حادثه ناگوار حج، فرصت طلبی رژیم برای معجزه سازی توسط «شهید» و نکته ها
ایرج شکری
به فاصله کمی از حادثه ناگوار قبلی در مسجد الحرام که منجر به کشته و
زخمی شدن گروهی شد که چند تن از زائران ایرانی هم در میان آنها بودند، حادثه دیگری
که بسیار مرگبارتر بود در جریان انجام مناسک حج پیش آمد. این حادثه در محلی پیش
آمده است که در آن نماد شیطان توسط زائران سنگسار می شود. گفته می شود دلیل حادثه
هدایت بخشی از زائران به محل در جهت غلطی بوده است و این سبب قرار گرفتن رود عظیمی
از زائرانی که در مسیر خروج از محل بودند، با انبوه دیگری از زائرانی که از محلی
که نباید، وارد محل سنگ پرانی می شدند، شده و ازدحام شدید سبب اضطراب و زیر دست و
پا له شدن و خفه شدن گروهی از زائران شده که آمار اولیه آن بیش از هفتصد نفر بود.
در آخرین آمار تا بعد از ظهر روز سه شنبه 7 مهر تلفات زائران ایرانی 239
کشته، 241 مفقود و 28 مجروح بستری ذکر شده است و به نظر می رشد که با کاهش تعداد
مفقود الاثرها، شمار کشته ها بالا می رود. حسن نوشابادی معاون وزارت ارشاد در
گفتگویی با خبرگزاری مهر، گمانه زنی کرده است که تعداد بیشتری از مفقود الاثر ها،
دیگر زنده نباشند و تعداد کشته شدگان به چهار صد نفر برسد. با گذشت 6 روز از حادثه
هنوز تعداد 241 نفر مفقود
الاثر هستند. در ضمن بنا بر اخبار منتشر شده در سایتهای خبری رژیم، روز گذشته سایت
وزارت بهداشت عربستان تعداد کل کشته ها را 4173 نفر و علت را افزایش دمای هوا ذکر کرده بود ولی بعد آن
خبر حذف و خبر قبلی را در تویت خود تکذیب کرده است.
این که این اتفاق از خشم «شیطان» بوده که به نماد او سنگ می زدند، یا
«خواست خدا» (که خدا باوران اراده و خواست او را منشاء حوادث گوناگون یا موفقیت و
شکست در هر کاری را می دانند و مثلا خامنه ای زلزله ویرانگر رودبار را «امتحان
الهی» نامید) یا بی لیاقتی مسئولان سعودی، نمی شود اراده و خواست کس یا گروهی از
«خاکیان» را باعث آن دانست، مثل رویداد
خونین مکه در سال 66 که رژیم به رغم اخطار مقامات سعودی که در مورد برگزاری
راهپیمایی به اسم برائت از مشرکین هشدار داده بودند و گفته بودند ممنوع است و
نباید برگزار بشود، آن راهپیمایی را با تداراک زدوخورد با پلیس سعودی راه انداخت
تا باز هم در آن شعار«لاشرقیه لاغربیه جمهوری اسلامیه» را در کشور پادشاهی سعودی
طنین انداز کند و در آنجا بلوا و آشوب راه بیاندازد. در نتیجه پلیس سعودی به
مقابله با آن برخواست و تعدادی از نفرات پلیس که بنا به آماری که سعودی ها دادند
بیش 83 نفر بودند کشته شدند. چندی بعد از این ماجرا بود که سعودی ها فیلمهایی از
کشف و ضبط ماده منفجره از جنس 4- Cجاسازی شده در ساک
زائران اعزامی از سوی رژیم نشان دادند. در اخبار مربوط به مساله گفته شد که پادشاه
سعودی قبلا دستور داده بود که این موضوع در رسانه مطرح نشود. به هر حال می توان
پیش بینی کرد به رغم این رویداد ناگوار، در مراسم سال آینده باز هم انبوه زائران
از کشورهای مختلف در مراسم حج حضور خواهند یافت و این حادثه تلخ و غم انگیز، سبب
تفکر و باز اندایشی و کنار گذاشته شدن آن و به «خدا» را در همه جا دیدن روی آوردن
مؤمنان – چنان که خدا باوران معتقد در همه
جا هست - نخواهد شد. قبل از این هم در
سالهای گذشته حوادث مرگبار و ناگوار چندی در مراسم حج رخ داده است از جمله حادثه
سال 1369 که بیش از 1400 کشته به جا گذاشت. البته ممکن است گروهی از آدمهای «واجب
الحج » یا کسانی که قبلا حاجی شده اند و قصد سفر دوباره برای شرکت در مراسم حج
داشتند از این کار منصرف شوند اما این به اندازه «سوت و کور» شدن و بی رونق شدن آن
نخواهد شد و باز زائران حج دهها میلیارد دلار به کیسه رژیم سعودی خواهد ریخت.
درآمد سعودی از حج در حال حاضر بیش از 30 میلیارد و بعضی برآوردها تا 50 میلیارد
دلار ذکر شده است و ساخت و سازهایی که رژیم سعودی با تخریب بعضی مکانهای تاریخی
اطراف کعبه از چند سال پیش شروع کرده است «فی سبیل الله» و برای رفاه زائران
نیست(خصوصا که هتلهای نوساز اطراف مکه لوکس و بسیار گرانقیمت هستند) بلکه با هدف
افزایش پذیرش زائران و در نتیجه افرایش درآمد از این راه تا دو برابر میزان کنونی
است. در این میان زائران ایرانی پول کلانی با رفتن به عربستان برای حج عمره و حج
تمتع به جیب سعودی ها می ریزند که البته روشن است که این رژیم مرتجع اسلامی ضد
ایرانی، مشوق و سازمان دهنده و برنامه ریز آن است و بنابر اطلاع منتشرشده از سوی
سازمان حج اوقاف، هم اکنون 8 میلیون نفر برای حج عمره و یک و نیم میلیون نفر برای
حج تمتع در نوبت هستند ثبت نام کنندگان کنونی طی 16 سال آینده موفق به انجام سفر خواهند
شد. تعداد زائران حج عمره در سال 500 هزار و حج واجب 100 هزار ذکر شده* است. پولی زائران حج عمره و تمتع درعربستان خرج می
کنند در سال 90 پنج میلیارد دلار برآور
شده بود. ساخت و سازهایی که از چند سال پیش شروع شده، با هدف پذیرش زائران بیشتر و
دو برابر کردن این درآمد صورت می گیرد. به هرحال این نوع تجمعات و مراسم در ادیان
دیگر هم هست. بزرگتر از مراسم حج را هندوها با شرکت چند میلیونی برگزار می کنند و
آنها هم خرافات عجیب و غریب خودشان را دارند. خانم نوال سعداوی روشنفکر بلند آوازه
مصری، مراسم حج را کلا چیزی مثل بت پرستی می داند.
در اینجا بی مناسبت نمی بینم که به اشعاری در ادبیات فارسی اشاره کنم که
در آن مفهوم حج و زیارت کعبه، آن گونه که رایج است، زیر سوال رفته است. از شعرهایی
که در ادبیات فارسی آمده و خیلیها با آن آشنا هستند دو شعر از مولوی است و مُخمّسی
از شیخ بهایی:
مولوی:
ای قوم به حج رفته كجایید، كجایید
معشوق همین جاست بیاید، بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟!
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یك بار از این خانه برین بام برآیید
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یك دسته گل كو؟ اگر آن باغ بدیدیت
یك گوهر جان كو، اگر از بحر خدایید؟
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس كه بر گنج شما، پرده شمایید.
معشوق همین جاست بیاید، بیایید
معشوق تو همسایه دیوار به دیوار
در بادیه سرگشته، شما در چه هوایید؟!
گر صورت بی صورت معشوق ببینید
هم خواجه و هم خانه و هم كعبه شمایید
ده بار از آن راه بدان خانه برفتید
یك بار از این خانه برین بام برآیید
آن خانه لطیف است، نشانهاش بگفتید
از خواجه آن خانه نشانی بنمایید
یك دسته گل كو؟ اگر آن باغ بدیدیت
یك گوهر جان كو، اگر از بحر خدایید؟
با این همه آن رنج شما گنج شما باد
افسوس كه بر گنج شما، پرده شمایید.
*****
آنها که به سر؛ در طلب کعبه دویدند
چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند
از سنگ یکی خانه اعلای معظم
اندر وسط وادی بی زرع بدبدند
رفتند در آن خانه که بینند خدا را
بسیار بجستند خدا را و ندیدند
چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف
ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند
کای خانه پرستان؛ چه پرستید گل و سنگ
آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند
آن خانه دل و خانه خدا واحد مطلق
خرم دل آنها که در آن خانه خزیدند
مانند الف راست برفتند به لبیک
آنها که در این خانه چو گردون بخمیدند
بر خطّه آن مشعر وحدت چو گذشتند
خط لمن الملک بر اغیار کشیدند
حزبی که بجز سنگ؛ ره از خانه ندیدند
چون عاقبت الامر به مقصود رسیدند
از سنگ یکی خانه اعلای معظم
اندر وسط وادی بی زرع بدبدند
رفتند در آن خانه که بینند خدا را
بسیار بجستند خدا را و ندیدند
چون معتکف خانه شدند از سر تکلیف
ناگاه خطابی هم از آن خانه شنیدند
کای خانه پرستان؛ چه پرستید گل و سنگ
آن خانه پرستید که پاکان طلبیدند
آن خانه دل و خانه خدا واحد مطلق
خرم دل آنها که در آن خانه خزیدند
مانند الف راست برفتند به لبیک
آنها که در این خانه چو گردون بخمیدند
بر خطّه آن مشعر وحدت چو گذشتند
خط لمن الملک بر اغیار کشیدند
حزبی که بجز سنگ؛ ره از خانه ندیدند
چون حزب شیاطین ز در حق
برمیدند
-----
روی مخمس شیخ بهایی(که در زیر می آید) ترانه هایی هم در ایران و هم در
افغانستان ساخته شده است. از جمله ترانه ای به اسم «نشانه» که هایده آن را خوانده
است. البته شعر در این ترانه کمی پس و پیش و کمی هم دستکاری شده است. https://www.youtube.com/watch?v=kMMX_EzrDtk
شیخ بهایی:
تاکی به تمنای وصال تو یگانه
اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه
خواهد به سر آید، شب هجران تو یانه؟
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه
جمعی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
رفتم به در صومعهٔ عابد و زاهد
دیدم همه را پیش رخت راکع و ساجد
در میکده رهبانم و در صومعه عابد
گه معتکف دیرم و گه ساکن مسجد
یعنی که تو را میطلبم خانه به خانه
روزی که برفتند حریفان پی هر کار
زاهد سوی مسجد شد و من جانب خمار
من یار طلب کردم و او جلوهگه یار
حاجی به ره کعبه و من طالب دیدار
او خانه همی جوید و من صاحب خانه
هر در که زنم صاحب آن خانه تویی تو
هر جا که روم پرتو کاشانه تویی تو
در میکده و دیر که جانانه تویی تو
مقصود من از کعبه و بتخانه تویی تو
مقصود تویی کعبه و بتخانه بهانه
بلبل به چمن زان گل رخسار نشان دید
پروانه در آتش شد و اسرار عیان دید
عارف صفت روی تو در پیر و جوان دید
یعنی همه جا عکس رخ یار توان دید
دیوانه منم من که روم خانه به خانه
عاقل به قوانین خرد راه تو پوید
دیوانه برون از همه آیین تو جوید
تا غنچهٔ بشکفتهٔ این باغ که بوید
هر کس به زبانی صفت حمد تو گوید
بلبل به غزلخوانی و قمری به ترانه
بیچاره بهائی که دلش زار غم توست
هر چند که عاصی است ز خیل خدم توست
امید وی از عاطفت دم به دم توست
تقصیر خیالی به امید کرم توست
یعنی که گنه را به از این نیست بهانه
اما در ایراد گرفتن به کار ناصرخسرو شهامت و جرأت بی نظیری در هزار سال
پیش نشان داده و از جمله در مورد مساله شیطان و توصیه و فرمانهای خدا برای دوری از
وسوسه هایی که شیطان ممکن است انسان را به سوی آنها براند، در آن قصیده بلند خود
حق مطلب را ادا کرده است. اول قصیده با این بیت شروع می شود «خدايا عرض و طول
عالمت را / تواني در دل موري کشيدن».
چند بیت از آن:
خدایا! راست گویم فتنه از
توست - ولی از ترس نتوانم جغیدن (یا چخیدن=حرف زدن، گفتن)
به ما تو قوّت رفتار دادی - ز دنبال نکو رویان دویدن
تمام عضو با من در تلاشند - ز دام هیچیک نتوان رهیدن
نبودی کاش در نعمات لذت - چو خر بایست در صحرا چریدن
چرا بایست از هول قیامت - چنین تشویشها بر دل کشیدن؟
لب نیرنگ را در جام ابلیس - کند ابلیس تکلیف چشیدن
اگر ریگی به کفش خود نداری - چرا بایست شیطان آفریدن؟
اگر مرغوله را مطلب نباشد - چرا این فتنه ها بایست دیدن؟ (مرغوله=در موسیقی، آواز و تحریر نغمه، آواز مطربان و مرغان)
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست - تعذّر چند باید آوریدن؟
بفرما بی تعذّر تا بَرندم - چرا باید به چشم عمرو دیدن؟
تو فرمایی که شیطان را نباید - کلام پرفسادش را شنیدن
تو در جلد و رگم مأواش دادی - زند چشمک به فعل بد دویدن
اگر خود داده ای در ملک جانم - نباید بر من آزارت رسیدن
مر او را خود ز حبس خود رهاندی - که شد طرّار در ایمان طریدن
ز ما حجّ و نماز و روزه خواهی - تجاوز نیست در فرمان شنیدن
بلاشُبهه چو صیّادِ غزالان - درین هنگام نخجیر افکنیدن
به آهو می کنی غغا که بگریز - به تازی هی زنی اندر دویدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت - به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما اصرار داری در ره راست - به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ذات بی زوالت دون عدلست - به روی دوست دشمن را کشیدن
تو کز درگاه خویشت باز راندی - چرا بایست بر ما ره بریدن؟
سخن کوتاه، ازین مطلب گذشتم - سر این رشته را باید بریدن
به ما تو قوّت رفتار دادی - ز دنبال نکو رویان دویدن
تمام عضو با من در تلاشند - ز دام هیچیک نتوان رهیدن
نبودی کاش در نعمات لذت - چو خر بایست در صحرا چریدن
چرا بایست از هول قیامت - چنین تشویشها بر دل کشیدن؟
لب نیرنگ را در جام ابلیس - کند ابلیس تکلیف چشیدن
اگر ریگی به کفش خود نداری - چرا بایست شیطان آفریدن؟
اگر مرغوله را مطلب نباشد - چرا این فتنه ها بایست دیدن؟ (مرغوله=در موسیقی، آواز و تحریر نغمه، آواز مطربان و مرغان)
اگر مطلب به دوزخ بردن ماست - تعذّر چند باید آوریدن؟
بفرما بی تعذّر تا بَرندم - چرا باید به چشم عمرو دیدن؟
تو فرمایی که شیطان را نباید - کلام پرفسادش را شنیدن
تو در جلد و رگم مأواش دادی - زند چشمک به فعل بد دویدن
اگر خود داده ای در ملک جانم - نباید بر من آزارت رسیدن
مر او را خود ز حبس خود رهاندی - که شد طرّار در ایمان طریدن
ز ما حجّ و نماز و روزه خواهی - تجاوز نیست در فرمان شنیدن
بلاشُبهه چو صیّادِ غزالان - درین هنگام نخجیر افکنیدن
به آهو می کنی غغا که بگریز - به تازی هی زنی اندر دویدن
به ما فرمان دهی اندر عبادت - به شیطان در رگ و جانها دویدن
به ما اصرار داری در ره راست - به او در پیچ و تاب ره بریدن
به ذات بی زوالت دون عدلست - به روی دوست دشمن را کشیدن
تو کز درگاه خویشت باز راندی - چرا بایست بر ما ره بریدن؟
سخن کوتاه، ازین مطلب گذشتم - سر این رشته را باید بریدن
کاش می شد قصیده ناصر خسرو را به زبان همه کسانی که به زیارت کعبه و سفر
حج می روند ترجمه و آن را زمان حضور آنان در مکه باهواپیما از آن بالا پخش کرد، تا
کمی به اعمال خود و به دستور فرمانهایی که «الله» به آنها داده و تکالیفی که
برایشان تعیین کرده، از دید ناصر خسرو نظری بیافکنند و به این سوال از جمله فکر
بکنند که :
اگر ریگی به کفش خود نداری - چرا بایست شیطان آفریدن؟
به ما فرمان دهی اندر عبادت - به شیطان در رگ و جانها دویدن
مفهوم «حاجی» در فرهنگ عمومی قبل از روی کار آمدن «نظام اللهی جمهوری
اسلامی»، بیش از این که معرف مومنی باشد که یک تکلیف مذهبی بزرگ و واجب را انجام
داده است، بیشتر نشانه توانایی مالی و وضع خوب بود مخصوصا وقتی «بازای» هم به آن
اضافه می شد. البته در سالهای آخر سلطنت شاه امکان سفر حج رفتن برای طبقه متوسط و
«کاسب» هایی در حد قصاب و خواربار فروش محله ها هم فراهم شده بود و حاجی الزاما به
معنی«پولدار» بودن نبود. این به نفع «شاه مملکت شیعه»هم بود که تعداد زائران حج و
حاجی های کشور بالا باشد. زمان «طاغوت راحل» مراسم حج به طور مستقیم از تلویزیون
پخش می شد در حالی که پخش خبر و تصویر آن در بخشهای خبری تلویزیون کافی بود و معنی
ندارد که چرخیدن عده ای زائر در محوطه یی و یا سنگ ریزه پرتاب کردن آنان به چیزی
که گویا شیطان است به طور وقت گیر وکسل کننده از رادیو تلویزیون کشور به طور
مستقیم پخش شود. «حاج آقا» همچنین مفهوم تعصب مذهبی را هم در گذشته وهم حال و برای
همیشه در خود دارد، به ویژه در محدویت برای زنان و مساله «محرم - نا محرم)(تعصباتی
از آن نوع که نصرت کریمی در فیلم محلل به تصویر کشیده است)* «حاج آقا» در زمان شاه
هر همه جور حاج آقایی از قبیل، کلاه
بردار، گرانفروش، مال مردم خور و «نزول خور» ممکن بود باشد،اما «حاج آقا»ی عامل
سرکوب و شکنجه و صادر کننده احکام اعدام برای متهمان سیاسی، حاج آقای صادر کننده
حکم سنگسار و قطع دست و...، اینها دستاورد دوران بعد از خمینی و دستاورد رژیم
آخوندی - اسلامی برای حاجی بودن است. رژیمی کارگزاران و جانیان وآدمکشانش، شکنجه
محکومان را چون عبادت و چون نماز دانسته و برای شکنجه و باز جویی زندانیان وضوع می
گیرند و «حاج آقا» عنوان عمومی همه مهره های دستگاههای مختلف سرکوب در رژیم است.
البته در گذشته و حال حتما «حاج آقا» هایی که در کارشان حقه بازی نبوده است و
آدمهای درستگاری بوده اند و مردم آزار نبوده اند وجود داشته اند و دارند ولی این
از نوع کمیاب آن است و مفهومی که «حاج آقا»در ذهن ها زنده می کند نیست.
رژیم در این حادثه مرگبار هم فرصت معجزه سازی و معجزه آفرینی برای شهیدان
را از دست نداد. خبرگزاری فارس در اقدامی در این زمینه در فرادی حادثه(3 مهر) در
مطلبی با عنوان « شهیدی که پدر و
مادرش را از حادثه منا نجات داد»خبر داد که شهیدی که پدر و مادرش در بین زائران
بوده اند، شب قبل از حادثه به خواب روحانی کاروان آنان می آید و به روحانی مذکور
می گوید که به پدرش بگوید که به خاطر ناراحتی قبلی که دارد فردا به منا نرود
و...خلاصه روحانی ماجرای خوابش را پدر شهید می گوید و آن مرد هم که همراه همسرش در
کاروان حج بوده است اول امتناع می کند اما به توصیه روحانی کاروان که به او می
گوید «نایب»ی به جای خودش برای مراسم مذکور تعیین کند،می پذیرد و به این ترتیب با
نرفتن به مراسم از آن حادثه در امان می مانند و به این ترتیب شهیدی باعث نجات پدر
و مادرش از مرگ می شود. خبرگزاری متعلق به بسیج در پایان مطلب آن آیه یی که بیش از
هر آیه قرآن از سوی گردانندگان رژیم تکرار شده ( در مورد زنده بودن شهیدن و رزق و
روزی داشتن آنان در نزد خدا) را درج کرده است. حکمت این که چرا آن شهید مستقیما به
خواب پدر خودش نرفته و به خواب روحانی کاروان رفته باید هم برای «جذّاب» شدن
داستان و باورانندن آن به خواننذه و هم ارج و مرتبه یی دادن به آخوند کاروان است
که نقش پیک و پیام رسان بین شهید و پدر و مادرش به او داده شده است. این داستان
کوتاه و «جذّاب» را در لینک زیر می توانید بخوانید:
ناپدید شدن سفیر سابق در لبنان مهمتر از مرگ زائران
رژیم همان روز اول اعلام کشته و مفقود شدن تعدادی از زائران، اسم «غضنفر
رکن آبادی» سفیر سابق خود در لبنان را هم اعلام کرد. العربیه نت فارسی روز دوشنبه
6 مهر در این زمینه از قول مقامات سعودی گزارش داد که کسی به اسم «غضنفر رکن
آبادی» در هیچیک از مبادی ورودی آن کشور ثبت نشده است و نتیجه گرفت که او احتمالا
با اسم دیگری به سعودی سفر کرده است. اما مقامات وزارت خارجه رژیم به این خبر
واکنش نشان دادند و ضمن رد گمانه زنی العربیه نت یاد آور شدند که سفیر سابق با
گذرنامه عادی سفر کرده بود و مشخصات و اطلاعات لازم در اختیار مسئولان سعودی قرار
گرفته است. روز 7 مهر نیز شایعه مربوط به در میان زخمی ها بودن او هم تکذیب شد. در
همین روز معاون وزارت ارشاد رژیم احتمال ربوده شدن او توسط سعودی ها را مطرح کرد. http://www.mehrnews.com/news/2927679
علاوه بر او العربیه به
نقل از خبرگزاری تسنیم که گفته می شود وابسته به سپاه قدس است نام چند نفر را ذکر
کرده است و آنها را از افسران سپاه دانسته و یکی هم به اسم علی اصغر فولادگر مدیر
دفتر مطالعات استراتژیک سپاه پاسداران و
«یکی از چهرههای
مهم دفتر رهبر ايران» معرفی شده است. http://ara.tv/6r6vp
به هر حال سرنوشت این سفیر سابق رژیم در لبنان مبهم است و بعید نیست به سرنوشتی شببه سرتیپ پاسدار عسگری که چند سال پیش در راه بازگشت از سوریه در ترکیه ربوده شد و بعد هم اثری از وی به دست نیامد و رژیم نیز تلاشی برای یافتن او نکرد، و بعد هم شایعاتی در مورد در اسارت اسرائیل بودن او منتشرشد، تبدیل شود. باید توجه داشت از آنجا که رژیم لبنان و سوریه را «عمق استراتژیک» خود می داند و از آنجا که مسائل آن منطقه برای رژیم دارای حساسیت فوق العاده بالایی است و به شدت امنیتی و استراتژیک است و حوزه عمل سپاه قدس است، سفیران رژیم در آنجا هم بی تردید از عناصر اطلاعاتی و پاسدار هستند و به همین دلیل است که ناپدید شدن این کارگزار رژیم که چهار سال در لبنان سفیر بوده و خدمتش به عنوان سفیر در لبنان سال 2014 پایان یافته، برای رژیم می تواند ضربه اطلاعاتی سنگینی در پی داشته باشد.
به هر حال سرنوشت این سفیر سابق رژیم در لبنان مبهم است و بعید نیست به سرنوشتی شببه سرتیپ پاسدار عسگری که چند سال پیش در راه بازگشت از سوریه در ترکیه ربوده شد و بعد هم اثری از وی به دست نیامد و رژیم نیز تلاشی برای یافتن او نکرد، و بعد هم شایعاتی در مورد در اسارت اسرائیل بودن او منتشرشد، تبدیل شود. باید توجه داشت از آنجا که رژیم لبنان و سوریه را «عمق استراتژیک» خود می داند و از آنجا که مسائل آن منطقه برای رژیم دارای حساسیت فوق العاده بالایی است و به شدت امنیتی و استراتژیک است و حوزه عمل سپاه قدس است، سفیران رژیم در آنجا هم بی تردید از عناصر اطلاعاتی و پاسدار هستند و به همین دلیل است که ناپدید شدن این کارگزار رژیم که چهار سال در لبنان سفیر بوده و خدمتش به عنوان سفیر در لبنان سال 2014 پایان یافته، برای رژیم می تواند ضربه اطلاعاتی سنگینی در پی داشته باشد.
رژیم که گویی «فرصتی طلایی» برای جنگ تبلیغاتی و کوبیدن رژیم سعودی پیدا
کرده است، برای کوبیدن سعودی ها بوق ها و طبل ها به صدا در آورده است و جنایتکاری
مثل رئیسی دادستان کل رژیم که در کشتار زندانیان سیاسی در تابستان 67 دست داشته
است، خواستار محاکمه آنان شد.حتی بعضی از عناصر از «رده ساندیس خور» ها این رویداد
را عمدی دانسته اند، اما مسئولان رده های بالاتر ضمن از دست ندادن فرصت برای
کوبیدن رژیم، ادعای عمدی بودن حادثه را نکرده اند. از جمله شمخانی دبیر شورای
امنیت رژیم ضمن رد عمدی بودن آن، مشغول بودن عربستان به جنگ در یمن و عدم توجه
کافی به مساله مراسم حج را از جمله مسائل دخیل در این رویداد دانسته است.
اما روشن است بوق و
تبلیغات رژیم سبب راه افتادن جریان محکومیت علیه رژیم سعودی و قرار گرفتن اداره
امور مربوط به مراسم حج تحت نظرات بین المللی اسلامی نخواهد شد.
منابع:
***************
فیلم سینمایی محلّل
را در لینک زیر می توان دید
آمار مربوط به
قربانیان حادثه منا تا روز 7 مهر:
-----------------------------
چهارشنبه ۸ مهر
۱۳۹۴ - ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۵