اجیر کردن عامل برای قتل فرزند، دستارود تعلیمات آخوندی و احکام شرعیایرج شکریجنایت و خشونت غیر دولتی و غیرسازمان یافته به شکل حادثه در هرکشوری اتفاق می افتد، و در این نوع رویدادها عامل روانشناختی می تواند دخیل باشد، اما عامل بیرونی و عوامل اجتماعی که سنتهای غلط و تعصبات مذهبی را هم شامل می شود، می تواند در بروز بهم ریختگی تعادل روحی، درعصبانیّت و از کار انداختن خرد و شعور افراد و راندن آنان به سوی جنایت مثل محرکی عمل کند. مثلا در هند خشونت علیه زنان به خاطر نارضایی خانواده شوهر از جهیزیه زن ، از نمونه های تاثیرات عامل اجتماعی و نوعی رسم و رابطه غلط، به عنوان محرک در این نوع رویدادهای تلخ است. بنا بر آمار جنایت در هند، در سال 2002 تعداد زنان کشته شده بر اثر رفتار خشونت آمیز در همین زمینه ۶ هزار و ۸۲۲ نفر بوده است* و در این آمار مجروحان که مثلا ممکن است بر اثر سوختگی، دچار آسیب های غیر قابل ترمیم شده باشند، وارد نشده است. در ایران آموزشهای آخوندی تعصب آمیز از دین و مذهب، و محدویتهای شدید علیه زنان و قائل شدن نقشی در حد کنیز – که زن ضمن انجام کار رفت و روب و پخت و پز، در برابر نیازهای جنسی «صاحب» خود، موظف به «تمکین» است- به اضافه تولید مثل و بچه زاییدن، نقش دیگری را برای زنان مناسب نمی دانسته، پیوسته سبب تبعیضات و تنگی عرصه برای رشد توانائیها زنان، در گستره میهن بوده، است، اما به روی کار آمدن رژیم منحوس آخوندی – اسلامی در ایران و چپاندن روابط اجتماعی در چارچوپ احکام شرعی، و دامن زدن به تعصبات مذهبی و تشدید محدودیت در روابط اجتماعی علیه زنان، وضع را برای زنان دشوار تر کرد و بی عدالتی در مورد آنان تشدید شد. اگر چه تحولات اجتماعی در ایران که بعد از انقلاب مشروطه ، در دوران سلطنت پهلوی با تاسیس مدارس و گسترش آموزش عمومی و رایگان و رشد جمعیت شهر نشین و ایجاد اشتغال برای زنان در خارج از خانه، سبب تحولاتی در موقعیت زنان در جامعه شده بود و گستردگی حضور آنان در عرصه ها و مشاغل مختلف در زمان سقوط رژیم محمد رضا شاه و ضرورت این حضور(از جمله درآموزش و پرورش و در بیمارستانها)، چنان بود که آخوندها نمی توانستند در همه جا مثل بیرون ریختن زنان از نیروهای مسلج عمل کنند و آنان را خانه نشین کنند.
خبر این بود که پدری برای به قتل رساندن دختر 18 ساله اش یک افغانی را اجیر کرده بوده و برای به قتل رساندن دخترش به او پول پرداخته بوده است دستیگر شد. خبر دستیگری آن پدر آمر قتل، خبری است که تاریخ 20 آبان را دارد که سایت آفتاب به نقل از ایسنا نقل کرده بود، اما جنایت پنج سال پیش در شهریور سال 84 اتفاق افتاده و پدر دختر در زمان وقوع جنایت با مراجعه به نیروی انتظامی وانمود کرده بوده است که دخترش ناپدید شده است. جستجوی نیروی انظامی برای یافتن دختر که فرشته نام داشته به نتیجه یی نمی رسد و رسیدگی به آن «مسکوت» می ماند. بنا گزارش یاد شده «در شهریور ماه سال جاری کارآگاهان پلیس آگاهی در پیگیری پروندههای معوقه بار دیگر بررسی پرونده مفقودی "فرشته" را در دستور کار قرار دادند. آنان با احضار مجدد والدین "فرشته"، با سخنان ضد و نقیض پدر این دختر نوجوان مواجه شده و احتمال جنایت خانوادگی در ذهن ماموران نیروی انتظامی قوت گرفت...».خلاصه این که ماموران برای تحقیق بیشتر به خانه مرد مذکور مراجعه می کنند و متوجه می شوند که مرد بعد از خروج از فرماندهی نیروی انتظامی که برای سوال به آنجا احضار شده بود، دیگر به خانه برنگشته و متواری شده است. در ادامه تحقیقات مرد متواری بازداشت می شود و در پی اظهار ضد و نقیض نا چار به اعتراف به جنایتی که کرده بوده می شود. در این زمینه در گزارش آمده است که او به خاطر « اختلاف سلیقه» یی که با دخترش داشته، از وی دلگیر بوده و به همین دلیل برای قتل او طرحی می ریزد و اجرا می کند. این پدر بی رحم به یک مرد افغانی پولی می پردازد تا دخترش را به قتل برساند. بعد شبی دختر را به بیابانهای اطراف امین آباد می کشاند و او را به دست مرد اجیر شده که در آنجا منتظر بوده می سپارد. او نیز با ضربات چاقو دختر را که فریاد می کشیده و پدر هم در چند قدمی در حال قدم زدن بوده و این فریادها را می شنیده است به قتل می رساند و جنازه را هم در همانجا دفن می کنند. در این گزارش گفته نشده است که «این اختلاف سلیقه» چه بوده است و اتهام «روابط شیطانی و غیر اخلاقی» هم به قربانی مظلوم زده نشده است، اما روشن است که این اختلاف سلیقه مثلا بر سر نوع غذایی که در خانه پخته می شود نبوده است که کار را به چنان جنایت هولناکی کشانده است، بلکه بر مسائلی مثل نوع پوشش و رعایت حجاب و از این قبیل بوده است که تعصب در آن مرد ددخو چنان خشم و نفرتی بر می انگیزد که دختر 18 ساله را به آن وضع فجیع به کام مرگ می فرستد. در این اقدام بی تردید آگاهی مرد از حکم شرعی قصاص و مجازات اسلامی که طی سه دهه به شکلهای گونان مورد بحث قرار گرفته و حتی مساله جرم و قضا و جزا و قصاص در اسلام در برنامه های تلویزیونی توسط آیت الله هایی مثل جوادی آملی و محمدی گیلانی(فرمایشات این یکی در مورد زنا و لواط جوک شده بود) برای مردم شرح داده می شد،مشوق او در این جنایت بوده است. به یقین مرد می دانسته بر اساس احکام شرع انور، پدر که «ولی دم» است به خاطر قتل فرزندش قصاص و اعدام نخواهد شد، و خیال او از این بابت آسوده بوده است. هم چنان که می دانسته که جان زن در اسلام به اندازه نصف جان مرد ارزش دارد و زن در ارث بردن هم نصف مردم سهم می برد و در شهادت دادن هم یک زن نمی تواند گواهی دهنده باشد بلکه باید دو نفر باشند تا شهادت دادنشان مثل یک گواه مرد، مسموع و قابل شنیدن باشد. این رژیم رژیمی است که زمانی « معاون قوه قضاييه»اش آخوند اژه ای در لباس «روحانیت» در جلسه رسمی «هيات نظارت برمطبوعات» که خودش هم آگاه بود که دوربین تلویزیون آنجاست و جلسه در حال ضبط شدن است، به خاطر اختلاف نظر و شنیدن نظری متفاوت با «سلیقه» خود از یکی از کارگزاران نظام(عیسی سحر خیز) ،چنان درنده می شود که اول قندان روی میز را به قصد خرد کردن جمجمه طرف به سوی او پرت می کند و بعد هم مثل سگ هاری به او حمله ور شده و شانه اور گاز می گیرد و در همان حال دست به طرف پایین بدن او برده قصد کنده بیضه او را می کند که البته موفق نمی شود و بنابر گزارش پزشکی که وکیل او زمان وقوع این مساله درمصاحبه یی به آن اشاره کرد، قسمت بالای ران او خراش برداشته بوده است. یا مثل رویداد اخیر که خبر آن در حاشیه سفر آخوند لاریجانی به کهکیلویه و بویر احمد در 22 آبان گزارش شده، که حکایت از آن دارد که در جمع مسئولان نظام آخوندی که برای استقبال از آخوند لاریجانی در «محل استراحت»ی که در فرودگاه یاسوج در نظرگرفته شده بود گرد آمده بودند، در بگو مگویی که بین قوام نوذري استاندار و حسيني نماينده گچساران در می گیرد، نماینده گچساران که عصبانی شده بوده است بشقابی را به سوی استاندار پرتاب می کند؛این رژیمی است که در آن مسلمان موّظف است که اگر تشخیص داد کسی به اسلام یا رسول الله اهانت و «سب رسول الله» کرده است او را بکشد، بدون ارجاع مساله به دادرسی و بدون دادن امکان رد اتهام یا دفاع از خود به متهم. این جنایت را قبل از سال 60 یکبار لاجوردی مرتکب شد و به خاطر تضاد و شکافهای موجود بین کارگزاران خمینی ، مساله در دریکی دو روز نامه منعکس شد. در این رژیم تنها این که« مؤمنان»، تشخیص بدهند کسی به اسلام و قرآن اهانت کرده است برای صدور حکم مهدور الدم بودن او از سوی آخوندی که عنوان مجتهد و آیت اللهی به دمش بسته است(مثل مصباح یزدی)، کافی است و مؤمنان می توانند او را به قتل برسانند. چند سال پیش جنایت هولناک محافل خودسر در کرمان بر همین اساس به وقوع پیوست. این رژیم رژیمی است که بنیانگذار آن زمانی که تنها شش ماه از ورودش به ایران می گذشت، تاسف خورد از این که چرا از اول چوبه های دار در میدان بزرگ برای درو کردن رهبران تشکلهای سیاسی دگر اندیش و دست اندرکاران مطبوعات مستقل برپا نکرده ابراز کرد و تهدید و تاکید کرد که اگر لازم باشد مثل امیرالمؤمنین که در یک روز 700 نفر از یهود بنی قریظه را گردن زد، با منتقدان و مخالفان خود همان خواهد کرد و اسم آن را هم اجرای احکام اسلام و عمل به اسلام گذاشت. وقتی خشونت از سوی بالاترین مراجع دینی و سیاسی کشور به عنوان اجرای احکام اسلام و برای اسلام مشروع شناخته شده باشد و «رفتاری اسلامی و مؤمنانه» باشد، دیگر از یک آدم متعصب و ناآگاه سر زدن چنین خشونتهایی پدیده یی است که محرکهای بیرونی قوی در بروز آن دخیل هستند و به شکل روبه افزایش در جامعه دیده خواهد شد.
آنچه که در این گزارش البته نبود چگونگی آشنایی پدر قربانی با آن مرد افغان و توضیج در مورد خود این قاتل خونسرد بود که بدون این هیچ گونه رابطه قبلی ناشی از خشم و کینه با دختر مظلوم ، فقط در برابر دریافت پول او را به قتل رسانده بود. شاید پدر بیرحم به آن مرد گفته بوده باشد که به خاطر رفتار و یا تمایلات خلاف اسلام دخترش قصد از میان برداشتن او را دارد و آن افغانی هم که بی تردید نه از «کفار کمونیست» افغان بلکه ، از مسلمانان و احتمالا «نیروهای جهادی و مجاهدین» سابق بوده که در راه خدمت به اسلام و کمک به آن پدر مؤمن، و هم گرفتن اجر و اجرتی برای این کار خدا و شرع پسندانه، این عمل وحشتناک غیر انسانی را مرتکب شده است.
منابع و توضیحات:
http://www.radiofarda.com/content/f1_women_violence/423094.html
خبر این بود که پدری برای به قتل رساندن دختر 18 ساله اش یک افغانی را اجیر کرده بوده و برای به قتل رساندن دخترش به او پول پرداخته بوده است دستیگر شد. خبر دستیگری آن پدر آمر قتل، خبری است که تاریخ 20 آبان را دارد که سایت آفتاب به نقل از ایسنا نقل کرده بود، اما جنایت پنج سال پیش در شهریور سال 84 اتفاق افتاده و پدر دختر در زمان وقوع جنایت با مراجعه به نیروی انتظامی وانمود کرده بوده است که دخترش ناپدید شده است. جستجوی نیروی انظامی برای یافتن دختر که فرشته نام داشته به نتیجه یی نمی رسد و رسیدگی به آن «مسکوت» می ماند. بنا گزارش یاد شده «در شهریور ماه سال جاری کارآگاهان پلیس آگاهی در پیگیری پروندههای معوقه بار دیگر بررسی پرونده مفقودی "فرشته" را در دستور کار قرار دادند. آنان با احضار مجدد والدین "فرشته"، با سخنان ضد و نقیض پدر این دختر نوجوان مواجه شده و احتمال جنایت خانوادگی در ذهن ماموران نیروی انتظامی قوت گرفت...».خلاصه این که ماموران برای تحقیق بیشتر به خانه مرد مذکور مراجعه می کنند و متوجه می شوند که مرد بعد از خروج از فرماندهی نیروی انتظامی که برای سوال به آنجا احضار شده بود، دیگر به خانه برنگشته و متواری شده است. در ادامه تحقیقات مرد متواری بازداشت می شود و در پی اظهار ضد و نقیض نا چار به اعتراف به جنایتی که کرده بوده می شود. در این زمینه در گزارش آمده است که او به خاطر « اختلاف سلیقه» یی که با دخترش داشته، از وی دلگیر بوده و به همین دلیل برای قتل او طرحی می ریزد و اجرا می کند. این پدر بی رحم به یک مرد افغانی پولی می پردازد تا دخترش را به قتل برساند. بعد شبی دختر را به بیابانهای اطراف امین آباد می کشاند و او را به دست مرد اجیر شده که در آنجا منتظر بوده می سپارد. او نیز با ضربات چاقو دختر را که فریاد می کشیده و پدر هم در چند قدمی در حال قدم زدن بوده و این فریادها را می شنیده است به قتل می رساند و جنازه را هم در همانجا دفن می کنند. در این گزارش گفته نشده است که «این اختلاف سلیقه» چه بوده است و اتهام «روابط شیطانی و غیر اخلاقی» هم به قربانی مظلوم زده نشده است، اما روشن است که این اختلاف سلیقه مثلا بر سر نوع غذایی که در خانه پخته می شود نبوده است که کار را به چنان جنایت هولناکی کشانده است، بلکه بر مسائلی مثل نوع پوشش و رعایت حجاب و از این قبیل بوده است که تعصب در آن مرد ددخو چنان خشم و نفرتی بر می انگیزد که دختر 18 ساله را به آن وضع فجیع به کام مرگ می فرستد. در این اقدام بی تردید آگاهی مرد از حکم شرعی قصاص و مجازات اسلامی که طی سه دهه به شکلهای گونان مورد بحث قرار گرفته و حتی مساله جرم و قضا و جزا و قصاص در اسلام در برنامه های تلویزیونی توسط آیت الله هایی مثل جوادی آملی و محمدی گیلانی(فرمایشات این یکی در مورد زنا و لواط جوک شده بود) برای مردم شرح داده می شد،مشوق او در این جنایت بوده است. به یقین مرد می دانسته بر اساس احکام شرع انور، پدر که «ولی دم» است به خاطر قتل فرزندش قصاص و اعدام نخواهد شد، و خیال او از این بابت آسوده بوده است. هم چنان که می دانسته که جان زن در اسلام به اندازه نصف جان مرد ارزش دارد و زن در ارث بردن هم نصف مردم سهم می برد و در شهادت دادن هم یک زن نمی تواند گواهی دهنده باشد بلکه باید دو نفر باشند تا شهادت دادنشان مثل یک گواه مرد، مسموع و قابل شنیدن باشد. این رژیم رژیمی است که زمانی « معاون قوه قضاييه»اش آخوند اژه ای در لباس «روحانیت» در جلسه رسمی «هيات نظارت برمطبوعات» که خودش هم آگاه بود که دوربین تلویزیون آنجاست و جلسه در حال ضبط شدن است، به خاطر اختلاف نظر و شنیدن نظری متفاوت با «سلیقه» خود از یکی از کارگزاران نظام(عیسی سحر خیز) ،چنان درنده می شود که اول قندان روی میز را به قصد خرد کردن جمجمه طرف به سوی او پرت می کند و بعد هم مثل سگ هاری به او حمله ور شده و شانه اور گاز می گیرد و در همان حال دست به طرف پایین بدن او برده قصد کنده بیضه او را می کند که البته موفق نمی شود و بنابر گزارش پزشکی که وکیل او زمان وقوع این مساله درمصاحبه یی به آن اشاره کرد، قسمت بالای ران او خراش برداشته بوده است. یا مثل رویداد اخیر که خبر آن در حاشیه سفر آخوند لاریجانی به کهکیلویه و بویر احمد در 22 آبان گزارش شده، که حکایت از آن دارد که در جمع مسئولان نظام آخوندی که برای استقبال از آخوند لاریجانی در «محل استراحت»ی که در فرودگاه یاسوج در نظرگرفته شده بود گرد آمده بودند، در بگو مگویی که بین قوام نوذري استاندار و حسيني نماينده گچساران در می گیرد، نماینده گچساران که عصبانی شده بوده است بشقابی را به سوی استاندار پرتاب می کند؛این رژیمی است که در آن مسلمان موّظف است که اگر تشخیص داد کسی به اسلام یا رسول الله اهانت و «سب رسول الله» کرده است او را بکشد، بدون ارجاع مساله به دادرسی و بدون دادن امکان رد اتهام یا دفاع از خود به متهم. این جنایت را قبل از سال 60 یکبار لاجوردی مرتکب شد و به خاطر تضاد و شکافهای موجود بین کارگزاران خمینی ، مساله در دریکی دو روز نامه منعکس شد. در این رژیم تنها این که« مؤمنان»، تشخیص بدهند کسی به اسلام و قرآن اهانت کرده است برای صدور حکم مهدور الدم بودن او از سوی آخوندی که عنوان مجتهد و آیت اللهی به دمش بسته است(مثل مصباح یزدی)، کافی است و مؤمنان می توانند او را به قتل برسانند. چند سال پیش جنایت هولناک محافل خودسر در کرمان بر همین اساس به وقوع پیوست. این رژیم رژیمی است که بنیانگذار آن زمانی که تنها شش ماه از ورودش به ایران می گذشت، تاسف خورد از این که چرا از اول چوبه های دار در میدان بزرگ برای درو کردن رهبران تشکلهای سیاسی دگر اندیش و دست اندرکاران مطبوعات مستقل برپا نکرده ابراز کرد و تهدید و تاکید کرد که اگر لازم باشد مثل امیرالمؤمنین که در یک روز 700 نفر از یهود بنی قریظه را گردن زد، با منتقدان و مخالفان خود همان خواهد کرد و اسم آن را هم اجرای احکام اسلام و عمل به اسلام گذاشت. وقتی خشونت از سوی بالاترین مراجع دینی و سیاسی کشور به عنوان اجرای احکام اسلام و برای اسلام مشروع شناخته شده باشد و «رفتاری اسلامی و مؤمنانه» باشد، دیگر از یک آدم متعصب و ناآگاه سر زدن چنین خشونتهایی پدیده یی است که محرکهای بیرونی قوی در بروز آن دخیل هستند و به شکل روبه افزایش در جامعه دیده خواهد شد.
آنچه که در این گزارش البته نبود چگونگی آشنایی پدر قربانی با آن مرد افغان و توضیج در مورد خود این قاتل خونسرد بود که بدون این هیچ گونه رابطه قبلی ناشی از خشم و کینه با دختر مظلوم ، فقط در برابر دریافت پول او را به قتل رسانده بود. شاید پدر بیرحم به آن مرد گفته بوده باشد که به خاطر رفتار و یا تمایلات خلاف اسلام دخترش قصد از میان برداشتن او را دارد و آن افغانی هم که بی تردید نه از «کفار کمونیست» افغان بلکه ، از مسلمانان و احتمالا «نیروهای جهادی و مجاهدین» سابق بوده که در راه خدمت به اسلام و کمک به آن پدر مؤمن، و هم گرفتن اجر و اجرتی برای این کار خدا و شرع پسندانه، این عمل وحشتناک غیر انسانی را مرتکب شده است.
منابع و توضیحات:
http://www.radiofarda.com/content/f1_women_violence/423094.html
* آمار جنایت در هند به خاطر
جهیزیه از رادیو فراد نقل شده است. لینک مربوط به آن است
23 آبان 1389 – 14 نوامبر 2010
--------------------
دستگیری پدری که برای کشتن دخترش آدم اجیر کرده بود
http://aftabnews.ir/vdcd5s0fxyt0fx6.2a2y.html
جهیزیه از رادیو فراد نقل شده است. لینک مربوط به آن است
23 آبان 1389 – 14 نوامبر 2010
--------------------
دستگیری پدری که برای کشتن دخترش آدم اجیر کرده بود
http://aftabnews.ir/vdcd5s0fxyt0fx6.2a2y.html
پنجشنبه ۲۰ آبان ۱۳۸۹ ساعت ۰۹:۳۲
پدری که به بهانه اختلاف سلیقه، افغانی را اجیر کرد تا دخترش را با ضربات متعدد چاقو به قتل برساند، با گذشت 5 سال داستان جنایتش را بازگو کرد و پس از کشف جسد در بیابانهای اطراف تهران با همدستش راهی زندان شد.
آفتاب: پدری که به بهانه اختلاف سلیقه، افغانی را اجیر کرد تا دخترش را با ضربات متعدد چاقو به قتل برساند، با گذشت 5 سال داستان جنایتش را بازگو کرد و پس از کشف جسد در بیابانهای اطراف تهران با همدستش راهی زندان شد.
14شهریور ماه سال 84 مرد و زن میانسالی با حضور در فرماندهی انتظامی شهریار، ماموران را در جریان مفقود شدن دختر 18 سالهشان به نام «فرشته» قرار دادند. آنان به ماموران گفتند که دخترشان پس از آن که از منزل خارج شده، هرگز به منزل بازنگشته است.
با تشکیل پرونده مقدماتی، پرونده برای رسیدگی تخصصی در اختیار کارآگاهان پلیس آگاهی استان تهران قرارگرفت.
تحقیقات کارآگاهان برای روشن شدن زوایای پنهان این مفقودی ادامه داشت تا اینکه در بررسی از اعضای خانواده و دوستان این دختر نوجوان دریافتند که این دختر 18 ساله هیچ مشکلی با دوستان و خانواده خود نداشته و بنا به دلایل نامعلومی از منزل خارج شده و دیگر بازنگشته است.
با وجود ادامه بررسیها به دلیل نبود سرنخ ازاین دختر، پرونده مفقودی «فرشته» راه به جایی نبرده و مسکوت ماند.
در شهریور ماه سال جاری کارآگاهان پلیس آگاهی در پیگیری پروندههای معوقه بار دیگر بررسی پرونده مفقودی «فرشته» در دستور کار قرار دادند. آنان با احضار مجدد والدین «فرشته»، با سخنان ضد و نقیض پدر این دختر نوجوان مواجه شده و احتمال جنایت خانوادگی در ذهن ماموران نیروی انتظامی قوت گرفت
کارآگاهان پلیس آگاهی با مراجعه به منزل این دختر نوجوان دریافتند که پدرش پس از این که از فرماندهی انتظامی خارج شده دیگر به خانه باز نگشته و متواری شده است.
با متواری شدن پدر این دختر شبهه که پدر این خانواده از سرنوشت دختر نوجوانش با خبر است، مورد بررسی قرار گرفت.سرانجام ماموران پلیس آگاهی در اولین روز از آبان ماه سال جاری محل اختفای پدر این خانواده به نام «علی اصغر» را در اقداماتی اطلاعاتی و فنی در رباط کریم شناسایی و وی را دستگیر و به پلیس آگاهی منتقل کردند.
این متهم در تحقیقات اولیه منکر هرگونه ارتباط با ماجرای مفقود شدن دختر نوجوان خود شد و به کارآگاهان، گفت که از پنج سال پیش که دختر 18 سالهاش مفقود شده، هیچ اطلاعی از وی ندارد.
سرانجام پدر این دختر نوجوان در دام تناقضگوییهای خود گرفتار شد و پرده از راز قتل فرزندش برداشت.
وی در اعترافات خود با تاکید بر اینکه با دختر نوجوانش اختلاف سلیقه داشته، توضیح داد که بارها به دلیل اختلاف سلایق با «فرشته» مشاجره کرده است.
بنا بر اظهارات این متهم، «علیاصغر» به دلیل اختلاف سلیقه از دختر نوجوانش دلگیر و عصبانی بوده و به همین دلیل این پدر سنگدل، مرد افغانی 33 سالهای به نام «عیسی» برای به قتل رساندن «فرشته» اجیر میکند عیسی در قبال گرفتن مبلغ اندکی پول قبول میکند که این دختر 18 ساله را به قتل برساند.
این پدر سنگدل، در ادامه اعترافات خود به کارآگاهان گفت که طبق قرار قبلی با «عیسی» شبانه «فرشته» را به یکی از بیابانهای امینآباد برده و دختر 18 سالهاش را به دست قاتل میسپارد.
با اعترافات صریح این پدر سنگدل، کارآگاهان پلیس آگاهی به سراغ «عیسی» رفته و وی را در منزلش دستگیر میکنند
عیسی در اعترافات خود پول را انگیزه به قتل رساندن این دختر نوجوان عنوان کرد و گفت: طبق قرار قبلی پس از این که «علی اصغر»، «فرشته» را به محل مورد نظر کشاند، این دختر نوجوان را تحویل من داد و خود از محل دور شد. .
وی در ادامه اعترافات خود عنوان کرد که در حالی که این پدر سنگدل، چند متر آن طرفتر در حال قدم زدن بود، من بدون در نظر گرفتن فریادها و التماسهای «فرشته» ضرباتی را به ران، قلب این دختر نوجوان وارد کردم .
بنا بر اظهارات «عیسی» وی پس از اینکه «فرشته» را با ضربات متعدد چاقو از پای در آورد جسد او را در همان حوالی دفن میکند
با توجه به اظهارات صریح «عیسی» کارآگاهان در بررسی صحنه جرم توانستند پس از پنج سال از اعلام مفقودی دختری 18 ساله به نام «فرشته» جسد وی را از میان خاکهای بیابان، امینآباد بیرون کشند.
دو متهم این پرونده پس از بازسازی صحنه جرم به همراه پرونده متشکله تحویل مقام قضایی شدند.