مراسم تشییع و تدفین شهدای 19 فروردین
کسانی با دستکاری روی وبلاگ من مانع از دیده شدن بعضی از ویدئوهایی که در درفش می گذارم می شوند، از جمله که ویدئویی که ضمیمه مقاله بود. به جای ویدئو جمله «ویدئو در دسترس نیست» دیده می شود. به هر ترتیب بود قسمت کوتاه شده همان را ضمیمه کردم که در بالا دیده می شود. من نمی دانم کسانی که این کار را می کند کیستند چون با ویدئو زنی که با بُرقع و صورت پوشیده در تلویزیون رژیم می گفت نگاه مردان اشعه ای دارد که روی پوست صورت اثر منفی دارد و باعث پیری صورت می شود نیز همین کار را شده بود.
سایت رسمی مجاهدین و سایت «همبستگی ملی»، روز 15 شهریور(6 سپتامبر) ویدئو مراسم خاکسپاری شهدای 19 فرودین را در اشرف در صفحه اول خود قرار دادند. البته شروع این ویدئوها در این دوسایت یکی نیست. آنچه در سایت همبستگی شروع می شود بخشی 13 دقیقه یی از این ویدئو است که همراه بخشهای دیگر در یوتیوب هم قرار دارد، اما ویدئو سایت مجاهدین 55 دقیقه یی است که قسمتی از آخر آن هم به مراسم خاکسپاری مجاهد شهید منصور حاجیان اختصاص دارد که از مجروهان آن رویداد بود و بعد از تحمل دو ماه جراحات ناشی از رویارویی با نیروهای عراقی، به علت عدم دسترسی به درمان جان باخت. در آغاز ویدئویی که در سایت مجاهدین قرار دارد، بعد از صحنه هایی همراه با اجرای سرود از مراسم، قسمتهایی کوتاه از سخنان جناب مسعود رجوی رهبر مجاهدین به مناسبت عید فطر(برابر با 9 شهریور) گنجانده شده است که در آن اشاره می کند که شهدای «فروغ اشرف» - اسمی که ایشان برای رویداد 19 فرودین برگزیده-، بعد از شهادتشان 40 روز هم با پیکرهاشان به پیکار ادامه دادند و در تصاویر مربوط به مراسم، یکی از خانمهای مجاهد که آغازگر مراسم است یاد آور می شود که شهدای 19 فروردین باید در قطعه مروارید و به خصوص در کنار شهدای مرداد ماه 88 به خاک سپرده می شدند ولی به خاطر اشغال قطعه مروارید توسط جانیان، بعد از 38 روز مراسم خاکسپاری آنان برگزار می شود. سوال این است که 38 یا 40 روز بعد از شهادت آن 35 مجاهد، برابر است با یکی دو روز مانده به پایان اردیبهشت یا اول خرداد، کلیپ مراسم خاکسپاری روز دوشنبه 15 شهریور، در سایت مجاهدین و همبستگی ملی قرار گرفته است، علت این تاخیر بیش از سه ماهه یا علت این «پنهانکاری» چه بوده است؟ نگارنده در یکی دو مطلب از تصمیم عدم دفن شهدا در قطعه مروارید،با شرایط تعیین شده از سوی عراقیها -که شرکت اندکی از اشرفی ها و بدون پرچم و شعار بود-، و درخواست از آمریکا برای مداخله در این مورد از سوی خانم رجوی انتقاد کرده بودم، و علت آن هم مشکلات موجود در اشرف به خاطر کارشکنی های مالکی و مسائلی که نگهداری 35 جنازه در آن شرایط کمبود امکانات از یکسو و شدت گرمای هوا از یک سو می توانست سبب شود، بود. علاوه بر آن تاثیرات ناگوار روحی این مساله بر روی بازماندگان شهدا در ایران را هم یاد آور شده بودم و در مطلبی که در 13 تیر(4 ژوئیه) با عنوان «ضرورت توضیح واضحات» نوشتم، از خانم رجوی درخواست کرده بودم که دستور دفن آن شهدا را بدهد. اکنون معلوم می شود که دستگاه رهبری مجاهدین، بعد از ممنوعیت دفن شهدا در اشرف که واکنش دولت جبّار و مرتجع عراق به تصمیم اعلام شده از سوی خانم رجوی بود، رهبری مجاهدین راه مصاف به آن را پیش گرفته و در گوشه دیگری از اشرف که در اختیارشان است، محلی برای دفن آن جان سوختگان آماده کرده و دست به کار تهیه مقدمات برای برگزاری مراسمی آنگونه که می خواستند شده اند که شامل تهیه تابوتها و یونیفورمهای ویژه برای این مراسم شده اند. (آن یونیفورمهای سیاه با کمبربند سرخ و بدون کلاه که قبلا دیده نشده بود . احتمالا این تنها ارتش دنیا است که یونیفورم مخصوص مراسم تشیع جنازه دارد!).
تدفین شهیدان 19 فروردین
به هر حال هیچگونه توضیحی در مورد این تاخیر در اطلاع رسانی، نه در ویدئو کلیپ و نه به صورت نوشتاری در سایتهای مربوطه داده نشده است. این مساله بازهم نشان دهنده اشکالی است که کلا در دستگاه رهبری مجاهدین در شناخت و ارزشگذاری و ارتباط با مقوله یی به اسم افکار عمومی و مردم وجود دارد. حتی اگر خانواده های شهدا را از طریق ارتباط تلفنی و یا زنجیره روابط خانوادها، از مساله انجام خاکسپاری مطلع کرده بوده باشند، این باز هم جبران اشکال ارتباط با افکار عمومی یا به عبارتی بی اعتنایی به افکار عمومی را نمی کند، به ویژه اگر در نظر بگیریم این بی اعتنایی از سوی کسانی صورت می گیرد که مدعی اند اشرف دژ استراتژیک مقاومت مردم ایران است، اشرف الگو است برای مردم (ادعایی که خانم رجوی در سخنان اخیرش به مناسبت انتخاب مسئول اول جدید سازمان مجاهدین می کند)، و... این مدعیان باید به این هم فکر می کردند که آن مردم لابد به یاد شهدای خود هستند و دفن نشدن جنازه شهدا مساله یی است که خاطر آنها را آزرده می کند. بعد از «انقلاب ایدئولوژیک» * که دستگاه رهبری مجاهدین در اوج افلاک قرار گرفت و ارتباط معکوس با مردم را پیشه کرد، یعنی به جای تلاش برای مورد حمایت و تایید مردم بودن این رهبری بود که «چتر» حمایت و زعامت خود را بر سر مردم گسترده بود و مردم همه «باید» می آمدند زیر چتر ایشان، رهبری از تاریخ طلبکار شد و این را بی هیچ پرده پوشی درشعار مالک الرقابی ایران رجوی - رجوی ایران که مورد انزجار همه، حتی همپیمانان غیر مجاهد خودش بود، انعکاس می داد و هرکه بیرون از دایره مریدان و پیروان بود، دشمنان بالقوه یا بالفعل و یا بیهوده و بی مصرف شمرده شدند. رهبری به نحو تآسفباری به امر افکار عمومی بی اعتنا شد و مبارزه شان در مسیری با شیب تندی قرار گرفت که نگارنده آنرا مبارزه «خصوصی» برای حق رهبری و انحصار قدرت- حقی که از نظر اینان متعلق به رهبری مجاهدین بوده و آخوندها غصب کرده اند-، می نامم. از طرف دیگر در عمل هم می دیدیم که مجاهدین اعلامیه های عملیات خود را به اسم شهدای خود و برای «انتقام خون» آنان منتشر می کردند، و این خط «انتقام گرفتن»، که سرچشمه آموزه های ایدئولوژیک آنان است، «آرمانگرایی ایدئولوژیک» آنان را که «گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته شده و انتقام ناگرفته حسین از یزیدیان زمان» است، شکل می دهد، همان چیزی که از زبان رهبر و معلم عقیدتیشان بارها شنیده ایم. این «آرمان گرایی» البته هم استتار و هم حصاری مثل سیم خار دار برق دار است برای مصون نگه داشتن فردیت رهبری سازمان و جایگاه قدّیسی آن از «خدشه دار شدن با انتقاد» است. جناب مسعود رجوی در همان بخش کوتاه سخنانش که در ویدئو کلیپ مراسم گنجانده شده است، شهدای 19 فروردین را هم هدیه یی به خاک پای امام حسین نام داد. به نظر می رسد که علت تاخیر سه ماه و نیمه اعلام خبر آن مراسم این بوده است که آن را با مراسم انتخاب مسئول اول سازمان مجاهدین همراه کنند (که برای خودشان رویداد خیلی مهمی است) تا به این ترتیب، تلخی ماجرای شهادت آن سی و پنج نفر در رویداد «پرشور» انتخاب مسئول اول سازمان حل شود.
تدفین شهیدان 19 فروردین
به هر حال هیچگونه توضیحی در مورد این تاخیر در اطلاع رسانی، نه در ویدئو کلیپ و نه به صورت نوشتاری در سایتهای مربوطه داده نشده است. این مساله بازهم نشان دهنده اشکالی است که کلا در دستگاه رهبری مجاهدین در شناخت و ارزشگذاری و ارتباط با مقوله یی به اسم افکار عمومی و مردم وجود دارد. حتی اگر خانواده های شهدا را از طریق ارتباط تلفنی و یا زنجیره روابط خانوادها، از مساله انجام خاکسپاری مطلع کرده بوده باشند، این باز هم جبران اشکال ارتباط با افکار عمومی یا به عبارتی بی اعتنایی به افکار عمومی را نمی کند، به ویژه اگر در نظر بگیریم این بی اعتنایی از سوی کسانی صورت می گیرد که مدعی اند اشرف دژ استراتژیک مقاومت مردم ایران است، اشرف الگو است برای مردم (ادعایی که خانم رجوی در سخنان اخیرش به مناسبت انتخاب مسئول اول جدید سازمان مجاهدین می کند)، و... این مدعیان باید به این هم فکر می کردند که آن مردم لابد به یاد شهدای خود هستند و دفن نشدن جنازه شهدا مساله یی است که خاطر آنها را آزرده می کند. بعد از «انقلاب ایدئولوژیک» * که دستگاه رهبری مجاهدین در اوج افلاک قرار گرفت و ارتباط معکوس با مردم را پیشه کرد، یعنی به جای تلاش برای مورد حمایت و تایید مردم بودن این رهبری بود که «چتر» حمایت و زعامت خود را بر سر مردم گسترده بود و مردم همه «باید» می آمدند زیر چتر ایشان، رهبری از تاریخ طلبکار شد و این را بی هیچ پرده پوشی درشعار مالک الرقابی ایران رجوی - رجوی ایران که مورد انزجار همه، حتی همپیمانان غیر مجاهد خودش بود، انعکاس می داد و هرکه بیرون از دایره مریدان و پیروان بود، دشمنان بالقوه یا بالفعل و یا بیهوده و بی مصرف شمرده شدند. رهبری به نحو تآسفباری به امر افکار عمومی بی اعتنا شد و مبارزه شان در مسیری با شیب تندی قرار گرفت که نگارنده آنرا مبارزه «خصوصی» برای حق رهبری و انحصار قدرت- حقی که از نظر اینان متعلق به رهبری مجاهدین بوده و آخوندها غصب کرده اند-، می نامم. از طرف دیگر در عمل هم می دیدیم که مجاهدین اعلامیه های عملیات خود را به اسم شهدای خود و برای «انتقام خون» آنان منتشر می کردند، و این خط «انتقام گرفتن»، که سرچشمه آموزه های ایدئولوژیک آنان است، «آرمانگرایی ایدئولوژیک» آنان را که «گرفتن انتقام خون به ناحق ریخته شده و انتقام ناگرفته حسین از یزیدیان زمان» است، شکل می دهد، همان چیزی که از زبان رهبر و معلم عقیدتیشان بارها شنیده ایم. این «آرمان گرایی» البته هم استتار و هم حصاری مثل سیم خار دار برق دار است برای مصون نگه داشتن فردیت رهبری سازمان و جایگاه قدّیسی آن از «خدشه دار شدن با انتقاد» است. جناب مسعود رجوی در همان بخش کوتاه سخنانش که در ویدئو کلیپ مراسم گنجانده شده است، شهدای 19 فروردین را هم هدیه یی به خاک پای امام حسین نام داد. به نظر می رسد که علت تاخیر سه ماه و نیمه اعلام خبر آن مراسم این بوده است که آن را با مراسم انتخاب مسئول اول سازمان مجاهدین همراه کنند (که برای خودشان رویداد خیلی مهمی است) تا به این ترتیب، تلخی ماجرای شهادت آن سی و پنج نفر در رویداد «پرشور» انتخاب مسئول اول سازمان حل شود.
نگاهی به پیام عید فطر
از تا از تاکتیک ها و شگرد هایی که آقای رجوی بکار می گیرد تا کسی در درستی و پیروزمند بودن سیاستهای بکار گرفته شده از سوی ایشان فکر تردید به خود راه ندهد، این است که سقف این دستاوردها را چنان بالا می گیرد که پیروان و همراهان در برابر «عظمت» ادعاهایی که در برابرشان قرار دارد، خود را کوچک تر از آن بیابند که با معمار آن ، به بحث و اما و اگر بپردازند و یا فکر چنین کاری را به خود راه دهند. در سخنان و جمعبندی های ایشان همیشه دستاوردهای مجاهدین (که البته همه تحت رهبری و هدایت ایشان و تلاش مهرتابان آزادی صورت گرفته است)، جهش وار و شامل «پیروزی های بزرگ» بوده است، همچنان که در این پیام که کلا دست آورد مجاهدین را - که اکنون به نحو تلخ و دردناکی آینده سازمانی اش را ، تصمیم وزارت خارجه آمریکا در مورد ابقا یا خارج کردن نام آن از لیست تروریستی رقم می زند-«خِرق عادت» و معجزه در سیاست دانسته و مجاهدین را به خاطر کیفیت و طول مبارزه، در «قله شرف بشریت قرن بیستم و بیست یکم» قرار داده که البته بازهم بر همه «واضح و مبرهن» است که این «خرق عادت» تحت رهبری خود ایشان صورت گرفته است و از کرامات خودشان است. از بنیانگذار سازمان یاد کرده و این که کاش بود و می دید که سازمانی که او آن را پی ریخت چه شاخه و برگی گسترده است. ولی این نکته را نمی بیند که اگر بنیانگذار سازمان زنده بود و شرایطی که اشرفی ها در آن قرار دارند و لیست اسامی سخنرانان و حامیان آمریکایی مجاهدین را که در کنفرانسها ( که مطالبی در مورد پرداختهای مبالغ قابل توّجه برای «حق القدم» و بالای منبر رفتن آنان در رسانه ها منتشر شده است)، می دید چه واکنشی نشان می داد و چه حالی می شد. من منکر این نیستم که مجاهدین سالهای طولانی در شرایط سخت و جانکاهی که با هزار توطئه از سوی رژیم و همدستان خارجی اش رو به رو بوده اند، به مبارزه با رژیم و مقاومت در برابر آن ادامه داده اند، اما سوال این است که هدف این مبارزه چه بوده و آیا مسیر درستی را پیموده و حاصل آن کدام است و در کجا متبلور می شود؟ آقای رجوی 8 بهمن سال قبل و در آستانه دهه فجر در پیامی به مردم آنان را به خروش و خیزش علیه رژیم در بهمن ماه دعوت کرد، اما خبری نشد، ولی کروبی و موسوی به بهانه حمایت از اعتراضات و قیام مردم مصر علیه حسنی مبارک دعوت به تظاهرات در 25 بهمن کردند و با وجود بسیج شدید پلیسی و با این که از فاصله دعوت تا روز موعود، رژیم مبارک هم سقوط کرده بود، تظاهرات صورت گرفت. بالاخره نباید پرسید که آیا موفقیت را باید به نسبت دستیابی به هدف یا اهداف تعیین شده باید تعیین کرد یا به نسبت «کیفیت و مدت» ریاضت و زجر کشیدن و شهید دادنهای قابل اجتنابی که هیچ تاثیری بر پیشرفت و گسترش مبارزه مردم ندارد؟ اگر بعد از این همه سال و آن دستاوردهای مورد تاکید ایشان، پیام رهبری مجاهدین، فاقد انگیزش و تاثیر لازم برای به حرکت در آوردن مردم است، پس باید دید اشکال کار کجاست. مردم را که نمی شود محکوم کرد. مبارزه سیاسی یک حزب یا سازمان اعم از پیشرو یا ارتجاعی عبارت از سازمان دادن و به حرکت در آوردن مردم برای دستیابی به هدفهای تعیین شده از سوی حزب یا سازمانی است که آن اهداف را در برگیرنده منافع مردم و یا اهداف مورد نظر مردم یا به اندازه کافی مورد حمایت طبقه یی از جامعه و بخشی از مردم می داند. اگر حزب یا سازمان نتوانست حمایت مردم را برای دستیابی به اهداف تعیین شده و در مواردی مثل آن چه ما می خواهیم، قبول خطر و پرداخت بها در این زمینه جلب کند، به هر حال اشکال در ارزیابیها و تعیین اهداف و اشکال در توانائیها و در ایجاد ارتباط با مردم از سوی حزب و سازمان است و نه مردم. حالا در این بحث خیلی جالب است که در نظر بگریم که رهبری سازمان مجاهدین، ماندن در عراق را با ادعا و اهدافی مثل، مبارزه با گسترش بنیاد گرایی و جلوگیری از بلعیده شدن عراق توسط رژیم، توجیه کرده است و آن که باید قدر دان این سیاست مجاهدین می شد، یعنی آمریکا، حالا کمر به متلاشی کردن تشکیلاتش بسته است. یک نکته خیلی تخیلّی و از مواردی که اصلا ارتباطی به مبارزات مردم ندارد، و من در این مورد از آقای رجوی استدعا می کنم که اصلا در این فکر و خیالها فرو نروند و فکرشان را روی ارتباط با مردم درون و بیرون مرز برای برچیدن رژیم آخوندی متمرکز بکنند این است که ایشان با تاکید بر این که «مجاهدین شکوهمند ترین حماسه پایداری به لحاظ کیفیت و طول و زمان در قرن بیستم و بیست ویکم را از خودشان کردند، بر بام شرف بشریت معاصر قرار گرفتند»، گفته اند که «شجره طیبه یی که اصل آن ثابت[ منطورشان اسلام است لابد] و حالا در سراسر عالم شاخه و برگ گسترده است». یک چنین تخیّلات و توّهماتی واقعا پرت افتادن از مساله و موضوع مبارزه و از اساس گمراه کنند و خطرناک و نگران کننده است. من امیدوارم آقای رجوی زیاد مجذوب ارزیابی های کسانی مثل ژان زیگلر که گمان می کند برای جوانان مسلمان شمال افریقا که اکنون دستخوش انقلاب و تحول است و دنبال الگویی هستند، مجاهدین مستقر در اشرف بهترین الگو هستند و برچیدن اشرف فاجعه است، نشود. این کارشناسان و جامعه شناسان غربی هم که البته «معصوم » نیستند،در ارزیابیهاشان از مسائل اجتماعی و سیاسی دچار اشتباه می شوند و پرت و پلا می گویند، چنان که چندی پیش الکساندر آدلر که موّرخ و صاحب نظر در مسائل سیاسی در فرانسه است در یک برنامه تلویزیونی در پاسخ به سوالی در مورد ممکن بودن تحولاتی توسط نیروهای مسلح در سوریه و ایران، او برخلاف سایر شرکت کنندگان در برنامه که آنها هم کارشناسان مسائل سیاسی بودند گفت قالیباف شهردار تهران که ژنرال سپاه است در اپوزیسیون است(!) و ممکن است در انتخابات آینده ریاست جمهوری او انتخاب شود. به هر حال بهتر است ما به ارتباط با مردم خودمان فکر کینم و خانه خود را آباد کنیم ومطمئن باشیم اگر در این کار موفق شویم، جویندگان الگو، اگر ما را مناسب گرایش و آمال خود دیدند عملکرد ما را سرمشق قرار خواهند داد ضمن این که شاخ و برگ آن شجره طیبه در سراسر عالم، مثل آن امضاهای سه میلیون سُنی و دومیلیون شیعه عراقی، خاصیتی به اندازه نگاهی از گوشه چشم «هیلاری عزیز»، برای حل مساله اضطراری مهار کردن مالکی در مورد ضرب العجل تعیین شده برای خارج شدن مجاهدین از عراق ندارد. من باز هم از جناب رجوی استدعا می کنم این نوع تفکرات عظمت طلبانه را که شباهت هایی به گرایشهای اسلامگرایانی که با جمبوجت در 12 بهمن 57 در ایران فرود آمدند و می خواستند حزب مستضعفین جهان را تشکیل بدهند دارد و عواقبش را می دانیم ،از خود دور کنند و تمام فکر و توان خود را روی جلب حمایت هرچه بیشتر ایراینان و گرد آوری نیروی هرچه بیشتر در ائتلاف و اتحادی برای برقراری دمکراسی و تضمین حقوق شهروندی مردم ایران و راهها و سیاستهای لازم برای استقرار عدالت اجتماعی در کشور خودمان متمرکز کنند. نکته آخر این که ایشان فرموده اند که« اشرف اینک سرنهاده به پیمان در تلاطم توفان راه و رسم ستیزش، خون فشانی است». باید آرزو کرد که مسأله اشرف به «لطف آمریکا» و با راه حل ارائه شده توسط جامعه اروپا و انتقال مجاهدین از عراق حل شود و آن «خون فشانیها» بی ثمر تکرار نشود.
حال بهتر است اشرفیها را سرگرم تدارک برگزاری جشنهای سالروز انتخاب مریم به ریاست جمهوری ایران که ده پانزده سالی است در روزهای پایانی مهر برگزار می شود در نظر بیاوریم. جشنی که جایگزین جشن مهرگان شد. جشن مهرگان که برگزاری آن بعد از آمدن خانم مریم رجوی از عراق به فرانسه همراه با انتشار هفته نامه ایران زمین از اقدامات مثبتی بود که صورت گرفت، اما بعد از بازگشت ایشان به عراق و آغاز «دوران راهگشایی برای ارتش آزادیبخش»، جشن مهرگان جای خود را به جشن سالگرد انتخاب مریم «توسط شورای ملی مقاومت» به ریاست جمهوری موقت بعد از سرنگونی رژیم داد که انشاء الله و تعالی لابد روزی تحقق خواهد یافت. شاید همین حذف جشن مهرگان که ریشه در فرهنگ و اساطیر ایران دارد، و جایگزین کردن آن با روز انتخاب مریم به عنوان رئیس جمهور برای دوران گذار بعد از سرنگون کردن رژیم، خود روشنگر مفهوم «مبارزه و جنگ خصوصی» مجاهدین با رژیم و فاصله عظیم بین رهبری مجاهدین با مردم و با مبارزات مردم باشد.
منابع و توضیحات:
*بعد از نگارش: باید یاد آوری می کردم که انقلاب ایدئولوژیک اساسا سناریویی بود که با انتخاب مریم به عنوان همردیف مسئول سازمان کلید خورد و اجرای شعبده انقلاب ایدئولوژیک هم که در اسفند 63 صورت گرفت برای گریز از پذیرفتن شکست آقای رجوی در سرنگون کردن کوتاه مدت رژیم، با مبارزه مسلحانه بود که مدت تعیین شده برای تحقق آن در زماننبدی استراتژیکی اقای رجوی تعیین کرده بود، بپایان رسیده بود.
بخشی از سخنان مسعود رجوی در عید فطر که ضمیه کلیپ تدفین شهیدان 19 فروردین است:
« در نخستین عید در نخستین فطر گرامی می داریم یاد یاران خاموش، اما پرجوش را، اونهایی که با بدنهاشون هم چهل روز با پیکرهاشون، بعد از شهادت جنگیدند، و مرزهای جدیدی در صدق و فدا درنوردیدند. اشرف اینک سرنهاده به پیمان در تلاطم توفان، راه و رسم ستیزش، خون فشانی است. سی و شش مجاهد شهید در کارزار کبیر فروغ اشرف را به خاک پای سرور شهیدان، پیامبر جاودان آزادی امام حسین تقدیم می کنیم. با سلام به یکایک مجاهدانی که در آستان او فرود آمدند. فدیه رحمت و بشارت فتح و پیرزی به خلق قهرمان اما در زنجیر ایران ...
در آستانه چهل و هفتمین سال تأسیس سازمان هستیم به نظر من مکتب صدق و فدا، خرق عادت در دنیای سیاست، پیوند ناگسستنی با شرافت، شکوهمند ترین حماسه پایداری به لحاظ کیفیت و طول زمان در قرن بیستم و بیست و یکم را مجاهدین از خودشان کردند، بربام شرف و بشریت و دنیای معاصر جای گرفتند، شجره طیبه ای که اصل اون ثابت و حالا در سراسر عالم شاخه و برگ گسترده است. اکنون رویت نماید، آسمان آیینه در دست، آفتابخیزان است، اشرف خیزان است، خلق در زنجیر ایران آماده قیام و خیزان است».
لینک ویدئو کلیپ کامل خاکسپاری شهدا
16 شهریور 1390 - 7 سپتامبر 2011