mardi, novembre 08, 2011

نقدی بر مقاله «میرحسین موسوی نخست وزیر آینده؟»



نقدی بر مقاله «میرحسین موسوی نخست وزیر آینده؟»
ایرج شکری

مساله شکل گیری اتحادی از اپوزیسیون رژیم جمهوری اسلامی در خارج، موضوع مورد بحثی بوده است که کهنه نشده و در سالهای گذشته تلاشهای گوناگونی هم در این زمینه صورت گرفته است که از جمله ثمرات این تلاشها، رسیدن به توافق در مورد دادن اطلاعیه مشترک مثلا به مناسبت روز کارگر توسط چند گروه اپوزیسیون، تا تشکیل تشکّلهای سیاسی جدیدی مثل «اتحاد جمهوریخواهان ایران» و « جمهوریخواهان لائیک و دموکرات» و نیز تشکّل جدید «سکولارهای سبز» را می توان نام برد. البته تشکّلهای شکل گرفته در گذشته در طول زمان به خاطر نا هماهنگی ها و تک رویها گاه با انشعاب و رکود فعالیت همراه شده است. مثل انشعاب چندی پیش در «اتحاد جمهوریخواهان ایران »، که خود سری و آستان ولایت بوسی فرخ نگهدار و اقدام نابخرادنه او در نوشتن نامه به خامنه ای - که ادامه سیاست لاس زدنهای مستقیم و غیر مستقیم با اصلاح طلبان حکومتی از سوی کسانی چون او بود-، سبب آن شد. با اشاره به این موضوع می خواستم ابتدا این نکته را یاد آوری کنم که گمان نمی کنم که اشکال کار اپوریسیون، آن گونه که آقای مهدی مظفری نویسنده مقاله «میرحسین موسوی نخست وزیر آینده» * در پایان مطلب خود یاد آور شده است:« به جای تجمع پیرامون محتوای مسأله که همان دمکراسی و سکولاریسم است، به دعواهای بی‌ ثمر جمهوری خواهی‌ و سلطنت طلبی که همانا نعمتی و حیدری‌های جدید است،روی آورده اند » باشد. چون واقعا چنین تقسیم و گروه بندی دوگانه ای بین اپوزیسیون دیده نمی شود چرا که «سلطنت طلبان» در برابر گرایش بزرگ جمهوریخواهان (اگر چه تشکل یکپارچه ندارند)نیروی قابل اعتنایی نیستند و در داخل کشور هم بر خلاف توّهماتی که سلطنت طلبان «خالی بند» با ادعای داشتن نیروی عملیاتی در ایران با لباس خلبانی در برنامه های تلویزیونی لس آنجلسی ظاهر می شوند و پیام رمز به «عقاب»های خود میفرستند، نه حضور و نه هواداران قابل حساب، ندارند. دسته بندی و بحث اصلی، مساله براندازی و برچیدن این رژیم، یا همراهی و همکاری با «اصلاح طلبان» درون رژیم است. شاید آن دسته بندی «حیدری – نعمتی»، ناشی از علائق خود آقای مظفری باشد. این آقای مظفری باید همان استاد سابق دانشگاه تهران (در زمان شاه) و مقیم دانمارک باشد که گفتگوهایی هم با رادیوهای فارسی زبان به عنوان استاد روابط بین المللی داشته است. زمان شاه از ایشان کتابی با عنوان «نظام های تک حزبی و حزب رستاخیز ملت ایران» توسط انتشارات دانشگاه تهران با جلدی به رنگ «آبی درباری»، در سال 53 منتشر شد . طبعا این حق ایشان است که سلطنت طلب باشد یا جمهوریخواه و دیگران هم حق دارند که مخالف هر نوع سلطنت اعم از مشروطه یا استبداد مطلقه باشند، همچنان که با برخی از انواع جمهوری مثل جمهوریهای مادام العمر و موروثی و مثل جمهوری اسلامی با ولایت مطلقه فقیه یا بی ولایت مخالفت کنند و هر ائتلاف یا همراهی با هواخواهان چنان نظامهایی را مردود بشمارند. نکته دیگر- که مساله مرکزی و اصلی نوشته ایشان است-،نقش میرحسین موسوی و احتمال بازگشت دوباره او به صحنه به عنوان حلّال مشکلات کنونی رژیم ولایت فقیه است. به نظر می رسد که آقای مظفری خیلی سرسری به این مساله پرداخته و توّجهی نه به روابط او با خامنه ای و نه به موقعیت میرحسین موسوی نکرده است. ایشان با اشاره به تلاشهای آمریکا برای ارتباط با رژیم و نیز بحث مربوط به حذف انتخابات ریاست جمهوری و احتمالا پست ریاست جمهوری و قرار گرفتن نخست وزیر منتخب مجلس به جای آن، که در رژیم مطرح شده نوشته است:« موسوی می‌خواست به جای احمدی نژاد رئیس جمهور بشود. از بیست سال نقاشی در خانه خسته شده بود. حذف این مقام به او فرصت میدهد به مقام پیشین خود باز گردد و رشته گسسته نخستوزیری گذشته را به نخست وزیری جدید پیوند زند. با این کار، قدرت به تعادل عصر طلا یی‌ باز خواهد گشت که خامنه‌ای رئیس جمهور بود و موسوی نخست وزیر. اگر عمر اینان و عمر نظام مهلت دهد، خامنه‌ای به رهبری ادامه خواهد داد و موسوی به نخستوزیری. در چنین سناریو، جامعه جهانی نفس راحتی‌ خواهد کشید، رابطه حکومت ایران با اتحادیه اروپا گرم خواهد شد. آمریکائی‌ها از فرط شادی مدهوش خواهند شد. تحریم ها  لغو و مسئله اتمی‌ به صورتی حل خواهد شد». سرسری بودن آن چه اقای مظفری به عنوان تعادل در دوران گذشته و «بازگشت میرحسین موسوی به مقام پیشین» و این که او از «بیست سال نقاشی در خانه خسته شده بود»، در آنجا است که اولا در گذشته مربوط به نخست وزیری موسوی زمان حیات خمینی، خامنه ای هیچگاه نظر مساعدی به میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر نداشت. به ویژه در دوره دوم «انتخاب شدن» به عنوان ریاست جمهوری عزم جزم کرده بود که زیر بار پذیرفتن میرحسین موسوی به عنوان نخست وزیر نرود. اما با فشارهایی که از سوی نمایندگان «پیرو خط امام» که 135 نفر آنها در مورد زیان ناشی از تغییر نخست وزیر برای رژیم، به خمینی نامه نوشتند و گویا محسن رضایی فرمانده کل وقت سپاه هم شخصا از خمینی خواستار ابقای میرحسین در مقام نخست وزیری شده بود بالاخره به خامنه ای تحمیل شد(البته در مجلس 99 نفر که 72 تن مخالف و 27 تن رای ممتنع داده بوند بر خلاف توصیه خمینی به او رای نداند). بنابراین تعادلی در کار نبود. در کشمکش بین او و خامنه ای، حمایت خمینی از موسوی وزن او را در کشمکش و توازان قدرت بالا می برد. هم چنان که در اختلاف دولت میرحسین با «محافظه کاران» یا طرفداران «فقه سنتی» آن روزها بر سر مساله قانون کار و برخی مسائل دیگر، خامنه ای که در کنار طرفداران «فقه سنتی » بود از خمینی تو دهنی سنگینی دریافت کرد. رویدادی که در 16 دی 66 اتفاق افتاد**. خمینی به او گفت که حکومت ادامه ولایت رسول الله است و مقدم بر نماز و روزه حج است و حکومت می تواند از حج اگر خلاف مصلحت دید، به طور موقت جلوگیری کند. باز هم در این زمنیه می توان به متن استعفای موسوی در پایان جنگ که در روزنامه ها منتشر شد و متن خصوصی دلیل استعفا که به خامنه ای نوشته بود، اشاره کرد***. دیگر این که نوشته اند که میرحسین موسوی از بیست سال نقاشی در خانه خسته شده بود. اولا در آن بیست سال میرحسین هم استاد دانشگاه تربیت مدرس بود هم عضو فرهنگستان و هم عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام. از این گذشته به نظر می رسد که نویسنده مقاله فراموش کرده است که بعد از پایان دوره دوم ریاست جمهوری رفسنجانی که خط امامی های مغلوب فرصتی برای معرفی کاندیدای ریاست جمهوری به دست آورده بوند، اول سراغ میرحسین موسوی رفتند. بحث احتمال کاندیدا شدن او - چنان که بعدا در مورد بحثهای مربوط به آن زمان در بین جناح موسوم به «اصولگرا یا همان فقه سنتی سابق»، علنی شد-، چنان جناح اصولگرا را به دست و پا انداخته بود که آنها به سرعت اقدام به معرفی ناطق نوری به عنوان کاندیدای مورد حمایت«جامعتین»(جامعه مدرسین حوزه وجامعه روحانیت مبارز) کردند. اما میرحسین موسوی به رقم حمایت یکپارچه خط امامیها از او کاندیدا نشد و بعد از آن بود که خاتمی به عنوان کاندیدا به صحنه آمد و بعد از پیروزی او خط امیها، ابتدا «2 خرداد»ی و بعد «اصلاح طلب» نام گرفتند. آن چه مربوط به روابط رژیم با آمریکا است، این است که آمریکا پیوسته در تلاش برای برقراری رابطه با رژیم بوده است و این تلاشها هم در دوره ریگانِ کابویِ تند رو که هم علیه رژیم خط و نشان می کشید و هم کیک و کلت و انجیل برای سران رژیم می فرستاد متوقف نشد و هم به رغم خط و نشانهای جرج بوش جونیور که رژیم را همراه کره شمالی و رژیم صدام در محور شر قرار داد و ضرب العجل برای توقف فعالیت اتمی تعیین کرد و طرح حمله و بمباران گسترده ریخته بود و های و هوی زیادی در قطعی بودن حمله نظامی آمریکا به ایران بعد از انتخاب دوباره او به ریاست جمهوری راه افتاد ه بود، کم و بیش ادامه داشت. اکنون هم که رابطه رژیم با آمریکا خیلی پر تنش است و درگیری نظامی با انفجار چاشنی آن توسط اسرائیل، در چشم انداز رویدادهای مربوط به رابطه رژیم با آمریکا قرار دارد، باز هم همانطور که هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا در گفتگو با صدای آمریکا در 28 اکتبر تاکید داشت، آمریکا خواهان درگیری نظامی با رژیم نیست. جنگ تبلیغاتی و روانی وفشار به رژیم با هدف دوگانه ایجاد زمینه برای شکل گرفتن دوباره اعتراضات مردم از یک سو و وادار کردن رژیم به دست برداشتن از سیاستهای توسعه طلبانه و تحریکات ستیزه جویانه و دست برداشتن از فعالیتهای اتمی در مورد غنی سازی و ساختن بمب اتمی (سوء ظنی که غرب در مورد رژیم دارد) است. به هرحال اگر قرار بود خامنه ای برای خروج از تشنج موجود در روابط خارجی و هم فریب دادن مردم، سپردن اوضاع به دست میرحسین را (صرفنظر از این که موسوی در شرایط جدید مفروض آن را می پذیرفت یا نه) به عنوان راه چاره انتخاب کند، لزومی نداشت برای این کار به حذف پست ریاست جمهوری و حذف انتخابات دست بزند، برعکس می گذاشت با همان روال سابق انتخابات برگزار شود و «میرحسین مظلوم» در « انتخابات پرشوری» با رای چند ده میلیونی قدرت اجرایی را به دست بگیرد و با «اعتبار و مشروعیت و محبوبیت عظیم مردمی» به حل مسائل روابط خارجی رژیم بپردازد و آمریکایی ها هم از خوشحالی چندین و چند بار غش کنند و خامنه ای هم پز مشروعیت و حمایت مردم از نظام اسلامی را بدهد. فراموش نکنیم که جنبش سبز در اعتراض به به تقلب انتخاباتی و با شعار «رای من کو» در حمایت از همین میرحسین موسوی که « نه‌ از فرهمندی ویژه‌ای بر خوردار است و نه سخنور زبر دستی‌ است» شکل گرفت. سبز، رنگی بود که میرحسین برای حرکت انتخاباتی خود برگزید. شعارهای دیگری از جمله « جمهوری ایرانی» در تظاهرات بعدی که به رغم بسیج پلیسی و ارعاب، برای ممانعت از آن، شکل گرفت شنیده شد.«سکولارهای سبز» هم که آقای مظفری عضو آن است و هم منوچهر گنجی دبیرکل و مؤسس درفش کاویانی و هم تنی چند از اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق ایران، تحت تاثیر همان حرکتها شکل گرفت و همینطوری «سبز» و پیدا نشد.
منابع و توضیحات:
-------------------
* مقاله آقای مظفری در پژواک ایران:
یاد آوری- در مقاله آقای مظفری،اشاره به خبری از روزنامه فیگارو مبنی بر دیدار مقامات آمریکایی با اعضای سپاه پاسداران در مورد سوریه شده است. به گمان من این خبر را نباید اصلا جدی گرفت. این خبر باید ساختگی باشد و باید آن را از ابتکارات جنگ تبلیغاتی برای ایجاد شبهه و بدگمانی در رابطه بین رژیم و سوریه به شمار آورد.
** پاسخ خمینی به خامنه ای با حذف چند خط از مقدمه آن در زیر آمده است. متن کامل نامه خامنه ای و پاسخ خمینی در لینک زیر
از بیانات جنابعالی در نماز جمعه این طور ظاهر مى‏شود كه شما حكومت را كه به معناى ولایت مطلقه‏اى كه از جانب خدا به نبى اكرم- صلى الله علیه و آله و سلم- واگذار شده و اهمّ احكام الهى است و بر جمیع احكام شرعیه الهیه تقدم دارد، صحیح نمى‏دانید. و تعبیر به آنكه اینجانب گفته‏ام حكومت در چهارچوب احكام الهى داراى اختیار است بكلى برخلاف گفته‏هاى اینجانب بود. اگر اختیاراتِ حكومت در چهارچوب احكام فرعیه الهیه است، باید عرضِ حكومت الهیه و ولایت مطلقه مفوّضه به نبى اسلام -صلى الله علیه و آله و سلم- یك پدیده بى‏معنا و محتوا باشد و اشاره مى‏كنم به پیامدهاى آن، كه هیچ كس نمى‏تواند ملتزم به آنها باشد: مثلاً خیابان كِشی ها كه مستلزم تصرف در منزلى است یا حریم آن است در چهارچوب احكام فرعیه نیست. نظام وظیفه، و اعزام الزامى به جبهه‏ها، و جلوگیرى از ورود و خروج ارز، و جلوگیرى از ورود یا خروج هر نحو كالا، و منع احتكار در غیر دو- سه مورد، و گمركات و مالیات، و جلوگیرى از گرانفروشى، قیمت گذارى، و جلوگیرى از پخش مواد مخدره، و منع اعتیاد به هر نحو غیر از مشروبات الكلى، حمل اسلحه به هر نوع كه باشد، و صدها امثال آن، كه از اختیارات دولت است، بنابر تفسیر شما خارج است؛ و صدها امثال اینها.
باید عرض كنم حكومت، كه شعبه‏ اى از ولایت مطلقه رسول الله- صلى الله علیه وآله و سلم- است، یكى از احكام اولیه اسلام است؛ و مقدم بر تمام احكام فرعیه، حتى نماز و روزه و حج است. حاكم مى‏تواند مسجد یا منزلى را كه در مسیر خیابان است خراب كند و پول منزل را به صاحبش رد كند. حاكم مى‏تواند مساجد را در موقع لزوم تعطیل كند؛ و مسجدى كه ضِرار باشد، در صورتى كه رفع بدون تخریب نشود، خراب كند. حكومت مى‏تواند قراردادهاى شرعى را كه خود با مردم بسته است، در موقعى كه آن قرارداد مخالف مصالح كشور و اسلام باشد، یك جانبه لغو كند. و مى‏تواند هر امرى را، چه عبادى و یا غیر عبادى است كه جریان آن مخالف مصالح اسلام است، از آن مادامى كه چنین است جلوگیرى كند. حكومت مى‏تواند از حج، كه از فرایض مهم الهى است، در مواقعى كه مخالف صلاح كشور اسلامى دانست موقتاً جلوگیرى كند.
آنچه گفته شده است تاكنون، و یا گفته مى‏شود، ناشى از عدم شناخت ولایت مطلقه الهى است. آنچه گفته شده است كه شایع است، مزارعه و مضاربه و امثال آنها را با آن اختیارات از بین خواهد رفت، صریحاً عرض مى‏كنم كه فرضاً چنین باشد، این از اختیارات حكومت است. و بالاتر از آن هم مسائلى است، كه مزاحمت نمى‏كنم.

ان شاء الله تعالى خداوند امثال جنابعالى را، كه جز خدمت به اسلام نظرى ندارید، در پناه خود حفظ فرماید."

روح الله الموسوى الخمینى
*** متن استعفای علنی و خصوصی میرحسین موسوی از نخست وزیری در لینک زیر

17 آبان 1390 – 8 نوامبر 2011

مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم(سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرنگاران مورد بازجویی قرار گرفتند

  مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم (سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرن...