رژیم در سالگرد مرگ خمینی
این روزها که همزمان است با سالگرد مرگ خمینی مرتجع جنایتکار، اوضاع رژیم در بالا چنان آشفته است که یاد کردن از «اما راحل»، به نظر می رسد که چندان در یاد میراث خوارانش نیست. اکنون آن رژیمی که براساس تفکر «امام راحل» بنیان گذاشته شد که هرچه را که «غیر اسلامی» در هم می کوبید و از میان بر می داشت، در مرحله دیگری از تصفیه های درون حاکمیت که پیوسته از زمان حذف ملی- مذهبی های متشکل در نهضت آزادی به رهبری مهندس بازرگان تا کنون هم چنان ادامه داشته است؛ و بعد از آنچه بر میرحسین موسوی و کروبی رفت و مهر «فتنه» بر حرکت آنان کوبیده شد، اکنون متوجه محمود احمدی نژاد و همراهان اوست. شش سال پیش بار اولی که او برنده انتخابات ریاست جمهوری شد، خیلی از صداهایی که امروز در حاکمیت به انتقاد از او بلند شده است، در حمایت و ستایش از او بلند بود و حتی امروز کسانی که در پیروزی دو سال پیش او خود و گرایش فکریشان را پیروز انتخابات می دانستند، خشم خود را از خودسری های احمدی نژاد پنهان نمی کنند. اکنون احمدی نژادی که خامنه ای خط فکری او را به خود نزدیکتر از گرایشات هاشمی رفسنحانی می دانست، در اطراف خود کسانی را جمع کرده است که از سوی مبلّغان نظام ولایت فقیه و گماشتگان صاحب منصب ولی امر مسلمین،«جریان انحرافی» نامیده می شود. ظاهرا خامنه ای مایل است احمدی نژاد باقیمانده مدت ریاست جمهوریش را هم سپری کند و مایل به مطرح شدن مساله «عدم کفایت رئیس جمهور»، آن گونه که برای اولین رئیس جمهوری رژیم خمینی اتفاق افتاد نیست. به هر حال بحران در سطح بالا بین دست اندرکاران و نخبگان سیاسی و مقامات سابق نظام ولایت فقیه که نزدیک بود به بدست گرفتن قوه اجرایی توسط اپوزیسیون قانونی موسوم به اصلاح طلبان منجر شود،همانطور که همه شاهد بودیم، با تقلب انتخاباتی به مسیر دیگری افتاد و دستگاه خلافت خامنه ای تلاش کرد که جناح منتقد را همچنان در حاشیه نگه دارد. اما اعتراضات مردم اوضاع را دگرگون کرد. بعد دستگاه خلافت سعی کرد با بکارگرفتن سرکوب و اعمال توحش و ارتکاب جنایت و ایجاد جوّ رعب- از جمله با قتل دستگیر شدگان تظاهرات در زندان کهریزک و یا کشتن آنان توسط اوباش و نیروی انتظامی در خیابان- اوضاع را مهار کند. اما تظاهرات مختلفی که تا 25 بهمن سال قبل برگزار شد نشان دهنده این بود که دردسر ولی فقیه از «فتنه» پایان نیافته است و ندادن امکان ظهور تظاهرات که با بسیج عظیم نیروی انتظامی عملی می شود، نشانه خاموشی خشم مردم نیست. بگیر وببند در صف حامیان موسوی و کروبی و حبس خانگی و «غیرقانونی» و بدون طی شدن مسیر قضایی و تعیین جرم برای آن دو، روشی بود که خامنه ای برای حذف منتقدانش که با توپخانه سنگین تبلیغاتی مستقر در کیهان و خبرگزاری فارس و نماز جمعه ها، باران اتهامات گونان و برچسب « فتنه» و «سران فتته» بر آنان می بارید، بکار گرفت. اما دستگاه ولایت از آن «فتنه» خلاص نشده، با خطر «جریان انحرافی» رو به روست که در محور آن حاج محمود و یار نزدیکش اسفندیار رحیم مشایی قرار دارند.
این رژیم، رژیمی است که خمینی با سوء استفاده از ناگاهی و احساسات و علائق مذهبی توده ها، برای تحقق امامت و رهبری اسلامی خود بنا نهاد. در دیدگاه خمینی ورای پاره ای تعارفات در مورد مردم - به ویژه بخش پر شمار محروم آن که مستضعفین و کوخ نشینان می نامیدشان-، اهمیت و ارزش افراد مردم تنها به «امت امام» بودنشان بود و الا خمینی به لحاظ بینشی و در«تئوری» حکومتی خود که تحت عنوان «ولایت فقیه» تدوین کرده بود، اعمال ولایت ولی فقیه را که «قیم ملت» می دانست و دارای نقشی و وظیفه ای در حد پیامبر و امام معصوم، به صراحت دارای جایگاهی مثل «قیم صغار» دانسته و اعلام کرده بود. تنها همین دو شاخص برای نشان دادن تفاوت فاحش بین ولایت فقیه و نظام قیم مابانه، با دموکراسی مبتنی بر آراء مردم کافیست. حالا ظاهر پارلمانی و ایجاد نهادهای گونان،« زیر چتر» زعامت ولی فقیه - که بارها شنیده و خوانده ایم که مبلغان دستگاه ولایی احکام مقام ولایت را مثل احکام خدا دانسته اند-، دیگر تغییر چندانی در موقعیت مردم در برابر دستگاه ولایی و امکان اعمال اراده در تعیین سرنوشت خویش برای آنان به وجود نمی آورد. سی سال است که مردم ما این امر را تجربه کرده اند. فرق بزرگ آنچه لیبرال دموکراسی یا دموکراسی بورژوایی و یا دموکراسی غربی نامیده می شود، با نظام ولایت فقیه و گرایشهایی از این دست که ممکن است خارج از دستگاه ولایت فقیه هم پیدا شود دارد، در میزان اهمیت و تعیین کنندگی «رای» مردم است. در دموکراسی غربی ما می بینیم که احزاب که در واقع سازمان دهنده اراده مردم برای تعیین روش مورد نظر در اداره امور کشور و حل مسائل مردم هستند، با ارائه برنامه و هدفها، برای کسب حمایت مردم تلاش می کنند و این حمایتها که در رای مردم در روز انتخابات متبلور می شود، تعیین کننده وزن و اعتبار و میزان تاثیر گذاری احزاب و به تبع آن رهبران آنها در ساختار قدرت سیاسی و جهت گیری آن است. در دموکراسی رهبران احزاب به دنبال کسب حمایت مردمند. مردم می توانند حمایت خود را به این بدهند و به انتقاد از آن دیگری بپردازنند. در دموکراسی انتقاد از بالاترین مقام سیاسی با برچسب خوردن منتقد همراه نیست و برای منتقد پرونده سازی نمی شود. در دموکراسی رهبران سیاسی دنبال کسب رای مردمند و از حمایت مردم اعتبار می گیرند. اما در تفکر ولایت فقیهی و قیّم ماب این رهبر است که مدعی است دیگران «باید زیرچتررهبری» او بیایند تا دارای حیثیّت و اعتبار شوند و اگر در زیر چتر زعیم و قیّم نبودند، «ول معطل» بودن، نرم ترین و محترمانه ترین صفت و برچسبی است که ممکن است دریافت کنند؛ برای نوع غیر محترمانه و حرمت شکنانه اش هم صد البته محدودیتی نیست، چنان که هم در عملکرد بینش قیّم ماب و ولایت فقیهی در قدرت و هم در نوع در راه کسب قدرتش دیده ایم. تحمل انتقاد و مدارا با منتقدان، توجه به انتقادات و دادن پاسخ منتطقی به آنها و نه دهنکجی و لج بازی در واکنش به آنها و پرخاش و اهانت به منتقد به جای نقد نظرش، از ضرورتهای اولیه برای استقرار یک نظام دموکراتیک است. جریان و گروهی که فاقد ظرفیت یاد شده است، نمی تواند برای مردم دموکراسی به ارمغان بیاورد. این را امروز نسل جوان آگاه که وظیفه بزرگ خود را «نقد قدرت» می داند و به «خرد جمعی» باور دارد و نه اطاعت مذهبی از آن گونه که در رابطه مرید و مراد یا امت و امام وجود دارد، خیلی وقت است که دریافته است، سابقه و نشانه این تحول فکری را لااقل و به یقین می توان از زمان انتشار نمایشنامه «کنکور وقت ظهور» در نشریه دانشجویی موج در حدود 12 سال پیش دید.
متن نمایشنامه کنکور وقت ظهور، همراه با مقدمه یی از نگارنده در لینک زیر:
http://iradj-shokri.blogspot.com/2009/10/1378.html
13 خرداد 1390 – 3 ژوئن 2011
http://iradj-shokri.blogspot.com