ادعاهای نامربوط فرمانده سپاه پاسداران در مورد جنگ ایران و عراق
ایرج
شکری
خمینی پلید جوانان و نوجوانان بسیاری را در جنگی ویرانگر که دست از آن بر نمی داشت، بیهوده به کشتن داد |
پاسدار جعفری در یک نمایشگاه مذهبی از نوع روضه خوانی، به نام کوچه های بنی هاشم . با توجه به رنگ لباس او، به نطر می رسد او دوبار از این نماشگاه بازدید کرده است یکبار تنها و بکبار به همراه خانواده |
پاسدار
جعفری روی « تدبیر رهبر معظم انقلاب برای آمادگی حضور
سپاه در میدان نبرد ظرف ۲۴ ساعت » و این که « آقا فرمودند این موضوع برای این است که اگر دوباره جنگی شد، در کمتر از
۲۴ ساعت یگانهای سپاه با انبوهی از نیروهای مردمی در جبهه حاضر شوند»، تاکید و
وراجی کرده است. اما روشن نیست که چرا هم خودش و هم «مقام معظم رهبری»، گمان می کنند، اگر جنگی شد،
حتما در روی زمین خواهد بود و تازه اگر روی زمین بود، در برابر بمباران با
هواپیماهای ب 52 که هرکدام تا سی تن بمب حمل می کنند و با بمبهای خوشه ای توسط بمب
افکن های رادار گریز ب-2 بر سنگرهایشان فرود خواهد آمد و صدها موشک هدایت
شونده که از دور و از ناوهای جنگی به محل
استقرارشان شلیک خواهد شد و آنها را زیر و
رو خواهد کرد، چه کاری از آن انبوه نیروهای مردمی در جبهه ها بر می آید؟ در مورد
آمادگی برای واکنش سریع در جنگ خوب است این هم یاد آوری شود که در حمله صدام به
ایران، این نیروی هوایی و نیروهای ارتشی بودند که خواب و خیال پیش روی سریع
به داخل خاک ایران و پیروزی سهل آسان با اوضاعی که در ایران بعد از انقلاب به وجود
امده بود را، از سر صدام حسین پراندند و به ویژه ضربه فوری و بدون درنگ نیروی
هوایی در بعد از حمله هوایی صدام به هدفهای مختلف نظامی و از جمله به فرودگاه
مهرآباد، امری بود که در داخل کشور همه را شگفت زده کرد. واکنش تلافی جویانه به
حمله صدام در زمانی که حدود 12 ساعت بعد با عملیاتی که در مجموع 140 فروند
هواپیمای جنگی روی هدفهایی درعراق انجام دادند نشان داده شد. در مطلبی در این
زمینه خواندم که اولین عملیات کمتر از دوساعت بعد از حمله و مجموعه عملیات تلافی
جویانه ظرف http://iranian-airforce.blogfa.com/cat-6.aspx12
ساعت انجام گرفت
آنهایی
که آن عملیات را طراحی و اجرا کردند، در مکتب اسلام و از خمینی یاد نگرفته بودند.
خلبانان آموزش دیده در آمریکا بودند. در زمان شاه به دلیل وابستگی شاه به آمریکا و
دست نشاندگی او به ویژه کارگزار بودن او در مسائل امنیتی و نظامی برای آمریکا و
دست بازی که آمریکائیها در استفاده از ایران و رژیم شاه برای اهداف خود داشتند،
باور عمومی این بود که در امر نیروهای نظامی، «همه چیز دست آمریکائیهاست» و به
ویژه هواپیماهای پیشرفته فانتوم و اف-14 که شاه از آمریکا خریده بود، همه تحت نظارت و
مدیریت مستشاران آمریکایی قرار دارد. به همین دلیل حمله متقابل و فوری نیروی هوایی
ایران به حمله صدام در 31 شهریور 59 واقعا همه را شگفت زده کرد و طبعا تحسین بسیاری
در بخش بزرگی از مردم برانگیخت. نیروی هوایی صد البته زمینه ای نبود که سپاه
پاسداران مردمکش که در به خاک و خون کشیدن مردم کردستان و گنبد و ترکمن صحرا تاخت
و تاز می کرد و در یورش به اجتماعات گروهای سیاسی توسط دسته های اوباش حزب الله
پشتیبان آنان و در یورش ارتجاع به دانشگاه برای «انقلاب فرهنگی» بازوی مسلح آن
اقدام ددمنشانه ضد فرهنگی و سرکوبگرانه بود، بتواند عرض اندام کند، همچنان که
استفاده از توپخانه و زرهی به آموزشهایی نیاز داشت که پاسداران فاقد آن بودند. نفرت
عمومی و گسترده مردم از پاسداران خمینی در همان آغاز در رویدادهای مهر و آذر 58 در
بندر انزلی هم به روشنی نشان داده شد و مردم خواهان اخراج پاسداران از شهر و سپرده
شدن انتظامات به نیروی دریایی بودند. حسادت اینان به ارتش- با این که به خدمت نظام
جمهوری اسلامی درآمد - هنوز بعد از سی و سه سال و به رغم این که اکنون دیگر بدنه
ارتش و تادرجه سرگردی یا حتی سرهنگ دومی قاعدتا باید همه کسانی باشند که بعد از
انقلاب وارد ارتش شده اند، ادامه دارد و ارتش هنوز «بچه زن بابا» است. در برنامه
هایی که در سالگردهای جنگ از تلویزیون رژیم پخش می شود، نقش ارتش چنان محو می شود
که تا کنون در موارد متعدد انتقاد فرماندهان ارتش را برانگیخته است.
و اما در
مورد نبوغ «امام راحل» در امر دفاع و نگاه اسلامی کار آمد او، خوب است به امثال
پاسدار جعفری یاد آوری شود که بهتر است نگاهی به پیام خمینی به مراسم حج در تاریخ 6
مرداد 66 بکند و ببیند که چه رجزخوانیها کرده بود؛ به ویژه آنجا که گفته بود:« امروز بدون شك سرنوشت همه امت ها و كشورهای اسلامی
به سرنوشت ما در جنگ گره خورده است. جمهوری اسلامی ايران در مرحله ای است كه پيروزی
آن به حساب پيروزی همه مسلمانان و خدای نخواسته شكست آن، به ناكامی و شكست و تحقير
همه مومنان می انجامد و رها كردن يك ملت و يك كشور و يك
مكتب بزرگ در نيمه راه پيروزی ، خيانت به آرمان بشريت و رسول خداست، لذا تب جنگ در
كشور ما جز به سقوط صدام فرو نخواهد نشست و انشاءالله تا رسيدن به اين هدف فاصله چندانی
نمانده است»** اما شرایط به طور برق آسایی برگشت
و حقایق چیز دیگری را نشان داد. گذشته از این خمینی به خاطر نقشه و خیالاتی که
برای ایجاد بلوا در مکه در سر داشت تودهنی محکمی از سعودهای دریافت که حاصل آن
نزدیک به سیصد کشته از بین «زائران اعزامی» از ایران بودخمینی خودش در 23 مرداد در
سخنانی در دیدار با شورای مرکزی جهاد سازندگی اعتراف کرد که در آن رویداد «سیلی
خورده»***، یکسال بعد از آن پیام با قبول آتش بس،
در واقع به آنچه با خود محوربینی ابلهانه «خیانت به آرمان بشریت و رسول خدا» نام
نهاده بود دست زد و آن خیانت را مرتکب شد. با این همه هنوز بوزینه های پاسدار و
عمامه دار و بی عمامه، ستایشگر نبوغ پیامبر گونه
خمینی و نظرات او هستند و از رو نمی روند، کسانی که صد البته هویت و پست و
مقام خود را از خمینی و رژیم ضد ایرانی و مردم ستیز و آزادی کشی که او بنبان آن را
گذاشت، دارند و در جنایات بزرگ و هولناک خمینی علیه مردم ایران شریک و همدست او
بوده اند.
http://farsnews.com/newstext.php?nn=13911115000460*سخنان پاسدار جعفری فرمانده سپاه:
** متن کامل پیام خمینی به مراسم حج سال 66 – 6 مرداد 1366 در لینک زیر
*** سخنان خمینی در اعتراف به سیلی خوردن:« هرکس قیام کرد برای این که
عدالت ایجاد کند حکومت عدل ایجا کند، سیلی خورده پس ما گله یی نداریم که چون قیام
کرده ایم برای اقام عدل، برای حکومت اسلامی،باید سیلی بخوریم. ما باید زیادتر سیلی
بخوریم». خمینی از رویداد های مکه که همراه بود با اقدامات شدید پلیسی علیه
نمایندگیهای سیاسی رژیم در آنکشور از جمله محاصره کنسولگری رژیم در جده که کروبی
سرپرست حجاج در آنجا اقامت داشت و سعودی ها به او دستور دادند تا فردای آن روز
عربستان را ترک کند، چنان تحقیر شد که در وصیتامه اش بر«لعن و نفرین ال سعود» تاکید
کرده است. شاید در همان وصیتامه است که گفته در «هیچ مساله یی مثل مساله حجاز بی
تحمل نشده بودم».
18 بهمن
1391- 6 فوریه 2013