mercredi, octobre 21, 2009

قضیه شکل اول و شکل دوم، و استحاله قهقرایی آدمها


ایرج شکری


قضیه شکل اول و شکل دوم، و استحاله قهقرایی آدمها

فیلم قضیه شکل اول و قضیه شکل دوم،* فیلم انیمه مستندی است که در سال 58 توسط عباس کیا رستمی ساخته شده است. در شرحی که در مورد آن دیدم این فیلم تا کنون در ایران نمایش داده نشده است. می شود گفت این فیلم یک فیلم آموزشی- تربیتی است در مورد یک سوال و یک مساله اخلاقی همراه با یک نتیجه گیری. این مساله که بین حفظ منافع خود و منافع گروهی که به آن تعلق داریم (منظور فیلم با برداشت من گروه اجتماعی است) وقتی که پای قربانی کردن یکی از آن دو پیش بیاید، کدام را باید انتخاب کرد. نتیجه گیری آن هم این است که وقتی با نمایش حالت دوم که اتحاد دانش آموزان در مقاومت ومعرفی نکردن همکلاس نظم برهم زن است، فیلم پایان می یابد، صدای آن ریتم که این بار توسط همه کلاس ایجاد می شود، به جای موزیک متن پایان فیلم و به هنگام نشان دادن لیست اسامی عوامل شرکت در تولید فیلم، شینده می شود. موضوع فیلم در یک کلاس و در یک مدرسه می گذرد. معلم در این فیلم در واقع نماد قدرت و «نظم موجود» است. معلمی در برابر تابلو کلاس ایستاده و در حال کشیدن دیاگرام و برشی از ساختمان گوش است که ظاهرا قرار است در مورد آن به شاگردان درس بدهد، او پشت به کلاس ایستاده و مشغول تکمیل کردن طرح است که صدای ریتمی که با زدن خود کار به میز یا صندلی ایجاد شده بلند می شود، معلم بر می گردد ببیند کیست. صدا متوقف می شود. این کار سه چهار بار تکرار می شود و معلم چون نمی تواند، شاگرد شلوغ کن را بشناسد، به شاگردان دو ردیف از ته کلاس می گوید یا باید بگویند چه کسی بوده که بی نظمی می کرد یا همه آن دو ردیف یک هفته حق ورد به کلاس را نخواهند داشت. دانش آموزان آن دو ردیف همه ترجیح می دهند چیزی نگویند و کلاس را ترک می کنند، اما در روز سوم، یکی از دانش آموزان بعد از مدتی دو دلی، وارد کلاس می شود و فردی را که نظم را به هم می زده معرفی می کند و می رود سرجایش می نشیند. اما از کاری که کرده از همان آغاز ناراحت و نا آرام است چون می داند که دیگر در آن جمع کسی نظر خوشی به او نخواهد داشت. حالت دوم هم صحنه ضربه به میز و و پرسش معلم و بعد اخراج شاگردن دو ردیف آخر است در این حالت همه شاگردان یک هفته پشت در می مانند و کسی شاگرد شلوغ کن را معرفی نمی کند. و در پایان یک هفته، همه به کلاس بر می گردند. این قسمت از فیلم که اشاره شد خود به شکل گزارش تصویری در فیلم، هم به والدین شاگردانی که مورد سوء ظن معلم قرار گرفته و از کلاس اخراج شده بودند، و هم به چند تن از شخیصتهای سیاسی و فرهنگی در آن زمان نشان داده می شود و نظ هر کدام از آنها را در مورد هر دو حالت سوال می شود. اول از پدر ها می پرسیده می شود که فرزندشان در این مورد باید چکار کند، آیا باید شاگرد بر هم زننده نظم را معرفی بکند و برود بنشیند در کلاس درس یا نه مقاومت کند و چیزی نگوید. آنها هم نظرات خود را می گویند. در این میان دوتن خواهان معرفی خاطی هستند و دوتن مخالف ویکی از آنها هم بشدت مخالف معرفی کردن خاطی است و آن را دارای تاثیر بد اخلاقی در شخصیت بچه می داند. شخصیت های سیاسی ابتدا در مورد اقدام دانش آموزی که همکلاس خاطی خود را لو داده، مورد سوال قرار می گیرند، و بعد در مورد حالت دوم (که دانش آموزان بدون معرفی همکلاسی خود، یک هفته بیرون کلاس می مانند، و در پایان یک هفته به کلاس درس باز می گردند). در این نوشته منظور من فقط پرداختن به اظهارات یکی از شخصیت های این فیلم، آیت الله شیخ صادق خلخالی حاکم شرع دادههای انقلاب اسلامی است. صادق خلخالی  در پاسخ به این سوال که آیا آن دانش آموز کار خوبی کرد که همکلاس خود را که شلوغ کرده بود معرفی کرد، در پاسخ، روش معلم را مورد انتقاد قرار می دهد و کار معلم را تفتیش عقاید و تجسس می شمرد و می گوید که « انسانیت یک بچه را شما با این عمل مورد ملعبه قرار می دهید تا او بشود آلت بی اراده دست شما هر جوری که بخواهید، و این به نظر من در روح بچه یک اثر بدی می گذارد و بچه را کم کم نسبتب به شخصیت خودش بی وفا می کند. بچه ای که در یک جا اعتراف می کند علیه رفیقش بعد دریکجای دیگر و...بعد ممکن است در یک مراحل حساسی تصمیم به خیانت هم بگیرد، این رویّه رویّه غلتی است. با آموزش عالی اسلام هیچ وقت جور نیست که کسی را واداریم که علیه کسی شهادتی بدهد، شعری هم من می توان در این باره بگویم و آن شعر حافط است که می گوید: " گفت آسان گیر بر خود کارها که از روی طبع/ سخت می گیرد جهان بر مردمانِ سخت کوش". اگر شما بخواهید با سختی و خشونت رفتار کیند این نتایج نامطلوبی مسلما در بر خواهد داشت». خلخالی در قضیه نوع دوم، که دانش آموزان یک هفته پشت در کلاس می مانند و بعد بدون معرفی همکلاس نظم شکن خود، همگی به سر کلاس باز می گردند، در پاسخ به این سوال که آیا، به نظر شما عمل این دانش آموزان و مقاومتی که نشان دادند صحیح است، می گوید:«این عمل (معرفی نکردن کسی که کلاس را بهم زده)، از نظر روانی و از نظر شرعی خیانت حساب نمی شود، بلکه یک نوع وفا داری است» وی در ادامه صحبتش روش بکار گرفته شده از سوی معلم را روش غلطی می داند وتاکید می کند که این روش از طرف کسانی که تعلیم و تربیت را بعهده دارند روش غلط و زننده یی است و در واقع از بچه می خواهند که به هم نوع خود خیانت کنند. خلخالی می افزاید که از طریقه های دیگری که در آن روح وفا داری بچه شکسته نشود باید وارد شد: به عنوان همکاری، به عنوان دلسوزی.او یک بار تاکید می کنند که با این وضع برخورد نکنند و «از بچه و نو نهالان که شخصیت پاک و دست نخورده یی دارند به عنوان جاسوس و فاش کننده اسرار دیگران استفاده نکنند چون این شخصیت آنها را می شکندو خودشان را هم درنظر خودشان کوچک جلوه می دهد. ». این فرمایشات حاکم شرع دادگاههای انقلاب مربوط به ماههای اول به قدرت رسیدن خمینی و زمانی است که هنوز خمینی نتوانسته بود شعار یا روسری یا توسری را عملی کند چون در فیلم خانم ژاله سرشار از کارکنان سازمان پرورش فکری کودکان و نوجوانان و خانم برومند را می بینم که بدون روسری در برابر دوربین قرار داند. در آن زمان نیروهای ترقیخواه و چب در جامعه حضور فعال داشتند و آخوند ها هنوز دستگاه اطلاعاتی و شکنجه خود را سازمان نداده بودند. در آن روزها نگرانی بزرگ همه نیروهای آزادیخواه و ترقیخواه این بود که چه باید کرد تا داستان ساواک وداغ و درفش و اعدام و شکنجه تکرار نشود. این نگرانی در حالی بود که تمایلات ارتجاعی و انحصار طلبانه آخوندها به ویژه خمینی پلید همه را نسبت به آینده نگران کرده بود و از طرفی نگرانی توطئه از سوی آمریکا و براه انداختن کودتا هم، سایه خود را در نگرانیها داشت. آخوندها همانطور که در این اظهارات خلخالی در فیلم دیده می شود، پاسخهای از این نوع که تعالیم عالی اسلام تجسس و تفتیش عقاید را جایز نمی داند یا این که احکام حیات بخش اسلام چنان است که همه را مجذوب خواهد کرد و هرکس خلاف آن را بخواهد خود به خود در بین ملت مسلمان ایران منزوی خواهد شد در آستین داشتند. اما آنهایی که آن روزها را دیده اند می دانند که حتی قبل از ورود خمینی به ایران اسلامگراها باندهای ضربت فاشیستی خود را سازمان داده بودند و به تجمعات هواداران نیروهای چپ و بساط کتاب آنها یوروش می بردند. تنها کافی بود چند ماه از به قدرت نشتن خمینی پلید بگذرد تا او عزم جزم کند که برای استقرار ولایتش که هنور قانون اساسی آن هم تدوین نشده بود، تیغ علیه آزادی اندیشه و بیان بکشد و هم چنان که در سخنرانی 26 مرداد 58 به صراحت بیان کرد، تاسف بخورد که چرا از اول هرچه حزب و گروه سیاسی و هرچه نشریه بوده تعطیل نکرده و چرا چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن سران گروههای سیاسی و دست اندرکاران مطبوعات، برپا نکرده است. برخلاف ادعای شیخ صادق خلخالی مبنی غیر اسلامی بودن تفتیش عقاید و بر خلاف این که مدعی بود واداشتن دانش آموزان به جاسوسی کار مذمومی است، دو سال اندی بعد از کوبیده شدن میخ ولایت فقیه، وقتی «دروکردن» نیروهای سیاسی شروع شد، صحبت از«اطلاعات 36 میلیونی»( آمارجمعیت آن موقع ایران) به میان آوردند، یعنی به خبرچینی و جاسوسی واداشتن همه مردم علیه یکدیگر. کاری که اکنون با شرحی که فرمانده کل سپاه در مورد طرح جدید سپاه و بسیج داده است،این بار به شکل سازمان یافته و هدایت شده در رویای عملی کردن آن علیه مردم ناراضی و معترضان هستند. برخلاف آن معیار اسلامی مورد ادعای خلخالی در مورد جایز نبودن تجسس، خمینی در پیام اول مهر 1361 به مناسبت آغاز سال تحصیلی دانش آموزان را علیه معلمان و دبیران و علیه همشاگردیها و دوستان خود و معلمان را علیه همکاران خود به جاسوسی و خبرچینی فراخواند و برآن تاکید کرد. در این پیام که در کیهان اول مهر 1361 درج شده است، خمینی گفت:« دانش آموزان عزیز در کمال دقت و بی طرفی اعمال و کردار دبیران و معلمین را زیر نظر بگیرند که اگر خدای نکرده در یکی از آنان انحرافی ببنند، بلافاصله به مقامات مسئول گزارش نمایند و خود دبیران و معلمین با هوشیاری مواظب همکاران خود باشند تا اگر بعضی از آنان خواستند افکار انحرافی را خود را درخلال تدریس به فرزندان میهن اسلامی مان القاء کنند، از آنان جلوگیری نمایند ودر صورتیکه فایده یی نبخشید، با قاطعیت مطلب را با مسئولان در میان بگذارند[...] فرزندان عزیزم خود از یکدیگر به بهترین وجه مراقبت نمایند و در صورتیکه مشاهده کردند که بعضی از دشمنانان در لباس دوست و همشاگردی می خواهند آنان را جذب گروه خود کنند به مقامات مسئول معرفی نمایند و سعی کنند این کار را بصورتی مخفی انجام دهند». کشتارهای جوخه های مرگ خمینی از نیروهای ترقیخواه و چپ و به ویژه کشتار تابستان 67 همه با حکم دادگاههای انقلاب اسلامی وبه حکم حکام شرعی از قماش خود خلخالی این جلاد خلق کرد و ترکمن و با فرمان کشتنی که با الله اکبر سرجوخه ها و جلادان اجرا می شد،صورت گرفت. اکنون هم شاهدیم که خودیهای منتقد را به چه وضعی تحت فشار می گذارند و به اعترافات تلویزیونی می کشند و چه بیشرمانه تلاش می کنند جنایاتشان را در ربودن تجاوز کشتن جوانانی که جرمشان فریاد کردن آزادی و مطالبه حقوق شهروندی بوده، لاپوشانی و ماست مالی کنند و در این راه باز هم از تلویزیون- این رسانه ملی مصادره شده توسط رژیم آخوندی از اول سرنگونی رژیم شاه-، استفاده کردند و بیشرمانه سناریوهایی برای دروغ بودن اتهامات دستگیری و شکنجه و تجاوز شرکت کنندگان در تظاهرات، نظیر ترانه موسوی به اجرا گذاشتند.
واقعیت این است که راه دموکراسی دشوار است. به نظر من ماها که اپوزیسیون رژیم و مقیم کشورهای اروپایی یا آمریکا یا کانا دا یا استرالیا هستیم، خوب است به نحوه رابطه شهروندان با سیستم قدرت سیاسی و نیز چگونگی گردش کار در این این دموکراسیهای بنا شده بر اساس آزادی عقیده و بیان و آزادی احزاب توجه کنیم. هر ایرادی هم که به نواقص این نظامها وارد باشد، آزادی عقیده و بیان در آن و تضمین حقوق شهروندان منطبق با اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی، که دستاورد بزرگ تلاشهای روشنفکران و مبارزات مردمان این کشور هاست، حسن بزرگ آنهاست. هنوز مردم ما تا برخوردار شدن از آن خیلی فاصله دارند. کار اهل سیاست و کسانی که اهرمهای قدرت را در این کشورها در دست می گیرند، کار آسانی نیست. چون اینجا صدای اعتراض و اعتصابات را نمی شود خفه کرد. استفاده از مطبوعات و رسانه ها در انحصار عده یی خاص نیست و به خاطر همین تصمیم گیران و مقامات، همچنان که نمایندگان احزاب اپوزیسیون، از طرف خبرنگاران دائم در مورد بحثها و مسائل موجود در جامعه مورد سوال قرار می گیرند، و به «فرموده» و امریه صادر کردن یا خود مقدس بینی هر انتقادی را رد کردن، و برچسب مزدور زدن و با این قبیل یاوه ها برای خفه کردن هر منتقدی بکار گرفتن، اصلا جای در این نظامها ندارد و طبعا نه معترضان نه سوال کنندگان را نمی شود خاموش کرد. من از تکرار این موضوع خسته نمی شوم که بزرگترین نفع دموکراسهای غربی برای مردم، که به نظر من ارزش فوق العاده یی دارد، از بین بردن زمینه پیدایش مگالومن ها یا خودبزرگ بینان  در صحنه  سیاست است که به یمن آزادی عقیده و بیان و صد البته آزادی بعد از اظهار عقیده و بیان میسر شده است. حالا نگاه کنیم به وضع خودمان در طول این همه سال اقامت در خارج کشور، منطق «مرغ یه پا داره» بر افکار خیلی از ماه چیره است. من نمی گویم آدم به هر انتقادی باید عقیده اش را عوض یا در آن تجدید نظر بکند ولی اگر واقع بین باشیم من فکر می کنم هنوز واکنشهای تعصب آلود در برابر انتقادات از اشکالات کار ماست. طبعا خود من هم حتما از چنین مشکلی بری نیستم. اما بدتر از این، گرایش خفه کردن صدای هر انتقادی از سوی خود مقدس بینان و خود برتر بینانی است که خودشان برای خودشان حسابهای ویژه در مبارزه دارند و هرچه رژیم در لگدمال کردن آزادیها و کشتار نیروهای سیاسی جنایت کرده، آنها آن را بهای پرداخته شده از جناب خود می دانند و به ازای آن از همه طلبکارند. آنان به کلی هدف را که استقرار آزادی و دموکراسی بود فراموش کرده اند و رویای انحصار قدرت به کلی توان وقع بینی را از آنان گرفته است. تلاش برای کسب قدرت که باید تلاشی می بود برای بدست آوردن ابزار و اهرم استقرار دموکراسی و تلاش برای برقراری عدالت اجتماعی، به جای هدف نشسته است. به خاطر همین اینها نمی توانند با هیچکس کنار بیاند و برای از میدان بدر کردن منتقدان جدی، برچسب زنی به ویژه چسباند آدم منتقد به رژیم و اهانت به متقد را جزو حقوق حقه خود می دانند. در این میان دستگاههای اطلاعاتی رژیم نیز برای حق به جناب خود دادن در سرکوب و تعقیب این مخالفان اسلامگرای خود، گاه و بیگاه با نقل انتقادهایی که از آنها می شود، مثل امداد غیبی به کمک خود محوربینان می شتابد تا آنها باز هم حق به جانب خود بدهند و البته زیانی که خود محوربینان از روش خود می برند، دست و پا زدن در تعصب و در جا زدن در اشتباهات خویش است. خود محوربینان نمی توانند درک کنند که مردم هم دارای قوه تمیز هستند و شعور دارند و برچسب زنیها و توهین ها به منتقدان، برای مردمی که با رژیمی چنگ در چنگ اند که سی سال است کارش همین بوده، فقط می تواند انزجار آنها را نسبت به کسانی که چنین روشی را به قدرت نرسیده علیه منتقدان بکار می گیرند برانگیزد. من فکر می کنم که اهل اندیشه و نوشتن، باید با این روشها برخورد و آن را تقبیح کنند. شاید این جماعت در روش ضد دمکراتیک ومنحط خود تجدید نظر کنند.
ادعای آیت الله خلخالی را در حرف و اقدامات او و امامش را هم در عمل دیدیم. به هرحال در ادعا هر کس و هرگروهی می تواند هر ادعایی بکند و بخودش تبریک و تهنیت بگوید یا توسط حواریون تجلیل شود، اما آن چه مورد داوری قرار می گیرد عمل است
برای دیدن آن می توانید روی لینک زیر کلیک کنید*
http://www.vimeo.com/6418143
پ-29
مهر 1388- 21 اکتبر 2009

مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم(سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرنگاران مورد بازجویی قرار گرفتند

  مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم (سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرن...