پاسخی به یکی دیگر از هتاکیهای هواداران مجاهدین خلق(...در ستون کاربران سایت پژواک ایران، در زیر مقاله من در مورد بیانیه شورا)پ
**********
کامنت زیر مقاله من - بیانیه شورا و نکته ای و چند سوال
23 Oct 2009 [تاریخ ثبت
[[ارسالکننده armin]
[[ارسالکننده armin]
معمولا نوشته هاي ايرج شكري را ميخوانم.فكر نمي كنم وي را ديده باشم , شايد بطور گذري و شايد هم هيچوقت. نخستين بار است كه نظرم را به عرض ايشان مي رسانم و راستش هر گز شايسته نمي ديدم با چنين اشخاصي به مجادله قلمي بپردازم چون هر كس الفباي سياسي را بداند و يا خوانده باشد به راحتي مي فهمد كه با آدمي عقده اي و بغايت طلبكار مجاهدين و رهبريشان سرو كار دارد. چندي پيش نوشته اي از وي خواندم كه روي يك شايعه حساب باز كرده بود, شايعه اي كه گويا قرار بود امريكا به رژيم به جاي دارايي هاي بلوكه شده مردم ايران هواپيماي مسافر بري بدهد و ايشان (ايرج شكري) اين شايعه را به فال نيك گرفته و ابراز خوشحالي كرده بود كه چون درصد سقوط هواپيماهاي مسافر بري در ايران بالاست و جان مسافران در خطر و... است پس اين اقدام خوبي است! گويي مشكل رژيم در نداشتن هواپيماي مسافر بري خوب بي پولي است؟ كسي كه سطح فكر و درك و فهم و شعور و سوادش در اين حد نازل و بي مقدار است و مدافع دادن سرمايه هاي بلوكه شده ايران به رژيم است , البته بصورت هواپيما كه بماند معنايي اين تصميم اگر شايعه نبود چيست بهتر نيست در مورد مسائلي كه در حوصله دانش و قد و قواره سياسي ايشان نيست اظهار نظر نكنند؟ بايد از ايشان پرسيد مگر شما عضو مجاهدين بوده و هستيد كه به مجاهديني كه حد اقل از 5 تا 50 سال سابقه مبارزاتي دارند خط و خطوط مي دهيد كه چه بكنند و چه نكنند؟ مگر شما به قول خودتان و شنيده هاي من عضو شورا نبوده و بعد بيرون نرفته ايد پس ديگر وقتي شما عذرتان را خواسته ايد و پي كار خود رفته ايد چرا به پر و پاي شورا مي پيچيد؟ مگر جز چند تا كامنت آن هم از سوي هموطنان و برخي هواداران مجاهدين و شورا تا كنون جز يكبار و انهم اخيرا بدون ذكر نامي از شما مجاهدين حتي يكبار نامي از شما برده و حرفي در باره شما با عليه شما زده اند در حاليكه شما چپ مي رويد و راست مي رويد و دو لا و راست مي شويد عليه مجاهدين و رهبريشان فحاشي و ياوه سرايي مي كنيد زده يا نوشته اند؟ مجاهدين نه براي مبارزه نه براي تدوين خطوط سياسي استراتژيك نه براي تشكيلات و... از شما اجازه نخواسته نگرفته و نمي گيرند . اين خطوط بر عهده رهبري و كادر رهبري كننده مجاهدين و پيش بردان هم بر عهده انها و اعضا و هواداران مجاهدين است و با اگاهي و اشراف كامل و با طيب خاطر قبول داشته و دارند و براي پيش برد ان 72 روز كه سهل است تا اخرين نفس و اخرين رمق هم ايستاده و مي ايستند. هر كسي به هر ميزان با سياست و مواضع مجاهدين احساس نزديكي كند با انها همراه است و هر كس مانند شما نيست مي رود راهي ديگري و بهتري اگر سراغ دارد را مي جويد. شما و هر كس ديگري حق دارد با مجاهدين و نظراتشان موافق باشد يا نباشد . مي توان انتقاد داشت و نظرات انتقادي را هم بيان كرد ولي شما عقده گشايي و طلبكاري مي كنيد و معلوم هم نيست طلب شما از مجاهدين چيست؟ آرمين
************
:
************
پاسخ من
آقای مصداقی عزیز، اگر این یادداشت برای
ستون نظر کار بلند بود، خواهش می کنم آن را به طور جداگانه در ستون مقاله ها درج
کنید. چون نبودن انتقاد باعث رشد روحیه خود محور بینی و قلدرمنشی به طور عمومی است.
و این آفت دموکراسی است که مصائب دیگری هم با خود به همراه می آورد.
پاسخی به یک تحریف و اهانت های مکرر
یکی از کار بران به نام آقا یا خانم آرمین در زیر
مقاله من کامنتی گذاشته است که در آن همانگونه که در بینش و منش همه متکبّران، از جمله آخوندهاست با
نگرش (العوام کلانعام= عوام چهارپایان هستند و نمی فهمند)، مردم را نادان می
پندارد. آخر
با چه رویی این آدم اینطور این نوشته را تحریف می کند و بعد هم برای من تکلیف
تعیین می کند که« بهتر نيست در مورد مسائلي كه در حوصله دانش و قد و قواره سياسي
ايشان نيست اظهار نظر نكنند؟». اگر من اظهار نکنم، دیگران چگونه ممکن است از قد و
قواره و دانش شما باخبر شوند؟ از کجای آن نوشته من این استنباط بدست می آید که من
کمبود هواپیما را از بی پولی رژیم دانسته ام در حالی که برعکس گفته ام هواپیماهای
فرسوده را هم رژیم به بهای گرانتر می خرد. از مشکل رژیم در خرید هواپیما به
خاطر تحریمهای آمریکا فقط کارشناس خبره یی در روابط بین الملل مثل جناب آرمین که
خیلی با فهم شعور! است ممکن است بی اطلاع باشد. در همان نوشته، من گفته رئیس
سازمان هواپیمایی کشور را نقل کرده ام که او بخشی از مشکلات و کمبود ها را
ناشی از تحریم آمریکا دانسته است. مساله شایعه فروش هواپیما در برابر دارائیهای
بلوکه شده را هم از این جهت به فال نیک گرفتم که این پول که متعلق به مردم ایران
است برای رفع یک نیاز ضروری مشخص مردم کشور - هواپیما (چه فرقی می کرد اگر لوازم
پزشکی و تجهیزات بیمارستانی می بود) در اخیتار رژیم قرار می گیرد نه این که هرطور
رژیم خواست خرج کند. شما که فهم و شعورتان هزار ماشاءالله این همه بالاست،
بفرمایید آن مردمی که در اثر سقوط هواپیماها فرسوده کشته می شوند، چه جایی در
دستگاه ارزشی شما دارند؟ چشمشان کور سوار هواپیما نشوند یا این که چشمشان کور باید
به فراخواهان های «مسلح شوید» رهبر بزرگوار لبیک می گفتند و کلک رژیم را می
کندند؟ یا این که بالاخره مردم یک کشور نیازهای دارند که ازکانال همین رژیم لعنتی
باید تامین شود و چه بهتر که دارایی متعلق به مرد م لااقل در خرید های کلان خارجی
با کنترل- گیریم کنترل خارجی- بدون حیف و میل خرج شود. گزیدگی ایشان از آن مقاله
در واقع به خاطر نتیجه گیریهای پایانی آن در این جملات است که من نوشته ام: « به
نظر من برقراری روابط دیپلماتیک ملاها با آمریکا هم به نفع مردم ایران است و هم به
نفع برخی گروههای اوپوریسیون که به امید "فرج"ی چشم به تشدید اختلافات و
تخاصم امریکا با رژیم دوخته اند ... چون ممکن است باعث بیداری آنان از خواب گران
بشود و آنها به ارزیابی از وزن و اعتبار خود در نزد مردم در داخل کشور و توانایی
تاثیر گذاری برمبارزات مردم و توانایی خود در به «حرکت در آوردن آنان» بپردازند.
آرمین می فرمایند شما که عضو شورانیستید چرا به پر و پای
شورا می ییچید؟ این هم ناشی از فهم و شعور و قد و قواره بلند درک ایشان از مسائل
سیاسی است. کودک جان! وقتی کسی عضو یک سازمان یا یک حزب سیاسی یا عضو کابینه دولت
است(مثلا وزیر است) معمول نیست و نباید انتقاداتش را از سازمان و حزب یا دولتی که
خودش عضو آن است علنی بکند. انتقاداتش باید داخلی باشد و باید سیاستهای تصویب شده
را تایید بکند. اگر انتقاداتش بجایی رسید که دید دیگر نمی تواند تحمل کند، طرف
استعفا می کند ودلیل یا دلایل استعفایش راهم به طور خلاصه معمولا اعلام می کند و
بعد نظراتش را با افکار عمومی درمیان می گذارد(البته اگر امکانش را داشته باشد. در
کشورهای با نظام دموکراتیک چینن امکانی برای همه هست). من هم تا زمانی که هوادار و
بعد عضو شورا بودم انتقاداتم داخلی بود. حتی وقتی در جلسات پشت درهای بسته اجلاس
شورا در مورادی به خاطر مطالبی که در دفاع از کار فلان روشنفکر یا فلان سینماگر
نوشته بودم، با گروه کُر ارعابِ تشکیل شده از کسانی مثل شما و آن آقای روانشناس که
اگر اشتباه نکنم در جوانی دنبال توپ گرد می دویده، و صحنه گردانانی مثل «آ مهدی»
رو به رو می شدم، می آمدم مقاله یی در تایید کار گروهی (شورا و مجاهدین) می نوشتم
تا عناصر متکبر و متفرعنی از قماش شما را شیر فهم بکنم که اهل قهر کردن و کینه به
دل گرفتن نیستم، امّا راهی که آنها می روند خطا ست. دماغهای پر از بادِ منیّت نمرودی،
به بزرگی کلّه کرگدن و روییده برآن شاخی از جنس تکبّر آریامهر و تحجّر امام راحل،
اجازه نمی داد و حالا هم نمی دهد بعضیها جلوی |پایشان را ببینند. مثل شما و «آ مهدی»
و دیگرانی از همین فرقه، فقط می خواهند منتقد را لت و پاره کنند. بیرون آمدن من هم
از شورا به خاطر رفتار خودسرانه و خارج از ضابطه همان رهبران مورد ارادت شما بود.
با این حال من انتقاداتم از عملکرد مسئول شورا را که شامل پیشنهاداتی هم بود و در 52
صفحه آ-4( بیش از سی هزار کلمه) قبل از ترک شورا برای
ارسال به خود او نوشته بودم، بعد از بیرون آمدن هم با افکار عمومی مطرح نکردم. من
آن متن را تنها به چهار نفر از اعضای قدیمی و خیلی نزدیک شورا داده بودم آن هم با
این امید که امکان مطرح شدن و بحث داخلی را پیدا کند، ولی خب مسائل طور دیگری پیش
رفت. من حتی مایل نبودم قبل از مطرح شدن آن با حضور یا با اطلاع مسئول شورا، به جز
آن چهار نفر حتی رده های بالای مجاهدین آن را بخوانند(به خاطر تعصب تلمبه شده با فشار
بسیار بالای ایدئولوژیک به اعضا در این سازمان نسبت به رهبری، در خواندن آن بدون
حضور رهبر، برای آنهاحاصلی جز آزار دادنشان نمی دیدم). الان هم برای من انتشار آن
مشکلی ندارد، فوقش از همین القابی که آ مهدی قلدر و عربده کش یا حضرتعالی به من
دادید، به من داده خواهد شد، اتفاق دیگری که نمی افتد. تازه اگرلازم می دیدم هر اتفاقی هم که قرار بود
بییفتد برای من مهم نبود، انتشارش می دادم، هم چنان که نوشتنش را با یقین قبلی از
انفجار خشم ازخودراضیهای خود مقدس بین نوشتم. انتشار آن نتیجه مطلوبی که برای آن
چه مورد نظر من است بدست نمی دهد. نظر و خواست من «انتقاد از خود» رهبری مجاهدین و دست
برداشتن از خود خواهی و خودبزرگ بینی و فرصت طلبی و اصلاح مسیر مبارزه از این جنگ
خصوصی برای رهبری و انحصار قدرت «در پرتو مهر تابان آزادی»، و اصل قرار دادن
مبارزه برای حقوق شهروندان است(که در آن صورت از جمله باید تمام اشکال مبارزه یی
که مردم در گروههای مختلف صنفی و اجتماعی با شناسنامه مشخص، با رژیم دارند ارج
گذاشته شود). حال نمی دانم باز هم فکر می کنید که من عقده یی هستم و به کسی عقده
دارم. هرطور میل حضرت خاقانی است. دو نکته آخر را هم خیلی کوتاه اشاره می کنم. این
که مجاهدین هرکاری می کنند و تا پای جان هم می ایستند به خودشان مربوط است، حرف بی
ربطی است. مجاهدین یا هر گروه سیاسی چه در داخل ایران باشند( یا اگر می بودند) چه
در خارج، همه حق اظهار نظر در مورد سیاستهایشان را دارند. مثلا کی گفته که جناب آ
مهدی یا آن روانشناس! حق ندارد در مورد اطلاعیه یا بیانیه فلان گروه سیاسی که عضوش
نیست نقدی بنویسد؟ و تا آنجا که به من به عنوان یک خبرنگار و یک فعال سیاسی برمی
گردد، در هر مساله یی اگر نکته یی ببینم که لازم به یاد آوری باشد، نظرم را می گویم.
مثلا من کارگردان سینما نیستم، اما حق دارم و صلاحتیش را هم دارم که در مورد مسائل
مربوط به سینما و مردم اظهار نظر کنم. ممکن است جوابی بگیرم یا نگیرم. بنا براین
اقدامات مجاهدین خواه کاری مثل همین ماجرای درگیری اخیر در یورش نیروهای عراقی به اشرف باشد
یا هر تصمیم دیگر، تنها در مورد اعلامیه همبستگی دادن به دیگران مربوط نمی شود.
دیگر این که هر اقدام تاپای مرگ رفتنی، قابل ستایش نیست. باید به منطقش نگاه کرد.
تصمیم به ایستادگی در برابر نیروهای عراقی برای ورود و استقرار پاسگاه در اشرف،که
قبلا هم سبب مضروب شدن مجاهدین در برابر در ورودی اشرف شده بود، تصمیمی ناشی از
واقعیت گریزی و خود خواهی رهبری بود. سیاست فرصت طلبانه یی بود با این ارزیابی که با قرار گرفتن مجاهدین در موضع مظلومانه (که حقیقتا مظلومانه بود) و ایستادگی
شجاعانه آنها -که در آن تردیدی نبود-، می خواست با یک تیر دو نشان بزند. هم مانع
استقرار نیروهای عراقی - برای مدتی هم که شده - در اشرف بشود و اعلام کند که
به رغم حمله به اشرف در زمان حضور وزیر دفاع آمریکا، ما جلوی دولت مالکی در آنجام
ماموریت برای رژیم ایستادیم و هم با یقین از این که در صورت شکست در این هدف، که
حتما هزینه سر و دست شکستن و احتمالا قربانی دادن همراه خواهد داشت، این وسیله و رشته یی باشد
برای وصل کردن اشرف به خیزش مردم، این را از خیلی از صحبتها و سخنرانیهای و پیامها
می شود درک کرد. این اقدام از نظر من به هیچ هدفی نرسید. در رابطه با استقرار
نیروهای عراقی در اشرف حاصلش خوردن چوب و پیاز با هزینه بسیار سنگین و تأسفبار جانی
و رنج اعتصاب غذا کنندگان که سلامتشان برای مدت طولانی صدمه دیده است بود و در
مورد ارتباط با جنبش و خیزش مردم هیچ نشانه قابل اعتنایی جز آن که فقط در منابع
مجاهدین ادعا شده و این اعلامیه های گروههای دانشجویی که یکباره در این سه چهار
ماه گذشته پیدا شده اند، دیده نشده است. «خودهدایتگر بودن» حرکت اجتماعی (نقش کروبی
و موسوی در آن خیلی کم رنگ است) و هم شعارهای آن که از دل خود آن بیرون آمده( مثل
شعار جمهوری ایرانی)، نشان می دهد که ارتباطی نه با جمهوی دموکراتیک اسلامی مورد
اصرار آقای رجوی و نه سمبلهای مورد نظر ایشان که با ادبیات خودشان معرفی می کنند و
نه «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» ندارد. امیدوارم آینده خلاف ارزیابی مرا ثابت کند.
اول آبان 1388- 23 اکتبر 2009- ایرج شکری
****
****
مقاله فروش ارباس به ایران
خبر تایید نشده مربوط به پیشنهاد باراک اوباما رئیس
جمهور ایالات متحده امریکا به رژیم مبنی بر تحویل 16
فروند هواپیمای مسافربری ایرباس به ایران در برابر
دارائیهای بلوکه شده ایران در آمریکا، اگر درست باشد، تصمیمی سنجیده و به نفع مردم
ایران است. تصمیمی سنجیده است برای این که دارائیهای بلوکه شده ایران که به مردم
ایران تعلق دارد، بطور مشروطی در اختیار رژیم قرار می گیرد تا به به مصرفی برسد که
مورد نیاز کشور است، یعنی برای رفع کمبود یا کاهش چشمگیر کمبود هواپیما در حمل و
نقل هوایی کشور. کمبودی که دو سه ماه پیش نیز دو- سه سانحه به همراه داشت که
ناگوار ترین آن سقوط هواپیمای عازم ارمنستان در 24 تیر در اطراف قزوین بود که بیش
از صدو پنجاه کشته به جا گذاشت. برای «مقام معظم رهبری»، این سانحه نیز مثل تصادف دو
سال پیش اتوبوس حامل دانشجویان در آستانه سال نو در جاده اندیمشک که منجر به زنده
سوختن 22 تن از آنان شد، چنان بی اهمیت بود که حتی ارزش اظهار تاسف و گفتن یک
تسلیت به بازماندگان حادثه را هم نداشت. پیشنهاد مورد بحث به نفع مردم ایران است
جون در مسافرت باهواپیما از ایمنی بیشتر برخوردار خواهند شد و با سوانح دلخراشی که
اغلب ناشی از بکار گرفتن هواپیماهای فرسوده و دست دوم است که برای خرید آنها، بهای
بالاتر از ارزش انها هم پرداخت می شود، بسیار کمتر روبه رو خواهند شد. البته باید
یاد آوری کنم که مسأله محاسبه دارائیهای بلوکه شده ایران در آمریکا که تا کنون سی
سال طول کشیده است امر دیگری است که طبعا یک مساله کارشناسی است که می تواند به
چانه زنی های طولانی بیانجامد، اما این امر نباید مانعی برای پذیرفتن پیشنهاد
آمریکا به عنوان دریافت «علی الحساب» از دارائیهای ایران بشود. خبرگزاری معلوم
الحال و دروغ پرداز فارس که پیرور رهبر و حامی احمدی نژاد است، روایت دیگری از
پیشنهاد آمریکا دارد. این خبرگزاری در گزارشی آشفته و بی سر و ته مدعی است که «یک
منبع آگاه در گفتگو با خبرنگار اقتصادی فارس گفته است که رئیس جمهور آمریکا در
آستانه سفر احمدي نژاد به نيويورك با تحويل 20 فروند بوئينگ، پيشنهاد مذاكره به
ايران داد». و افزوده است که «رئيس جمهوري
آمريكا براي جلب نظر ايران به انجام مذاكره، معادل 5ميليارد و دویست میلیون دلار
بوئینگ و قطعات هواپیما به ایران تحویل می دهد»* و به نقل از همان منبع آگاه مدعی
شده که این هواپیماها و قطعات بوئینگ از طریق ونزوئلا در حال حمل به ایران است!
این «خبر» از آن جهت آشفته است که بالاخره معلوم نیست آمریکا تنها پیشنهادی برای
راهگشای برای مذاکره داده و قرار است این معامله انجام بگیرد یا این که آمریکا 20
هواپیمای بوئینگ که به قول فارس همه نو و ساخت سال 2008 و 2009 هستند به ایران
تحویل داده است و حالا منتظر است که حاج محمود با اذن مقام رهبری اعلام شروع
مذاکره با شیطان بزرگ را بکند. دیگر این که چرا باید یک معامله رسمی بین دو کشور
از طریق ونزوئلا صورت بگیرد که رئیس جمهور آن دوست امریکا و شخصیتی مطلوب برای
آمریکائیها نیست. در ضمن در همین گزارش میزان دارائیهای بلوکه شده ایران 18
میلیارد دلار ذکر شده که با در نظر گرفتن سود آن طول سی
سال گذشته، کل طلب ایران 40 میلیارد دلار ذکر شده است. در ضمن این خبرگزاری مدعی
شده است که «پیام های رئیس جمهوری آمریکا به ایران برای تحویل هواپیماها بعد از
قطعی شدن انتخاب محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور منتخب مردم ایران فرستاده
شده است». خبرگزاری ولایت مدار فارس با این ادعا می خواهد این تصور را در خواننده
ایجاد کند که گویی رئیس جمهوری آمریکا با اعلام نتیجه انتخابات پیامی به «ایران»
که باید حاج محمود باشد فرستاه است، چون روشن نکرده که پیامهای رئیس جمهوری آمریکا
به چه کسی فرستاده شده است. اما قبلا خامنه ای در سخنانی 29 خرداد با اشاره ای
تلویحی به دریافت پیام همکاری از امریکا برخی رفتار از سوی آمریکا را مورد انتقاد
قرار داد . گفته می شود پیام اول اوباما در اردیبهشت ماه به خامنه ای ارسال شده
بود و پیام و نامه دوم او در پاسخ به نامه خامنه ای در جواب به نامه اولش بوده
است. خبر رسیدن نامه دوم را هم سایت تابناک که گفته می شود وابسته به محسن رضایی
است 11 شهریور ماه داد. در خبر مربوط به نامه دوم به اشاره به این که متن نامه
هنوز پخش نشده، یاد آوری شده بود که «ولي بر پايه برخي شواهد، حدس زده ميشود که
رئيسجمهوري آمريکا، خواهان باز شدن راهي براي آغاز مذاکرات ايران و آمريکاست».
پیشنهاد تحویل هواپیما در ازای برداشت بهای آن از
دارائیهای بلوکه شده ایران، احتمالا باید مربوط به دومین نامه باراک اوباما باشد.
خبرگزاری فارس قبل از انتشار این خبر مصاحبه ای با سخنگوی سازمان هواپیمایی کشوری
درج کرده بود که در آن، این گماشته رژیم ضمن یاد آوری این که تحریم آمریکا و
ممنوعییت فروش هواپیما و قطعات یدکی از عوامل مؤثر سوانح هوایی و کشته شدن مسافران
بوده است، مدعی شده است که در اثر تحریم آمریکا متخصصان ایران توانستند به دانش
تعمیر بوئینگ دست پیدا بکنند**.
به هر حال با توجه به آنچه اشاره شد، احتمال این که
اخبار مربوط به پیشنهاد تحویل هواپیمای مسافربری و قطعات یدکی در برابر دارائیهای
بلوکه شده ایران، بی پایه نباشد و رژیم برای این که وانمود کند پیشنهاد مذکور
برایش کم اهمیت است، و چون نمی خواسته به مساله انعکاس رسانه یی بدهد اینگونه به
انتشار خبر و علنی کردن آن پرداخته است. از سوی دیگر با توجه به پاسخ مثبت امریکا
در روز 12 سپتامبر (21 شهریور) به پدیرفتن بحث در باره «بسته پیشنهادی» رژیم در
مورد مساله اتمی ( در نشست 5+1)، که قبلا مبهم و فاقد ارزش گفتگو ارزیابی شده بود،
گام مهمی در راه مذاکره با رژیم برداشته و از انجا که آزاد شدن دارائیهای بلوکه
شده ایران در آمریکا یکی از موانع بزرگ برای مذاکره در مورد مسائل بین رژیم و
آمریکا و از سرگیری روابط دیپلماتیک بود، خبر مربوط به مبادله هواپیما در برابر
دارائیها بلوکه شده، می تواند راهگشای مذاکره برای از سرگیری روابط دیپلماتیک بین
آمریکا با رژیم ملاها بشود. به نظر من برقراری روابط دیپلماتیک ملاها با آمریکا هم
به نفع مردم ایران است و هم به نفع برخی گروههای اوپوریسیون که به امید «فرج»ی چشم
به تشدید اختلافات و تخاصم امریکا با رژیم دوخته اند. از آن جهت به نفع مردم است
که رژیم از قطع رابطه با آمریکا برای گرفتن ژستهای ضد آمریکایی سود جسته اما بهای
واکنشهای آمریکا، - مثل ماجرا جوئیهای و بحران سازیهای دیگر رژیم - با به درد سر
افتادن مردم یا به هدر رفتن منابع مالی و یا از دست رفتن فرصتهای اقتصادی برای
کشور پرداخته شده است. علاوه بر این، برچسب «توطئه آمریکا» نیز از سوی رژیم به هر اعتراضی در داخل
زده شده ، همچنان که به انتقادات میرحسین موسوی و خاتمی هم حتی زده شده است.
برقراری رابطه دیپلماتیک آمریکا با رژیم، به سود اوپوزیسیون خوابزده هم هست، چون
ممکن است باعث بیداری آنان از خواب گران بشود و آنها به ارزیابی از وزن و اعتبار
خود در نزد مردم در داخل کشور و توانایی تاثیر گذاری برمبارزات مردم و توانایی خود
در به حرکت در آوردن آنان بپردازند