علی ربیعی و بیان حقیقتی در میان سفسطه کردن ها و اوضاع کنونی
ایرج شکری
علی ربیعی سخنگوی دولت در یادداشتی، پر سفسطه که در روزنامه دولتی ایران و
خبرگزاری ایسنا منتشر شد1* حقه بازی ها و مردم
فریبی های بزرگ خمینی در دو سوء استفاده از احساسات و نا آگاهی بخش بزرگی از مردم
محروم و نیز قشری از شهرنشینان مذهبی از ماهیت خمینی؛ یکی در برگزاری رفراندوم
جمهوری اسلامی «نه یک کلمه کم نه یک کلمه زیاد» و دیگری قالب کردن قانون اساسی
ولایت فقیه - که این یکی را با استفاده از غوغا و گرد وخاک اشغال سفارت آمریکا
انجام داد-، خواسته اینها را قانون گرایی خمینی
و«تأسیس نهادها ی دموکراتیک»!! در برابر غیرقانونی عمل
کردن شاه به «خلق الله» قالب کند و در این مورد نوشته است:« امام خمینی با
برافراشتن پرچم "حکومت قانونی" در مقابل "حکومت غیرقانونی"
شاه آن تقابل را به سود قانون و به سود حقوق ملت در تأسیس نهادهای
دموکراتیک رفع کرد. براین اساس امام خمینی شور انقلابی ملت را در همان نخستین
روزهای پیروزی انقلاب خرج رفراندوم جمهوری اسلامی کرد و شور انقلابی در مقطع ۱۳
آبان ۵۸ را به فاصلهای کمتر از یک ماه به مصرف رفراندوم قانون اساسی در ۱۲ آذر ۵۸
رساند ». ربیعی یاد آور شده است که :« «
امام خمینی بر مبنای یک درک متفاوت از ۱۳ آبان، در گوهر شور انقلابی آن لحظه، یک
فرصت طلایی برای رفراندوم قانون اساسی میدید».
در اینجا ربیعی در مورد اشغال سفارت آمریکا یک مساله مهم را که نگارنده قبلا چند بار آن را یاد آور شده ام
(اما تا به حال هیچ یک از مقامات رژیم از آن حرفی نزده بودیا لااقل من تا به حال
ندیده بودم) مورد تایید قرار داده است و آن استفاده خمینی از غوغا و فضا و در واقع
«فتنه» اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیری دیپلماتها آمریکایی(که ربیعی آن را «شور
مردم» نامیده) به عنوان «فرصت طلایی»، برای از رفراندم گذراندن و به تایید رساندن
قانون اساسی تدوین شده در «مجلس خبرگان قانون اساسی»است. مجلسی که به جای مجلس
موسسان(که حدود سیصد نفر برای آن پیش بینی می شد) و با تعداد 73 نفر تشکیل شد که
اکثرا مذهبی و مرید و طرفدار خمینی بودند و نحوه برگزاری انتخابات آن هم مورد
انتقاد گروههای سیاسی خارج از دایره مریدان خمینی بود. مثلا در تهران که ده نفر
نماینده داشت، حتی اهل قلم و چهره سیاسی سرشناسی مثل علی اصغر حاج سید جوادی که
«مسلمان» هم بود، نفر یازدهم شد و به آن راه نیافت.
(در ضمن بنا بر اظهارات جواد منصوری از خاطرات خود در مساله
گرونگیری این اقدام از آغاز با مشورت از طریق موسوی خوئینیها با خمینی صورت گرفته
بود نه آنگونه که وانمود شد که خمینی بی خبر بود و بعد از ماجرا آن را تایید کرد. **)
این ادعای پیروان خمینی در مورد اشغال سفارت آمریکا که همه آنرا تایید کردند
نیز دروغ بزرکی است که می گویند؛ مثل آن دروغ
و شیّادی بزرگ خمینی که انقلاب ضد
سلطنتی و آزادیخوهانه و عدالتخوانه مردم ایران در سال 57 را «انقلاب اسلامی» نام
نهاد. شعار «ارتجاع نمی تواند ضد امپریالیست باشد» مال همان روزهای غوغای اشغال
«لانه جاسوسی» است که از سوی نیروهای چپ که به حمایت از «دانشجویان پیرو خط امام »
اعلامیه نداده بودند ساخته شد. حتی گروه مسلمان «رزمندگان پیشگام مستضعفین» که
گرایش به افکار دکتر شریعتی داشت و با اسم نشریه اش «آرمان مستضعفین» شناخته می
شد، تحلیل مفصل و خوبی از این حرکت شیّادانه داده بود که اگر درست به یادم مانده
باشد در شماره 18 نشریه آن بود شاید هم جزوه ای بود ویژه مساله اشغال سفارت آمریکا
و نشان دادن ماهیت واقعی آن اقدام. من ده پانزده شماره از آن را از «بساط» فروش
نشریه این گروه که در پیاده رو کنار
خیابان(بلوار کشاورز) نزدیک تقاطع خیابان کارگر و بلوار کشاورز که آن روزها
نیروهای چپ اسم آن را «چهار راه داس و چکش» گذاشته بودند و بین مردم هم پذیرفته شده بود(همچنان که
اسم خسرو گلسرخی برای «پارک فرح » در همان نزدیکی(پارک لاله کنونی) و یا اسم مصدق
برای خیابان پهلوی و اسامی دیگری که این فرومایگان بعد از آغاز کشتار در سال 60 همه را تغییر
دادند)، خریدم و بین همکاران و دوستان توزیع کردم که بخوانند..
از اینها گذشته، حال
گیریم که رژیم خمینی ساخته «جمهوری اسلامی» - که این صفتی که به گردن جمهوری
انداخت، نه زنگلوله یی در زیرگلوی آن که مثل غده یی است به بزرگی «شکنبه» گاو و پر
از نشخوارات متعفن حوزوی که گردن جمهوری را شکسته و آن
را در حال خفگی نگه داشته-، دستاورد خمینی در «نهاد قانونی» تاسیس کردن و قانونی
عمل کردن است. اما این «قوانین» اولا نه تنها پاسخ مناسب برای ساماندهی امور و حل
مسائل کشور نیست، بلکه در درون سیستم پیوسته با تناقض های مختلف و روبه رو بوده
است و اختیارات خود آن «نهادهای دموکراتیک» هم بارها به شکلهای مختلف زیر
پا گذاشته شده که آخرین آن همین مساله افزیش قیمت بنزین بودن که بدون طرح شدن
مساله در مجلس تصمیم در مورد در« شورایعالی همانگی اقصادی سران قوا» گرفته شد و
ذولنور از نمایندهای مخلف دولت از جناح ولایتمدار هم که قصد گرداندن طرحی در مجالس
داشت، با اعلام حمایت خامنه ای از تصمیم گرفته شده توسط
سه قوه، ماستها را کیسه کردند و عقب نشستند. شورای نگهبانی که آخوندهای پلید برای اعمال
اراده و «وتو» برای هر آنچه آن را غیر قابل «هضم» در آن «شکنبه» متعفن اسلامی می
دیدند، بارها و بارها فریاد جناحی از نماینده های همان مجلس اسلامی را که تماما
صلاحیت «اسلامی» شان توسط فقهای شورای نگبهان تایید شده بود و حتی آدمی مثل هاشمی
رفسنجانی را که نزدیک ترین و مورد اعتماد ترین دستیار و مدیر کار آمد رژیم خمینی
بود، زمانی که رئیس مجلس بود در آورد. از جمله رفسنجانی که در مقام رئیس مجلس در
13 خرداد 65 با نمایندگان مجلس به همراه خانواده هاشان به دیدار خمینی رفته بود در این دیدار در سخنانی به مشکلات مجلس در وضع قانون اشاره
کرد و گفت:« دائما گفته می شود در تریبونها که مجلس قوانین بنیادی و اساسی
بگذراند. ما هم چنین علاقه یی داریم و همین حالا هم تعددی از قوانین بنیادی در
اختیار ماست. به طور سربسته لازم است که در محضر جنابعالی در این جلسه اظهار بکنم
که تحقیقا ما نیاز به دخالت و کمک صریح جنابعالی داریم. این تقصیر کسی
نیست، تقصیر نهادی نیست، تقصیر جریانی نیست. این یک واقعیت است که برای اولین بار
در تاریخ، حکومت اسلامی مبانیش دارد تدوین می شود: فقهی که در دوران 1400ساله درمیان ملتها به
عنوان نظام حاکم مهجور بود، می خواهد وارد زندگی انسانها بشود… حضور یک فکر
قاطع قوی شکست ناپذیر لازم است. در شرایطی که ما داریم، غیر از شخص جنابعالی هیچ
کس زیر این آسمان وجود ندارد که بتواند این مسائل را حل بکند و اگر امروز جنابعالی
به داد این مقطع تاریخ انقلاب نرسید و مشکلات قانونگذاری را صریح و روشن آن طور که
تشخیص خودتان است، برای همه ماها حجت نفرمایید، ما نمی دانیم که در آینده چه کسی
پیدا خواهد شد این مهم را انجام بدهد». پاسخ خمینی به این اصرار و التماس رفسنجانی
کوتاه و نا امید کننده بود. پاسخی که چون آینه یی نشان دهنده آینده رژیم آخوندی
بود:« مشکلات را با تدبیرهایی که دارید حل کنید» و این یعنی خود بیانگذار رژیم که
تا همان تاریخ در سبعیت و درندگی و سرکوب و کشتار و «برپا کردن چوبه های دار در
میدانهای بزرگ» برای «درو کردن» منتقدان و مخالفان نظام اسلامی کوتاهی نکرده بود و
می گفت « مردم برای اسلام جوانهاشان را دادند» نه «برای آن که کشورشان مثل سوییس
بشود» و مبارزه با «نویسندگان» و روشنفکران را با شدتی «بدتر» از مبارزه ای که با
شاه کردند به عنوان یک وظیفه دینی که خدا به او ماموریت داده تا به مردم ابلاغ
کند، با گفتن « اللهُمَّ قد بلَّغتُ »، تکلیف قرار مردم قرار داد(کیهان 5
خرداد 58- امام استراتژی انقلاب را اعلام کرد)2*، حالا
جوابی برای رفسنجانی رئیس مجلس درمانده در بن بست که نمی خواست در آن جمع به طور
واضح و علنی بگوید مشکل چیست و لابد برای این با خانواده های نمایندگان مجلس به
دیدار خمینی رفته بود که راه گریز از پاسخ برای «امام» را ببندند، جوابی نداشت و
از طرف خدا هیچ ماموریتی به او داده نشد تا برای کمک به مجلس اسلامی قانونگذاری بر
اساس فقه و «احکام شرع انور» که قرار بود برای اولین بار و بعد از 1400 شق القمر
کرده و نشان بدهد که «حکومت جهانی اسلام زیر پرچم لا اله الا الله» که خمینی از
راه نرسیده و در 7 اسفند 1357 مسلمانان جهان را دعوت به تشکیل آن و «غلبه بر همه
دنیا» کرده بود3*، حکم و رهنمود قاطعی مثل آنچه در مورد مبارزه با روشنفکران و
نویسندگان داده بود بدهد. رفسنجانی که در
حضور امامش سربسته حرف زده بود و گفته بود پیش نرفتن کار مجلس تقصیر کسی و نهادی
نیست، بعد از ظهر همان روز در یک نشست مطبوعاتی گفت: هم اکنون یک سری قوانین در
مجلس در دست برسی است، مانند قوانین جنگلها و مراتع، اراضی شهری، کار، قانون مربوط
به تعزیرات، قانون تجارت خارجی و قوانینی که مربوط به بخش تعاونی می شود، با شورای
نگهبان اختلاف داریم». رفسنجانی هم چنین به اختلاف میان مجتهدین مجلس و شورای
نگهبان هم اشاره کرد و گفت که این امر نیز سبب «گیر کردن» قانون می شود.
این ادعای علی ربیعی؛ این
پاسدار و معاون وزارت اطلاعات در دوره وزارت دو آخوند جنایتکار - ریشهری و فلاحیان
- که:« امام خمینی با برافراشتن پرچم "حکومت قانونی" در مقابل
"حکومت غیرقانونی" شاه آن تقابل را به سود قانون و به سود حقوق ملت در
تأسیس نهادهای دموکراتیک رفع کرد» همان وقاحتی است که همه پیروان خمینی دارند؛
مثلا سید محمد خاتمی که با چند سال نماینده مجلس رژیم و ده سال وزیر ارشاد اسلامی
و 8 سال رئیس جمهور رژیم بودن و کارگزار و تایید کننده تمام اقدامات جنایتکارانه
آن و کسی که از لاجوردی جلاد وقتی به هلاکت رسید تجلیل کرد، وقتی می خواهد نمایشی
از تواضع و احساس مسئولیت در برابر مردم نشان بدهد، « به عنوان یک شهروند» آن هم
به با گفتن این که «بیشتر می توانستیم خدمت کنیم»3*، از
مردم عذر خواهی می کند! وقاحت این جنایتکاران شگفت انگیز است. ربیعی ادعای تاسیس
نهاد های دموکراتیک توسط خمینی را می کند. مگر بدون آزادی بیان و آزادی انتشارات و
آزادی احزاب و آزادی سازمانیابی مردم و بدون تشکلهای صنفی که آزادنه بتوانند تشکیل
بشوند، می شود «نهاد های دموکراتیک» داشت. رژیمی که یک تشکل تخصصی غیر سیاسی مثل
نظام پزشکی را تحمل نکرد و در سال 65 زمان نخست وزیر میرحسین موسوی و تصدی وزارت
کشور توسط آخوند محتشمی آن همه توهین تحقیر بگیر و ببند نسبت به اعضای سازمان نظام
پزشکی و پزشکان کشور روا داشت اصلا اعتقادی به دموکراسی و نهادهای دموکراتیک می
تواند داشته باشد؟ رژیمی که این همه بگیر و ببند و رنج و آزار به اعضای سندیکاهای
کارگری روا داشته و می دارد، اینها همه بر اساس «حکومت قانونی» و در تقابل با
«حکومت غیر قانونی شاه» و به سود حقوق ملت
حاصل « تأسیس نهادهای دمکراتیک» است!؟ این که چهل سال بعد از انحصار قدرت توسط
خمینی و پیروانش هنوز نویسندگان کشور حق تجمع آزادنه ندارند، این که هنوز مردم
اجازه تجمع بر سرآرامگاه دکتر مصدق برای بزرگداشت او را ندارند، اینها همه عمل به
قانونگرایی برآمده از «نهادهای دموکراتیک» است!؟ این شکوه و شکایت جناح توسری خور
از عملکرد جناح ولایتمدار در سازمان رادیو تلویزیون کشور، به خاطر عملکرد قانونی
«نهادهای دموکراتیک» است یا از عملکرد نظام ولایی است؟ هاری اینها در به انحصاردر
آوردن قدرت به آن حد بود که نه تنها رادیو تلویزیون کشور را با اخراج آخرین اعضای
تشکلهای دموکراتیک درون سازمان که از
کارکنان اعتصابی زمان انقلاب بودند و خاموش کردن مقاومت و اعتراض در درون سازمان
کاملا قبضه کردند و با تصفیه روزنامه ها از روزنامه نگاران متعهد و ترقیخواه و
اعتصابی ماههای انقلاب و تعطیل روزنامه آیندگان و نشریات مستقل، حتی اجازه انتشار
و فروش نشریه و کتاب به گروههای سیاسی در پیاده روهای اطراف دانشگاه را هم نمی
دادند
و دسته های اوباش و حزب اللهی که امثال قالیباف
به عضویت در آن «دار و دسته» افتخار می کند4*، به
آنها یوروش می بردند و نشریه و کتابها را پاره می کردند حتی آنها مورد را ضرب و
شتم قرار و فحّاشی قرار می داند. لیستی و آماری که آخوند جنایت کار ریشهری در
پیوست 13جلد سوم کتاب خاطرات خود از متلاشی و تعطیل کردن 99
سازمان ماركيستي و 69 سازمان غير ماركسيستي که بنا بر اظهار او« عليه نظام فعاليت مي كردند»5* خود سندی است بر جهنمی که رژیم پلید آخوندی بعد از
انقلاب در ایران برای نابودی جوانه های دموکراسی و تشکلهای دموکراتیک راه انداخت و
جنایتکارانی مثل ربیعی6* و دیگران از عناصر
بلند پایه اجرای آن بوده اند. تمام «احزاب» و تشکلهای سیاسی مجاز کنونی همه پوشالی
و متعهد به نظام ولایت فقیه و در خدمت نظام ولایت فقیه و بیگانه با دموکراسی
هستند. ادعای «تشکیل نهادهای دموکراتیک» توسط خمینی از بیخ و بن دروغ و نامربوط
است. خمینی در همان سخنرانی 3 خرداد 58 در برای «جمعی از بانوان اهواز» که در
کیهان 5 خرداد درج شد و من بارها به اهمیت آن به عنوان انعکاس دهند جوّ سیاسی آن
زمان و نگرانی خمینی از مطالبات مطرح شده از سوی نیروهای فعال سیاسی که زدن زیرآب «امامت» او و رد کردن و مقابله با
پذیرفتن نقش «امت» یا «مقلّد» از سوی شهروندان بود، چند بار ضدیت و خشم خود را با
آزادی و و دموکراسی و هرچه پسوند یا صفت دموکرایتک دارد را نشان داده و جانشین او
خامنه ای هم دشمن شماره یک دموکراسی و «تکثرگرایی» و آزادی عقیده و بیان است.
خامنه ای در پیامی در سال 75 برای افتتاح مجلس پنجم(درج شده در اطلاعات و روزنامه
های 12 خرداد)، به صراحت آنچه را که « تقلید از مجالس کشورهای غرب» نامید مردود
شمرد و تاکید کرد که «تعبیر های چپ و راست یا اصرار بروجود احزاب سیاسی در مجلس قانونگذاری
و مانند اینها سوغات بی ارزشی است که شأن مجلس شورای اسلامی بالاتر از پذیرش
کورکورانه ی آنها است». روشن است که احزاب سیاسی در کشورهایی که «نهادهای
دموکراتیک» در آن پی ریزی شده اند و عمل می کنند، با تبلیغ نظرات خود از جمله از
به طور ریگان از طریق رادیو تلویزیون و مطبوعات در مصاحبه ها، در انتخابات مجلس و
انتخابات مربوط به رئیس جمهور و یا نخست وزیر شرکت می کنند، و در صورت بدست آوردن
قوه اجرایی از طریق لوایحی که به مجلس می برد و نیز طرحهایی که نمایندگان مجلس
مطرح می کنند برنامه خود را پیش می برند. اگر حزبی در مجلس اکثریت کرسی ها را داشت
طبعا برنامه های خود را بدون «گیر کردن» در مجلس پیش می برد.
رویدادهای این چند روز گذشته، که مردم جان بر لب رسیدن در آن تصویر خامنه ای و
یک نمادی از انگشتر فیروزه خمینی را که تزیین میدانی در شهر بود، آتش زدند، نشان
دهنده جای واقعی خامنه ای جبّار زنده که لقب «ولی امر مسلمین جهان» را به دم خود
بسته و خمینی «خلیفه» و «امام امت» مدفون که آن «حرم» پر زرق و برق را برایش ساخته
اند و زیارتنامه برایش تهیه کرده اند و می خوانند، چه جایی در افکار و احساسات
مردم دارد و پایان کار این رژیم منحوس ضد ایرانی مردم ستیز زندگی سوز شادی کش،
چگونه خواهد بود.
به نظر می رسد که در
یوورش غیر طبیعی و عجیب آن گاو طالشی به صندوق صدقات کمیته امداد «امام خمینی» که
چندی پیش در مطلبی به آن پرداخته بودم، پیام پیش آمدن چنین رویدادهای آکنده از خشم
مردم نهفته بوده، مخصوصا آتش زدن نمادی از انگشتر خمینی که موردی تازه و ویژه از
یوروش به مقدسات رژیم خمینی از سوی مردم است، ارتباطی در اسم نماد مورد تهاجم و به
نوعی سمبلیک تشابهی با وضع استقرار آن صندوق دارد که خم شده بود. قرار گرفتن در
وضعی منجر به سقوط و واژگونی با تکان و فشاری بیشتر.
-----------------------------------
یادداشت علی ربیعی
2- سخنرانی خمینی در 3 خرداد 58 و اعلام جنگ با ر وشنفکران
3- تواضع خاتمی
اعتراف قالیباف به چماقداری از زمان دار و دسته تشکیل شده توسط آخوند بهشتی»4-
5- مربوط به خاطرات ریشهری
6 - علی
ربیعی از وزارت اطلاعات تا وزارت کار
پشت پرده گروگانگیری
خاطرات جواد منصوری اولین فرمانده سپاه پاسداران**
27 آبان 1398 - 18 نوامبر 2019