ایرج شکری
سه پیام پایانی و جمعبندی رویداد انتخابات و مفهوم الله اکبر دیروز و امروز
ابطال انتخابات دیگر باطل شد! باید شعار رفراندم را به میان مردم برد
پیامدهای نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری دوره دهم، بی شک آثار ویرانگر برای نظام ولایت فقیه وآثار آینده ساز برای مبارزات مردم تحت سرکوب نظام پلید آخوندی در بر داشت. تاثیراتی که به نظر نگارنده این سطور، غیر قابل بازگشت و ترمیم است. این تاثیرات بر رژیم ضد ایرانی و مردم ستیز ولایت فقیه را می توان اینطور خلاصه کرد:
1- شکسته شدن «قداست» ولی فقیه
ولی فقیه بنا بر قانون اساسی دست پخت مجلس خبرگان قانون اساسی در سال 58 و در بازنگری قانون اساسی کمی قبل از مرگ خمینی در سال 68، به عنوان جانشین امام زمان بر نقش و جایگاهش تاکید شده است. در اصل 5 قانون اساسی(اصلاح شده) که به این موضوع اختصاص دارد آماده است:« در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار می گردد». بنابراین، رهبر جانشین معصوم که نظرش بالاتر از هر قانون و حقی است و «فصل الخطاب» است، به رغم خط و نشان کشیدن هایش در نماز جمعه 29 خرداد و اعلام آمادگی برای مردن در راه اسلام با مخاطب دادن «آقا امام زمان، صاحب انقلاب و کشور»، در روز شنبه 30 خرداد تودهنی بسیار سنگینی هم از یاران دیروز«امام» و مقامات بلند پایه سابق نظام- کروبی و میرحسین موسوی و به طور ضمنی خاتمی خورد(چون او مخالفتی با ایستان در برابر ولی فقیه نکرد و پیامی و نصیحتی در اطاعت از رهبر منتشر نکرد)- و هم از مردم، همان«امتی» که در حد «صغار» در تئوری ولایت فقیه خمینی به شمار آمده اند و هم چنان در نظام ضد ایرانی و مردم کش ولایت فقیه، امت شمرده می شوند. در مقابل، سگان پاسدار ولایت خون گروهی از جوانان را در سی خرداد 88 به زمین ریختند تا آن ددِ عمامه سیاه جانشین معصوم، پوزه اش را در آن فرو برد، تا کمی از خشم جنون آمیزش نسبت به مردم شورشی، که در فضای خفقان، به امید اندکی هوای تازه و دریافت اندکی از حقوق پایمال شده شان به حمایت کاندیدایی برخاسته بودند که ولی فقیه نظر موافق به او نداشت، فرو بنشیند. اکنون با تایید نهایی صحت انتخابات توسط شورای نگهبان، اگر چه انتخابات باطل نشد، اما آنچه روی داد ضربه به مراتب سنگین تری از عقب نشینی کردن ولی فقیه و پذیرفتن ابطال انتخابات بود. چرا که اگر خامنه ای با توجه به اعتراض هر سه رقیب احمدی نژاد به نتیجه انتخابات - که در این میان اعتراض موسوی و کروبی به نتیجه اعلام شده، همراه با اعلام نپذیرفتن آن بود-، به عنوان «مقام معظم رهبری» به تصمیم فردی یا با مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، ابطال انتخابات را اعلام می کرد، همین اندازه که امروز پیام کروبی و موسوی خاتمی، ادعانامه یی علیه عملکرد او و ارگانهای برگزیده و متصل اوست، همینها خطابه هایی در ستایش نقش رهبر به عنوان عمود خیمه نظام صادر می کردند. اما از این پس واقعا دیگر ستایش از او یا با احترامات فائقه از او یاد کردن کاری بشدت مهوع خواهد بود که هرکدام از این سه عنصر رژیم ولایت فقیه به آن مبادرت کند، اشمئزاز و انزجار شدیدی علیه خود ببار خواهند آورد.
2- به پایان رسیدن دوران هم خدا، هم خرما
به پایان رسیدن دوران هم از آخور طویله اوژیاس که نظام جمهوری اسلامی نام دارد، و بر اساس احکام اسلام ناب محمدی و مدیریت روحانیت شیعه اداره می شود، خوردن و هم از کیسه مردم، با همسو نشان دادن خود در تحقق خواست آنان. دیگر نمی شود هم بر حفظ «ساختار نظام مقدس» جمهوری اسلامی پافشرد و حفظ اسلامیت نظام با جبّاری در رأس آن در مقام ولی امر مسلمین را اصل لایتغییر دانست، و هم مدعی شد که در همین نظام «میزان رآی مردم است» و مردم را با تظاهر به اعتقاد داشتن به «مردمسالاری» و تلاش برای تحقق آن پای صندوقهای رای کشاند و از این نمایش هم پُز برخورداری نظام از حمایت مردم را داد. از زمان برگزاری نمایش انتخابات سال 76 که کاندیدایی با حرفهای تازه در لزوم توجه به حقوق مورد تایید قرار گرفته ولی اجرا نشده مردم در قانون اساسی نظام ولایت فقیه به صحنه آمد، بخشی از مردم بدون توهمی در مورد ماهیت کاندیدا، برخی هم شاید با توهم و امیدی برای اندکی تغییر وضع، به پای صندوقهای رای رفتند، تا به کاندیدایی که تعارفاتی در مورد حقوق مردم کرده بود، پشتوانه یی در برابر جناح رقیب بدهند و در این میان خودشان در صورت روی کار آمدن کاندیدای مورد حمایتشان، ضربه گیری در برابر جناح هار رژیم داشته باشند. برنده انتخابات شدن محمد خاتمی در دفعه دوم کاندیدا شدنش، که باز هم با نتیجه کوبنده یی بر 9 رقیب ریز ودرشتی که جناح هار موسوم به اصول لگرا در برابر او به صف کرده بود به امید این که لااقل انتخابات را به دور دوم بکشد(آنچه که آخوند فلاحیان جنایت کار که یکی از کاندیدها بود آرزو می کرد)، چیزی جز نشان دهنده همین واقعیت نبود.یعنی بکار گرفتن روش بی درد سر رأی دادن، برای تقویت جناح مغلوب در برابر جناح هار و استفاده از آن به عنوان ضربه گیر و اندکی مهار شدن جناح هار. در آن زمان، در برآوردهای قبل از انتخابات که از سوی جناح رقیب بیشنر روی آن تبلیع می شد و خیلی هم غیر محتمل به نظر نمی رسید، خاتمی با کاهش آراء زیاد نسبت به دفعه اول رئیس جمهور شدنش نشان داده می شد. اما خاتمی با 77 درصد آراء برنده نمایش انتخابات شد و 9 رقیب او از جناح هار که توکلی و شمخانی هم در بین آنها بودند کمتر از 25 درصد آراء را به دست آوردند.
اما در این تجربه بزرگ تظاهرات خودجوش و آرام مردم که بدون سازماندهی و در نهایت آرامش و نظم برگزار شد و توسط اراذل «لباس شخصی» پاسدار نظام ولایت به آشوب و به خون کشیده شد، لااقل متناسب با تعداد شرکت کنندگان در این راهپیمائیها و تظاهرات و تاثیرات انعکاس آن در داخل چه از طریق دیدن گزارشهای خبری تلویزیونهای فارسی زبان خارج کشور و چه از طریق تاثیر ارتباطات فردی و شفاهی و دهان به دهان بر مردم ایران، دیگر کاملا منطقی است که بخش وسیعی از مردم به یقین قاطع رسیده باشند که در چاچوب نظام جمهوری اسلامی که هیچ قاعده و قانونی محترم نیست و پرسابقه ترین خدمتگزاران این رژیم هم حقوقشان توسط ولی فقیه حتی با سناریو مفتضحانه زیر پا گذاشته می شود، امید بستن به «تغییر» خام خیالی و ساده لوحی است. جملاتی از آخرین پیام کروبی و خاتمی معیار بسیار خوبی برای ارزیابی فضای سیاسی و روانشناختی اجتماعی حاکم برجامعه، بعد از تایید نهایی نتیجه این «انتخابات » است. کروبی گفته است:« در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرّات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم». خاتمی هم در سخنانی در جمع خانواده های گروهی از بازداشت شدگان گفته است:« بخش قابل توجهی از مردم به دعوت ما به صحنه آمدند، اما با این نتیجه و این برخوردها مطمئن باشید دیگر نه ما می توانیم با اطمینان کسی را به حضور در صحنه دعوت کنیم و نه دیگر کسی حرف ما را خواهد پذیرفت». این یعنی پایان کارآیی وعده های سرخرمن برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای. یعنی پایان دوران هم حفظ قانون اساسی نظام ولایت فقیه را خواستن و در چارجوب عمل کردن و هم اعتماد مردم را، هم خدا را خواستن و هم خرما را، هم از آخور طویله اوژیاس که نظام جمهوری اسلامی نام دارد، خوردن ، هم از کیسه مردم. آن دوران به سر رسید.
3- میرحسین موسوی اکنون نقش باز دارنده پیش گرفته.
اگر چه میرحسین موسوی با امتناع از پذیرفتن نتیجه انتخابات مثبت عمل کرد و این تنها امتیاز مثبت در کارنامه سیاه اوست، اما با توجه به پیامدهای اعتراضات مردم و خیزش مردم علیه جبّاریت ولی فقیه و شورای نگهبان، موضع و تاکید او بر حفظ قانون اساسی و در چارچوب آن به مردم وعده احقاق حقوقشان را دادن، نقش باز دارنده یی است که او پیش گرفته است. ایستادگی موسوی در برابر تقلب بزرگ انتخاباتی به نفع احمدی نژاد،تقلبی برنامه ریزی شده با اذن و تایید ولی فقیه،عاملی برای تهیج و بسیج مردمی بود که از سرکوب و تحقیر این رژیم منحوس به تنگ آمده اند و می خواستند فریادی بزنند و اعتراضی به پایمال شدن حقوق خود بکنند، اما این اعتراض که تجلّی شکوهمندی بود از رفتار سیاسی دموکراتیک و ظرفیت این مردم تحت ستم و سرکوب برای حضور شایسته و متمدنانه در عرصه فعالیت سیاسی، با به خاک و خون کشیده شدن راه پیمایی و تظاهرات آرام آنان، که شهادت مظلومانه ندا آقا سلطان، در چشم جهانیان به سند زندهً بیداد و ددمنشی رژیم ولایت فقیه علیه مردم تبدیل شد، اوضاع را به مسیری رانده است که دیگر ابطال انتخابات نمی تواند بستر مناسبی برای حرکت مردم و خواست مناسبی برای برانگیختن و به صحنه آوردن گسترده آنان باشد. اکنون خواست حداقلی برای کشاند مردم به صحنه مبارزه شعار برگزاری رفراندوم برای تایید ولایت فقیه یا مخالفت با آن و برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان باید باشد. این خواست در جمله « رفراندم دوباره» در همین تظاهرات اعتراضی توسط مردم مطرح شده بود که در عکسی هم دیده می شود. رفراندومی که طبعا باید تحت نظارت بین المللی برگزار شود. این راهی مسالمت آمیز و بسیار کم هزینه برای گذار از این رژیم ضد ایرانی و سرکوبگر به نظامی دموکراتیک، هم برای مردم و کشور است و هم برای دست اندرکاران این رژیم منحوس. چون اگر اوضاع با انقلابی دیگر عوض شود، آن وقت عواقب وخیمی برای دست اندرکاران این رژیم به ویژه نیروهای سرکوبگرش خواهد داشت و در این میان طبعا کشته شدن شهروندان و آتش سوزیها و ویرانیهای هم ببار خواهد آمد. میر حسین موسوی هم به طور ضمنی در آخرین پیام خود(بیانیه شماره 9)، خواسته به یاد دست اندرکاران رژیم بیاورد که عدم انعطاف رژیم شاه در برابر خواستهای مردم که به ادعای او از زبان خمینی بیان می شد، منجر به ساختار شکنی توسط مردم شد و همه می دانند که چه پیامدهایی برای رژیم شاه داشت:« به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامى به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاى به حقش، كه از زبان امام راحل بيان مىشد، مجبور به ساختارشكنى گرديد. به همه نهادهاى تصميمگير در نظام توصيه مىكنم كه چون شوراى نگهبان عمل نكنند و مجارى را براى اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكنى را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلى است كه همة ما هزينه سنگين آن را مىدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم». اما او در همین پیام با برحذر داشتن مردم از «ساختار شکنی» و ادعای پوچ ظرفتتهای قانون اساسی خاک به چشم مردم می پاشد. او در این زمینه گفته است:« مبادا كسى فريب شعارهاى ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاى مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسى ما همچنان داراى ظرفيتهاى ارزشمند تحقق نايافتهاى است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحانى و دانشگاهى و انديشمندان كشور اجراى آنها به صورت مطالبهاى ملى درآيد». اما کیست که نداند بنایی که خمینی پی ریخت، با دشمن اسلام و مردم نمایاندن اندیشمندان و روشنفکران کشور واستفاده انحصاری از رادیو تلویزیون کشور و بستن راه ورود آنان به مجلس خبرگان، بر اساس « اسلام ناب محمدی» عملی شد و جناب میرحسین موسوی می تواند فقط با مرور دوباره دوسخنرانی خمینی در سوم خرداد58 و 26 تیرماه همانسال * دست از تجاهل بردارد و به مردم دروغ نگوید. با اختیاراتی که در قانون اساسی به ولی فقیه داده شده و حتی دولت و مجلس هیج امکانی برای تاثیر گذاری در اختیارات ولی فقیه (رهبر) ندارند. رهبر همچنان که تا کنون نشان داده است، باد در دست داشتن قوه قضائیه و نیروهای نظامی و انتظامی و سایر اختیارات، هر اقدام ضد مردمی را بدون هیچ باز خواستی انجام می دهد.از جمله مساله بسیار مهم، اداره رایوتلویزیون کشور است که رئیس آن را رهبر انتخاب می کند و سی سال اعتراض مردم نتوانسته تغییری در عملکرد آن بدهد. یک نگاه به اختیارات رهبر در ماده 110 قانون اساسی رژیم، نشان دهنده این است که نه دولت و نه مجلس واقعا در مسائل مهم در برابر اراده رهبر هیج اهرم قانونی برای ایستادگی و مخالفت ندارتد، قسمتی از اختیارات رهبر اینها هستند: تعیین سیاستهای کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ اعضای ثابت و متغییر این مجمع را هم رهبر انتخاب می کند. انتخاب رئیس قوه قضائیه. انتخاب فقهای شورای نگهبان. (شش حقوق دان شورای نگهبان با معرفی قوه قضائیه توسط مجلس انتخاب می شود). این فقهای شورای نگهبان می توانند مصوبات مجلس را وتو کنند و اختلاف بین مجلس و شورای نگبهان هم با تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام به نتیجه قطعی و لازم الاجرا می رسد. همان مجمعی که اعضایش را رهبر انتخاب می کند. انتخاب رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده سپاه پاسداران و فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی . اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها. تعیین سیاستهای کلی نظام نظارت بر حسن اجرای آنها (از جمله برقرای رابطه یا عدم رابطه با آمریکا). اعلام همه پرسی و... ملاحظه می شود که مثلا اگر رهبر نخواهد، هیچ همه پرسی در کشور صورت نخواهد گرفت این که موسوی در همین پیام داشتن کانالهای مستقل تلویزیونی در داخل و خارج کشور را جزو مطالباتی آورده که دنبال خواهد شد، ناشی از همین دست خالی بودن در برابر اختیارات رهبر است. دو سه سال پیش هم خبرهایی شنیده می شد که گویا حاج آقا کروبی خیال به راه انداختن تلویزیونی مستقل دارد که قرار بود در دوبی مستقر شود. با توجه به موارد یاد شده از اختیارات رهبر و عملکرد رژیم تا کنون، به روشنی می توان دید هرگونه ادعای تحقق حقوق مردم، بدون ساختار شکنی وعده بی پشتوانه یی بیش نیست. ولی اگر میرحسین و دیگران این جرأت را به خود دادند و خواهان برگزاری رفراندم برای خروج از نظام ولایت فقیه و استقرار یک نظام عرفی و لائیک بشوند در آن صورت من معتقدم باید از این خواست حمایت کرد. اما هیچ توهمی در این زمینه ندارم و برعکس معتقدم که همه جناحها و باندهای رژیم، حفظ ماهیت اسلامی و صفت اسلامی رژیم را به مصالح مردم ایران ترجیج خواهند داد. خود میرحسین با تعصب تاکید کرده « بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدى كه تحجر را بر نمىتابد و تا قيام قيامت براى معضلات جديد بشريت پاسخهاى بكر و نو دارد». از این اسلام ناب محمدی از اغاز ظهور امام خمینی در ایران تا کنون مردم ایران جز دروغ و فریب و سرکوبگری چیزی ندیده اند. «اسلام ناب محمدی» برای ایرانیان یاد آور جلادانی چون خلخالی و سید اسدالله لاجوری و محمدی گیلانی، تعطیلی گسترده روزنامه های مستقل؛ با یورش به احزاب و سازمانهای سیاسی و با اعدامهای گروهی بدون محاکمه دستگیر شدگان، با جنگ ویرانگر 8 ساله برای صدور انقلاب، همراه است. خود این جناب مهندس زمانی که نخست وزیربود، در سرکوبی منتقدان برای خودش محدودیتی نمی شناخت و از جمله در واکنش به انتقادات «جمعیت دفاع از آزادی و حاكمیت ملت ایران» که متشکل از جبهه ملی و نهضت ازادی و عناصری از ملی مذهبیها بود، آنها را متهم به خط گرفتن از آمریکا برای اجرای برنامه یی نظیر نیکاراگوئه (که منجر به روی کار آمدن ویولتا چامورا و کنار رفتن دولت ساندینیستها شد) کرد، و این گروه مورد آزار و سرکوبی قرار گرفتند و جمعیت تعطیل شد. یک بار هم بعد از یک بمباران هوایی شبانه توسط عراق (در تبریز یا ارومیه) که سبب کشته شدن تعداد زیادی از مردم شد، او منافقین (مجاهدین) را متهم کرد که شبانه با چراغ قوه به هواپیماهای عراقی برای بمباران محل علامت داده اند! اینها تصاویر و خاطره های مانده در اذهان میلیونها ایرانی از دوران برقراری و اجرای اسلام ناب محمدی تحت زعامت خمینی روح خدا! ذریه رسول الله در ایران است.
4- دفن نفوذ مرجعیت و بی اعتباری آن
اگر چه مرجعیت شیعه در تمام این سالها در برابر بیداد گریهای نظام اسلامی بر مردم نه تنها در اکثر موارد سکوت کرده بلکه در مواردی هم به صراحت به تایید آن پرداخته است، اما سکوت اخیر در مورد کشتارهای خیابانی و حمایت از خامنه ای، دیگر هیچ اعتبار و آبرویی برای آنها باقی نگذاشته است. از روحانیت مرتجع شیعه البته غیر از این هم نباید انتظاری داشت. تازه آنجا هم که اعتراضی می کنند باز، اعتراضشان با حفظ مصلحت «اسلام» است. پیام اخیر آیت الله طاهری نمونه گویایی در این زمنیه است. این آخوند مرتجع در پیامش در حمایت از موسوی این گونه یاد کرده است« سیّد شریف و مظلومی چون میرحیسن موسوی که در سخت ترین دوران های این کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه های محارب و تثبیت انقلاب با موفقیت تمام طی نمود و تا آخرین لحظات عمر امام، عزیز و محبوب این رادمرد بزرگ بود». گروههای محارب و خدمت موسوی در تثبت انقلاب! یعنی همان دوران اعدامهای دگر اندیشان در گروههای دهها و گاه دویست سیصد نفری و متلاشی کردند آنان. این آن چیزی است که آخوند طاهری مورد ستایش قرار داده است. همچنین سوابق برخی آخوندهایی که اکنون در ببن اصلاح طلبان درون حاکمیت جای گزینده اند، آلوده به سرکوبگری و جنایت است. یکی از آخوندها یوسف صانعی است که عنوان آیت الله العظمی را هم به دمش بسته است. این عالیجناب وقتی دادستان تهران بود، خودش همراه فوجی از پاسداران و کمیته چی ها برای سرکوبی کارگران شرگت کانادادرای روانه شد. وزمانی هم که میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر برای جذب متخصصان خارج کشور دانه می پاشید و تعارفاتی می کرد، او در نماز جمعه اخطار کرد که «ایران، ایران فکل کرواتیها و میهمانی دادنها نیست، ایران ایران تشیع جنازه ها و عزا داریهاست». یکی دیگر از آیت الله های «اصلاح طلب» حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در زمان آغاز کشتارهای دهه 60 است. وی در آن زمان که مجاهدین خلق بعد از سرکوبی تظاهرت سی خرداد راه پیمایی و تظاهرات پراکنده یی برگزار می کردند ، در یک مصاحبه تلویزیونی در مورد نحوه برخورد با آنان گفت، اینها محاکمه لازم ندارند اگر چهارتا پاسدار شهادت بدهد که این فرد در راهیپیمایی بوده همانجا در روی پیاده روی می توانند اورا اعدام کنند. با این حکم و دستور بود که موارد متعددی افراد بیگناه که برای کاری عادی و یا خریدی در خیابان و در مسیر تظاهرات بودند، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند و فریاد و التماس آنان که در تظاهرات نبوده اند و برای خرید کفش در آن محل بوده اند، به جایی نرسیده بود. اکنون جناب ایشان در جبهه مشارکت ایران اسلامی فعال است و رئیس خانه احزاب است. از طرف دیگر می بینم که نه نامه نوشتن میرحسین موسوی به مراجع قم سبب خروشی از آنان علیه تقلب انتخاباتی شد و نه حرام اعلام کردن کشتن و سرکوبی مردم توسط آقای منتظری تغییری در رفتار دستگاه سرکوب و قوه قضائیه در پی داست. در عمل خمنیی با ولایت فقیه و اسلامی که به ایران آورد، و با عملکرد به شدت ارتجاعی و ضد مردمی اش و تایید خمینی از سوی «مراجع»،هیچ حرمتی و نفوذ کلامی برا ی مرجعیت باقی نمانده است
مفهوم یکسان الله اکبرهای دیروز و الله و اکبرهای امروز
بنا برگزارشهای مختلف، مردم از زمان راهپیمایی ها و تظاهرات علیه تقلب انتخاباتی، شبها در بیشتر نقاط تهران بالای بامها رفته و مثل روزهای انقلاب سال 57 شعار الله و اکبر سر می دهند. اکنون این شعار گاه همراه با شعار مرگ برگ دیکتاتور هم هست. در روزهای انقلاب در سال 57 در تظاهرات پراکنده خیابانی شعار عمومی مردم مرگ بر شاه بود و مرگ بر آمریکا. آخوندهای مردم ستیز فرصت طلب که تنها با بکار گرفتن سرکوبی گسترده و کشتار دگراندیشان تا کنون برقدرت مانده اند، بسیار از این مساله سوء استفاده کرده و مدعی شده اند که مردم با شعار الله و اکبر در برابر «طاغوت» ایستادند و ... خلاصه به این امر به عنوان سند غیر قابل انکاری برای اسلام خواهی مردم استناد کرده اند. اما واقعیت این است که دیروز هم مثل امروز آن الله و اکبر گفتنهای شبانه، روشی بود برای اعلام حضور یکپارچه در برابر رژیم دیکتاتوری تا دندان مسلح که در خیابانها به روی مردم آتش می گشود. مردم عموما آمادگی مبارزه مسلحانه ندارند و حتی ممکن است در مواردی بدون ترس از مرگ و زیرشلیک گلوله در تظاهرات حاظر شوند؛ مثل موردی که من در مقاومت هوادران سازمان چریکهای فدایی خلق در ماجرای انقلاب فرهنگی در ایستادگی برای حفظ دفتر دانشجویان پیشگام دیدم. اما شلیک برای کشتن حتی در شرایط قیام کاری است که از همه مردم شرکت کننده در قیام ساخته نیست. از طرفی مردم اظهار مخالفت و اعتراض به روشهای بی خطر یا کم خطر را به ابتکار خود پیدا می کنند. در انقلاب سال 57 بکار گرفتن شعار الله اکبر صرفا ابتکاری بود برای بیان مخالفت با دیکتاتوری شاه از یکسو و همبستگی گسترده در این ابراز مخالفت از سوی دیگر. اگر الله و اکبرهای این روزها نشانه اسلام خواهی باشد، الله و اکبرهای آن روزها هم بوده ولی اگر صرفا نشانه مخالفت و اعتراض به دیکتاتوری و به برای نشان دادن همصدایی و همبستگی در این مخالفت باشد که به گمان نگارنده چنین است، آن رزها هم جز این معنایی نداشت. این را خود مردم بهتر می دانند.
اسلامیت نظام آفت حقوق مردم و ضروت رفراندم
در 19 بهمن سال گذشته، محمد رضا باهنر از عناصر جناح هار موسوم به اصولگرا، ضمن سخنانی در قم به مناسبت سی امین سالگرد استقرار رژیم گفت « قضيه دوم خرداد به تعبيري يك زلزله پنج ريشتري بود كه ضمن پيشگيري از وقوع يك زلزله هشت ريشتري به نيروهاي ارزشي و اصولگرا تلنگر زد». به نظر نگارنده این مناسب ترین تشبیهی است که می شود در مورد نقش اصلاح طلبان درون حاکمیت کرد. با این یاد آوری که به دلیل تحمل سی سال فشار و تحقیر و اختناق و مشاهده کشتار ارزنده ترین فرزندان ایران زمین، هیچ چیز این رژیم را از زلزله مرگباری که آتشفان خشم خلق همراه آن خواهد بود، نجات نخواهد داد. زلزله این چند روز گذشته بی گمان شدیدتر از ماجرای دوم خرداد بود که در آن خونی هم به زمین ریخته نشده بود. اکنون بحران بسیار شدیدی در بالای حاکمیت و و خشم نارضایی بسیار گسترده در جامعه حکم فرماست. بحران چنان است که سایت آفتاب نیوز وابسته به مجمع تشخیص مصلحت تا روز 11 تیر اخبارش در 23 خرداد متوقف شده و در نوار متحرک بالای صفجه اول آن خبر مربوط به فیلتر شدن آن اعلام می شد در روز12 تیر (موقع نگارش این سطور) دیگر به کلی غیر قابل دسترس شده و باز نمی شد.. این که بعد از صدور این سه پیام که در واقع ادعا نامه ای بود علیه ولی فقیه و نهادها و دستگاههای متصل به وی مثل قوه قضائیه و صدا وسیما و دستگاه امنیتی، جناح شکست خورده و دو چهره انتخاباتی آن که شعار ایستادگی وادامه اعتراض می دهند، و در عین حال نمی خواهند «ساختار شکن باشند»، گام بعدی را چگونه خواهند برداشت چندان روشن نیست. تنها میرحسین موسوی در بیانیه شماره 9 اشاره دارد که «گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد...». این هم طرحی است پا در هوا بدون هیچ پشتوانه یی. مثلا اگر در همان آغاز کار، به این جمعیت اجازه فعالیت ندهند این نخبگان به چه روشی متوسل خواهند شد؟ می دانیم که این رژیم به کانون نویسندگان کشور اجازه فعالیت رسمی و قانونی نمی دهد .تازه به فرض هم که آن گروه صیانت، اجازه فعالیت بیاید، اصول قانون اساسی اگر قرار بود محترم شمرده شود و اجرا شود، که دیگر معطل نمی ماند و خصوصا باید قبل از همه ولی فقیه پیگیر آن می شد. بنابر این می توان این نتیجه را گرفت که میرحسین و حاج آقا کروبی، در حال رجز خوانی دست به عقب نشینی در برابر ولی فقیه زده اند تا به عقب نشینی خود شکلی« آبرومندانه» بدهند. روشن است که آنان بین جبهه مردم و جبهه «نظام اسلامی»، هیچوقت نظام را رها و به جبهه مردم نخواهند پیوست. همصدایی با مردم تنها با هدف تضمین منافع بلند مدت نظام و حفظ آن از«گرایش به ساختار شکنی» از سوی مردم صورت می گیرد و این بازی برای مردم در همین تجربه باید کاملا رو شده باشد. اما جناح موسوم به اصلاح طلب با اصرار به حفظ ساختار و پرهیز دادن مردم از گرایش به ساختار شکنی آب در هاون می کوبد و فقط خیزش مردم را برای مدتی می توانند به سوی فرسایش و خاموشی ببرند. خیزشی که طبعا در زمانی دیگر و با امواج بسیار بلندتری برخواهد خواست و هرچه سر راهش باشد خواهد رُفت. اگر این اتفاق تا کنون به تاخیر افتاده به خاطر عدم امکان سازمانیابی مردم زیر سرکوب شدید بوده است که کم کم راه آن را خواهند یافت و بی گمان تجربه تظاهرات اخیر درسهای گرانبهایی برای آنان در خود داشته است. راه کم هزینه برای خروج کشور ازاین نظام مذهبی ارتجاعی ضد ایرانی، که به صرف و صلاح خود این به اصطلاح اصلاح طلبان طرفدار مردمسالاری هست، این است که خواست و مصلحت مردم و کشور را فدای دگمها و ایدئولوژی مهمل خود نکنند. رفراندم برای تغییر نظام کم هزینه ترین و سالم ترین راه تغییر وضع کنونی است. اگر آنان خود این شعار را بر گزینند، جنب و جوشی شاداب تر و گسترده تر از حرکت اعتراض به تقلب انتخاباتی و در خواست ابطال آن در جامعه پدیدار خواهد شد که بی تردید از حمایت بخش بزرگی از ایوزیسیون و حمایت گسترده بین اامللی برخوردار خواهد بود. اگر هم همگی به اتهام ساختار شکنی و ضدیت با ولایت فقیه دستگیر بشوند، باز هم موج عظیمی از حمایت مردم و ایوزیسیون مجامع بین المللی را با خود خواهند داشت و اگر هم چند سالی در زندان بگذرانند بهای ناچیزی خواهد بود برای رهایی مردم از نظام جباری که خودنیز در تحکیم آن با پایمال کردن حقوق مردم نقش داشته اند. اینان هم چنان که در ایستادگی در برابر ولی فقیه زیان نکردند و حمایت عظیم ایرانیان را در داخل و خارج کشور با خود داشتند، اگر شعار رفراندم، را برگزینند به لحاظ تاریخی در سرنوشت کشور و مردم گامی بزرگ و سازنده برداشته اند و برای خود نیز در پیشگاه تاریخ آبرو خریده اند.
منابع :http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=8163 - *http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=4269
بیانیه موسویhttp://www.autnews.us/node/289
پیام کروبیhttp://www.autnews.us/node/280
پیام خاتمیhttp://www.autnews.us/node/303
پ- 12 تیر 138 – 3 ژئیه 2009http://iradj-shokri.blogspot.com/
سه پیام پایانی و جمعبندی رویداد انتخابات و مفهوم الله اکبر دیروز و امروز
ابطال انتخابات دیگر باطل شد! باید شعار رفراندم را به میان مردم برد
پیامدهای نمایش انتخاباتی ریاست جمهوری دوره دهم، بی شک آثار ویرانگر برای نظام ولایت فقیه وآثار آینده ساز برای مبارزات مردم تحت سرکوب نظام پلید آخوندی در بر داشت. تاثیراتی که به نظر نگارنده این سطور، غیر قابل بازگشت و ترمیم است. این تاثیرات بر رژیم ضد ایرانی و مردم ستیز ولایت فقیه را می توان اینطور خلاصه کرد:
1- شکسته شدن «قداست» ولی فقیه
ولی فقیه بنا بر قانون اساسی دست پخت مجلس خبرگان قانون اساسی در سال 58 و در بازنگری قانون اساسی کمی قبل از مرگ خمینی در سال 68، به عنوان جانشین امام زمان بر نقش و جایگاهش تاکید شده است. در اصل 5 قانون اساسی(اصلاح شده) که به این موضوع اختصاص دارد آماده است:« در زمان غیبت حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه) در جمهوری اسلامی ایران ولایت امر و امامت امت بر عهده فقیه عادل و باتقوا، آگاه به زمان، شجاع، مدیر و مدبّر است که طبق اصل یکصد و هفتم عهده دار می گردد». بنابراین، رهبر جانشین معصوم که نظرش بالاتر از هر قانون و حقی است و «فصل الخطاب» است، به رغم خط و نشان کشیدن هایش در نماز جمعه 29 خرداد و اعلام آمادگی برای مردن در راه اسلام با مخاطب دادن «آقا امام زمان، صاحب انقلاب و کشور»، در روز شنبه 30 خرداد تودهنی بسیار سنگینی هم از یاران دیروز«امام» و مقامات بلند پایه سابق نظام- کروبی و میرحسین موسوی و به طور ضمنی خاتمی خورد(چون او مخالفتی با ایستان در برابر ولی فقیه نکرد و پیامی و نصیحتی در اطاعت از رهبر منتشر نکرد)- و هم از مردم، همان«امتی» که در حد «صغار» در تئوری ولایت فقیه خمینی به شمار آمده اند و هم چنان در نظام ضد ایرانی و مردم کش ولایت فقیه، امت شمرده می شوند. در مقابل، سگان پاسدار ولایت خون گروهی از جوانان را در سی خرداد 88 به زمین ریختند تا آن ددِ عمامه سیاه جانشین معصوم، پوزه اش را در آن فرو برد، تا کمی از خشم جنون آمیزش نسبت به مردم شورشی، که در فضای خفقان، به امید اندکی هوای تازه و دریافت اندکی از حقوق پایمال شده شان به حمایت کاندیدایی برخاسته بودند که ولی فقیه نظر موافق به او نداشت، فرو بنشیند. اکنون با تایید نهایی صحت انتخابات توسط شورای نگهبان، اگر چه انتخابات باطل نشد، اما آنچه روی داد ضربه به مراتب سنگین تری از عقب نشینی کردن ولی فقیه و پذیرفتن ابطال انتخابات بود. چرا که اگر خامنه ای با توجه به اعتراض هر سه رقیب احمدی نژاد به نتیجه انتخابات - که در این میان اعتراض موسوی و کروبی به نتیجه اعلام شده، همراه با اعلام نپذیرفتن آن بود-، به عنوان «مقام معظم رهبری» به تصمیم فردی یا با مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام، ابطال انتخابات را اعلام می کرد، همین اندازه که امروز پیام کروبی و موسوی خاتمی، ادعانامه یی علیه عملکرد او و ارگانهای برگزیده و متصل اوست، همینها خطابه هایی در ستایش نقش رهبر به عنوان عمود خیمه نظام صادر می کردند. اما از این پس واقعا دیگر ستایش از او یا با احترامات فائقه از او یاد کردن کاری بشدت مهوع خواهد بود که هرکدام از این سه عنصر رژیم ولایت فقیه به آن مبادرت کند، اشمئزاز و انزجار شدیدی علیه خود ببار خواهند آورد.
2- به پایان رسیدن دوران هم خدا، هم خرما
به پایان رسیدن دوران هم از آخور طویله اوژیاس که نظام جمهوری اسلامی نام دارد، و بر اساس احکام اسلام ناب محمدی و مدیریت روحانیت شیعه اداره می شود، خوردن و هم از کیسه مردم، با همسو نشان دادن خود در تحقق خواست آنان. دیگر نمی شود هم بر حفظ «ساختار نظام مقدس» جمهوری اسلامی پافشرد و حفظ اسلامیت نظام با جبّاری در رأس آن در مقام ولی امر مسلمین را اصل لایتغییر دانست، و هم مدعی شد که در همین نظام «میزان رآی مردم است» و مردم را با تظاهر به اعتقاد داشتن به «مردمسالاری» و تلاش برای تحقق آن پای صندوقهای رای کشاند و از این نمایش هم پُز برخورداری نظام از حمایت مردم را داد. از زمان برگزاری نمایش انتخابات سال 76 که کاندیدایی با حرفهای تازه در لزوم توجه به حقوق مورد تایید قرار گرفته ولی اجرا نشده مردم در قانون اساسی نظام ولایت فقیه به صحنه آمد، بخشی از مردم بدون توهمی در مورد ماهیت کاندیدا، برخی هم شاید با توهم و امیدی برای اندکی تغییر وضع، به پای صندوقهای رای رفتند، تا به کاندیدایی که تعارفاتی در مورد حقوق مردم کرده بود، پشتوانه یی در برابر جناح رقیب بدهند و در این میان خودشان در صورت روی کار آمدن کاندیدای مورد حمایتشان، ضربه گیری در برابر جناح هار رژیم داشته باشند. برنده انتخابات شدن محمد خاتمی در دفعه دوم کاندیدا شدنش، که باز هم با نتیجه کوبنده یی بر 9 رقیب ریز ودرشتی که جناح هار موسوم به اصول لگرا در برابر او به صف کرده بود به امید این که لااقل انتخابات را به دور دوم بکشد(آنچه که آخوند فلاحیان جنایت کار که یکی از کاندیدها بود آرزو می کرد)، چیزی جز نشان دهنده همین واقعیت نبود.یعنی بکار گرفتن روش بی درد سر رأی دادن، برای تقویت جناح مغلوب در برابر جناح هار و استفاده از آن به عنوان ضربه گیر و اندکی مهار شدن جناح هار. در آن زمان، در برآوردهای قبل از انتخابات که از سوی جناح رقیب بیشنر روی آن تبلیع می شد و خیلی هم غیر محتمل به نظر نمی رسید، خاتمی با کاهش آراء زیاد نسبت به دفعه اول رئیس جمهور شدنش نشان داده می شد. اما خاتمی با 77 درصد آراء برنده نمایش انتخابات شد و 9 رقیب او از جناح هار که توکلی و شمخانی هم در بین آنها بودند کمتر از 25 درصد آراء را به دست آوردند.
اما در این تجربه بزرگ تظاهرات خودجوش و آرام مردم که بدون سازماندهی و در نهایت آرامش و نظم برگزار شد و توسط اراذل «لباس شخصی» پاسدار نظام ولایت به آشوب و به خون کشیده شد، لااقل متناسب با تعداد شرکت کنندگان در این راهپیمائیها و تظاهرات و تاثیرات انعکاس آن در داخل چه از طریق دیدن گزارشهای خبری تلویزیونهای فارسی زبان خارج کشور و چه از طریق تاثیر ارتباطات فردی و شفاهی و دهان به دهان بر مردم ایران، دیگر کاملا منطقی است که بخش وسیعی از مردم به یقین قاطع رسیده باشند که در چاچوب نظام جمهوری اسلامی که هیچ قاعده و قانونی محترم نیست و پرسابقه ترین خدمتگزاران این رژیم هم حقوقشان توسط ولی فقیه حتی با سناریو مفتضحانه زیر پا گذاشته می شود، امید بستن به «تغییر» خام خیالی و ساده لوحی است. جملاتی از آخرین پیام کروبی و خاتمی معیار بسیار خوبی برای ارزیابی فضای سیاسی و روانشناختی اجتماعی حاکم برجامعه، بعد از تایید نهایی نتیجه این «انتخابات » است. کروبی گفته است:« در اینجا باید اذعان کنم که مردم و برخی کارشناسان و صاحب نظران بهتر از ما شرایط انتخابات را می شناختند و به کرّات بی حاصلی برگزاری انتخابات و حساب کردن روی آرای مردم را یادآوری می کردند که مجدانه بابت این حسن ظن به مسوولین از مردم عذرخواهی می کنم». خاتمی هم در سخنانی در جمع خانواده های گروهی از بازداشت شدگان گفته است:« بخش قابل توجهی از مردم به دعوت ما به صحنه آمدند، اما با این نتیجه و این برخوردها مطمئن باشید دیگر نه ما می توانیم با اطمینان کسی را به حضور در صحنه دعوت کنیم و نه دیگر کسی حرف ما را خواهد پذیرفت». این یعنی پایان کارآیی وعده های سرخرمن برای کشاندن مردم به پای صندوق های رای. یعنی پایان دوران هم حفظ قانون اساسی نظام ولایت فقیه را خواستن و در چارجوب عمل کردن و هم اعتماد مردم را، هم خدا را خواستن و هم خرما را، هم از آخور طویله اوژیاس که نظام جمهوری اسلامی نام دارد، خوردن ، هم از کیسه مردم. آن دوران به سر رسید.
3- میرحسین موسوی اکنون نقش باز دارنده پیش گرفته.
اگر چه میرحسین موسوی با امتناع از پذیرفتن نتیجه انتخابات مثبت عمل کرد و این تنها امتیاز مثبت در کارنامه سیاه اوست، اما با توجه به پیامدهای اعتراضات مردم و خیزش مردم علیه جبّاریت ولی فقیه و شورای نگهبان، موضع و تاکید او بر حفظ قانون اساسی و در چارچوب آن به مردم وعده احقاق حقوقشان را دادن، نقش باز دارنده یی است که او پیش گرفته است. ایستادگی موسوی در برابر تقلب بزرگ انتخاباتی به نفع احمدی نژاد،تقلبی برنامه ریزی شده با اذن و تایید ولی فقیه،عاملی برای تهیج و بسیج مردمی بود که از سرکوب و تحقیر این رژیم منحوس به تنگ آمده اند و می خواستند فریادی بزنند و اعتراضی به پایمال شدن حقوق خود بکنند، اما این اعتراض که تجلّی شکوهمندی بود از رفتار سیاسی دموکراتیک و ظرفیت این مردم تحت ستم و سرکوب برای حضور شایسته و متمدنانه در عرصه فعالیت سیاسی، با به خاک و خون کشیده شدن راه پیمایی و تظاهرات آرام آنان، که شهادت مظلومانه ندا آقا سلطان، در چشم جهانیان به سند زندهً بیداد و ددمنشی رژیم ولایت فقیه علیه مردم تبدیل شد، اوضاع را به مسیری رانده است که دیگر ابطال انتخابات نمی تواند بستر مناسبی برای حرکت مردم و خواست مناسبی برای برانگیختن و به صحنه آوردن گسترده آنان باشد. اکنون خواست حداقلی برای کشاند مردم به صحنه مبارزه شعار برگزاری رفراندوم برای تایید ولایت فقیه یا مخالفت با آن و برگزاری انتخابات مجلس مؤسسان باید باشد. این خواست در جمله « رفراندم دوباره» در همین تظاهرات اعتراضی توسط مردم مطرح شده بود که در عکسی هم دیده می شود. رفراندومی که طبعا باید تحت نظارت بین المللی برگزار شود. این راهی مسالمت آمیز و بسیار کم هزینه برای گذار از این رژیم ضد ایرانی و سرکوبگر به نظامی دموکراتیک، هم برای مردم و کشور است و هم برای دست اندرکاران این رژیم منحوس. چون اگر اوضاع با انقلابی دیگر عوض شود، آن وقت عواقب وخیمی برای دست اندرکاران این رژیم به ویژه نیروهای سرکوبگرش خواهد داشت و در این میان طبعا کشته شدن شهروندان و آتش سوزیها و ویرانیهای هم ببار خواهد آمد. میر حسین موسوی هم به طور ضمنی در آخرین پیام خود(بیانیه شماره 9)، خواسته به یاد دست اندرکاران رژیم بیاورد که عدم انعطاف رژیم شاه در برابر خواستهای مردم که به ادعای او از زبان خمینی بیان می شد، منجر به ساختار شکنی توسط مردم شد و همه می دانند که چه پیامدهایی برای رژیم شاه داشت:« به ياد آوريم كه ملت ما در انقلاب اسلامى به دليل عدم انعطاف در قبال خواستههاى به حقش، كه از زبان امام راحل بيان مىشد، مجبور به ساختارشكنى گرديد. به همه نهادهاى تصميمگير در نظام توصيه مىكنم كه چون شوراى نگهبان عمل نكنند و مجارى را براى اصلاح اشتباهات باز بگذارند، زيرا كه بسته شدن اين راه، تهديد ساختارشكنى را به عنوان تنها بديل مطرح خواهد كرد، و اين بديلى است كه همة ما هزينه سنگين آن را مىدانيم و قاطعانه با آن مخالفيم». اما او در همین پیام با برحذر داشتن مردم از «ساختار شکنی» و ادعای پوچ ظرفتتهای قانون اساسی خاک به چشم مردم می پاشد. او در این زمینه گفته است:« مبادا كسى فريب شعارهاى ساختارشكنانه را بخورد. اينجانب قويا با چنين وسوسهاى مخالفم و اعتقاد دارم قانون اساسى ما همچنان داراى ظرفيتهاى ارزشمند تحقق نايافتهاى است كه بايد با فعاليت همه نخبگان روحانى و دانشگاهى و انديشمندان كشور اجراى آنها به صورت مطالبهاى ملى درآيد». اما کیست که نداند بنایی که خمینی پی ریخت، با دشمن اسلام و مردم نمایاندن اندیشمندان و روشنفکران کشور واستفاده انحصاری از رادیو تلویزیون کشور و بستن راه ورود آنان به مجلس خبرگان، بر اساس « اسلام ناب محمدی» عملی شد و جناب میرحسین موسوی می تواند فقط با مرور دوباره دوسخنرانی خمینی در سوم خرداد58 و 26 تیرماه همانسال * دست از تجاهل بردارد و به مردم دروغ نگوید. با اختیاراتی که در قانون اساسی به ولی فقیه داده شده و حتی دولت و مجلس هیج امکانی برای تاثیر گذاری در اختیارات ولی فقیه (رهبر) ندارند. رهبر همچنان که تا کنون نشان داده است، باد در دست داشتن قوه قضائیه و نیروهای نظامی و انتظامی و سایر اختیارات، هر اقدام ضد مردمی را بدون هیچ باز خواستی انجام می دهد.از جمله مساله بسیار مهم، اداره رایوتلویزیون کشور است که رئیس آن را رهبر انتخاب می کند و سی سال اعتراض مردم نتوانسته تغییری در عملکرد آن بدهد. یک نگاه به اختیارات رهبر در ماده 110 قانون اساسی رژیم، نشان دهنده این است که نه دولت و نه مجلس واقعا در مسائل مهم در برابر اراده رهبر هیج اهرم قانونی برای ایستادگی و مخالفت ندارتد، قسمتی از اختیارات رهبر اینها هستند: تعیین سیاستهای کلی نظام پس از مشورت با مجمع تشخیص مصلحت نظام؛ اعضای ثابت و متغییر این مجمع را هم رهبر انتخاب می کند. انتخاب رئیس قوه قضائیه. انتخاب فقهای شورای نگهبان. (شش حقوق دان شورای نگهبان با معرفی قوه قضائیه توسط مجلس انتخاب می شود). این فقهای شورای نگهبان می توانند مصوبات مجلس را وتو کنند و اختلاف بین مجلس و شورای نگبهان هم با تصمیم مجمع تشخیص مصلحت نظام به نتیجه قطعی و لازم الاجرا می رسد. همان مجمعی که اعضایش را رهبر انتخاب می کند. انتخاب رئیس ستاد مشترک ارتش، فرمانده سپاه پاسداران و فرماندهان عالی نیروهای نظامی و انتظامی . اعلان جنگ و صلح و بسیج نیروها. تعیین سیاستهای کلی نظام نظارت بر حسن اجرای آنها (از جمله برقرای رابطه یا عدم رابطه با آمریکا). اعلام همه پرسی و... ملاحظه می شود که مثلا اگر رهبر نخواهد، هیچ همه پرسی در کشور صورت نخواهد گرفت این که موسوی در همین پیام داشتن کانالهای مستقل تلویزیونی در داخل و خارج کشور را جزو مطالباتی آورده که دنبال خواهد شد، ناشی از همین دست خالی بودن در برابر اختیارات رهبر است. دو سه سال پیش هم خبرهایی شنیده می شد که گویا حاج آقا کروبی خیال به راه انداختن تلویزیونی مستقل دارد که قرار بود در دوبی مستقر شود. با توجه به موارد یاد شده از اختیارات رهبر و عملکرد رژیم تا کنون، به روشنی می توان دید هرگونه ادعای تحقق حقوق مردم، بدون ساختار شکنی وعده بی پشتوانه یی بیش نیست. ولی اگر میرحسین و دیگران این جرأت را به خود دادند و خواهان برگزاری رفراندم برای خروج از نظام ولایت فقیه و استقرار یک نظام عرفی و لائیک بشوند در آن صورت من معتقدم باید از این خواست حمایت کرد. اما هیچ توهمی در این زمینه ندارم و برعکس معتقدم که همه جناحها و باندهای رژیم، حفظ ماهیت اسلامی و صفت اسلامی رژیم را به مصالح مردم ایران ترجیج خواهند داد. خود میرحسین با تعصب تاکید کرده « بايد به اسلام باز گرديم، اسلام ناب محمدى كه تحجر را بر نمىتابد و تا قيام قيامت براى معضلات جديد بشريت پاسخهاى بكر و نو دارد». از این اسلام ناب محمدی از اغاز ظهور امام خمینی در ایران تا کنون مردم ایران جز دروغ و فریب و سرکوبگری چیزی ندیده اند. «اسلام ناب محمدی» برای ایرانیان یاد آور جلادانی چون خلخالی و سید اسدالله لاجوری و محمدی گیلانی، تعطیلی گسترده روزنامه های مستقل؛ با یورش به احزاب و سازمانهای سیاسی و با اعدامهای گروهی بدون محاکمه دستگیر شدگان، با جنگ ویرانگر 8 ساله برای صدور انقلاب، همراه است. خود این جناب مهندس زمانی که نخست وزیربود، در سرکوبی منتقدان برای خودش محدودیتی نمی شناخت و از جمله در واکنش به انتقادات «جمعیت دفاع از آزادی و حاكمیت ملت ایران» که متشکل از جبهه ملی و نهضت ازادی و عناصری از ملی مذهبیها بود، آنها را متهم به خط گرفتن از آمریکا برای اجرای برنامه یی نظیر نیکاراگوئه (که منجر به روی کار آمدن ویولتا چامورا و کنار رفتن دولت ساندینیستها شد) کرد، و این گروه مورد آزار و سرکوبی قرار گرفتند و جمعیت تعطیل شد. یک بار هم بعد از یک بمباران هوایی شبانه توسط عراق (در تبریز یا ارومیه) که سبب کشته شدن تعداد زیادی از مردم شد، او منافقین (مجاهدین) را متهم کرد که شبانه با چراغ قوه به هواپیماهای عراقی برای بمباران محل علامت داده اند! اینها تصاویر و خاطره های مانده در اذهان میلیونها ایرانی از دوران برقراری و اجرای اسلام ناب محمدی تحت زعامت خمینی روح خدا! ذریه رسول الله در ایران است.
4- دفن نفوذ مرجعیت و بی اعتباری آن
اگر چه مرجعیت شیعه در تمام این سالها در برابر بیداد گریهای نظام اسلامی بر مردم نه تنها در اکثر موارد سکوت کرده بلکه در مواردی هم به صراحت به تایید آن پرداخته است، اما سکوت اخیر در مورد کشتارهای خیابانی و حمایت از خامنه ای، دیگر هیچ اعتبار و آبرویی برای آنها باقی نگذاشته است. از روحانیت مرتجع شیعه البته غیر از این هم نباید انتظاری داشت. تازه آنجا هم که اعتراضی می کنند باز، اعتراضشان با حفظ مصلحت «اسلام» است. پیام اخیر آیت الله طاهری نمونه گویایی در این زمنیه است. این آخوند مرتجع در پیامش در حمایت از موسوی این گونه یاد کرده است« سیّد شریف و مظلومی چون میرحیسن موسوی که در سخت ترین دوران های این کشور مسئولیّت اداره دولت را با وجود جنگ هشت ساله و محاصره اقتصادی و گروه های محارب و تثبیت انقلاب با موفقیت تمام طی نمود و تا آخرین لحظات عمر امام، عزیز و محبوب این رادمرد بزرگ بود». گروههای محارب و خدمت موسوی در تثبت انقلاب! یعنی همان دوران اعدامهای دگر اندیشان در گروههای دهها و گاه دویست سیصد نفری و متلاشی کردند آنان. این آن چیزی است که آخوند طاهری مورد ستایش قرار داده است. همچنین سوابق برخی آخوندهایی که اکنون در ببن اصلاح طلبان درون حاکمیت جای گزینده اند، آلوده به سرکوبگری و جنایت است. یکی از آخوندها یوسف صانعی است که عنوان آیت الله العظمی را هم به دمش بسته است. این عالیجناب وقتی دادستان تهران بود، خودش همراه فوجی از پاسداران و کمیته چی ها برای سرکوبی کارگران شرگت کانادادرای روانه شد. وزمانی هم که میرحسین موسوی در مقام نخست وزیر برای جذب متخصصان خارج کشور دانه می پاشید و تعارفاتی می کرد، او در نماز جمعه اخطار کرد که «ایران، ایران فکل کرواتیها و میهمانی دادنها نیست، ایران ایران تشیع جنازه ها و عزا داریهاست». یکی دیگر از آیت الله های «اصلاح طلب» حسین موسوی تبریزی دادستان کل انقلاب در زمان آغاز کشتارهای دهه 60 است. وی در آن زمان که مجاهدین خلق بعد از سرکوبی تظاهرت سی خرداد راه پیمایی و تظاهرات پراکنده یی برگزار می کردند ، در یک مصاحبه تلویزیونی در مورد نحوه برخورد با آنان گفت، اینها محاکمه لازم ندارند اگر چهارتا پاسدار شهادت بدهد که این فرد در راهیپیمایی بوده همانجا در روی پیاده روی می توانند اورا اعدام کنند. با این حکم و دستور بود که موارد متعددی افراد بیگناه که برای کاری عادی و یا خریدی در خیابان و در مسیر تظاهرات بودند، دستگیر و بلافاصله اعدام شدند و فریاد و التماس آنان که در تظاهرات نبوده اند و برای خرید کفش در آن محل بوده اند، به جایی نرسیده بود. اکنون جناب ایشان در جبهه مشارکت ایران اسلامی فعال است و رئیس خانه احزاب است. از طرف دیگر می بینم که نه نامه نوشتن میرحسین موسوی به مراجع قم سبب خروشی از آنان علیه تقلب انتخاباتی شد و نه حرام اعلام کردن کشتن و سرکوبی مردم توسط آقای منتظری تغییری در رفتار دستگاه سرکوب و قوه قضائیه در پی داست. در عمل خمنیی با ولایت فقیه و اسلامی که به ایران آورد، و با عملکرد به شدت ارتجاعی و ضد مردمی اش و تایید خمینی از سوی «مراجع»،هیچ حرمتی و نفوذ کلامی برا ی مرجعیت باقی نمانده است
مفهوم یکسان الله اکبرهای دیروز و الله و اکبرهای امروز
بنا برگزارشهای مختلف، مردم از زمان راهپیمایی ها و تظاهرات علیه تقلب انتخاباتی، شبها در بیشتر نقاط تهران بالای بامها رفته و مثل روزهای انقلاب سال 57 شعار الله و اکبر سر می دهند. اکنون این شعار گاه همراه با شعار مرگ برگ دیکتاتور هم هست. در روزهای انقلاب در سال 57 در تظاهرات پراکنده خیابانی شعار عمومی مردم مرگ بر شاه بود و مرگ بر آمریکا. آخوندهای مردم ستیز فرصت طلب که تنها با بکار گرفتن سرکوبی گسترده و کشتار دگراندیشان تا کنون برقدرت مانده اند، بسیار از این مساله سوء استفاده کرده و مدعی شده اند که مردم با شعار الله و اکبر در برابر «طاغوت» ایستادند و ... خلاصه به این امر به عنوان سند غیر قابل انکاری برای اسلام خواهی مردم استناد کرده اند. اما واقعیت این است که دیروز هم مثل امروز آن الله و اکبر گفتنهای شبانه، روشی بود برای اعلام حضور یکپارچه در برابر رژیم دیکتاتوری تا دندان مسلح که در خیابانها به روی مردم آتش می گشود. مردم عموما آمادگی مبارزه مسلحانه ندارند و حتی ممکن است در مواردی بدون ترس از مرگ و زیرشلیک گلوله در تظاهرات حاظر شوند؛ مثل موردی که من در مقاومت هوادران سازمان چریکهای فدایی خلق در ماجرای انقلاب فرهنگی در ایستادگی برای حفظ دفتر دانشجویان پیشگام دیدم. اما شلیک برای کشتن حتی در شرایط قیام کاری است که از همه مردم شرکت کننده در قیام ساخته نیست. از طرفی مردم اظهار مخالفت و اعتراض به روشهای بی خطر یا کم خطر را به ابتکار خود پیدا می کنند. در انقلاب سال 57 بکار گرفتن شعار الله اکبر صرفا ابتکاری بود برای بیان مخالفت با دیکتاتوری شاه از یکسو و همبستگی گسترده در این ابراز مخالفت از سوی دیگر. اگر الله و اکبرهای این روزها نشانه اسلام خواهی باشد، الله و اکبرهای آن روزها هم بوده ولی اگر صرفا نشانه مخالفت و اعتراض به دیکتاتوری و به برای نشان دادن همصدایی و همبستگی در این مخالفت باشد که به گمان نگارنده چنین است، آن رزها هم جز این معنایی نداشت. این را خود مردم بهتر می دانند.
اسلامیت نظام آفت حقوق مردم و ضروت رفراندم
در 19 بهمن سال گذشته، محمد رضا باهنر از عناصر جناح هار موسوم به اصولگرا، ضمن سخنانی در قم به مناسبت سی امین سالگرد استقرار رژیم گفت « قضيه دوم خرداد به تعبيري يك زلزله پنج ريشتري بود كه ضمن پيشگيري از وقوع يك زلزله هشت ريشتري به نيروهاي ارزشي و اصولگرا تلنگر زد». به نظر نگارنده این مناسب ترین تشبیهی است که می شود در مورد نقش اصلاح طلبان درون حاکمیت کرد. با این یاد آوری که به دلیل تحمل سی سال فشار و تحقیر و اختناق و مشاهده کشتار ارزنده ترین فرزندان ایران زمین، هیچ چیز این رژیم را از زلزله مرگباری که آتشفان خشم خلق همراه آن خواهد بود، نجات نخواهد داد. زلزله این چند روز گذشته بی گمان شدیدتر از ماجرای دوم خرداد بود که در آن خونی هم به زمین ریخته نشده بود. اکنون بحران بسیار شدیدی در بالای حاکمیت و و خشم نارضایی بسیار گسترده در جامعه حکم فرماست. بحران چنان است که سایت آفتاب نیوز وابسته به مجمع تشخیص مصلحت تا روز 11 تیر اخبارش در 23 خرداد متوقف شده و در نوار متحرک بالای صفجه اول آن خبر مربوط به فیلتر شدن آن اعلام می شد در روز12 تیر (موقع نگارش این سطور) دیگر به کلی غیر قابل دسترس شده و باز نمی شد.. این که بعد از صدور این سه پیام که در واقع ادعا نامه ای بود علیه ولی فقیه و نهادها و دستگاههای متصل به وی مثل قوه قضائیه و صدا وسیما و دستگاه امنیتی، جناح شکست خورده و دو چهره انتخاباتی آن که شعار ایستادگی وادامه اعتراض می دهند، و در عین حال نمی خواهند «ساختار شکن باشند»، گام بعدی را چگونه خواهند برداشت چندان روشن نیست. تنها میرحسین موسوی در بیانیه شماره 9 اشاره دارد که «گروهی از نخبگان بر سر آنند که گرد هم آیند و با تشکیل جمعیتی قانونی صیانت از حقوق و آرای پایمال شده مردم در انتخابات گذشته را از طریق انتشار مدارک و اسناد تقلبها و تخلفهای انجام گرفته و نیز رجوع به محاکم قضایی پیگیری کنند و نتایج آن را مستمرا به اطلاع عموم مردم برسانند. اینجانب نیز به این جمع میپیوندم. این گروه اجرای اصول معطل مانده قانون اساسی را در دستور کار خود خواهد داشت و علاوه بر آن در این مرحله مطالبات زیر را دنبال خواهد کرد...». این هم طرحی است پا در هوا بدون هیچ پشتوانه یی. مثلا اگر در همان آغاز کار، به این جمعیت اجازه فعالیت ندهند این نخبگان به چه روشی متوسل خواهند شد؟ می دانیم که این رژیم به کانون نویسندگان کشور اجازه فعالیت رسمی و قانونی نمی دهد .تازه به فرض هم که آن گروه صیانت، اجازه فعالیت بیاید، اصول قانون اساسی اگر قرار بود محترم شمرده شود و اجرا شود، که دیگر معطل نمی ماند و خصوصا باید قبل از همه ولی فقیه پیگیر آن می شد. بنابر این می توان این نتیجه را گرفت که میرحسین و حاج آقا کروبی، در حال رجز خوانی دست به عقب نشینی در برابر ولی فقیه زده اند تا به عقب نشینی خود شکلی« آبرومندانه» بدهند. روشن است که آنان بین جبهه مردم و جبهه «نظام اسلامی»، هیچوقت نظام را رها و به جبهه مردم نخواهند پیوست. همصدایی با مردم تنها با هدف تضمین منافع بلند مدت نظام و حفظ آن از«گرایش به ساختار شکنی» از سوی مردم صورت می گیرد و این بازی برای مردم در همین تجربه باید کاملا رو شده باشد. اما جناح موسوم به اصلاح طلب با اصرار به حفظ ساختار و پرهیز دادن مردم از گرایش به ساختار شکنی آب در هاون می کوبد و فقط خیزش مردم را برای مدتی می توانند به سوی فرسایش و خاموشی ببرند. خیزشی که طبعا در زمانی دیگر و با امواج بسیار بلندتری برخواهد خواست و هرچه سر راهش باشد خواهد رُفت. اگر این اتفاق تا کنون به تاخیر افتاده به خاطر عدم امکان سازمانیابی مردم زیر سرکوب شدید بوده است که کم کم راه آن را خواهند یافت و بی گمان تجربه تظاهرات اخیر درسهای گرانبهایی برای آنان در خود داشته است. راه کم هزینه برای خروج کشور ازاین نظام مذهبی ارتجاعی ضد ایرانی، که به صرف و صلاح خود این به اصطلاح اصلاح طلبان طرفدار مردمسالاری هست، این است که خواست و مصلحت مردم و کشور را فدای دگمها و ایدئولوژی مهمل خود نکنند. رفراندم برای تغییر نظام کم هزینه ترین و سالم ترین راه تغییر وضع کنونی است. اگر آنان خود این شعار را بر گزینند، جنب و جوشی شاداب تر و گسترده تر از حرکت اعتراض به تقلب انتخاباتی و در خواست ابطال آن در جامعه پدیدار خواهد شد که بی تردید از حمایت بخش بزرگی از ایوزیسیون و حمایت گسترده بین اامللی برخوردار خواهد بود. اگر هم همگی به اتهام ساختار شکنی و ضدیت با ولایت فقیه دستگیر بشوند، باز هم موج عظیمی از حمایت مردم و ایوزیسیون مجامع بین المللی را با خود خواهند داشت و اگر هم چند سالی در زندان بگذرانند بهای ناچیزی خواهد بود برای رهایی مردم از نظام جباری که خودنیز در تحکیم آن با پایمال کردن حقوق مردم نقش داشته اند. اینان هم چنان که در ایستادگی در برابر ولی فقیه زیان نکردند و حمایت عظیم ایرانیان را در داخل و خارج کشور با خود داشتند، اگر شعار رفراندم، را برگزینند به لحاظ تاریخی در سرنوشت کشور و مردم گامی بزرگ و سازنده برداشته اند و برای خود نیز در پیشگاه تاریخ آبرو خریده اند.
منابع :http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=8163 - *http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=4269
بیانیه موسویhttp://www.autnews.us/node/289
پیام کروبیhttp://www.autnews.us/node/280
پیام خاتمیhttp://www.autnews.us/node/303
پ- 12 تیر 138 – 3 ژئیه 2009http://iradj-shokri.blogspot.com/