lundi, mars 12, 2012

مقدس های تاریک اندیش و خود محوربینان، بیگانه با مردم


مقدس های تاریک اندیش و خود محوربینان، بیگانه با مردم
ایرج شکری



اصغر فرهادی حامی اسرائیل است، این از آخرین اظهار نظرهای فرج الله سلحشور  «سینماگر مسجدی» است که بودجه های کلان در اختیارش می گذارند و سریال هایی مذهبی برای صدا و سیمای آخوندی می سازد. اصغر فرهادی از اراذل و اوباش است. این در واکنش یک «کمونیست کارگری» در مورد اسکار گرفتن فرهادی دیده می شود. این یادداشت نگاهی است به این دو دیدگاه. جمله یی که از سلحشورنقل شد، او در پاسخ به سوال «اوج نیوز»* که نظر اورا در مورد اسکار گرفتن فرهادی پرسیده بود بر زبان رانده است. استدلال او هم این است که فرهادی هم مثل ورزشکاران که وقتی رقیبی از اسرائیل دارند، مسابقه را ترک می کنند، باید صحنه را ترک می کرد و از رقابت صرفنظر می کرد(فیلمی از اسرائیل هم نامزد اسکار شده بود) و با اشاره به این که او این کار را نکرده است این سوال را مطرح می کند که :«آیا این حمایت از اسرائیل نیست؟». سلحشور حتی انتظاری بیشتر از این دارد او یاد آور شده است که:« به نظر بنده وی اصلا نباید اجازه می داد فیلمش در اسکار حضور یابد، چون تمام سینمای هالیود و اسکار متعلق به رژیم صهیونیستی». زبان بسته توجه ندارد که ارسال فیلم فرهادی به عنوان فیلم برگزیده سینمای ایران برای رقابت در جایزه اسکار، اقدامی از طریق مقامات سینمایی جمهوری اسلامی بوده و قبل از آن، از سال 73 هر سال فیلمی  برای شرکت در مراسم اسکار فرستاده شده که از آن میان چهار بار فیلمهای ساخته مجید مجیدی کارگردان ولایتمدار به اسکار فرستاده شده و فیلم «بچه های آسمان» ساخته مجیدی 12 سال پیش(سال 1999) به عنوان نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی برگزیده شد ولی برنده اسکار نشد. اگر هالیود و اسکار تماما متعلق به رژیم صهیونیستی است ولی طی سالهای گذشته از ایران فیلمی برای شرکت در رقابت اسکار معرفی شده، و این کار خطاست، ایراد از فرهادی نیست. یا مقامات نظام الهی جمهوری اسلامی این مساله را که فرج الله سلحشور می فهمد و می داند، نمی فهمند و نمی دانسته اند که یک چنین بی اطلاعی از سوی متولیان فرهنگی نظام اسلامی، نشانه کودنی و نادانی حیرت انگیز آنان است و در این صورت این به عهده فرج سلحشور بوده است که باید لااقل از زمان معرفی «بچه های آسمان» تاکنون، به وظیفه شرعی در نهی از منکر و برحذر داشتن آنها از این اقدام خلاف اصول استکبار ستیزی و سیاست ضد صهیونیستی، انجام می داده است. در این صورت هم دو حالت می توان فرض کرد یا این که او وظیفه اش را انجام داده و اعتنایی به آن نشده است، یا این که در این زمینه کاری صورت نداده و پیگبر نبوده است، در هردو حالت نتیجه یی که می شود گرفت این است که اتهام و انتقاد او به فرهادی در مورد حضورش در اسکار نامربوط است و مهمل گویی است. شکل دیگر صورت مساله این است که مقامات نظام،همان نظری که سلحشور در مورد هالیود و اسکار دارد را ندارند. در این صورت نیز باز هم اتهام سلحشور به فرهادی، هذیان و مهمل گویی است. طنز تلخ روزگار این است که دختر سلحشور که او هم بازیگر سینما و تلویزیون است، دریافت اسکار را به فرهادی تبریک گفته است. سلحشور، این موجود مسخره رقت انگیز، که گویی به دنیای مردگان تعلق دارد یا تاکنون در غار زندگی می کرده است، از این ماجرا متأثر و ناراحت است و این را در همان مصاحبه که پیشتر به آن اشاره شد بیان داشته است.
اما این تنها سلحشور یا گردانندگان سایتهایی مثل خبرگزاری فارس و رجانیوز نیستند که نگاهی دشمنخو، و تحقیر آمیز به سینماگر ایرانی دارند. دیگرانی هستند که  از موضع «رادیکال» ضد رژیم بودن، کلا هرچه سینماگر است و هرچه تولید فرهنگی و هنری در ایران است را در خدمت رژیم می دانند و استدلالشان هم این است که اگر به زیان رژیم بود اجازه تولید نمی داد. اما چیزی که در محاسبه آنها نیست، آن مردمی است که این تولیدات برای آنهاست و مثل هر نیاز عمومی دیگری رژیم ناچار است به تامین حداقلهایی تن دردهد. ده سال ممنوع کردن دستگاه ویدئو برای «استریلیزه» کردن مصرف سینمایی مردم از «آفت»هایی که ممکن است برای «اسلام و ایمان» آنها داشته باشد، راه به جایی نبرد، هم چنان که ممنوعیت آنتهای بشقابی و استفاده از ماهواره هم راه بجایی نبرده است و از این شکستهاست که رژیم ناچار به دادن فضایی برای تولیدات فرهنگی دارای جاذبه یا سازگار با «ذائقه» مردم شده است. چنان که در ابتدای مطلب اشاره شد، در واکنش به اسکار فرهادی و قدر دانی و تبریک گفتن ها به او، یکی از موضع یک «کمونیست کارگری» با یاد آوری نکاتی در مورد این که هالیود جزئی از سیستم سرمایه داری  است و این که «صنعت کثیف هالیوود در طول دوران جنگ سرد هزاران فیلم ضد کمونیستی ساخت و ابزار فرهنگی مهمی بود برای توسعه سیاستهای فرهنگی نظام سرمایه داری»، دادن جایزه اسکار به فرهادی را اقدامی با یک «هدف پشت پرده»  دانسته و آن هدف را هم این گونه شرح داده است:«اصغر فرهادی را گذاشته اند برای حفظ کلیت رژیمی که لرزانتر از همیشه، از درون و بیرون منزوی است و فاتحه اش را خوانده اند، جنازه متحرکی است و انقلاب دم دروازه هایش رسیده». این «کمونیست کارگری» در نتیجه گیری از نکاتی که یاد آور شده از جمله نوشته است:« به رغم هیاهوهای سطحی و ناسیونالیستی عده ای بی تجربه یا با تجربه های حامی رژیم اسلامی، این بازی باید مثل بازی شیرین عبادی افشا شود. باید نشان دهیم که این اراذل نمی توانند هر از چند گاه با شعور مردم بازی کنند». نمی دانم چگونه دادن اسکار به فرهادی می تواند او را به عامل حفظ نظام «لرزانی» تبدیل بکند که «انقلاب به دروازهایش رسیده».** در حالی که در پیام ها و دیدارهای رسمی مقامات غربی با رژیم «بسته های پیشنهاد» ها برای حل مسائل موجود، به رژیم ارائه شده است و سینماگران در این رابطه هیچ قسمتی از « پیاز» نیستند. این که چطور فرهادی عامل «حفظ کلیت» نظام اسلامی  می تواند بشود این لابد فهمیدنی نیست بلکه «حس کردنی» است و باید حسی مثل «حس ششم» داشت که همه ندارند. هم چنین نکته دیگر تاسفباری که در این دیدگاه هست:«اراذل و اوباش» نامیدن کارگردان و کسانی است که از او تقدیر کردنده اند  که اگر شامل «بی تجربه ها» نشود، او سایرین را از قماش کارگرازان رژیم دانسته و اراذل و اوباش نامیده است. در میدان تاخت و تاز ایشان، کانون نویسندگان ایران هم در اردوای مقابل ( اردوی حامیان رژیم) قرار می گیرد. در اینجا این سوال مطرح می شود که این کمونیست کارگری، با این دیدگاه و با این داوری چه درسی می تواند به «بی تجربه ها» بدهد که بی تردید نمی توانند بپذیرند که اصغر فرهادی و دیگرانی که از اسکار گرفتن او خوشحال شدند(منهای بعضی کارگزاران شیّاد و فرصت طلب رژیم)، اراذل و اوباش هستند و این که چگونه صاحبان چنین منش وبینشی توانایی تاثیرگذاری مثبت در آن بی تجربه ها و جلب حمایت توده های کارگری و زحمتکش را می توانند داشته باشند که بی تردید اراذل و اوباش دانستن کارگردان فیلم جدایی نادر از سیمین را، دور از انصاف خواهند یافت؟.  گرچه «افتخار ملی» نامیدن دریافت اسکار مبالغه آمیز است، اما  در رژیمی که «رئیس جمهور» آن محمود احمدی نژاد است که «افتخار ملی» و عقیدتی او نفی هوکاست و کشتار یهودیان است و در رژیمی که از شبکه های تلویزیونی متعددی که دارد، دائم خرافات و مهملات به جامعه تزریق می شود، «افتخار ملی» نامیدن اسکار، نوعی نزدیکی به دنیای امروز و فاصله گرفتن از نظام ارزشی آخوندی و فرهنگ «حوزه و روضه» است. حتی اگر 12 سال پیش این جایزه به مجید مجیدی کارگردان ولایتمدار به خاطر فیلم «بچه های آسمان» تعلق می گرفت باز هم اسکار، جایزه به فیلمی بود که معضل فقر را مورد توجه قرار داده بود و دادن  اسکار به یک کارگردان ولایتمدار، با هیچ عقل سلیمی نمی تواند به عنوان ولایتمدار شدن داوران هالیود و تلاشی برای حفظ نظام ولایت فقیه ارزیابی شود. فرد دیگری با گرایشاتی شبیه به این یکی، کانون نویسندگان ایران را به خاطر تبریکی که به فرهادی گفته بود مورد انتقاد و حمله قرار داده بود که آقای فریبرز رئیس دانا، پاسخ بلند روشنگرانه یی به او داده است که خواندن آن را به علاقمندان به این موضوع توصیه می کنم***. آقای رئیس دانا در پاسخ  به آن منتقد که یاد آور شده بود که اسکار به یک فیلم فاشیستی مثل «شکار گوزنها» هم داده شده است، به این مساله هم پرداخته و از جمله یاد آور شده است که هالیود که بخشی وابسته و پیوسته به اسکار است و در واقع هر دو، به وجه غالب، نه نولیبرال نه نوفاشیست و نه نومحافظ کارند بلکه «لیبرال» به شمار می‏آیند چون از آن طریق صنف فیلم‏سازی می‏تواند آزادانه‏ تر حرف بزند، تولید کند و به فروش برساند. در همین هالیود، وارن بیتی (آن هنرپیشه‏ ی معروف فیلم قدیمی عاشقانه‏ ی "شکوه علفزار") فیلمی تهیه کرد به نام ردز (سرخ ها) درباره جان رید نویسنده و تاریخ نگار انقلاب روسیه و نویسنده‏ ی سوسیالیستی که بارها حضوری فعال و مدافعه جویانه در شوروی داشته است و اساساً در دفاع از بلشویک‏ ها و کمونیست ها سفر کرده و کتاب نوشته است. این فیلم در ۱۹٨۱، پنج جایزه‏ اسکار را برد. وارن بینی در ۱٥-۱۰ سال بعد در فیلمی که نامش را خوب به یاد ندارم (بول ورک[بولورث]، شاید ) آشکارا و به خوبی بیان کرد که بدیل او در انتخابات نیرنگ بازانه لیبرالی دو حزبی، "سوسیالیسم: است». به این یاد آوری بد نیست این را هم اضافه کنم که فیلمهای چارلی چاپلین که به اعتقاد من جهانی تر از او در سینما نداریم و کار بسیار ارزشمند او «عصر جدید» که بیرحمی و ستمی که از سیستم بهره کشی سرمایه داری به انسان روا می شود و مساله شدت کار- که متفاوت است با مساله طولانی بودن ساعت کار و استثمار شدید تری است- را به تصویر کشیده از تولیدات هالیود و کمپانی یونایتد آرتیست است و چارلی چاپلین نیز از دریافت کنندگان اسکار بوده است.
و اما آخرین خبر مربوط به ماجرای اسکار فرهادی که خبرگزاری ایلنا داده  این است که  وزارت ارشاد، مانع برگزاری از جشنی شده است که قرار بود در سالن ایوان شمس از ساعت 14 تا 17 (22 اسفند – 12 مارس2012) از سوی کانون کارگردانان سینمای ایران و شورای عالی تهیه کنندگان، با حضور «اهالی سینما» برای تقدیر از فرهادی برگزار شود. ارشاد اسلامی «مجوز لازم» را برای آن را نداده است. احتمالا مجوز باید مربوط به استفاده از سالن یاد شده باشد. این سالن یا تالار که ظرفیت آن 392 نفر ذکر شده و قبلا تالار حرکت نام داشته و نزدیک «بوستان قزل قلعه» قرار دارد، به معاونت امور اجتماعی و فرهنگی شهرداری تهران تعلق دارد و برای اجاره آن باید فرم مخصوص را پر کرد که در آن علاوه بر اطلاعات مربوط به اجاره کننده، نوع برنامه و  نوع مخاطب هم از سوالاتی است که باید به آن پاسخ داد. برای نگارنده روشن نیست که وزارت ارشاد از کجا صاحب این اختیار شده است که برای برگزاری جشنی از سوی دو تشکل صنفی در این سالن که لابد اجاره بها را هم خودشان باید می پرداختند، مجوز صادر کند. به هرحال این رویداد نشان دهنده آن است که در این ماجرا هم مثل آن ماجرای شادی بزرگ مردم در راه یافتن تیم ملی فوتبال به جام جهانی، رژیم نمی تواند با مردم همسو باشد. فرصت طلبیها و تبریکها یا تسلیتهای مزورانه چیزی از زشتی و نفرت انگیزی جبّاریت این حرامزده ها در نظر مردم کم نمی کند، بلکه برخشم آنان نسبت به این فرومایگان می افزاید. مردم وقتی آن تسلیت آمیخته به تجلیل وزیر ارشاد به مناسبت در گذشت سیمین دانشور را می بیند و درعین حال خبر دارند که اهل قلم چه فشاری از سوی وزارت ارشاد تحمل کرده ومی کنند و از آن گذشته بر آزار و تضیقاتی که بر بانوی شعر ایران سیمین بهبانی و کانون نویسندگان ایران، از سوی همین رژیم و همین لانه ارتجاع که وزارت ارشاد نام دارد روا می شود مطلع اند، حتما همان صفتی را که برای همه کارگزاران رژیم بکار می برند، برزبان می آورند:جاکشها.

منابع و توضیحات:
  **

*** پاسخ دکتر رئیس دانا به منتقد تبریک کانون نویسندگان به فرهادی در لینک زیر

بد نیست یاد آوری کنم که فیلمی به نام «پانیشمنت پارک»، در سال 1971 به  کارگردانی پیتر واتکین ساخته شده که بازیگران غیر حرفه ای ساخته شده هستند. این فیلم زمانی ساخته شده به خاطر اوج گیری اعتراضات علیه جنگ ویتنام، ریچارد نیکسون با اعلام حالت فوق العاده اعتراضات در این زمینه را هدف قرار داده و معترضان به بهانه و اتهام تهدید امنیت، سرکوب می شدند. این فیلم گویا با این که تنها در یک سالن در آمریکا به نمایش در آمده بود، بعد از چهار روز از ادامه نمایش آن جلوگیری می شود. این فیلم در تلویزیونهای آمریکا هم نشان داده نشده است. در این فیلم محاکمه گروهی از معترضان و مجازاتی که برای آن تعیین می شود به تصویر کشیده شده است. محاکمه که با رفتار خشونت آمیز نیروهای سرکوبگر همراه است، در زیر یک چادر در منطقه بیابانی بسیار گرم آمریکا انجام می شود و محکومان در برابر انتخاب سالهای طولانی زندان یا انتخاب «پانیشمنت پارک(پارک تنبیه یا مجازات) قرار می گیرند. در انتخاب دوم آنها باید بتوانند در مدت سه روز خود را به پرچم آمریکا که در جایی در این بیابان قرار دارد برسانند. مسیر طولانی و ناروشن و گرمای بیابان سوزان چنان است که در مدت کوتاهی می تواند جان آنها را بگیرد و به آنها آب و آذوقه هم داده نمی شود. علاوه براین از مدتی بعد از حرکت، پلیس درکمین آنها برای شکارشان است. این فیلم و فیلم «سرخها» را می توان در لینکهایی که در زیر آمده دانلو کرد. شاید نرام افزاری برای دانلود لازم باشد. لینک دانلود نرم افزار رایگان  مناسب هم در زیر آمده است.
Bulworth فیلم دیگری از وران بتی که دکتر رئیس دانا به آن اشاره کرده است در سال 1998 ساخته شده.  



 نرم افزار:

23 اسفند 1390 – 13 مارس 2012



مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم(سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرنگاران مورد بازجویی قرار گرفتند

  مصاحبه دریادار سیاری با خبرگزاری رژیم (سه سال پیش) که به خاطر انتقادات او از تبعیض و تحریف در مورد ارتش از صفحه آن خبرگزاری حذف شد و خبرن...