vendredi, septembre 25, 2009

سوالاتی از آقای منتظری و یک یاد آوری به میرحسین موسوی



ایرج شکری


سوالاتی از آقای منتظری و یک یاد آوری به میرحسین موسوی

میر حسین موسوی نامه یی به مراجع شیعه از جمله آیت الله منتظری نوشته (1) که انگیزه آن در آغاز نامه او چنین ذکر شده است:« ‏با سلام ؛ پيرو حوادث چند ماهه اخير بيانيه ضميمه از سوى اينجانب صادر‏ ‏شده است . احساس نيازى كه همواره براى همفكرى و همكارى با مرجعيت‏ ‏گرانقدر و روحانيت متعهد وجود دارد مرا تشويق كرد تا نسخه اى از آن را‏ ‏جهت اخذ راهنمايى تقديم كنم» یبانیه ضمیمه یی که او به آن اشاره کرده است بیانیه شماره یازده اوست که در آن طی شرحی از از پیامدهای انتخابات و مخاطرات، در 9 ماده پیشنهاداتی برای تدوام و پیشبرد حرکتهای اعتراضی که بعد از کودتای انتخاباتی بوجود آمده، ارائه کرده است. هدف از این نامه هم در واقع نیازی بوده است که او به اظهار نظر و البته حمایت مراجع برای تقویت موضع خود در جنگ در «بالا» در برابر رهبر و شورای نگهبان و آیت الله های حامی احمدی نژاد مثل محمد یزدی و دیگران داشته است که در حمله و کوبیدن میرحسین موسوی استدلالهای فقهی و شرعی هم به کار می برند. در بین مراجع تقلید، آیت الله منتظری به خاطر اعتراضش به عملکرد جنایتکارانه خمینی در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67، از جانشینی وی معزول شد و در خانه خود در حصر و تحت نظر قرار گرفت و درسالهای گذشته «بیت» او نیز مصون از تعرض و یورش پاسداران نبوده ، و به خاطر همین این چهره او از کراهتی که آخوندهای دولتی در نزد مردم دارند متمایز و متفاوت است و در شمار سرکوب شدگان رژیم خمینی است. در اوضاع کنونی در جنگ بین بالائیها نظر فقیه و «مرجع تقلید»ی با «سطح علمی» او و با سوابقش از آغاز روی کار آمدن رژیم آخوندی در ایران، برای میرحسین موسوی بسیار اهمیت دارد، همین میرحسین موسوی که زمانی که نخست بود بعد از عزل منتظری بدون فوت وقت بخشنامه یی برای برداشتن عکسهای او از اداره ها صادر کرد و هیچ وقت هم شنیده نشد( یا من نشیده ام) که وی اعتراضی در مورد تضییقاتی که در سالهای طولانی حصر او، علیه وی روا شده، کرده باشد.
آقای منتظری پاسخی به میرحسین موسوی داده که کمک بزرگی به وی در جنگ و دعوا در بین بالاییهاست. در پاسخ او با استناد به قرآن و احکام اسلام و روایات و همچنین اصول قانون اساسی ( که خودی وی در تدوین آن شرکت داشته است)، رفتار جناح حاکم مورد انتقاد قرار گرفته و محکوم شده است. از جمله بدون اشاره مستقیم به سخنان خامنه ای در عید فطر مساله گرفتن اعترافات از محکومان زیر فشار و هتک حرمت متهمان و محکومان ، حتی اعتراف در مورد خودشان ، به کلی مردود و فاقد اعتبار اعلام شده و این در واقع محکوم کردن اظهارات خامنه ای است. خامنه ای در سخنانش در عید فطر، اعترافات متهمان را (که از تلویزویون هم پخش شده) در مورد خودشان معتبر دانسته بود. اما به نظر نگارنده مساله مهم و در واقع تاریخی که آقایان و خانمها و عالیحنابان «جناح اصلاح طلب»، و کسانی مثل آقای منتظری و سایر «یاران امام» در دهه سیاه 60، هنوز هم یا توانایی درکش را ندارند یا از خود خواهی نمی خواهند بپذیرند، این است که این همه مشکل و مصیبت برای مردم را همان چیزی ببار آورده که آقای منتظری آن را افتخار نظام می داند، یعنی«‏نظامى كه تحت لواى اسلام بوده و افتخار شيعه بودن را دارد». سوال من از آقای منتظری این است که در اسلام و مذهب شعیه که ایشان به آن افتخار می کند، آیا غیر مسلمانان با مسلمانان دارای حقوق برابر هستند ؟ در نظامی تحت لوای اسلام و مفتخر به شیعه بودن، از نظر ایشان آیا شهروندان ایرانی با مرام سیاسی کمونیستی یا سوسیالیستی، حق تشکیل حزب و کسب قدرت سیاسی به روش دموکراتیک، آنگونه که در کشورهای اروپایی و کانادا و... دیده می شود، یعنی با حق برخورداری از استفاده از رادیو تلویزیون کشور برای تشریح نظرات خود برای شهروندان و امکان تبلیغ نظرات خود از طریق انتشار نشریه و تشکیل اجتماعاتی که باید مصون از سانسور و تعرض باشند- را دارند یا این که اعتقاد به اسلام و مذهب شیعه (حالا کاری به التزام عملی به اصل مترقی! ولایت فقیه نداریم) شرط اول و لازم برای رئیس جمهور شدن است( در قانون اساسی نظام منحوس ولایت فقیه که آقای منتظری خود در تدوین آن شرکت داشته است، در اصل 115، اعتقاد به مذهب رسمی کشو-مذهب شیعه- را از شرایط رئیس جمهور شدن قرار داده است). آقای منتظری خوب می داند که نظام اسلامیِ مفتخر به مذهب شیعه ، اگر در اوائل دوران بعد از انقلاب، تن به شرکت سازمانهای چپ و غیر خودیها در انتخابات مجلس که در آن زمان نامش مجلس شورای ملی بود داد، زیر فشار جو سیاسی و اجتماعی آن زمان و از روی ناچاری بود چون محروم کردن چپ کمونیستی ایران که بیش از نیم میلیون نفر در راهپیمایی روزکارگر در سال 58 به خیابان آورده بود، برای رژیمی که هنور ساختار و ارکان قانونی آن تعیین و شکل نگرفته بود و هنوز پایه هایش بسیار لرزان بود، کاری خطر ناک بود. دلیل روشن این که گفتم زیر فشار جو سیاسی و اجتماعی آن زمان بود به طور مثال این است در آن زمان حزب جمهوری اسلامی هم در روز کارگر راهپیمایی برگزار کرد و تعداد شرکت کنندگانش را یک میلیون نفر اعلام کرد. اما روز کارگر دیگر نزدیک به سه دهه است که در ایران تعطیل رسمی نیست و برگزاری اجتماع و راهپیمایی در روز کارگر (اول ماه مه برابر اا اردیبهشت) سالهاست که ممنوع است و راهپیمایی و تجمعات در این روز، مورد یورش و ضرب و شتم وحشیانه پلیس قرار می گیرد و شرکت کننندگان در آن دستگیری و زندانی می شوند. چنان که تجمع کارگران همراه با خانواده هایشان در پارک لاله در روز کارگر امسال مورد یورش وحشیانه قرار گرفت و بیش از صد تن باز داشت شدند. آقای منتظری به این سوال پاسخ بدهند که آیا تصریح می کنند که زنان در با حجاب یا بی حجاب بودن آزادند و آزار و پیگرد زنانی که مایلند بی حجاب باشند ممنوع و خلاف شرع است یا نه؟ آقای منتظری می دانند که همین مساله حجاب اولین بهانه برای تحقیر گسترده و نقض حقوق شهروندان و آزار و اذیت آنان بعد از ملاخورشدن انقلاب ایران توسط خمینی بود. آقای منتظری آیا فتوا می دهند که در ایام ماه رمضان نباید مساله یی به عنوان «تظاهر به روزه خواری» سبب آزار و اذیت شهروندان شود؟ چون در واقع در روزه خواری هیچ تظاهری نیست. وقتی کسی گرسنه است یا میل به خوردن و آشامیدن دارد می خورد و می آشامد. تظاهر در کار بعضی به اصطلاح دیندارانی است که روزه دار بودن خود را امتیازی می دانند و به رخ دیگران می کشند و با برقراری ممنوعیتهای ویژه در این ماه برای دیگران، به مردم آزاری و نقض حقوق شهروندان می پردازند. البته من مخالفتی با این مساله ندارم که در ماه رمضان مثل سابق رستورانهایی که سالن آنها در دید و معرض عابران قرار دارد با نصب پرده یی یا رنگ کردن موقت شیشه ها جلو دیده شدن داخل سالن را بگیرند. در ایران به طور معمول مردم رعایت روزه داران می کنند و روزه داران بنا بر تجربه یی که ما در قبل از ظهور امام خمینی در ایران داشتیم، مزاحم «روزه خواران» نبودند و برای آنها قیافه نمی گرفتند، ولی آخر این چه دین و مذهبی است که آیت الله های آن بدون در نظر گرفتن ناراحتی و آزار و صدمه یی که به شهروندان می رسد، فتواهایی برای ممنوعیتها در زمینه های مختلف در ماه رمضان صادر می کنند. همین چند روز پیش آخوند متکبر ناصر مکارم شیرازی در سخنانی(2) از این که در ایام ماه رمضان آب سرد کن ها از ایستگاههای مترو جمع نشده بوده است انتقاد کرد. این آقا در گرمای تابستان در دفتر خود و زیر کولر نشسته و لابد هروقت هم به علت «سحر خیزی» چرتش می گرفته قیلوله می فرموده، توجه ندارد که در شهری مثل تهران با جمعیت 10 میلیونی (3) دهها هزار شهروند ایرانی که هر روزه به سرکارشان می روند بر می گردند ممکن است از سلامت کامل برخوردار نباشند و روزه نگرفته باشند و در گرمای تابستان تهران، نیاز به جرعه یی آب خوردن داشته باشند، به چه دلیل اینها باید با تصمیمات شمری دیگران دچار ناراحتی شوند؟ هر روز هزاران مسافر به این  شهر بزرک وارد و از آن خارج می شوند که روزه گرفتن برایشان تکلیف نیست؛ جرعه آبی را در تابستان گرم تهران در ایستگاههای مترو برای آنان حرام کردن چه نستبی می تواند با فهم و شعور و انسانیت داشته باشد؟ محمد علی رجایی که یکی از مرتجع ترین و منفورترین کارگزاران این رژیم سرکوبگر و فرعونی بود، زمانی که نخست وزیر بود علاوه بر اجباری کردن نماز جماعت در اداره ها و دادن دستور متوقف کردن کار برای انجام آن در وقت نماز ظهر، در ماه رمضان ( که در سال 60 هم در تابستان بود) دستور داده بود آب سرد کن ها را در اداره ها جمع کنند. دوستی می گفت خانم حامله یی از همکارانش به خاطر گرما و نبودن آب سرد کن از یک سو و ترس از محکوم شدن به روزه خواری توسط جاسوسان کثیف انجمن اسلامی اداره، ناچار شده بود تشنگی را تحمل کند و همین مساله سبب شده بود که دچار ناراحتی بشود و از حال برود. بعد همکارانش به طور مخفیانه، یعنی طوری که کسی متوجه نشود، از دستشویی توالت لیوانی آب برای او برده بودند. آقای منتظری بفرمایند که آیا زنان حق آواز خواندن و برگزاری کنسرت عمومی را دارند یا نه؟ آقای منتظری و دیگران تا زمانی که صاحب این شهامت اخلاقی نشده اند که گذشته خود را به نقد بکشند و از مردم ایران به خاطر تحمیل نظام منحوس ولایت فقیه و همراهی و مشارکت در جنایات خمینی عذر خواهی نکنند، و تا قبول نکنند که نظام دینی نه مناسب زمان و نه مناسب ایران است و نفع دین و مذهب در کنار کشیدن از سیاست است، اگر خیلی هم با حسن نیت باشند و بتوانند تغییرات مورد نظر خودشان را به ولی فقیه و پاسداران قلدر و سرکوبگرش به قبولانند، چند قدم طی نکرده باز هم همان محدویتها و همان تبعیضها را به بخش بزرگی از مردم ایران تحمیل خواهند کرد که تاکنون شده است و داستان خودی و غیر خودی باز به نوع دیگری تکرار خواهد شد. دغدغه بزرک میرحسین موسوی در نامه یی که به مراجع نوشته است، حفظ ساختار همین رژیم منحوس پر تبعیض است که در راس آن دیکتاتوری با اختیارات نا محدود به اسم ولی فقیه قرار دارد و این در حالیست که نفع مردم و شرط ضروری گام برداشتن به سوی دموکراسی، شکستن همین ساختار و برچیدن بساط ولایت فقیه است که بر مبنای تفکر و بینش منحوس خمینی که به صراحت آن را در کتاب ولایت فقیه خود بیان کرده ، شکل گرفته است. در این تفکر و بینش، مردم صغیر هستند و باید ولی و قیّمی که ادامه دهنده حکومت رسول الله و جانشین امام معصوم است، بالای سر آنان باشد. نکته دیگری که در مکاتبه موسوی و منتظری عبرت آموز است این است که وی از این که «رسانه های دولتی اصرار دارند» او را « مسبب و محرک حوادث این چند ماهه معرفی کنند» و از این که پیشنهاد تقویت شبکه های اجتماعی را که او داده بود و ملهم از همان نظر ملا محسن فیض کاشانی است که ‏«در رساله الفت نامه غايت اكثر تكاليف‏ ‏شرعيه را، حصول محبت و الفت اجتماعى ذکر می کند»، شکوه کرده و یاد آور شده است که کسانی که « در بی انصافی مبالغه می کنند آن را نسخه سیا خوانده اند» در حالی که به نظر وی « می توانست نسخه یی از اسلام تلقی شود». در این مورد این نکته را باید به جناب ایشان و سایر یاران امام در دهه اول انقلاب که از عملکرد یک سویه و اتهام زنیهای رسانه های دولتی می نالند، یاد آور شد که این روشی است که خود شما ها که زیر عبای خمینی خزیده و مشیر و مشار و وزیر وکیل و مدیر اینجا و آنجا بودید و بیت المال و امکاتات کشور را برای انحصار قدرت به کار گرفتید، پی ریختید و سالها هر برچسبی برای لوث کردن منتقدان و معترضان به رفتار و عملکردهای مستبدانه و ضد مردمی خود زدید و هر خواست به حقی را با برچسب عامل و نوکر آمریکا و اسرائیل زدن به معترضان ، کوبیدید و پایمال کردید. اکنون چند سالی است که این روش منحوس از سوی جناح غالب علیه خودتان بکار گرفته شده و می شود. در آن اوائل به قدرت رسیدن خمینی (زمستان سال 58) وقتی تشکلی از «شبکه های اجتماعی »آن زمان که سندیکای کار کنان خبر سازمان رادیو تلویزیون بود، عملکرد گماشتگان حاکمیت را در بکار گیرفتن انحصاری رسانه ملی رادیو تلویزیون و سانسور و تحریف اخبار مورد انتقاد قرار داد، انجمن اسلامی مرکز مربوطه - که مثل هزاران انجمن از این نوع در آن زمان هسته های ایجاد اختناق و گوش و چشمهای جاسوسی و تشکلهای پرونده سازی علیه کارکنان مبارز  بودند-، در اطلاعیه یی، با دروغ پردازی و برچسب زنی و نوکر آمریکا نامیدن کارکنان متعهد و مبارز عضو سندیکا، «اصرار» داشت این صدای اعتراض و انتقاد در برابر نامردمی و آزادی کشی حاکمان تازه به قدرت نشسته را خفه کند و در آن زمان که جناب میرحسین موسوی گرداننده و سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی بود، نصف صفحه اول روزنامه را با تیتر درشت «نوکران آمریک کیانند» به درج آن اختصاص داد. حالا جناب ایشان از عمل کرد رسانه های دولتی و برچسب خوردن از سوی کسانی که در «بی انصافی مبالغه می کنند» شکوه می کند. بی انصاف تر و بی رحم تر از «امام خمینی» در تاریخ معاصر ایران که جناب موسوی در آغاز مناظره تلویزیونی با حاج محمود احمدی نژاد، به او درود فرستاد و تصریح که «هویت ما از اوست»  کسی نبوده است. او که خون دهها هزار فرزند مبارز و آزادیخواه و عدالتجوی ایران زمین و انسانهای شریف و بزرگی مثل شکرالله پاک نژاد و سعید سلطانپور و هزاران جوان و نوجوان دانشجو و دانش آموز و کارگر مجاهد وغیر مجاهد را به خاطر انحصار قدرت و اِعمال ولایت بر مردم ایران، به زمین ریخت. نمی خواهید از گذشته خود انتقاد و خمینی را محکوم و از مردم ایران عذر خواهی بکنید؟

 منابع و توضیحات:
http://www.emruznews.com/ShowItem.aspx?ID=24343&p=1 1-
http://www.rokhdad.org/index.php?news=4852 - 2
3- بنا بر آمار مرکز امار ایران تا پایان سال 84 جمعیت تهران بزرگ ۱۲ ميليون و ۱۵۰ هزار و ۷۴۲ نفر برآورد شده بود
که از این جمعیت ۱۰ ميليون و ۵۲۸ هزار و ۲۸۲ تن در تهران و يک ميليون و ۶۲۲ هزار و ۴۶۰ به حاشيه ی تهران بزرگ اختصاص داشت.
پ - 3 مهر 1388 – 25 سپتامبر 2009

mercredi, septembre 23, 2009


ایرج شکری


اعتراف ناخواسته آخوند ذوالنور بر منفور بودن رژیم

آخوند مجتبی ذوالنور جانشین نماینده ولی فقیه و «امید مستضعفان جهان» در سپاه پاسداران در سخنانی در «نشست سیاسی بسیج فرهنگیان نواحی چهارگانه آموزش و پرورش کرج» که در آن سعی کرده از دیدگاه خودش اهداف و برنامه های جناح معترض را به «فرهنگیان بسیحی» آموزش و پرورش کرج شرح دهد تا آنان چهار چشمی مراقب اوضاع بعد از آغاز سال تحصیلی باشند، ناخواسته اعتراف به حقیقتی کرده است که اگر مفهوم حرفهای خودش را درست می فهمید حتما زبان خودش را گاز می گرفت و آن را بر زبان تمی راند. او البته با هدف تحقیر کسانی چون موسوی و کروبی و بالای منبر رفته بود اما جملاتی را که برزبان رانده است، اعتراف ناخواسته ایست بر این حقیقت که رژیم ولایت فقیه بشدت نزد مردم ایران منفور است؛ چنان که اگر کس یا کسانی از سوی این رژیم به اتهامات سیاسی به محاکمه کشیده شوند، در نزد مردم «قهرمان» به شمار خواهند آمد. این آخوند چهار شنیه پیش(27 شهریور) در سخنان خود* با بسیج فرهنگیان کرج گفته است:« برخی افراد دوست دارند که با آنها و اعمالشان برخورد شود، آقای کروبی دلش غش کرده برای برخورد نظام و از خدا می خواهد که با افکار و اعمالش برخورد شود. نظام اگر بخواهد افراد را محاکمه کند، آنها به قهرمان تبدیل می شوند [...]این افراد را باید به مرده سیاسی تبدیل کرد نه قهرمان سیاسی[...]».خب سوال این است که نظام ولایت فقیه که به ادعای رهبرش یک نظام سیاسی و اخلاقی است که همین ویژگی اخلاقی بودنش آن را از نظامهای سکولار متمایز می کند، این نظامی که به ادعای دست اندرکاران روحانی و غیر روحانی سیاسی اش، برپایه باورهای مردم بر دین اسلام و مذهب شیعه و ارزشهای اسلامی پی ریزی شده است، و به ادعای عالیجنان با بیش از 98 در صد در رفراندم فرودین سال 58 تایید شده و باز هم به ادعای عالجنابان هم چنان مردم به آن اعتقاد استورا دارند، چرا باید کسانی که «نظام با آنها برخورد و محاکمه می کند»، نزد مردم به قهرمان تبدیل بشوند؟ در حالیکه عقلا و منطقا چنین افرادی باید از چشم مردم بیفتند و مردم از آنها رو گردان شوند. اما حقیقت این است که سه دهه رفتار سرکوبگرانه و کشتار بیرحمانه مخالفان، سه دهه غارت مردم و بی اعتنایی به رنج و درد مردم و غرق شدن مال اندوزی و قدرت پرستی و تکبر، سه دهه خفه کردن صدای مردم و دستگیری و بگیرو ببند که هم اکنون هم به شدت ادامه دارد و سرکوب شدگان بیشتر روزنامه نگاران و دانشجویان هستند و در تمام این سالها تا به امروز دستگاه قضایی بخشی از دستگاه سرکوب و اختناق بوده است و نه سازمان و نهادی برای دادرسی و محاکمات صورت گرفته تماما ظالمانه بوده و در موارد متعدد حتی وکلای مدافع متهمان بازداشت و به زندان محکوم شده اند، مردم از این رژیم چنان متنفرند که هرکس «نظام با آن برخورد و محاکمه کند»، یعنی کسانی که رنگی از مخالفات با رژیم ولایت فقیه و ایستادگی در جبّاریت رژیم در رفتارش بوده باشد، در نظر مردم به افرادی قابل احترام و به قول ذوالنور قهرمان تبدیل می شوند. این است آن اعتراف ناخواسته در فرمایشات جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی.
http://www.rokhdad.org/index.php?news=5055 *
پ-اول مهر 1388 – 23 سپتامبر 2009

mardi, septembre 22, 2009

بورشدن رهبر و سیلی سنگین مردم به سپاه پاسداران در تظاهرات روز قدس




بورشدن رهبر و سیلی سنگین مردم به سپاه پاسداران در تظاهرات روز قدس
ایرج شکری

خط و نشان کشیدنهای خامنه ای در نماز جمعه*
بعد از ماجرای کودتای انتخاباتی تاکنون، مردم به رغم خط و نشان کشیدنهای فرماندهان دستگاه سرکوب رژیم که با تظاهرات «غیر مجاز بشدت برخورد خواهد شد»، چند بار به خیابانها آمده اند و به تظاهرات پرداخته اند وهر بار با نیروی انتظامی درگیر شده اند و البته بهای آن را هم با زخمی و کشته شدن و دستگیریها پرداخته اند. اما تظاهرات مردم در «روز قدس» در بستر «موج سبز» از چند نظر اهمیت فوق العاده دارد. یکی این که شخص رهبر قبلا در نماز جمعه 20 شهریور، روز قدس را «مظهر وحدت ملت» خوانده بود و تاکید کرده بود که «مراقب باشيد در روز قدس كسانى نخواهند از اين اجتماعات براى ايجاد تفرقه استفاده كنند. از تفرقه بايد ترسيد. با تفرقه بايد مقابله و معارضه کرد، تفرقه نباید به وجود بیاید. آن وقتى ملت ايران ميتواند پرچم قدس را با افتخار بلند كند كه يكپارچه باشد. در طول اين سالها سعى كردند اين راهم به هم بزنند اما بحمداللَّه نتوانستند؛ ان‏شاءاللَّه بعداً هم نخواهند توانست.» دیگر این که او هم در خطبه اول و هم در خطبه دوم با اظهاراتش نشان داد که نه تنها مطلقا حقی برای معترضان و ناراضیان قائل نیست بلکه به رغم این همه خشونت و رفتار سرکوبگرانه و جنایتکارانه که بعد از انتخابات صورت گرفته است، مدعی شد که در مرحله مدارا با «معارضان » است و تهدید به قاطعیت خمینی گونه و «قاطعیت علوی» کرد. او در خطبه اول با شرح رفتار امام اول شیعیان در جنگ صفین و جمل و برخورد او با «خوارج» که به گفته وی در ابتدا مدارا و نصحیت بود، تاکید کرد که وقتی این روش چاره ساز نشد، امام شمشیر کشید و جنگید و به ویژه در این زمینه رفتار علی با خوارج را مورد تاکید قرار داد و گفت:« اما آن وقتى كه اين مدارا اثر نكند، آن وقت جاى قاطعيت علوى است؛ آن جایى است كه اميرالمؤمنين نشان ميدهد كه با كسانى مثل خوارج، آنجور رفتار ميكند كه خودش فرمود: «انا فقأت عين الفتنة»؛ چشم فتنه را من در آوردم». در خطبه دوم خامنه ای شدت عمل خمینی را به یاد معترضان و منتقدان خودش آورد که به ادعای وی بازهم اول مدارا بود اما چون «نصایح» خمینی مؤثر واقع نشد، او با قاطعیت رفتار کرد و در این زمنینه نحوه برخورد خمینی با «دولت موقت، مخالفین لایحه قصاص و گروهک منافقین» و «حتی در سطوح بالاتر از رئیس جمهور»(عزل منتظری) را مثال زد
.
اتهامات و برچسب زنی خامنه ای
- حربه دیگری که خامنه ای برای مرعوب کردن جناح معترض بکار برد این بود که اعتراضات بعد از انتخابات را «بلوا» نامید و به طور آشکاری آن را ناشی از هدایت از خارج دانست و از جمله گفت:« اين بلواهائى كه شما مشاهده كرديد در دوره‏ى بعد از انتخابات پيش آمد و پيش آوردند و آنها حمايت كردند، همه براى همين بود كه شايد بتوانند پشتوانه‏ى مردمى انقلاب را ضربه بزنند و از انقلاب بگيرند. بنده عرض كردم نشانه‏ى اعتماد مردم به اين نظام، حضور چهل ميليونى در انتخابات بود. حالا در راديوهاى بيگانه و متأسفانه بعضى هم در داخل همنواى با آنها، هى اصرار و تكرار كه بله، اعتماد مردم از نظام سلب شده!..». او هم چنین بدون ذکر نام اصلاح طلبان درون حاکمیت به محوریت خاتمی، آنها را متهم کرد که در سر داشتند که یک جمهوری اسلامی تقلبی درست کنند و به مردم در این مورد هشدارد. این آخوند مستبد در این زمینه گفت:« مراقب باشيد يك نظام جمهورى اسلامى تقلبى نخواهند براى ما درست كنند؛ كارى كه در ده سال گذشته هم بعضاً حركاتى انجام گرفت، اما خداى متعال مهار كرد؛ مردم بيدار بودند، هشيار بودند، اجازه ندادند. ميخواستند كارهائى بكنند، شعارهاى امام را به موزه بسپرند؛ صريحاً ميگفتند كه اينها كهنه شده! نه، شعارهاى انقلاب كهنه شدنى نيست؛ هميشه تازه است، هميشه براى آحاد مردم جذاب است. شعارى كه به نفع مستضعفين است، شعارى كه به نفع عزت ملى است، شعارى كه در آن مقاومت و ايستادگى است، اين شعارها هيچ وقت كهنه نميشود؛ براى هيچ ملتى كهنه نميشود، براى نظام ما هم كهنه نخواهد شد».

اطلاعیه فوری سپاه برای ارعاب

- عامل دیگری که حضور معترضان در راهپیمایی روز قدس را دارای اهمیت ویژه یی می کند این است که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی – که نه نیروی حافظ نظم عمومی بلکه نیروی حافظ «انقلاب اسلامی » است-، بعد از ظهر پنج شنبه (روز قبل از راه پیمایی) با صدور اطلاعیهَ شدید الحنی یی که سپاه نیوز با قید(فوری) آن را منتشر کرد به میدان آمد. آنچه منتشر شد، متن تنظیم شده برای استفاده در اخبار روزنامه ها و رادیو تلویزیون بود و نه اطلاعیه به شکل کامل. در همان متنی که از روابط عمومی سپاه نقل شده بود و به جز فحش ناموسی، بدترین اهانتها و اتهام به معترضان جناح هار تحت رهبری خامنه ای ، زده شده بود، از جمله آمده بود: «دشمنان انقلاب و نظام و شکست‌خوردگان عرصة انتخابات اخير در تلاش هستند برای انتقام از مردمی که با خلق حماسه 22 خرداد و حضور بی نظير 85 درصدی خود، فصل نوينی در روند پيشرفت و تعالی کشور گشوده‌اند، باحرکات خاص و شعارهای انحرافی و استفاده از نماد‌های فريبنده رنگین و عمل کردن به نسخة رسانه‌های بيگانه و صهيونيستی در صفوف متحد مردم اخلال ايجاد کرده و شعارهاي واحد و کوبنده ملت عليه اشغالگران سرزمين فلسطين را به شعارهای انحرافی و مورد رضايت آمريکايي‌ها و صهيونيست‌ها مبدل سازند». بعد از این برچسبها و اتهامات، سپاه پاسداران خط و نشان کشیده بود که:« با آگاهی و بصيرت ايرانيان و آمادگی فرزندان دلير و رشيد مردم در دستگاهها و نهادهای امنيتی و انتظامی، بويژه در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و بسيج برای رويارويي قاطع با هرگونه حرکت انحرافی، ضد انقلابی و ضد مردمی ، به اشخاص و جريان‌هايي که در صدد ريختن آب به آسياب دشمن صهيونيستي هستند هشدار می‌دهيم چنانچه قصد هرگونه اخلال و بی‌نظمی در راهپيمايي با شکوه روز قدس را داشته باشند با برخورد قاطع فرزندان شجاع و غيور ملت مواجه خواهند شد». و در پایان اطلاعیه به سبک و روش بکار گرفته شده در دهه سیاه 60 و ایجاد رعب در دوران درنده خویی بی حد و حصر حزب الله و سپاه با هدایت لاجوردی جلاد، برای بسج «اطلاعات 36 میلیونی»، از «اقشار و آحاد مختلف ملت، بويژه مردم شريف تهران» خواسته شده بود که، « در صورت بروز هرگونه حرکت انحرافی و مخل نظم و اهداف راهپيمايي روز قدس، هوشمندانه عرصه را برای عوامل بيگانه تنگ کرده و با حضور گستره خود، بعنوان پيشتاز نسبت به خنثی سازی توطئه سناريوي دشمنان اقدام و نيروهای امنيتی و انتظامی را در انجام وظايف محوله ياری کنند». مفهوم این اطلاعیه چیزی باز گذاشتن دست گله سگان حزب اللهی و اراذل و اوباش لباس شخصی برای هرگونه اقدام خودسرانه و اوباشگری و افتادن به جان مردم، نبود.
عبور مردم از رهبران و نکاتی در مورد شعارها
- اما به رغم این تهدیدها و خط نشان کشیدنها از سوی رهبر و از سوی پاسداران جهل و جنایت و آخوندیسم، که باهدف به وجود آوردن جوّ سنگین ارعاب ودر خانه نگهداشتن مردم و خالی نگهداشتن خیابانها از حضور معترضان صورت گرفت، هم سران حرکت «موج سبز» و هم مردم متنفر از آخوندیسم و استبداد به خیابانها آمدند. در حرکت روز قدس، بازهم مردم با شعارهای خود، از رهبران «موج سبز» عبور کرده و آنها را پشت سرگذاشتند. شعار «نه غزه نه لبنان جانم فدای ایران» و «استقلال آزادی جمهوری ایرانی» شعارهایی نیست که خوشایند کسانی مثل موسوی و کروبی و خاتمی باشد. البته من بر این باورم که شعار نه غزه نه لبنان... به معنی بی تفاوتی مردم نسبت به آنچه در فلسطین و بر فلسطینان می گذرد نیست، بلکه در درجه اول واکنشی است به نفی هولوکاست توسط احمدی نژاد که درجهان واکنشهای منفی برانگیخته و نسل جوان از این که چنین جنایت بزرگی علیه بشریت به بهانه حمایت از فلسطینیان نادیده گرفته می شود و اظهارات بلاهت بار احمدی نژاد می تواند نام ایران و تصویر مردم ایران را در نظر جهانیان خدشه دار کند، خشمگین است. این شعار و شعار دیگری که قبل از این در دروه اول ریاست جمهوری حاج محمود ساخته شده بود(فلسطین را رها کن – فکری به حال ما کن) هر دو متعلق به دوره احمدی نژاد است قبلا چنین شعاری وجود نداشت. همچنان که شعار «مرگ بر طالبان چه در کابل چه تهران» هم از شعارهایی است که علیه جناح درقدرت کنونی ساخته شد. نسل جوان و بخش آگاه و ترقیخواه مردم ایران، سیاست های مداخله جویانه رژیم در فلسطین و لبنان را که همراه با تلاش برای ایجاد شکاف در بین فلسطینان و حمایتهای مالی کلان به حماس و حزب الله لبنان است را، رد می کنند. شعارهای دیگری نیز در این راهپیمایی داده شد از «جمله کروبی بت شکن- بت بزرگ رو بشکن» و «ما اهل کوفه نیستیم- پشت یزید بایستیم»، که به روشنی بیانگر نفرت مردم شرکت کننده در راهپیمایی قدس در بستر «موج سبز«، از خامنه ای است. شعار «اعتراف شکنجه دیگر اثر ندارد» باز هم بیانگر شکست دستگاه ولایت فقیه و ارگانهای سرکوبگرش برای ارعاب مردم است که رسانه ملی رادیو تلویزیون را که به مردم ایران تعلق دارد، سه دهه است که به طور انحصاری و برای تزریق و تنقیه ایدئولوژی و مکتب آخوندی به مردم و به عنوان وسیله یی در خدمت گسترش جوّ پلیسی و ارعاب و حتی ابزار شکنجه روانی ( طی برنامه های واداشتن به اعترافات تلویزیونی متهمان)، بکار گرفته است. این روش هم دیگر کارآیی خود را از دست داده است. ایجاد فضای رعبب و سکوت مثل دهه سیاه60 و نیمه دهه هفتاد دیگر ممکن نیست. با توجه به اظهارات خامنه ای و آن اطلاعیه شدید اللحن و پر اتهام سپاه پاسداران و با توجه به این که قبل از آن هم فرمانده سپاه دست به یک به اصطلاح افشاگری در مورد موسوی و خاتمی موسوی خوئینها زده بود و با توجه به این که پاسدار شریعتمداری در آستانه برگزاری« روز قدس» در کیهان نوشته بود که « تمامی كسانی كه روز قدس با شعار و نشانه های تفرقه انگیز در صحنه حاضر می شوند، چه بدانند و چه ندانند و چه بخواهند و چه نخواهند، مزدور اسرائیل هستند و در این میان، آنها كه دانسته آمده اند، در جنایات وحشیانه اسرائیل سهیم می باشند و آنان كه به فریب آمده اند، اگرچه، جرم كمتری دارند ولی مقابله با آنها ضرورتی اجتناب ناپذیر است. مگر دیوانه ها مصداق «لیس علی المجنون حرج» نیستند؟ ولی اگر دیوانه ای با دشنه قصد كشتن كودك معصومی را داشته باشد، مقابله با او به هر قیمتی كه تمام شود ضروری است، هرچند كه دستگاه قضایی او را به این علت كه دیوانه است، مجرم نشناسد. ». با تمام این تهدیدات مردم آمدند و با «نمادهای رنگین» آمدند و باشعارهای که شنیدیم و خواندیم و با توجه به مواردی که یاد شد اهمیت فوق العاده تظاهرات معترضان در روز قدس به گمان روشن شده باشد
.
بورشدن رهبر و سیلی خوردن رهبر و سپاه ازمردم
- اکنون خامنه ای بور شده و سران سپاه و کسانی امثال پاسدار شریعتمداری، این عقده یی فاشیست درنده خوی ضد ایرانی و ضد انسانیت، از اراده و شجاعت مردم سیلی سنگینی دریافت کرده اند. خامنه ای خود را در چاله یی انداخته است که تا هم اینجاهم سبب زخمی شدن و شکستن دک و دنده اش شده و معلوم نیست که چگونه از آن خارج خواهد شد. اگرچه او در سخنانش در روز عید فطر کمی به نعل وکمی میخ زد ولی با تاکید بر این که «گناه تهمت به نظام از تهمت به اشخاص سنگین تر است»، و با حمایت از روش ننگین اعترافات تلویزیونی (وفقط رد «حجیت» اتهامات اعتراف کنندگان به دیگران)، نشان داد که دست از تکبر و خود خواهی و قدرت پرستی برنخواهد داشت. حال باید دید در آینده یی که آسمان آن پوشیده از ابرهای توفانی برای رژیم و به ویژه جناح ولی فقیه است، آیا سران قلدر منش و بیشعور سپاه و خامنه ای خود خواه، بعد از این همه پارس کردن، معترضان را گازهم خواهند گرفت و با «قاطعیت علوی» با معترضان معامله یی خواهند کرد که امام و پیشوایشان با خوارج کرد و آیا«چشم فتنه» را در خواهند آورد؟ البته اگر این روش بکار گرفته شود، خیلی خوب است، چرا که کسانی چون خاتمی و میرحسین موسوی یا کروبی که هر سه اسلامگرایان ستایشگر خمینی هستند و برای بقای جمهوری اسلامی تلاش می کنند، نقششان اکنون تنها گزارشگر بخشی از خشم و فریاد مردم ستمدیده و غارت شده ایران، بودن است. آنها خود در اعمال ظلم و ستم به مردم در شکلهای مخلتف از تصمیم گیرندگان و آمران در دهه اول این رژیم منحوس اسلامی بوده اند. نه چیزی از مصائبی که مردم کشیده اند نصیب آنان شده است نه بیان کننده و انعکاس دهنده آنچه از خشم و نفرت نسبت به این رژیم بیداد گر در گستره جامعه ایران وجود دارد هستند. اگر خامنه ای آنها را «چشم فتنه» به حساب می آورد، با کندن آن هزاران چشمه نفرت و آتشفشان خشم مردم از اینجا و آنجا پدیدار خواهد شد که دیگر نه موج سبز بلکه رودها از گدازه های سوزان خشم مردم به راه خواهد افتاد تا با رژیم ولایت فقیه آن کند که سی سال پیش با رژیم سلطنتی کرد. عجالتان نارضایی ها انباشته شده از سی سال بیداد به شکل آرام و کنترل شده یی که در اعتراضات مسالمت آمیز مردم جلوه گر شده، در بستر موج سبز جریان یافته است، اما «قاطعیت علوی» نابود کننده این عامل کنترل هم خواهد بود، چرا که پایانی خواهد بود برای امید یا توهّم امکان تغییر دادن وضع موجود از راههای قانونی و پایانی خواهد بود برای تردید ها و دو دلی ها برای میلیونها ایرانی تحت ستم و به ویژه نسل جوان شورشی برای در پیش گرفتن مبارزه یی رادیکال و بکار بردن قهر در برابر قهر . این تنها راهی خواهد بود که آنان برای رهایی از این ستم سی ساله در برابر خود خواهند یافت. تجربه انقلاب سال 57 هنوز در خاطره پدران و مادران نسل جوان شورشی که اکنون 60-50 ساله هستند زنده است و از آن گذشته به یمن این انقلاب اطلاعاتی و امکانات «فضای مجازی» نسل جوان به اطلاعات و فیلمها و تصویر زیادی از گذشته دسترسی دارد و می داند که در روزهای انقلاب مردم بدون اسلحه به جنگ ارتش و گارد شاهنشاهی(سپاه پاسداران شاه) رفتند و زمانی هم که با به دست آوردن اولین سلاحها در تهران به جنگ مسلحانه با نیروهای مسلح شاه برای تسخیر ارگانهای سرکوبگر پرداختند هنوز خمینی حکم جهاد نداده بود(تا آخر هم نداد) اما مردم منتظر حکم جهاد او نشدند هم چنانکه برای اعتصابهای سراسری هم از او «استفتا» نکرده بوند.** اما شاید با توجه به ناکارآمد بودن بکار گرفتن نیروی سرکوب و تهدیدهای تا کنون بکار گرفته شده از سوی رهبر و سپاه پاسدارن جهل و جنایت، تحولات مسیر دیگری بپیماید و مثلا هم چنان که محمدر ضا باهنر اخیرا حاج محمود را تهدید به مطرح شدن عدم کفایت کرد، یک چنین برنامه یی اجرا بشود و با زمین کوبیدن حاج محمود، و برگزاری انتخابات مجدد و کاهش اعمال نظر شورای نگهبان و راه دادن به رقبای کنونی برای دست پیدا کردن به اهرمهای اجرایی و قانونگذاری، خامنه ای برای ولایت خود و رژیم اسلامی، برای مدتی امکان بقا فراهم کند. چرا که به هر حال نه موسوی و نه کروبی و نه خاتمی هیچ کدام خواهان دستگیری و محاکمه خامنه ای و سران سرکوبگر سپاه و شکنجه گران و فقهای شورای نگهبان که نیستند. در برابر«خطر» برچیده شدن نظام اسلامی با قیام مردم، وبرقراری یک نظام سیاسی دموکراتیک که بی تردید نظامی غیر دینی و لائیک خواهد بود، آنها با هم کنار خواهند آمد.
:منابع و توضیحات
*خطبه های نماز جمعه 20 شهریور:
http://www.leader.ir/langs/fa/index.php?p=contentShow&id=5867

** در ویدئوکلیپی از سرود به یاد ماندنی برپاخیز که لینک آن در زیر آمده است تصویر صفحات اول روزنامه های روزهای آخر قبل از فروپاشی رژیم شاهنشاهی دیده می شود. ک در یکی از همین صفحات اول که مربوط است به روزنامه اطلاعات 22 بهمن سال 57 در حالی که تیتر بزرگ «تهران صحنه جنگ خونین مسلحانه است» ، خبری هم مبنی بر این خمینی گفته است «هنوز دستور جهاد نداه ام اما تصمیم آخر را می گیرم» درج شده است.
http://www.youtube.com/watch?v=CvqQXxgk7T8
پ 31 شهریور 1388-22 سپتامبر 2009

samedi, septembre 19, 2009

بشتابید که مجاهدین از بلند گوی مسجدی در تهران،اذان با صدا ی خانم مرضیه را پخش کرده اند

.


این خبر که لینک آن در زیر آمده است در سایت مجاهدین درج شده است که نبوغ سیاسی بی همتای! دستگاه رهبری مجاهدین را سمبلیزه می کند. اگر این خبر را در کنار ویدئو کلیپ ای تو معنای آزادی قرار بدهیم ، اگر جزو کسانی باشیم که نگران سرنوشت آن سه هزار و پانصد نفر ایرانی مبارز رنج دیده ساکن اشرف - گلادیاتورهای اسیر خود خواهی رهبری-هستند، بی شک احساسی کسی را خواهیم داشت که در زیر آن آفتاب سوزان اشرف که درجه حرارت را در سایه به بالای 50 می رساند، نقطه کانونی ذره بینی روی سرش افتاده و تابانده شده و مغزش در حال به جوش آمدن از این همه از مرحله پرت بودن و در هپروت سیر کردن رهبری مجاهدین است. معلوم نیست اینها کی می خواهند به خود بیایند و به این فکر کنند که با این کارها به کدام ضرورت اجتماعی و مبارزاتی مردم پاسخ می دهند و این ادا و اطوارها چه ربطی به خواستها و مبارزه سی ساله مردم با رژیم روضه خوانها برای حقوق شهروندی دارد؟ مگر مردم کمبود مؤذن زن دارند و مگر... گمانم هر شرح و توضیحی غیر ضروی است.آن خبر و آن کلیپ به اندازه کافی روشنگر علت بسیاری از مسائل و مصائبی است که مجاهدین دچار آن هستند

http://iradj-shokri.blogspot.com/2009/08/6.html کلیپ ای تو معنای آزادی

PM 1388/6/26
پخش اذان با صداى خانم مرضيه از بلندگوى مسجد امام زمان در تهران

جوانان مجاهد و مبارز در تهران، اذان را با صداى خانم مرضيه بانوى هنر ايران از بلندگوى مسجد امام زمان در تهران پخش كردند و براى سلامتى مجاهدين دعا كردند
.

http://www.mojahedin.org/pages/detailsNews.aspx?newsid=46664

.

mercredi, septembre 16, 2009

برپاخیز از جا کن بنای کاخ دشمن .سرودی از سرودهای اوائل انقلاب



برپاخیز
.سرودی از سرودهای اوائل انقلاب، که خیلی زود توسط رژیم از پخش آن از رادیو و تلویزیون جلوگیری شد
شعر این سرود ازعلی ندیمی است  که روی آهنگ سرودی از شیلی به نام مردم متحد هرکز شکست نمی خورد گذاشته شده است.  

.

lundi, septembre 14, 2009




طنز گزنده شاملوی بزرگ باصدای خودش
در مورد بی توجهی گروهی از ایرانیان خارج کشور در حفظ هویت ملی و زبان فارسی

dimanche, septembre 13, 2009

ایرباس در برابر دارائیهای بلوکه شده ایران پیشنهادی سنجیده و به نفع مردم ایران است



ایرج شکری

ایرباس در برابر دارائیهای بلوکه شده ایران پیشنهادی سنجیده و به نفع مردم ایران است

خبر تایید نشده مربوط به پیشنهاد باراک اوباما رئیس جمهور ایالات متحده امریکا به رژیم مبنی بر تحویل 16
فروند هواپیمای مسافربری ایرباس به ایران در برابر دارائیهای بلوکه شده ایران در آمریکا، اگر درست باشد، تصمیمی سنجیده و به نفع مردم ایران است. تصمیمی سنجیده است برای این که دارائیهای بلوکه شده ایران که به مردم ایران تعلق دارد، بطور مشروطی در اختیار رژیم قرار می گیرد تا به به مصرفی برسد که مورد نیاز کشور است، یعنی برای رفع کمبود یا کاهش چشمگیر کمبود هواپیما در حمل و نقل هوایی کشور. کمبودی که دو سه ماه پیش نیز دو- سه سانحه به همراه داشت که ناگوار ترین آن سقوط هواپیمای عازم ارمنستان در 24 تیر در اطراف قزوین بود که بیش از صدو پنجاه کشته به جا گذاشت. برای «مقام معظم رهبری»، این سانحه نیز مثل تصادف دو سال پیش اتوبوس حامل دانشجویان در آستانه سال نو در جاده اندیمشک که منجر به زنده سوختن 22 تن از آنان شد، چنان بی اهمیت بود که حتی ارزش اظهار تاسف و گفتن یک تسلیت به بازماندگان حادثه را هم نداشت. پیشنهاد مورد بحث به نفع مردم ایران است چون در مسافرت باهواپیما از ایمنی بیشتر برخوردار خواهند شد و با سوانح دلخراشی که اغلب ناشی از بکار گرفتن هواپیماهای فرسوده و دست دوم است( که به بهایی بالاتر از ارزش انها خریده می شود)، بسیار کمتر روبه رو خواهند شد. البته باید یاد آوری کنم که مسأله محاسبه دارائیهای بلوکه شده ایران در آمریکا که تا کنون سی سال طول کشیده است امر دیگری است که طبعا یک مساله کارشناسی است که می تواند به چانه زنی های طولانی بیانجامد، اما این امر نباید مانعی برای پذیرفتن پیشنهاد آمریکا به عنوان دریافت «علی الحساب» از دارائیهای ایران بشود. خبرگزاری معلوم الحال و دروغ پرداز فارس که پیرور رهبر و حامی احمدی نژاد است، روایت دیگری از پیشنهاد آمریکا دارد. این خبرگزاری در گزارشی آشفته و بی سر و ته مدعی است که «یک منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار اقتصادی فارس گفته است که رئیس جمهور آمریکا در آستانه سفر احمدي نژاد به نيويورك با تحويل 20 فروند بوئينگ، پيشنهاد مذاكره به ايران داد». و افزوده است که «رئيس جمهوري آمريكا براي جلب نظر ايران به انجام مذاكره، معادل 5ميليارد و دویست میلیون دلار بوئینگ و قطعات هواپیما به ایران تحویل می دهد»* و به نقل از همان منبع آگاه مدعی شده که این هواپیماها و قطعات بوئینگ از طریق ونزوئلا در حال حمل به ایران است! این «خبر» از آن جهت آشفته است که بالاخره معلوم نیست آمریکا تنها پیشنهادی برای راهگشای برای مذاکره داده و قرار است این معامله انجام بگیرد یا این که آمریکا 20 هواپیمای بوئینگ که به قول فارس همه نو و ساخت سال 2008 و 2009 هستند به ایران تحویل داده است و حالا منتظر است که حاج محمود با اذن مقام رهبری اعلام شروع مذاکره با شیطان بزرگ را بکند. دیگر این که چرا باید یک معامله رسمی بین دو کشور از طریق ونزوئلا صورت بگیرد که رئیس جمهور آن دوست امریکا و شخصیتی مطلوب برای آمریکائیها نیست. در ضمن در همین گزارش میزان دارائیهای بلوکه شده ایران 18 میلیارد دلار ذکر شده که با در نظر گرفتن سود آن طول سی سال گذشته، کل طلب ایران 40 میلیارد دلار ذکر شده است.  این خبرگزاری همچنین مدعی شده است که «پیام های رئیس جمهوری آمریکا به ایران برای تحویل هواپیماها بعد از قطعی شدن انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم ایران فرستاده شده است». خبرگزاری ولایت مدار فارس با این ادعا می خواهد این تصور را در خواننده ایجاد کند که گویی رئیس جمهوری آمریکا با اعلام نتیجه انتخابات پیامی به «ایران» که باید حاج محمود باشد فرستاه است، چون روشن نکرده که پیامهای رئیس جمهوری آمریکا به چه کسی فرستاده شده است. اما قبلا خامنه ای در سخنانی در 29 خرداد با اشاره ای تلویحی به دریافت پیام همکاری از امریکا برخی رفتار  آمریکا را مورد انتقاد قرار داد . گفته می شود پیام اول اوباما در اردیبهشت ماه به خامنه ای ارسال شده بود و پیام و نامه دوم او در پاسخ به نامه خامنه ای در جواب به نامه اولش بوده است. خبر رسیدن نامه دوم را هم سایت تابناک که گفته می شود وابسته به محسن رضایی است 11 شهریور ماه داد. در خبر مربوط به نامه دوم با اشاره به این که متن نامه هنوز پخش نشده، یاد آوری شده بود که «ولي بر پايه برخي شواهد، حدس زده مي‌شود که رئيس‌جمهوري آمريکا، خواهان باز شدن راهي براي آغاز مذاکرات ايران و آمريکاست»پ».
پیشنهاد تحویل هواپیما در ازای برداشت بهای آن از دارائیهای بلوکه شده ایران، احتمالا باید مربوط به دومین نامه باراک اوباما باشد. خبرگزاری فارس قبل از انتشار این خبر مصاحبه ای با سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری درج کرده بود که در آن، این گماشته رژیم ضمن یاد آوری این که تحریم آمریکا و ممنوعییت فروش هواپیما و قطعات یدکی از عوامل مؤثر سوانح هوایی و کشته شدن مسافران بوده است، مدعی شده است که در اثر تحریم آمریکا متخصصان ایران توانستند به دانش تعمیر بوئینگ دست پیدا بکنند**.
به هر حال با توجه به آنچه اشاره شد، احتمال دارد که اخبار مربوط به پیشنهاد تحویل هواپیمای مسافربری و قطعات یدکی در برابر دارائیهای بلوکه شده ایران، بی پایه نباشد و رژیم برای این که وانمود کند پیشنهاد مذکور برایش کم اهمیت است، و چون نمی خواسته به مساله انعکاس رسانه یی بدهد، اینگونه به انتشار خبر و علنی کردن آن پرداخته است. از سوی دیگر با توجه به پاسخ مثبت امریکا در روز 12 سپتامبر (21 شهریور) به پذیرفتن بحث در باره «بسته پیشنهادی» رژیم در مورد مساله اتمی ( در نشست 5+1)، که قبلا مبهم و فاقد ارزش گفتگو ارزیابی شده بود، گام مهمی در راه مذاکره با رژیم برداشته و از انجا که آزاد شدن دارائیهای بلوکه شده ایران در آمریکا یکی از موانع بزرگ برای مذاکره در مورد مسائل بین رژیم و آمریکا و از سرگیری روابط دیپلماتیک بود، خبر مربوط به مبادله هواپیما در برابر دارائیها بلوکه شده، می تواند راهگشای مذاکره برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین آمریکا با رژیم ملاها بشود. به نظر من برقراری روابط دیپلماتیک ملاها با آمریکا هم به نفع مردم ایران است و هم به نفع برخی گروههای اوپوزیسیون که به امید «فرج»ی چشم به تشدید اختلافات و تخاصم امریکا با رژیم دوخته اند. از آن جهت به نفع مردم است که رژیم از قطع رابطه با آمریکا برای گرفتن ژستهای ضد آمریکایی سود جسته اما 
مثل ماجراجوئیهای و بحران سازیهای دیگر رژیم، بهای واکنشهای آمریکا،  با به درد سر افتادن مردم یا به هدر رفتن منابع مالی و یا از دست رفتن فرصتهای اقتصادی برای کشور پرداخته شده است. علاوه بر این، برچسب «توطئه آمریکا» نیز از سوی رژیم به هر اعتراضی در داخل زده شده ، همچنان که به انتقادات میرحسین موسوی و خاتمی هم حتی زده شده است. برقراری رابطه دیپلماتیک آمریکا با رژیم، به سود اوپوزیسیون خوابزده هم هست، چون ممکن است باعث بیداری آنان از خواب گران بشود و آنها به ارزیابی از وزن و اعتبار خود در نزد مردم در داخل کشور و توانایی تاثیر گذاری برمبارزات مردم و توانایی خود در به حرکت در آوردن آنان بپردازند

.http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8806211145*
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8806210627**

پ – 22 شهریور 1388 – 13 سپتامبر 2009

lundi, septembre 07, 2009

توهّم رنگها - ترانه یی با صدای شاعر و خواننده شورشی، شمیم
شعر این ترانه در ستایش از مبارزات مردم داخل کشور و در انتقاد از برخی مواضع وبحثهای خارج کشور است. ترانه بدون ارکستر و در اجتماع ایرانیان در استهکلم در همبستگی با اعتراضات اخیر مردم خوانده شده است. در این ترانه اشاره یی هم به ترانه پوچ گرایانه و سراسر تحریف از مبارزات زمان شاه به نام کیو کیو بنگ بنگ که گوگوش چند سال پیش در آمریکا خوانده بود ، شده است . این خواننده با استعداد ترانه های دیگری هم که در آن به مسائل اجتماعی توجه شده خوانده است که لینک یکی از آنها که انتقادی و شورشی است در برابر خدا در زیر آمده است. .

http://www.youtube.com/watch?v=iIN0nmkuu44&feature=related

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن