mercredi, janvier 31, 2007

















ايرج شكري

سوألي از حجت الاسلام والمسلمين سيد محمد خاتمي

آقاي جان كري در تهران به اسلام مشرف، شيعه و ختنه خواهد شد يا در واشنگتن؟


آخوند خاتمي در سخناني در شب عاشورا، از مجذوب شدن جان كري كانديداي حزب دموكرات در انتخابات دوره گذتشته رياست جمهوري امريكا به امام علي و اماحسين و شعيه گري و تاثيرات عاشورا، شخن گفته كه اين تصور ايجاد مي شود كه به همين زوديها، جان كري در محضر مبارك ايشان به اسلام مشرف شده و تن به تيغ جراح خواهد سپرد تا باكاهش از تن خود و پذيرفتن سنت يهودي – اسلامي ختنه، هيچ زائده يي جسماني مخل اسلام آوردن او نشود از همين رو اين سوال هم خود به خود به وجود مي آيد كه اگر آقاي جان كري به اسلام مشرف شد، در ام القراي اسلام ختنه خواهد شد يا در ممالك آمريك! خبرگزاري فارس روز سه شنبه 10بهمن در گزارشي از سخنراني خاتمي در خانه هنرمندان، در شب عاشورا، از جمله خاطر نشان ساخت كه:« خاتمي با اشاره به سفر اخيرش براي حضور در كنفرانس داووس و سخنان جان كري سناتور دموكرات آمريكايي مبني بر بيان ويژگي‌هاي امام علي(ع) و امام حسين(ع) تصريح كرد:بسياري از انسان‌ها در طول تاريخ از صحنه شگفت‌انگيز عاشورا درس و الهام گرفتند»(تاكيد از من). البته ممكن است جان كري با توجه به گرفتاري آمريكا در عراق ونگراني آن كشور از نقش شيعيان حزب الله لبنان، سعي كرده باشد اطلاعاتي در مورد مذهب شيعه كسب كند و مطالعاتي در اين زمينه كرده باشد و در صحبت با خاتمي از اطلاعات خود استفاده ديپلماتيك كرده باشد، اما واقعا معلوم نيست كه اصلا جان كري چه گفته است. چون دليلي ندارد قبول كنيم كه خاتمي دروغ نگفته است. برخي عكسها از مراسم سوگواري عاشور از زنجير زني و قمه زني، كساني چون جان كري را، تنها مي تواند، از آثار و عوارض چنين دين و مذهبي بر جامعه يي كه اين باورها در آنجا رايج است، وحشت زده بكند. خاتمي آخوند وقيح شيادي است كه حتي از دست بردن به شعر حافظ در سخنراني در در برابر مردم، اصلا احساس شرم نكرد، تحريف حرفهاي جان كري كه كسي اطلاع مستقيم و بلا واسطه يي از آن ندارد، و حرفي را از زبان او گفتن در ستايش امامان شيعه كه چيزي نيست. منظورم از سخنراني خاتمي آن سخنراني اوست كه گمانم زمان اعلام كانديدا شدن براي انتخابات رياست جمهوري در سال 80 بود كه اين بيت حافط را كه مي گويد«عشق دردانه است و من غواص و دريا ميكده/ سرفرو بردم در آنجا تا كجا سر بر كنم»، دستكاري و با تبديل كلمه ميكده به «بي كران»، آن را اسلامي و ملاخور كرد. در حالي كه چنين چيزي نه در ديوان حافط تصحيح محمد قزويني - دكتر قاسم غني وجود دارد نه در «حافظ به سعي سايه» و نه در ديوان حافظ چاپ انتشارات امير كبير كه يك نسخه از چاپ دهم آن ( سال 1357) را دارم كه در آن ياد آوري شده است« كه از روي معتبر ترين نسخ موجود در دنيا» منطقي هم نيست كه با مقايسه دردانه و غواص كه هر دو اسم هستند براي دريا بيكران به كارگرفته شده باشد كه صفت است.
اين آخوند مزّور از آن تكبر و منيّتي كه وجود همه آخوندها لبريز از آن است، به ميزان حد اكثر در خود ذخيره دارد و در تحجر و روشنفكر سيتزي به طور بينشي، هيچ كم از خميني ندارد. شاهد اين امر، نگاه او به روشنفكران ايران است كه در كتاب «بيم موج»، مكتوب كرده است. به روشني مي توان ديد كه در هيستري ضد روشنفكري و تبلور تمام عيار يك حاكم شرع از نوع شيخ صادق خلخال و از نوع همان محتسبان و مفتيان و زاهداني كه مورد انزجار حافظ بودند، چيزي كم ندارد.خاتمي در كتاب بيم موج كه چاپ اول آن در بهار سال 1372 در تهران منتشر شده، ازجمله مدعي شده است كه تنها دو تن از كساني كه«مساله روشنفكري داشتند»، يعني جلال آل احمد و علي شريعتي، در بين مردم ايران جايي داشتند و به غير از اين دو بقيه را كه روشنفكران بي دين مي نامد، بدون هيچ سند و مدركي چنين مورد داوري قرار داده وبه آنان اتهام زده است: «روشنفكر بي دين بخواهد يا نخواهد و بداند و يا نداند، آب به آسياب دشمن مي ريزد، دشمني كه مخالف استقلال ما است و با فرهنگ اصيل و ديانت و آزادگي اين ملت سر ستيز دارد. و تاريخ گواهي مي دهد كه اين جناح غالبا با حكومت هاي جبّار و وابسته به بيگانه همراه و همگام بوده است و در بسياري از موارد همكاري آگاهانه داشته است...»(1) اين البته با واقعيتهاي جامعه ايران و نقش روشنفكران به قول خاتمي بي دين يا در واقع لائيك و غير مذهبي ايران نمي خواند و يك ياوه گويي از نوع ياوه گوئيهاي آخوندي است كه در هر آخوندي به رنگي و به نوعي ديده مي شود، در مشكيني و جنتي و نوري همداني و فاضل لنكراني و مكارم شيرازي و حجبت الاسلام دانشمند!(نام كافور نهند بر زنگي) به نوعي و در خاتمي هم به همين شكل كه ديديم. از اين كه بگذريم حجت الاسلام سيد محمد خاتمي هم خوب مي داند كه صادق هدايت با آنكه بسيار بيزار اسلام بود و حق مطلب را در مورد هرچه آخوند و تفكرات ارتجاعي و آخونديسم است، در برخي از آثار خود مثل « البعثﺔ الاسلاميه الي البلاد الافرنجيه » ادا كرده است(2)، باز هم در جامعه ايران محبوب است و اصلا همين آخوند ستيزي و ارتجاع ستيزي و ايراندوستي او از عوامل محبوبيت اوست. براستي خاتمي چطور مي تواند ادعا كند كه صادق هدايت در جامعه ايران محبوبيت ندارد؟ يا چطور مي تواند ادعا كند كه شاملو محبوبيت ندارد، يا صادق چوبك محبوبيت ندارد؟ هر چقدر هم كساني مثل سيد محمد خاتمي سعي كنند با نوشته و كتاب يا درتريبونهايي كه بيش از ربع قرن است به انحصار خود در آورده اند روشنفكران بي دين ايران را تخطئه كنند، و با برقراري شديدترين سانسورها و اعمال فشار بر دست اندركاران انتشارات و نشر كتاب، سد بزرگي در راه فعاليت آنان ايجاد بكنند و حتي گروهي از اين روشنفكران «بي دين» را هم، همانطور كه كاظم انبارلويي سر دبير رسالت خط و نشانش در سر مقاله رسالت 31 مرداد 1370 (3)كشيده بود كشيده بود و آخوند دري نجف آبادي چندي قبل از قتلهاي زنجيره در مرداد 1377 اخطار كرده بود(4)، به قتل برسانند و عليه روشنفكران بي دين، با استفاده از هر فرصتي زوزه بكشند، چيزي را عوض نخواهد كرد:«شب پره گر وصل آفتاب نخواهد/ رونق بازار آفتاب نكاهد». خاتمي در همين سخنراني باز بيشرمانه به ستايش خميني پرداخت، همان ضحّاك زمان كه با اصرارش در ادامه جنگ با عراق و با دستور سركوبي دگرانديشان و با صدور دستور كشتار زندانيان سياسي، سياه ترين و خونين ترين سالها را در تاريخ قرن بيستم ايران رقم زد و مصائب زيادي با آن ايدئولوژي منحوس و آن ولايت فقيه منحوش براي ايرانيان ببار آورد. در پايان مناسب مي دانم كه نكته يي از يادداشت مهاجراني در مورد اعدام برزان تكريتي برادر ناتني صدام را براي اين رئيس جمهوري سابق و خود آن وزير اسبق و ساير مردم ستيزان رژيم ضد ايراني جمهوري اسلامي ياد آوري كنم. مهاجراني در مطلبي كه در 30 ديماه برابر 20 ژانويه 2007 در روزنامه اعتماد ملي درج شد، ضمن شرحي از تلاشها و عجز و لابه برادر ناتني صدام و اين كه و به هر كاري براي رهايي از مجازات دست زده بود(از جمله گويا در لباس خود مدفوع و ادرار مي كرده كه تا فكر كنند ديوانه است) ، كه از گزارش اياد عبدالرزاق از سايت خبرگزاري عراق نقل كرده است، با اشاره به كنده شدن سر برزان تكريتي موقع اعدام او ، در پايان نوشته خود ياد آور شده است:« وقتي سر او كنده مي شود شايد چند ثانيه يي رمق زندگي در ذهنش بوده است. به گمانم ذهنش پر از فرياد قربانياني بوده است كه به دست او كشته شدند. دستان هر كسي وقتي به خون آلوده شد، خون اورا رها نمي كند. اگر دستهايش را هم پنهان كند، با اژدهاي درونش چه مي كند. برزان فقط يك نمونه بود از تنهايي و خواري آدمكشان. تقدير اين بود كه آن كه ابزار حاكميت رعب بود اين گونه خوفناك به دار آويخته شود و احساس كند سرش كنده شد».اين نكته ها را بايد سران رژيم كه در كشتار دهها هزار ايراني آزاديخواه دستهاشان آغشته به خون است به خاطر بسپارند و به خاطر بسپارند كه فقط صادر كنندگان و اجرا كنندگان احكام اعدام و كساني كه با كارت سفيدي كه از خميني داشتند دست به هرگونه جنايت عليه فرزندان مبارز و آزاديخواه ايران زمين زدند، تنها مجرمان جنايات رژيم ولايت فقيه عليه مردم ايران نيستند، كساني كه وزير . كار گزار اين رژيم به ويژه در دهه 60 بوده اند و از سياستهاي حاكميت دفاع كرده و در اجراي اهداف آن پست و مقام داشته اند نيز مجرمند. جناب وزير اسبق بايد بداند كه لكه هايي از خون شكرالله پاك نژاد آن انقلابي بزرگ و انسان شريف و لكه هاي خون هزاران دانش آموز دبيرستاني و دانشجو كه در دادگاههاي انقلاب اسلامي محكوم به اعدام شدند و در آغاز بهار زندگي با داس اسلام ناب محمدي درو شند، بر روي دستان ايشان و كساني مثل آخوند خاتمي را ميلونها ايراني به روشني مي بينند و اين پنهان كردني نيست. براي كساني كه اگر در شرايط سالهاي ا‏غاز دهه شصت دستگير شده بودند، حتما اعدام مي شدند اما به چنگ رژيم نيفتادند و چه بسا كه دوستان و عزيزاني را در آن اعدامها از دست دادند، اين شانس وجود داشت كه ماجراي واجبي خوراندن به سعيد امامي يكي از سر دژخيمان اين رژيم، توسط خود رژيم و مرگ خفت بار اورا شاهد باشند. در و بحثها جدلهاي بين عناصر دو جناح رژيم در زمان مرگ سعيد امامي از جمله گفته شد كه ه آهك موجود در واجبي اعضاي داخلي او را سوزانده و صدمه زده بود. كليه هايش از كار افتاده بود و دچار تنگي نفس شده بود و خلاصه زجركش شد. من وقتي لحظه هاي خفه شدن همراه با شكشتن مهره هاي گردن آن دو شهيد اهل قلم، پوينده و مختاري را در نظر مجسم مي كردم و آن لحظه هاي تنگي نفسي سعيد امامي را در اثر واجبي كه به او خورانده شده بود، با خود مي گفتم و اكنون نيزمي گويم لااقل براي يك مورد هم كه شده باشد، عدالت در مورد يك دژخيم و مريد خميني و خامنه اي اجرا شد. اميدوارم كه عدالت در مورد ساير جنايتكاراني كه در برپا كردن و برپا نگاهداشتن رژيم ولايت فقيه به مردم كشي و آزادي كشي دست زدند، روزي توسط دادگاههاي جمهوري برپا شده توسط مردم ايران و رها شده از حاكميت اسلام اجرا شود.


-------------------------
منابع و توضيحات

1 - بخشي از داروي خاتمي در مورد روشنفكران ايران كه در صفحات 199 و 200 كتاب بيم موج چاپ پنجم (بهار 11377)درج شده است چنين است: «جامعه ما جامعه يي ديني است و طبيعي است كه بي دينان مدّعي روشنفكري در اين جامعه پايگاه و دردل مردم جايگاهي نداشته باشند و نداشته اند.

متاسفانه آن چه بنام روشنفكري در عهد جديد تاريخ ملت ما جريان داشته حركتي صوري، بي بنياد و بريده از مردم بوده است و هيچگاه صداي مدّعيان روشنفكري اين مرز و بوم از ”كافه ترياها!!!“ و قهوه خانه هاي خاصي كه در آنجا پز ”اپوزيسيون !!“ مي دادند بيرون نيامد و اگر آمد مردم صداي آنان را نشنيدند و اگر شنيدند زبان آنان را نفهميدند و در نتيجه هيچگاه هيچ تفاهمي بوجود نيامد.
اگر هم روشنفكري گل كرد و مورد احترام مردم قرار گرفت، كسي بود كه با دين مرم نسبت داشت و به باورها و سنّت هاي اصيل ديني خود را نزديك مي كرد و ازهمن جا مي توان راز و رمز محبوبيّت بزرگاني چون آل احمد و شريعتي را در جامعهً ديكتاتور زده و تحقير شده مان، دريافت. اين دو هم روشنفكر بودند و مطالب روشنفكري داشتند. اما جامعه احساس مي كرد كه اينان خودي هستند و درد و حرف مردم را دارند.
روشنفكر بي دين بخواهد يا نخواهد و بداند و يا نداند، آب به آسياب دشمن مي ريزد، دشمني كه مخالف استقلال ما است و با فرهنگ اصيل و ديانت و آزادگي اين ملت سر ستيز دارد. و تاريخ گواهي مي دهد كه اين جناح غالبا با حكومت هاي جبّار و وابسته به بيگانه همراه و همگام بوده است و در بسياري از موارد همكاري آگاهانه داشته است ولي خوشنختانه اين جريان بخاطر بي ريشگي در مت فرهنگ و عمق وجدان مردم ما تاثير چنداني نداشته است. و هم اكنون هم به نظر من روشنفكر بي دين خطر جدّي فكري محسوب نمي شود گرچه ممكن است در ذهن جامعه بخصوص جوانان اغتشاش هايي ايجاد كند و مهم تر اين كه ممكن است جاي پاي دشمن و مجرايي برا نفوذ او در جامعه باشد».

2 - صادق هدايت از جمله در «توپ مرواري نوشته است:« اين مذهب براي يك وجب پائين تنه از جلو و عقب ساخته و پرداخته شده، انگار كه پيش از ظهور اسلام نه كسي توليد مثل مي كرده و نه سرقدم ميرفته، خدا آخرين فرستاده برگزيده خود را مامور اصلاح اين امر كرد! تمام فلسفه اسلام روي نجاسات بنا شده و اگر پايين تنه را از آن بگيرند، اسلام روي هم مي غلتد و ديگر مفهومي ندارد». از كتاب «توپ مرواري» صفحه 76 در مجموعه يي يك جلدي از سه اثر ديگر صادق هدايت، «داستان آفرينش»( كه اثر منتشر نشده يي از صادق هدايت است) ، «البعثﺔ الاسلاميه الي البلاد الافرنجيه» و «حاجي آقا» به شكل مجموعه ، سازمان انتشارات فرزاد. روشن است كه اگر صادق هدايت بعد از تخت «سلطنت الهي» و خلافت نشتن خميني در ايران زنده بود، خود حجت الاسلام خاتمي هم در طرح و اجراي قتل او شركت مي كرد. اما چه امثال خاتمي بخواهند چه نخواهند، صادق هدايت در جامعه ايران - كه معلوم نيست به چه دليل خاتمي خود را سخنگوي بخش فرهنگي آن مي داند -، داراي جا و مقامي بلند و خدشه ناپذير است.


3 - كاظم انبارلويي در سرمقاله رسالت 31 مرداد با عنوان «توطئه فرهنگي»، با اشاره به سخنان خامنه اي در ديدار با گروهي از مسئولان رژيم كه در آن باز هم در مورد توطئه و تهاجم فرهنگي سخن گفته بود، نوشت كه خامنه اي «پرده از يك توطئه همه جانبه و سازماندهي شده در زمينه فرهنگ اسلامي» برداشت و با اشاره به انتشار نشريات و مجلاتي كه تعدادي از آنها توسط اشخاصي اداره مي شوند كه« نه تنها التزام عملي به اسلام ندارند، بلكه گاهي جرأت مي كنند به مقدسات نظام توهين كنند و پا ارزشهاي آن را زير سئوال ببرند» تهديد كرد كه:«به آقاياني كه پا را از گليم خود دراز تر كرده و به دست و پا زدنهاي فرهنگي خود چند سي سي “سياست“ نيز تزريق كرده اند، صادقانه نصيحت مي كنيم اين آخر عمري سعي كنيد به مرگ طبيعي اين دار فاني را وداع فرماييد...». در فاصله مرداد 31 تاريخ درج مقاله همراه با تهديد كاظم انبارلويي عليه روشنفكران و اهل قلم ايران، تا تهديد آخوند دري نجف آبادي (اولين وزير اطلاعات دوره اول رياست جمهوري خاتمي)، در مرداد 1377، سه ماه قبل از قتلهاي زنجيره يي، افراد متعددي قرباني قتلهاي سازمان داده شده در «تاريكخانه اشباح» شدند كه زنده ياد ميرعلايي، زالزاده ، يكي دو تن از كشيشان مسيحي از آن جمله بودند. يكبار محمد رضا خاتمي، برادر آخوند خاتمي تعداد اين قربانيان را نزديك به 80 نفر ذكر كرد.

4 - دري نجف آبادي در يك سخنراني در آمل در در مرداد ماه 1377 «جمع خانواده شهدا» كه نماينده ولي فقيه در استان و مديركل اطلاعات استان مازندران هم حضور داشتند، «ليبرالها و قلم به دستان فاسد» را تهدبد كرد و گفت «روحانيت شكست ناپذير است...در برابر جريانات مزدور و فاسد و غير ديني وقلم به دستان بي دين با قدرت مي ايستيم»(رسالت 12 مرداد77»
درفش.11 بهمن 2007 – 31 ژانويه 2007

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن