اعتراف آخوند علی اکبر محتشمی به انزجار مردم از روحانیت
ایرج شکری
محتشمی وقتی سفیر رژیم در سوریه بود در اثر انفجار یک بمب پستی از ناحیه دست و چشم مجروح شد. دست راست او از مچ قطع شده است. |
آخوند علی اکبر محتشمی (محتشمی پور) سفیر وزیر کشور پیشین در «دوران
طلایی امام» و در کابینه میرحسین موسوی که از سال 89 بهشت اسلامی برپا شده با
«انقلاب اسلامی به زعامت امام خمینی ره» را رها کرده و در نجف اقامت گزیده است، گفتگویی
داشته با هفته نامه آسمان که سایت
بازتاب آن را درج کرده است. وی به مساله یی
اعتراف کرده است که اگر چه امر پوشیده یی نیست و قبلا هم کسانی از آخوندهای در
خدمت نظام به آن اشاره کرده اند، اما بازگویی آن از زبان این مهره سابق رژیم منحوس
بازگویی حقیقت تلخی برای آخوندهاست و شنیدن آن برای سرکوب شدگان و ستم دیدگان از
جبّاریت آخوندها سبب خرسندی خاطر است. آن حقیقت این است که آخوندها مورد انزجار
مردمند و مردم احترامی برای این «عالمان دین و مردان خدا» قائل نیستند. محتشمی
گفته است« اینجا [ایران]من در خیابانها راه میروم،
بعضی مواقع کسانی هستند که صرف آخوند بودن من، میآیند و بی احترامی میکنند و حرفی
میزنند. نه اینکه مرا بشناسند، آخوند را که میبینند بی احترامی میکنند. اما در عراق
هرکجا که میرویم مردم احترام می کنند. فضای عراق خیلی شبیه اول انقلاب ایران است با
این تفاوت که در عراق این حالت احترام به روحانیت 10 سال است که همچنان برقرار است».
در آنچه نقل شده، محتشمی به دلایل این امر نپرداخته، اما کیست که «اول انقلاب» در
ایران بوده باشد و نداند که نفرت نسبت به آخوندها را شخص خمینی با رفتارش، با
ریاکاری و کلاه گذاشتن سر مردم- این که وقتی در پاریس که بود تاکید می کرد روحانیت
دنبال کسب قدرت نیست- و بعد از ورودش به ایران ، در سخنرانی بهشت زهرا قول تشکیل
مجلس مؤسسان داده بود، اما زیر قولش زد و «اسلام چپانی» به همه امور را از همان دو
سه ماه بعد از وردش به ایران با برگزاری یک «رفراندوم» برای «جمهوری اسلامی نه یک
کلمه کم نه یک کلمه زیاد» شروع کرد و در سخنرانی سوم خرداد 58* در واکنش به تجمع بزرگی که برای بزرگذاشت دکتر مصدق
برگزار شده بود، خشم و ناخرسندی خود را نشان داد و اور مورد اهانت قرارداد و «یک
مشت استخوان» نامید یاد آور شد که مردم برای اسلام انقلاب کرده اند و برای ملی شدن
نفت انقلاب نکرده اند و تاکید کرد که «آخوند یعنی اسلام، روحانیین و اسلام با هم مدغمند».
بعد هم ارابه اختناق را چنان تند راند که شش هفت ماه بیشتر از ورودش به ایران
نگذشته بود که در سخنرانی 26 مرداد 58
اظهار تاسف کرد که چرا از اول چوبه های دار در میدانهای بزرگ برپا نکرده و سران
احزاب و گروهها و دست اندارکاران مجله ها و مطبوعات را درو نکرده است او در همان سخنرانی دستور لشکر
کشی گسترده و با تمام امکانات به کردستان را صادر کرد و سرکوبگری و جنایت در کردستان ودر گنید و ترکمن صحرا را با ریختن خون مردم به احکام شرعی صادر شده از
سوی آخوند خلخالی آغاز کرد. آخوند محتشمی به روی خود نمی آورد که در مقام وزیر کشور دولت
میرحسین موسوی و دست در دست آن «برادر»ش که او هم نسب از پیامبر اسلام می برد و «میر»
و سید و اولاد پیامبر است، یک تشکل صنفی – تخصصی برای پزشکان کشور را هم تحمل
نکردند و اتهام در خدمت اهداف آمریکا بودن و یا داشتن تمایلات آمریکایی را خود
میرحسین علیه آنها بکار برد و سازمان نظام پزشکی کشور را منحل کرد و اعضای سازمان
نظام پزشکی کشور مورد سرکوبی قرار گرفتند و عده یی دستگیر و به زندان تبعید محکوم
شدند. آخوند محتشمی با حسرت از این که در عراق «احترام » به آخوندها از طرف مردم
ده سال ( از زمان سقوط صدام) است که ادامه دارد و فروکش نکرده است یاد می کند، اما
را به روی خود نمی آورد که آخوندها در عراق آن نقشی را که حکام شرع و امام جمعه
های خمینی در اینجا و آنجا و در سرکوبی مردم و ایجاد اختناق از همان آغاز عهده دار شدند
نداشته اند و به ویژه آخوندها در عراق معمار دهه سیاه و خونینی مثل دهه 60 در
ایران نبوده اند. فساد و سرکوبی در دوران بعد از صدام متوجه نظام سیاسی و دولتی است که اگر چه عناصر و
تشکیلاتی با گرایش شیعه (عمدتا دست پروردگان رژیم از مجلس اعلای آخوند حکیم و حزب
الدعوه مالکی) در آن نیروی تعیین کننده بوده اند اما دستگاه روحانیت از جمله «مرجع
تقلید» صاحب نام آن آخوند سیستانی خارج از دستگاه اجرایی و قضایی بوده و فتوای بر
پا کردن چوبه های دار در میدانهای بزرگ و درو کردن رهبران احزاب و دست اندر کاران
مطبوعات را نداده است.
در همین سایت بازتاب مطلبی
نقل شده از یک گفتگوی شبکه چهار تلویویزیون رژیم با یک «بازیگر سینما و تلویزیون»
به نام امیر جعفری. وی ضمن نالیدن از «ظاهر
گرایی» و مسائل اخلاقی و وضعیت کنونی جامعه
گفته است:« در همین صنف خودمان، بازیگر می شناسم که
از ترس مسخره شدن نماز نمی خواند». این ماجرا وقتی طنز گونه می شود که در مطلب
دیگری باز هم همین بازتاب که با عنوان « ساخت خانه میلیاردی برای خدا و دست های
رو به آسمان» درج شده، می بینم که از هزینه
های کلان برای ساختن مسجدهای گرانقیمت انتقاد شده و در آن به یک «شهرک نظامی» در
شمال تهران اشاره شده که «چندین مسجد بزرگ و کوچک در کل این شهرک
قرار دارد.با این حال به لطف حمایت های غیبی و بودجه های نامشخص مسجدی دیگر در بالاترین
منطقه این شهرک در حال ساخت است که گفته می شود در مرحله اسکلت فلزی بیش از 2 میلیارد
تومان هزینه آن شده است». در همین گزارش به پخش طولانی مدت قرآن ودعا قبل از اذان با نصب بلند گوهای قوی 100 واتی در اطراف مسجدی در
کوی نصر(گیشا) که با چند صد متر کابل کشی بخش بزرگی خیابان اصلی محل را پوشش داده،
اشاره شده که فرقی بین روز شب در کار این بلند گوها نیست و یاد آوری شده است که
این کار:« به مصداق وارد کردن شوک عصبی به ساکنان منطقه است». این
چینن است اوضاع روحانیت و اسلامی که متولیانش در مکتب خمینی پرورش یافته اند و در
نماز جمعه بر سلاح تکیه کردند و مسلسل به دست خطه خواندند و دین را به ابزار
اختناق و سرکوب و اعدام برای انحصار قدرت
و غارت و چپاول مردم تبدیل کردند. نکات
یاد شده مربوط به انچه در اواخر تیر و اول مرداد در این سایت درج شده می باشد.
نگفته پیداست که انزجار از دین فروشی و از آخوندها گسترده تر از اینهاست و آنچه در بازتاب منعکس
شده تنها نقطه یی از سر کوه یخی است که پیداست. آخوندها با جبّاریت و فساد خود، با
جنایت و ظلم بیشماری که طی سه دهه با در دست گرفتن اهرام های قدرت سیاسی و دستگاه
قضایی به مردم کردند تیشه به ریشه خود زدنده اند که نشانه های آن از جمله در همین
نکات یاد شده پیداست و این امر مبارکی است که در آینده دستاورد های بزرگی در
خشکاند ریشه ارتجاع و جهل و خرافات و شکوفایی فرهنگی بزرگی برای مردم ایران به
همراه خواهد داشت.
* قسمتی هایی از حرفهای خمینی در سوم خرداد که تحت عنوان «امام
استراتژی انقلاب را اعلام کرد» در کیهان 5 خرداد 58 درج شد:
شما که شهادت را برای خودتان فوز می دانید برای این است که مثل سوییش
بشوید؟ شما قرآن را می خواهید، شما برای اسلام قیام کردید. این همه رنج و زحمت که روحانیت
می برد برای اسلام است. هرجا که گفتند جمهوری بدانید که توطئه است که اسم اسلام را
نیاوردند. هرجا که گفتند جمهوری دموکراتیک، بدانید توطئه می کنند. بدانید منهای اسلام
است، آزادی منهای اسلام است. استقلال منهای اسلام است. این همه تبلیغاتی که اهل قلم
می کند نمیدانم اهل بیان تبلیغاتی که می کنند که ما از آن دیکتاتوری فارغ شدیم دیکتاتوری
عمامه و کفش آمده اینها ضد اسلام هستند. آخوند دیکتاتور نیست آخوند می خواهد مردم آزاد
باشد. آخوند می خواهد استقلال
باشد. آخوند با توطئه مخالف است نه با آزادی. اینها می خواهند روحانیت را کنار بگذارند.
آنهایی که حسن نیت دارند، حسن نیت به این معنا که نیتشان این است
که رژیم سابق نه خارحیها هم نه. اما چی ؟ اما اسلام هم نه. آنهایی که به خیال خودشان
حسن نیت دارند، نه رزیم سابق را می خواهند – با آن دشمن هستنند- و نه اجانب را می خواهند
با آنها هم دشمن هستند و نه اسلام و آخوند را. اسلام و هرچه وابسته به اسلام است. آخوند یعنی اسلام ؛ روحانیین با اسلام در هم مدغم اند. آن که با روحانیین
به طور کلی – نه با یک آخوند نه با من، هرکس به من هرچه بگوید مانعی ندارد- آن که با
عنوان روحانیین و آخوند مخالف است آن دشمن شماست. او آزادی را ممکن است برای شما تامین کند، استقلال هم ممکن است برای شما
تامین کند، اما استقلالی که در آن امام زمان نیست، آزادی که در آن قرآن نیست، آزادی
که در آن پیغمبر اسلام نیست. ملت ما خونش را برای دین داده برای آزادی و خدا داده
. ينها مي خواهند سرپوش بگذارند روي مقاصد خودشان آن مقاصدي كه برخلاف مسير ما است
به اسم يك نفري كه ملي است. مسیر ما مسیر نفت نیست. این اشتباه است. ما اسلام را می
خواهیم. اسلام که آمد نفت هم مال خودمان می شود. مقصد ما اسلام است مقصد ما نفت نیست.
اگر یکنفر نفت را ملی کرده است اسلام را کنار بگذارند برای او سینه
بزنند[... ]بعضی از این نویسنده هی ما حاضر نیستند
برای جلو بردن مقصدشان بک کلمه اسللام بکار ببرند ولو برای این که ما را بازی بدهند.
ما با اینها باید همان مبارزه ای را بکنیم که بارمحمدرضا کردیم برای این که توطئه در
کار است. نه قضیه آزادی. آزادی [بله] لکن توطئه نه. جمع آوری
قشرها را در هم و برهم و راه انداختن [ آنها] به هر بهانه ای، برای هر استخوانی میتینگ
راه انداختن و [به ] دنبال آن با اسلام مخالفت کردن قابل تحمل نیست. قسمت
بیشتر این سخنرانی و نیز سخنان خمینی در 26 مرداد را می توان در لینک زیر پیدا
کرد:
ویدئو بخشی از سخنرانی خمینی در 26 مرداد 58 در لینک زیر
2 مرداد 1391 – 23 ژوئیه 2015
عکسهایی از محتشمی در محل زندگیش در نجف همراه مطلی از خاطرات او در لینک
زیر
محتشمی در وقتی سفیر رژیم در سوریه بود در اثر انفجار یک بمب پستی از
ناحیه و دست و چشم مجروح شد. دست راست وی از مچ قطع شده است.