ایرج شکری
یک روز بعد از انتشار خبر اعدام یک نفر در زندان اوین در 7 دی به اتهام جاسوسی برای اسرائیل ، در سایت اینترنتی یک خبرنگار نزدیک به اِهود بارک وزیر دفاع اسرائیل به نام ريچارد سيلور اشتاين خبری مبنی بر خودکشی یک زندانی در یکی از زندانهای آن کشور و احتمال این که این زندانی ایرانی و آن ایرانی هم علیرضا عسگری ژنرال (سردارد) سابق سپاه و معاون وزارت دفاع در دولت خاتمی بوده بادشد را مطرح کردند. این خبر را خبرگزاری فارس و دیگر سایتهای رژیم هم منعکس کردند. گویا به دستور مقامات رژیم اسرائیل این خبر از روی سایتهای اسرائیلی برداشته شد طبیعی است که واکنشی که در برابر چنین خبری می شد از رژیم انتظار داشت این می توانست باشد که هم چنان که از آغاز ناپدید شدن عسگری در آذر 1385 در استانبول تاکید داشت، او توسط رژیم صهیونیستی و با کمک سازمانهای جاسوسی کشورهای غربی ربوده شده و بر مسئولیت اسرائیل در مورد جان او تاکید کند. ظاهر هیچ امکانی که بشود تحقیق مستقلی به عمل آورد که آیا پاسدار عسگری در دست اسرائیلی هاست یا نه وجود ندارد و این هم در مورد اتفاقاتی که سازمانهای جاسوسی در آن نقش بازی می کنند، غیر عادی نیست و تعجبی بر نمی انگیزد. جالب این که خود اسرائیلیها از شایع کنندگان پناهنده شدن عسگری به غرب بودند و حدود دوسال پیش هم داستانهایی در روزنامه ها و خبرگزاریهای غربی در مورد پناهنده شدن عسگری به آمریکا نوشته شد و در یکی از این داستانسرائیها دلیل پناهندگی او را این ذکر کرده بودند که گویا او شبکه اختلاسی را در داخل رژیم سازماندهی کرده بود و چون این شبکه را رژیم به هم ریخت و او را از سپاه کنار گذاشتند، او به غرب پناهنده شده است. حتی در زمان ناپدید شدن او شایع کردند که زن و فرزند او هم از ایران خارج شده اند، در حالی که دروغ بود. می توان نتیجه گرفت که این داستانسرائیها برای آن بوده است که مساله ربوده شدن او، در انبوه این شایعات گم شود. نکته بازهم در خورد توجه در این جنگ روانی، این است که در نیمه نوامبر، در حاشیه اخبار مربوط به دادگاه بین المللی رسیدگی به ترور رفیق حریری نخست وزیر سابق لبنان ، از قول نشریه لبنانی الدیار خبری در سایت العربیه انتشار یافت که گویا یکی از شاهدان این دادگاه علیرضا عسگری است. من شخصا از آغاز ماجرای ناپدید شدن عسگری زاده نتوانستم بپذیرم که او به غرب پناهنده شده باشد. چرا که او در راه بازگشت از سوریه و در توقفی که در استانبول داشت ناپدید شد، در حالی که اگر واقعا او به قصد پناهندگی از ایران خارج شده بود، باید به محظ خروج از ایران این کار را می کرد، اما او در بازگشت از ماموریتی برای رژیم، ناپدید شد.البته در موقع ناپدید شدن، گفته شد که او (با 46 سال سن) بازنشسته سپاه بوده و به تجارت روغن اشتغال داشته است. تجارت هم البته از پوشش هایی است که در مواردی هم برای ماموران مخفی مورد استفاده قرار می گیرد و هم از اهل کسب و کار به عنوان واسطه برقراری برخی ارتباطات یا معاملات پنهانی استفاده می شود. در ماجرای ایران گیت هم کسانی چون منوچهر قربانی فر ایرانی و عدنان قاشقوچی سعودی در ماجرا شرکت داشتند). به همین خاطر ربوده شدن او توسط عوامل اسرائیل و سیا و ام آی 6 انگلیس، کاملا پذیرفتنی است. موساد اسرائیل در آدم ربایی و کارهای تروریستی در کشورهای اروپایی و عربی سابقه بسیار طولانی دارد و به ویژه در سال 1972 موساد عملیات متعددی در ریختن خون فلسطینان در رم، پاریس ،استهکلم، اسلو و کپنهاک انجام داد بدون این که ردی از خود بگذارد. آخرین نمونه ترور دولتی را هم یکسال پیش در دوبی علیه یک عضو برجسته حماس به نام عبدالرحمان المبحوح انجام داد. اما در مورد این ترور، به یمن دوربینهای تلویزیونی و اطلاعاتی که سرویس امنیتی امارت متحده جمع آوری کرد، هویت ماموران موساد - که در این ترور از پاسپورت جعلی کشورهای دوست اسرائیل از جمله انگلیس، فرانسه و ایرلند و استرالیا - استفاده کرده بودند، برملاشد. بنابر این می توان گفت که به احتمال قوی عسگری توسط موساد ربوده شده و درز دادن خبر «خودکشی» او یا به این دلیل است که او دیگر برای اسرائیل بی مصرف شده بود و کلکش را کنده اند، یا با این اعلام آن هم یک روز بعد از اعدام یک نفر به اتهام جاسوسی برای اسرائیل خواسته اند به رژیم برسانند که آنها هم گروگانی در دست دارند و بابت آزادی او وارد معامله با رژیم بشوند. از مسئولیتهای که برای عسگری زاده نقل شده از جمله ده سال (از 1980 تا 1890) مسئول سپاه پاسداران در لبنان بوده و در مورد انفجارهایی که بین سالهای 92 تا 94 در در مراکز یهودیان در آرژانتین روی داد، اطلاعات زیادی داشته است.
از مسائلی که می تواند، موضوع معامله بین اسرائیل و رژیم در مورد عسگری باشد، در درجه اول سرنوشت رن آراد خلبان اسرائیلی است که هواپیمایش در اکتبر سال 1986 در جنوب لبنان مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد. اسرائیل ،برای دریافت اطلاعات موثقی در باره او، ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده است. اسرائیلیها خلبان دیگر هوایپما را توانستند نجات بدهند، اما رن آراد توسط نیروهای امل دستگیر شد. اسرائیل دست به یکی دو عملیات آدم ربایی با استفاده از نیروهای ویژه و هلی کوپتر در لبنان زد به امید این که بتواند او را بیابد و آزاد کند، اما نتیجه یی نداشت. در یکی از این حمله ها(تابستان1989) شیخ عبدالکریم عبید امام جمعه محلی در نزدیک منطقه عملیات که اسرائیلیها او را مسئول انتقال رن آراد بعد از دستگیری می دانستندربوده شد و درعملیات دیگر( اواخر بهار 1994) ، مصطفی دیرانی از مسئولان امنتی امل. به هر حال اطلاعات به دست آمده از این دو، نه مساله احتمال کشته شدن اورا به امری قطعی تبدیل کرد و نه مساله احتمال انتقال یافتن او توسط عوامل رژیم به ایران را. بعد از روی کار آمدن خاتمی اسرائیلیها تلاش کردند از طرق مختلف اطلاعی از کانالهای رسمی رژیم در این زمینه بدست بیاورند اما پاسخ رژیم بی اطلاعی بود.
مثلث جنگ جاسوسی
در این بازی جاسوسی و جنگ روانی و تبلیغاتی علاوه بر اسرائیل، آمریکا را هم را باید به حساب آورد. البته این بازی گوشه یی از صحنه کمشکشهای امنیتی رژیم با اسرائیل و غرب است، مساله فعالیتهای اتمی رژیم و مداخله جویی های رژیم در مسأله اعراب و اسرائیل و صدور اسلامگرایی و تلاش برای ایجاد تشنج و بحران در کشورهای دارای جمعیت مسلمان- از تاجیکستان تا یمن و تقویت اسلامگرایان در افریقا - که اخیرا برای آنها اسلحه هم ارسال کرده بود که در نیجریه کشف شد-، از تضادهایی است که غرب با رژیم دارد. ربوده شدن یک افسر سابق اف بی آی در جزیره کیش، در اسفند سال 1385، سه ماه بعد از ربوده شدن عسگری زاده بخشی از این بازی جاسوسی است. رژیم مدعی است هیچ اطلاعی از ورود رابرت لوینسون افسر باز نشسته اف بی آی به ایران که از دبی به کیش رفته بود ندارد. اما در اواخر فرودین همانسال فاینشال تایمز* از قول یک نفر که او را «متهم به قتل و تحت تعقیب ایالات متحده از سال 1980» میخواند، نوشت که وی گفته است با رابرت لوینسون در روز هشتم مارس در جزیره کیش، در یک هتل و در یک اتاق بوده اند و یاد آور شده که«ماموران لباس شخصی به اتاق ریخته و من را بازجویی کردند و درباره گذرنامه ایرانی من پرسیدند و مرا با خود بردند. پس از بازگشت از بازجویی به هتل، اثری از لوینسون نبود. یک "مامور لباس شخصی" به من گفت که آقای لوینسون ایران را ترک کرده است». این شخص همان«دیوید بلفیلد» شهروند آمریکایی سیاه پوست مسلمان شده بود که نامهای «داود صلاحالدین» و «حسن عبدالرحمان» را هم بر خود دارد. این داود صلاح الدین که محسن مخملباف در فیلم «سفر قندهار» نقشی به او داده بود، متهم به قتل اکبر طباطبایی، وابسته مطبوعاتی پیشین(زمان شاه) سفارت ایران در آمریکا بود. او بعد از این ترور در پناه رژیم قرار گرفت و به عنوان پناهنده در ایران اقامت گزید. طبعا دادن چنین اطلاعاتی از سوی او به بیرون با اشاره رژیم و با این هدف بوده است که به آمریکا رسانده شود که افسر سابق اف بی آی در اختیار رژیم است. به ادعای داود صلاح الدین افسر سابق اف بی آی می خواسته در مورد چگونگی قاچاق سیگار از دبی به ایران اطلاعاتی از ماموران ایرانی کسب کند. همین داود صلاح الدین در آوریل سال گذشته میلادی(2010)** در مصاحبه یی با فوکس نیوز در مورد چگونگی دیدارش با رابرت لوینسون، گفته است که در حال صرف شام با لوینستون بوده که لباس شخصیها آن دو را دستگیر کردند و این بار گفته است که لوینسون که سه سال پیش دستگیر شد، مرده است. وی به بیماری و اضافه وزن او اشاره کرده است. بنا براین در بازی جاسوسی بر سر عسگری ممکن است سرنوشت لوینسون نیز از موضوعاتی برای «تاخت زدن» باشد. به اینها می شود مساله شهروندان آمریکایی که به اتهام ورود غیر قانونی به ایران دستگیر شده اند را هم اضافه کرد. به هر حال کلا به نظر نمی رسد که دیگر عسگری به لحاظ اطلاعاتی، ارزشی برای طرف اسرائیلی و آمریکایی داشته باشد. حتی اخباری هم مبنی بر این که اسرائیلیها با استفاده از اطلاعات به دست آمده از عسگری، مرکز اتمی در دست ساخت سوریه(با کمک کره شمالی) را - که گویا هزینه کلان آن را هم رژیم پرداخته بود-، بمباران کردند در حاشیه خبرهای مربوط به عسگری منتشر شد که ممکن است کاملا بی پایه باشد و اسرائیل به این ترتیب می خواهد در رویا رویی با رژیم، خود را برتر نشان بدهد. با توجه به این که بیش از سه سال است که از ناپدید شدن یا ربوده شدن او می گذرد و ارتباطی هم با رژیم نداشته که اطلاعات تازه یی بشود از او بدست آورد دیگر او به لحاظ اطلاعاتی هیچ ارزشی ندارد. اگر او به غرب پناهنده شده بود و اطلاعاتی راجع به ترور رفیق حریری داشت، قاعدتا باید خیلی زدوتر از اینها برای فشار آوردن به رژیم آن را افشا می کردند و از آن سود می بردند.تنها «مصرف»ی که این ژنرال پاسدار می تواند برای طرفهای معامله رژیم داشته باشد، همان مبادله زنده یا مرده ربوده شدگان طرفین است. اگر اسرائیلیها هیچ امیدی برای این کار پیدا نکنند یا نکرده باشند، سربه نیست کردن او و درز دادن خبر آن، از جمله به شکلی که منتشر شد، تنها مورد مصرف عسگری زاده برای اسرائیل است.http://www.aftabnews.ir/vdciqwaw.t1a352bcct.html *
از مسائلی که می تواند، موضوع معامله بین اسرائیل و رژیم در مورد عسگری باشد، در درجه اول سرنوشت رن آراد خلبان اسرائیلی است که هواپیمایش در اکتبر سال 1986 در جنوب لبنان مورد هدف قرار گرفت و سقوط کرد. اسرائیل ،برای دریافت اطلاعات موثقی در باره او، ده میلیون دلار جایزه تعیین کرده است. اسرائیلیها خلبان دیگر هوایپما را توانستند نجات بدهند، اما رن آراد توسط نیروهای امل دستگیر شد. اسرائیل دست به یکی دو عملیات آدم ربایی با استفاده از نیروهای ویژه و هلی کوپتر در لبنان زد به امید این که بتواند او را بیابد و آزاد کند، اما نتیجه یی نداشت. در یکی از این حمله ها(تابستان1989) شیخ عبدالکریم عبید امام جمعه محلی در نزدیک منطقه عملیات که اسرائیلیها او را مسئول انتقال رن آراد بعد از دستگیری می دانستندربوده شد و درعملیات دیگر( اواخر بهار 1994) ، مصطفی دیرانی از مسئولان امنتی امل. به هر حال اطلاعات به دست آمده از این دو، نه مساله احتمال کشته شدن اورا به امری قطعی تبدیل کرد و نه مساله احتمال انتقال یافتن او توسط عوامل رژیم به ایران را. بعد از روی کار آمدن خاتمی اسرائیلیها تلاش کردند از طرق مختلف اطلاعی از کانالهای رسمی رژیم در این زمینه بدست بیاورند اما پاسخ رژیم بی اطلاعی بود.
مثلث جنگ جاسوسی
در این بازی جاسوسی و جنگ روانی و تبلیغاتی علاوه بر اسرائیل، آمریکا را هم را باید به حساب آورد. البته این بازی گوشه یی از صحنه کمشکشهای امنیتی رژیم با اسرائیل و غرب است، مساله فعالیتهای اتمی رژیم و مداخله جویی های رژیم در مسأله اعراب و اسرائیل و صدور اسلامگرایی و تلاش برای ایجاد تشنج و بحران در کشورهای دارای جمعیت مسلمان- از تاجیکستان تا یمن و تقویت اسلامگرایان در افریقا - که اخیرا برای آنها اسلحه هم ارسال کرده بود که در نیجریه کشف شد-، از تضادهایی است که غرب با رژیم دارد. ربوده شدن یک افسر سابق اف بی آی در جزیره کیش، در اسفند سال 1385، سه ماه بعد از ربوده شدن عسگری زاده بخشی از این بازی جاسوسی است. رژیم مدعی است هیچ اطلاعی از ورود رابرت لوینسون افسر باز نشسته اف بی آی به ایران که از دبی به کیش رفته بود ندارد. اما در اواخر فرودین همانسال فاینشال تایمز* از قول یک نفر که او را «متهم به قتل و تحت تعقیب ایالات متحده از سال 1980» میخواند، نوشت که وی گفته است با رابرت لوینسون در روز هشتم مارس در جزیره کیش، در یک هتل و در یک اتاق بوده اند و یاد آور شده که«ماموران لباس شخصی به اتاق ریخته و من را بازجویی کردند و درباره گذرنامه ایرانی من پرسیدند و مرا با خود بردند. پس از بازگشت از بازجویی به هتل، اثری از لوینسون نبود. یک "مامور لباس شخصی" به من گفت که آقای لوینسون ایران را ترک کرده است». این شخص همان«دیوید بلفیلد» شهروند آمریکایی سیاه پوست مسلمان شده بود که نامهای «داود صلاحالدین» و «حسن عبدالرحمان» را هم بر خود دارد. این داود صلاح الدین که محسن مخملباف در فیلم «سفر قندهار» نقشی به او داده بود، متهم به قتل اکبر طباطبایی، وابسته مطبوعاتی پیشین(زمان شاه) سفارت ایران در آمریکا بود. او بعد از این ترور در پناه رژیم قرار گرفت و به عنوان پناهنده در ایران اقامت گزید. طبعا دادن چنین اطلاعاتی از سوی او به بیرون با اشاره رژیم و با این هدف بوده است که به آمریکا رسانده شود که افسر سابق اف بی آی در اختیار رژیم است. به ادعای داود صلاح الدین افسر سابق اف بی آی می خواسته در مورد چگونگی قاچاق سیگار از دبی به ایران اطلاعاتی از ماموران ایرانی کسب کند. همین داود صلاح الدین در آوریل سال گذشته میلادی(2010)** در مصاحبه یی با فوکس نیوز در مورد چگونگی دیدارش با رابرت لوینسون، گفته است که در حال صرف شام با لوینستون بوده که لباس شخصیها آن دو را دستگیر کردند و این بار گفته است که لوینسون که سه سال پیش دستگیر شد، مرده است. وی به بیماری و اضافه وزن او اشاره کرده است. بنا براین در بازی جاسوسی بر سر عسگری ممکن است سرنوشت لوینسون نیز از موضوعاتی برای «تاخت زدن» باشد. به اینها می شود مساله شهروندان آمریکایی که به اتهام ورود غیر قانونی به ایران دستگیر شده اند را هم اضافه کرد. به هر حال کلا به نظر نمی رسد که دیگر عسگری به لحاظ اطلاعاتی، ارزشی برای طرف اسرائیلی و آمریکایی داشته باشد. حتی اخباری هم مبنی بر این که اسرائیلیها با استفاده از اطلاعات به دست آمده از عسگری، مرکز اتمی در دست ساخت سوریه(با کمک کره شمالی) را - که گویا هزینه کلان آن را هم رژیم پرداخته بود-، بمباران کردند در حاشیه خبرهای مربوط به عسگری منتشر شد که ممکن است کاملا بی پایه باشد و اسرائیل به این ترتیب می خواهد در رویا رویی با رژیم، خود را برتر نشان بدهد. با توجه به این که بیش از سه سال است که از ناپدید شدن یا ربوده شدن او می گذرد و ارتباطی هم با رژیم نداشته که اطلاعات تازه یی بشود از او بدست آورد دیگر او به لحاظ اطلاعاتی هیچ ارزشی ندارد. اگر او به غرب پناهنده شده بود و اطلاعاتی راجع به ترور رفیق حریری داشت، قاعدتا باید خیلی زدوتر از اینها برای فشار آوردن به رژیم آن را افشا می کردند و از آن سود می بردند.تنها «مصرف»ی که این ژنرال پاسدار می تواند برای طرفهای معامله رژیم داشته باشد، همان مبادله زنده یا مرده ربوده شدگان طرفین است. اگر اسرائیلیها هیچ امیدی برای این کار پیدا نکنند یا نکرده باشند، سربه نیست کردن او و درز دادن خبر آن، از جمله به شکلی که منتشر شد، تنها مورد مصرف عسگری زاده برای اسرائیل است.http://www.aftabnews.ir/vdciqwaw.t1a352bcct.html *
اول ژانویه 2011 – 11 دی 1389