جنازه یی در راه سفارت آمریکا در امارات متحده عربی
ایرج شکری
مرگ احمد، پسر محسن رضایی فرمانده سابق سپاه در هاله ای از ابهام است. در مورد چگونگی مرگ این جوان، هم به بریدگی دست و هم مرگ در اثر وصل جریان برق اشاره شده است. همچنین بنا بر آنچه در پایگاه اطلاع رسانی محسن رضایی در روز 23 آبان در این مورد آمده بود، اتاق او طبق قرار داد باید هر روز نظافت می شده، اما جنازه او سه روز کف اتاق بوده است بدون این که از سوی مدیر یا مسئول هتل اقدامی صورت گرفته باشد و پلیس اطلاع یافته باشد. بنابر گزارش یاد شده پسر دیگر محسن برای تحویل گرفتن جنازه به دوبی سفر کرده است. اما سایت عمّاریون* که مدعی است پسر رضایی توسط موساد ترور شده است، در این زمینه گفته است که مقامات پلیس دوبی از تحویل جنازه به بستگان رضایی خود داری کرده اند و گفته اند جنازه را به مقامات سفارت آمریکا در دوبی تحویل خواهند داد. عمّاریون همین موضع مقامات دوبی را دلیلی بر درستی این نظر می داند که موساد اسرائیل احمد رضایی را ترور کرده است. از سوی دیگر در اخباری که در مورد این رویداد انتشار یافت آمده بود که وی به عنوان یک شهروند آمریکایی (با پاسپورت آمریکایی) در هتل ثبت شده بود. بی بی سی هم در مورد رویداد مرگ احمد رضایی گزارشی داشت که در آن با اشاره به خروج او از ایران در سال 1377 و پناهنده شدن به آمریکا (که همراه بود با مصاحبه های رادیویی که در آن علیه رهبر رژیم هم مطالب تندی بیان کرد) و بازگشت به ایران در سال 84، یاد آوری شده بود که او«چند سال پیش دوباره به آمریکا رفت و بنا به بعضی از گزارشها، با تبعه ای آمریکایی ازدواج کرد، ولی ظاهرا مقامهای جمهوری اسلامی این بار با بازگشت او به ایران مخالفت کردند». بنا بر این می توان این احتمال را داد که مقامات رژیم دیگر گذرنامه ایرانی وی را تمدید نکرده بوده اند و این که گفته شده است که او دیداری با یکی از دوستانش در جزیره کیش داشته، تایید این مساله است که او جازه ورود به ایران را نداشته است و انتخاب دوبی برای اقامت - که نزدیک ایران است - هم برای این بوده است که بدون تشریفات مربوط به ورود خروج مرزی و در ضمن با هزینه کمتر برای دوستان و بستگانش ، او بتواند با آنها در جزیره کیش دیدار کند جایی که برای خود او نیز امکان برخوردی از تسهیلات و حذف تشریفاتی که برای سایر شهروندان خارجی برای ورود به آن که منطقه آزاد تجاری از سوی رژیم اعلام شده در نظر گرفته شده است، وجود داشته است. همچنان که آن مامور سابق اف بی آی(روبرت لوینسون) که از امارات متحده عربی بدون مشکل به کیش سفر کرد. اما البته در آنجا «مفقود الاثر» شد!
طبعا «ترور توسط موساد» اعلام کردن مرگ پسر فرمانده پیشین سپاه که در خارج از ایران اتفاق افتاده است، آن هم جایی که چندی پیش موساد یکی از اعضای حماس را ترور کرد، خیلی بهتر از خودکشی اعلام کردن آن است.چون اینطوری، او هم می شود یک «شهید» اگر چه «غیر رسمی» به شمار برود. اگر خبر عمّاریون در مورد اظهارات مقامات پلیس دوبی که جنازه را به بستگان متوّفی تحویل نخواهد داد و به سفارت آمریکا تحویل خواهند داد، درست باشد(که به نظر می رسد درست است) آن وقت این مساله خود از مرگ ناگهانی فرزند جوان باید برای فرمانده اسبق سپاه تلخ تر باشد که که در آغاز ظهور امام سیزدهم – روح الله الموسوی الخمینی – در ایران جناب ایشان از کباده کشهای صدورانقلاب و برافراشتن پرچم اسلام بالای «کاخ سیاه واشنگتن» بود. جنازه فرزندش رسما و به لحاظ قانونی به آمریکا تعلق دارد، چون او تابعیت آمریکایی داشته اشت. در این ماجرا دولت امارات متحده اگر هم حسن نیت کامل نسبت به رژیم و خانواده جوان تازه درگذشته داشته باشد، به لحاظ قانونی و رسمی نمی تواند بدون در نظر گرفتن رضایت و موافقت سفارت آمریکا عمل کند. حالا باید دید آمریکائیها چگونه عمل خواهند کرد.
در این رژیم جنایتکاران پرچمدار اسلام ناب محمدی و پرورش یافته متکب ضد بشری و ضد ایرانی خمینی که امثال سید اسدالله لاجوردی دادستان و امثال سعید مرتضوی قاضی و دادستان بوده اند، نه جان انسانها ارزشی داشته و نه اهمیتی به رنج و درد بازماندگان قربانیان مظلوم این جنایتکاران داده شده است. به یاد داریم که رژیم ولایت فقیه حاضر نشد جسد زهرا کاظمی را که گفته می شد با ضربات پاشنه کفش بر سرش توسط قاضی سعید مرتضوی جنایتکار دچار شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی منجر به مرگ شد، به خانواده اش تحویل بدهد. در زمان شکنجه جوانان و کشتار دسته دسته آنان در «دوران طلایی امام»، این محسن رضایی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نقش فعالی در شکار آنان داشتند، همچنان که قبل از آن در به خاک خون کشیدن شوراهای ترکمن صحرا. در خاطرات جان بدر بردگان از شکنجه گاهها و زندانهای رژیم، از شکنجه و آزار و تحقیر زندانیان خوانده و شنیده ایم، اما از زجر و شکنجه روحی و ارعاب و خانواده های آنان کمتر گفته شده است. در آن روزهایی که داس مرگ با صدای الله و اکبر زندگی جوانان آزاده و ترقیخواه ایران را با جوخه های اعدام درو می کرد، در آن روزها برای لذت بردن از ضربه روحی که به خانواده زندانیان اعدام شده وارد می آوردند، برای آنها زمان ملاقات تعیین می کردند، بعد پدر یا مادر وقتی به ملاقات می رفت ساک یا بسته حاوی وسائل زندانی را که در مواردی همراه بود با لباس خون آلود سوراخ شده توسط گلوله که از تن قربانی در آورده بودند به پدر یا مادر می داند و می گفتند: «اعدامش کردیم». جنایتکارانی که اجازه برگزاری مراسم سوگواری هم به بازماندگان قربانی نمی داند، هم چنان که این رفتار ضد انسانی را هنوز هم ادامه می دهند. این را هم باید یاد آوری کنم که از آنچه گذشت نباید، خشنودی نگارنده از مرگ فرزند جوان فرمانده پیشین سپاه استنباط شود. فرزندان جنایتکاران، الزما جنایتکار نیستند، و دلیلی ندارد که بر مرگ آنان، اگر چه تنبیه و درد برای پدر جنایتکارشان به همراه دارد، دست افشانی و شادمانی شود مگر این که آنها تایید کننده اعمال و خط و روش پدر و در عمل هم دنبال کننده راه و روش پدر جنایتکارشان بوده باشند.
به هر حال مرگ پسر فرمانده پیشین سپاه چه به دلیل خود کشی بوده باشد، چه ترور توسط موساد یا قتل به هر دلیل دیگری، اکنون مساله تصمیم گرفتن در تحویل یا عدم تحویل جنازه او به بستگانش و وارد گفتگو شدن با سفارت آمریکا در امارت متحده در این مورد، آن هم در این مرحله تشدید جنگ تبلیغاتی و روانی بین آمریکا و رژیم، برای فرمانده پیشین سپاه در درجه اول و برای کل نظام در درجه دوم باید مساله ناگواری باشد. اگرچه بعید است که آمریکا برعدم تحویل دادن جنازه به بستگانش پافشاری بکند، اما به هرحال به نظر می رسد باید درخواستی در این زمینه از طرف خانواده یا وکیل خانواده، به سفارت آمریکا در امارات تسلیم شود. و تلخی مسآله هم برای رژیم و پاسدارانش در همین است.
* http://www.ammariyon.ir/fa/news/16297
25 آبان 1390 – 16 نوامبر 2011