گلشیفته بی حجاب: شورش یک زن جوان هنرمند علیه تبعیض و حجاب ، سیلی دیگری به رژیم ملاها
ایرج شکری
گلشیفته فراهانی هنرپیشه جوان سینمای ایران بالاخره به خاطر فشار اختناق و سانسور و تنگ شدن عرصه کار فعالیت بر هنرمندان ترک میهن کرده و در اخبار آمده بود که به همراه همسرش قصد دارد در خارج کشور اقامت کند. او اخیرا در فیلمی به کارگردانی ریدلی اسکات که در رسانه های داخل کشورنام آن را «مجموعه دروغها»* ذکر کرده اند و هنرمند سرشناس سینمای آمریکا لئونادو دیکاپریو در آن بازیگری می کند نقشی بازی کرده بود. گلیشفته فراهانی در مصاحبه یی که از او در خارج کشور منتشر شد به چندین بار بازجویی شدن توسط دستگاه امنتیتی رژیم (که سربازان گمنام امام زمان در آن متشکلند و جنایات متعددی علیه مردم ایران از جمله قتلهای زنجیزه یی را مترکب شده اند)، اشاره کرده است. در عکسهایی از صحنه های فیلم مذکور که در سایتهای اینترنتی داخل کشور منتشر شد او را با روسری نشان می دهد. اما عکسهایی از او که در مراسم افتتاح نمایش فیلمی که در آن بازی کرده بود گرفته شده، او را بدون حجاب و در آرایش و لباسی ساده و زیبا اما به شدت خلاف معیارهای تحمیلی رژیم آخوندهاینشان می دهد. این امر نشان دهنده آن است که او آن هنجارهای تحمیلی رژیم را برای همیشه زیر پا گذاشته است و دیگر به ایران باز نخواهد گشت. روزنامه کیهان تحت اداره پاسدار شریعتمداری این اقدام گلشیفته را جزئی از«پروژه شبیخون فرهنگی» غرب دانسته است که هدف آن «از بین بردن قبح بد حجابی و بی حجابی»است.
مشکلات گلشیفته در ایران، با بازی او در فیلمی تولید شده در هالیود شروع نشده و قبلا در مصاحبه یی با سایت سینمای ما در مورد فیلم سنتوری از سرخوردگیهایش در ایران و از آن چه او را آزار می دهد سخن گفته بود. البته آزردگیهای او تنها از عملکرد رژیم نبوده، بلکه از تنگ نظریها هم بوده است. او در مصاحبه دیگری با سایت «اعتماد ملی» در 24 مرداد ماه نیز به شدت از محدویتها و شرایط نامناسب برای فعالیتهای فرهنگی کشور در و عملکرد وزارت ارشاد رژیم انتقاد کرده بود.**
گلشیفته فراهانی که در فیلم ممنوع شده سنتوری بازیگرزن نقش اول بود، در مصاحبه با سایت «سینمای ما» در بحث در مورد شخصیت زن فیلم، ضمن دفاع از او (که بالاخره تصمیم به ترک همسر معتادش می گیرد) تاکید داشت که اگر خودش در چنان وضعی قرار می گرفت تا آخر کنار شوهرش می ماند، و وقتی در برابر سوالی برای پاسخ به این تناقض قرار می گیرد با خشم از موقعیت زنان در اوضاع کنونی سخن گفته و از جمله می گوید «خب من هم ایرانی ام دیگر. من هم بدبختم. من هم زن زجر کشیده ی کوفتی هستم که در این جامعه زجر کشیده و همیشه هم توی سرش خورده است. من هم که جدا نیستم». این هنرمند با استعاد در فیلم دیگری از بهمن قبادی به نام «نیوه مانگ- نیمه ماه» به همراه هدیه تهرانی بازیگر سرشناس دیگر سینمای ایران نقش آفرینی داشته که آن فیلم هم توسط وزارت ارشاد اسلامی نمایشش ممنوع شده است. وزارت ارشادی که از آغاز شکل گرفتنش(بعد از دوره دولت موقت) توسط پاسدارانی چون دوزدوزانی و پاسدار لاریجانی و آخوندهایی مثل معادیخواه و خاتمی و مرتجع عقب مانده یی مثل مصطفی میرسلیم و یا فرصت طلبان و قدر منش از ستایشگران خمینی و رفسنجانی مثل عطاالله مهاجرانی و احمد مسجد جامعی اداره شده و حالا حسین صفار هرندی یک پاسدار سابق که درکش از فرهنگ و هنر به اندازه یک قاطرچی یا یک نوحه خوان است-، تصدی آن را به عهده دارد. عالیجنابی که دستیار سابق پاسدار حسین شریعتمداری شکنجه گر تواب ساز، نماینده ولی فقیه و سرپرست روزنامه کیهان بوده است. طبیعی است سانسورها و ممنوعیت های نمایش فیلمی که باز زحمت و هزینه بسیار تهیه شده است فشار روحی و عصبی زیادی برای دست اندر کاران هنر سینما به همراه دارد، و وقتی این فشارها با فضای عمومی سرکوبی و تحقیر شهروندان به ویژه زنان و مشکلات روزانه زندگی دست به دست هم بدهد، اوضاع را بشدت غیر قابل تحمل می کند. گلشیفته در آن دو مصاحبه به خانه نشین شدن مهرجویی بعد از فیلم سنتوری و از تنگ بودن عرصه برای کارگردان بزرگی مثل بیضایی سخن گفته است . من بر این عقیده ام که وضع هنرمندان و روشنفکران و اهل قلم ایران که در چنین جو سنگینی از فشار و اختناق افتان و خیزان اما پایدار و مستمر به تلاش خود برای خدمت فرهنگی به مردم و نسل جوان ایران ادامه داده اند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. حتی بدتر از آنان برخی کسان و گروههای ره گم کرده یا خود محوربین و نسق گیر و برخی عناصر از مرحله پرت آنان را خدمتگزار رژیم می دانند. در حالی که با همه اعمال سانسور و تنگ بودن عرصه برای سینماگران مردم دوست ایران فیلمهای بسیار خوبی در ایران در مورد مسائل اجتماعی و نقض حقوق زنان ساخته شده است که برای برانگیخت حساسیت یا به قول گلشیفته فراهانی برای «ایجاد موج» در جامعه به مراتب موثر تر از هزاران ساعت فرمایشات خمیازه آور است. واقعا باید در نظر گرفت که وقتی فیلمی با هفته ها یا ماهها زحمت و صرف وقت و هزینه تهیه می شود، فیلمی که قبلا سناریوی آن باید از ممیزی و تایید وزارتخانه منحوس ارشاد اسلامی بگذرد، تهیه شده است، نمایشش ممنوع می شود، چه ضربه روحی سنگینی به هنرمندان وارد می شود.
سانسور وفشارها روحی و عصبی و اقتصادی بر سینماگران
کارگردانی سناریویی تهیه می کند یا سناریویی می نویسد بعد باید آن را از تایید حیوانات سانسورچی وزارت ارشاد بگذارند که گاه اعمال نظرهایی در فیلمنامه می کنند که لطمه های شدید به سناریو و موضوعی که کارگردان قصد پرداختن به آن را داشته می زند (به قول گلشیفته فراهانی در یکی از مصاحبه هایش سناریویی که رئال بوده سورئال می شود). بعد هم تهیه کننده یی باید پیدا شود که ریسک سرمایه گذاری در آن و تامین هزینه تولید فیلم را بپذیرد که تازه معلوم نیست که اگر هم مراحل تولید و نمایش بدون مساله و مشکل پیش برود حتما فروشش هزینه تولید و سودی را به تولید کننده برگرداند. فیلم بعد از تولید هم مورد اعمال نظر و سانسور وزارت ارشاد قرار می گیرد و به دلخواه سانسورچیان صحنه هایی از آن حذف می شود که باز هم به فیلم لطمه می زند و در این مراحل آنچه مورد توجه کسی نیست و اصلا به چشم نمی آید فشار روحی و عصبی است که کارگردان تحمل می کند. طبعا هنرپیشگان و فیلمبردار و عوامل فنی فیلم هم از این که زحماتشان ضایع می شود ناراحتی و فشار روحی متحمل می شوند. به ویژه اگر در نظر بگیریم گاه برخی صحنه ها چند بار گرفته می شود تا صحنه به شکل دلخواه از کار در بیاید. برگشت هزینه و سود آوری فیلم بستگی به فروش فیلم دارد که در این مورد هم باز وزارت ارشاد و تشکلهای وابسته به آن با درجه بندی فیلم و تعیین مدت نمایش و تعداد سینماهای نمایش دهنده در کشور در مورد آن اعمال نظر و سنگ اندازی می کند. این نوع محدویت مثلا برای فیلم مارمولک که مورد استقبال بسیار مردم قرار گرفته بود اعمال شد. وقتی نمایش فیلمی با تصمیم ناکسان بی پدر و مادر امثال صفارهرندی ممنوع می شود، یکباره تمام زحمتهای هنرمندان و کارگردان و هزینه ها دود شده و به هوا می رود. حال باید در نظر گرفت که واقعا چه ضربه یی به کارگردان و هنرمندان سینما در چنین مواردی وارد می شود و چطور عرصه برای گارگردانان و سینماگران تنگ می شود. طبیعی است که چنین اقداماتی سرمایه گذاری برای تولید فیلم را به کاری بسیار پر ریسک تبدیل می کند و از سوی دیگر انگیزه برای ساختن کارهای جدی ضعیف می شود. نتیجه اقدامات و تصمیمات اسلامی وزارت منحوس ارشاد چیزی جز به سوی ابتذال راندن سینمای ایران و جز افزودن خودسانسوری به سانسور موجود چیز دیگری نمی تواند باشد.
موضوع تاریخی اخلاقی مسکوت مانده
تمام این سانسورها یا با دستاویز قرار دادن مغایرت فیلم با معیارهای اخلاقی و اصول اسلام که رژیم بر آن بنا نهاده شده است صورت می گیرد یا به این بهانه که مغایر خط قرمزهایی است که رژیم ولایت فقیه تعیین کرده است.. اسلامی که پیامبرش محمد بن عبدالله در سن حدود 55 سالگی با عایشه دختر بچه 9 ساله یی که به همسری خود در آورده رابطه جنسی برقرار می کند و از او ازاله بکارت می کند. قابل تصور است که حالت روحی آن دختر بچه نه ساله از آغاز درک قصد همسر55 ساله اش تا «انزال» و پایان «جماع» او، چیزی جزشوکه شدن و اضطراب و درد نبوده است. طبیعی است که «پیامبر اکرم» که « به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مساله آموز صد مدرس شد» به رابطه زناشویی یا در اصطلاح «علمی» حوزوی، به جماع با این همسر نه ساله بعد از «زفاف» هم ادامه داده است و می شود تصور کرد که هر وقت رسول گرامی اسلام، «پیامبر مهربانی» به آن دختر بچه نزدیک می شده و دستی به سرش می کشیده، چطور تن آن بچه از آن نوازش به عنوان مقدمه شروع رابطه زناشویی همسر 55 ساله اش با او و آزاری که در انتظارش است به خود می لرزیده است. در تحقیقات«علمی» حوزوی در این زمینه این طور که پیداست هیچ آیه و حدیث و روایتی در مورد این که «زفاف» و جماع پیامبر اسلام با همسر 9 ساله اش با معجزه یی همراه بوده باشد که «دخول» در همسر خردسالش، بی حسی موضعی در آن دختر بچه ایجاد می کرده و او متحمل ناراحتی نمی شده، ذکر نشده است. اگر چه شیعه نیوز یکبار از شگفتی انیشتین از حدیثی در بحارالانوار در مورد عروج پیامبر اسلام که نظریه نسبیت او در آن به روشنی تایید شده است را خبر داده بود***. تازه اگر هم معجزه بی حسی موضعی اتفاق افتاده بوده باشدو قبول کنیم که به لحاظ ارتباط آن به حوزه محرمانه و خصوصی زندگی رسول الله ذکر نشده است باز هم با هیچ منطقی نمی شود پذیرفت که دختر بچه 9 ساله یی، حتی در 1400 سال پیش، با رضایت خاطر و بدون ترس و اضطراب تن به رابطه جنسی یا به عبارت «علمی» حوزوی آن، تن به جماع یک مرد حدود 55 ساله می داده است. اینها نه تهمت است نه اهانت نگاهی به مساله یی است که هم در فقه و هم در««خارج» فقه مسکوت مانده است
مردم معیارهای آخوندی را پس می زنند
تردیدی نیست که دوران این رژیم که صدها بار از رژیم سلطنتی نزد مردم ایران منفور تر است نیز سپری خواهد شد. هر کشوری روند خاص تحولات اجتماعی و تاریخ خود را دارد، اگر در ترکیه حدود 80 سال بعد از برقراری نظام سیاسی لائیک حزبی اسلامی سر برآورده و بخشی از مردم اسلام گرا شده و بخشی زنان و دختران مایلند همه جا در زیر حجاب قرار بگیرند و خواهان آزادی استفاده از روسری در مراکز آموزشی هستند و برخی از دختران برای این که روسری خود را که هنگام ورود به دانشگاه- که باید از سر بردارند- حفظ کنند یک گلاه گیس روی آن بر سرخود می گذارند، در ایران میلیونها زن و دختر ایرانی خواهان برداشتن روسری و حجاب اجباری، این نشان منحوس تحقیر و توسری رژیم ملاها علیه زنان هستند. «دیروز» خانم شیرین عبادی حقوق دانی که بر مسلمانی خود تاکید دارد، هنگام دریافت جایزه نوبل صلح در خارج از حیطه قدرت آخوندهای پلید، بدون روسری ظاهر شد و امروز گلشیفته فراهانی هنرمند جوان ایرانی در آمریکا و دور از دسترسی عوامل امنیتی و سرکوبگر رژیم، در مراسم افتتاح نمایش فیلمی که در آن بازی کرده است، بدون روسری و با لباسی زیبا و بدون آستین ظاهر شد. لباسی که با معیارهای زندگی عرفی در ایران هیچ چیزی که بشود آن را برای زن و دختری 25 ساله ناهنجار دانست در آن نیست. بسیاری از خانمها و دختران و جوان در ایران در میهمانیها و جشنهای خانوادگی لباسهایی همین گونه لباس می پوشند میلیونها دختر جوان ایرانی خواهان آن هستند که در بیرون از خانه هم همینطور ظاهر شوند و این حق مسلما آنان است. این نه ضد اخلاقی است نه کار زشتی است و نه جلف و سبک است، اما البته که خلاف معیارهای رژیم آخوندی است. گلشیفته با این لباس و آرایش ساده اما برازنده و زیبا و ضد «اسلامی» سیلی جانه ای از طرف زنان و دختران تحقیر شده ایرانی به گوش آخوندها زده است که دردش را از مطلب کیهان که توسط نماینده و مشاور سیاسی مقام ولایت فقیه اداره می شود می توان دریافت. جمعیت کشور قبل از به قدرت تکیه زدن خمینی پلید و وجانشینانش در ایران هم خدا پرست و پیروان دین و مذهبی بودند و هنوز هم هستند( تعداد ماتریالیستها و یا کسانی که با مطالعات فلسفی به نفی وجود خدا رسیده اند طبعا نمی تواند شمار چشمگیری از جمعیت 36 میلیونی زمان انقلاب یا 70 میلیونی کنونی را شامل بشود و کسانی هم که به دلایل دیگر از خدا و دین به کلی رویگردان شده اند تخمین تعداد جمعیتشان ممکن نیست به هر حال گمان نمی رود که مثلا ما میلیونها بی خدا داشته باشیم). در بین اکثریت جمعیت شیعه مذهب (همچنین در بین جمعیت سنی مذهب) هرکس آن طور که خود می خواست دیندار بود. اگر چه سنتها و فضای اجتماعی و فرهنگی در هر گوشه یی در کشور به نوعی در حفظ ظاهر در مواردی برای کسانی که اعتقاد و علاقه یی به رعایت خیلی از معیارهای مذهبی نداشتند خود را تحمیل می کرد. اما نیروی انتظامی و بسیج و ستاد امر به معروف و وزارت اطلاعاتی برای دستگیری و تنبیه بی حجاب و روزه خوار وجود نداشت. اماکن عمومی مثل رستورانها و مشروب فروشیها در ماه رمضان و بعضی روزهای سوگواری مذهبی طبق مقرراتی که به آنها ابلاغ می شد و عمل می کردند و کسی مشکلی در این مورد نداشت. علاوه بر کشتار و دستگیری دگراندیشان و تعطیل کردن احزاب و جمعیتهای سیاسی و مطبوعات مستقل، سی سال تعقیب دائمی و آزار شهروندان و یورش به میهمانیها و جشنهای خانوادگی آنان به خاطر رفتار و پوشش خلاف معیارهای اسلامی، تحفه حکومت اسلامی برای مردم خدا پرست ایران بوده است. در افعانستانی هم که ده سال زیر حکومت منحوس طالبان بود و دختران حق تحصیل نداشتند و اکنون نیز هم طالبان زنان شاغل در اداراتی مثل تلویزیون و نیروی پلیس را ترور می کنند و هم اسلامگرایان در پارلمان و جاهای دیگر قدرت دارند، شورشی علیه حجاب و ممنوعیتهای اسلامی تحمیل شده، از سوی زنان و بخشهایی از مردم افغانستان دیده می شود که من به خوانندگان این سطور توصیه می کنم لینک های داده شده در مورد موسیقی و رقص افغانی را بازکنند و ببینند.
بحثهای ضروری برای آینده
در آینده بعد از سپری شدن دوران این رژیم منحوس باید بحث در مورد اسلام و به ویژه مذهب شیعه و حقه بازیها و دروغپردازیهایی تاریخی در آن به صورت صریح، -به صراحت و شجاعت صادق هدایت- و بطور گسترده در میز گردهای تلویزیونی انجام بگیرد. اگر این بحثها در زمان شاه انجام شده بود، حتما امروز ما دچار رژیم ولایت فقیه نبودیم. بحث در مورد اسلام را نه در مورد مسائل بی معنی و بی اهمیتی که مثلا آیه های قرآن الهامات پیامبر بوده است یا از طریق وحی به او نازل می شده و یا این که این یا آن آیه مفهومش چیست، بلکه باید از موضوع رابطه زناشویی رسول الله در سن 54 یا55 سالگی با عایشه 9 ساله و در پاسخ به سوال که رسول خدا که احکامی صادر کرده که گویا چنان منطق و محتوایی دارد که برای همیشه بشریت برای تنظیم روابط اجتماعی کارآمد و قابل اجراست، آیا آن ازدواج و همبستری با بچه 9 ساله کاری زشت بوده یا نبوده است شروع کرد. عجالتا این سوال را می شود از مدعیان و اسلامگرایان مومن معتقد به بی ایراد بودن کار پیامبر و دین اسلام پرسید. کسانی مثل عطاالله مهاجرانی که سالها کارگزار رژیم ولایت فقیه بوده است ودر ماجرای درج کاریکاتورهایی از پیامبر واکنش نشان داد و از جمله نوشت«مگر می شود به پیامبر اسلام توهین کرد» و عبدالکریم سروش که برخی محافل غربی خیلی لی لی به لا لای او میگذارند و گاه از او به عنوان مارتین لوتر مسلمان یاد می کنند( و هردو کنگر خوردن و لنگر انداختن در «بلاد کفر» و در غرب فساد آلود را به ام القرای اسلام ترجیح داده اند) و از آن کسان که با اسکورت و شیپورچی جابه جا می شوند و هر وقت میکروفونی پیدا می کند مبلغ اسلام «تحمل گرا» و اهل مدارا هستند و به تبلیغ اسلام و ایدئولوژی اسلامی خود می پردازند و با ذکر آیاتی از قرآن و تفسیر آن از برداشت غلط آخوندها از اسلام و قرآن، از فقیهان داخل کشور ایراد می گیرند پرسید و هم چنین از شاعر مسلمانی که در برخی از شعرهایش از رنج کودکان قالیباف سخن گفته، می شود پرسید. سوال به صورت خیلی خلاصه این است:آیا رابطه زناشویی یا به عبارت «علمی» حوزوی، جماع رسول الله با عایشه 9 ساله را قابل انتقاد و محکوم کردنی می دانند یا نمی دانند؟ این را هم باید یاد آور شد که هم اکنون در کشورهایی نظیر یمن با پیروی از ازدواج پیامبر اسلام با عایشه، دختران خرد سال زیادی به اجبار به ازدواج مردان در می آیند. کانال تلویزیونی فرانسوی – آلمانی آرته روز شنبه 10 اکتبر گزارشی در این زمینه دشت..
منابع و توضیحات:
*
این فیلم قرار است از 5 نوامبر در فرانسه به نمایش در آید
اسم انگلیسی فیلم است Boady of Lies
در رسانه های فارسی «مجموعه دروغها»را معادل آن قرار داده اند، اما
یک اهل فن مسلط به زبان انگلیسی نوشته بود که «مشتی دروغ» معادل درست فارسی آن است .
وبلاگ درفش :http://iradj-shokri.blogspot.com
http://iradj-shokri.blogspot.com/2008/01/blog-post.html در مورد شیعه نیوز***
صحنه های زیبایی از فیلم نیمه ماهhttp://fr.youtube.com/watch?v=MAQ087l-l8I
صحنه زیبایی از فیلم میم مثل مادرhttp://fr.youtube.com/watch?v=qyMnyuzKj_Q&feature=related
موسیقی و رقص توسط هنرمندان افغانی:
من دختر هراتم خواننده ستارهhttp://uk.youtube.com/watch?v=Yk9or5KlfFQ
ا دوترانه فعانی با اجرای خواننده جوان هنگامهhttp://uk.youtube.com/watch?v=WIE1nPLHv5M
http://fr.youtube.com/watch?v=xiQ2rgb2WUw
رقص و آوازدختر اعجوبه پشتونhttp://fr.youtube.com/watch?v=KrUUzksb2h0
مشکلات گلشیفته در ایران، با بازی او در فیلمی تولید شده در هالیود شروع نشده و قبلا در مصاحبه یی با سایت سینمای ما در مورد فیلم سنتوری از سرخوردگیهایش در ایران و از آن چه او را آزار می دهد سخن گفته بود. البته آزردگیهای او تنها از عملکرد رژیم نبوده، بلکه از تنگ نظریها هم بوده است. او در مصاحبه دیگری با سایت «اعتماد ملی» در 24 مرداد ماه نیز به شدت از محدویتها و شرایط نامناسب برای فعالیتهای فرهنگی کشور در و عملکرد وزارت ارشاد رژیم انتقاد کرده بود.**
گلشیفته فراهانی که در فیلم ممنوع شده سنتوری بازیگرزن نقش اول بود، در مصاحبه با سایت «سینمای ما» در بحث در مورد شخصیت زن فیلم، ضمن دفاع از او (که بالاخره تصمیم به ترک همسر معتادش می گیرد) تاکید داشت که اگر خودش در چنان وضعی قرار می گرفت تا آخر کنار شوهرش می ماند، و وقتی در برابر سوالی برای پاسخ به این تناقض قرار می گیرد با خشم از موقعیت زنان در اوضاع کنونی سخن گفته و از جمله می گوید «خب من هم ایرانی ام دیگر. من هم بدبختم. من هم زن زجر کشیده ی کوفتی هستم که در این جامعه زجر کشیده و همیشه هم توی سرش خورده است. من هم که جدا نیستم». این هنرمند با استعاد در فیلم دیگری از بهمن قبادی به نام «نیوه مانگ- نیمه ماه» به همراه هدیه تهرانی بازیگر سرشناس دیگر سینمای ایران نقش آفرینی داشته که آن فیلم هم توسط وزارت ارشاد اسلامی نمایشش ممنوع شده است. وزارت ارشادی که از آغاز شکل گرفتنش(بعد از دوره دولت موقت) توسط پاسدارانی چون دوزدوزانی و پاسدار لاریجانی و آخوندهایی مثل معادیخواه و خاتمی و مرتجع عقب مانده یی مثل مصطفی میرسلیم و یا فرصت طلبان و قدر منش از ستایشگران خمینی و رفسنجانی مثل عطاالله مهاجرانی و احمد مسجد جامعی اداره شده و حالا حسین صفار هرندی یک پاسدار سابق که درکش از فرهنگ و هنر به اندازه یک قاطرچی یا یک نوحه خوان است-، تصدی آن را به عهده دارد. عالیجنابی که دستیار سابق پاسدار حسین شریعتمداری شکنجه گر تواب ساز، نماینده ولی فقیه و سرپرست روزنامه کیهان بوده است. طبیعی است سانسورها و ممنوعیت های نمایش فیلمی که باز زحمت و هزینه بسیار تهیه شده است فشار روحی و عصبی زیادی برای دست اندر کاران هنر سینما به همراه دارد، و وقتی این فشارها با فضای عمومی سرکوبی و تحقیر شهروندان به ویژه زنان و مشکلات روزانه زندگی دست به دست هم بدهد، اوضاع را بشدت غیر قابل تحمل می کند. گلشیفته در آن دو مصاحبه به خانه نشین شدن مهرجویی بعد از فیلم سنتوری و از تنگ بودن عرصه برای کارگردان بزرگی مثل بیضایی سخن گفته است . من بر این عقیده ام که وضع هنرمندان و روشنفکران و اهل قلم ایران که در چنین جو سنگینی از فشار و اختناق افتان و خیزان اما پایدار و مستمر به تلاش خود برای خدمت فرهنگی به مردم و نسل جوان ایران ادامه داده اند کمتر مورد توجه قرار گرفته است. حتی بدتر از آنان برخی کسان و گروههای ره گم کرده یا خود محوربین و نسق گیر و برخی عناصر از مرحله پرت آنان را خدمتگزار رژیم می دانند. در حالی که با همه اعمال سانسور و تنگ بودن عرصه برای سینماگران مردم دوست ایران فیلمهای بسیار خوبی در ایران در مورد مسائل اجتماعی و نقض حقوق زنان ساخته شده است که برای برانگیخت حساسیت یا به قول گلشیفته فراهانی برای «ایجاد موج» در جامعه به مراتب موثر تر از هزاران ساعت فرمایشات خمیازه آور است. واقعا باید در نظر گرفت که وقتی فیلمی با هفته ها یا ماهها زحمت و صرف وقت و هزینه تهیه می شود، فیلمی که قبلا سناریوی آن باید از ممیزی و تایید وزارتخانه منحوس ارشاد اسلامی بگذرد، تهیه شده است، نمایشش ممنوع می شود، چه ضربه روحی سنگینی به هنرمندان وارد می شود.
سانسور وفشارها روحی و عصبی و اقتصادی بر سینماگران
کارگردانی سناریویی تهیه می کند یا سناریویی می نویسد بعد باید آن را از تایید حیوانات سانسورچی وزارت ارشاد بگذارند که گاه اعمال نظرهایی در فیلمنامه می کنند که لطمه های شدید به سناریو و موضوعی که کارگردان قصد پرداختن به آن را داشته می زند (به قول گلشیفته فراهانی در یکی از مصاحبه هایش سناریویی که رئال بوده سورئال می شود). بعد هم تهیه کننده یی باید پیدا شود که ریسک سرمایه گذاری در آن و تامین هزینه تولید فیلم را بپذیرد که تازه معلوم نیست که اگر هم مراحل تولید و نمایش بدون مساله و مشکل پیش برود حتما فروشش هزینه تولید و سودی را به تولید کننده برگرداند. فیلم بعد از تولید هم مورد اعمال نظر و سانسور وزارت ارشاد قرار می گیرد و به دلخواه سانسورچیان صحنه هایی از آن حذف می شود که باز هم به فیلم لطمه می زند و در این مراحل آنچه مورد توجه کسی نیست و اصلا به چشم نمی آید فشار روحی و عصبی است که کارگردان تحمل می کند. طبعا هنرپیشگان و فیلمبردار و عوامل فنی فیلم هم از این که زحماتشان ضایع می شود ناراحتی و فشار روحی متحمل می شوند. به ویژه اگر در نظر بگیریم گاه برخی صحنه ها چند بار گرفته می شود تا صحنه به شکل دلخواه از کار در بیاید. برگشت هزینه و سود آوری فیلم بستگی به فروش فیلم دارد که در این مورد هم باز وزارت ارشاد و تشکلهای وابسته به آن با درجه بندی فیلم و تعیین مدت نمایش و تعداد سینماهای نمایش دهنده در کشور در مورد آن اعمال نظر و سنگ اندازی می کند. این نوع محدویت مثلا برای فیلم مارمولک که مورد استقبال بسیار مردم قرار گرفته بود اعمال شد. وقتی نمایش فیلمی با تصمیم ناکسان بی پدر و مادر امثال صفارهرندی ممنوع می شود، یکباره تمام زحمتهای هنرمندان و کارگردان و هزینه ها دود شده و به هوا می رود. حال باید در نظر گرفت که واقعا چه ضربه یی به کارگردان و هنرمندان سینما در چنین مواردی وارد می شود و چطور عرصه برای گارگردانان و سینماگران تنگ می شود. طبیعی است که چنین اقداماتی سرمایه گذاری برای تولید فیلم را به کاری بسیار پر ریسک تبدیل می کند و از سوی دیگر انگیزه برای ساختن کارهای جدی ضعیف می شود. نتیجه اقدامات و تصمیمات اسلامی وزارت منحوس ارشاد چیزی جز به سوی ابتذال راندن سینمای ایران و جز افزودن خودسانسوری به سانسور موجود چیز دیگری نمی تواند باشد.
موضوع تاریخی اخلاقی مسکوت مانده
تمام این سانسورها یا با دستاویز قرار دادن مغایرت فیلم با معیارهای اخلاقی و اصول اسلام که رژیم بر آن بنا نهاده شده است صورت می گیرد یا به این بهانه که مغایر خط قرمزهایی است که رژیم ولایت فقیه تعیین کرده است.. اسلامی که پیامبرش محمد بن عبدالله در سن حدود 55 سالگی با عایشه دختر بچه 9 ساله یی که به همسری خود در آورده رابطه جنسی برقرار می کند و از او ازاله بکارت می کند. قابل تصور است که حالت روحی آن دختر بچه نه ساله از آغاز درک قصد همسر55 ساله اش تا «انزال» و پایان «جماع» او، چیزی جزشوکه شدن و اضطراب و درد نبوده است. طبیعی است که «پیامبر اکرم» که « به مکتب نرفت و خط ننوشت، به غمزه مساله آموز صد مدرس شد» به رابطه زناشویی یا در اصطلاح «علمی» حوزوی، به جماع با این همسر نه ساله بعد از «زفاف» هم ادامه داده است و می شود تصور کرد که هر وقت رسول گرامی اسلام، «پیامبر مهربانی» به آن دختر بچه نزدیک می شده و دستی به سرش می کشیده، چطور تن آن بچه از آن نوازش به عنوان مقدمه شروع رابطه زناشویی همسر 55 ساله اش با او و آزاری که در انتظارش است به خود می لرزیده است. در تحقیقات«علمی» حوزوی در این زمینه این طور که پیداست هیچ آیه و حدیث و روایتی در مورد این که «زفاف» و جماع پیامبر اسلام با همسر 9 ساله اش با معجزه یی همراه بوده باشد که «دخول» در همسر خردسالش، بی حسی موضعی در آن دختر بچه ایجاد می کرده و او متحمل ناراحتی نمی شده، ذکر نشده است. اگر چه شیعه نیوز یکبار از شگفتی انیشتین از حدیثی در بحارالانوار در مورد عروج پیامبر اسلام که نظریه نسبیت او در آن به روشنی تایید شده است را خبر داده بود***. تازه اگر هم معجزه بی حسی موضعی اتفاق افتاده بوده باشدو قبول کنیم که به لحاظ ارتباط آن به حوزه محرمانه و خصوصی زندگی رسول الله ذکر نشده است باز هم با هیچ منطقی نمی شود پذیرفت که دختر بچه 9 ساله یی، حتی در 1400 سال پیش، با رضایت خاطر و بدون ترس و اضطراب تن به رابطه جنسی یا به عبارت «علمی» حوزوی آن، تن به جماع یک مرد حدود 55 ساله می داده است. اینها نه تهمت است نه اهانت نگاهی به مساله یی است که هم در فقه و هم در««خارج» فقه مسکوت مانده است
مردم معیارهای آخوندی را پس می زنند
تردیدی نیست که دوران این رژیم که صدها بار از رژیم سلطنتی نزد مردم ایران منفور تر است نیز سپری خواهد شد. هر کشوری روند خاص تحولات اجتماعی و تاریخ خود را دارد، اگر در ترکیه حدود 80 سال بعد از برقراری نظام سیاسی لائیک حزبی اسلامی سر برآورده و بخشی از مردم اسلام گرا شده و بخشی زنان و دختران مایلند همه جا در زیر حجاب قرار بگیرند و خواهان آزادی استفاده از روسری در مراکز آموزشی هستند و برخی از دختران برای این که روسری خود را که هنگام ورود به دانشگاه- که باید از سر بردارند- حفظ کنند یک گلاه گیس روی آن بر سرخود می گذارند، در ایران میلیونها زن و دختر ایرانی خواهان برداشتن روسری و حجاب اجباری، این نشان منحوس تحقیر و توسری رژیم ملاها علیه زنان هستند. «دیروز» خانم شیرین عبادی حقوق دانی که بر مسلمانی خود تاکید دارد، هنگام دریافت جایزه نوبل صلح در خارج از حیطه قدرت آخوندهای پلید، بدون روسری ظاهر شد و امروز گلشیفته فراهانی هنرمند جوان ایرانی در آمریکا و دور از دسترسی عوامل امنیتی و سرکوبگر رژیم، در مراسم افتتاح نمایش فیلمی که در آن بازی کرده است، بدون روسری و با لباسی زیبا و بدون آستین ظاهر شد. لباسی که با معیارهای زندگی عرفی در ایران هیچ چیزی که بشود آن را برای زن و دختری 25 ساله ناهنجار دانست در آن نیست. بسیاری از خانمها و دختران و جوان در ایران در میهمانیها و جشنهای خانوادگی لباسهایی همین گونه لباس می پوشند میلیونها دختر جوان ایرانی خواهان آن هستند که در بیرون از خانه هم همینطور ظاهر شوند و این حق مسلما آنان است. این نه ضد اخلاقی است نه کار زشتی است و نه جلف و سبک است، اما البته که خلاف معیارهای رژیم آخوندی است. گلشیفته با این لباس و آرایش ساده اما برازنده و زیبا و ضد «اسلامی» سیلی جانه ای از طرف زنان و دختران تحقیر شده ایرانی به گوش آخوندها زده است که دردش را از مطلب کیهان که توسط نماینده و مشاور سیاسی مقام ولایت فقیه اداره می شود می توان دریافت. جمعیت کشور قبل از به قدرت تکیه زدن خمینی پلید و وجانشینانش در ایران هم خدا پرست و پیروان دین و مذهبی بودند و هنوز هم هستند( تعداد ماتریالیستها و یا کسانی که با مطالعات فلسفی به نفی وجود خدا رسیده اند طبعا نمی تواند شمار چشمگیری از جمعیت 36 میلیونی زمان انقلاب یا 70 میلیونی کنونی را شامل بشود و کسانی هم که به دلایل دیگر از خدا و دین به کلی رویگردان شده اند تخمین تعداد جمعیتشان ممکن نیست به هر حال گمان نمی رود که مثلا ما میلیونها بی خدا داشته باشیم). در بین اکثریت جمعیت شیعه مذهب (همچنین در بین جمعیت سنی مذهب) هرکس آن طور که خود می خواست دیندار بود. اگر چه سنتها و فضای اجتماعی و فرهنگی در هر گوشه یی در کشور به نوعی در حفظ ظاهر در مواردی برای کسانی که اعتقاد و علاقه یی به رعایت خیلی از معیارهای مذهبی نداشتند خود را تحمیل می کرد. اما نیروی انتظامی و بسیج و ستاد امر به معروف و وزارت اطلاعاتی برای دستگیری و تنبیه بی حجاب و روزه خوار وجود نداشت. اماکن عمومی مثل رستورانها و مشروب فروشیها در ماه رمضان و بعضی روزهای سوگواری مذهبی طبق مقرراتی که به آنها ابلاغ می شد و عمل می کردند و کسی مشکلی در این مورد نداشت. علاوه بر کشتار و دستگیری دگراندیشان و تعطیل کردن احزاب و جمعیتهای سیاسی و مطبوعات مستقل، سی سال تعقیب دائمی و آزار شهروندان و یورش به میهمانیها و جشنهای خانوادگی آنان به خاطر رفتار و پوشش خلاف معیارهای اسلامی، تحفه حکومت اسلامی برای مردم خدا پرست ایران بوده است. در افعانستانی هم که ده سال زیر حکومت منحوس طالبان بود و دختران حق تحصیل نداشتند و اکنون نیز هم طالبان زنان شاغل در اداراتی مثل تلویزیون و نیروی پلیس را ترور می کنند و هم اسلامگرایان در پارلمان و جاهای دیگر قدرت دارند، شورشی علیه حجاب و ممنوعیتهای اسلامی تحمیل شده، از سوی زنان و بخشهایی از مردم افغانستان دیده می شود که من به خوانندگان این سطور توصیه می کنم لینک های داده شده در مورد موسیقی و رقص افغانی را بازکنند و ببینند.
بحثهای ضروری برای آینده
در آینده بعد از سپری شدن دوران این رژیم منحوس باید بحث در مورد اسلام و به ویژه مذهب شیعه و حقه بازیها و دروغپردازیهایی تاریخی در آن به صورت صریح، -به صراحت و شجاعت صادق هدایت- و بطور گسترده در میز گردهای تلویزیونی انجام بگیرد. اگر این بحثها در زمان شاه انجام شده بود، حتما امروز ما دچار رژیم ولایت فقیه نبودیم. بحث در مورد اسلام را نه در مورد مسائل بی معنی و بی اهمیتی که مثلا آیه های قرآن الهامات پیامبر بوده است یا از طریق وحی به او نازل می شده و یا این که این یا آن آیه مفهومش چیست، بلکه باید از موضوع رابطه زناشویی رسول الله در سن 54 یا55 سالگی با عایشه 9 ساله و در پاسخ به سوال که رسول خدا که احکامی صادر کرده که گویا چنان منطق و محتوایی دارد که برای همیشه بشریت برای تنظیم روابط اجتماعی کارآمد و قابل اجراست، آیا آن ازدواج و همبستری با بچه 9 ساله کاری زشت بوده یا نبوده است شروع کرد. عجالتا این سوال را می شود از مدعیان و اسلامگرایان مومن معتقد به بی ایراد بودن کار پیامبر و دین اسلام پرسید. کسانی مثل عطاالله مهاجرانی که سالها کارگزار رژیم ولایت فقیه بوده است ودر ماجرای درج کاریکاتورهایی از پیامبر واکنش نشان داد و از جمله نوشت«مگر می شود به پیامبر اسلام توهین کرد» و عبدالکریم سروش که برخی محافل غربی خیلی لی لی به لا لای او میگذارند و گاه از او به عنوان مارتین لوتر مسلمان یاد می کنند( و هردو کنگر خوردن و لنگر انداختن در «بلاد کفر» و در غرب فساد آلود را به ام القرای اسلام ترجیح داده اند) و از آن کسان که با اسکورت و شیپورچی جابه جا می شوند و هر وقت میکروفونی پیدا می کند مبلغ اسلام «تحمل گرا» و اهل مدارا هستند و به تبلیغ اسلام و ایدئولوژی اسلامی خود می پردازند و با ذکر آیاتی از قرآن و تفسیر آن از برداشت غلط آخوندها از اسلام و قرآن، از فقیهان داخل کشور ایراد می گیرند پرسید و هم چنین از شاعر مسلمانی که در برخی از شعرهایش از رنج کودکان قالیباف سخن گفته، می شود پرسید. سوال به صورت خیلی خلاصه این است:آیا رابطه زناشویی یا به عبارت «علمی» حوزوی، جماع رسول الله با عایشه 9 ساله را قابل انتقاد و محکوم کردنی می دانند یا نمی دانند؟ این را هم باید یاد آور شد که هم اکنون در کشورهایی نظیر یمن با پیروی از ازدواج پیامبر اسلام با عایشه، دختران خرد سال زیادی به اجبار به ازدواج مردان در می آیند. کانال تلویزیونی فرانسوی – آلمانی آرته روز شنبه 10 اکتبر گزارشی در این زمینه دشت..
منابع و توضیحات:
*
این فیلم قرار است از 5 نوامبر در فرانسه به نمایش در آید
اسم انگلیسی فیلم است Boady of Lies
در رسانه های فارسی «مجموعه دروغها»را معادل آن قرار داده اند، اما
یک اهل فن مسلط به زبان انگلیسی نوشته بود که «مشتی دروغ» معادل درست فارسی آن است .
** آ و ب لینک دو مصاحبه گلشیفته فراهانی هستند. اگر احتمالا این دونشانی کار نکرد(ممکن است مطلب را برداشته باشند) می شود آنها را در وبلاگ درفش مطالعه کرد.
http://iradj-shokri.blogspot.com/2008/01/blog-post.html در مورد شیعه نیوز***
صحنه های زیبایی از فیلم نیمه ماهhttp://fr.youtube.com/watch?v=MAQ087l-l8I
صحنه زیبایی از فیلم میم مثل مادرhttp://fr.youtube.com/watch?v=qyMnyuzKj_Q&feature=related
موسیقی و رقص توسط هنرمندان افغانی:
من دختر هراتم خواننده ستارهhttp://uk.youtube.com/watch?v=Yk9or5KlfFQ
ا دوترانه فعانی با اجرای خواننده جوان هنگامهhttp://uk.youtube.com/watch?v=WIE1nPLHv5M
http://fr.youtube.com/watch?v=xiQ2rgb2WUw
رقص و آوازدختر اعجوبه پشتونhttp://fr.youtube.com/watch?v=KrUUzksb2h0
پ- 25 مهر ماه - 16 اکتبر 2008