mercredi, mars 05, 2008


ويدا فرهودي
زن

من زنم آن صدا ترين حنجره ی زمانه ها
پنجره ای بسته در آن سرخ ترين ترانه ها

ليلی ام و ز عطر من، بوی جنون دهد جهان
تا که زمين ِتشنه را پر کنم از جوانه ها

گرمی ِ مهر بانی ام، گر
بـدَود به پيکرت
سر کشدت ز پا و سر، تا به ابد زبانه ها

آرش و کاوه می شوی، پرده ی ياوه می دری
کی برسد به گـَرد تو، کــُهنگی ِ بهانه ها ؟

* * *

شرقی سرکشم ام، ببين، رغم ِريای زُهد ودين
خامه به دست می دهــم، خاتمه بر فسانه ها

شاهد جاودانه ام، نيک و بد ِ وجود را
زشتی تو کنم عيان ، با مدد ِ نشانه ها:

سنگ زنی به مادران، جامه دری ز دختران
با تو، نه بانگ خنده ای، سر بکشد ز خانه ها

عشوه و ناز من مبين، گربرسم به مرزکـين
شعر دهد به واژه ام، وسعت ِ بيکرانه ها

نعره شود نوای من، کينه شود صفای من
رعد خروش من دَرَد، شيهه ی تازيانه ها

من زنم از حضور من، بود و نبود ِ روح و تن
شاعر زندگانيم ، با غـــــزل و ترانه ها........

.
نقل از سايت عصرنو

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن