...اشرف ،مهر88- شب سالروز جلوس دروغ
خانم رجوی در 6 شهرویور سال72 در یک جلاس شورا به عنوان رئیس جمهور در برنامه دولت موقت، به جای بنی صدر که سالها بعد از کنار گذشتن او ماده مربوط به ریاست جمهور بودنش در دوره دولت موقت، در برنامه شورا لغو شده بود، برگزیده شد اما خبر این گزینش در 30 مهرطی اطلاعیه یی از سوی مسئول شورا آقای مسعود رجوی اعلام شد. در آن زمان خانم رجوی در سرزمین امام حسین به قول آقای رجوی و سرزمین
بخت النصر که من آن را مناسب تر می دانم، اقامت داشت. بعد ایشان به فرانسه آمد که فعالیتهای سیاسی و دیپلماتیک «آلتر ناتیو» را گسترش بدهد و حمایت هرچه بیشتر ایرانیان را هم جلب کند . قدمهای خوبی هم برداشت که از جمله می شود به کنسرت همبستگی اشاره کرد،اما این قدمها که باید با پیوند با مبارزات مردم داخل کشور و ارتباط هرچه بیشتر با ایرانیان خارج کشور ادامه می یافت، خیلی زود در زمینه یاد شده با ترمز رو به رو شد و همبستگی که انتظارش می رفت ماهیت «همه با من» پیدا کرد. نشانه این ترمز را هم می توان به طور سمبلیک وارد شدن شدن 2 صفحه به اسم «مقاومت»(در واقع در اینجا هم چیزی نبود جزکوبیدن میخ خود محور بینی)به نشریه ایران زمین دانست که اختصاص به ارتش آزادیبخش و فعالیتها در اشرف و مطالب و تفسیرهایی با دیدگاههای خاص مجاهدین داشت و به طور «مستقل»و خارج از نظارت مسئول شورایی نشریه تهیه و تنظیم می شد .این دو صفحه گمانم بعد از شماره 5 نشریه ایران زمین که با استقبال در بین ایرانیان خارج کشور رو به رو شده بود، به آن چپانده شد. حالا بماند که من در چند مورد برای نوشتن مطلبی در دفاع یا تجلیل از نویسندگان یا هنرمندان یا ارائه برداشت خودم از دموکراسی در ستون یادداشت و گزارش،یا مقاله مستقل، با چه اخم و والم شنگه و ارکستر ارعاب در جلسات شورا مواجه شدم. یکی از این الم شنگه ها به خاطر نوشتن مطلبی در مورد مرگ سعیدی سیرجانی بود که با اشاره به کتاب بیچاره اسفندیار او و ضد ولایت فقیه دانستن دیدگاه او در آن، عادی بودن مرگ او را مورد تردید قرار داده بودم. در همان ایام حضور مریم رجوی در فرانسه،شاید به ابتکار آقای دکتر هزارخانی بود که جشنهای ورزشی مهرگان در بین جوانانان و نوجوانان ایرانی خارج کشور برگزار شد و استقبال خوبی از سوی خانواده ها، دست کم از سوی کسانی که ارتباط دور ونزدیکی با مجاهدین داشتند از آن شد. به هر حال بنا به دلایلی که من از آن چندان اطلاعی ندارم ( گمان می کنم به خاطر دسیسه های رژیم و اعتراضاتش به فعالیتهای مریم رجوی، مشکلاتی برای ادامه فعالیتها یش به وجود آمده بود)،اما دلیل رسمی اعلام شده آن این بود که چون خانم رجوی حداکثر کاری را که می شد در زمینه افزودن بر وزن دیپلماتیک «آلترناتیو» انجام داده است، به عراق برمی گردد که مرحله راهگشایی برای ارتش آزادیبخش را انجام دهد، به عراق برگشت. این که حضور ایشان در آنجا چه خاصیتی می توانست داشته باشد من نمی دانم. به هرحال بعد از رفتن ایشان به به بغداد، جشن های مهرگان تبدیل شد به جشنهای انتخاب «مریم مهرتابان» به ریاست جمهوری ایران در دورانی که قرار بود انشاءالله فرابرسد و البته هنوز هم از راه نرسیده است . این «موج سبز » هم که دکان کساد آن «آلترناتیو»را که «دکانداران چرتکه انداز» اداره می کردند، با انبوه مشتریان و حامیانش از جوانان نسل کامپیوتر و اینترنت که حالاشعارشان هم جمهوری ایرانی است، کساد تر کرده و ارتشی که هنوز معلوم نیست«تعیین تکلیف نهایی» اقامت نفراتش در اشرف چگونه خواهد بود، (تردیدی نیست که هرچه باشد مسلح شدن دوباره نخواهد بود و تازه اگر هم چنین شود، دیگر هیچ خاصیتی برای سرنگونی رژیم ندارد، رژیم را مردم داخل کشور و به ویژه مردم تهران تنها قادرند با قیام خود سرنگون کنند). با این همه امسال هم سالگرد اعلام انتخاب خانم مریم رجوی برای ریاست جمهوری دوران دولت موقت دموکراتیک جمهوری اسلامی ،جشن گرفته شد. من با اصل جشن کاملا موافقم اما به هر مناسبتی که نمی شود به عنوان رویدادی تاریخی جشن گرفت. این نوع کارها خیلی انعکاس بیرونی بدی دارد.نشانه «حسرت به دل بودن و تازه به دوران رسیدگی است». به هر حال بعد از این که مجاهدین زیرآب جشن مهرگان را زدند و آن را تبدیل به جشنی برای مهرتابان خودشان کردند، وزیر ارشاد رژیم،که در آن زمان مهاجرانی بود و هیچ وقت هم یاد جشن مهرگان نیافتده بود، از سال بعد، جشن مهرگانی برای جایزه دادن به ادبیات برپاکرد. همچنان که جبهه مشارکت ایران اسلامی هم، در برابر شعار ایران رجوی - رجوی ایران که مورد نفرت همه ایرانیان بود و هست، شعار ایران برای همه ایرانیان را علم کرد! خب راهبران معظم ما دنگ فنگ و پروتکل و پیش فنگ پا فنگ دوست دارند. هرکس خوشش نمی آید یا آن را کاری مضحک می داند ،هر جور که می خواهد فکر کند بکند. مابه همه به تحقیر نگاه می کنیم چون ما برتریم. ما به هر انتقادی دهنکجی می کنیم چون ما رهبریم!!!. خیلی لطف بکنیم به انتقاد بی اعتنایی می کنیم، و و اگر عصبانی شدیم،برچسپ می زنیم، تا کور شود هر آنکه نتواند دید
پ- 4 آبان 88