jeudi, novembre 15, 2007

اعترافات ناخودآگاه آخوند ذوالنور در وصل بودن اراذل و اوباش به رژیم

ايرج شكري

 اعترافات ناخودآگاه آخوند ذوالنور در وصل بودن اراذل و اوباش به رژیم


آخوند ذوالنور رئيس ستاد حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه پاسداران، در يكي از جلسه هاي هفتگي انصار حزب الله، در سخناني سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي را«منافقين جديد» ناميده و خطر آن سازمان را بيشتر از خطر آنها(مجاهدين خلق) دانسته است و ياد آور شده كه «اينها با لعاب دين جلو مي آيند. اگر كسي به مردم بگويد مي خواهم دين شما را بگيرم، مردم تكليف خودشان را مي دانند. همين اراذل و اوباش ما موتور اينها را پائين خواهند آورد. پس اگر اينها رك به مردم بگويند مي خواهيم دين شما را بگيريم مردم به آنها تودهني مي زنند لذا براي كارشان بايد از نفاق استفاده كنند». سازمان مورد اتهام قرار گرفته، به پاسخگويي به اين اتهامات پرداخته و با استناد به احاديث و آيات قرآن اتهام «مناقق» بودن را رد كرده است. در اين جوابيه كه سايت امروز آن را از«عصر نو» متعلق به سازمان مورد بحث نقل كرده(*)، از جمله آمده است:«تمسک قدرتمندان و زورمندان به احساسات دينی و ايمانيات مردم برای حذف و نابودی کسانی که آنها را تهديدی برای قدرت و موقعيت و منافع خود تلقی می‌کنند البته پديده جديدي نيست. انذار و ترساندن مردم از اين که کسانی قصد نابودی و تباهی دين و گسترش فساد در جامعه و کشور شما را دارند و باز داشتن مردم از گوش فرادادن به منطق و سخنان مصلحان در تاريخ مبارزات اجتماعی و سياسی شيوه‌ای ناشناخته نيست. تقريباً تمامی ديکتاتورهای مستبد عليه مخالفان و منتقدان خود از همين شيوه بهره جسته‌اند». هم در گفته هاي گماشته ولي فقيه در سپاه پاسدارن و هم در پاسخ سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به وي، ناخودآگاه به حقايقي اعتراف شده است: رئيس ستاد حوزه نمايندگي ولي فقيه، بطور ناخودآگاه، موضوعي را برزبان آورده است كه اگر چه مساله ناروشني براي اوپوزيسيون نبوده و نيست، اما هيچوقت از سوي دست اندركاران رژيم به آن اعتراف نشده بود؛ و آن به كار گرفتن اراذل و اوباش، براي ارعاب و سركوبي دگرانديشان است. يورش اراذل و اوباش سازمان يافته در دسته هاي حزب اللهي، به تجمعات و ميتنگهاي گروههاي دگرانديش و حمله با سنگ و چاقو و چماق به شركت كنندگان در اين اجتماعات، حمله به دفتر و ستاد سازمانهاي انقلابي، حمله به بساط فروش كتاب و نشريه هواداران گروههاي سياسي، از آغاز روي كار آمدن خميني در ايران به عنوان روش غير رسمي سركوبي مخالفان به كار گرفته شد. مسئوليت گروههاي حزب اللهي را هيچ نهادي از قدرت مستقر، بعهده نمي گرفت، اما همه دست اندركاران رژيم، از رجايي نخست وزير و رفسنجاني گرفته تا عناصر رده پايين تر، از آنها به عنوان مردم مسلمان ناراضي از عملكرد گروهها و سازمانهاي سياسي( كه بعدا گروهك ناميده شدند)، حمايت مي كردند. در آن زمان البته ترديدي نبود كه همان مدافعان كه تقريبا همگي در حزب جمهوري اسلامي جمع شده بودند، پشت اين ماجرا هستند. اعضاي كميته ها – سازماني كه در آغاز روي كار آمدن خميني جاي شهرباني را گرفت كه در قيام بهمن ماه، سازمانش بهم ريخته و كلانتريهايش مورد حمله قرار گرفته بود-، اكثرا از اراذل و اوباش و لالت ولمپن ها بودند(**). بعد از سركوبي خونين نيروهاي سياسي در دهه 60 و بعد از اين كه حزب جمهوري اسلامي هم به خاطر اين كه علت وجودي خودش را كه بسچ تودهاي ناآگاه مذهبي عليه نيروهاي سياسي بود از دست داد، تعطيل شد، در سالهاي گذشته اين نقش را حزب الله و انصارحزب الله با سازماندهي با راه انداختن دسته هاي عربده كش، موتور سوار يا پياده، براي ايجاد رعب وحشت در مردم و همچنين هشدار به منتقدان خودي به عهده گرفت. سرادار سرتيپ دكتر الله كرم كه گويا داراي درجه«دكترا در فلسفه» است، همراه حاجي بخشي با تفنگ دوربين دارش در رأس گله يي از اراذل حزب اللهي، گاه شعار مرگ بر بي حجاب در خيابانها مي داد، گاه در برابر خبرگزاري رسمي رژيم عربده كشي مي كرد كه كاركنان منحرف و ليبرال آن را از پنجره محل كارشان به پايين پرتاب خواهد كرد، گاه در برابر مجلس عربده مي كشيد كه ليبرالها و «فراكسيون نمك گيرها» را از مجلس بيرون خواهد ريخت. اين اتفاقات مربوط به دو دوره رياست جمهوري رفسنجاني است. در زمان تبليغات انتخاباتي براي رياست جمهوري دوره هفتم(كانديدا شدن خاتمي در انتخابات)، جلسه سخنراني تيليغاتي خاتمي را همينها به هم مي ريختند و گفته مي شد كه سرادار سرتيپ دكتر الله كرم گفته است خاتمي بايد از روي نعش او بگذرد تا بتواند رئيس جمهور شود. در واقع سازمان دادن اراذل اوباش و به كار گرفتن آنها به شكل گروهاي ضربت براي گسترش اختناق، روشي است كه از آغاز شكل گرفتن رژيم تا كنون ادامه داشته است. خود سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، در يورش به تجمعي كه در اعتراض به تعطيلي آيندگان در مرداد سال 58 برگزار شد، در سازمان دهي اراذل و اوباش در حمله به آن تجمع و حمل چماق و سنگ و پاره آجرا براي اوباش، نقش سازمانگر داشت و روز بعد از آن هم همين سازمان بود كه امت حزب الله را به تظاهراتي در حمايت از حكم دادگاه انقلاب اسلامي رژيم به تعطيل شدن روزنامه آيندگان و مصادره آن، دعوت كرد.
اعتراف نا خودآگاه ديگر كه در آغاز مطلب به آن اشاره شد، در جوابيه سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ديده مي شود. اين سازمان در واكنش به اظهارات آخوند ذوالنور برگزيده خامنه اي براي رياست دفاترنمايندگيش درسپاه، ضمن چاله مي داني خواندن «ادبيات» او و بي اطلاعي او از احاديثي كه بر مبني آنها مرتد و كافر خواندن مومنان، ارتداد و كفر شناخته شده است، و ذكر احاديث مربوط به اين موضوع، اتهام وارده را رد كرده است اما اعتراف ناخودآگاه و نكته مهم،همان تاكيد سازمان ياد شده به سوء استفاده و« تمسك قدرتمندان و زورمندان به احساسات ديني مرم براي نابودي كساني كه آنها را تهديدي براي قدرت و موقعيت و منافع خود تلقي مي كنند» است. اين روشي بود كه خميني و كارگزاران او از آغاز براي انحصار قدرت و حفظ منافع خود، و« باز داشتن مردم از گوش فرادادن به منطق و سخنان مصلحان» عليه گروههاي سياسي به كار گرفتند. يك نمونه خيلي روشن و تاريخي آن كه من بارها به آن اشاره كرده ام سخنراني خميني در سوم خرداد 58 است كه در كيهان 5 خرداد58، تحت عنوان «امام استراتژي انقلاب را اعلام كرد» درج شد. در آن زمان، در فضاي سياسي بعد از سرنگوني رژيم دست نشانده آمريكا، كه سازمانها وشخصيتهاي دگرانديش، سابقه طولاني مبارزه با آن و تحمل زندان وشكنجه در راه مبارزاتشان را داشتند، خميني چون نمي توانست اتهام آمريكايي بودن و وابسته بودن به دگر انديشاني كه دغدغه شان آزادي و رهايي كشور از وابستگي و رفع نابرايري هاي اجتماعي بود، بزند، براي تحريك مردم عليه آنان دائم تكرار مي كرد كه آنها آزادي و استقلال را بدون اسلام مي خواهند و مردم جوانهاشان را براي اسلام داده اند. او حتي در فضاي آن روز ناچار بود اعتراف كند كه آن دگر انديشان، خواهان بازگشت رژيم گذشته يا سلطه خارجي نيستند. او در آن سحنراني گفت،« ...من اينها را به شما معرفي كردم با اين اشخاصي كه به اسلام كاري ندارند، روحانيت را هم كاري ندارند، مي خواهند يك مملكت غربي براي شما درست بكنند. آنهايي كه حسن نيت دارند. نيت سوء ندارند نمي خواهند رژيم دوباره برگردد، با او هم بد هستند. اينها مي خواهند يك مملكت غربي براي شما درست بكنند كه آزاد هم باشيد، مستقل هم باشيد، اما نه خدايي در كار باشد و نه پيغمبري و نه امام زماني و نه قرآني و نه احكام خدا، و نه نمازي». منافق ناميدن مجاهدين خلق و مورد يورش و حمله دائمي قرار دادن آنها، از موارد سوء استفاده از احساسات مذهبي مردم بود تا اين كه كار به سي خرداد 60 كشيد. از دلائل نا مطلوب بودن مجاهدين خلق ايران براي رژيم در آن زمان، افشاگريها آنان از دزدي و چپاول و انباشتن ثروت توسط اطرافيان خميني مثل آيت الله دكتر بهشتي بود كه با تشكيلاتي كه تحت عنوان سازمان اقتصاد اسلامي راه انداخته بود به اين كار مشغول بودند و كريمي نوري كه مسئوليت فروش اموال مصادره شده از خانه هاي مقامات و وابستگان رژيم سلطنتي كه به خارج گريخته بودند، به او واگذار شده بود. اين دومي بعد از آغاز جنگ به مسئوليت بنياد امور مهاجرين جنگي گماشته شد و در آنجاهم بودجه و پولي را كه بايد به مصرف مصيبت ديدگان و بي خانمان شدگان در اثر جنگ مي رسيد، مي دزيد. بعد از مدتي او از اين كار كنار گذاشته شد.
اتهام بيشرمانه يي كه خميني و يارانش عليه سازمان چريكهاي فدايي خلق ايران كه كمونيست بودنشان بر امت حزب الله عيان بود اما به خاطر مبارزات حماسي اين سازمان با رژيم شاه و ساواك مخوفش، در بين بخش وسيعي از كارگران و قشرهاي مخنلف اجتماعي محبوبيت داشتند، مكرر تكرار مي كردند، آتش زدن خرمنها و از بين بردن محصولات روستائيان و كشاوزان بود و دليل اين كار را هم دشمني آنان با مردم مسلمان اعلام مي كردند. مقامات رژيم اتهامات گوناگون را با استفاده انحصاري از راديو تلويزيون به دگرانديشان مي زدند، بدون اين كه فرصت دفاع و اظهار نظر به آنها از طريق اين «رسانه ملي» كه همه كشور را مي پوشاند داده شود. اتهامات اخلاقي هم البته بود. كشفي كه هميشه روزنامه جمهوري اسلامي در پي هر يورشي به دفاتر گروهها و سازمانهاي مثل مجاهدين و فدائيان خبر از آن مي داد،«كشف وسائل ضد بارداري» بود. آن چه مورد بررسي قرار گرفت آن دو مورد اعتراف ناخودآگاه از سوي«سابقين» و دست اندركاران رژيم جمهوري اسلامي بود.
حاصل قلع و قمع گروههاي دگر انديش به بهانه اجراي احكام اسلام بعد سي سال، اكنون علاوه بر گشترش فقر و اعيتاد و فحشا، اين است در جمهوري اسلامي لباسهايي با علائم گروههاي منحرف جنسي و گروههاي شيطان پرست در مغازه ها به فروش مي رسد كه لابد خريداراني دارد و نيروي انتظامي رژيم مغازها را به خاطر جمع كردن اين لباسها و لباسهاي غير متعارف زنانه(مانتوهاي چسبان، مانتوهاي كوتاه يا چاك دار،...) مورد يورش قرار مي دهد. چندي پيش هم اين نيرو به باغي در شهرك محمد در اطراف كرج يوروش برد كه در آن« كنسرت شيطان پرستي» برگزار شده بود و گروهي دختر و پسر جوان را دستگير كرد. برگزار كنندگان اين كنسرت از شبكه اينترنت براي فروش بليط و سازمان دادن آن استفاده كرده بودند.
بهزاد نبوي از عناصر صاحب مقام و منصب در گذشته و اكنون به گوشه رانده شده عضو سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي كه متحجرترين در بين اعضاي آن هم بايد باشد، چند سال پيش (نمي دانم چند سال شايد پانزده يا بيست سال پيش بود) در مصاحبه يي مدعي شد كه علت انحراف«منافقين» (مجاهدين خلق) اين بود كه آنها، از اسلام حوزه يي و رساله يي رويگرادن بودند. حالا سازمان پيرو اسلام رساله يي و حوزه يي ايشان هم از سوي نماينده ولي فقيه در مهمترين سازماني كه براساس ايدئولوژي منبعث از اسلام رساله يي و حوزوه يي بنا شده، يعني سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، مهر خطرناك تر از منافقين مي خورد و اين سازمان متقابلا«ادبيات» او را چاله ميداني مي نامند. در مرداد ماه آخوندي به نام «حجت‌الاسلام مرتضی آقاتهرانی»، که سايت تعطيل شده بازتاب او را استاد اخلاق هيأت وزيران معرفی کرده بود در شهر زرند كرمان با انتقاد از اصلاح طلبان حکومتی و وابسته دانستن آنان به آمريكا و متهم کردنشان به «حرام خوری» گفت: « اين نكبت‌ها را مثل دستمال كاغذی كه باهاش پشت بچه‌ها را تميز می‌كنند و می‌اندازند اون ور، بياندازيد اون ور. خودتان هم اون‌ور نرويد». دو سه روز پيش يكي از حاميان احمدي نژاد، محمد مهدي عبد خدايي (ضارب دكتر فاطمي) دبيركل جمعيت فداييان اسلام كه از قديمي ترين تشكلهاي پيرو اسلام ناب محمدي و امام خميني است- تشكيلاتي كه اجراي فتواي او، ترور كسروي را در كارنامه خود دارد(***)-، احمدي نژاد را به خاطر «ادبياتش» و اين كه منتقدان خود را بزغاله خطاب كرده مورد انتقاد قرار داد و گفت كه بايد در اين ادبيات تجديد نظر كند و ياد آور شد« كه اگر به سيره انبياء هم توجه كنيد مي بينيد كه آنها حتي در برخورد با مخالفان خود و حتي مخالفان خداوند نيز احترام و ادب را رعايت مي كرند» ( 20 آبان سايت آفتاب نيوز). و كمي پيش تر هم محمد جواد لاريجاني در واكنش به اظهارات ولايتي كه گفته بود به توصيه وزارت اطلاعات به كار لاريجاني در وزارت خارجه خاتمه داده شد، او را مورد حمله قرار داد و گفت كه وقتي او(لايجاني) در شوراي امنيت ملي براي مسائل مهم طراح ارائه مي كرده است، ولايتي «چرت همايوني» مي زده است. اين است وضعيت كساني كه نزديك به 30 سال پيش با ادعاي برقراري بالاترين درجه از عدالت و آزادي براساس تعليمات و احكام اسلام توده هاي محروم و پايمال شده را فريفتند و بعد براي انحصار قدرت در دست گروه و غافله خود همگي در تهمت افترا به دگر انديشان و بستن و كشتن آنان همصدا و همراه شدند.
---------------

*

http://emruz.biz/ShowItem.aspx?ID=10770&p=1


**يكي از اعضاي اين كميته ها كه در پي ماجراي دستگيري سعادتي عضو سازمان مجاهدين خلق دراوائل سال 58، اسمش به سر زبانها افتاد، حاج ماشاالله قصاب بود كه كميته مستقر در سفارت آمريكا تحت سرپرستي وي بود. وي رابطه نزديك و برادرانه با ماموران سيا مستقر در سفارت آمريكا داشت و عكس خندان او همراه با يك مامور سيا به نام چارلز ناس در فردوگاه مهر آباد، در كيهان آن زمان ضمن مطلبي كه در انتقاد از عملكرد او كه از سوي تني چند از باز پرسان سابق دادسراي انقلاب اسلامي درج شده بود، چاپ شد. متن باز جويي سعادتي را- كه بعد ارژيم اتهام او ارتباط گرفتن با يكي از اعضاي سفارت شوروي و «جاسوسي» اعلام كرد-، قبل از اين مراجع رسمي آن زمان حتي خبر دستگيري او اعلام كرده باشند، همين سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي در جزوه يي انتشار داد كه روزنامه جمهوري اسلامي آن را در چند صفحه منتشر كرد. مثل مورد دستگيري و اتهامات وارده به آقاي سيامك پورزند روزنامه نگار قديمي و همسر خانم مهرانگيز كار، در چند سال پيش. آقاي سيامك پوزند توسط افراد ناشناس و بدون ذكر اتهام دستگير شده بود و مدتي هم از محل باز داشت او اطلاعي به نزديكانش داده نشد. مدتي بعد قبل از اينكه محاكم قضايي رژيم اتهاماتي را كه علت دستگيري او بود اعلام كنند، نشريه جام متعلق به جامعه اسلامي مهندسين كه محمد رضا با هنر نايب رئيس كنوني مجلس هم عضو آن است، اتهامات او را اعلام كرد كه دريافت پول كلان از آمريكا و همكاري با بقاياي خانواده پهلوي از جمله اين اتهامات بود.

***دکتر فاطمی 25 بهمن 1330، در حالی که برمزار محمد مسعود، مدير روزنامه "مرد امروز" مشغول سخنرانی بود، هدف شليك گلوله يي قرار گرفت و زخمي شد. در آن زمان دكتر فاطمي نماينده مجلس بود. ضارب، جوانی 16 ساله عضو گروه فدائیان اسلام به نام "محمد مهدی عبد خدايی" بود. بنا بر آنچه در برخي منابع از مصاحبه پدرش در آن زمان كه از اقدام او ابراز انزجار كرده بود نقل شده است، عبد خدايي بيش از 4 كلاس درس نخوانده بود و به علت ناسازگاري با خانواده درس رها كرده و به تهران رفته در مغازه يي كار مي كرده است( در بازار شاگرد مغازه بود). دريك سايت اينترنتي رژيم به نام «چهل منزل تا اربعين» آمده است كه وي تحصيلاتي در علوم ديني دارد و استاد و دانشگاه است. در مورد فتواي خميني براي قتل كسروي كه در كتاب كشف الاسرار آن را اعلام كرده بود، نگاه كنيد به مطلبي در نشاني زير:
http://www.kasravi.info/gatls/reza%20agnami.htm

پ – 15 نوامبر 2007 - 24 آبان 1386

Aucun commentaire:

مهدی یراحی؛ روسری تو در بیار موهاتو واز کن

   مهدی یراحی؛ روسری تو در بیا موها تو واز کن