکوم کردد و تحقیق و تعقیب و مجازات آمران و طراحان و مرتکبان آن را خواستار شدند. گروه کثیری از سازمان‌ها و فعالان سیاسی و فرهنگی نیز بیانیه‌های مشابهی در این باره صادر کردند، ولی بسیاری از آنان علاوه بر محکوم کردن این جنایت و خواست تعقیب مجرمان، لازم دیدند که بر مرزبندی سیاسی خود با سازمان مجاهدین انگشت بگذارند و برخی از آنان حتی انتقادات و یا بخشی از مسئولیت را متوجه رهبری سازمان بکنند. نوع دیگر واکنش، در نوشته‌ها و وبلاگ‌ها و نظراتی دیده می‌شد که پای این نوشته‌ها و وبلاگ‌ها یا در گفتگوهای رادیو و تلویزیون‌های فارسی‌زبان آمده است. در این دسته از واکنش‌ها گرچه خود جنایت غالبا محکوم شده است (و گاه، نه)، ولی جهت‌گیری اصلی این نظرات بیشتر انتقاد از عملکرد و گذشته و حال سازمان مجاهدین و یا رهبری آن بوده است. در این واکنش‌ها کم نیست مواردی که ضمن محکوم کردن این جنایت، مسئولیت بخشی از آن را متوجه رهبری سازمان و یا شخص مسعود رجوی دانسته‌اند.
سازمان مجاهدین خلق البته هر انتقادی را نوعی دشمنی تلقی می‌کند و یا حتی نقل و اشاره به آن‌ها را بر نمی‌تابد. اکنون هم این نوشته قصد آن را ندارد که به این انتقادات و واکنش‌های نادوستانه بپردازد و یا از آن‌ها نقل کند. ولی این واقعیت باید برای رهبری این سازمان هشدار دهنده باشد. یعنی این سؤال باید برای اینان مطرح باشد که چرا جامعه سیاسی ایران در کلیت خود وقتی می‌خواهد جنایتی چنین عریان و فجیع را محکوم کند لازم می‌بیند بر افتراق و مرزبندی خود با مجاهدین تأکید بورزد و مسئولیت آنان را یادآور شود. چرا این کار در موارد دیگر صورت نمی‌گیرد؟ چرا در حمایت از فلان اعدامی کرد و بلوچ یا زندانی این یا آن جریان سیاسی یا عقیدتی و یا هر کس دیگری که مورد سرکوب واقع شده است، صادرکنندگان و امضاکنندگان بیانیه‌ها لازم نمی‌بینند که بر مرزبندی خود با آنان تصریح و تأکید کنند و یا به نقد عملکرد آنان و رهبرانشان بپردازند؟ این نیست که آنان انتقادی به این رهبران ندارند و یا با آنان خط مشی مشترکی دارند، و بلکه دلیل آن را باید در وجود فضای گفتمانی مشترک بین نیروها و جریان‌های مختلف جامعه مدنی (غیر مجاهدین)، و فقدان این فضا بین این نیروها از یک طرف و سازمان مجاهدین خلق از طرف دیگر دانست.
به عبارت دیگر، نیروهای سیاسی و جامعه مدنی (به جز مجاهدین) عموما در یک فضای گفتمانی مشترک زندگی می‌کنند و در این فضا همواره با یک دیگر درگیر نقد و جدل هستند. بسیاری از اینان ممکن است از راه جدل و انتقاد به یک نقطه مشترک یا تفاهم نرسند، ولی تفاوت‌ها و مرزهای با یک دیگر را درک می‌کنند و غالبا به فهم مشترکی از موارد اختلاف می‌رسند. توافق می‌کنند که با هم توافق ندارند، و عدم توافق را به دشمنی با خود یا وابستگی به رژیم تعبیر نمی‌کنند. در این فضا همه چیز سیاه و سفید نیست، نقد الزاما از دشمنی بر نمی‌خیزد و پاسخ‌طلبی از غرض ناشی نمی‌شود. مجاهدین، اما، در این فضا حضور ندارند. آنان در یک فضای گفتمانی مخصوص به خود و هوادارانشان زندگی می‌کنند؛ انتقادهای دیگران را غرض‌آلود می‌شناسند و نمی‌خواهند آن‌ها را بشنوند. این انتقادها، اما، با نادیده گرفتن‌شان از سوی مجاهدین از بین نمی‌روند و بلکه شدیدتر و تندتر می‌شوند و به تعریض‌های دشمنانه نزدیک‌تر. و این یعنی تحقق یک پیشگویی خودساخته: دشمن خواندن منتقد، او را به تدریج به دشمن تبدیل می‌کند.
برای نمونه، یک سیر ساده در وبلاگ‌ها نشان خواهد داد که درجه خصومت با رهبری مجاهدین و به خصوص شخص مسعود رجوی چقدر بالا رفته است. در گذشته، اگر کسی مدعی می‌شد که بخش عمده‌ای و یا اکثریت غالب مردم ایران نظر خوشی به مجاهدین و به خصوص رهبری آن ندارند، مجاهدین او را به وابستگی به رژیم و «دشمنی با مقاومت» متهم می‌کردند. در آن موقع، نه مدعی می‌توانست نظر خود را ثابت کند، و نه مجاهدین انگیزه‌ای می‌یافتند که به دنبال کشف دلایل عدم محبوبیت خود برآیند و در روش و منش خود تجدید نظر کنند. ولی امروز، که به برکت دموکراتیزه شدن رسانه‌ها و انقلاب ارتباطات، هر ایرانی با سوادی می‌تواند یک رسانه باشد تشخیص صحت و سقم این ادعا چندان مشکل نیست. حال، درست در شرایطی که این حمله جنایت‌بار به مجاهدین و کادر رهبری آن قاعدتا باید حس همدردی زیادی با مجاهدین در بین مردم ایجاد کند (و این امر یک بازدهی سیاسی برای مجاهدین در افکار عمومی داشته باشد)، چگونه است که بدون ابراز این همدردی یا حتی با وجود آن، حمله به رهبری سازمان و یا شخص مسعود رجوی در بین نظر دهندگان در وبلاگ‌ها و رسانه‌های سمعی و بصری موج می‌زند؟
مجاهدین و رهبری آن البته هنوز هم می‌توانند بدون توجه به این واقعیت‌ها هم‌چنان راه خود را بروند و به انتقادات و نظرات دیگران توجهی نکنند. زیان این بی‌توجهی، اما، تنها به خود مجاهدین بر می‌گردد. برای نمونه، کسانی اگر در گذشته در عدم انتقال زودتر اعضای مجاهدین به بیرون از عراق رهبری را مقصر دانسته‌اند (درست یا نادرست) - امروز به خود حق می‌دهند که رهبری مجاهدین را نیز در مسئولیت فاجعه اخیر سهیم بدانند. آن روز اگر مجاهدین به انتقادات آن‌ها گوش می‌کردند، یا تغییر روش می‌دادند (و امروز ما شاهد این فاجعه نبودیم) یا نشان می‌دادند که چرا آن چه منتقدان می‌گویند وارد نیست (و امروز از سب و لعن آنان در امان بودند). فقدان یک فضای گفتمانی بین مجاهدین و جامعه مدنی و سیاسی بزرگ ایران به آنان اجازه داده است که هر نقدی را و لو خیرخواهانه نادیده بگیرند، به راه خود با همه اشتباهات آن و بدون تصحیح آن‌ها ادامه دهند و منتقدان را با انواع اتهامات و برچسب‌ها از میدان برانند و یا آنان را به خصومت با خود وادارند.
فاجعه کشتار اردوگاه اشرف واکنشی از جامعه مدنی و سیاسی ایران به دنبال آورد که ترکیبی از محکوم کردن این جنایت و تعریض و انتقاد از رهبری مجاهدین یا حتی سهیم دانستن آنان در این جنایت بزرگ بود. فقدان فضای گفتمانی بین سازمان مجاهدین و جامعه مدنی و سیاسی خارج از آن، سازمان را از بهره‌گیری از نظرات صائب منتقدان و تصحیح راه و روش خود محروم کرده و منتقدان را بر درستی نظر خود مطمئن‌تر کرده است. امروز به برکت انقلاب ارتباطات و رسانه‌ای، به سادگی می‌توان ارزیابی واقع‌بینانه‌ای از موقعیت مجاهدین و رهبری آن در افکار عمومی به دست آورد. این ارزیابی خبر خوبی برای رهبری مجاهدین نیست. بسیاری معتقدند که عراق پس از صدام جای مطمئنی برای مجاهدین نبوده و رهبری سازمان در انتقال اعضای خود به خارج از عراق در طول ده سال گذشته تعلل کرده و خطرات چنین حوادثی را خریده است. مجاهدین می‌توانند این گونه انتقادات را هم‌چنان نادیده بگیرند و در صورت تکرار حوادثی از این قبیل سرزنش بیشتری را متحمل شوند و بر انزوای سیاسی خود بیفزایند. راه دیگر هم البته این است که تغییری بنیادین در روش خود دهند و با شرکت در یک فضای گفتمانی با منتقدان خود رو به رو شوند – ولی کمتر کسی به این شق امید بسته است...
http://www.facebook.com/HosseinBagherZadeh
منبع:پژواک ایران

mercredi, septembre 04, 2013

بیانیه ۱۳۹ فعال سیاسی و مدنی در محکومیت حمله به شهر اشرف



بیانیه ۱۳۹ فعال سیاسی و مدنی در محکومیت حمله به شهر اشرف

 

علاوه بر سازمانها و تشکلهای مختلف سیاسی اوپوزیسیون، 139 تن از فعالان سیاسی مدنی، در بیانیه یی جنایت و کشتار در اشرف و ابراز شادی سپاه پاسداران در این زمینه را محکوم کرده اند.  

سه شنبه ۱۲ شهريور ۱۳۹۲ - ۰۳ سپتامبر ۲۰۱۳



حمله مسلحانه و مرگ بار به شهر اشرف، محل اقامت اعضاء بی دفاع سازمان مجاهدین خلق فاجعه ای انسانی را آفرید. در این حمله تکان دهنده ،ده ها نفر جان باخته و جمع زیادی مصدوم شده اند. این حمله در حالی صورت گرفته است که افراد فوق فاقد سلاح بوده و در محلی محصور که امکان فرار وجود ندارد، بسر می برده اند. همچنین فرایند انتقال اعضاء سازمان مجاهدین خلق از عراق زیر نظر سازمان ملل در حال انجام بوده است. بنا بر بخشی از اسناد منتشر شده ،در این یورش بی رحمانه حتی افراد مجروح و بستری در تخت بیمارستان نیز از کینه توزی مهاجمان در امان نماندند.

ما امضا کنندگان این بیانیه، برغم تفاوت های عمیقی که با دیدگاه ها و خط مشی سازمان مجاهدین خلق داریم ، حمله به اشرف و کشتار افراد بی دفاع را از زاویه انسانی و حقوق بشری محکوم می کنیم. این اقدام خشونت آمیز در تضاد با کنوانسیون ژنو و معاهدات بین المللی و موازین اخلاقی است.

دولت عراق با توجه به تکرار حملات خشونت آمیز به محل های اسکان اعضاء سازمان مجاهدین خلق ، در قبال فاجعه رخ داده مسئول است و باید پاسخگو باشد.ما از دولت عراق می خواهیم در اسرع وقت به وظایف خود در تامین امنیت ساکنین اردوگاه اشرف عمل کرده، و خدمات پزشکی و درمانی لازم را در اختیار مجروحین قرار دهد.

ما از سازمان ملل می خواهیم با تشکیل کمیته‌ای حقیقت یاب، آمران و عوامل این اقدام غیر انسانی را شناسایی کرده، و زمینه مجازات آنها را فراهم نماید.

در این میان اظهار شادمانی رسمی فرماندهی سپاه پاسداران از کشتار ساکنین بی دفاع ارودگاه اشرف،نه تنها بسیار زشت و تاسف بار بود بلکه ،این نهاد را در مظان اتهام مشارکت در این فاجعه دلخراش قرار داد.

به مقامات سپاه متذکر می شویم انتقام گیری با استفاده از روش های غیر انسانی و کینه توزانه متعلق به دوران جاهلیت و اعصار سپری شده است و تناسبی با زمانه کنونی ندارد.

ما امضا کنندگان با تاکید مجدد بر محکومیت حمله مرگ بار به شهر اشرف و تسلیت به خانواده های جان باختگان ، خواستار رعایت حقوق انسانی و امنیت اعضاء سازمان مجاهدین خلق در عراق هستیم . همچنین با توجه به وقایع تاسف بار رخ داده در ماه های گذشته ،خروج هر چه سریع تر اعضاء سازمان فوق از عراق ضروری است.

رهبران سازمان مجاهدین خلق باید در خصوص عواقب خطرناک ماندن اعضاء باقی مانده در عراق مسئولیت پذیر باشند و حفظ جان و امنیت آنها را اصلی ترین اولویت کنونی خود قرار دهند.

اسامی امضا کنندگان به ترتیب حروف الفبا

الف – (17-1 )احمد آزاد، سعید آگنجی، مریم آهاری ، فرشید آذرنیوش ، شادی آریا، عباس اشراقی ،بیژن افتخاری ،علی افشاری ، مهدی اقدم ،نصیر امامی ،مهدی امینی ،بهمن امینی، مهدی امینی زاده ،شاهین انزلی ،نیکروز اولاد اعظمی ،احمد باطبی ،ایرج باقرزاده

ب-( 24-18) مهران براتی، فرهاد بکائی ،خسرو بندری ،شهلا بهار دوست ،محمد بهبودی ،منصوره بهکیش ،امیر بیگلری

پ- ( 33-25) میثاق پارسا ،کوروش پارسا، مهناز پراکند، بهزاد پرنیان ،سعید پور حیدر ،سینا پور صمد، احمد پورمندی ،بیژن پیرزاده

ت- (39-34) حبیب تبریزیان، حسین ترکاشوند، علی تقی پور ،نیره توحیدی، محمد علی توفیقی
ث- (40) ستاره ثابتی
ج-(42-41) مهدی جامی ،پویا جهاندار
چ-(43) رضا چرندابی
ح- (46-44) علی حسین خانی، ناهید حسینی ،عباس حکیم زاده
خ-(48-47) زاگرس خسروی، جمشید خون جوش
د- ( 53-49) کمال داوودی، فریبا داوودی مهاجر ،مهرداد درویش پور ،آرش دشتکار ،عبدالستار دوشوکی
ر-( 63-54) فریبا راد، نیما راشدان ،احمد رافت ،امیر رشیدی ،سحر رضا زاده ،شیده رضایی ،فاطمه رضایی ،آزیتا رضوان ،علی اصغر رمضانپور ،اکبر روحانی
س- ( 68-64) بهروز ستوده، نسیم سرابندی ،امین سرخابی ،سیاوش سیاوشی ،رضا سیاوشی ،
ش-( 72-69) مسعود شب افروز، داراب شباهنگ ،حسن شریعتمداری ،عباس شیرازی
ص- (78-73) بیژن صف سری، سیاوش صفوی، محمد صنیع، فرح صنیعی فر، رضا صنیعی فر ، فرهاد صوفی
ض ( 79) معصومه ضیاء
ط- (80) حسن طالبی
ظ- (81) حمید رضا ظریفی نیا
ع- (90-82) مزدک عبدی پور، مهدی عربشاهی ، فرزانه عظیمی، خسرو علاف اکبری ،کاظم علمداری، رضا علوی ، حسین علوی، رضا علیجانی
ف- ( 97-91) مسعود فتحی، علی فتوتی، حسن فرشتیان ،کیوان فروزان ،شهلا فرید ،فیروزه فولادی، شهاب فیضی

ق- ( 102- 98) سعید قاسمی نژاد، رضا قاضی نوری ،جعفر قدیم خانی ،محمد قلیخانی ، علی اکبر قنبری

ک –( 113- 103) هادی کحال زاده، سمانه کریم زاده ،بهزاد کریمی ،اکبر کریمیان ،حسن کلانتری ، علی کلائی ،پروین کهزادی ،ارسلان کهنمویی پور ،حمید کوثری ، امید کوهی ،علیرضا کیانی

گ – ( 114) رضا گوهرزاد
م – ( 128-115) حمید مافی ،رضا مبین ،مجید محمدی ،پرویز مختاری ،احمد مدادی، منصور معدل، عبدالحمید معصومی تهرانی ،امیر معماریان، منوچهر مقصود نیا، حسن مکارمی، پروین ملک ،نوشین منوچهری ،بهزاد مهرانی ،بهناز مهرانی ،

ن- (135-128) ابراهیم نبوی، محسن نژاد، راضیه ( پری) نشاط ،بورگان نظامی نرج آباد ،علی نظری ، آرسن نظریان، شیوا نوجو، پرتو نوری اعلا
ه- (136) مرسده هاشمی
ی- (138-137) اشکان یزدچی، حسن یوسفی اشکوری
منبع: سایت عصر نو

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن