jeudi, octobre 22, 2009

پاسخی به شکر خواری مجدد یکی از کاربران سایت پژواک ایران، به نام مهدی و یک شکر خوار دیگر، اینبار در مورد مقاله بیانیه بیست و هشتمین سالگرد شورا و .


پاسخی به شکر خواری مجدد یکی از کاربران سایت پژواک ایران، به نام مهدی و یک شکر خوار دیگر، اینبار در مورد مقاله بیانیه بیست و هشتمین سالگرد شورا و .


من در یادداشت قبلی در پاسخ شکر خواریهای «آ مهدی» و دوستان هم فکرش گفته بودم که مرعوب هیچ ارکستر ارعابی نخواهم شد. حالا نگرانم که با این خشم و کف بر لب آوردن آ مهدی و دوستانش به خاطر ارزیابی من از اطلاعیه شورا و سوال کردن در مورد عبارتی نا مفهوم و مسائلی که می تواند پیش بیاید، ناخواسته سبب سکته قلبی و مرگ آنها بشوم. نوشته اخیر آ مهدی نشان می دهد که شکر خوردن های زیادی همراه با «پایین- بالا» شدن ناشی از عصبیت، سبب قاطی شدن چیزیهای با قشر خاکستر مغزش و تغییر رنگ آن از خاکستری به زرد مایل به قهوه یی شده که نشانه وخامت وضعش در حد خونریزی مغزی در اثر هیپرگلیسیمی شدید است و کل سیستمش به هم ریخته. اما در مورد معنی نوشته من: معنی نوشته من این است که بابا سر در زیر برف فرو بردن بس است. متکلم وحده بودن بس است. آ مهدی بازهم در این نوشته خودش با به نمایش گذاشتن ناخواسته ناراحتی اش از این که در ایران دیدبان اشاره یی به نوشته من نشده، به خوبی نشان داده که نیروی پشت جبهه و یار و یاور او و دوستانش در خفه کردن صدای هر مخالفی همین ایران دیدبان و سایتهای وزارت اطلاعات است. در واقع به روشنی دیده می شود که ارتجاع و استالینیسم دو یابوی بارکش اخنتاق و استبداد هستند. حالا انصافا من وجودم لبریز از فردیت است که در تمام این سالها دائم در نوشته ها از زحمات هنرمندان روشنفکران و سینماگران کشور دفاع و تجلیل کرده ام، یا وجود آن کسی که بیست سال هیچ اهمیتی به هیچ انتقادی نداد، و شعار ایران رجوی داد و از شهید و زنده هم هویت زدایی کرد واسم خودش را روی آنها گذاشت و سازمان مجاهدین را هم در اسم خودش مستحیل کرد و بعد هم روشی به کار گرفت که به مصداق «نفخة فیه من روحی»، از آن فردیت وحشتناک و خود خواهی خرد سوز و تباه کننده، به مریدان خودش نظیر آ مهدی دمید؟ آ مهدی دلم برات خیلی می سوزه. آخر نمی توانی بفهمی که کسی که دائم امام راحل را در عمق گور می جنباند و با رسول الله که تو ماموران وزارت اطلاعات هر دو پیرو او هستید، مساله دارد و او را به خاطر ازاله بکارت و جماع تا انزال با یک دختر بچه 9 ساله مورد انتقاد قرار داده( به مقاله من در مورد شورش یک زن جوان هنرمند رجوع کن) آن اندازه «شرّ» است که نه در رابطه مریدی و مرادی قابل مهار است و نه در رابطه امت و ولی. فردیت از سنخ لاجوردی را تو و امثال تو دارند یا من؟ به جای این فحش و کف بر لب آوردن به همان سوال اصلی در مقاله جواب بده. تعین تکلیف نهایی یعنی چه و به چه شکل هایی ممکن است پیش بیاید و در هر حالت فرضی تکلیف استراتژی و تاکتیک چیست و تکلیف آن سه هزار نفر چه می شود؟ یک مساله را هم باید یاد آوری کنم؛ و آن این که آ مهدی و دوستانش سه چهار سال پیش هی اینجا و آنجا از سایت دیدگاه به عنوان «دیدگاه رژیم» اسم می بردند(چنانکه دوسه با صدای فریاد مسئول دیدگاه بلند شد) تا طرف را به کلی از دور خارج کنند. حالا در مورد پژواک ایران و ایرج مصداقی از آن نوع شکر خوردنها چون نمی توانند بکنند، روش دیگری به کار گرفته اند که بله آقای مصداقی آدم دمکراتی است ولی «حالیش نیست» که یکی به اسم ایرج شکری دارد از حسن ظن او سوء استفاده می کند. مهدی بیچاره! نه از سرنوشت شاه و خمینی درسی گرفتید، نه از سرنوشت صدام حسین. گیرم که مطلب من دیگر در پژواک ایران درج نشود یا این که اصلا من هم چیزی ننویسم، این تغییر در واقعیت موجود می دهد؟. امثال شما که از انتقاد در یک سایت اینترنتی اینقدر برآشفته می شوید و طرف را کنار ماموران وزارت اطلاعات قرار می دهید- که معلوم است تکلیف آنها از پیش روشن است- اگر دستتان به قدرت برسد، چه کار خواهید کرد؟ اگر آن اعتماد به نفس و اطمینان به خود که وانمود می کنید از آن برخوردارید، پوشالی نبود و اندکی بر واقیعت استوار بود که نباید از یک مقاله و چند سوال اینقدر برمی آشفیتد. ملاحظه می کنید که اینترنت چطور آب در خوابگه مورچگان ریخته و با شکسته شدن برتری مطلق رسانه یی که روزی آقایان با رادیو و تلویزیون و نشریه از آن برخوردار بودند، حالا با سوالی و مطلبی که با یک کلیک از استرالیا تا نروژ و از کانادا تا انگلستان در اختیار همه قرار دارد، کک به تنبانشان می افتد. این راه که تو می روی راه آریامهر و روح الله خمینی است .29 مهر 1388 - 21 اکتبر 2009- ایرج شکری

[تاریخ ثبت: 21 Oct 2009] [

ارسال‌کننده:magid] [ ]

از توی تمام نوشتهای تو معلوم که تو از این اپوزیسیون سرنگون طلب یا تنفر داری یا talabkari.اصلا، واضح هست که توی سواو‌ال اصولا نداری، و آدم دلم souzi نیستی‌.اینو فکر می‌کنم خیلی‌ ها تشخیص بدن. حالا تو اگر aaghel هستی‌(که فکر نمیکنم باشی‌)، اگر صداقت داری(که فکر نمیکنم داری)، به گو حرف حسابت چیه؟ یک ذره صداقت نشون بده و بگو تنفر تو برای چیه؟
[تاریخ ثبت: 21 Oct 2009] [

ارسال‌کننده:مهدي] [ ] ايرج شكري ببين من در نظري كه به مقاله چندي قبلت داده بودم وحالاهم همين نظر رادارم تو از حصن نيت آقاي مصداقي داري سوء استفاده ميكني واگر نه جاي مقاله تو در سايت ايران ديدبان و سايتهاي ديگر وزارت اطلاعات است . تو اگر امكان اين برايت فراهم بود حتما براي دلداري آخوند ها از جندالله وريگي مي نوشتي.اي كاشكي ذره اي غيرت مردمي داشتي واينجوري براي خوشنودي آخوندها به سروروي فرزندان اين ميهن كه با رژيم جنايتكار آخوندي چنگ در چنگ هستند چنگول نمي كشيدي.كينه فرديت از سنخ لاجوردي در سرتا پاي نوشته ات فوران ميكند.اي كاشكي تو نطري داشتي در رابطه با مجاهدين ويا انتقادي داشتي مطرح ميكردي ولي تمامي نوشته هايت به غرض آلوده است در زماني كه مجاهدين وهوادران آنها وبسياري از مردم انسان دوست از ازادي 36 گروگان مجاهد خوشحال هستند ودر جشن شادي آنها شريك ميشوند اين نوشته تو چه معنا ميدهد؟ رسواباد ماموران رسمي وغير رسمي رژيم آخوندي.

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن