samedi, novembre 28, 2009



ایرج شکری


ستاره یی در آسمان هنر ایران و موسیقی آذربایجانی بنام پریسا ارسلانی


دستاورد این انقلاب انفورماتیک که با گشترش و پیشرفتش، امکان شگفت انگیز ارتباطی در اختیار بشر دهه پایانی قرن بیستم و آغاز قرن بیست و یکم داده است، اگر چه می تواند در زمنیه کار برد منفی و تبهکارانه به همان اندازه کارایی داشته باشد، که در امور مفید و آسان کردن زندگی، اما به باور من چیزی مثل اسلحه نیست که بگوییم اگر اصلا در دست هیچ کس نباشد خیلی بهتر است، بلکه این دستاورد دانش و فن بشر، در مجموع پدیده یی است به زیان دیکتاتوری و دیکتاتورها و جوجه دیکتاتورهای در آرزوی دیکتاتور بزرگ شدن. با این انقلاب اطلاع رسانی دیگر سانسور به مفهومی که در دهه های نیمه دوم قرن بیستم می شناختیم تقریبا در هیچ جای دنیا ممکن نیست. این را ما در اعتراضات مردم در برمه تحت دیکتاتوری نظامی دیدیدیم و در رویدادهای بعد از انتخابات ریاست جمهوری رژیم هم دیدیم. جالب این است که این پدیده گردش جهانی و بی توقف اطلاعات چنان پردامنه است که کافی است که شما کلمه یی را وارد موتور جستجوگر بکنید و آن وقت هر چیزی که نقطه اشتراکی با اطلاعات مورد جستجوی شما دارد، در برابرتان در لیست قرار می گیرد. این مقدمه را از جهت گفتم که در جستجوی سرودی تصادفا برخوردم به اسم یک خواننده زن آذربایجانی از آذر بایجان ایران، اسمی که برایم ناشناخته بود. این خانم هنرمند، پریسا ارسلانی نام دارد که در نوختن سازهای عاشقلار آذربایجان هم مهارت دارد. اما آنچه درهنر او به باور من کم نظیر و تازه است، صدای اوست. صدای او که یکی دو ترانه قدیمی آذربایجانی را خوانده و در روی یوتیوب قرار دارد، به صدای یکی دوتن از خوانندگان پر آوازه آذربایجان شوروی (سابق) نظیر زینب خانلاراُوا او نزکت محمداُوا شباهت زیادی دارد. من متولد و بزرگ شده تهران هستم ولی در خانواده یی آذری بدنیا آمده ام و مادرم متولد باکو است. مادرم بسیار علاقمند به موسیقی آذربایجانی است و من هم از طریق او با این موسیقی علاقمند شدم. بعدا هم در دوره خدمت سربازی که بعد از پایان تحصیلات دانشگاهی صورت گرفت و به عنوان افسر وظیفه مآمور خدمت در آموزش و پرورش در قرعه کشی محل خدمت نمین در نزدیکی اردبیل تعیین شد، در یکی دو دبیرستان در اردبیل و نمین تدریس می دکردم و در آنجا با چند تن از بچه های چب اردبیل که دو سه تای آنها دبیر و یکی هم مثل خود من افسر وظیفه بود آشنا شدم که این دوست افسر وظیفه شیفتگی بسیاری به موسیقی آذربایجانی داشت و چندین نوار از موسیقی آذربایجانی بمن داد و با اسم خان شوشونسکی هنرمند و استاد بزرگ موسیقی آذربایجانی هم توسط او آشنا شدم.
چندی پیش که در جستجوهای اینترنتی برای موسیقی لری، به رقصهای دخترکان لر و بختیاری و نیز به یک ویدئویی از موسیقی محلی مازندرانی و زنان از دو نسل در رقص همراه مردان برخوردم و با اثری هم که دیدن صحنه هایی از فیلم نیوه مانگ یا نیمه ماه بهمن قبادی در ذهنم گذاشته بود، با خودم می گفتم که به نظر می رسد که در آذربایجان زنان بیشتر سایر نقاط ایران تحت فشارند و به خاطر تعصبات دست و پا بسته و با آمدن رژیم گند آخوندی هم، وضع خرابتر شده است چون مثل اینکه از فعالیت هنری از جمله در زمینه موسیقی برای زنان در آن دیار خبری نیست.در پیدا شدن این تصور التبه خاطره خدمت سربازی هم کمک می کرد. در زمان خدمت سربازی من (که قبلا هم در یکی دو مطلب اشاره کرده ام)، انگشت شمار بودند دخترانی که بدون چادر به دبیرستان می رفتند این را هم می شد موقع تعطیل مدارس دید و هم خود من که در یک دبیرستان دخترانه در اردبیل و در یک دبیرستان مختلط در نمین درس می دادم می یدم، آن تعداد معدودی که بی چادر بودند، اکثر محلی نبودند ولی دخترها سر کلاس بی حجاب می نشتند حتی در دبیرستان مختلط در نمین والبته در این کار هیچ اجباری برای آنان نبود. بنا بر این پرداختن به موسیقی توسط دختران، در محیطی که شرایط عرصه فعالیت اجتماعی و هنری را به زنان خیلی تنگ می کند، باز هم از آن پدیدهایی است که به اعتقاد من باید آن را مثل نیمه قابل دیدن کوه یخ، از آن چه در جامعهً آفت آخوند و اسلام و احکام شریعت زده می گذرد دانست. یعنی این نشانه یی از آن جوشش ناپیدایی از زندگی و تلاش و آفرینش فرهنگی در تقابل با رژیم عزا زی و شادی کش آخوندی است. پدیده یی مثل پریسا ارسلانی را نباید یک تک نمود تصور کرد. اگر چه به خاطر صدای لطیف و مهارتش در نواختن ساز، شاید تک نمود باشد، اما پیدایش او در عرصه موسیقی آذربایجان که بی تردید باید با تشویق و حمایت خانواده اش بوده باشد و تحمیل همه اینها به رژیم آخوندی، نشان دهنده این است که دنیای این مردم، زندگی این مردم، دین و خدای این مردم، از آذربایجان تا بین عربهای خوزستان و از خراسان با موسیقی و رقص های محلی اش تا بلوچستان، با آن چیزی که این رژیم لعنتی سی سال است که با سرکوب و ارعاب مردم و کشتن فرزندان آزاده و مبارز این مرز بوم، می خواهد به مردم تحمیل کند، بسیار متفاوت است و نیز این قدرت عظیم نهفته در جامعه پویای ایران است که آخوندها را عقب زده است. همانهایی که فروش آلات موسیقی را حرام و فروشگاههای وسایل موسیقی را بستند و هنوز وقتی از معدود خوانندگانی که تصویرشان را در تلویزیون نشان کنسرتی پخش می کنند و یا به استودیو دعوت می کنند، سازها را نشان نمی دهند! به هر حال به رغم تمام ممنوعیتها و سدهای ایجاد شده توسط این رژیم منحوس، انقلاب انفرماتیک و فن آوری اطلاعات این امکان را به بمن داد که این شانس را داشته باشم که این هنرمند را بشناسم و به صدایش گوش بدهم. در زیر لینک ترانه(با عکسهایی که در این ویدئوکلیپ از او دیده می شود به قوی دیگر در ایران اقامت ندارد) و اجرای تکنوازی توسط پریسا ارسلانی و آن یکی هنرمند تبریزی که او هم حتما در ایران نیست و گمانم در جمهوری آذر بایجان مقیم است، آمده است..

این هنرمند در یک برنامه عمومی با حجاب تحمیلی رژیم پلید آخوندی به اجرای تکنوازی پرداخته است.در زیر لینک یکتکنوازی
و نیز ترانه یی با صدای او آمده است
نابود باد آخوندیسم و حوزه و جمهوری جهل جنایت اسلامی. درود به زنان و مردان آزاده ایران
http://www.youtube.com/watch?v=8G4Q8YHU-Q4
http://www.youtube.com/watch?v=KrkWlC-9bts
http://www.youtube.com/watch?v=7d0stZ2eG1I






و
لینک ترانه یی زیبا(آذری) با اجرایی به اقتباس از موسیقی غربی توسط صنم عبدالعظیم زاده، خواننده این ترانه آن طور که در ویدئو معرفی شده اصلیتش تبریزی است( که احتمالا مقیم جمهوری آذربایجان یا ترکیه و یا به هرحال جای دیگری غیر از ایران تحت حاکمیت رژیم آخوندی است) سرنگون باد رژیم زندگی سوز و شادی کش و ضد ایرانی روضه خوانهای بی پدر مادر. پیروز و سرافراز باد مردم ایران
http://www.youtube.com/watch?v=KSMu23S7izo






پ 7 آذر 1388 – 28 نوامبر 2009

مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم(سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرنگاران مورد بازجویی قرار گرفتند

  مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم (سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرن...