تضاد های جامعه ایرانی با فرهنگ تزریقی آخوندی
از آتش زدن و بستن سینماها، و از تعطیل کردن دانشگاهها و اخراج دانشجویان و استادان دگراندیش به اسم انقلاب فرهنگی و به قصد «وحدت حوزه و دانشگاه»؛ با خواب و خیال آخوندی کردن همه جا، تعطیل کردن فروشگاههای وسایل و سازهای موسیقی و حرام اعلام کردن موسیقی و ممنوعیت کنسرت برای سالها و تغییر نام تالار رودکی به تالار وحدت و تلاش برای محلی برای تعزیه و روضه خوانی ساختن از آن خلاصه تمام تلاشهای فرهنگی خمینی پلید و همدستانش در تقابل با فرهنگ و رسوم مختلف جامعه ایرانی حاصلی جز شکست برای رژیم نداشته است. از جمله این که حال در خیابانها تهران فراوانند نوازندگان دوره گرد و خیابانی.
آخوندها و پیروان بیشعور و فرومایه آنها نتوانستند بفهم اند که این مردم که از قرنها پیش از ظهور خمینی مسلمان شده بودند، ریشه های ایرانی و فرهنگ ایرانی خود را هم حفظ کرده اند، که در آن رقص و موسیقی از عناصر اصلی این فرهنگ است. به نظر من ساقی نامه حافظ که در آن عشق و احترام به تاریخ و هویت پیش از اسلام ایرانی به روشنی نمایان است، آیینه و سند بسیار گویای این تضاد و تقابل فرهنگ ایرانی با فرهنگ متشرعان سرکوبگر ضد ایرانی و واعظانی است که چهل سال است با فرهنگ و رسوم مردم ایران در افتاده اند.در ویدئوهایی که در زیر آمده اولی تعلیمات از نوع دلخواه آخوندی و روضه خوانی به کودکان خردسال و انباشتن مغز آن با مهملات را نشان می دهد و آن در دوتای دیگر که رقص بچه ها را محیط آموزشی می بینیم، سندی است بر شکست آخوندها در آخوندی و روضه خوانی کردن فرهنگ و عرف جامعه ایرانی. جالب این است که محلی که پسربچه در آن می رقصند،به نظر می رسد سالنی است که به عنوان نمازخانه از آن استفاده می شود،با این حال نوار کاست موسیقی را معلم ها گذاشته اند و بچه ها هم می رقصند آنهم با چه مهارتی.،.
مغنی نوای طرب ساز کن
به قول وغزل قصه آغاز کن
که بار غمم بر زمین دوخت پای
به ضرب اصولم برآور ز جای
مغنی نوایی به گلبانگ رود
بگوی و بزن خسروانی سرود
روان بزرگان ز خود شاد کن
ز پرویز و از باربد یاد کن
مغنی از آن پرده نقشی بیار
ببین تا چه گفت از درون پردهدار
چنان برکش آواز خنیاگری