vendredi, mai 28, 2010

خرافات و مهملات در تلویزیون رژیم
رژیم گوساله ساز و ابله پرور آخوندی دستگاه عظیم رادیو تلویزیون کشور سه ده است که بطور انخصاری در اختیار گرفته و آن را به عنوان وسیله مکمل دستگاه سرکوب و اختناق و را برای تبلیغ و گشترش خرافات و مهملات بکار می گیرد تا قدرت را همچنان حفظ کند البته این خیال خامی بیش نیست. گستردگی سرکوب و افزایش درنده خویی رژیم هم نشان از مقاومت شدید در پایین علیه این رژیم جنایتکار است هم نشانه وحشت آخوندها و پاسداران پلید از جارو شدن با انفحار کسترده خشم مردم.
دو نمونه از برنامه های تلویزیونی رژیم در گشترش جهل و خرافات و مهملات، توسط ایرانیان آگاه و متنفر از این رژیم مذهبی، در یوتیوب قرار گرفته در زیر قابل مشاهده است. یکی مربوط است به «دانش »پیامبر در مورد مساله فراموشی و توصیه های که به داماد و پسرعموی خود علی کرده تا با رعایت آنها و اجتناب از موارد ذکر شده از مبتلا شدن به فراموشی مصون بماند. البته در برخی این گفته ها با توجه به شرایط زمان و مکانی که آنها بیان شده اند می شود نکاتی بهداشتی دید که نشانه تیز هوشی پیامبر نسبت به بادیه نشینان و قبایل اطراف مکه در زمان اوست، ولی امروزه با توجه به پشتوانه عظیمی که دانش پزشکی در زمینه های مختلف دارد به همان فرمایشات اعتبار علمی دادن و مثلا ادار کردن در آب راکد را از عواملی که سبب فراموشی می شود دانستن فقط از گوساله ها و مکتب ابله ساز و ابله پرور آخوندی می شود انتظار داشت. ویدئو دیگر هم مربوط است به نشانه های فرا رسیدن زمان ظهور حضرت آقا امام زمان!
برای دیدن روی نشانه شروع ویدئو کلیک کنید.

jeudi, mai 27, 2010

ایرج شکری

سه هزار آقا زاده در حال تحصیل در بلاد کفر


خبرگزاری فارس گزارش داده است که آخوند عليرضا سليمي نماينده محلات در مجلس و عضو کمیسیون تحقیقات و آموزش گفته است که در حال حاضر سه هزار آقا زاده در خارج کشور مشغول تحصیل هستند که 80 درصد آنها در مقطع کارشناسی و دکترا به تحصیل ادامه می دهند﴿1﴾ . وی تعداد کل دانشجویان در حال تحصیل در خارج را 75 هزار نفر ذکر کرده است. این نماینده مجلس آخوندی در پاسخ به این سوال که « با وجود شرايط نسبتا خوب براي تحصيل در بسياري از رشته‌ها در داخل كشور،‌ چه ضرورتي دارد كه هنوز برخي افراد به‌ويژه آقازاده ها در خارج از كشور تحصيل مي‌كنند»، آن را با سوال گله مندانه یی چنین پاسخ گفته است : « چرا برخي از مسئولين موجب بسترسازي براي خروج فرزندانشان و تحصيل آنان در خارج شدند درحالي كه اكثرا از رانت و قدرت براي تحصيل فرزندانشان در خارج استفاده مي‌كنند؟». بعد هم یاد آور شده است که « مجلس شوراي اسلامي به شدت به‌دنبال محدود كردن تحصيل فرزندان مسئولان اعم از وزرا و نمايندگان است تا با اين اقدام جلوي برخي سوء استفاده‌هاي سرويس‌هاي جاسوسي بيگانگان كه براي آنها تور اطلاعات پهن كرده‌اند بگيرند». حالا اگر این مساله را ببریم به آن غوغای ارتجاع در اوائل ظهور امام خمینی در ایران و آن گرد و خاکهای بوزینه های ولایتمدار مرید و مقلد خمینی به ویژه در دوران نخست وزیر رجایی که چهره اش تجسم بلاهت بود و آن غوغای اصالت «مکتب» که راه انداخته بود، یا به یاد بیاوریم اظهارات آن مرکه گیر ارتجاع فخرالدین حجازی را که اینجا و آنجا تریبونها برایش مهیا می شد که به تبلیغ برتری اسلام بر هر مکتبی وبی نیازی اسلام از آموختن از دیگران بپردازد،از جمله این که:« « در اسلام سخن از آگاهي است نه از دانشهاي آكادميك و تخصص و فلسفه و ديپلماسي و سوسيولوژي و پسيكولوژي و لژيها و ايسمهاي ساخته و پرداخته و قطار اندر قطار. در اسلام ابوذر صحرا نشين از افلاطون آگاه تر است...»(کیهان 6 خرداد58) ﴿2﴾ و یا به فرمایشات خود امام خمینی که هی تلاش می کرد از احساسات مذهبی توده های ناآگاه سوء استفاده کند و این باور را به آنان اماله کند که:« شما که شهادت را برای خودتان فوز می دانید برای این است که مثل سوییش بشوید؟ شما قرآن را می خواهید، شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت می برد برای اسلام است. هرجا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه است که اسم اسلام را نیاوردند. هرجا که گفتند جمهوری دموکراتیک، بدانید توطئه می کنند. » (از سخنان آن جنایتکار در 3 خرداد58 ﴿3﴾ آنوقت متوجه می شویم که گذر زمان و تلاشهایی که در جامعه پویای ایران در رهایی از سلطه ارتجاع جریان دارد، چگونه قلاده به گردن آخوندهای درنده انداخته و آنها را به دنبال خود می کشد. چون این آقا زاده ها فرزندان کسانی هستند که اسلام و قرآن و حدیث و روایت را در برگیرنده همه و پاسخگو به همه نیازهای بشر تا قیام قیامت دانسته اند. حتی برای پزشکی هم «طب امام جعفر صادق»(*) را داشتند. دیگر این که روشن است که این دانشجویان برای تحصیل به عربستان سعودی و مصر و یمن و... نرفته اند بلکه در اروپا و آمریکا و کانادا و اوکراین بسر می برند. گذشته ازاین اساسا رژیم شرایط و وضع جاری در کشورهای اسلامی دیگر را که منبطق بر احکام اسلام نمی داند حالا اگر عده یی هم در ترکیه یا مالزی به تحصیل اشتغال داشته باشند، آن کشورها تحت مدیریت ونظارت علمای اسلام به خصوص از نوع شیعه آن که نیستند، پس کفر و یا مکاتب ظاله در آنجاها سایه افکنده است. اما بُعد دیگر این قضیه تدوام تبعیض است که در این نظام اسلامی ساخته شده بر اساس «عدل علی» و احکام اسلام و قرآن و تحت مدیریت و قانونگذاری «علماء و مجتهدین و اسلام شناسان»، جریان دارد. اگر حد اقل مخارج ماهانه یک دانشجو را حدود 700 یورو در نظر بگیریم (که گمان می کنم با هزینه مسکن و حتی با در نظر گرفتن استفاده از غذای ارزان رستوران دانشگاهها،این مبلغ کم است) و اگر این مبلغ را با نرخ برابری یورو ریال محاسبه کنیم و رقم حاصل را با حد اقل در آمد که برای خط زیر فقر در ایران محاسبه شده مقایسه کنیم آن وقت متوجه می شویم که واقعا امکان فرستادن فرزند برای تحصیل در خارج تنها از عهد کسانی بر می آید یا از «خادمان نظام» هستند یا در سایه روحانیت به کسب حالا مشغولند یا مثل پاسدار محصولی وزیر سابق کشور هر دو کار را باهم می کنند.
بانک مرکزی در سال 88 که خط فقر خانوار 6 نفره را ۷۸۰ هزار تومان برآورد کرد، و در همان زمان با آمار ارائه شده از سوی مرکز آمار ایران مجموع جمعیتی که در خانوارهای با در آمد ماهانه کمتر از 780 هزار تومان در ماه قرار داشتند، 47 میلیون و 600 هزار نفر بود(4) اگر چه در محاسبه افراد یک خانوار و خط فقر معمولا رقمهای متفاوت دیده می شود( از جمله محاسبه خط فقر برای خانواده 5 یا چهار نفره و نیز تفاوت خط فقر برای خانوار شهری با خانوار روستایی است ولی به هر حال در اینها چند میلون خانوار ایرانی و بیش از نیمی از جمعیت کشور در زیر خط فقر زندگی می کنند تردیدی نیست. برای کارگران که وضع به مراتب بدتر است، درسال قبل حداقل دستمزد کارگران 274 هزار و پانصد تومان در ماه تعیین شد. مقایسه این رقم با رقمی که برای خط فقر داده شده است، نشان دهنده وخیم بودن وضع زندگی کارگران است که اکثرشان در خانه های اجاره یی زندگی می کنند. طبیعی است که با این در آمد(حتی با در نظر گرفتن افزایش حققوق بر اساس سابقه کار و برخی پرداختها) ادامه تحصیل در دانشگاههای داخل کشور حتی برای فرزندان کارگران امری است به سادگی قابل تحقق نیست چه رسد به تحصیل در خارج.
حالا این آقا زاده ها وقتی از بعد از اتمام تحصیل به ایران برگردند، روشن است که با مدرک و پارتی، به مقام و پول نیز به راحتی دست خواهند یافت. ، البته به شرطی که با راه و روش پدران خود مساله پیدا نکرده و در خط اسلام ناب محمدی حرکت کنند. در این حالت البته به استقبال آینده یی خواهند رفت که در آن در هم کوبیده شدن بساط و کیا وبیاشان توسط مردم به پاخاسته ایران تضمین شده است.
منابع و توضیحات:
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8903041045 :1
2: http://iradj-shokri.blogspot.com/2007/05/29.html
3:
http://asre-nou.net/php/view.php?objnr=2

4 : http://www.sedayefarda.com/economical/50-other/2433-13881029.html

*- این هم نمونه یی از دانش امام جعفر صادق در طب به روایت یک سایت از عاشقان اهل بیت. در ضمن به فرمایشات امام در مورد فیزیولوژی کلیه ها توجه بفرمایید.
سخنان امام صادق(عليه السّلام) با طبيب هندى درباره ي شگفتي هاى خلقت
ارسال شده توسط در 22/7/1388:: 11:6 عصر

ربيع حاجب مى گويد: روزى طبيبي هندى در مجلس منصور کتاب طب مى خواند، در حالى که امام صادق عليه السّلام در آنجا حضور داشت.
چون از قرائت مسائل طب فراغت يافت، به امام ششم عليه السّلام گفت: دوست دارى از دانش خود به تو بياموزم؟ حضرت فرمود: نه، زيرا آنچه من مى دانم از دانش تو بهتر است. طبيب پرسيد: تو از طب چه مى دانى؟ فرمود: من حرارت را با سردى، و سردى را با گرمى، رطوبت را با خشکى، و خشکى را با رطوبت درمان مى کنم، و مسأله تندرستى را به خدا وامى گذارم و براى تندرستى دستور پيامبر را به کار مى برم که فرمود: «شکم خانه درد است، و پرهيز درمان هر دردى است، و تن را به آنچه خوى گرفته بايد عادت داد».
طبيب گفت: طب جز اين چيزى نيست. امام گفت: مى پندارى که من اين دستورها را از کتاب هاى بهداشتى ياد گرفته ام؟ گفت: آرى، امام فرمود: من اين ها را از خدا فرا گرفته ام. تو بگو من از جهت بهداشت داناترم يا تو؟ طبيب گفت:البته من. امام عليه السّلام فرمود: اگر اين چنين است من از تو سؤالاتى مى پرسم، تو پاسخ بده. گفت: بپرس.
امام صادق(عليه السّلام) سئوالات زير را از طبيب هندي پرسيدند:
"چرا جمجمه ي سر چند قطعه است؟
چرا موى سر بالاى آن است؟
چرا پيشانى مو ندارد؟
چرا در پيشانى خطوط و چين وجود دارد؟
چرا ابرو بالاى چشم است؟
چرا دو چشم مانند بادام است؟
چرا بينى ميان چشم هاست؟
چرا سوراخ بينى در زير آن است؟
چرا لب و سبيل بالاى دهان است؟
چرا مردان ريش دارند؟
چرا دندان پيشين، تيزتر و دندان آسياب، پهن و دندان بادام شکن بلند است؟
چرا کف دست ها مو ندارد؟
چرا ناخن و مو جان ندارند؟
چرا قلب مانند صنوبر است؟
چرا شُش دو تکه است و در جاى خود حرکت مي کند؟
چرا کبد(جگر) خميده است؟
چرا کليه مثل دانه لوبياست؟
چرا دو زانو به طرف پشت خم و تا مى گردند؟
چرا گام هاى پا ميان تهى است؟ "
طبيب هندي در پاسخ به تمامي سئوالات بالا گفت : نمي دانم.
امام فرمود: من علّت اينها را مى دانم. طبيب گفت: بيان کن.
امام فرمود:
*جمجمه به دليل اينکه ميان تهى است، از چند قطعه آفريده شده است و اگر قطعه قطعه نبود، ويران مى شد، لذا چون چند قطعه است، ديرتر مى شکند.
*موى در قسمت بالاي سر است، چون از ريشه ي آن روغن به مغز مى رسد و از سر موها که سوراخ است، بخارات بيرون مى رود و سرما و گرمايى که به مغز وارد مى شود، دفع مي شود.
*پيشانى مو ندارد، براى آنکه روشنايى به چشم برسد.
*خط و چين پيشاني نيز عرقي را از سر مي ريزد، نگه مي دارد تا وارد چشم ها نشود و انسان بتواند آن را پاک کند، مانند رودخانه ها که آب هاي روى زمين را نگهدارى مى کنند.
ابروها بالاى دو چشم قرار دارند تا نور به اندازه ي کافي به آنها برسد. اى طبيب، نمى بينى وقتي شدت نور زياد است، دست خود را بالاى چشم ها مي گيري تا روشنى به مقدار کافي به چشم هايت برسد و از زيادى آن پيشگيرى کند؟!
*بينى بين دو چشم قرار دارد تا روشنايى را بين آنها به طور مساوي تقسيم کند.
*چشم ها شکل بادام هستند تا ميل دوا در آن فرو برود و بيرون آيد. اگر چشم چهار گوش يا گرد بود، ميل در آن به درستي وارد نمى شد و دوا به همه جاي آن نمى رسيد و بيماري چشم درمان نمى شد.
*خداوند سوارخ بينى را در زير آن آفريد تا فضولات مغز از آن پايين بيايد و بو از آن بالا رود. اگر سوراخ بيني در بالا بود، نه فضولات از آن پايين مى آمد و نه بوي چيزي را در مى يافت.
*سبيل و لب را بالاى دهان آفريد، تا فضولاتى را که از مغز پايين مي آيد نگه دارد و خوراک و آشاميدنى به آن آلوده نگردد و آدمى بتواند آنها را از پاک کند.
*براى مردان محاسن(ريش) را آفريد تا نيازي به کشف عورت(پوشاندن سر) نداشته باشند و مرد و زن از يکديگر مشخص شوند.
*دندان هاى پيشين را تيز آفريد تا گزيدن آسان گردد، و دندان هاى آسياب را براى خرد کردن غذا پهن آفريد، و دندان نيش را بلند آفريد تا دندان هاى آسياب را مانند ستونى که در بنا به کار مى رود، استوار کند.
*دو کف دست را بى مو آفريد تا سودن به آنها واقع گردد. اگر کف دست مو داشت، وقتي انسان به چيزي دست مي کشيد به خوبي آن را حس نمي کرد.
*مو و ناخن را بى جان آفريد، چون بلند شدن آنها زشت و کوتاه کردن آنها زيباست. اگر جان داشتند، بريدن آنها همراه با درد زيادي بود.
*قلب را مانند صنوبر ساخت، چون وارونه است. سر آن را باريک قرار داد تا در ريه ها در آيد و از باد زدن ريه خنک شود.
*کبد را خميده آفريد تا شکم را سنگين کند و آن را فشار دهد تا بخارهاى آن بيرون رود.
*کليه را مانند دانه لوبيا ساخت، زيرا منى قطره قطره در آن مى ريزد و از آن بيرون مى رود. اگر کليه چهار گوش يا گِرد بود، اولين قطره مى ماند تا قطره دوم در آن بريزد و آدمى از انزال لذت نمى برد. زماني که منى از محل خود که در فقرات پشت است، به کليه مي ريزد، کليه چون کرم بسته و باز مى شود و کم کم مني را به مثانه مى رساند.
*خم شدن زانو را به طرف عقب قرار داد، تا انسان به جهت پيش روى خود راه رود، و به همين علت حرکات وى ميانه است، و اگر چنين نبود در راه رفتن مى افتاد.
*پا را از سمت زير و دو سوى آن، ميان باريک ساخت، براى آنکه اگر همه پا بر روي زمين قرار مي گرفت، مانند سنگ آسياب سنگين مى شد. سنگ آسياب چون بر سر گردى خود باشد، کودکى آن را بر مى گرداند و هر گاه بر روى زمين بيفتد، مردي قوي به سختى مى تواند آن را بلند کند.
آن طبيب هندى گفت: اين ها را از کجا آموخته اى؟ فرمود: از پدرانم و ايشان از پيامبر و او از جبرئيل، امين وحى و او از پروردگار که مصالح همه اجسام را داند. طبيب در آن وقت مسلمان شد و گفت: تو داناترين مردم روزگارى.
راستى چه شگفت انگيز است که حضرت صادق عليه السّلام بدون در دست داشتن ابزار امروزى که وسيله شناخت درون و برون انسانند، در گوشه اي از شهر مدينه براى يک طبيب هندى شگفتي هاى خلقت انسان را با دلايل محکم بيان مى فرمايد
منبع:سايت طعام اسرار
--------------------------------
پ- 6 خرداد 1389- 27 مه 2010

mercredi, mai 26, 2010

شعر طنز بسیار شنیدنی که توسط دانشجویی در یک برنامه دانشجویی اجرا شده است


از این سَموم که بر طرف بوستان بگذشت
عجب که برگ گلی ماند و رنگ نسترنی
شعر طنز بسیار شنیدنی که توسط دانشجویی در یک برنامه دانشجویی اجرا شده است و به خوبی نشان دهنده آن است که به رغم سرکوب و خفقان رژیم جنایتکار آخوندی، هم اظهار نفرت و سرکشی ، هم سرزندگی در نسل جوان، جوشان است. این ویدئو روی شبکه یوتیوب گذاشته شده است. برای دیدن روی نشانه شروع ویدئو کلیک کنید

ساختمان سازی با مجوز رسمی برای استفاد از فضای پیاده رو!



اعمال سلیقه و نظر شهروندان در یک روایت یا کلمه قصار در تبلیغات رسمی دیواری

lundi, mai 17, 2010

ایرج شکری

به چنین مجلس و بر کرّو فَرَش باید ...

به گزارش خبرگزاری بی آبروی جناح هار، 175 تن از نمایندگان مجلس آخوندی در نامه یی به رئیس قوه قضائیه« با اظهار شگفتي از محاکمه مديران رسانه هاي انقلابي تأكيد كردند: برخورد با روزنامه هاي کيهان، جوان، وطن امروز، ايران و خبرگزاري هاي فارس و ايرنا و سايت‌ها و رسانه‌هاي انقلابي باعث تنفس مصنوعي جريان فتنه مي شود». در این گزارش که روز 26 اردیبهشت(16 مه) از سوی خبرگزاری فارس منتشر شد آمده است:« نمايندگان مجلس با تأكيد براينكه نشانه اين ادعا، اعتراض وقيحانه اين منافقين جديد به حكم صادره براي 5 تن از محاربان و بمب‌گذاراني است كه دست‌شان به خون مردم بي‌گناه آلوده بوده است، تصريح كرده‌اند: آنان دستگاه قضايي ما را فقط براي زنده نگه داشتن خود مي‌خواهند و به همين دليل ما بر اين باوريم كه شكايت سران فتنه و كودتاگران مورد حمايت دشمنان انقلاب اسلامي، به دليل نياز آنان به تنفس مصنوعي است». این نمایندگان افزوده اند که «براي همين معتقديم اين شكايت‌ها اساساً جاي طرح و رسيدگي در دستگاه قضايي جمهوري اسلامي را ندارد و الان بيم‌ آن مي‌رود كه كودتاگران نوژه هم سر از خاك برآورند و براي شكايت از نيروهاي انقلاب قلم به دست گيرند! بيم آن مي‌رود كه گروهك‌هاي ضدانقلابي نيز با وقاحت تمام براي محاكمه قضات و رؤساي دادگاه‌هايي كه محكوم‌شان كرده‌اند به دستگاه قضا روي آورند». این بی پدرمادرهایی که این نامه را در دفاع از بی پدر مادرهای دیگری از قماش خودش امضاء کرده اند «قانونگذاران» این رژیم هستند و این قانونگذاران حتی شکایت به دستگاه قضایی همین رژیم را از سوی کسانی که مورد اتهام و افترا توسط نشریات ولایتمدار اصول گرا قرار گرفته اند، به عنوان حقی قانونی، حقی که در قوانین همین رژیم مورد پذیرش قرار گرفته است، به رسمیت نمی شناسند و خواهان سلب این حق از شاکیان هستند. مثلا یکی از اتهاماتی که از سوی کیهان و ایرنا به ولایتمدار به خاتمی زده شده بود، دیدار او در سفرش به آمریکا با شخصی بود که از او عنوان تتوریسین«انقلابهای مخملی» یا رنگی نام برده بودند، و خط گرفتن از او بود. خب در مورد چنین اتهامی و اتهامات مشابه این حق طرف است که اگر خودش تشخیص داد که مساله باید به مراجع قضایی کشیده شود، از مفتری و اتهام زن شکایت بکند. تازه در جلسات دادگاه هم که فرصت بی کران در اختیار مفتریان است فرصت قطره چکانی در اختیار وکلای شاکیان. حالا اگر در موردی بی اساس بودن اتهامات «رسانه های انقلابی» ثابت شود و به طور استثنایی یکی از مفتریان محکوم شود، تازه مگر محکومیتش چیست؟ آیا هرگز محکومیتی نظیر آن چه برای زید آبادی روزنامه نگار صادر کردند- که جرمش در واقع چیزی نبود، جز اظهار نظری که در مورد انتخابت کرده بود-، صادر می کنند؟ مطلقا چنین چیزی نیست.
درنده خویی و استبداد آخوندی واقعا بی حد و مرز است. همه اینها هم خود را شیعه علی و منادی «عدل علی» می دانند، هم چنان که مجلس منحوس آخوندی را « مظهر عدل علی» نامیده اند. در نظام ولایت فقیه،شکایت به قوه قضائیه یی که رئیس آن گماشته ولی فقیه است و قاضی ها و دادستانهایش همه ذوب در ولایتند و به احکام شرع و قانون اساسی و قوانین جزایی اسلامی عمل می کنند، از سوی «قانونگذاران» مورد اعتراض است و می خواهند همین حق هم زیرپا گذاشته شود. تازه شاکیان هم جز موارد معدودی - مثل شیرین عبادی- که از افراد خارج از حاکیمت بودنده اند، دیگران از خادمان و صاحب منصبان سابق و یاران و معتمدان سابق «امام» هستندکه امروز از سوی جناح رقیب نام کلی جریان فتنه یا آن طور که در این نامه آمده «منافقین جدید» برآنها نهاده شده است. در خبر دیگری در همین زمینه و در همان روز (16 اردیبهشت) در همان خبرگزاری آمده است قرار است روز 2 خرداد از رسانه هایی که «مورد هجمه جریان فتنه قرار گرفته اند، تجلیل شود». آخوندی به نام حمید رسایی از «فراکسیون اصولگریان» مجلس که به نظر می رسد صحنه گردان این مساله است، ضمن توضیحی در این زمینه در پاسخ به سوال خبرگزاری فارس در مورد نامه یی هم که قرار بوده نمایندگان مجلس برای «براي سرعت بخشيدن به رسيدگي به شكايت نمايندگان از مير حسين موسوي» به دستگاه قضایی بنویسند، گفته است: «اين نامه چند روز پيش آمده و قرار بود چهارشنبه گذشته از تريبون مجلس قرائت شود كه به دليل ضيق وقت اين كار انجام نشد وي ادامه داد: در گام اول 80 نماينده اين نامه را امضا كردند و سپس امضاهاي اين نامه به 135 نفر رسيد و امروز بيش از 170 نماينده ملت آن را امضاء كرده‌اند كه قرار است از تريبون مجلس قرائت شود». خبرگزاری فارس یاد آور شده است که:« رسايي در ادامه به دليل افزايش اين نامه اشاره كرد و افزود: برخي نمايندگان در روزهاي گذشته نسبت به امضاي اين نامه مردد بودند اما پس از حمايت موسوي از پنج تروريست اعدام شده اين نمايندگان شخصا مراجعه كرده و خواستار امضاي اين نامه شدند كه البته بسياري از شخصيت‌هاي مجلس و اكثر اعضاي هيئت رئيسه به غير از 2 الي 3 نفر اين نامه را امضا كرده‌اند». این خبر این و این اوضاع،آن مجلس و آن نمایندگان را در خور «تجلیلی» با مصرع و بیتی از آن شعر میرزاده عشقی می کند که هر بیت آن با یک «باید ر..» ختم می شود. غرض از این نوشته هم تجلیلی به همین ترتیب از مجلس و مجلسیان ولایتمدار بود.
پ- 27 اردیبهشت 1389 – 17 مه 2010

samedi, mai 15, 2010

ایرج شکری

ناگهان دهها «پیکر مطهّر» در نماز جمعه !

خبرگزاری فارس که دستگاه تبلیغاتی بی آبرویی در خدمت جناج هار رژیم ولایت فقیه است، سه خبر در مورد تشییع «پیکر پاک شهدای جنگ تحمیلی» در مراسم نماز جمعه 24 اردیبهشت داده است . خبر اول خیلی کوتاه است در خبر دوم شرحی به آن افزوده شده است و آن این که شرکت کنندگان در این مراسم « شعار‌هايي هم در حمايت از رهبر انقلاب و نيز محكوميت افرادي كه با اعمال خود باعث پايمال شدن خون شهيدان شدند و حوادثي را مانند بي‌حرمتي‌هاي روز عاشورا به وجود آوردند، سر دادند». در خبر سوم یاد آوری شده که این تشییع جنازه «در آستانه سالرز شهادت بانوی بزرگ اسلام حضرت فاطمه زهرا(س) با حضور نمازگزاران تهرانی و امت شهید پرور» برگزار شد و در آن «مسئولان کشوری و لشکری» از جمله حاج محمود رئیس جمهور در آن شرکت داشتند و مصاحبه های کوتاه اشک انگیزی هم با شرکت کنندگان در این تشییع جنازه به عمل آمده است. پاسدار دریادار شمخانی که مدتها بود هیچ جا آفتابی نشده بود و در ماجراهای بعد از انتخابات هم من شخصا اظهار نظری از او در جایی ندیدم، در این مراسم شرکت داشته و در پاسخ به سوال خبرنگار «ایثار و شهادت» این خبرگزاری« تنها اشك‌ از چشمانش سرازير شد و در حالي كه‌ به پيكرهاي مطهر شهدا مي‌نگريست، به ميله‌هاي وسط خيابان انقلاب تكيه زد و در پاسخ به سوال تنها اشك ريخت». البته این خبرنگار اصلا نگفته که سوالش از شرکت کنندگان در این مراسم«معنوی و فضای شهدا» چه بوده است، فقط اظهارات آنها را ذکر کرده است. می شود حدس زد که سوالش این بوده است که نظرشان در مورد «پیام شهدا» و شهادت و این قبیل مقولات «ارزشی» بیان کنند. توصیف عرفانی - اسلامی و شهید پرورانه خبرنگار «ایثار وشهادت» خبرگزاری فارس از فضای به قول خوش «معنوی» این مراسم که نوحه خوانهای حرفه ای هم در آن نوحه خوانده اند، چنین است:«در وداع با پيكر 89 شهيد مطهر دفاع مقدس مردم حال و هواي ديگري داشتند؛ فردي چفيه خود را به تابوت‌هاي شهدا مي‌كشد، مادري كاغذي در دست دارد و يك نگاه به كاغذ يك نگاه به تابوت‌ها دارد، مردم همه در حال گريه هستند و كسي حال صحبت كردن ندارد. كودكان زير دست و پاي بزرگتر‌ها حركت مي‌كنند ولي كسي گم نمي‌شود چون فضا فضاي شهداست»*.
چند رأس از صاحب منصبان نظام اسلامی شرکت کننده در این مراسم که در گزارش نامشان ذکر شده اینها بوده اند: «غلامحسين الهام عضو شوراي نگهبان، مجتبي ثمره هاشمي دستيار ارشد رئيس جمهور، زريبافان رئيس بنياد شهيد و معاون رئيس‌جمهور، امير شمخاني وزير اسبق دفاع، علي فلاحيان عضو مجلس خبرگان، محمد باقر قاليباف شهردار تهران، اسماعيل كوثري نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي و مسعود مير‌كاظمي وزير نفت». پیدا شدن جنازه ها(اگر فرض کنیم اصلا جنازه یی در کار بوده باشد و تابوتها خالی نبوده باشند) در این نماز جمعه در «آستانه شهادت فاطمه زهرا»، بی تردید با اقدام جنایتکارانه اخیر اعدام پنج زندانی و اعتراضات ایرانیان در خارج و داخل کشور به ویژه در کردستان به این جنایت، ارتباط دارد. رژیم ابلهانه با جنازه گرداندن در نماز جمعه و تشیع جنازه بعد از نماز جمعه تلاش کرده که یک موج تبلیغاتی برای تحت شعاع قرار دادن آن جنایت و واکنشهای خشمگیانه ایرانیان ایجاد کند اما این تلاش مذبوحانه است. این اقدامات البته درمجموع برای سنگین کردن جوّ اختناق در آستانه سالگرد اعتراضات به خون کشیده خرداد سال گذشته است. دست اندرکاران این رژیم منحوس در زمان جنگ هم تلاش می کردند با جنازه گرداندن و تاکید بر «ایثار و شهادت رزمندگان اسلام در جبهه ها» فضای اختناق را سنگین تر کنند. می گفتند در اداره ها از فرهنگ ایثار و شهادت خبری نیست و «نسیم جبهه ها باید در اداراه ها بوزد». مبارزه با «بد حجابی» هم همان گونه که در نماز جمعه روز گذشته در سخنان خطبه خوان نماز جمعه دیده شد، از اهداف شهید گردانی بود. مردم هم البته روشهای خود را در مبارزه با این جوّ سازی ها داشتند و دارند. در آن روزها از شعارهایی که «امت شهید پرور» به نشانه «ولایتمداری» و حمایت از رهبری نظام در آن جنازه گردانیها می داند این بود:« این گل پرپر ماست- هدیه به رهبر ماست». مردم هم در تقابل با این جوّ سازی، جوکی ساخته بودند و آن این بود که از پیکر رزمنده یی از رزمندگان اسلام تنها آلت تناسلی اش پیدا شده و آن را هم در یک تابوت قرار داده اند و با دادن شعار«این گل پرپر ماست هدیه به رهبر ماست» تشییع می کنند.
حکایت است که ملاّ نصرالدین در مجلسی با پیچش باد در روده مواجه شده بود و چون توان جلوگیری از خروج آن را نداشت تدبیری که برای جلوگیری از آبرو ریزی به نظرش رسید این بود که کفشهایش را به هم بکوبد و صدای حادثه را تحت الشعاع آن قرار دهد. کسی که کنار دشتش نشسته بود و متوجه صدای مشکوک! هم شده بود، گفت خب آن «صدای مشکوک» را با این کفش به هم کوبیدن پوشاندی ولی بویی را که راه انداختی چطور می خواهی پنهان بکنی؟ حالا دستگاه ولایت فقیه با انواع سر و صداها می خواهد آن تقلب انتخاباتی را که حاج محمود از آن به عنوان رئیس جمهور بیرون آمد و سبب خشم مردم شد، بپوشاند اما با بو گند حاج محمود که نمی شود مخفی کردش و اینجا و آنجا در چرخش است چه می خواهد بکند؟ شاید هم بی جهت نبود که دیگر در شعارهای که به طرفداری از حاج محمود در همین مراسم داده شد، نگفتند« صل علی محمد بوی رجایی آمد» شاید خواسته اند احترام مرده را نگهدارند. اگر چه برای ماهایی که دوره وزارت و صدارت آن عنصر مرتجع مرید و مقلد خمینی را دیده ایم، او هم از طویله ولایت فقیه بیرون آمده بود و از همین بوهایی را می داد که احمدی نژاد می دهد.

http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8902240684 *



25 اردیبهشت 1389 – 15 مه 2010

mercredi, mai 12, 2010

ایرج شکری 

  داس اسلام همچنان زندگی آزادگان ایران را درو می کند

 باز هم با طنین الله و اکبر دژخیمان نظام جمهوری اسلامی ، که در اجرای احکام اعدامها بلند می شود، داس «اسلام»، زندگی و حیات پنج تن از آزادیخواهان و حق طبان ایرانی را درو کرد. رژیم روضه خوانها دست به جنایت نفرت انگیز دیگری زد تا در آستانه سالگرد رویدادهای بعد از انتخابات خرداد 88، چنگ و دندان خود را تیز تر و درنده خویی خود را عریان تر به نمایش بگذارد تا مردم را بترساند و از بروز اعتراضات جلوگیری کند. اما دست اندرکاران جنایتکار جمهوری اسلامی که در زمان حیات ننگین خمینی، یک دهه سرکوبگری و کشتار را در اشکال مختلف و به طور گسترده علیه مردم ایران به کار گرفتند تا مردم را مطیع و فرزندان ایران زمین را پیرو آخوند و آخودیسم بار بیاورند، با اشکال مختلفی از سرپیچی های مردم ،به ویژه نسل جوان مواجه شدنده اند و شکست خورده اند. این جنایتکاران مردم ستیز، از این اعدامها و هر جنایت دیگری که مرتکب شوند، سرانجام حاصلی جزتوفان درو نخواهند کرد. در بین گرایشات مختلف اپوزیسیون نظام اسلامی، برخی خیلی بر روشهای «غیر خشونت آمیز» تاکید می کنند. اینان توجه ندارند که مردم پیشگام در به کار گرفتن خشونت نیستند، بلکه این دست اندرکارن رژیم هستند که هر نوع جنایت علیه شهروندان ایرانی را برای «دفاع از حکومت اسلامی» نه تنها حق، بلکه وظیفه و تکلیف شرعی خود می داتند. حفظ دین محمد از «دشمنان کافر» و از «خطر» با بکار گرفتن خشونت و کشتار، برای این جنایتکاران تنها«حق» نیست، بلکه وظیفه و تکلیف شرعی است. مخالفت با حکومت اسلامی که «ادامه حکومت رسول الله» است محاربه با خدا و رسول است. با این باور و بینش،«مجاهدان فی سبیل الله» و مسلمانان مؤمن و متعبّدی مثل آیت الله خلخالی ، آیت الله محمدی گیلانی، سید اسدالله لاجوردی، و آخوند محسنی اژه ای و نیری و طائب و... هرچه کرده اند تکلیف اسلامی و شرعی بوده و هیچ گونه ناراحتی وجدان و «احساس گناه» هم نمی کنند. با همین باور و بینش است که به جای اقدام برای یافتن آمران و قاتل قربانیان رویداهای بعد از انتخابات - قربانیانی مثل ندا آقا سلطان و ترانه موسوی-، دنبال سناریو سازی برای «طراحی» شده بودن قتل آنها از سوی معترضان یا مثل مورد ترانه موسوی برای منکر شدن اصل رویداد و جنایت بودند. چون این جنایتها هم مثل قتلهای زنجیره ای پاییز 77، با تصمیم گیری در«بالا» و با احکام شرعی انجام شده است. در ایران این سرمایه داری نیست که جنایت می کند، این متشرعان و مردان خدا هستند که برای رشد و هرچه تناور تر شدن نهال اسلام خون ایرانیان را به پای آن می ریزند. سه دهه جنایت رژیم آخوندی چنان خشم متراکمی در جامعه انباشته کرده است که گاه با پیدایش منفذ و یا یک عامل تحریک، این خشم، با شورش در شهرها و به آتش کشیدن خانه امام جمعه ها نمایان می شود. حالا چرا باید نگران بکار گرفته شدن «خشونت» از سوی مردم علیه این جنایتکاران بود؟ چطور می شود با مسالمت این رژیم به شدت ارتجاعی و درنده عهده بوقی را به رعایت حقوق شهروندان واداشت. چرا باید مردم را از بکار گرفتن قهر در برابر پلیسی که به عمد شهروند بی سلاح و بی دفاعی را با خودرو زیر می گیرد و دوسه بار از روی پیکر نیمه جان او عبور می کند، منع کرد؟ بگذار مردم خانه های اینان را بر سرشان خراب کنند و آن را به آتش بکشند. اینان خود این راه را پیش پای مردم گذاشته اند چون اعتراضات مسالمت آمیز هم فرجامی جز زندان و اعدام ندارد. مگر گناه فرزاد کمانگر و آن چهارتن دیگر چه بود که مستحقق مجازات مرگ باشد؟ ده پانزده سال پیش یک نماینده مجلس آخوندی از کرج، به نام شرع پسند، در اعتراض به نابسامانیها و عملکرد رژیم، از نمایندگی مجلس استعفا کرد. علاوه بر گروه کُر ارعابی که در مجلس اسلامی علیه او راه افتاد، مزدوران حزب اللهی رژیم خانه طرف را به آتش کشیدند. این است نحوه برخورد رژیم با نرم ترین نوع اعتراض.(شرع پسند سال پیش در گذشت). در پایان دوره ششم مجلس شورای اسلامی، تنی چند از اصلاح طبان درون حاکمیت هم که «نق»ی به خاطر ناکارآمد بودن روشهای اداره امور کشور زدند و روغن ریخته را نذر مسجد کردند و دست به استعفا زدند، سرانجام گذرشان به «دانشگاه اوین» افتاد. میرحسین موسوی در پیام کوتاهی در واکنش به اعدام این پنج نفر گفته است:« اعلام اعدام ناگهانی پنج نفر ازشهروندان کشور بدون آنکه توضیحات روشن کننده ای از اتهامات و روند دادرسی ومحاکمات به مردم داده شود شبیه روند ناعادلانه ای است که در طول ماه های اخیر منجر به صدور احکام شگفت آور برای عده زیادی از زنان ومردان خدمتگزار وشهروندان عزیز کشور ما شده است». جناب ایشان در این جملات مساله را وارونه مطرح کرده است. در واقع آنچه در ماههای اخیر در مورد تنی چند از دست اندرکاران سابق نظام از سوی دستگاه قضایی رژیم بکار گرفته شد، شکل «تلطیف» شده و نرم توحش و خشونتی است که نظام اسلامی سه دهه علیه شهروندان ایرانی به کار گرفته است. میرحسین در همین پیام افزوده است:« وقتی قوه قضائیه از طرفداری مظلومان به سمت طرفداری از صاحبان قدرت ومکنت بلغزد مشکل است که بتوان جلوی داوری مردم را در مورد ظالمانه بودن احکام قضایی گرفت. چگونه است که امروز محاکم قضایی از آمران وعاملان جنایتهای کهریزک و کوی دانشگاه و کوی سبحان وروزهای۲۵ و۳۰ خرداد وعاشورای حسینی میگذرند وپرونده های فساد های بزرگ را باز نشده می بندند وبه صورت ناگهانی در آستانه ماه خرداد ، ماه آگاهی وحق جویی پنج نفر را با حواشی تردید بر انگیز به چوبه های دار می سپارند؟ آیا این است آن عدل علوی که به دنبالش بودیم؟». جای شکفتی است که جناب ایشان که همچنان ستایشگر خمینی است و هنوز از او شنیده نشده است که جنایات دهه 60، به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 را محکوم کند، عملکرد «اسلامی» نظام را مورد سوال قرار می دهد و تردید دارد که آن چه اتفاق افتاده متناسب با الگوی «عدل علوی» است. آقایان «همه باهم» از همین الگوی جاری در سایه امام سود جستند و وزیر وکیل و مشار ومشیر شدند، حال بعد از سی سال آن هم بعد از دریافت توسری های متعدد از جناح رقیب، در مورد «علوی» بودن یا نبودن عدل اسلامی در جمهوری جهل و جنایت دچار تردید شده اند. اینان به روی خود نمی آوردند که این همان راه و روشی است که خمینی پی ریخت و بر آن تاکید کرد و آقایان هم مریدانه و با اعتقاد و ایمان آن را دنبال و در قلع و قمع دگراندیشان به طور«خستگی ناپذیر» و پیگرانه به آن عمل کردند. مگر خمینی نبود که در سخنان 26 مرداد 58 در ماه رمضان و با زبان روزه در قم اظهار تاسف و در پیشگاه خدا و مردم توبه کرد که چرا از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برپا نکرده و سران احزاب و سازمانها و جبهه های سیاسی و دست اندرکاران مطبوعات را درو نکرده است؟ مگر خمینی نبود که در همان سخنرانی برای محکم کردن فرمان سرکوبی مخالفان و تعیین الگوی «علوی» برای آن، به گردن زده شدن 700 تن از یهود بنی قریظه را در یک روز توسط علی بن ابی طالب «امیرالمومنین آن مرد نمونه عالم»، مورد یاد آوری و استناد قرا داد*. او در همین پیام فرمان حمله گسترده و همه جانبه به کردستان را توسط همه نیروهای مسلح صادر کرد. به راستی در ایران بعد از سرنگونی رژیم محمد رضا شاه، اگر روش «علوی» خمینی در سرکوبی منتقدان و آزادیخواهان حق جو همراه با سوء استفاده از جهل و تعصب مذهبی بخشی بزرگی از توده ها نبود، اصلا امکان داشت امثال رجایی در ایران نخست وزیر وباهنر رئیس جمهور شود و بعد هم نوبت صدارت به خود ایشان(میرحسین) برسد. اگر خمینی مرتجع خودخواه با افکار ابلهانه و جنون آمیز صدور انقلاب - که آقایان «همه باهم» از آن سود بردند-، نبود، اصلا آن جنگ ویرانگر 8 ساله اتفاق می افتاد؟ جنگی که میرحسین با قاطعیت خواهان ادامه آن تا «یک آجر سالم باقی مانده» برای خانه ای ، یعنی تا انهدام کامل کشور بود. جناب میرحسین موسوی چرا جنایت در گنبد و در درکردستان را و اعدامهای دسته جمعی بدون محاکمه و سریع در زندانها در دهه 60، به ویژه کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 را محکوم نمی کند؟ چرا بابت آن دوران سیاه و ننگین که خودش نخست وزیر بود از مردم ایران عذر خواهی و طلب بخشش نمی کند؟ چرا بیشرمانه همچنان از خمینی ستایش می کند؟ http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=4269 * پ -22 اردیبهشت 1389- 12 مه 2010 ***************** 

 وصيت (٢)، شعری پيش‌کش فرزادهای کمانگر، ويدا فرهودی 

 بيا امشب، نگاهم کن فراز آسمان مادر 

که مهمانم و می مانم به بزم اختران، مادر

 مبادا اشک بگشايی که رَستم من ز تنهايی

 و با "سهراب" وُ با "اشکان"، شدم هم آشيان، مادر

 چرا ناخن کشی بر رو، کـــَنی در سوگ من گيسو 

به شادی هلهله سر کن، شـُدَستَم بی زمان، مادر

 ندايی در سرم می گفت، نبايد بی صدايی خفت 

خوشم اکنون که با خفتن، صدايم شد عيان، مادر 

 به يادت هست می جـُستی نشان از من؟ بيا بنگر

 کسی ديگر نـبتواند مرا سازد نهان، مادر

 بگو با خواهر، آزادی اگر جوشد ز فريادی 

گشايد شعله وش راهی که من دادم نشان، مادر

 که دژخيمان و ضحاکان، به هيزم های اين عصيان

 بسوزند و شود درمان، غم ايرانمان، مادر

 و کردستان و گيلان را، خراسان و سپاهان را

 کند چون سبز، افسونش، شود ميهن جوان، مادر

 برادر را بگو شویــَد، سرشک از ديده و گويد

 به گوش شهر، رازم را به لحنی بس روان، مادر

 که می دانم در اين غيبت، مرا داده زمان فرصت 

که راه سرخ پوبش را گشايم بر جهان، مادر 

 من آن گلگون کمانگيرم، که چون بگسسته زنجيرم

 مرا يابی اگر خواهی، فراز آسمان، مادر *

شعر وصيت ۱ را چندی پيش برای نداها سروده بودم و وصيت ٢ پيشکش است به فرزادهای کمانگر ويدا فرهودی ارديبهشت - ۱۳۸٩

mercredi, mai 05, 2010

بودجه های قرآنی ، گربه های ایرانی - ایرج شکری

ایرج شکری
بودجه های قرآنی ، گربه های ایرانی
خمینی پلید به همراه آخوندها و مریدانش ، برای تزریق و تحمیل معیارها و ضوابط ارتجاعی و گندیده آخوندی به جامعه و مردم ایران همه امکانات کشور به خدمت بگرفتند تا از مردم ایران امت اسلام و مرید و مقلد بسازند و در این راه البته از هیچ جنایت و سرکوبی هم رویگرادن نبودند. در قانون نویسی، توجه به نیازهای جامعه ایران در دهه های پایانی قرن بیستم را کنار گذاشته، قوانین را بر مبنای احکام شرع که متأثر از مناسبات و روابط و رفتار باده نشنیان خشن عربستان در هزار و چهارصد سال پیش بود نوشتند. قصاص اسلامی، از دستاوردهای ننگین و ضد انسانی رژیم خمینی به ابتکار آخوند معدوم بهشتی بود. همه جور سرکوب و ارعاب و همه گونه ریخت و پاش و هزینه های کلان از سوی دستگاههای مختلف در این زمینه حقنه نوعی هویت تولید شده در حوزه های «علمی» آخوندها به مردم به عمل آمده است و می آید، اما هم چنانکه از زمان یورش ویرانگر تازیان غازی فرهنگ ایرانی به مانند دژ تسخیر ناپذیر در برابر مهاجمان برپا ایستاد و ایرانی به رغم شکست نظامی، و زخمهایی که بر هویتش وارد شد و در چهره اش به جا ماند، هویت خویش را به عنوان قومی متفاوت از اشغالگران درنده خو خفظ کرد. حتی بخشی از ایرانیان که زرتشیان کنونی ایران بازماندگان آن سرافرازان هستند، با تلاش و مبارزه یی شکوهمند و حیرت انگیز به حفظ هویت خویش در برابر سپاه اسلام برخاستند و این بسیار شگفت انگیز است اینان توانسته اند آتش زرتشت را هزار و چهارصد سال بعد از یورش سپاه اسلام به ایران، از تمام توفانها حفظ کنند و آن را شعله ور نگهدارند. در جایی خواندم که یک دوره زرتشیان ایران سی سال و در یک دوره دیگر 70 به طور مخفیانه در غارها و در کوهستانها آتش آتشکده خود را حفط کرده اند. این سوال را هم مناسب می دانم اینجا طرح کنم که واقعا چه تجلیل و توجّهی از سوی «ما » صرفنظر از هر گرایشی که داریم، به عنوان ایرانیانی از هر گرایشی که در مقابل این رژیم منحوس ایستاده ایم، به این بازماندگان بناینگذاران و سازندگان ایران زمین شده است؟ بازماندگانی اکنون نیز به خاطر هویت زرتشی خویش تحت ستم و فشار مضاعف این رژیم ایدئولوژیک درندۀ پیرو آیین محمد بن عبدالله و ستایشگر یورش سپاه مهاجم ایران ویرانگر اسلام در هزار و چهارصد سال پیش هستند؟ سپاهی که در آذربایجان به ویژه، آن کرد که صیهونیستها در فلسطین کرده اند. بگذریم، بحث از تلاش این رژیم ضد ایرانی و ضد انسانی برای تحمیل معیار و ضوابط خود به مردم و امت ساختن مردم ایران بود؛ سی سال اختناق و سی تلاش برای شستشوی مغزی نوجوانان و کودکان ایران زمین همراه با هزینه های سرسام آوری که برای تبلیغات چه از طریق برنامه های تلویزیونی و ساختن سریالهای متعدد شده و چه از طریق افزایش بودجه های «فرهنگی» و پرداختهای بدون محدویت به دارالقران ها، رژیم در هویت زدایی از مردم ایران و امت سازی و حقنه ارزشهای آخوندی به آنان، ناکام مانده است. در مورد «بودجه های قرآنی» اشاره به نمونه هایی روشنگر گستردگی این تلاشهای رژیم است. صفار هرندی، آن قاطرچی پاسدار که وزیر ارشاد اسلامی دولت اول حاج محمود بود، در سال سوم وزراتش خبرداد که بودجه های قرآنی وزارت ارشاد در سه سال گذشته 30 برابر شده و به 18 میلیارد تومان افرایش یافته است.* معاون تبلیغات سپاه پاسداران، در 23 فرودین امسال گفت که سال قبل 50 درصد اعتبارات فرهنگی سپاه به قرآن اختصاص یافته و برای سال جدید که «مقام معظم رهبری سال همت مضاعف و کار مضاعف تلاش مضاعف» اعلام کرده، معاونت تبلیغات سپاه تقاضای افزایش بودجه کرده است و یاد آور شده که انتظار می رود این اعتبار به 6 برابر افزایش یابد**. روز 5 اردیبهشت هم خبرگزای موج گزارش داد که علی اکبر توپچی رئیس فرهنگسرای قرآن گفت « با توجه به اينکه مقام معظم رهبري سال جاري را سال همت مضاعف و کار مضاعف نامگذاري کرده اند، در نظر داريم تا فعاليت هاي قرآني را نه تنها از نظر تعداد و کميت افزايش دهيم، بلکه از نظر کيفي نيز آن را افزايش خواهيم داد. مشکلي براي تامين بودجه فعاليت هاي قرآني در سطح شهر را نداريم»***.
با همه این خرج کردنها و هزینه کردنهای «بدون مشکل» برای گسترش «فرهنگ قرآنی»، که بدون وقفه توسط رژیم در طول سه دهه ادامه داشته است، رژیم در کنترل فرهنگی و کنترل رفتاری مردم ناتوان است. نفرت و انزجار گسترده یی در بین مردم و به ویژه بین نسل جوان نسبت این رژیم تمامیت خواه وجود دارد که نشانه آن گسترش بکار گرفتن خشونت و اوباشگری(لباس شخصی ها) و نیروی انتظامی، برای خاموش کردن آن است که با «کار مضاعف» پیگری کرده است؛ از انقلاب فرهنگی خمینی جنایتکار در اردیبهشت سال 59 تا یورش به دانشگاهها در تیر ماه سال 78 و در سال گذشته در رویدادهای بعد از انتخابات. این خود گواه چیزی جز افزایش نفرت و انزجار مردم به این شریعتمداران و رژیم منحوس مذهبی نیست. سال قبل نگرانی خامنه ای از مساله آموزش علوم انسانی در دانشگاهها را شنیدیم و اظهار نگرانیها از وضع دانشگاهها بعد از سه دهه «فیلیتر گذاری» در گزینش دانشجویان و استادان، از سوی کسان دیگری چون آخوند ابله امامی کاشانی و پاسدار جنایتکار رحیم صفوی دستیار رهبری هم شنیده شد است.
رژیم با تبلیغات « قرآنی» و تلاش برای کنترل «افکار» مردم اگر چه توانسته است به خرافات و گرایشهای ارتجاعی مذهبی در بین بحشی از جمعیت کشور دامن بزند- چنان که گاه برخی از کارگزاران و آخوندها همین رژیم از خرافاتی و غلط بودن برخی حرکاتی که در مراسم مذهبی اینجا و آنجا دیده می شود اظهار نگرانی کرده اند-، اما عوارض جانبی و واکنشهای منفی و مقاومت در برابر فشارها را هم بر انگیخته است. فیلم گربه های ایرانی نشان دهنده هم بخشی از فشارها و اختناق موجود در ایران و هم بخشی از واکنشها علیه اعمال فشار فرهنگی از سوی رژیم است. در مدت سی سالی که از زایش شوم ومنحوس رژیم آخوندی در ایران می گذرد نه تنها پخش صدای خوانندگان زن هم چنان ممنوع است بلکه موانع متعدد و کارشکنی های گوناگون برای هنرمندان موسیقی ایران آفریده شده و می شود که ممنوعیت برگزاری کنسرت برای گروه مستان که به خاطر تصینف های ضد ارتجاعی سروده شده توسط همای (سعید جعفرزاده) در اندک زمانی از شروع فعالیتش، محبوبیت بسیار بین ایرانیان در داخل و خارج کشور پیدا کرد،از آن جمله است. در فیلم گربه های ایرانی گروههایی از «موسیقی زیر زمینی» را می بینم که به رغم ممنوعیتها و یورشهای ماموران رژیم به محل تمرین و تجمع آنان و شکستن ساز و وسائلشان، با استفاده از هر امکانی می خواهند به کار گروهی ادامه بدهند. ازساختن اتاقکی روی بام تا استفاده از محل دامداری. در آن میان دو جوان- دختر و پسری-، ترانه هایی به زبان انگلیسی برای شرکت در جشنواره یی در خارج از ایران ساخته اند و در تلاش برای خروج غیرقانونی از کشور هستند، اما این تلاش بی نتیجه می ماند. من از طریق همین فیلم مطلع شدم که آن خبری که دو سه سال پیش، در مورد دستگیری چهارصد نفر در کنسرت «شیطان پرستی» در شهرک محمد در کرج از سوی پلیس رژیم منتشر شد، (من مطلبی هم در مورد آن نوشته بودم)، و آن و شاخ و برگهای مربوط به تماشای فیلمهای مستجهن و مصرف مواد مخدر که ساخته و پرداخته ذهن و تفکرات مقامات نیروی حافظ نظم اسلامی بود ، کنسرتی بوده که همین گروههای موسیقی در آن شرکت داشتند. واکنش مبارزه جویانه و اعتراضی نسل جوان به آخوندیسم و ارتجاع و اختناق فرهنگی شکلهای گوناگون دارد. یک نوع از این واکنشها هم تمسخر «فرهنگ و هنر» آخوندی است که البته این «فرهنگ و هنر»ی در خدمت مردگان و برای «آخرت» است. گریاندن مردم با نوحه خوانی و روزضه خوانی، ، روان مردم را با قرأئت قرآن افسردن، چیزی نیست که به درد زندگی پر مشکل و پردرد مردم بخورد. یکی از این ابتکارات که انگیزه یی برای نوشتن این مطلب شد، تمسخر قرائت قرآن است. همانطور که اشاره شد، رئیس فرهنگسرای قرآنی گفته که هیچ مشکلی برای تامین بودجه یا به عبارت روشنتر، پول خرج کردن در این زمینه ندارد. اما آن «همت و تلاش مضاعف» برای گسترش فرهنگ قرآنی نمی تواند جلوی این واکنشها را بگیرد. در ابتکار مورد نظر اتفاقا مبتکر آدم خوش صدایی هم هست و اگر قرار بود قاری قرآن شود در نظام آخوندی می توانست کار و کاسبی مناسبی داشته باشد. اما آنچه او می خواند آیه ها قرآن نیست، این ابتکار در یوتیوب قرار داشت و لینک آن در زیر آمده است**** و در وبلاگ خود من هم می شود شیند. این جوانان(گربه های ایرانی) ارتش آگاه ایران فردا در ستیز با ارتجاع و آخوندیسم هستند. خوش آن روزی که «گربه های ایرانی» پنجه به چشم و چهره آخوندهای پلید و پاسداران جنایتکار بیاندازند و دمار از روزگارشان در بیاورند.
http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8611060285*
http://www.sepahnews.com/shownews.Aspx?ID=1ded5be7-f2a8-4361-b74f-ba44555248e5 **
http://www.mojnews.com/fa/Miscellaneous/ViewContents.aspx?Contract=cms_Contents_I_News&r=491063 ***
http://www.youtube.com/watch?v=j5Ed85HGfZY&feature=related *****
پ- 15 اردیبهشت 13989- 5 آوریل 2010

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن