طلبکاری در دو پیام پاسدار باقری «رئیس ستاد کل نیروهای مسلح»، و تودهنی به آن در رویدادها
ایرج شکری
از آنجا که در نظام ولایت فقیه همه چیز به نفع دستگاه
ها یی که انحصار قدرت و اختناق را اعمال و از ادامه بقای نظام مردم ستیز آزادی کش
ولایت فقیه پاسداری می کنند تحریف و از نقش آنان ستایش می شود و از آنجا که سپاه
پاسداران که مظهر درندگی و سرکوبگری و آزادی کشی و پاسدار انحصار قدرت در رژیم
ولایت فقیه است، برای تجلیل از سپاه پاسداران نه یک روز و مناسبت بلکه دو «روز»
ویژه وجود دارد. یکی به مناسبت تصویب
اساسنامه سپاه در شورای انقلاب در 2 اردیبهشت 1358 سالگرد تاسیس «سپاه پاسداران
انقلاب اسلامی» دیگری به مناسبت روز پاسدار در روز تولد امام حسین در سوم شعبان(امسال
برابر 10 اردیبهشت)* است. پاسدار باقری « رئیس
ستادکل نیروهای مسلّح» در ده روز اول اردیبهشت، دو پیام ستایشگرانه در مورد نقش
کشوری و منطقه ای و بین المللی و نیز نقش عقیدتی و اسلامی سپاه پاسداران(که خود او
از فرماندهان آن با درجه سرلشکری است) فرستاده و در هر دوی آنها به این گفته اماشان
خمینی که گفته بود«اگر سپاه نبود، کشور هم نبود» تاکید کرده است. البته معنی واقعی
و در عمل این حرف خمینی جز این نبود و
نیست که اگر این نیروی سرکوبگر نبود، رژیم ولایت فقیه هم نبود. به همین دلیل هم
نگارنده بر این مساله تاکید دارم که هیچ حرکتی برای تغییر وضع در ایران بدون از
میان برداشتن و برچیدن این نهاد ضد ایرانی بی وطن اسلامگرای سرکوبگر، ممکن نیست.
حالا منشاء شرّ بودن سپاه اگر چه بدون ذکر نام آن، از زبان رئیس جمهور رژیم هم
شنیده می شود، آنجا که از نوشتن شعار روی موشک و نمایش شهر زیر زمینی سپاه برای
برهم زدن «برجام» سخن راند. http://www.aparat.com/v/tjGfJ
پاسدار باقری در پیام اول خود منّت بزرگی را هم به سر
مردم گذشته و مدعی شده است که پاسداران با:«حمایت و همراهی با مقاومت اسلامی سوریه
و عراق ، خود را "سپر امنّیت" ملت ایران و بلکه امت اسلامی قرار دادهاند
بهگونهای که کلام جاودانه امام راحل(ره) همچنان در جایجای این سرزمین جاری است
که: "اگر سپاه نبود کشور هم نبود"». این ادعای بی ربط در حالی صورت
گرفته است که افکار عمومی مخالف مداخله برون مرزی رژیم است و خواهان پایان دادن به
هزینه های کلانی است که رژیم در این راه از کیسه مردم پرداخت می کند. ویدئویی در
شبکه های اجتماعی از انتقاد و اعتراض یک دانشجود در جلسه سخنرانی و پرسش و پاسخ
پاسدار حسن عباسی که زمان جلسه سوم اردیبهشت سال 95 ذکر شده، قرار دارد که او از«گفتمان و تئوری» حسن عباسی و همطویله های او
که آن را «تئوری وحشت و صدور سلاح و حمایت از بشار اسد دیکتاتور خونریز و... » می
نامد بشدت انتقاد می کند. این گواه روشنی بر این است که در آنجا که پاسدار باقری
با تکیه بر اقدامات نظامی برون مرزی سپاه، و با تاکید بر این حرف خمینی که اگر
سپاه نبود کشور هم نبود، مدعی شده که این حرف «در جای جای این سر زمین جاری است»،
حرفی نامربوط زده که نشانه « از خود راضی بودن» عمیق است که از ویژگی های همه
اوباشان چماق کش دیروز دارو دسته بهشتی و سایر اوباش پاسدار و کمیته چی
و"براداران حزب اللهی"شان - که اکنون عنوان سردارا و دکتر را یدک می
کشند،است. ادعاهای بی ربط (همچنان که تهمت زدن و برچسب زدن) ویژگی اصلی دست
اندرکاران این رژیم در تمام سطوح است که از اماشان خمینی مثل یک ارث ژنتیک و یک
«ژن» به اینان که در جاهایی قرار گرفتند و بر مقام هایی تکیه زدند که حقشان نبود،
رسیده و هیچ ابایی از نامربوط گفتن ندارند، مثل امامشان که می گفت: مردم برای
اسلام انقلاب کرده اند نه برای مسکن ارزان و نه برای این که کشورشان مثل سوییس
بشود و اقتصاد مال خر است** و خیلی نامربوط های دیگر و ادعاهای دیگر.
دانشجوی دانشگاه «شهید مدنی آذربایجان» که ویدئو سخنان
اعتراض آمیز او(و عربده های حسن عباسی و ادعاها و اتهامزنی هایش به جناح رقیب) را
در یوتیوب می شود دید، خطاب به حسن عباسی می گوید که تئوری و گفتمان شما تئوری
وحشت و صدور سلاح و جنگ و حمایت از بشار اسد دیکتاتور و خونریز است، تئوری و گفتمان شما دفاع از قتلعام های فجیع و غیر انسانی و
غیر قانونی و غیر شرعی سال 67 است(***)
این دانشجو به عباسی یاد آور می شود که
کسانی منجمله شما وابستگان نظامی و میلیشایی قدرت و اربابانتان که سالها از احمدی
نژاد حمایت و او را تقدیس کردید و «نظرتان به او نزدیکتر بود» و حال یک سوی میدان
ایستاده و تماشا می کنید باید جوابگوی خونهای شهدا در سال 88 و کهریزک ها و...
باشید. او در پایان سخنان خود تاکید می کند که«ما خیانتها و جنایتهای شما را نه می
بخشیم و نه فراموش می کینم و[انتقام] داغ دل مادران سرزمین مان را مردم از شما
خواهند گرفت»
واکنش حسن عباسی به سخنان این دانشجو، حمله به روحانی
و «اصلاح طلبان» است. او بلافاصله بعد از
پایان حرفهای آن دانشجو می گوید «این حرفها، حرفهای دولت روحانی بود» بعد هم تاکید
می کند که که جبهه اصلاحات شهیدی برای(مدافعان حرم) رژیم نداده است. اما این ادعا
در حالی است که «جبهه اصلاحات» مربوط به زمان بعد از رئیس جمهور شدن خاتمی در سال
76 است و جنگ 9 سال پیش از آن خاتمه یافت و بیشترین کشته و معلول های رژیم
خمینی مربوط به جنگ 8 ساله است. از این گذشته خانواده آن «شهیدان اسطوره ای» نظام
که بزرگراه ها به نامشان نامگذاری شده(باکری و همّت) از حامیان میرحسین موسوی
بودند و هستند، و در «جبهه اصلاحات» هستند کسانی که برادارنی و بستگانی را در جنگ
از دست داده اند و به خاطر انتقاد از اوضاع حاکم و «فعالعیت مدنی» دستگیر شده و به
زندان افتادند و وحشیانه شکنجه شدند. یکی از آنها عبدالله مومنی از اعضای سازمان
دانش آموختگان ( ادوار تحکیم وحدت) است. او که در ستاد تبلیغاتی کروبی در انتخابات
سال 88 فعال بود، در سال 88 دستگیر و بعد از 5 سال زندان در سال 92 آزاد شد. او در
زمان بازداشت، در سال 89 نامه ای به خامنه ای نوشت که در آن شرح رفتار شنیع
بازجویان را داده بود؛ از جمله در آن آمده بود:« بازجویان اصرار به اعتراف به
داشتن رابطهٔ نامشروع با دیگران، داشتند، قسم خوردم که به زنم پایبند بودهام و
نوشتم "من هیچ رفتار و عمل غیراخلاقی نداشتهام." پس از خواندن کاغذ
بازجویی، با مشت و لگد و سیلی به جان من افتادند و پس از کتک کاری مفصل و تحقیر و
توهین گفتند "به تو اثبات میکنیم که حرامزاده و ولدزنا هستی." نتیجه آن
فروکردن سر من در چاه توالت بود، آن چنانکه کثافتهای درون توالت به دهان و حلق
من وارد و به مرحله خفگی رسیدم. میگفتند که "باید کاملاً توضیح دهی که با چه
کسی در چه زمانی و در کجا و چگونه ارتباط داشتهای" و حتی از من میخواستند
که در برگه بازجویی ام بنویسم که "در دوران کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفتهام".
بارها به تجاوز و استعمال بطری و شیشه نوشابه و چوب تهدید میشدم تا جایی که فیالمثل
بازجوی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی بیان میکرد که چوبی را در … استعمال میکنیم
که صدتا نجار نتواند آن را در بیاورد.»
سوم فرودین امسال ایسنا به نقل از اینستاگرام اسحاق
جهانگیری خبر از دیدار قاسم سلیمانی با «مادر جهانگیری مادر شهیدان
یعقوب و محمد در خانه مادر جهانگیری» داد. اسحاق
جهانگیری معاون روحانی به هرحال از اصولگرایان و از «نیروهای ارزشی» مثل حسن عباسی
نیست. http://www.isna.ir/news/96010300527
حسن عباسی این
پاسدار عربده کش که یابوی دیگری است در کنار
پاسدار شریعتمداری برای کشیدن توپخانه تبلیغاتی و دستگاه پرونده سازی
سپاه برای کوبیدن منتقدان و معترضان به
ویژه کوبیدن «جمهوری اسلامی چی ها»(حسن عباسی "انقلاب اسلامی چی"! است.
این تقسیمبندی خود اوست) و «یاران » دیروز «امام» گرفته تا دانشجویان و افراد فعال
در زمینه های فرهنگی و اجتماعی و زمین زدن و از میان برداشتن آنها، در عربده کشی
هایش در پاسخ به آن دانشجو، تاکید کرد که اعدامهای سال 67 درست بوده چون کسانی
اعدام شده اند که سلاح به دست کنار صدام به جنگ نظام آمده بودند. این پاسدار پلید
در حالی این ادعا را می کند که که کسانی که در تابستان 67 توسط گروه مرگ خمینی
پلید اعدام شدند، همه از زندانیان بعد از خرداد 60 بودند و سالها بود در زندان
بودند و اگر جرمشان چنان بود که باید اعدام می شدند، در همان دو- سه سال اول کشتار
و اعدامهای دسته جمعی بعد از خرداد 1360 که رژیم مدتی هم اسامی اعدام شدگان را در
روزنامه و از رادیو تلویزیون اعلام می کرد، باید اعدام می شدند. یک انحرافی که
متاسفانه در مساله یاد آوری و شناساندن جنایات رژیم دیده می شود این است که بیشتر
روی کشتار زندانیان سیاسی در سال 67 تاکید می شود و کشتار بزرگ و گسترده در سراسر کشورکه بعداز 30
خرداد60 صورت گرفت و وحشت افکنی گسترده و افسارگسیختگی گسترده دستگاه سرکوب و
ماشین کشتار رژیم بعد از خرداد 1360 در دوران خدایی سید اسدالله لاجوردی «دادستان
انقلاب اسلامی تهران» در شکنجه و اعدام دستگیر شدگان و عربده کشی های محسن رضایی
فرمانده سپاه پاسداران که در تلویزیون به صراحت می گفت پیامیر اسلام گفته «النصر
بالرعب» ما باید رعب ایجاد کنیم، در موارد متعددی دیده شده که از قلم افتاده است.
در حالی که کشتار تابستان سال 67 مخفیانه صورت. اگر چه ارعاب و وحشت افکنی و
خودسری های نیروی های سرکوبگر رژیم، تا همین امروز هم ادامه دارد اگر چه اعدام و
کشتار فعلا مثل گذشته صورت نمی گیرد. از این جهت باید بر جنایات دهه 60 تاکید کرد
و نه فقط بر کشتار زندانیان سیاسی در تابستان سال 67 . وقاحت و دریدگی در آغاز
کشتار چنان بود که حسین موسوی تبریزی «دادستان انقلاب کل اسلامی» علنا در تلویزیون
گفت که اگر چهار پاسدار شهادت بدهند که کسی در راه پیمایی بوده است(راه پیمایی
هایی بعد از 30 خرداد 1360 که سازمان مجاهدین ترتیب دهنده آن بودند) نیازی به
دادگاه نیست همانجا در پیاده رو می شود او را اعدام کرد.
پاسدار باقری یک بی وطن است - او یک «سرلشکر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» (وطن ندارد) و
«رئیس ستاد کل نیرویهای مسلح»(وطن ندارد) است و این که اسمی از سرزمینی که این
نیروها به آن تعلق دارند در سازمان نظامی ولایی، دیده نمی شود، از قلم افتادگی
نیست بلکه اسلامیست های خمینیست چیزی با اسم «وطن» نمی شناسند. اینان با
حماسه های میهنی این سرزمین و قهرمانان اسطوره ای آن بیگانه و حتی از آنها
متنفرند. از آریو برزن و آرش و مزدک و بابک خرمدین متنفرند. اینها مریدان و پیرو
«روح الله الموسوالخمینی» و تولید شده در زیر عبای او هستند که وقتی بعد از سالها
تبعید در راه بازگشت به ایران بود و در هواپیما از او پرسیدند چه احساسی داری گفت
«هیچ احساسی ندارم». او امام اینان است. امامی که ملی گرایی را کفر می دانست و
بزرگداشت ها و میتینگ هایی را که برای تجلیل از مصدق برگزار شده بود(اسفند 57 و
اردیبهشت 58) را «میتنگ برای یک مشت استخوان» نامید( در سخنان مندرج در کیهان 5
خرداد 58 که با تیتر امام استراتژی انقلاب
را اعلام کرد درج شد)**. اینها ریشه و موجودیت
خود را از«حرمینِ شریفین» و از «کربلا» می دانند. آن هم کربلایی در وهم و خیالات
که صحرایی است که در آن خیمه های سوخته و چندن جنازه و اسب سفیدی که چند
تیر(پیکان) به تن اش فرو رفته است و یکی دو زن گریان و در حال شیون در یک سو و در
سوی دیگر سپاهی از گروهی سوار مسلح به شمشیر و سپر و کمان دیده می شوند. این صحنه
برای اینان منشاء مذهب و اعتقاد و گرایش و هدف است که چیزی جز کشتن و کشته شدن
«برای دین خدا» نیست، در حالی که آن رویداد و روش و رفتار شخصیت محوری «کربلا»،
چیزی نبوده که اینها و نیز مسعود رجوی ساخته اند. امام حسین بنابر روایت تاریخ
نگاری از واقعه و نه روایت روضه خوانی، تلاش زیادی کرده بود دشمنانش بگذارند که او
بدون جنگ و درگیری عبور کند و برود و نه دنبال «شهادت» بوده و نه به دشمن «بیا
بیا» می گفت، کاری که مسعود رجودی می کرد و هم این پاسداران بیشعور با کارهای
تحریک آمیز و رجز خوانی های ابلهانه می کنند. در مورد عاشور و امام حسین به روایت
تاریخی واقعی، احمد قابل در سخنانی دردمندانه توضیح داده است(احمد قابل اول آبان 91 درگذشت)
https://www.youtube.com/watch?v=C1lD1dd1Z40
https://www.youtube.com/watch?v=C1lD1dd1Z40
اینها به
مکّه و مدینه ای تعلق هویتی دارند که در «حجاز» قرار داد و در گذرگاههای آن بز و
شتر و مردانی از طوایف و قبایل مختلف، از جمله قریش و بنی هاشم(اینها به
دومی«متّصل» اند و دلبستگی دارند) که شمشیر و خنجر به کمر بسته اند عبور می کنند.
اینها در دنیای خودشان و در باورهایشان چیزی به اسم کشور «عربستان سعودی» را قبول
ندارند چون اماشان خمینی قبول نداشت و فقط «حجاز» را می شناخت و آزادی حرمین
شریفین از چنگ «آل سعود» از آرزوهای ابلهانه او و شعار اینها در ایام جنگ با عراق
هم بود. چنان که بعد از پذیرش ذلّت بار آتش بس از سوی خمینی که هم چنان که اشاره
شد زبانهای کسانی از وابستگان و حامیان رژیم به انتقاد از عملکرد گذشته باز شد،
کیهان در مقاله یی در 19 دی1367با عنوان «چرا شعارهای ما سنجیده نیست» نوشت:«چرا آن روز که عصبانی بودیم، شعار آزادی مکه و مدینه را
سر دادیم و اعلام "حجاز" کردیم و حالا خود اعلام می کنیم که به زودی با
همان عربستان، بدون آزادی حرمین روابط عادی خواهد شد؟ این تناقض را مردم چه جوری
حل کنند».
اما
تودهنی سنگین تر از سخنان آن دانشجو، در سخنرانی کرباسچی شهردار سابق تهران که در
مراسم افتتاح ستاد انتخاباتی روحانی در اصفهان، که یکی - دو روز بعد از صدور پیام
پاسدار باقری به مناسبت روز سپاه بوده و در بعضی گزارشها محل آن دانشگاه اصفهان
ذکر شده،- بر پاسدار باقری فرود آمد؛ وقتی که کرباسچی گفت: «ما هم دلمان میخواهد
در سوریه و لبنان و یمن و همهی اینجاها صلح برقرار شود، از مظلومان دفاع شود و
شیعیان تقویت شوند. اما آیا این کار فقط با پول دادن و اسلحه خریدن و کشتن و زدن
حاصل میشود؟» و این اظهارات او با کف زدنهای ممتد و تشویق حاظران رو به رو شد. او
همچنین با تاکید بر «توانایی» دستگاه دیپلماسی دولت روحانی در حل مسائل از طریق
مذاکره و دیپلماسی، از کشته شدن جوانان در سیاستی که برای مسئولان و بکار گیرندگان
آن ضمیر«ما» را بکار برد و در عین حال آن را مورد انتقاد قرار داد و اظهار تاسف کرد
و گفت:«چرا ما جوانها مان بفرستیم که شهید بشوند و کشته بشوند، چرا مردم کشته
بشوند».این اظهارات کرباسچی توفانی از خشم در اردوی ولایتمداران و کانونهای وصل به
سپاه پاسداران «مثل خانواده شهدا» و سگان همیشه بیدار دستگاه ولایت خامنه ای مثل
پاسدار شکنجه گر توّاب ساز حسین شریعتمداری را برانگیخت و شکایت هایی هم علیه
کرباسچی در مراجع قضایی طرح شد و سخنرانی هایی هم که قرار بود در ساوه و اراک بکند
لغو شد. اما این حرفهای کرباسچی و آن کف زدنها، دقیقا نشان دهنده این است که
داوری جامعه و افکار عمومی نسبت به آن «شهادت طلبی» ها در راه «امت اسلامی» و
«دفاع از حرم» و «سپر امنیّت» مردم شدن، چگونه است و ادعاهای پاسدار باقری،
چرندیات و مهملاتی است که ارزشی برای مردم و نسل جوان ندارد. پاسدار باقری در پیام
خود «امنیت پایدار مردمی» را هم از دستاوردهای سپاه دانسته است. او «امنیّت
پایدار» و تضمین بقای رژیم را در گسترش و تقویت هرچه بیشتر بسیج و اوباش پروری و
سازمان دادن تشکل های گوناگون(مثلا اخیرا -16 اردیبهشت- نماینده ولی فقیه در سپاه،
بسیج اساتید حوزه علمیه تهران را افتتاح کرد) برای رویارویی با اعتراضات مردم می
داند(استراتژی سپاه پاسداران)، تا با شیوه و با تاکتیک های مختلف از جمله برپا
کردن و راه انداختن «حماسه» مثل «حماسه 9 دی» یا راه انداخته دسته موتور سواران و
برقرار کردن پست های "ایست بازرسی" در سراسر شهر ها (مثل مانور اقتدار
محمدعلی جعفری فرمانده سپاه در شهریور 94
)، به مقابله با اعتراضات مردم و سرکوب کردن آنها برود. این است مفهوم
«امنیت پایدار مردمی» در قاموس پاسداران رژیم مردم ستیز و آزادی کش ولایی. این
سیاست البته چیز تازه ای نیست و از اول استقرار خمینی در قدرت و امام شدن خودش و
«امت» نامیده شدن مردم و استفاده از تعصب مذهبی برای شعور زدایی از مردم جهت مرید
و مقلد و سپاه جهل و ددمنشی سازمان دادن با آنان، به کار گرفته شده است.
ضربه دیگری اما
از راه دور و به طور غیر مستقیم بر خط و ربط اسلامگستری و بالای سر «امت اسلامی»
بودن اینان فرود آمد و آن اعلام تغییر اساسنامه حماس و کنار گذاشتن مساله نابودی
اسرائیل و پذیرش موجودیت آن بر مبنای مرزهای سال 1967 بود. از این به بعد اقدامات
نمایشی ابلهانه مثل غرغره مهملات امامشان خمینی و چسباند آن به زبان عبری روی
موشکهایی که ادعا می کنند بردش به تل آویو می رسد و دوتُن «تی ان تی» حمل می کند و
شعار نابودی اسرائیل دیگر بسیار مسخره تر از پیش و «تف سربالا» برای رژیم است. حال
وقتی دیگر هیچ گروهی از سوی مردم فلسطین نابودی اسرائیل را نمی خواهد، فکر نابودی
اسرائیل برای «آزادی قدس» هدفی پوچ تر و بی معنی تر از خارج کردن «حرمین شریفین»
از اختیار دولت سعودی است و این تغییر موضع حماس به احتمال قوی تاثیراتی در درون
حزب الله لبنان و در آینده روابطش با رژیم خواهد گذاشت.
این که «سپر
امنیت امت اسلامی» بودن چه ربطی به امنّیت مردم و بود نبود «کشور» دارد و اصلا
«امت اسلامی» چه ویژگی های دارد و پیوندش با مردم ایران در چه چیزهایی است، در
حالی که اعتراضات بزرگ مردم ایران به تقلب انتخاباتی سال 88 از سوی پاسداران و
ولایتمدران فرومایه «فتنه» و برنامه ریزی شده توسط آمریکا و اجانب شمرده می
شود و بلند پایگان نظام که در دوران حیات خمینی در کنار او بودند، متهم به رهبری
این فتنه می شوند، اینها این سوالاتی است که بلافاصله در برابر ادعاهای موجود در
آن پیام پاسدار از خود «مُچکّر» مطرح می شود.
توضیحات:
-------------------------------------------------------
* پیام اول او به مناسبت تصویب اساسنامه سپاه در
شورای انقلاب در 2 اردیبهشت 1358 سالگرد تاسیس «سپاه پاسداران انقلاب اسلامی» است
و پیام دیگر به مناسبت روز پاسدار در روز تولد امام حسین در سوم شعبان(امسال برابر
10 اردیبهشت) است. گمانم در آغاز روز تولد امام حسین را روز تصویب اساسنامه سپاه
قرار دادند و اگر اشتباه نکنم همین روز پاسدار بود اما روز تولد امام حسین با
تقویم قمری محاسبه می شود که با سال شمسی ده روز اختلاف دارد. روز پاسدار دو سال
دیگر در اوائل خرداد و اگر این رژیم منحوس چند سال دیگر هنوز برقرار باشد، روز
پاسدار ممکن است در زمستان و مقارن عید میلاد مسیح( کریسمس یا نوئل) یا شب ژانویه
سال میلادی در زمستان باشد.
** اقتصاد مال خر
است و سخنرانی خمینی مندرج در کیهان 5 خرداد 58:
*** تنها چند ماه
بعد از پذیرش آتش بس و خاموش شدن «تنور جنگ» و زمانی که هنور خمینی زنده بود،
خامنه ای رئیس جمهور وقت، او در 15 آذر 67 به دانشگاه رفت و «جلسه پرسش و پاسخ»ی
در آنجا برگزار کرد. بعد از پذیرش خفت بار آتش بس از سوی خمینی زبانها به انتقاد
از عملکرد فاجعه بار رژیم در مساله جنگ و پافشاری بر ادامه آن باز شده بود و طبعا
این انتقادها برای نظام و برای خمینی مقام ولایت فقیه وقت آسیب رسان بود. خامنه ای
هم حتما با قصد «ابهام زدایی» و توجیه سیاستهای رژیم نزد دانشجویان رفته بود، اما
با سوالاتی از عملکرد رژیم رو به رو شد که زبان ارعاب و برچسب زنی پیش گرفت. از او
سوال شد که:«علت بی توجهی کامل جمهوری اسلامی به مسائل حقوقی بشر و اجازه ندادن به
کارشناسان حقوق بشر سازمان ملل برای بررسی این مساله چیست و علت اعدامهای مشکوک در
ایران. ایا اعدامهای قبلی تاکنون توانسته دردی را داوا بکند» خامنه ای در پاسخ
گفت:« این سوال لحن همین رادیوهای بیگانه و
بعضی از محافل بیگانه است. ما اجاز نمی دهیم که این نماینده حقوق بشر بیاید
... وانگهی اگر نسبت به مسائل حقوق بشر خیلی توجه دارند، علیه منافقین و گروهکهای
ضد انقلاب که تا حالا سیاهترین فجایع را توی این مملکت را ه انداخته اند چه می
گویند؟ و اعدامها و اعدامهای دسته جمعی در ایران ... البته رادیوهای منافق هم همین
را می گوید. ما در جمهوری اسلامی مجازات اعدام داریم... این که آدمی توی زندان، از
داخل زندان با حرکات منافقین که حمله مسلحانه کردند به داخل مرزهای جمهوری اسلامی،
آن فجایع را که در اسلام آباد و در کرند به راه انداختند، ارتباط دارد، او را به
نظر شما باید برایش نقل و نبات ببرند؟... این که سوال
می کنند آیا اعدامهای قبلی واقعاً توانسته دردی را دوا بکند، اعدام برای اجرای حکم
الهی است که احتمالا دردی را هم ممکن است دوا بکند یا نکند»(گاهنامه
نشریه شورا – شماره 45 مهر تا آذر 1367 ص 111). شدیدترین انتقادات به عملکرد رژیم
و شخص خمینیاز سوی «قائم مقام رهبری و امید امت و امام» یعنی آیت الله منتظری در
سخنانی به مناسبت سالگرد انقلاب در 22 بهمن 1367
بعمل آمد(بدون ذکر نام او) که در
آن از جمله گفت:« بعد از دهسال باید عملکرد خود را حساب کنیم ... باید حساب کنیم
در ظرف این ده سال که جنگ را به ما تحمیل کردند آیا جنگ را خوب طی کردیم یا نه،
دشمنان ما که این جنگ را تحمیل کردند آنها پیروز از کار درآمدند. چقدر نیرو از
ایران و از دست ما رفت و چقدر جوانهائی از دست دادیم که هر کدام یک دنیا ارزش
داشتند و چه شهرهایی از ما خراب شد. باید اینها بررسی شود و ببینیم اگر اشتباهی
کرده ایم اینها توبه دارد و اقلا متنبّه شویم که بعدا تکرار نکنیم . چقدر در این
مدت شعارهایی دادیم که غلط بود و خیلی از آنها ما را در دنیا منزوی کرد و مردم
دنیا را به ما بدبین کرد و هیچ لزومی هم برای این شعارها نداشتیم. اینها راه
عاقلانه تری داشته و ما سرمان را پایین انداختیم و گفتیم همین است که ما می گوئیم
بعد هم فهمیدیم که اشتباه کرده ایم. باید بفهمیم که اشتباه کرده ایم و بعد بگوئیم
خدایا و ای ملت ایران ما اینجا اشتباه کرده ایم ...ما در جنگ خیلی اشتباه کردیم و
خیلی جاها لجبازی کردیم و شعارهایی دادیم که می دانستیم نمی توانیم آنرا انجام
دهیم...». در واکنش به این گونه انتقادهای آشکار و در پنهان بود که خمینی آن پیام
تند و تیز پر از تحقیر خود نسبت به منتقدان روحانی اوضاع در سوم اسفند را خطاب
به«روحانیون سراسر کشور و مدرسین و طلاب حوزه ها» صادر کرد و در آن تاکید که « حتی
در جنگ پیروزی از آن ملت ما گردیده... هروز ما در جنگ برکتی داشته ایم که در همه
صحنه ها از آن بهره جسته ایم. ما انقلابمان را در جنگ به جهان صادر نمودیم...جنگ
ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست... ما در جنگ یک لحظه هم نادم و پشیمان
نیستیم...».
--------------------
۱۸ ارديبهشت ۱۳۹۶ 2017 May 08