mardi, mars 18, 2008

مردم داغدار و رهبران قدرت پرست

ايرج شكري

مردم داغدار و رهبران قدرت پرست



در يک تصادف در جاده انديمشک در شنبه شب 25 اسفند ساعت 22 و 35 دقيقه بر اثر برخورد يک تانکر حامل بنزين يا نفت با اتوبوس حامل دنشجويان «موسسه غير انتفاعي خيام» مشهد 22 دانشجو زنده در آتش سوختند و چند تن ديگر مجروح شدند، اما گويی اين حادثه دلخراش، چنان بی اهميت بود که واکنشی که متناسب با آن باشد از سوی سران رژيم به آن نشان داده نشد. خامنه ای که واکنشی حتی در حد همان پيام تسليت کوتاه احمدی نژاد( كه بيشتر ستايش از شركت كنندگان در جنگ بود تا پرداختن به فاجعه تصادف) به آن نشان نداد. برخي از رسانه های رژيم مثل خبرگزاري نيمه رسمي فارس آن را در حد خبر خوادث هم در خور انتشار نديدند. گويی نگران اين هستند که انعکاس اين خبر اخبار مربوط به نتايج انتخابات موضعگيرهاي را، تخت شعاع قرار بدهد. دو سال پيش هم در زمان انتخابات رياست جمهوري چنان سرگرم مساله انتخابات بودند كه خبر مربوط به اهانت به قرآن توسط باز جويان زندان گوانتانامو، موجي از خشم مسلمانان متعصب را در كشورها مختلف بر انگيخت، صدايي از ام القراي اسلام برنخاست و تنها يك هفته بعد از ماجرا، پاسدار شريعتمداري متوجه اين وضع شد و مطلبي نوشت كه ديگران را از افتضاح با خبر كند تا واكنشي در برابر خبر به توالت انداختن قرآن از خود نشان بدهند.
پيام تسليت رئيس جمهور رژيم آخوندی در مورد حادثه منجر مرگ 22 دانشجو در روزنامه کيهان در کنار خبر کوتاه حادثه درج شد، اما خبرگزاری نيمه رسمي فارس نه خبر حادثه را درج کرد نه پيام احمدی نژاد را. در سايت خود احمدی نژاد، پيام تسليت او در صفحه اصلی درج نشد بلکه در آرشيو پيامها قرار داشت. از سوي رئيس «خانه ملت»، مجلس شوراي اسلامي دكتر حداد عادل نيز تسليتي فرستاده نشد. در سايت مجلس رژيم نيز پيامي در اين مورد ديده نشد. اين حادثه دلخراش در آستانه عيد نوروز رخ داده و آن دانشجويان براي بازديد از مناطقي كه در زمان جنگ با عراق، جبهه نبرد بوده برده شده بودند. سفري كه كه رژيم نام «كاروان راهيان نور» روي آن گذاشته و دستگاههايي مثل سپاه پاسداران و بسيج از ترتيب دهندگان آن هستند. اگر چه تسليت گفتن و به خانواده ها، فرزندان جوانشان را با آنان بازنمي گرداند، اما تسليت گفتن و اظهار همدردي با آنان كمترين كاري بود كه مقامات رژيم بايد مي كردند. اما رژيمي كه خود مسبب رنج و فاجعه بسياري براي مردم ايران بوده است، طبيعي است كه بيگانه با رنج مردم باشد. در مواردي از اين قبيل در كشورهايي كه براساس دموكراسي و انتخابات آزاد اداره مي شوند و رهبران سياسي با راي واقعي مردم براي تحقق برنامه هايي كه براي حل مسائل جامعه و پيشرفت كشور ارائه كرده اند و حمايت اكثريت راي دهندگان را كسب كرده، انتخاب مي شوند، بي درنگ به محل حادثه و به ديدار از بازماندگان سانحه مي شتابند و با فرستادن پيام همدردي با خانواده هاي آنان و اقدامات لازم براي شناختن مسئول يا مسولان سانحه و حمايت از خانواده قربانيان سعي در كاهش غم و رنج آنان مي كنند، اما در ايران با ملاخور شدن انقلاب مردم عليه رژيم استبدادي و دست نشانده سلطنتي توسط خميني، مردم و امكانات كشور، در خدمت پيشبرد «اسلام» و صدور «انقلاب اسلامي» قرار گرفت و يك جانشين امام زمان و رهبر عظيم الشأن هم هدايت آن را دار شد كه ديروز خميني بود و امروز خامنه اي است. بخشي از دستاورد اين رژيم منحوس براي مردم ايران تداوم 8 سال جنگ ويرانگر با عراق بود كه رژيم از آن علاوه بر هدف صدور انقلاب، به عنوان سرپوش و مستمسكي براي سركوبي اعتراضات مردم و كشتار مبارزان و آزايخواهان هم سود مي برد. اكنون نيز هر اعتراضي به حقي را با برچسبي كه بيشتر وابسته نشان دادن و خط گرفتن هر اعتراضي از آمريكا در آن برجسته شده است مورد سركوبي قرار مي دهد. براي كساني كه دوران رژيم شاه را ديده اند و در زمان انقلاب دوران كودكي را پشت سرگذاسته بودند و آرزومند ايراني برخوردار از دموكراسي و نظام سياسي مردمي و مستقل در برابر قدرتهاي خارجي بودند، تصور اين كه اگر روزي رژيم شاه با انقلاب سرنگون بشود، چنين رژيمي كه اكنون به سرنوشت مردم ايران چنگ انداخته ممكن است در ابران شكل بگيرد، امري باور كردني نبود. اكنون تشريفات براي رهبر و تملق گوئيها براي رهبر، خيلي مشمئزه كننده تر از زمان شاه است كه نمونه آن را خبرگزاري ايسنا به مناسبت سفري كه خامنه اي در ايام نوروز قرار است به مشهد بكند، درج كرده است؛ اين كه مردم چشمشان را زير پاي رهبر فرش مي كنند و...(*) همان رهبري كه آن قدر نسبت به درد مردم بي تفاوت است كه حتي تسليتي براي خانواده هاي 22 دانشجويي كه زنده در آتش سوخته مشهدي نفرستاد. خامنه اي در زلزله وحشتناك 30 خرداد سالر69 كه منجيل را بكلي ويران كرد و 35 هزار نفر كشته در منطقه به جاي گذاشت، هيچ شتابي براي سفر به منطقه از خود نشان نداد و در پيامي آن را«امتحان الهي» دانست. اصلا به نظر مي رسد كه ماتحت مقام معظم رهبري به صنلي و تشكچه چسبيده و رغبتي به تكان خوردن از جاي خود در چنين مواردي ندارد. در زمان رژيم آريامهري كه شاه شيعه« سايه خدا» بود و خدايگان، اگر شاهنشاه در جايي سخنراني مي كرد و يا كساني به «حضور ملوكانه شرفياب» مي شدند، يا در آن مراسم همه ايستاده بودند و خود او هم ايستاده بود، يا در سخنراني او ايستاده بود و ديگران روي صندلي نشسته بودند، تنها موردي كه شاه روي صندلي مي نشست و كسان ديگري در اطرافش يا ايستاده بودند يا روي زمين مي نشستند، مراسم سوگواري دربارشاهنشاهي به مناسبت عاشورا بود كه معمولا در مجلس ارك برزگ مي شد و شاه وقتي در آن حاظر مي شد، روي صندلي مي نشست و به ذكر مصيبت و صحبتهاي آخوندي كه بالاي منبر رفته بود گوش مي كرد و مقاماتي كه او را همراهي كرده بودند، در اطرافش مي ايستادند و بقيه حاظران هم روي زمين مي نشستند. اما حالا وقتي به عكسهاي گزارشهاي مربوط به ديدار مقامات با مقام معظم رهبري نگاه مي كني( به جز موارد نادر ديدار با آيت الله ها) او روي صندلي مي نشيند و بقه روي زمين و اگر به حضور پذيرفته شدگان از ردهاي بالا نباشند و شمارشان چند ده نفر باشد( مثل ديدار پرسنل نيروي هوايي در 19 بهمن همين سال كه به پايان آن رسيده ايم)، آنوقت ديدار درمحل سالن مخصوص صورت مي گيرد كه فضاي وسيعي دارد در اين محل امت از هر گروه اجتماعي و صنقي كه باشند، روي زمين مي نشينند و رهبر بر روي ايواني و در روي صندلي مي نشيند وبراي آنان نطق مي كند، ايواني چنان بالا از سطح زمين كه رهبر در آنجا نه سايه خدا بلكه گويي عضوي از تن خداست كه از زير شكم خدا آويزان شده است.
مردم ايران تنها زماني از حقوق شهروندي و حرمت و منزلتي كه شايسته آنند و بايد از سوي رهبران سياسي در مورد آنان رعايت شود برخوردار خواهند شد كه اين رژيم منحوش مذهبي برچيده شده باشد و قدرت سياسي براساس اعمال اراده آزادانه آنان شكل بگيرد.

:(*)

http://khorasan.isna.ir/KHORASAN/NewsView.aspx?ID=News-51721

پ- 28 اسفند 1386 – 18 مارس 2008

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن