انتخاباتی با بازندگان بزرگ و تصاویر ماندگار یک دیدار و سالهای سربی برای روحانی
ایرج شکری
ضربه هایی که خامنه ای دریافت کرد
«مناسک»*
انتخابات پایان یافت و روحانی با کمی بیشتر از بیست و سه و نیم میلیون رای، برنده
«انتخابات» اعلام شد. اما در واقعیت امر این انتخابات برنده ای نداشت، بازندگان
بزرگ داشت که بزرگترین بازنده، شخص خامنه ای «مقام معظم رهبری» بود؛ چرا که خامنه
ای در جریان برگزاری این انتخابات سیلی هایی دریافت کرد و تو دهنی هایی خورد که
قبلا در هیچ انتخاباتی در دوران رهبری او، اتفاق نیافتاده بود. اولین سیلی و
تودهنی را او از محمود احمدی نژاد دریافت کرد، همان کسی که در جریان انتخابات سال
88 خامنه ای او را به لحاظ دیدگاهایش نزدیک تر از رفسنجانی به خود اعلام کرد.
خامنه ای توصیه کرده بود که احمدی نژاد در
انتخابات شرکت نکند و حتی برای این که موضوع از حالت خبرهای «درز شده» و «گفته می
شود» به اعلام و موضعگیری علنی و صریح
تبدیل شود آن را در درس خارج فقه هم مطرح کرد.(1)
و احمدی نژاد در پی این مساله نامه یی خطاب به او منتشر کرد و در آن اطاعت خود را
از نظر و رهنمود او اعلام کرد. http://aftabnews.ir/fa/news/398505
اما
کمی بعد، احمدی نژاد اول بقایی معاون اجرایی خود در دولت دهم را به عنوان
«کاندیدای اصلح» معرفی کرد و بعد خودش هم همراه او به وزارت کشور رفت و به عنوان
کاندیدا ثبت نام کرد.
تودهنی های سنگین تر را روحانی در سخنرانی های
انتخاباتی چه به شکل نیش و کنایه چه بشکل موضعگیری صریح، در پاسخ به نیش و کنایه
های خامنه ای که در موارد متعددی با «انقلابی» نشان دادن خودش انجام داده بود، به
خامنه ای زد؛ از جمله روحانی با یاد آوری این که «مقام معظم رهبری فرمودند سایه
جنگ را مردم ایران از سر کشور برداشت، کاملا سخن دقیقی است»، با صدایی نزدیک به
فریاد زدن این سوال را مطرح کرد که:« اما این کدام دولت بود که توانست قدرت ملی
مردم را نقد کند. این ملت ایران که همیشه بود، قدرت ملت ایران هم همیشه بود پس چرا
ما را چنان تهدید می کردند. یک نفر نبود که این قدرت را در صحنه جهانی نقد کند»
اشاره روحانی به سخنرانی خامنه ای به مناسبت روز
ارتش(29 فرودین) در دیدار با فرماندهان ارتش بود که در سخنانی پر نیش و کنایه یی
که هدفش خوار داشتن و تمسخر پیش گرفتن سیاست خارجی مبنی بر تنش زدایی و داشتن
روابط عادی با قدرتهای خارجی که دولت روحانی روی آن تاکید دارد بود، از جمله گفت«
برای یک کشور بدترین حالت آن است که مسئولان آن کشور، از تشر دشمن بترسند؛ زیرا
این کار در را برای ورود، تجاوز و تعرض او باز میکند.در اینکه امور کشور را باید
با عقل و تدبیر و حکمت انجام داد، هیچ تردیدی وجود ندارد اما این تدبیر و حکمت
باید همراه با شجاعت باشد.ترسیدن و دلهره از تشر دشمن و تحت تأثیر اخم قدرتمندان
قرار گرفتن، اولِ بدبختی است» و با پوزخندی افزود« اگر کسی هم میخواهد بترسد،
اشکالی ندارد اما از طرف ملت و به حساب مردم نترسد زیرا ملت ایران ایستاده است».
خیلی قبل از این جدلهای انتخاباتی و در همان ایامِ
مذاکرات مربوط به برجام خامنه ای ضمن سخنانی گفته بود«من دیپلمات نیستم من انقلابی
ام»، روحانی در سخنانی به مفهوم «انقلابی بودن» هم پرداخته و گفته است:« انقلابی
کسی است که از حقوق مردم دفاع می کند، از عزّت مردم دفاع می کند، از حیثیت مردم
دفاع می کند، انقلابی آن کسی هست که دیگری را آزرده خاطر نمی کند».
شکست جناح هار
شکست بزرگ دیگر در این «انتخابات» طبعا نصیب
«اصولگریان» شد که کاندیدای آنها، رئیسی نتوانست بر روحانی پیشی بگیرد. این شکست برخلاف حمله سنگین
سایتهای وابسته به جناح هار موسوم به اصولگرا علیه روحانی با اتهامات گوناگون از
جمله تقلب در رساله دکترا و یا نام نویسی غیرقانونی بردارش در دوره دکترا در
دانشگاه «شهید بهشتی» برای «تخریب» او و نیز برخلاف خرج پولهای کلان از سوی رئیسی
و نهادهای «امنیتی» حامی او صورت گرفت. خود روحانی در یک از سخنرانی هایش از بردن
مردم با اتوبوس به پادگانها و دادن «نهار چرب» به آنها سخن گفت و خبرهایی هم از
توزیع و هدیه کت شلوار در روستاها از سوی «استان قدس» همراه عکس بسته کت و شلوار،
در برخی سایتهای داخل از جمله ایلنا منتشر شد.
این شکست هم را با یک «آبرو ریزی» هم بود برای جناح
هار بود. دیدار رئیسی با امیر تتلو، و حمایت تتلو از نامزدی او چیزی جز«آبرو ریزی»
و تمسحز برای این جلّاد زنان و مردان جوان و مبارزِ وآزادیخواه ایران به بار
نیاورد. بی شک تصاویر این دیدار، ماندگارترین تصویر نه تنها از این دوره نمایش
انتخاباتی بلکه تمام دوران حیات نظام آخوندی تا کنون است. دیداری که هم تتلو از آن
کادری که در آن قرار داشت که اگر چه آلوده به لمپنیسم و ابتذال بود اما از حامی یک
آخوند و «حاج آقا»ی جلّاد و جنایتکار بودن خیلی فاصله داشت، خارج شد و طبعا این
کار به چهره او نزد آن گروه از جوانان که دوست دار و شنونده ترانه هایی از قبیل
«تی تیش» و ترانه های «عاشقانه و احساسی» او هستند، لطمه زد. سقوط او بعد از این دیدار هم با بی ادبی نسبت به
شجریان ادامه یافت. برای رئیسی هم این دیدار که جز «بی آبرویی» هیچ ثمری نداشت،
تصویر تتلو در کنار او، همه وحوش و درندگانی که «نیروی ارزشی» و حزب اللهی رژیم
شناخته می شوند را دلخور کرد و توجیهات کسانی مثل آخوند پناهیان هم چیزی از «قبح»
عمل یک حجت الاسلام والمسلمین که سالها قاضی محاکم شرعی بوده و آخرین پُست و
مسئولیت او قبل از انتخابات تولیت آستان قدس رضوی بود نمی کاهد. «آستان قدس رضوی»،همانجایی که پدر زن رئیسی
آخوند علم الهدی که امام جمعه آن است، اجازه برگزاری کنسرت حتی به هنرمندی بزرگ و
مجبوب مردم که پخش نشدن دعای «ربنا»ی او از تلویزیون که برای ماه رمضان خوانده
است، به دلیلی برای اثبات ضد مردم بودن «رسانه ملی» و مدیران آن تبدیل شده را هم نمی دهد، نمی کاهد. در ضمن این
رویداد که سیلی و تنبیه سنگینی برای آن پیر کفتار(علم الهدی) بود که دامادش سبب
ساز آن شده بود، از این نظر رویداد بسیار مبارکی بود و شادی و خنده بسیاری آفرید.
پیروزی توخالی روحانی
اما «پیروزی» روحانی، یک پیروزی توخالی است و در واقع
پیروزی نیست. چرا که اهرم اصلی قدرت در دست او نیست و نهادهای تحت نظارت رهبر به ویژه
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و قوه قضائیه به همراه نیروی انتظامی، بازهم هر غلطی
که بخواهند می کنند و هر سنگ اندازی که بخواهند برای سد کردن و کارشکنی بر سر راهش
خواهند کرد و او نه می تواند جلوی اظهارات و اقدامات فرماندهان بیشعور سپاه را
بگیرد و نه می تواند مانع از اقدامات سرکوبگرانه قوه قضایی و نیروی انتظامی در
تعرّض به حقوق شهروندان و بگیر و ببند آنان(در حد همان حقوقی که خود او قبول دارد)
بشود. او برای تغییر در شرایط موجود حتی در حد«قطره چکانی» به نفع رعایت حقوق
شهروندان در مسائلی که در دایره حقوق اولیه شهروندی قرار دارد، فاقد اختیار است؛
مثل ساده ترین مسائلی که حل آن نیازی نه برنامه ریزی و نه هزینه دارد و نه نیروی
انسانی، یعنی رعایت امنیت و مصونیّت حریم خانه های مردم و جشنهایی که در تالارهای
پذیرایی برگزار می کنند از حمله پلیس.او اختیار مانع تعرّض نیروی انتظامی شدن و
نیز تضمین آزادی برگزاری کنسرت تنها با اجازه وزارت ارشاد و بدون مداخله هیچ نهاد
دیگر و آزادی ورود زنان و دختران به استادیومهای ورزشی برای تماشای مسابقات فوتبال
را ندارد(2). موارد متعددی از رفتار حرمت شکنانه
نیروی انتظامی با مردم که با در دست داشتن حکم از مراجع قضایی(و گاه بدون حکم) به
جشن ها و دور هم جمع شدنهای دوستانه و فامیلی مردم در خانه های خودشان، به خانه
های مردم ریخته اند، در سایت های اینترنتی و روزنامه های داخل کشور منتشر شده است
و با این که خود این «آقای حقوقدان» ادعا می کند که او تضمین کننده حقوق شهروندان
براساس قانون اساسی است و حتی دامنه مسئولیت خود را تا ایرانیان خارج کشور هم می
گستراند، اما در چهار سال گذشته هیچ اقدامی برای پایان دادن به این خودسری ها صورت
نگرفته و معلوم نیست در چهار سال آینده، او با التزام عملی به ولایت فقیه، با تکیه
برکدام پشتوانه، می خواهد به این وضع پایان دهد. این نوع دستگیری ها که بر اساس
قوانین نظام«مقدس» اسلامی که امثال روحانیِ «حقوقدان» از عناصر اصلی و از مقامات
بلند پایه آن بوده و هستند و در تدوین یا تصویب قوانین جزایی آن نقش داشته اند
صورت می گیرد و مجازات غیر انسانی شلاق خوردن را در پی دارد، در تابستانها بیشتر
اتفاق می افتد. در خرداد سال قبل در خبر مربوط به یکی از همین دستگیری ها در
قزوین، خبرگزاری میزان وابسته به قوه قضاییه گزارش داد که «حجتالاسلام و المسلمین
صادقی نیارکی» دادستان عمومی و انقلاب قزوین،اعلام کرد که بیش از 30 نفر از دختران
و پسران که بدون داشتن هیچ گونه رابطهای به بهانه شرکت در جشن فارغالتحصیلی در
حال رقص و پایکوبی بودند، دستگیر و مجازات شدند» وی با «اقتدار» یک حاکم شرع و
مجری احکام خدا و اسلام و قرآن، یاد آور شد که«به دنبال ارسال پرونده متهمان به دادگاه،
با تشکیل جلسه فوقالعاده هر یک از متهمین به 99 ضربه شلاق تعزیری محکوم شدند که
حکم صادره در همان روز[فردای دستگیری] درباره آنها اجرا شد» حاکم شرع نظام جمهوری
اسلامی تاکید کرد که:« اجرای حکم شلاق نامبردگان توسط پلیس امنیت اخلاقی به
اجرا درآمد تا درس عبرتی باشد برای افرادی که مبادرت به هنجارشکنی و حیاط خلوتی
برای رفتارهای هنجارشکنانه خود ایجاد میکنند».
امّا نظر یک حقوقدان عضو هیات علمی دانشگاه حقوق
دانشگاه تهران به نام محسن برهانی در مورد زدن
۳۴۶۵ ضربه شلاق به ۳۵ دختر و پسر دانشجو (نفری ۹۹ ضربه) در قزوین به دلیل
شرکت در پارتی مختلط شبانه و رقص و پایکوبی به دستور قاضی و توسط پلیس امنیت اخلاقی،
که در آفتاب نیوز منتشر شد این بود که«شرکت در پارتی مختلط در مکانی خصوصی، نه
مصداق رابطه نامشروع است و نه مصداق عمل منافی عفت و براساس قانون مجازات اسلامی
اساساً این رفتار جرم محسوب نمی شود». http://aftabnews.ir/fa/news/371270
سال قبل وقتی دولت اصلاحیه ای برای ماده 20 آییننامه
اماکن عمومی را تصویب کرد که اختیارات نیروی انتظامی را در مورد صدور مجوز برای
برنامه های فرهنگی و هنری محدود می کرد و چنان که قبلا فرزاد طالبی، مدیر کل دفتر
موسیقی وزارت ارشاد گفته بود(19 تیر 95) بر اساس آن استعلام از نیروی انتظامی برای
برگزاری کنسرت قرار بود توسط وزارت ارشاد انجام بگیرد و دیگر هنرمندان نیازی به
حضور در نیروی انتظامی نداشتند، یکباره پاسدار سید مسعود جزایری معاون ستاد کل
نیروهای مسلح پرید وسط میدان و مثل انتری که «جای دوست ، جای دشمن» نشان دادن را
خوب یاد گرفته، ابلاغیه یی به فرمانده نیروی انتظامی پیرامون برخورد با ناهنجاری های
عمومی صادر کرد که در آن تاکید کرده بود
که« که ماموریت ناجا در برخورد با ناهنجاری های اخلاقی و رفتاری در برخی اماکن از
جمله محل برگزاری کنسرتها باید با جدیت انجام شود» (3)
در پی این اقدام الیاس حضرتی 20 مرداد در مجلس گفت « اگر میخواهیم کشور را
یکپارچه اداره کنیم و نشان دهیم که یک دولت تصمیمگیرنده وجود دارد، نیروی انتظامی
که بنابر قانون زیرنظر وزارت کشور اداره میشود، باید با وزارت ارشاد هماهنگ باشد؛
ورود ناگهانی ستاد کل نیروهای مسلح به بحث برگزاری کنسرتهای موسیقی از دید ما
اتفاقی عجیب است و متاسفانه همچنان داستان کنسرتها و برخورد با صحنههای هنری و
هنرمندان، داستان غمانگیزی است.» http://www.tabnak.ir/fa/news/613516
حتما هم الیاس حضرتی و هم روحانی
به خوبی می دانند که «نشان دادن یک دولت تصمیم گیرنده» که برگزیده فرماندهان سپاه
نباشد،همان چیزی است سپاه با تمام قوا و امکاناتش در برابر آن کارشکنی خواهد کرد و
هرکاری – از جمله صدور اعلامیه های تند و تیز تهدید دولتهای خارجی و به آتش کشیدن
سفارت و کنسولگری – خواهد کرد تا نشان بدهد که در ایران سپاه پاسدرانی وجود دارد
به آسانی می تواند گند بزند به هر اعتبار و اقتدار در تصمیم گیری هر دولتی.
یاد آوری موارد فوق و توجه به آن
را از آن جهت لازم دیدم که روشن شود که چرا «پیروزی» روحانی توخالی است. این
مساله(رعایت حریم زندگی خصوصی مردم) یکی از آن مواردی است که در زندگی مردم به
ویژه جوانان و وضع روحی آنان، بسیار مهم است وهمانطور که یاد آور شدم نه نیاز به
طرح و برنامه ریزی و نه نیاز به هزینه و نه نیازی به بکار گرفتن نیروی انسانی
دارد؛ فقط نیاز به جرأتی دارد که آقای حقوق دان تدوین کننده «منشور حقوق شهروندی»
باید از خود نشان بدهد و با نهادها و مرتکبین چنین اقداماتی در بیافتد. تنها نق
زدن و یک اعلام نارضایتی و مخالفت با این خودسری ها برای تضمین امنیّت حریم زندگی
خصوصی و تضمین امکان برگزاری کنسرتها بدون مواجه شدن با ممانعت نیروی انتظامی یا
عوامل وزارت اطلاعات و یا مزاحمت اوباش بسیجی، یا اعمال اراده امام جمعه هایی از
قماش علم الهدی کافی نیست و هیچ نتیجه ملموسی برای مردم نمی تواند داشته باشد.
تضمین عملی رعایت این حقوق و حریم هاست که می تواند برای مردم محسوس باشد. این
انتظاری است که برآورده شدن آن برای رای دهندگان شهرنشین او به ویژه در شهرهای
بزرگ، فوریت دارد. اما آینده نشان خواهد که آیا رئیس جمهور«حقوق دادن»، عزم و
اراده تحقق آن را که لازمه اش ایستادگی در برابر سپاه و قوه قضائیه و امام جمعه ها
(که گماشته خامنه ای هستند)، از طریق تحمیل خواست خود به خامنه ای برای افسار زدن
به این دستگاهها و نهاد و گماشتانش را دارد یا نه. برای این کار او باید به شکل
علنی و در کنفرانسهای مطبوعاتی مساله را مطرح و مسئولیت نهادهای خودسر را در هر
امری مشخص و از علنا بگوید که این از اختیارات رهبر است که اینها را از این کار
منع کند یا اختیاراتی به دولت در این زمینه بدهد. همچنان که در مورد ریاست صدا و
سیما باید به صراحت تقابل و کارشکنی ها و دروغ پراکنی این دستگاه را افشا کند و
بگوید ریاست که باندی و جناحی عمل می کند، باید تغییر کند و این از اختیارات رهبر
است و اگر رهبر ترتیب اثر نداد، اختلاف نظر«شرعی» و حقوقی خودش را با خامنه ای در
هر مورد به صراحت بیان بکند. چون وقتی کسی سالها در بالای منبر قرار گرفت و متکلم
وحده بود و امر کرد و دیگران اجرا کردند و خودش را بالاتر از آن دانست که به
ایرادها و انتقاد ها جواب دهد و راه زبان بریدن و به زندان انداختن پیش گرفت، حتما
دچار کبر و غروری می شود که زایل کننده فهم و ناشنوایی و نابینایی برای درک حقایق
می شود ؛ می شود مثل آریامهر.
سالهای پیش روی روحانی، سالهای
سنگین سربی
تحقق بعضی اهدافی که روحانی در
سخنرانی ها اعلام کرد، و نیز بعضی مواضع و سیاستی که او مایل است دنبال کند،
همچنان که بعضی از افشاگری هایش، امری بی سابقه در رابطه بین رئیس جمهور با سپاه و
رهبر ومثل اعلان جنگ به سپاه و «مقام معظم رهبری» بود. از موضعگیری های او آنچه به
تصمیم گیری و اجرا مربوط می شود، به نظر نمی رسد که کار چندانی از او ساخته باشد
چون عملا در برابر ولایت فقیه بی اختیار است، مثل مساله شکستن حصر و نیز پیگیری خط
و سیاست «گفتگو و رابطه با دنیا» به جای تنش و «آتش زدن». چون تعیین سیاست های کلان
بنابر قانون اساسی رژیم در اختیار رهبر
است. رهبر در پی صدور«انقلاب» است و گفته است «من دیپلمات نیستم من انقلابی
ام» و کار صدور انقلاب را هم سپاه پاسداران پیگیری می کند و این دولت و دستگاه
دیپلماسی است که هرجا که لازم شد، باید امکاناتش را در جهت اهداف سپاه بکار بگیرد
و سیاست و آن ها را تایید کند. به علاوه همچنان که قبلا اشاره شد، خامنه ای
«ترسیدن» در برابر «اخم» قدرتها را مورد انتقاد و تمسخر قرار داده است و در دیداری
هم با پاسداران گفته است «ما به دنبال پاسداری درست، به موقع و غیر محافظه کارانه
از انقلاب اسلامی هستیم » و این گوساله های گله ولایت هم در پی گیر «صدور انقلاب
اسلامی» و رویای تشکیل حکومت جهانی اسلامی با محوریت و مرکزیت رژیم هستند. http://iradj-shokri.blogspot.fr/2016/12/blog-post.html
روحانی در سخنرانی هایش از
عملکرد «صدا و سیما» بشدت انتقاد کرد و آن را در دست باندی دانست که علیه دولت عمل
می کند، اما همچنان که اشاره شد او در همین مورد هم «مصلوب الاختیار» است چون
بنابر اصل 175 قانوان اساسی رژیم(اصلاح شده در سال 68) رئیس سازمان صدا و سیما را
رهبر تعیین می کند. اگر چه شورایی مرکب از نمایندگان رئیس جمهور و رئیس قوه قضائیه
و مجلس(هرکدام دو نماینده) بر کار این سازمان نظارت می کنند، اما عملا همچنان که
در دوران ریاست جمهوری خاتمی و ریاست پاسدار علی لاریجانی با برنامه « چراغ» اش
دیده شد و در دوره چهارساله ریاست جمهوری خودِ روحانی، رئیس جمهور عملا فاقد قدرت
تاثیر گذاری در خط و مشی تلویزیون است.
این را هم خوب است اینجا یاد آور شوم که این بی پدر مادرها، از هردوجناح از
آغاز با ملاخورشدن انقلاب مردم ایران که انقلابی برای آزادی و دموکراسی و علیه
رژیم دست نشانده بود، رادیو تلویزیون را به طور انحصاری بکار گرفته اند، اگر چه در
آغاز مقاومتهایی از سوی کارکنان سازمان در برابر این فرومایگان بیرون آمده از زیر
عبای خمینی که رادیو تلویزیون برای استفاده انحصاری و دروغ پراکنی علیه نیروها و
سازمانهای انقلابی و دامن زدن به تعصب مذهی و گسترش خرافات می خواستند صورت گرفت،
ولی آن مقاومت ها با اخراج کارکنان مبارزِ ماههای انقلاب که طرحی هم برای اداره
دموکراتیک سازمان رادیو تلویزیون ارائه داده بودند**
و در هم کوبیده شدن تشکلهای صنفی و دموکراتیک آنان که طی انقلاب و ماههای اول بعد
از سرنگونی رژیم شاه تشکیل شده بود، هم شکسته شد. جلب توجه است که امثال روحانی از
اجحاف و حق کشی جناح رقیب در مورد خود می نالند اما، در مورد عملکرد سرکوبگرانه و
در مواردی جنایات خود شان علیه دگر اندیشان، دچار «آلزایمر» هستند. از این آقای حقوقدان
باید پرسید، آن مرجع و مقامی که دستور ممنوعیت تشکیل جلسه برای انتخابات کانون
نویسندگان حتی در خانه یکی از اعضای آن کانون را صادر می کند، کیست که این آقای
حقوقدان در برابر این خودسری «جیک» نمی زند ؟
برخلاف حفظ ظاهر و «مقام معظم
رهبری» خطاب کردن خامنه ای، شدت اختلافات بین روحانی و دستگاه رهبری و سپاه
پاسداران تحت امر او و تلخکامی و آزردگی او را در توصیفی که او از رفتار آنها بدون
ذکر نامشان بکار برد (از پشت خنجر زدن) به روشنی می توان دید. او به تلخی از موشک
پرانی با نوشتن شعار(اسرائیل باید محو شود)
روی آن و نمایش شهر زیر زمینی موشکی برای کارشکنی در برجام یاد کرد. به نظر
نگارنده منظور او در خنجر از پشت زدن که ناجوانمردانه ترین خیانت و رفتار است، شخص
خامنه ای هم بود، چون او در نمایش «شهر موشکی زیر زمینی» سپاه و بازدید پاسدار
حاجی زاده از آن و رجز خوانی های او، از نمایش آن تونلهای زیر زمینی و رجزخوانی
پاسدار حاجی زاده، اظهار خرسندی کرده و آن را «کار تبلیغی خوب» دانسته بود http://www.ana.ir/news/64727
علاوه بر این به آتش کشیدن کنسولگری سعودی در
مشهد و سفارت آن کشور در تهران به بهانه اعتراض به اعدام شیح نمر، ضربه سنگینی به
اعتبار دولت در روابط خارجی و سبب سرافکنده شدن آن بود در برابر طرفهای خارجی و
سبب نا امن و خر تو خر نمایان شدن اوضاع در ایران که اعدام شیخ نمر نمی توانست
مجوزی برای پذیرفتن آن به عنوان واکنشی طبیعی از سوی شهروندان ایرانی و عدم اختیار
یا توانایی پلیس برای مهار آن، به مجامع بین المللی و در ارتباطات خارجی، ارائه
شود. ظریف وزیر خارجه رژیم، چندی پیش در ایام تبلیغات انتخاباتی از این کار به
عنوان «خیانت تاریخی» نام برد که این نیز نشان دهنده شدت اختلاف بین «دولت اعتدال
و تدبیر» با «انقلاب اسلامی چی» ها و حزب اللهی های مورد حمایت رهبر است.
در مسائل اقتصادی و ایجاد اشتغال
که معضل بزرگی برای میلیونها ایرانی است، تاچریسم کلیدار تدبیر طبعا نمی تواند بهتر از آنچه مارگارت تاچر در
انگلیس برای طبقات محروم و کم در آمد ببار آورد، به ارمغان بیاورد. آنها هم خبر
مرگ او را با رقص و شادی استقبال کردند و جشن گرفتند.***
ولی ارزیابی و بررسی نتایج اقدامات و اجرای برنامه های روحانی، نیاز به گذشت مدتی
زمان دارد. اما تردیدی نیست که سیاستهای اقتصادی روحانی به تشدید نابرابری های طبقاتی
و تبعیض ناشی از آن دامن خواهد زد. اینها از سپردن کارها در اقتصاد و خدمات به
مردم دم می زنند و مردم مورد نظر اینها آن دسته مردمی هستند که می توانند کارخانه
و پالایشگاه راه بیاندازند و معدن استخراج کنند و شرکت هواپیمایی و شرکت راهن
تاسیس کنند و نیز مدارس خصوصی تاسیس کنند و دولت از آنها(در مورد مدارس)«خرید
خدمت» بکند.
اکنون اوضاع از نظر تشدید تخاصم
و تضاد بین جناحهای رژیم، شبیه سال 1360 به نظر می رسد که جنگ با عراق و تهدید
خارجی هم سبب کاهش آن نشد. اما این که برآیند این کشمکش چه خواهد بود و به کدام سو خواهد بود و آیا خامنه ای، به نفع
روحانی و به خاطر حفظ رژیم از خطر انفجار و خشم مردم و راه افتادن شورش و تظاهرات،
عقب نشینی هایی خواهد کرد و افسار سپاه را خواهد کشید یا نه نگارنده در حال حاظر
نمی دانم رویدادها به چه سمتی خواهد رفت.
البته اتفاق دیگری که ممکن است بیافتد و اتفاق مبارکی خواهد بود، چون می
تواند شتاب دهنده به تحولات اوضاع و تعیین تکلیف درونی رژیم بشود و چه بسا در پی
آن زمان تعیین تکلیف مردم با «عبور از گذرگاه خونین» و در هم کوبیدن سپاه، برسد و
بساط ولایت فقیه برچیده شود، آن اتفاق مرگ خامنه ای است.
مردم و انتخابات
در جبهه مردم در برابر رژیم
آخوندی، این بار نیز، ترس از بدتر شدن وضع و در دست گرفتن دولت توسط جناح هار و
تشدید اختناق در داخل و افزایش تنش در روابط خارجی توسط «دلواپسان» و کسانی که می
خواهند، کاخ سفید را به حسینیه تبدیل کنند و...باز خیلی ها را به پای صندوق های
رای و حمایت از روحانی کشاند تا ضربه گیری توسط این بخش از رژیم در برابر آن یکی
بسازند. این ارزیابی که تحریم گسترده و عدم شرکت در انتخابات، ضربه سنگینی به کل
نظام ولایت فقیه و ضربه به اعتبار آن در بده بستان های خارجی و در نتیجه وادار شدن
رژیم به عقب نشینی های بزرگتر در برابر خواستهای مردم است، هنوز نتوانسته گستردگی
لازم را در بین مردم پیدا کند. رژیم شرکت مردم در انتخابات را به عنوان حمایت مردم
از خودش در ارتباطات خارجی خرج می کند و در داخل هم با تکیه برآن مخالفان خود را
سرکوب و زندانی می کنند و به محروم کردن «غیر خودی» ها و جمعیت های قومی و پیروان
سایر ادیان ادامه می دهد. برتری روحانی در به رقیب اش در انتخابات با چندن میلیون
رای، کشیده سنگینی بود به جناح هار و کاندیدای جنایتکارش که به نیروی مردم، اما به
اسم روحانی نواخته شد. این ضربه ای به جناح هار بود ولی نه به کل نظام. بااین حال
این «انتخابات» حدود 15 میلیون نفر هم غایب داشت یعنی کسانی که به پای صندوق های
رای نرفتند، حتی اگر فرض کنیم دو سه میلیون آن خواهان شرکت بوده اند و به دلایلی
نتوانسته اند، شرکت کنند، باز این شمار قابل توجه از کسانی است که، فایده یی در
انتخاباتی که نامزدهای آن «التزام عملی به اصل مترقی ولایت فقیه» دارند، ندیده و
به رهنمود صادق هدایت و میرزاده عشقی عمل کرده اند(4)
و اگر چه همچنان که یاد آوری شد بسیاری از رای دهندگان به روحانی، انتخاب بین «بد
و بدتر» کرده اند و نه به خاطر باور داشتن به روحانی به عنوان کسی خواستهای آنان
را برآورده خواهد کرد، بلکه به خاطر سد کردن راه جناح مقابل و به خاطر نفرت از
خامنه ای به روحانی رای داده اند، امّا حقیقت تلخ در آن آرایی نمایان است که به
هرحال و با هرحقه بازی هم که شده باشد، برای رئیسی جمع شد. این از جنبه های مختلف
تلخ و دردناک است. درد ناک است که بعد از آن همه بحث بعد از انتشار نوار گفتگوی
هیات مرگ با منتظری و این که رئیسی هم در آن جنایت بزرگ نقش داشته است، جمعیتی به
شمار 16 میلیون، یا بی خبر از آن بحث بوده اند، یا شنیده اند و برایشان اهمیتی
نداشته و به آن آخوند جنایتکار رای داده اند. آخوندی که سالها اساسا اسمی از او در
میان نبود و مثلا کسی نبود که بعد از آن جنایت، در پستهای دیگر منشاء خدمات عمومی
بوده باشد؛ و اگر این واقعیت داشته باشد که با هدیه کت شلوار توسط آستان قدس یا
دادن «نهار چرب در پادگانها» آن گونه که روحانی می گفت، کسانی را برای رای دادن به
رئیسی تطمیع کرده اند، مساله تأسفبار تر است.
من وقتی به چرای این وضع نکبت بار و این تحقیرملی فکر می کنم، عاملی جز
مذهب و آخوندیسم و نقش دراکولایی روحانیت که با مکیدن خون قربانیان و کشتن آنان،
آنها را به موجودی از نوع خود تبدیل می کند، که به نوبه خود خون دیگران را به نوشد
تا زنده بماند، نمی بینم. از این بابت است سرنگونی رژیم به عنوان هدف نهایی در
مبارزه با این رژیم پلید مردم ستیز آزادی کش ضد ایرانی تاریک اندیش، هدف کامل و
ایده آلی نیست، بلکه درهم کوبیدن بساط روحانیت شیعه و آخوندیسم، یک وظیفه تاریخی
بزرگ در برابر مردم ایران است که باید انجام شود.
*****************************
منابع و توضیحات:
1- سخنان
خامنه ای در مورد توصیه شرکت نکردن در انتخابات به احمدی نژاد :
2-
جعفر پناهی فیلم آفساید را روی همین موضوع ممنوعیت ورود زنان به استادیوم
ساخته است. روز دوم خرداد خبری از دستگیری دختری که با لباس مردانه برای تماشای
فوتبال به استادیوم رفته بود منتشر شد.
فیلم آفساید پناهی را در لینک زیر می شود دید.
4 -
توصیه صادق هدایت http://iradj-shokri.blogspot.fr/2017/05/blog-post_10.html
* «مناسک» را
چند سال پیش دکتر حاتم قادری استاد دانشگاه تربیت مدرس، برای توصیف آنچه در
ایران انتخابات نامیده می شود به کار برده
بود که مناسب تر از نمایش به نظر می رسد.
** جشن
در لندن در مرگ تاچر - https://www.youtube.com/watch?v=H8hlJ2oWsQo
------------------------------------
جمعه ۵
خرداد ۱۳۹۶ - 26
مه 2017
http://iradj-shokri.blogspot.fr/