vendredi, décembre 21, 2007


ايرج شكري
محبوبيت يك كافر بي حجاب در ام القراي اسلام

شبكه 2 تلويزيون رژيم، از يك سال پيش اقدام به پخش يك سريال تلويزيوني توليد كشور كره جنوبي كرده بود كه با پخش آخرين قسمت آن، چندي پيش به پايان رسيد. اين سريال تلويزيوني چنان براي بينندگان جذاب بود كه صداو سيماي جمهوري اسلامي كه مديرعامل آن پاسدار ضرغامي است، براي جلب نظر و توجه بيشتر مردم به سيماي دل آزار جمهوري اسلامي، گروهي را براي تهيه مستندي در مورد بازيگران و عوامل توليد اين فيلم به كره جنوبي فرستاد. اين امر، از سوي سايت سپهر كه حامي احمدي نژاد هست مورد انتقاد قرار گرفت(1) نويسنده نقد، اين ايراد را به كار ضرغامي وارد كرده است كه وي توجه ندارد كه شخصيت داستان اين سريال(يانگوم)، با شخصت خود ( لي يونگ آئي)، يكي نيست و از جمله اين كه او يك «مدل» بوده است. سايت سپهر، همچنين دفاع ضرغامي از پخش اين سريال تلويزيوني را كه گفته بود:« اين مجموعه به دليل ساختار مناسب و آموزش‌های مختلفی كه دارد مخاطبان زيادی را به سوی خود جذب كرده است» مورد انتقاد قرار داده و ياد آور شده است:« اما آيا آقای ضرغامی به اين موضوع توجه دارند که چه بلايی برسر فرهنگ ما می‏آيد ؟». منتقد سپس روضه خواني كرده كه: « تصوير رنگارنگ و متنوع يانگوم كه اين روزها دراكثرمجلات و نشريه‌ها‌ و سايت‌ها‌ و... جلوه گری می‌كند، تنها تصويری است از شخصی كه نقش فداكاريها و مشقتها و استقامت‌ها‌ی خانم يانگوم را بازی نموده است. اما تصوير واقعی يانگوم در جامعه ما، تصوير خون دل خوردن مادران داغديده ای است كه در راه اعتلای وطن و شكوهمندی ايران عزيز، صبر و مشقت و استقامت را در پيش گرفته اند، زخم زبانها شنيده اند و دشمنی‌ها‌ ديده اند. تصوير يانگوم ما، تصوير همسر شهيد برونسی است (خواندن كتاب خاكهای نرم كوشك تاليف سعيد عاكف را به همه عزيزان مؤكداً توصيه می‌نمايم ) كه با كمترين امكانات زندگی، عاشقانه در كنار همسر خويش هزاران درد و مصيبت و رنج و زخم زبانها را برخويش هموار نمود و از مشكلات خم به ابرو نياورد و فرزندانش را به تنهايی بزرگ و تحويل اجتماع داد». در آن دفاع و در اين انتقاد و اشك افشاني، حقايقي خود را نشان مي دهند. يكي اين كه در دفاع ضرغامي اذعان به اين حقيقت نهفته است كه به رغم تفاوت فرهنگي بسياري بين مردم كره جنوبي، در آن سر دنيا كه حدود نيمي از جمعيت آن مسيحي(13 درصد كاتوليك 36 درصد پروتستان) و نزديك به نيمي ديگر بودايي هستند(كشوري كه گوشت سگ هم در آنجا خورده مي شود)، و در داستاني كه زمان آن به پانصد سال قبل بر مي گردد، مي شود« آموزشهاي مختلف» براي امت مسلمان و خداجوي ولايت مدار يافت و بر خلاف تافته جدا بافته بودن «مسلمين» از پيروان ساير اديان و برتري اسلام بر همه مكاتب و فرهنگها، در فرهنگهاي ديگر و در سرگذشت مردمان سرزمين دور دستي مثل كره هم، درسها و آموزشهايي ارزنده يا در خور توجه مي توان يافت. در واقع بخشي از جذابيت داستانهايي از اين قبيل براي مردم به خاطر آن است كه بينندگان در آن تصوير انساني چون خودشان را مي بينند كه در شرايط دشواري قرار دارد كه بايد با آن دست و پنجه نرم كرده و از آن عبور كند. بينندگاني كه خود زير آوار مشكلاتي كه تحت حكمراني جبارانه روحانيت شيعه و اجراي احكام اسلام ناب محمدي برسرشان فرو ريخته در حال دست و پا زدن هستند و حرمت انساني و حقوق و آزادي هاي فردي آنان توسط رژيم به طور مستمر زيرپا گذاشته مي شود. داستانهايي از اين دست كه شخصيت آن در برابر مشكلات مي ايستد، به آن «خويشتن تنهاي درمانده در مشكلات» بينندگان، تسلي خاطر و شايد نوعي آرامش و اعتماد به نفس مي دهد. حقيقت ديگر اين كه، آن ارزشهايي كه روضه خوان سايت سپهر براي آن اشك افشاني كرده، اولا قلابي است چون براي سربلندي ايران نبود، براي فتح قدس از كربلا بود و برافراشتن پرچم اسلام اينجا و آنجا، ثانيا چون قلابي بود، ارزشهايي مورد تاييد در جامعه نبوده است والا چرا بايد همسر قلان شهيد،«زخم زبانها» تحمل مي كرد، زخم زبان از كي؟ از «امت شهيد پرور»؟. هم در زمان شاه و هم در زمان خميني پليد، خانواده هاي شهداي مبارز كه در راه سربلندي ايران و آزادي مردم ايران در مبارزه با ديكتاتوري و ارتجاع جانباختند، مورد احترام مردم بوده اند هم چنان كه خانوادهاي زندانيان سياسي. اما خميني دهها هزار ايراني را با سو استفاده از احساسات مذهبي آنان، تبديل به هيزم «تنور» جنگي كرد كه نه فقط براي گسترش دامنه«ولايت» خود از كربلا تا قدس مي خواست، بلكه ادعاههاي عالمگيري ايدئوژيك و قرار گرفتن در جايگاه رسول الله را داشت كه به خوبي در پيام به زائران حج در سال 66 منعكس است. او همراه با ادامه جنگ باعراق، به كشتار آزاديخواهان و سركوبي مردم ايران پرادخت. به خاطر همين، به جز مدت كوتاهي تا آزادي خرمشهر، ديگر كشته شدن در آن جنگ 8 ساله براي فتح قدس از راه كربلا، براي جامعه ايران ارزش نبود.«سوي ديار عاشقان به كربلا مي رويم»، و شعارهايي از اين دست كه در نوحه هاي «برادر آهنگران» براي تهيج بسيجيان (كه شمار بسياري از آنان دانش آموزان دوره راهنمايي تحصيلي بودند و به فتواي خميني از 14 سال به بالا براي رفتن به جبهه نياز به اجازه ولادين خود نداشتند) خوانده مي شد، موضوع و هدفي نبود كه مردم ايران آن همه هزينه سنگين انساني و اقتصادي براي آن بپردازند. فيلم «آژانس شيشه يي» ابراهيم حاتمي كيا، به خوبي هم به مساله آن «زخم زبان» مورد نظر نويسنده سايت سپهر پرداخته است و هم تلخي سرنوشت قربانيان و غارت شدگان آن جنگ(كه عباس كشاوز خراساني، بسيجي زمان جنگ در آن فيلم نمونه يي از آن است) انسانهاي ساده يي كه با اعتماد به خميني همه چيز خود را در راه آن جنگ گذاشتند، اما بعد از پايان جنك از سوي همين رژيم مورد بي اعتنايي قرار گرفتند. اين بي اعتنايي تا آنجا بود كه چندي بعد از جنگ بسيجيان نگونبختي كه در جنگ فلج شده بودند، براي گرفتن يك صندلي چرخدار از بيناد مربوطه، به اين در و آن در مي زدند و تحقير مي شدند كه نمونه هايي از شكايتهاي آنان آن زمان در مطبوعات منعكس شد.
بيست سال پيش هم يك سريال ژاپني به اسم «سالهاي دور از خانه»، كه قهرمان اصلي داستان آن زني به نام «اوشين» بود محبوبيت بسيار در ايران يافت. محبوبيت شخصيت اين سريال ژاپني چنان بود كه در آن زمان وقتي راديو رژيم به مناسبت روز تولد فاطمه دختر پيامبر اسلام ( رژيم نزديك سي سال است مي خواهد آن را به عنوان روز زن به جامعه ايران تحميل كند اما موفق نشده است) دست به تهيه گزارشي زد كه در آن گزارشگر با ياد آوري سالگرد زاد روز فاطمه، نظر سوال شوندگان را( كه خانمها بوند) در مورد الگوي يك زن نمونه براي زنان در جمهوري اسلامي سوال مي كرد، با پاسخي مشكل آفرين از سوي خانمي روبه روشد. طبعا اكثرا سوال شوندگان با توجه به فضايي كه در آن قرار داشتند، پاسخ دلخواه پرسشگر را مي دادند و فاطمه را الگوي نمونه ذكر مي كردند، اما يكي از بين پرسش شوندگان پاسخ ديگري داده بود و گفته بود كه تصور نمي كند فاطمه الگوي مناسبي براي زن در دنياي كنوني و شرايط امروزي باشد و او «اوشين» شخصيت سريال ژاپني را الگوي مناسبي به براي زنان يافته بود. اين پاسخ هم در بين نظرات ستايش آميز از دختر رسول الله از راديو پخش شد. حالا يا اشتباه شده بود و از دشتشان در رفته بود، يا مسئول و پخش كننده با قصد بر انگيختن حزب اللهي ها عليه بد حجابها كه نمي توانستند در شمار ستايشگران فاطمه باشند، آن را پخش كرده بود. اين امر چنان خشم خميني مرتجع خونريز را بر انگيخت كه به مديرعامل تلويزيون دستور داد كه مساله رسيدگي شود و اگر قصد توهين در كار بوده باشد مسئول برنامه محكوم به اعدام است و ساير دست اندر كاران برنامه نيز بايد تعزير شوند(2)
يك عامل ديگر براي جذابيت اين نوع سريالها شايد رنگهاي متنوع در پوشش زنان و در فضاي فيلم است كه تصويري متفاوت ازندگي در زير سقفي از«حجرالاسود» كه رژيم منحوس آخوندي به روي جامعه ايران زده، به بيننده مي دهد. صحنه هاي فيلمها و سريالهايي كه در ايران ساخته مي شود، لبريز است از فضاي دلتنگ كننده زنندگي در كشور «اسلامي»، تيره و سياه. صحنه هايي كه به خاطر انقياد و الزام هنر پيشگان زن به رعايت معيارهاي آخوندي، حتي با روال زندگي عادي در همان كشور نمي خواند. به عنوان مثال، دليلي ندارد كه زنان و دختران در خانه هم باحجاب و مانتو اسلامي همانگونه كه در خيابان ديده مي شوند، ظاهر شوند. اما چون فيلمها را «نامحرمان» هم نگاه مي كنند، اينطور است و اين احساس اختناق را تشديد مي كند.
بيست سال پيش ناصر تقوايي كارگردان سينما در مصاحبه يي كه در مجله ماهنامه فيلم شماره 60(بهمن 1366) درج شد، در مورد مشكلاتي كه از سوي سانسورچيان رژيم براي ساختن فيلم ناخدا خورشيد كه به گفته تقوايي با برداشتي از كتاب داشتن و نداشتن اثر همينگوي ساخته شده بود، ايجاد شده بود، با اشاره به مشكلاتش در ساختن يك سريال تلويزيوني كه 5 سا ل روي آن كار كرده بود گفت:« بقدري سر آن قضيه لطمه ديده بودم كه به مقدار زيادي از اين كار خسته و بري بودم. مي دانيد آن كار پنج سال وقت مرا گرفت. ميرزا براي من يك مجموعه تلويزيوني نبود، يك فيلم بيست ويك ساعته بود. فكر كردم به نتيجه اش خواهد ارزيد كه آدم پنج – شش سال از عمرش را بگذارد. پس از آن كار نمي خواستم با سازمانهاي دولتي و يا تهيه كننده هاي اسم و رسم دار كار كنم». از او سوال شد،« در فيلم، شخصيت زن خيلي كم رنگ تر از كتاب است، تا جايي كه گاهي زائد به نظر مي رسد»، تقوايي جواب داد« مساله زن، چند مشكل دارد. زندگي ما در دوره يي گذشت كه متاسفانه امروز نمي توانيم بازگويش كنيم. به دلايل خيلي ساده. آن موقع فكر مي كرديم كه اگر دوران پهلوي سرآيد، چه موضوعهايي براي گفتن هست، ولي امروزه محدويتهاي بسيار ساده اي باعث شده كه نشود سراغ بسياري از مسائل اساسي آن دوران رفت. همين مشكلي كه در باره مساله شخصيت زن وجوددارد، باعث شده كه اصلا نشود دوران پهلوي را ساخت. شما روابط يك زن و شوهر، يك خواهر و برادر را به راحتي در خيابان و يا خانه نمي توانيد نشان بدهيد چه رسد به روابط سببي و نسبي ديگر...»
بهرام بيضايي كارگردان بلند آوازه تاثر و سينما كه فيلمايش با سانسور و ممنوعيت رو به رو بوده اند 12 سال پيش در مصاحبه يي در مورد مشكلاتش با وزارت ارشاد اسلامي در مورد گرفتن مجوز براي فيلمنامه هايش از بي جواب گذاشتن درخواست به مدت طولاني و موارد معتدد مميزي و اصلاح در فيلمهايش سخن گفته بود و اين كه در مورد يك فيلمنامه او به نام اشغال، آن بي پدر و مادرهاي تصميم گيردنده در آن تاريكخانه اشباح وزارت ارشاد و فرهنگ اسلامي نام دارد، گفته بودند كه ساختن آن هيچ اشكالي ندارد« فقط يك كار كوچك بكنيد، نقش زن مركزي فيلم را بكنيد مرد» . به قول بهرام بيضايي اين يعني نوشتن يك فيلمنامه ديگر، يعني «نه». فيلمهاي بسياري بعد از ساخته شدن اجازه اكران در سينماها را نيافته اند و برخي حتي اجازه تكثير ويدئويي را نيافته اند و برخي فيلمهايي كه از سانسور وزارت ارشاد گذشته اند، دوباره در پخش از سيماي منحوس جمهوري اسلامي سانسور شده اند. روشن است كه در چنين شرايطي توليد فيلم و سريال تلويزيوني اگر بخواهد بيان كننده مساله يي به شكلي باشد كه خوشايند ذائقه فرهنگي مردم باشد، با مشكل آفريني بسيار از سوي وزرارت اختناق و سانسور روبه رو خواهد بود. اما فيلمها و سريالهاي خارجي چون در فضاي فرهنگي ديگري توليد شده اند كه تحت كنترل رژيم نيست، به رغم سانسورهايي هم كه روي آنها صورت مي گيرد، به هرحال چيزي از فضا و محيط طبيعي خودشان كه رنگ اسلامي در آن نيست، در خود دارد و هيمين يك امكان گريز به دنيا و فضاي ديگري به تماشاگران چه در خانه در برابر تلويزيون و چه در سينما را مي دهد كه مي تواند از عوامل جذب بينندگان باشد. تصادفي نيست كه دو سريال تلويزيوني خارجي كه مورد استقبال مردم قرار گرفته است، داراي داستاني بوده كه شخصيت مركزي و اصلي آن زن بوده است.
اكنون كه نزديك به سي سال از حيات ننگين و بيدادگرانه و پر از كشتار و خشونت و اختناق، حكمراني مجريان احكام دين محمدي در ايران مي گذارد ،به رغم زن ستيزي و سانسوري كه رژيم اعمال مي كند، هم زنان در پافشاري بر رفع تبعيض افزوده اند- كه دستگيريهاي شماري از فعالان جوان حقوق زنان گواه آن است-، هم سينماگران ايران به رغم همه دشورايها، در اين سالها، كارهاي ارزنده يي ارائه كرده اند كه در آن بر احترام به انسانها و احترام به زنان و حقوق برابر آنان با مردان( از جمله در فيلم ارزشمند كافه ترانزيت ساخته كامبوزيا پرتوي)، نقد شرايط موجود و نابرابريها، نقد عملكرد رژيم و به تفكر واداشتن مخاطبان در مورد زشتي و خشونت موجود در روابطشان با يك ديگر، تاكيد شده است كه از جمله در كارهاي ارزشمند بهمن فرمان آرا، به ويژه فيلم خانه روي آب مي توان ديد.اين دستاوردها كه همه محصول انديشه و تفكر ايراني است البته در پيوند با و رابطه زنده هنرمندان سينمانگر با جامعه پوياي ايران كه به نوبه خود رژيم را وادار به عقب نشينهايي كرده است، توانسته پديدار شود. روزي كه اين رژيم منحوس برچيده شود و اين رژيم مذهبي كه سنگين ترين زنجير و بزرگترين سد در راه پيشرفت و ترقي جامعه ايران بوده از سرا راه برداشته شود، سينماي ايران باكارگردانان توانا و متفكر خود حرفهاي زيادي براي گفتن خواهد داشت كه چه بسا بيش از سريال كره يي جواهري در قصر، در فراسوي مرزهاي ايران بينندگان بسياري را به سوي خود جلب كند و به تحصين وادارد.
توضيحات

é- بنا بر احكام دين محمدي مراد از اهل كتاب يهوديان و مسيحيان هستند. مجوس (زرتشتيان‌) نيز در همين گروه قرار مي گيرند. ديگر كفار از اهل كتاب شمرده نمي‌شوند. بنا بر احكام دين محمد«پيامبر مهرباني»، واجب است ‌مسلمانان با اهل كتاب بجنگند تا اينكه اهل كتاب يكي از دو راه را بپذيرند: يا اسلام اختيار كنند يا با پرداخت جزيه ذليلانه مشمول شرايط اهل ذمه شوند. بنا بر آنچه در كتاب دو قرن سكوت دكتر زرين كوب از رفتار سپاهيان اشغالگر اسلام با ايرانيان آمده است،« در آغاز فتح اسلام، بر پيشاني آنان داغ مي نهادند و بر اسب نشستن نيز براي آنها ممنوع بود[...] و هم نمي توانستند بناهايي برتر از بناهاي مسلمين بسازند. در پرداخت جزيه نيز در حق آنها تحقير بسيار مي رفت[...] عامل كه براي گرفتن جزيه مأمور بود خود مي نشست و ذمّي را كه براي پرداخت جزيه آمده بود در پيش روي خويش برپا مي داشت. [...] وقتي براي اداي جزيه او را پيش مي خواندند، عامل او را قفايي[پس گردني] سخت مي زد و مي گفت جزيه بده اي كافر! و ذمّي بيچاره [ايراني زردشتي] ناچار بود دست به جيب برد و جزيهً خويش را بر آورد و بر كف دست نهد و با نهايت شكستگي و خاكساري بپردازد [...]غالبا بعد از آن كه اين جزيه ادا مي شد، ُمهري از سرب به جاي رسيد جزيه بدان ذمّي مي داند كه «برائت» نام داشت و آن را به گردن مي آويخت تا از مطالبه مجدّد مصون بماند. عامّهً مسلمانان حق داشتند در اين مجلس حاضر شوند و اين زبوني و حقارت ذمّي ها را كه نشانه قدرت و پيروزي آيين مسلمانان بود تماشا كنند(دوقرن سكوت چاپ نهم 1378 انتشارات سخن. صفحه314 و 315 به نقل از معالم القربه و كتاب الخراج)
بنا بر احكام اسلام اگر اهل كتاب به شرايط ذمه ملتزم شدند، جان و مال و ناموسشان محفوظ خواهد بود. ميزان جزيه توسط ولي امرتعيين ميشود و شرايط ذمه نيز مطابق صلاحديد او خواهد بود.
غير مسلمانان اعم از اينكه اهل كتابي باشند كه حاضر به قبول شرايط ذمه نشده باشند و ديگر كفار و مشركين‌، كافرحربي محسوب مي‌شوند واجب است اسلام بر ايشان عرضه شود، اگر اسلام را پذيرفتند كه هيچ‌، و گرنه واجب است باايشان جهاد شود. جنگ با ايشان تا زماني كه اسلام بياورند يا كشته شوند ادامه خواهد داشت‌. زنان و كودكان‌ايشان استرقاق مي‌شوند ( به اسارت در مي آيند و كنيز و بنده مي شوند) و تمامي اموال و اراضيشان به عنوان غنيمت به مسلمانان مي‌رسد.

1- متن انتقاد سايت سپهر نيوز در نشاني زير:
http://www.sepehrnews.ir/?p,10060
2- متن نامه خميني به مدير عامل «صدا و سيماي جمهوري اسلامي در رونامه اطلاعات 10 بهمن 1367 درج شد كه به اين شرح بود:« با كمال تاسف و تاثر روز گذشته(شنبه 8 بهمن) از صداي جمهوري اسلامي مطلبي در مورد الگوي زن پخش گرديده است كه انسان شرم دارد بازگو نمايد. فردي كه اين مطلب را پخش كرده است تعزير و اخراج مي گردد و دست اندركاران آن تغزير خواهند شد. در صورتي كه ثابت شود قصد توهين در كار بوده است، بلاشك فرد توهين كننده محكوم به به اعدام است. اكر بار ديگر از اين گونه قضايا تكرار گردد، موجب تنبيه و توبيخ و مجازات شديد و جدي مسئولين بالاي صدا وسيما خواهد شد».
پ- 21 دسامبر2007 – 30 آذر 1386

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن