ایرج شکری
تظاهرات پاسخی به روشها و اقدامات غیرقانونی مقامات قانونی
تظاهرات و اعتصاب تنها امکان غیر قهر آمیز پاسخ دادن به درنده خودئیهای رژیمی است که از آغاز کارش، همواره نشان داده از بکار گرفتن خشونت علیه هر نوع در خواست به حق مردم و برای انحصار قدرت، تحت پوشش اجرای احکام اسلام، هیچ حد و مرزی نمی شناسد و قوانین تصویب شده بر اساس همان معیارهای شرعی خود را نیاز زیر پا می گذارد. اینان در انحصار طلبی و تمامیت خواهی تا آنجا پیش رفته اند که اگر در فیلمی آیه هایی هشدار دهنده از قرآن را به نفع خودشان ندیدند، آن را هم سانسور می کنند. این کار را آنها در مورد فیلم بسیار ارزشمند «خانه روی آب» ساخته بهمن فرمان آرا کرده اند. مقامات «قانونی» رژیم ولایت فقیه هر جا که برای حفظ قدرت لازم بدانند هر روشی را، حتی اگر خلاف همان «قانون»ی که خیلی هم سنگش را به سینه می زنند باشد، بکار می گیریند. رویدادهای اخیر و درندگی سگان لباس شخصی پاسدار ولایت، و یورش به خانه های مردم توضیح بیشتر را غیر ضروری می کند. نکته در خور توجه این جاست که از خامنه ای به عنوان جانشین امام معصوم در «غیبت ولی عصر»- که باید مجتهدی «عادل مدیر و مدبر» باشد-، هیچگاه تشری و اخطاری علیه درنده خویی و اوباشگریهای لباس شخصیها یا توحش ماموران انتظامی، دیده نشده است. بکی از تازه ترین نمونه های علنی بکار گرفتن روشهای غیرقانونی را در اظهارات روز 17 تیر استاندار تهران که رئیس شورای تامین استان تهران هم هست می شود دید.او با تاکید بر این که هیچ به مجوزی به هیچ راهپیمایی در روز 18 تیر داده نشده و مجوزی هم در خواست نشده است، گفته است که « تامين امنيت مردم و جامعه از وظايف خدشهناپذير حاكميت است و با قدرت به اين مسئوليت خود عمل خواهد كرد» اما افزوده است « اگر چنانچه افراد معدودي بخواهند با گوش دادن به فراخوان شبكههاي ضد انقلاب تحرك ضد امنيتي داشته باشند زير گامهاي مردم هوشيار ما له خواهند شد». این گونه کشیدن پای «مردم هوشیار» به وسط در مساله «تامین امنیت» و له شدن « افراد معدود» زیر گامهای آنان، یعنی همان چیزی که در چند هفته گذشته از سوی اراذل وباش مسلح دیده شد و البته چند تن از مردم هم در این میان له شدند که یکی از آنان ندا آقا سلطان بود. اما نه هشدار این عنصر فرومایه و نه هشدار سایر نسق بگیران و گزمگان دستگاه خلافت خامنه ای، نتوانست سبب ترساندن دانشجویان و مردم تهران و در یکی دو شهر دیگر، برگزاری تظاهرات برای بزرگداشت سالگرد 18 تیر 78 شود. در این رژیم که در مورد دستگیریهای اخیر اصلاح طبان درون حاکمیت و عناصری از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،هم رئیس قوه قضائیه، هم وزیر اطلاعات هم وزیر کشور در مراجعه خانواده های آنان اظهار بی اطلاعی از مرجع صادر کننده حکم این دستگیریها کرده اند، قانون چه معنی دارد؟ این بگیر و ببندی که بین دانشجویان راه انداخته اند، با استناد به کدام قانون بوده و آیا ترتیبی که همان نوع قوانین برای جلب دستگیری اینگونه «مجرمان» تعیین کرده راعایت شده است. همه می دانند که تمام این کارها خودسرانه و از سوی یک هسته قدرت چسبیده به ولی فقیه است حالا همان کارهای وزارت اطلاعات دوران فلاحیان را می کند. آخوندها این مارهای جعفری حتی قبل از به قدرت رسیدن خمینی و زمانی که او در پاریس بود، دسته های اوباش خود را برای مزاحمت و آزار دگر اندیشان و به ویژه گروههای چپ سازمان داده بودند به طوری در همان زمان سازمان چریکهای فدایی خلق در نامه سرگشاده ای به «حضرت آیت الله خمینی پیشوای بزرگ شیعیان» که در کیهان اول بهمن 1357 درج شد نوشت:« مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوج گیری درگیری با عناصری بوده اند که می کوشیدند با تمسک به غیر اسلامی بودن، بساط کتابفروشیها کنار خیابان را در هم بریزند، به اجتماع معلمان و دانش آموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیه ها و نشریات مبارزترین و رزمننده ترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دبکتاتوری را پاره کنند و شهدایی را که سالهای سیاه و و اختناق زیر شلاق دژخمیان در شکنجه گاههای ساواک لحظه شهادت را درود گفته اند، خائن به خلق نامند». سازمان چریکهای فدایی خلق در این نامه به خمینی یاد آور شده بود که به خاطر نقش حساسی که او بعهده دارد و هریک از تصمیمات و فتواهای او می تواند در تخفیف یا تشدید تضادهای درون خلق تاثیر مهمی به جا بگذارد این نامه را به او می نویسد. من شخصا به یاد نمی آورم که هیچوقت خمینی فتوایی در مورد منوعیت یا حرام بودن حمله به بساط کتاب یا حمله به میتنگهای گروههای سیاسی در تمام دوران سالهای امامت جنایتکارانه و مردم ستیز و ضد ایران و ایرانی اش داده باشد. آنها که آن روزها افراد بالغی بوده اند به یاد می آورند که خود او با سوء استفاده جهل و نا آکاهی توده های محروم، تعصب مذهبی و ضدیت آنان را با دگر اندیشان بر می انگیخت و اوباش حزب اللهی با شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله، نگذاشتند یک روز بدون یورش و مزاحمت بر گروههای دگر اندیش بگذرد و این همواره از سوی همه دست اندر کاران نظام اسلامی به عنوان مردم مسلمان که از رفتار گروههای سیاسی ناراضی هستند حمایت شدند. خمینی سر انجام به این هم اکتفا نکرد و در پیام 26 مرداد 1358 اظهار تاسف کرد که چرا ازاول تمام احزاب و سازمان ها را ممنوع و تمام نشریات را تعطیل نکرده و از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن سران احزاب و گروهها و دست اندرکاران نشریات برپا نکرده است و فقط یک حزب آن هم «حزب الله» برای هدایت مستضغفان جهان تشکیل نداده است.
اکنون توحش و درنده خویی دستگاه ولایت، دامنگیر خادمان دیروزی نظام ولایت فقیه هم شده است. آنان حتی از دستگیری آدم معلولی مثل سعید حجاریان که نیاز به مراقبت دائمی و مصرف دارو برای جلوگیری از تشنج و سایر عوارض ناشی از ترور نافرجامش دارد، چشم پوشی نکرده اند و هیچکس نمی داند جرم این آدم که حتی به سختی تکلم می کند چیست و چه مرجعی حکم دستگیری او را صادر کرده است. همسرش بعد از اولین ملاقات گفته بود که او موقع ملاقات گریه می کرده است. او همچنین گفت که فقط مفاتیح و قرآن در اختیار او گذاشته اند و او از خانواده اش خواسته بود برایش دیوان حافط ببرند. در تمام این بیدادها ولی فقیه جانشین معصوم هیچ اظهار وجودی نکرده است. او با سکوت رضامندانه اش کارت سفیدی به جنایتکارانی که اکثرا نام و نشانش محفی نگهداشه می شود و بطور «گمنام » در خدمت سربازی برای آقا امام زمان هستند، داده است که با دست باز به هردرنده خویی و مردم کشی دست بزنند.
در چنین شرایط و اوضاعی انتظار اعتراض مسالمت آمیز به شکل قانونی یعنی با کسب مجوز، و مردم را به سراب کار قانونی کشاندن، چیزی جز خاک پاشیدن به چشم مردم و خنثی کردن پتانسیل اعتراضی آنان نیست. میرحسین موسوی تنها به یمن اعتراض مردم به نتیجه انتخابات توانست سری در برابر ولی فقیه بلند کند و اگر آن اعتراضات و به یژه اعتراضات 30 خرداد که خون جوانان ایران زمین رنگ سرخ را به موج سبز و شال سبززد، نبود، مالاندن او توسط ولی فقیه و به گوشه انزوا فرستادنش هزینه چندانی برای دستگاه خلافت خامنه ای نداشت. اعتراضات به شکل تظاهرات اگر بروز نکند، به خاموشی خواهد گرایید. روشن است که با انگیزه ابطال انتخابات و در شرایط کنونی مردم را هر روز نمی شود به خیابان کشید، اما تظاهرات در مقاطع مشخصی مثل 18 تیر، که به رغم تهدیدهای عناصر مرتجع سرکوبگری مثل استاندار تهران برگزار شد، باید برگزار بشود. این امر به جنبش اعتراضی مردم علیه استبداد ولی فقیه توان و پویایی می دهد. یک مناسبت استثایی که در پیش است، زمان برگزاری مراسم تنفیذ حاج محمود توسط سیدعلی خامنه ای سلطان صاحبقران و مقام ولایتِ منشع هر جنایت است. درشعارهای مردم در تظاهرات 18 تیر شنیده شد که می گفتند:«خامنه ای قاتله – ولایتش باطله». کروبی و میرحسین موسوی اگر خود مردم به برگزاری تظاهراتی گسترده در روز تنفیذ ریاست جمهوری حاج محمود دعوت کنند و خودشان هم در آن شرکت کنند، با استقبال مردم رو به رو خواهد شد. هم اکنون کشورهای اروپایی اعلام کرده اند که به دیپلماتهای رژیم ویزا نخواهند داد. میرحسین اگر می خواهد وزن بیشتری در صحنه سیاسی داشته باشد، باید بتواند نشان بدهد که قدرت به راه انداختن و بسیج کردن مردم را دارد. تنها با تکیه بر مردم است که می تواند زیر پای خود را محکم کند. این ممکن نیست مگر درک خواستهای مردم و جرأت همصدا شدن با آنها. اگر تظاهرات گسترده ای در شهرهای ایران در روز تنفیذ حاج محمود راه بیفتد، به نسبت گستردگی آن از اعتبار احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور قانونی باز هم کاسته خواهد شد و در مجامع بین المللی و از سوی دولتهای کشورهای دیگر بی اعتبار تلقی خواهد شدو این به نفع همه است و گامی است به پیش و فضایی هم برای نفس کشیدن مردم می تواند باز کند. فشار همین وضغ پیشامده تاکنون هم بر حاج محمود چنان است که همه چهار سال ریاست جمهوریش را - اگر با اعتراضات مردم جارو نشود- گشاد گشاد راه خواهد رفت. به هرحال به نظر راقم این سطور برگزاری تظاهرات نباید معطل مجوز قانونی از سوی نظامی باشد که برای سرکوبگری و پایمال کردن حقوق مردم هر قانونی را که بخواهد زیر پا می گذارد یا بهتر است گفته شود که اصلا کاری به قانون ندارد.
به نظر نگارنده روز تنفیذ حکم ریاست جمهوی حاج محمود برگزاری تظاهراتی گسترده تر از 30 گامی است به پیش برای نمایش قدرت همبستگی مردم سرکوب شده ایران در برابر استبداد ولی فقیه که می تواند هشداری باشد برای نیروهای سرکوبگر رژیم و ایجاد تزلزل و تردید در آنان در بکار بردن خشونت علیه مردم.
پ-19 تیر 1388 – 10 ژوئیه 2009
http://iradj-shokri.blogspot.com/
تظاهرات پاسخی به روشها و اقدامات غیرقانونی مقامات قانونی
تظاهرات و اعتصاب تنها امکان غیر قهر آمیز پاسخ دادن به درنده خودئیهای رژیمی است که از آغاز کارش، همواره نشان داده از بکار گرفتن خشونت علیه هر نوع در خواست به حق مردم و برای انحصار قدرت، تحت پوشش اجرای احکام اسلام، هیچ حد و مرزی نمی شناسد و قوانین تصویب شده بر اساس همان معیارهای شرعی خود را نیاز زیر پا می گذارد. اینان در انحصار طلبی و تمامیت خواهی تا آنجا پیش رفته اند که اگر در فیلمی آیه هایی هشدار دهنده از قرآن را به نفع خودشان ندیدند، آن را هم سانسور می کنند. این کار را آنها در مورد فیلم بسیار ارزشمند «خانه روی آب» ساخته بهمن فرمان آرا کرده اند. مقامات «قانونی» رژیم ولایت فقیه هر جا که برای حفظ قدرت لازم بدانند هر روشی را، حتی اگر خلاف همان «قانون»ی که خیلی هم سنگش را به سینه می زنند باشد، بکار می گیریند. رویدادهای اخیر و درندگی سگان لباس شخصی پاسدار ولایت، و یورش به خانه های مردم توضیح بیشتر را غیر ضروری می کند. نکته در خور توجه این جاست که از خامنه ای به عنوان جانشین امام معصوم در «غیبت ولی عصر»- که باید مجتهدی «عادل مدیر و مدبر» باشد-، هیچگاه تشری و اخطاری علیه درنده خویی و اوباشگریهای لباس شخصیها یا توحش ماموران انتظامی، دیده نشده است. بکی از تازه ترین نمونه های علنی بکار گرفتن روشهای غیرقانونی را در اظهارات روز 17 تیر استاندار تهران که رئیس شورای تامین استان تهران هم هست می شود دید.او با تاکید بر این که هیچ به مجوزی به هیچ راهپیمایی در روز 18 تیر داده نشده و مجوزی هم در خواست نشده است، گفته است که « تامين امنيت مردم و جامعه از وظايف خدشهناپذير حاكميت است و با قدرت به اين مسئوليت خود عمل خواهد كرد» اما افزوده است « اگر چنانچه افراد معدودي بخواهند با گوش دادن به فراخوان شبكههاي ضد انقلاب تحرك ضد امنيتي داشته باشند زير گامهاي مردم هوشيار ما له خواهند شد». این گونه کشیدن پای «مردم هوشیار» به وسط در مساله «تامین امنیت» و له شدن « افراد معدود» زیر گامهای آنان، یعنی همان چیزی که در چند هفته گذشته از سوی اراذل وباش مسلح دیده شد و البته چند تن از مردم هم در این میان له شدند که یکی از آنان ندا آقا سلطان بود. اما نه هشدار این عنصر فرومایه و نه هشدار سایر نسق بگیران و گزمگان دستگاه خلافت خامنه ای، نتوانست سبب ترساندن دانشجویان و مردم تهران و در یکی دو شهر دیگر، برگزاری تظاهرات برای بزرگداشت سالگرد 18 تیر 78 شود. در این رژیم که در مورد دستگیریهای اخیر اصلاح طبان درون حاکمیت و عناصری از سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی،هم رئیس قوه قضائیه، هم وزیر اطلاعات هم وزیر کشور در مراجعه خانواده های آنان اظهار بی اطلاعی از مرجع صادر کننده حکم این دستگیریها کرده اند، قانون چه معنی دارد؟ این بگیر و ببندی که بین دانشجویان راه انداخته اند، با استناد به کدام قانون بوده و آیا ترتیبی که همان نوع قوانین برای جلب دستگیری اینگونه «مجرمان» تعیین کرده راعایت شده است. همه می دانند که تمام این کارها خودسرانه و از سوی یک هسته قدرت چسبیده به ولی فقیه است حالا همان کارهای وزارت اطلاعات دوران فلاحیان را می کند. آخوندها این مارهای جعفری حتی قبل از به قدرت رسیدن خمینی و زمانی که او در پاریس بود، دسته های اوباش خود را برای مزاحمت و آزار دگر اندیشان و به ویژه گروههای چپ سازمان داده بودند به طوری در همان زمان سازمان چریکهای فدایی خلق در نامه سرگشاده ای به «حضرت آیت الله خمینی پیشوای بزرگ شیعیان» که در کیهان اول بهمن 1357 درج شد نوشت:« مردم ما در ماههای اخیر، دائما شاهد اوج گیری درگیری با عناصری بوده اند که می کوشیدند با تمسک به غیر اسلامی بودن، بساط کتابفروشیها کنار خیابان را در هم بریزند، به اجتماع معلمان و دانش آموزان و کارگران در تبریز و بهشت زهرا و دیگر جاها با چوبدست و چاقو حمله کنند، اعلامیه ها و نشریات مبارزترین و رزمننده ترین نیروهای مخالف امپریالیسم و دبکتاتوری را پاره کنند و شهدایی را که سالهای سیاه و و اختناق زیر شلاق دژخمیان در شکنجه گاههای ساواک لحظه شهادت را درود گفته اند، خائن به خلق نامند». سازمان چریکهای فدایی خلق در این نامه به خمینی یاد آور شده بود که به خاطر نقش حساسی که او بعهده دارد و هریک از تصمیمات و فتواهای او می تواند در تخفیف یا تشدید تضادهای درون خلق تاثیر مهمی به جا بگذارد این نامه را به او می نویسد. من شخصا به یاد نمی آورم که هیچوقت خمینی فتوایی در مورد منوعیت یا حرام بودن حمله به بساط کتاب یا حمله به میتنگهای گروههای سیاسی در تمام دوران سالهای امامت جنایتکارانه و مردم ستیز و ضد ایران و ایرانی اش داده باشد. آنها که آن روزها افراد بالغی بوده اند به یاد می آورند که خود او با سوء استفاده جهل و نا آکاهی توده های محروم، تعصب مذهبی و ضدیت آنان را با دگر اندیشان بر می انگیخت و اوباش حزب اللهی با شعار حزب فقط حزب الله رهبر فقط روح الله، نگذاشتند یک روز بدون یورش و مزاحمت بر گروههای دگر اندیش بگذرد و این همواره از سوی همه دست اندر کاران نظام اسلامی به عنوان مردم مسلمان که از رفتار گروههای سیاسی ناراضی هستند حمایت شدند. خمینی سر انجام به این هم اکتفا نکرد و در پیام 26 مرداد 1358 اظهار تاسف کرد که چرا ازاول تمام احزاب و سازمان ها را ممنوع و تمام نشریات را تعطیل نکرده و از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برای درو کردن سران احزاب و گروهها و دست اندرکاران نشریات برپا نکرده است و فقط یک حزب آن هم «حزب الله» برای هدایت مستضغفان جهان تشکیل نداده است.
اکنون توحش و درنده خویی دستگاه ولایت، دامنگیر خادمان دیروزی نظام ولایت فقیه هم شده است. آنان حتی از دستگیری آدم معلولی مثل سعید حجاریان که نیاز به مراقبت دائمی و مصرف دارو برای جلوگیری از تشنج و سایر عوارض ناشی از ترور نافرجامش دارد، چشم پوشی نکرده اند و هیچکس نمی داند جرم این آدم که حتی به سختی تکلم می کند چیست و چه مرجعی حکم دستگیری او را صادر کرده است. همسرش بعد از اولین ملاقات گفته بود که او موقع ملاقات گریه می کرده است. او همچنین گفت که فقط مفاتیح و قرآن در اختیار او گذاشته اند و او از خانواده اش خواسته بود برایش دیوان حافط ببرند. در تمام این بیدادها ولی فقیه جانشین معصوم هیچ اظهار وجودی نکرده است. او با سکوت رضامندانه اش کارت سفیدی به جنایتکارانی که اکثرا نام و نشانش محفی نگهداشه می شود و بطور «گمنام » در خدمت سربازی برای آقا امام زمان هستند، داده است که با دست باز به هردرنده خویی و مردم کشی دست بزنند.
در چنین شرایط و اوضاعی انتظار اعتراض مسالمت آمیز به شکل قانونی یعنی با کسب مجوز، و مردم را به سراب کار قانونی کشاندن، چیزی جز خاک پاشیدن به چشم مردم و خنثی کردن پتانسیل اعتراضی آنان نیست. میرحسین موسوی تنها به یمن اعتراض مردم به نتیجه انتخابات توانست سری در برابر ولی فقیه بلند کند و اگر آن اعتراضات و به یژه اعتراضات 30 خرداد که خون جوانان ایران زمین رنگ سرخ را به موج سبز و شال سبززد، نبود، مالاندن او توسط ولی فقیه و به گوشه انزوا فرستادنش هزینه چندانی برای دستگاه خلافت خامنه ای نداشت. اعتراضات به شکل تظاهرات اگر بروز نکند، به خاموشی خواهد گرایید. روشن است که با انگیزه ابطال انتخابات و در شرایط کنونی مردم را هر روز نمی شود به خیابان کشید، اما تظاهرات در مقاطع مشخصی مثل 18 تیر، که به رغم تهدیدهای عناصر مرتجع سرکوبگری مثل استاندار تهران برگزار شد، باید برگزار بشود. این امر به جنبش اعتراضی مردم علیه استبداد ولی فقیه توان و پویایی می دهد. یک مناسبت استثایی که در پیش است، زمان برگزاری مراسم تنفیذ حاج محمود توسط سیدعلی خامنه ای سلطان صاحبقران و مقام ولایتِ منشع هر جنایت است. درشعارهای مردم در تظاهرات 18 تیر شنیده شد که می گفتند:«خامنه ای قاتله – ولایتش باطله». کروبی و میرحسین موسوی اگر خود مردم به برگزاری تظاهراتی گسترده در روز تنفیذ ریاست جمهوری حاج محمود دعوت کنند و خودشان هم در آن شرکت کنند، با استقبال مردم رو به رو خواهد شد. هم اکنون کشورهای اروپایی اعلام کرده اند که به دیپلماتهای رژیم ویزا نخواهند داد. میرحسین اگر می خواهد وزن بیشتری در صحنه سیاسی داشته باشد، باید بتواند نشان بدهد که قدرت به راه انداختن و بسیج کردن مردم را دارد. تنها با تکیه بر مردم است که می تواند زیر پای خود را محکم کند. این ممکن نیست مگر درک خواستهای مردم و جرأت همصدا شدن با آنها. اگر تظاهرات گسترده ای در شهرهای ایران در روز تنفیذ حاج محمود راه بیفتد، به نسبت گستردگی آن از اعتبار احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور قانونی باز هم کاسته خواهد شد و در مجامع بین المللی و از سوی دولتهای کشورهای دیگر بی اعتبار تلقی خواهد شدو این به نفع همه است و گامی است به پیش و فضایی هم برای نفس کشیدن مردم می تواند باز کند. فشار همین وضغ پیشامده تاکنون هم بر حاج محمود چنان است که همه چهار سال ریاست جمهوریش را - اگر با اعتراضات مردم جارو نشود- گشاد گشاد راه خواهد رفت. به هرحال به نظر راقم این سطور برگزاری تظاهرات نباید معطل مجوز قانونی از سوی نظامی باشد که برای سرکوبگری و پایمال کردن حقوق مردم هر قانونی را که بخواهد زیر پا می گذارد یا بهتر است گفته شود که اصلا کاری به قانون ندارد.
به نظر نگارنده روز تنفیذ حکم ریاست جمهوی حاج محمود برگزاری تظاهراتی گسترده تر از 30 گامی است به پیش برای نمایش قدرت همبستگی مردم سرکوب شده ایران در برابر استبداد ولی فقیه که می تواند هشداری باشد برای نیروهای سرکوبگر رژیم و ایجاد تزلزل و تردید در آنان در بکار بردن خشونت علیه مردم.
پ-19 تیر 1388 – 10 ژوئیه 2009
http://iradj-shokri.blogspot.com/