jeudi, octobre 01, 2009

تحقیر ارتش توسط فرمانده کل سپاه و دیگران وواکنش فرماندهان ارتش





ایرج شکری

تحقیر ارتش توسط فرمانده کل سپاه و دیگران وواکنش فرماندهان ارتش
یک دانشجوی خلبانی نیروی هوایی زمان شاه، در مراسم دریافت گواهینامه خلبانی در آمریکا




آنچه که در هیچ یک از ارتشهای جهان نظیر ندارد،رئیس ستاد کل نیروهای مسلح با این قطر شکم واین شکل وشمایل است.
****
روزنامه جام جم به مناسبت سالگرد آغاز جنگ عراق و ایران و «هفته دفاع مقدس» مصاحبه یی با سر لشکر پاسدار محمد علی (عزیز) جعفری انجام داد که بیشترین قسمت اظهارات وی سیاسی و مربوط است به رویدادهای بعد از انتخابات و تاکید دوباره یی است بر اتهاماتی که قبلا به جناح مخالفان حاج محمود احمدی نژاد زده بود که مورد بحث این نوشته نیست، اما در آن قسمت که مربوط به جنگ و نقش سپاه پاسداران است او ضمن ادعاها و گنده گوئیها و دروغهایی که به نفع سپاه گفته، ارتش هم را مورد تحقیر قرار داده است. در این مصاحبه که روز 31 شهریور در سایت روابط عمومی سپاه پاسداران (سپاه نیوز) قرار گرفت*، جعفری گفته است:« شما ملاحظه كرديد كه سپاه پس از جنگ، يك ماشين جنگي بي‌مصرف نشد كه ديگر براي دوره صلح، ناكارآمد باشد و به آسايشگاه برود، بلكه بسرعت خود و امكاناتش را با شرايط پس از جنگ تطبيق داد و وارد عرصه توليد، توسعه و سازندگي شد و در پل‌سازي، تونل‌سازي، جاده‌سازي و آبرساني به مناطق محروم، سدسازي و... با اقتدار درخشيد. همچنين با همكاري وزارت دفاع كه ساختار عمده آن هم بچه‌هاي سپاه بودند، پروژه‌هاي عظيم جهاني در عرصه توليد تسليحات مدرن را آغاز كرد كه امروز همه جهان به آن اعتراف مي‌كنند و غبطه مي‌خورند». با این حساب و از این دیدگاه ارتش اکنون 20 سال است که یک نیروی ناکار آمد و بی مصرف است که « در آسایشگاه» بسر می برد. خب اگر اینطور است، چرا این نیروی پرهزینه را نگه داشته اید، منحلش کنید. سپاه که هست. او مدعی است که منفعت طلبی و انحصار طلبی در سپاه راهی ندارد چون صحنه کار سپاه «صحنه فداكاري و تلاش همراه با گمنامي تا مرز شهادت‌طلبي است و ما اتفاقا از هر گونه رقيب يا شريكي استقبال مي‌كنيم ». در حالی که  وارد شدن سپاه به کارهای نان و آب دار کلان و در دست داشتن 60 اسکله غیر مجاز که اولین بار توسط کروبی در مقام رئیس مجلس دوره ششم افشا شد و به گفته یک نماینده مجلس در آن زمان یک سوم وارادت وصادرات کشور از طریق این اسکله های غیر مجاز انجام می گیرد و مالیاتی هم به دولت از در آمد آن به دولت پرداخته نمی شود. «کسب حلال» سپاه با ارقام نجومی از طریق «بنیاد تعاون» سپاه و شرکت سرمایه گذاری مهر متعلق به بسیج سپاه و در اختیار گرفتن طرحهای چند میلیارد دلاری از طریق «قرارگاه سازندگی خاتم الانبیاء»، از جمله پروژه هایی در میدان گاز پارس جنوبی از نظر فرمانده سپاه « فداکاری همراه با گمنامی تا مرز شهادت طلبی است».
وظیفه ارتش در زمان صلح
در همه کشورهایی که در آنها آزادی احزاب و دموکراسی پارلمانی وجود دارد، ارتشیها هر سابقه یی هم که در جنگهای بزرگ داشته باشند و هر چقدر هم که کشته و مجروح داده باشند، بعد از جنگ از ملت طلبکار نمی شوند و برای مردم باید و نباید تعیین نمی کنند. محل کار و خدمتشان پادگانها ست تا در آنجا هم به آموزش نیروهای جدید بپردازند هم با آموزشهای مختلف دانش نظامی و اطلاعات ارتش را با توجه پیشرفتهای علمی و فنی به روز کنند و افزایش بدهند و زمینه های جذب دستاورد های دانش و فن را در ارتش تعیین و آماده کنند. اگر چه اکنون مسابقه تسلیحاتی در جهان به شکلی که در زمان جنگ سرد وجود داشت وجود ندارد، اما متاسفانه بازار تسلیحات هنوز بازار پرسودی است. تحقق خلع سلاح عمومی و دنیایی بدون جنگ افزارهای مرگبار هنوز رویایی بیش نیست. البته این رویا را نباید به فراموشی سپرد. اما در شرایط کنونی جهان با هیچ منطقی کشوری به بزرگی ایران را با موقعیت حساس حغرافیایی که دارد، نمی توان بی نیاز از یک ارتش حرفه ای و مجهز به فن آوریهای نوین دانست. ارتشی که باید به طور مستمر در حال آموزش یافتن و بالابردن دانش نظامی و سیاسی برای درک الویتهای دفاعی کشورباشد و این «رفتن به آسایشگاهها» نیست. به علاوه ارتشها در زمان صلح علاوه بر نقشی که به عنوان نیروی بازدارنده تجاوز خارجی- و به همین دلیل ضامن بقای صلح و تامین کننده امنیت کشور- دارند،یک نیروی ذخیره برای پیشامدهای غیر منتظره هم هستند که باید در این زمینه هم آمادگی داشته باشند. به طور مثال در سال1998 در پی یک وضع استثنایی جوّی در ایالت کبک کانادا در زمستان که رطوبت زیاد هوا با کاهش دمای هوا همراه بود، قندیل های سنگینی که بر کابلهای خطوط انتقال برق فشار قوی بسته شده بود، سبب شد که دکلهای متعد فشار قوی زیر بار سنگینی که برای آن ساخته نشده بودند در هم شکسته شود و در نتیجه در دل زمستان سرد آن کشور قطع برق علاوه بر مشکل روشنایی مشکلات متعددی را برای چند میلیون نفر به همراه داشت که از کار افتادن سیستم گرمایش خانه ها هم یکی از آنها بود. بار سنگین کار غول آسای برپا کردن دکلهای فشار قوی و ترمیم خطوط انتقال برق در آن سرمای زمستان، به یمن تلاش ارتش کانادا برای تکنسینهای آن کشور سبک شد و واردشدن ارتش در این زمینه مدت سختی کشیدن مردم را کوتاه کرد. چند سال پیش هم در زمان شیوع بیماری دامی تب برفکی در انگلستان، مساله معدوم کردن گوسفندان در آن کشور، به ارتش واگذار شد. البته در ایران که مصائب ناشی از حوادث طبیعی، مثل زلزله منجیل یا بم، از «نگاه مقام معظم رهبری»، امتحان اللهی تلقی می شود و حتی برای سر زدن به مردم مصیبت دیده احساس مسئولیتی چندانی در او دیده نمی شود، نقش فعالی از ارتش برای کمک به مردم و سازمان دهی امداد به آسیب دیدگان (که طبعا باید با دستور رهبر یا مقام رئیس جمهور صورت بگیرد) دیده نشده است و در ماجرای زلزله بم، شایع بود که تحهیزات و وسایل ارسال شده از سوی برخی کشورها غربی توسط سپاه پاسداران تصاحب شده است.
واکنش فرماندهان ارتش به تحقیر ها
اظهارات سرلشکر پاسدار جعفری، تنها مورد در تحقیر ارتش و تحریف حقایق به نفع سپاه نیست، سرلشگر حسنی سعدی معاون هماهنگ‌كننده ستاد كل نيروهاي مسلح در «همایش فرماندهان دفاع مقدس» روز 5 مهر واکنش شدید اللحنی نسبت به تحقیر ارتش و برجسته کردن پاسداران نشان داد که در رسانه های داخل کشور از جمله خبرگزاری ایلنا انتشار یافت. وی در سحنان خود ضمن تاکید بر این که در آن جنگ بسیج و سپاه و مردم همه شرکت داشتند، گفت «همه اين نيروها به همراه ارتش در جنگ حضور داشتند و جنگيدند و تنها كساني كه نجنگيدند و از صحنه گريختند امروز به نقد جنگ پرداخته و هشت سال دفاع مقدس را زير سئوال مي‌برند.» وی در ادامه سخنانش گفت «اخيرا يكی از مسئولان نهادها در خطابه‌ای اظهار داشت كه نيروی زمينی در جنگ نتوانست حتی يك تپه را تسخير كند كه اين كمال كم‌لطفی و بسيار دردناك بود»، این فرمانده ارتش یاد آور شده است که: « اما بايد پرسيد چه كساني در هفته اول جنگ به خطوط مقدم جبهه رفته و در برابر دشمن اولين شهدا و اسرا را تقديم انقلاب كردند. در حالي كه سپاه هنوز گروهان و گرداني نداشت و در واقع تازه شكل گرفته بود نيروي زميني ارتش بود كه در برابر تجاوزات رژيم بعثي كه با 12 لشگر زرهي و 45 تيم مستقل پشتيباني‌كننده به خاك كشور تجاوز كرده بود، ايستاد و آن را تثبيت و سپس مواضع دفاعي كشور را مستحكم نمود». وی از نقش سربازان و افسران وظیفه که در خط مقدم جبهه جنگیده بودند تجلیل کرد. گلایه خفیف تری هم از سوی فرماندهان نیروی زمینی و نیروی هوایی در زمینه عدم توجه کافی به نقش این نیروها در تاریخ نگاری «دفاع مقدس» شده است**. سال قبل نیز پخش برنامه یی به نام دفاع مقدس از تلویزیون که در آن نقش سپاه برجسته شده و نقش ارتش بسیار ضعیف نشان داده شده بود مورد اعتراض و انتقاد فرماندهان ارتش قرار گرفت. از جمله یکی از آنان با اشاره به عملیات 7 مهر58 نیروی دریایی که ضربه سنگین به نیروی دریایی عراق وارد ساخت و باعث از دور خارج شدن نیروی دریایی عراق شد، یاد آور شده بود که در برنامه پخش شده از تلویزیون تنها 30 ثانیه به این عملیات اختصاص یافته بود در حالی که برای عملیاتی با قایقهای تندرو سپاه که تا ثیری هم در جنگ نداشت 3 دقیقه وقت داده شده بود. برنامه دفاع مقدس مورد ستایش محسن رضایی و شمخانی و رحیم صفوی فرمانده سابق سپاه قرار گرفته بود.
ندیده گرفتن قهرمانیهای ارتشیان میهن پرست و تجلیل ها و تحریفها به نفع سپاه
در روزنامه ها و در سایتهای اینترنتی رژیم، این فرماندهان شاغل یا سابق سپاه پاسداران هستند که گاه و بیگاه با مناسبت و بی مناسبت در مورد موضوعی اعم از رویدادهای داخلی یا بین المللی اظهار نظر و مصاحبه می کنند و در مورد این یا آن پاسدار کشته شده در جنگ «فتح قدس از راه کربلا»، حماسه سرایی می کنند و آنها را در اوج عرش می نشانند و گویی در تمام مدت جنگ ارتش به کارهای پشت جبهه یی و پاک کردن عدس وبرنج و نخود لوبیا، برای تهیه غذای«رزمندگان اسلام» مشغول بوده است، در حالی که بعد از حمله هواپیماهای عراقی در 31 شهریور 59 و بمباران فرودگاه مهرآباد، وقتی فردای آن روز اعلام شد که حدود 140 فروند هواپیمای فانتوم هدفهای متعد نظامی در عراق را در هم کوبیده اند، باورکردنی نبود. نه فقط به خاطر درهم ریختگی کل نیروهای مسلح بازمانده از زمان شاه که هنوز با تصفیه ها و اخراجها رو به رو بود و حدود سه ماه قبل از حمله عراق با کشف کودتای نوژه در تیرماه و دستگیرهای بعد از آن که عمدتا از میان پرسنل نیروی هوایی و خلبانان بود (که بعدا تیرباران شدند و نزدیک به 20 تن از آنان خلبان بودند)، بلکه در آن زمان بیشتر تصور این بود که نیروی هوایی بازمانده از زمان شاه نیرویی است که توسط مستشاران و تکنیسنهای آمریکایی اداره می شد و تصور توانایی چنین عملیاتی از آن نمی رفت. در همان زمان رئیس جمهور وقت در یکی از صحبتها یاد آور شد که بسیاری از پاکسازی شده های نیروهای مسلح اعلام آمادگی برای شرکت در جنگ کرده اند و از میان خلبان اخراج شده کسانی گفته بودند که حاضرند که خانواده شان به عنوان گروگان نگهداری شوند و به آنها اجازه شرکت در عملیات داده بشود. حدود ده سال پیش رادیو فرانسه در برنامه یی به مناسبت سالگرد جنگ با دو سه نفر از افسرانی از نیروی دریایی و هوایی که بعدا از کشور خارج شده بوند گفتگویی انجام داده بود، یکی از آنان که خلبانی بود که در زمان آغاز جنگ از پاکسازی شده ها بود گفت که بعد از این که خبر حمله عراق را شنیده بود، در تنهایی می گریسته است. بعد وقتی همسرش متوجه می شود و علت را می فهمد به او می گوید به نیروی هوایی تلفن بکند و بگوید خانواده اش را گروگان نگهدارند و به او اجازه بدهند که در عملیات شرکت کند(گروگان برای این که از هواپیماهای مسلح به بمب و موشک و تیربار علیه رژیم استفاده نشود). در نیروی دریایی هم افسر شجاع و میهن پرستی مثل ناخدا همتی فرمانده ناوچه پیکان در عملیات هفت مهر58 ضربه سنگینی به نیروی دریایی عراق وارد کرد. من خود در ایران در برنامه یی که آنزمان از تلویزیون پخش شد شنیددم که یکی از نفرات بازمانده از پرسنل ناوچه پیکان(  در تحقیق در این زمینه، این اطلاعات را در اینترنت یافتم که او مسئول رادار بوده و تنها بازمانده از نفرات ناوچه پیکان است) می گفت که بعد از غرق کردن 3 ناوچه عراقی، ناوچه پیکان مورد اصابت دو موشک قرار گرفت و بشدت آسیب دید و دچار آتش سوزی شده بوده و وقتی متوجه می شوند موشک سوم در راه است، ناخدا همتی آخرین فرمان را به افراد تحت فرمان خود برای ترک ناوچه می دهد. این فرمانده شجاع خود به همراه ناوچه پیکان به امواج خلیج فارس می پیوند. (نفر بازمانده ناوچه پیوسته از ناوچه پیکان به نام ناوچه جاوید پیکان اسم می برد). با این حال گویی نبوغ ویژه نظامی، مثل «صلاحیت ولایت و رهبری» ودیعه الهی است که به چند نفر از پاسداران که قبلا هم هیچ سابقه نظامی نداشته اند، اعطا شده بوده است و در روز نامه و سایتهای رژیم به ویژه در تبلیغات جناح هار موسوم به محافظه کار فقط اسمهایی از پاسداران دیده می شود، اسمهایی مثل، کاظمی ، باکری ، همت.. به ندرت تجلیلی و یاد و نامی از ارتشیان جانباخته در جنگ دیده شده و در بین ارتشی ها هم عناصر منفور و حزب اللهی و تملق گو و سرپرده به آخوندها در زمان حیاتشان، مثل شیرودی و صیاد شیرازی هستند که بیشتر از آنها اسم برده می شود .
تملق و چاپلوسی و خرافه پرستی، عامل تقرب و نردبان ترقی در ارتش
صیاد شیرازی در زمان انقلاب درجه سروانی داشت، اما از آغاز راه آستانبوسی و «غبار روبی با دستمال ابریشمی » از بیضه آخوندها را به عنوان راه ارتقاء درجه و «نردبان ترقی» برگزیده بود و از اعضای تشکیل دهند انجمن اسلامی درارتش و تعلیم دهنده بسیج و پاسداران در اصفهان بود. بعد از کشته شدنش روزنامه رسالت، اولین ارگان روزانه جناح هار متصل به بازار، در شماره 25 فرودین 78 صفحه 6 را به طور کامل و دوستون از صفحه 11 را به تجلیل از این عنصر منفور اختصاص داده بود و بخشی از آن نقل خاطرات صیاد شیرازی بود. صیاد شیرازی در خاطرات مربوط به عملیات طریق القدس در محور تنگه چزابه، بعد از شرح چگونگی شرایط و این که امید خارج شدن از مخمصه یی که در آن قرار داشتند، نبوده و سه چهار ساعت بحث کردن هم نتیجه نداده بود، نوشته که به پشنهاد طلبه جوانی به بنام «شیهد مصطفی ردانی پور»(البته معلوم است که موقع پیشنهاد دادن هنوز شهید نشده بوده است ولی خب صیاد شیرازی در همه کارها در التزام عملی به اسلام سنگ تمام می گذاشت) که در جلسه حضور داشته به دعای توسل می نشینند و اینطور ادامه می دهد:« چراغها خاموش شد وشهید ردانی پور شروع کرد به دعا خواندن و همه به شدت برانگیخته شده بودند و دلشان شکسته بود. من متوجه شدم که پشت سرم یکی بیشتر از همه با شدت گریه می کند. حالت او مرا به شدت تحت تاثیر قرار داد برگشتم ببینم که کیست که این قدر حال خوشی پیدا کرده است،[ معلوم نیست که بالاخره اینها دلشکسته بوندند که با دعای توسل گریه می کردند یا این که حال خوش پیدا کرده بوند] دیدم سرتیپ شهید نیاکی، فرمانده لشگر 92 زرهی ارتش بود که 54 سال داشت[...] خلاصه چهره عجیبی بود. دیدم دستمال بزرگی روی صورتش گذاشته و چنان گریه می کند که من در خودم احساس حقارت کردم، با خودم گفتم خوشا به حال این افراد که وضعشان خیلی بهتر از ماست، لذا احساس حقارت میکردم. پس از مدتی وضع درچزابه به حالت عادی برگشت و ما بحمدالله از آن مخمصه نجات پیدا کردیم[لابد از اثرات دعای توسل بوده است] و وضعمان خوب شد و دیگر آن مشکل را نداشتیم[...]». این مهملات از کسی است که خاتمی در سخنرانی 29 فرودین 78 از او به عنوان «قهرمان ملی- اسلامی» یاد کرد، کسی به این درجه از بلاهت و تملق گویی مهوع در راس ارتش و به مقام «فرمانده کل ارتش» (زمینی هوایی دریایی) ارتقاء یافته بود. خاطراتی که از وی نقل شد مربوط به زمانی است که او فرمانده نیروی زمینی بوده است. معلوم است که قرار گرفتن چنین افرادی در پستهای کلیدی فرماندهی چقدر برای ارتش زیانبار وچقدر برای پرسنل تحت فرماندهی آزار دهنده می توانسته باشد. اما نباید تصور کرد که فرماندهان ارتش همه از قماش صیاد شیرازی بوده اند. رفسنجانی در خاطراتش که به صورت کتابی تحت عنوان عبور از بحران منتشر شده است، در خاطرات مربوط به روز 12 مرداد 1360 نوشته است «ساعت 5 بعد از ظهر در شورای عالی دفاع شرکت کردم. گزارش جبهه ها را دادند که راکد است. پیشنهاد فرماندهی غرب را برای صیاد شیراز نمودیم که نظامیان را خوش نیامد...». روشن است که این حزب اللهی منفور مورد  اعتماد بسیار آخوندها، با تملق گوئیها و خرافه پرستی اسلامگرایانه خوشایند آخوندها، به رده های بالای فرماندهی رسیده بود و نه به خاطر صلاحیت فرماندهی و دانش نظامی و همین هم دلیل روی خوش نشان ندادن «نظامیان» به گماشتن او به پست فرماندهی غرب که رفسنجانی پیشنهاد کرده بود، بوده است.
واکنش یک خلبان قهرمان جنگ به تشویق با معیار آخوندی
در جستجو برای یافتن اطلاعات بیشتر در مورد عملیات 7 مهر58 نیروی دریایی در سایتی به اسم «ساجد، سایت جامع دفاع مقدس» برخوردم به مطلبی در مورد سرهنگ خلبان عباس دوران که به خاطر مهارت و شمار زیاد عملیاتی که در آن شرکت کرده بود در زمان حیاتش بلواری را در شیراز به نام او نامگذاری کردند. وی بعدا در عملیاتی در روی بغداد که رژیم برای نا امن نشان دادن بغداد برای برگزاری کنفرانس غیر متعهدها ترتیب داد، هواپیمایش هدف قرار گرفت و گفته می شد همانطور که عهد کرده بود که اسیر نخواهد شد، به جای پرش با چتر، هواپیمایش را به هدفی کوبیده بود. در مطلبی که از خاطرات وی نقل شده او ناخرسندی خود را از این که در مراسم نامگذاری بلوار نزدیک پایگاه هوایی برای تقدیر از او حواله زمین به دشتش داده اند، بیان کرده است چند خط از آن این است« حواله زمين را كه دادند دستم، من فقط به خاطر دل همسرم گرفتم و به خاطر او و مردم كه اين همه محبت دارند و خوبند پشت تريبون رفتم. ولى همين كه پايم به خانه رسيد، ديگر طاقت نياوردم. حواله زمين را پاره كردم، ريختم زمين. يعنى فكر مى كنند ما پرواز مى كنيم و مى جنگيم تا شجاعت هاى ما را ببينند و به ما حواله خانه و زمين بدهند»***.
 سایت ساجد که به سه زبان عربی و انگلیسی و عبری هم مطلب دارد بنا بر معرفی سایت، توسط «بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس» در پاییز سال 84 راه اندازی شده است که رئیس آن «سردار پاسدار» میر فیصل باقر زاده است. این سایت چندان هم جامع نیست و وقتی دنبال عکس و اسم و شرح حال افسران جانباخته در جنگ را در آن جستجو می کنی، در موارد متعددی اطلاعاتی در آن نیست. این را هم باید اضافه کرد که کلیه انتشارات و سایتهای مربوط به ارتش، زیر نظر و توسط سازمان عقیدتی- سیاسی ارتش اداره می شود.
قمپز سالاری و گنده گویی فرمانده سپاه و گوشه یی از واقعیتها
پاسدار جعفری در مصاحبه با جام جم مدعی شده است که : «سپاه، بر اثر رشادت‌ها، خلوص و تجربيات انقلابي‌اش در دل جهاد و خون و آتش و به آن علت كه در شرايط صفر و با دست‌هاي خالي بايد در برابر انواع و اقسام دشمنان داخلي و خارجي كه متصل به درياي تجهيزات بودند مقاومت مي‌كرد، تبديل به يك تشكيلات استثنايي در جهان امروز شده است». این حرف مفت و بی ربطی است. سپاه اساسا از آغاز کارش را در سرکوب کردن گروههای سیاسی آغاز انقلاب شروع کرد به ویژه در کردستان و در سرکوبی شوراهای ترکمن صحرا شروع کرد و در جنایاتی که در گنبد و ترکمن صحرا مرتکب شد، از حمایت تانکهای ارتش و بکارگرفتن تفنگ 106 برای کوبیدن خانه های مردم آنسامان برخورد دار بود. جناب ایشان البته در سال 60 به عضویت سپاه در آمده است. اما اکثر فرماندهان زنده و مرده سپاه در جنگ با مردم کردستان که آن هم با حمایت تمام عیار کل نیروهای مسلح، همانگونه که خمینی پلید در 26 مرداد سال 58 فرمان داد، برخوردار بودند، و پاسدران و سربازان خمینی جنایتکار، اولین تجربه های جنگی ونظامی خود را در همان جنگ جنایتگارانه کسب کردند و پایه های گسترش سازمانی آینده این نیروی نگهبان ارتجاع و استبداد و چپاول مردم، ریخته شد. کشتار در گنبد و روستای های کردستان  در کارنامه ننگین این نیروی سرکوبگر مثل کشتار دیریاسین در فلسطین توسط صهینونیستها و کشتار دهکده می لای توسط نیروهای آمریکایی در ویتنام برای همیشه باقی خواهد ماند. جنگ هم یک سال بعد به کمک سپاه پاسداران خمینی آمد. در زمان جنگ در اخبار، خبر از جنگ «رزمندگان اسلام» بود با کفار بعثی. غنائم جنگی هم از سپاه دشمن به دست «سپاه اسلام» می افتاد. به جز عملیات نیروی هوایی که نمی شد سپاه را به آن چپاند و مخلوطش کرد، اکثر عملیات جبهه ها به اسم رزمندگان اسلام و سپاه اسلام و جان برکفان جبهه حق علیه باطل و... بود و در لابه لای خبر گاهی هم گفته می شد که نیروهای ارتش فلان کار را کردند. غنائم جنگی طبعا همه در اختیار سپاه قرار می گرفت. بعد از جنگ هم کلیه خریدها برای سپاه بوده و سلاحهای پیشرفته خریداری شده از روسیه (موشکها های سطحی و زیرسطحی) و صنایع موشکی همه در اختیار سپاه است. اطلاع علنی چندانی در مورد نیروی هوایی سپاه به جز همین موشکها در دست نیست، اما در برخی منابع اینترنتی هواپیماهای میگ 29 سخو 25 روسی جزو تجیهزات این نیرو به شمار آمده و حتی احتمال داده می شود تعدادی هواپیمای میک 31 که از هواپیماهای سری روسیه با تکنولوژی پیشرفته است و یک نوع بمب افکن پیشرفته هم در اختیارنیروی هوایی سپاه باشد. هواپیماهایی هم که صدام حسین در پی اقدام ابلهانه اشغال کویت و بحرانی که به وجود آورد، برای دور ماندن از آسیب حمله نیروهای آمریکا و متحدانش، به ایران فرستاد و عراقیها تعداد آن را بین 130 تا 140 فروند ذکر می کردند و بیشتر ازنوع میگ و سوخو و تعدادی میراژ فرانسوی هم در بین آنها بوده، شنیده و دیده نشد که در نیروی هوایی ارتش بکار گرفته شوند. آنها هم حتما در اختیار سپاه است. البته رژیم کلا نشستن این تعداد هواپیمای عراقی در ایران را نپذیرفته است.
میهن پرستان ارتشی، غیر خودیهای ارتش
حالا علاوه بر این تبعیضات باید فشارهایی که به ارتشیان و خانواده های آنان در اوائل روی کار آمدن رژیم آخوندی به عنوان«طاغوتیها» وارد می شده و اقداماتی از قبیل گماشتن پاسدار شمخانی فرمانده نیروی زمینی سپاه به فرماندهی نیروی دریایی ارتش را اضافه کرد تا اندکی از فشارهای روحی را که ارتشیان و خانواده هاشان در زمان جنگ و بعد از جنگ تحمل کرده اند بشود مجسم کرد. حال بعد از سی سال با این که به هرحال ارتش دیگر باید جذب در این سیستم و در آن حل شده باشد و اکثریت فرماندهان ارتش هم در صورتشان ته ریش «التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه» رویانده اند ، با این حال واکنش و گله های ارتشیان که به نمونه هایی از آن اشاره شد، نشان می دهد که رژیم آخوندی هم چنانکه با مردم ایران رفتار می کند و اقلیتی ازخودیها هستند که با برخوردی از « نعمت ولایت فقیه» چه در کسب و کار و چه در پست و مقام یک، شبه ره صد ساله پیموده اند، با ارتش هم اگر چه ارتش جمهوری اسلامی شده است و همه اهل نماز و انجام مراسم عزاداری و... هستند ولی به نظر می رسد که 30 سال دیگر هم اگر رژیم آخوندی باقی بماند، در ثبت آن چه ارتشیان در جنگ ایران و عراق کرده اند، تغییری پیش نیاید. چون در آنجا هم خودی و غیر خودی وجود داشته است که با کشته شدنشان در جنگ برای همیشه غیر خودی با رژیم خواهند ماند چراکه نه به عنوان «رزمنده اسلام» که به خاطر دفاع از مینهنشان می جنگیدند و این را رژیم آخوندی هم خوب می داند.


:منابع و توضیحات
* - سخنان فرمانده سپاه
http://www.sepahnews.com/shownews.Aspx?ID=d34ea947-5f9e-4af2-8593-05b9a119f15e
گله های خفیف ارتشیان -**
http://www.irna.ir/View/FullStory/?NewsId=696718
http://sepahnews.com/shownews.Aspx?ID=d5227ac3-8023-4256-b839-d54a929e6ea2
درمورد عباس دوران سایت ساجد،***
http://www.sajed.ir/pe/content/view/9936/235/
پ-9 مهر 1388- اول اکتبر 2009

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن