dimanche, janvier 31, 2010

خاطره خوانی و بد آموزی به جای پاسخگویی به مسائل



خاطره خوانی و بد آموزی به جای پاسخگویی به مسائل
ایرج شکری
پیام اخیر جناب مسعود رجوی* به رزمندگان «ارتش آزادیبخش» و «نیروهای انقلاب دموکراتیک» در واقع چیزی جز باز گویی خاطرات دورانی که سازمان مجاهدین خلق یک نیروی مطرح سیاسی در داخل کشور بود و خود ایشان هم به خاطر سابقه مبارزه با رژیم شاه و مرزبندی با آخوندها بعد از انقلاب، مورد حمایت گروههای سیاسی غیر مسلمان در انتخابات ریاست جمهوری و بعد انتخابات مجلس قرار گرفتند نیست؛ سوابقی که به خاطر عملکرد غلط و موضعگیری مستبدانه در برابر انتقادات بعد از ماجرای «انقلاب ایدئولوژیک»، و بی اعتنایی به افکار عمومی به ویژه در پافشاری به تفرعن و هیچ شمردن مردم که در شعار ایران –رجوی ، رجوی ایران متبلور می شد، دیگر امروز زیر زنگار همان عملکرد غلط خاصیتی برای شرایط امروز ندارد. بدتر از آن، بکار گرفتن روش برچسپ زنی و تحقیر و توهین به منتقدان، داوری بسیار منفی و بی اعتمادی زیادی را نسبت به شخص ایشان در بین گروههای مختلف ایرانیان به بار آورده است. مسعود رجوی در آغاز این پیام و خاطره خوانی، از پاسخ به سوالاتی که مربوط به استراتژی و تاکتیک است به بهانه این که پاسخ به این سوالات ، ورود به جزئیات را اجتناب ناپذیر و این به خاطر امکان سوء استفاده دشمن صلاح نیست، شانه خالی کرده است و در عین حال مدعی شده که در همه زمینه ها و هر اقدام کرده و ناکرده، مجاهدین به مردم پاسخ خواهند داد. معلوم نیست که اگر این پاسخ دادن قرار نیست تا روز قیامت به تعویق بیفند، پس کی قرار است جوابی به آنها داده شود؟ بعد از سرنگونی رژیم؟ اگر تکلیف استراتژی و تاکتیک که بیست سال است در هوا معلق مانده -و نتیجه این گریز پاسخگویی را در انتخابات و پیامدهای آن دیدیم-، اکنون پاسخ داده نشود، پس آن « نیروهای انقلاب دموکراتیک و هسته های مقاومت» در چه مسیری باید گام بسپارند؟ رهنمود ایشان در مورد تاکتیک این است که اگر به «ستاد اجتماعی مجاهدین در داخل کشور» دسترسی ندارند، خودشان تابلو بکشند و بحث کنند و راه و روش درست را انتخاب کنند اما در مورد استراتژی پاسخ خیلی جالب تر است:« در پاسخ به سوالات استراتژيك مربوط به قيام و سرنگونى هم، از اول روشن باشد كه از بسيارى وجوه، در حال حاضر نمى‌توان و نبايد به آنها جواب داد يا بيهوده به دنبال جوابهاى موهوم و ذهنى گشت كه پاسخ دادن به آنها موكول به واقع شدن و تحقق چيزهايى است كه هنوز واقع نشده است. مىخواهم بگويم كه كار تحليل و تفكر منطقى اين نيست كه غيبگويى يا طالعبينى كند بلكه بر اساس شرايط مشخص تحليل مشخص ارائه مىدهد. يعنى اگر شرايطى هنوز مشخص نيست يا ما نمىتوانيم مشخص بودن آنها را فهم كنيم، بايد قبل از هر چيز به فهم آن شرايط و خاصّهها بپردازيم. چنانكه مىدانيد در جريان شناخت علمى، بايد گام به گام از مشاهده واقعيات و تجربه (يعنى آزمون و خطا)، به فرضيه (همان تابلو نويسيهاى مختلف) و سپس به قانونمنديها و اصول اساسى و نهايتاً به يك تئورى فراگير علمى راه برد». حالا پرسیدنی است که بالاخره با«شناخت» علمی بود که گردش اوضاع و روند رویدادهای آینده ، دائم بر مبنای عزم و اراده تعیین می شد و مثلا مرحله «راهگشایی برای ارتش آزادبیخش» بر اساس پایان اقامت «رئیس جمهور برگزیده مقاومت» در فرانسه و چند سفر اروپایی او، و بازگشت به عراق تعیین شد و بار ها هم غرق در «ایمان و اعتماد به بنفس» و با صدای بلند اعلام شد «رزمندگان ارتش ازادیبخش با چنگ و دندان هم که شده، رئیس جمهور برگزیده مقاومت را به پایتخت شیرو خورشید خواهند برد؟». این از شناخت علمی اوضاع منطقه و اوضاع بین المللی و داخلی ناشی می شد یا از فرو رفتن در عوالم خاص خویش در یک جنگ خصوصی برای کسب و انحصار قدرت؟ فرار از پاسخ به این سوال که بالاخره آن جمعی که گاه عنوان «مجاهدان اشرف» به آنها داده می شود و گاه به عنوان «رزمندگان ارتش آزادی» از آنها یاد می شود و تحت محاصره نیروهای عراقی هستند و هر چند وقت یک بار هم به خاطر این یا آن اقدام رژیم و همدستان عراقیش اطلاعیه صادر می شود و از این که ممکن است «فاجعه ای انسانی» برای آنان در راه باشد، هشدار داده می شود، می خواهند برای سرنگونی این رژیم چه نقشی بازی کنند نمی تواند جز افزودن به ابهام و سردرگمی« نیروهای انقلاب دموکراتیک» تاثیر دیگری داشته باشد.
این پیام آموزشی، تنها یک نکته آموزشی دارد و آن هم بدآموزی و تزریق تکبری است که ناشی خوارداشتن مردم و نیز بیگانگی با جامعه ایران است. آن فرمایشات این است:« در مورد هر فرد يا جريان يا موضوع يا اتهام و ادعايى كه خودتان نتوانيد جوابگو باشيد، تمامى اين قبيل موارد را به من ارجاع بدهيد. فقط نگذاريد كسى كه يك صدم يا يك هزارم يا يك دههزارم و يك صدهزارم مجاهدين، بها و خونبهاى آزادى و رنج و شكنجه دموكراسى را نپرداخته است، براى ما ابوعطا و لغز دموكراتيك بخواند و به جاى درس گرفتن، به ما درس آزادى عقيده و بيان يا حقوق زنان بدهد». در مورد آثار عملی این چنین نگاه و نگرشی، کافیست که به عملکرد دستگاه رهبری اولترا دموکراتیک مجاهدین در واکنش به انتقادات گروههای اپوزیسیون از بعد از انقلاب ایدئولوژیک نظری بیفکنیم تا ببینیم که نتیجه این خود محور بینی و طلبکاری از زمین و زمان و از دیگران به خاطر جنایات خمینی علیه مجاهدین -که سایر گروهها هم از بی نصیب نبوددند-، چه دستاوردی داشته است و چگونه چهره گروه متعصب نابرد بار به تشکیلاتی داده است که زمانی دیگرانی که به گرایشات سیاسی غیر از مجاهدین تعلق داشتند، از حمایت آنان دریغ نداشتند. به علاوه این «آموزش» اگر «هسته های مقاومت» در داخل را هم مورد خطاب قرار می دهد( کاری به ابهامی که در مشخص نبودن این نیروها نداریم)، بکار بستن آن از سوی آنها، که قاعدتا باید نقشان ایجاد شبکه ارتباطی گسترده با مردم و ملاء خویش، هم برای کسب پشتیابی و حمایت و هم ایجاد صفوف مستقلی از مردم در حمایت از «انقلاب دموکراتیک نوین» باشد، ریختن اسید به پای دانه در هرحال جوانه زدن و سوزاندن آن است. چرا که در داخل کشور که جوانان معترض- که گاه با گلوله و گاه در زیرخودرو نیروی انتظامی کشته می شوند-،«یک صدهزارم مجاهدین خونبهای آزادی و رنج و شکنجه دموکراسی» نپرداخته اند، اما طبعا تحمل این که کسی دماغ خود را برای انها بالا بگیرد و فیس و افاده انقلابی به آنها بفروشد را نخواهند کرد و این چیزی است که جناب معلم به خاطر سالها متکلم وحده بودن و به هر انتقاد دوستانه یی لج بازی کردن، قادر به درک آن نیست. اگر هدف تنها احقاق حق حاکمیت مردم بود و کسی «برای آینده کیسه و طمع و جاه و مقام ندوخته »، دیگر نباید آن همه بر نمادهای جاه بچسبد و دیگر نباید به انتقاداتی بی اعتنایی می کرد که واکنش به شعارها و تبلیغاتی بود که دقیقا برای کسب جاه و مقام، در حد مالک الرقاب برای ایران تعیین شده بود.
در این پیام «آموزشی» که بر زمینه یی از اعتقادات ایدئولوژیک نقش بسته و به همین دلیل دامنه برد آن را در شرایط کنونی ایران کوتاه می کند، به مساله جهاد اکبر هم اشاره شده است. این همان امری است که بسیار ضروری است رهبری مجاهدین خود به آن بپردازد
.
http://www.pezhvakeiran.com/page1.php?id=19571 *
پ- 11 بهمن 1388- 31 ژانویه 2010

.

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن