vendredi, juillet 24, 2009



رئیس پلیس خوشنامِ زمان رویدادهای مه 1968 فرانسه درگذشت
ایرج شکری

مراسم تدفین موریس گریمو* رئیس پلیس زمان رویدادهای مه 1968 فرانسه که پنج شنبه پیش در گذشته بود روز سه شنبه 21 ژوئیه انجام شد و علاوه بر رئیس جمهور فرانسه، سرشناس ترین رهبر اعتراضات دانشجویی مه 68 دانیل کن بندی** که اکنون نماینده پارلمان اورپاست نیز به خاطر روشی که او به عنوان رئیس پلیس در رویارویی با تظاهرات دانشجویی سال 68 بکار گرفته بود تجلیل کرد.دانیل کن بندی در مورد او گفته است که در حالی که حکومت وقت می خواست اعتراضات دانشجویی را منهدم کند، او در همان حال که وظیفه حفظ نظم را بعهده داشت، سبب اعتراضات دانشجویان را می فهمید و یرای او حفظ نظم به معنی نظم مهاجم نسبت به دانشجویان نبود. به گفته او موریس گریمو سعی کرد به نفرات پلیس حد و مرز اقدماتشان را بفهماند. وی از او به عنوان یک روشنفکر واقعی یاد کرده است. یک سال پیش به مناسبت چهلمین سالگرد رویدادهای مه 1968، برنامه هایی از تلویزیونهای فرانسه پخش شد که در مورد نقش رئیس پلیس پاریس در آن زمان گفته شد که درایت و روش او برای رویارویی با تظاهرات و «برقراری نظم » سبب شد که از بپا شدن حمام خون جلوگیری شود. در آن زمان او در واکنش با برخوردهای خشونت آمیز پلیس با دانشجویان در بخش نامه ای به پلیس یاد آور شده بود که «شایسته پلیس نیست که کسی را که به زمین افتاده است، بزند». توصیه های و دستورالعملهای او برای مهار خشونت از سوی پلیس سبب شد که رویدادهای فاجعه باری پیش نیاید. در آن زمان تجهیزات پلیس برای محافظت خود در برابر سنگباران دانشجویان ناکار آمد بود. سپری که پلیس ضد شورش در آن زمان داشت سپرهای گرد و غیر شفاف بود و وقتی آنها برای جلوگیری سر و سینه شان از اصابت سنگهای کنده شده از سنگفرش خیابان که بسویشان پرتاب می شد، سپر را بالای سر می بردند، دیگر چیزی را در روبه رو نمی دیدند و بعد درهمان وقت سنگهای دیگری که در راه بود به پاهای آنها اصابت می کرد و بسیاری از آنها از ناحیه پا زخمی شده بودند. رئیس پلیس برای برچیدن سنگنر بندیهای ایجاد شده در خیابانهای اطراف دانشگاه سوربن دستور استفاده از بیل مکانیکی را می دهد که جزو وسایل پلیس نبود. طبعا بکار گرفتن بیل مکانیکی برچیدن موانع را بدون درگیری چندانی امکانپذیر می کند. وی همچنین دستور ژنرال دوگل رئیس جمهور کشور را برای توسل به زور برای تخلیه دانشگاه سوربن که در اشغال دانشجویان بود، نمی پذیرد و با گفتگو با دوگل، او را قانع می کند که بکار گرفتن پلیس برای تخلیه سوربن از دانشجویان، با توجه به این که بعد از تخلیه باید تعداد زیادی پلیس برای حفاظت آنجا مستقر شود که به کاهش نیروی پلیس در آن شرایط بحرانی برای کنترل تظاهرات می انحامید، سیاست درستی نیست. بعدا در اوائل ژوئن دانشجویان دانشگاه را ترک می کنند. رئیس پلیس پاریس هم چنین نظر وزیر کشور وقت فرانسه برای ایجاد یک یگان ضربت را نمی پذیرد، زیرا این نگرانی را داشته است که گروههای این یگان در صورت گیر افتادن در محاصره دانشجویان برای نجات خود به اسلحه متوسل شوند. او بعد ها یاد آور شده بود که مسئولیت پلیسی را عهده شده بود که خشونت روش آن بود و می خواست آن روش را تغییر بدهد. به هرحال آدمها در نقشها و مسئولیتهایی که برای روال معمول در امری دارند، در سربزنگاهی تاریخی می توانند نقش مؤثری و مفیدی به عهده بگیرند، التبه اگر هدفشان خدمت به مردم و مهین باشد و انسانیت هم مفهومی برای آنها داشته باشد. عکس آن هم صادق است. ممکن است افراد از اختیارات خود به نحوی استفاده کنند و روشها و اقداماتی را بکار بگیرند که نامشان را با ننگ ابدی آلوده کند و منفور مردم و ملعون همیشگی در تاریخ بمانند. شاید دلیل دیگر موفقیت رئیس پلیس فرانسه در پشت سر گذاشتن آن بحران به نحوی که اشاره شد، این بوده باشد که او صاحبی جز مردم برای کشورش نمی شناخت. نه مثل آنچه که در ایران بعد از طاعون خمنیسم می گذرد و کشور صاحبی به اسم «آقا امام زمان پیدا کرده است» بیش از هزار سال از عمرش می گذرد و هنوز زنده است و فقط بعضیها ارتباطاتی با او دارند و گاه نامه برایش می نویسند و به چاه چم کران می اندازد و گاه هم نامه را مثل نامه سرلشکر بسیجی فیروز آبادی، این «استوانه» متحرک نظام، روی شبکه اینترنت می گذارند. شخص رهبر که برگزیده خدا است در نماز جمعه او را مخاطب قرار می دهد که اگر لازم باشد حاضر است بمیرد ولی در برابر خواست مردم عقب نخواهد نشست و در برابر اعتراضات آنها خواهد ایستاد. دوگل با این که برای مردم این کشور شخصیت برجسته آزاد سازی فرانسه از اشغال آلمان و رهبری قهرمان به بشمار میرفت ولی برگزیده خدا و جانشین معصوم نبود. هنوز ما تا رها شدن از مصیبت رهبران مقدس فاصله زیادی داریم. نوع به اصطلاح مدرنش هم خلق شده است و حالا یک زوج. همانها که قالیچه به سرادب غیبت «آقا» هدیه کردند، به قدرت نرسیده اصلا خودشان را مالک الرقاب کشوری با سه هزار سال تاریخ می دانند.همان کشوری که مرمش تهاجم ویرانگرسپاه اسلام و سپاه مغول را پشت سر گذاشته و در تند باد هزاره ها هویت خود را حفظ کرده است. از مردم و خواست مردم (آزادی و برابری) در شعارهای رسمی سالیان به بیش از دو دهه اینان نه کسی چیزی دیده و نه چیزی شنیده چون برای آزادی یکی از این زوج مقدس، مهرتابان است و در پرتو او آزادی به ایران خواهد دمید و به هرحال مردم این وسط کاره یی نبستند. و برای این که پشت سر گذاشتن دوران رهبران مقدس هرچه کوتاهر شود، من قویا معتقدم اهل قلم مردم دوست و ترقیخواه مهمترین وظیفه تعطیل ناپذیری که دارند ایجاد هشیاری در مردم در شناختن خطر رهبران مقدس وفاجعه سوار شدن این رهبران بر گرده آنان است. چون اگر آنان سوار شدند، دیگر باید نسلی برای پایین آوردنشان رنج بکشد.
Maurice Grimaud*
Daniel Cohn-Bendit**
پ- 3 مرداد2008 – 25 ژوئیه 2009

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن