متهمــان انفجـار 8 شهریور 60(دفتر نخست وزیری) كیستند؟
سایت رهوا- کدخبر: 12463 تاریخ انتشار: دوشنبه, 08 شهریور 1389http://www.rahva.ir/104/12463-89.html
متهمــان انفجـار 8 شهریور 60(دفتر نخست وزیری) كیستند؟
پایگاه خبری رهوا- در بررسی ابعاد ناگفته،ابهام آلود و قابل پیگیری پرونده انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر درباره چگونگی نفوذ مسعود كشمیری مجرم ردیف اول این پرونده به اطلاعات نخست وزیری به نام برخی چهره ها بر می خوریم كه در این زمینه نقش داشته اند؛ در ادامه به معرفی مختصر برخی از این چهر ه ها می پردازیمعلی اكبر تهرانی-------------------
وی متهم ردیف دوم پرونده انفجار دفتر نخست وزیری و از دوستان نزدیك كشمیری است كه عامل اصلی فراهم نمودن شرایط نفوذ وی به دفتر نخست وزیری بوده است. تهرانی قبل از انقلاب یكی از عناصر فعال در سازمان منافقین بوده و به همراه مسعود كشمیری تحت مسئولیت محمود طریق الاسلام فعالیت می نموده است. وی فارغ التحصیل دانشكده علوم دانشگاه تهران است و پیش از انقلاب به عنوان افسر وظیفه به سربازی می رود. از بدو پیروزی انقلاب به همراه مسعود كشمیری در كمیته اداره دوم ارتش به منظور جمعآوری اسناد و مدارك ستاد مشترك ارتش شروع به فعالیت میكند. علی اكبر تهرانی و كشمیری به همراه جواد قدیری و تقی محمدی در بخش ضد جاسوسی اداره دوم نیز به صورت همزمان فعالیت مینماید. از دوستان شاخص وی به جز سه نفر مذكور، میتوان به محمد دزبانی (از اعضای منافقین كه توسط ساواك كشته شده است) و همچنین علی دزبانی، اصغر دارائی (با سابقه مسئولیت بخش دانشجویی سازمان در دانشگاه تهران كه قبل از انقلاب تحت مسئولیت تهرانی كار میكرده است)، قدسی خرازیان، حسن عنایت و ... اشاره كرد كه همگی از اعضای شاخص و فراری منافقین میباشند. وی خود نیز قبل از انقلاب در رابطه با سازمان منافقین دستگیر و به صورت كوتاه مدت زندانی و سپس آزاد می شود. در سال 56 وابستگی وی به سازمان برای ساواك محرز می گردد. او جدای از زمینه سازی نفوذ كشمیری به دستور سازمان منافقین به دفتر نخست وزیری كه به آن اعتراف كرده بود، به همراه محسن سازگارا و نادر قوچكانلو به دلیل تلاش برای جسد سازی متهم بودند كه با تهیه مقدماتی از قبیل تابوت و جمع آوری خاكستر از محل حادثه، در ابتدا تلاش میكنند آن را به عنوان پیكر شهید رجایی جا زده و پیكر آن شهید عزیز را به عنوان جسد كشمیری اعلام نمایند. همچنین همزمان با تشییع جنازه. وی و سازگارا به بهشت زهرا رفته و برای هماهنگی دفن جسد كشمیری تلاش می كنند. در حالی كه تمام مراحل قانونی همچون شناسایی اجساد، معاینه ، اعلام نظر پزشكی قانونی و صدور مجوز دفن درباره شهیدان رجایی، باهنر و دفتریان به صورت كامل انجام گرفته است، هیچ یك از این مراحل درباره كشمیری طی نمیگردد. در صدر دومین سری رسیدگی به اتهامهای پرونده انفجار دفتر نخست وزیری، نام علی اكبر تهرانی قرار داشت كه ارتباطات گستردهای با برخی از اعضای تیم اول تحقیقات (تیم بهزاد نبوی) داشت. از این رو همزمان با آماده شدن دادگاه برای محاكمه وی ، دوستان و مرتبطان وی جوسازی شدیدی را آغاز نمودند اما در سه جلسه محاكمه وی ، ضرورت احضار و تحقیق از برخی دیگر از متهمین كه هنوز در سایه بودند محرز گردید. لذا دادگاه با كسب اجازه از شورای عالی قضایی، ادامه محاكمه علی اكبر تهرانی را تا انجام تحقیقات از سایر متهمین و ارسال پرونده نامبردگان به دادگاه و محاكمه دسته جمعی آنها متوقف نمود. پس از چندی با محقق نشدن امكان بازجویی از برخی افراد در مظان اتهام كه در قدرت بودند همچون سعید حجاریان و بهزاد نبوی، تعدادی از متهمین زیر نظر ریاست دادگاه های انقلاب اسلامی احضار و بازجویی از آنها در شهریور ماه 1363 آغاز گردید. علی رغم مسئولیت و نظارت كامل دادگاه بر بازجوییها، افراد همسو با متهمین بشدت بر موضوع خطی برخورد شدن با پرونده متمركز شده و با تبلیغات وسیع كار به جایی رسید كه در مدت زمان كوتاهی و در زمانی كه هنوز بازجویی در حال انجام بود و به مرحله محاكمه نرسیده بود، متهمین از زندان آزاد شدند.زمستان 1364، اندكی پس از نشستن سید محمد موسوی خوئینی ها بر كرسی دادستانی كل در حالی كه مدتی از شهادت ربانی املشی میگذشت و لاجوردی نیز یك سال بود كه بر اثر فشارهای برخی اعضای شورای عالی قضایی استعفا نموده بود، دادستان كل با ارسال دو نامه به دادستان انقلاب اسلامی تهران و ریاست دادگاه های انقلاب اسلامی تهران ، خواستار تعیین تكلیف وضعیت علی اكبر تهرانی شد. او در همان ابتدا اعلام كرد كه از نظر وی به دلیل اینكه به پرونده انفجار حزب جمهوری رسیدگی نشده است، رسیدگی به این پرونده صرفاً اهداف سیاسی دارد . خوئینی ها شخصاً متجاوز از 10 ساعت پرونده علی اكبر تهرانی را مطالعه نموده و با وی دیدار می كند و در نهایت به دادستان انقلاب مركز می گوید كه وی مسائلش روشن است و در جریان تمام اقدامات كشمیری بوده و باید اعدام شود. اما در نهایت با اعمال فشارها، وی با وجه الكفایه پنج میلیون ریال آزاد می گردد. این در حالی است كه دو هم پرونده ای او كه ظاهراً عمق فعالیتشان از وی كمتر بوده به اعدام محكوم می شوند. برخی رسانهها گاه در بررسی پرونده 8 شهریور او را با خسرو قنبری تهرانی اشتباه گرفتهاند. اقاریر او بسیاری از گرههای پرونده را گشود. چنانكه در پانوشت خاطرات هاشمی رفسنجانی در سال 63 پیرامون پرونده انفجار دفتر نخست وزیری آمده است «بعد از دستگیری علی تهرانی، پای افراد دیگری مانند مهندس بهزاد نبوی ـ وزیر صنایع سنگین ـ خسرو قنبری تهرانی ـ رئیس اداره اطلاعات
نخست وزیری ـ و چند نفر دیگر به میان آمد. به این پرونده رسیدگی كامل نشد...» او هم اینك كارمند شركت نفت است و از تهران به یكی از شهرهای شمال شرقی كشور عزیمت كرده است.
محمد كاظم پیرو رضوی
--------------------------
وی كه عموماً او را با عنوان «مهندس محمد رضوی» میشناسند، دانشجوی دانشكده مهندسی برق از دانشگاه صنعتی شریف بوده است. پیرو رضوی همچون بسیاری از دیگر اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، سابقه عضویت در سازمان مجاهدین خلق را داشته و مسئول تشكیلاتی وی «خلیل طباطبائی» بود. فردی كه در میان نیروهای شاخصی كه در دانشگاه صنعتی شریف (آریامهر آن وقت) جذب نموده بود، بجز پیرو رضوی، اشرف ربیعی (رجوی) نیز قرار دارد. خلیل رفیعی طباطبائی اما تابستان 1352 به دست ساواك افتاد و زیر شكنجه كشته شد. در تیرماه سال 1351 فارغ التحصیل شده و قبل از انقلاب مدتی كارمند شركت ایران ناسیونال و مدتی نیز كارمند شركت مخابرات بوده است. رضوی نیز به خاطر همكاری با سازمان، در زمان شاه یك بار دستگیر و مدتی زندانی میشود. وی پیش از پیروزی انقلاب همچنین جذب گروه فلاح، یكی از گروههای تشكیل دهنده سازمان مجاهدین انقلاب میگردد. مرتضی الویری در كتاب خاطرات خود میگوید: « من و آقای «محمد رضوی» شركتی تحت عنوان «شركت پوش» تأسیس كردیم كه مثلاً كارهای الكترومكانیكی و تعمیرات و مشاوره انجام میداد... دفتر شركتپوش- در قلهك- را به محل كار گروه «فلاح» تبدیل كردیم... » اعضای این گروه به جهت وجود متخصص در میان آنها و همچنین به دلیل سوابق مبارزاتی و حضور در قسمتهای فنی راهپیماییها (همچون تأمین صوت) در ابتدای انقلاب مورد اقبال قرار گرفتند و به مراكز حساس كشور وارد شدند. مهندس رضوی نیز بعد از انقلاب مسئول كمیته اداره دوم ضد اطلاعات ارتش بوده است و حتی بعدها به عنوان نامزد وزارت اطلاعات مطرح میشود كه به دلیل وجود شرط اجتهاد، از سوی مجلس پذیرفته نمی شود.
سرهنگ محمد مهدی كتیبه در خصوص چگونگی حضور وی و همكارانش در كمیته اداره دوم ضد اطلاعات ارتش، آنها را معرفی شده از سوی حلیمی رئیس دفتر بازرگان در دفتر نخست وزیری معرفی نموده و گفته است: « در اواخر سال 1357 از طرف نخست وزیری عده ای را برای حفظ اسناد و مدارك سری و طبقه بندی شده در ارتش مأمور كردند . از جمله این افراد آقای كشمیری بود... بدین ترتیب ایشان (كشمیری) كلیه اسناد سری و طبقه بندی شده نیروی هوایی ، ضد اطلاعات و حفاظت اطلاعات آن نیرو را در اختیار گرفت. ایشان تا كمی قبل از انفجار دفتر نخست وزیری در نیروی هوایی بود و با آقای محمد رضوی و آقای داداشی كه آنها هم از نخست وزیری معرفینامه داشتند و در ستاد مشترك فعالیت اطلاعاتی و ضد اطلاعاتی انجام می دادند، همكاری داشت ...»
مرحوم زوارهای اما حضور مهندس رضوی را اینگونه ترسیم كرده است: «از اعضای شورای مركزی سازمان مجاهدین انقلاب بود، به هادوی دادستان انقلاب معرفی شدند. از مجرای «هادوی» به اداره دوم ارتش (ركن2) كه اصلیترین تشكیلات حفاظتی ارتش به شمار میرفت، معرفی شد. او هم به ساختمانی رفت كه مقر اصلی جاسوسی نظامی امریكا در خاورمیانه بود. در مقر فرماندهی اداری سیا در ایران حدود یك كامیون اسناد از طریق او جابهجا و مفقود شد.»
درباره نوع ارتباط كشمیری و پیرو رضوی، ری شهری نیز در نقل خاطرات مربوط به كودتای نوژه می نویسد «در این مجموعه كه از نیروهای انقلاب تشكیل میشد، دست كم منافقین، دو نفوذی داشتند: یكی همین شخص یعنی كشمیری و دیگری جواد قدیری كه بعد از انفجار دفتر نخستوزیری به خارج گریختند... آقای رضوی خیلی مورد اعتماد مرحوم شهید رجایی بود... اما اعتماد ایشان به عنصری مانند كشمیری خطرساز شد. البته با در نظر گرفتن فضای آن روز ایران نمیتوانیم آقای رضوی را مقصر بدانیم، اما قصور وجود داشت... آقای رضوی آنقدر به كشمیری اعتقاد داشت كه حتی پس از انفجار دفتر نخستوزیری در پاسخ به سؤال تلفنی اینجانب در این باره میگفت: من هنوز باور نكردهام كه كشمیری در این جریان نقش داشته باشد...» این در حالی است كه پس از انفجار دفتر نخست وزیری، در نتیجه بازرسی از منزل مسعود در شهرستان كرج، مقادیر زیادی سلاح و مهمات كشف شد.
عزت شاهی در خاطرات خود در خصوص جواد قدیری میگوید: «بعد هم چندبار تلفنی با محمد رضوی صحبت كردم و درباره وی هشدار دادم كه این آدم خطرناكی است كه به دادرسی ارتش نفوذ كرده است ، حرفهایش را باور نكنید. آقای رضوی از حرفهای من ناراحت شد و با بی احترامی خاصی گفت: شما نسبت به اینها عقده دارید، چون اینها شما را در زندان اذیت كرده اند ، شما نسبت به آنها عقده ای شده اید و الان اینطور با آنها برخورد بدی می كنید ، ما باید جاذبه داشته باشیم و این افراد را جذب كنیم، حرفها و برخوردهای امثال شما دافعه ایجاد می كند... من خیلی با او [رضوی] صحبت كردم تا او بالاخره مشكوك بودن جواد را پذیرفت . گفتم شما در جایی كه هستید باید نسبت به ایشان شك كنید . او گفت: من به تو هم شك دارم . به خودم هم شك دارم ...در آخر هم ، رضوی حرفهای ما را نپذیرفت ...»
طبق نقلهای موجود وی مدتی در اطلاعات دفتر نخست وزیری مشغول بوده و پس از آن به وزارت صنایع سنگین و سپس به شركت مخابرات رفته است. او در زمان تأسیس وزارت اطلاعات در سال 63، گزینه نخست میرحسین موسوی و اطرافیانش جهت تصدی این سمت بوده كه پس از تصویب لزوم مجتهد بودن وزیر اطلاعات این مسئله منتفی می شود. دوستان وی اطلاعاتی از وضع فعلی وی ارائه نمینمایند.خسرو قنبری تهرانی------------------------
وی كه بیشتر با نام خسرو تهرانی شناخته شده است، در سال 1333 در تهران متولد شد. از اوایل دهه 50 به واسطه ارتباط درون مدرسه با برخی چهرههای سازمان منافقین، جذب سازمان مجاهدین خلق شد. او كه از مرتبطین تشكیلاتی محسن خاموشی بوده است، پس از ترور تشكیلاتی شهید مجید شریف واقفی توسط محسن خاموشی و دستگیری و عدم مقاومت خاموشی لو رفته و به جرم ارتباط تشكیلاتی با سازمان از سال 1354 تا 1357 به زندان افتاد و موفق به ادامه تحصیل خود در رشته كشاورزی در كرج نمی شود. نقل است در زندان در ابتدا به طیف میثمی گرایش داشته و پس از آن با برخی مؤسسین سازمان مجاهدین انقلاب همچون بهزاد نبوی و مصطفی قنادها صمیمیت مییابد. از دوستان نزدیك و همفكر وی در دوران حضور در سازمان مجاهدین خلق، حسین ابریشمچی بوده است. خسرو تهرانی یك بار با حسین ابریشمچی جهت تربیت و آموزش تشكیلاتی سوار بر یك موتوسیكلت به زاهدان رفته و بر میگردد. او از همراهی حسین ابریشمچی در زندان با حلقه میثمی میگوید و از موفقیت محمدرضا سعادتی در تلاش فشرده و سخت و كُشنده كه او نیز از نزدیك شاهد آن بوده است، برای جذب برخی از اعضای حلقه آنها همچون حسین كه منجر به حاكم شدن حلقه گرد مسعود رجوی میگردد. (حسین برادر كوچكتر مهدی ابریشمچی است كه بعدها دارای سمتهای بالا در سازمان گشت و جنایتهایی همچون «عملیات مهندسی» را مرتكب شد. او هم اكنون ساكن پادگان اشرف است.)
با پیروزی انقلاب خسرو تهرانی به عنوان یكی از اعضای كمیته انقلاب مركز شروع به فعالیت نمود، سپس بازپرس و پس از آن مسئول اطلاعات آن كمیته گشت. سپس در دوره شهید رجایی و زمانی كه بهزاد نبوی بسط ید كامل داشت، به عنوان مسئول دفتر اطلاعات و تحقیقات دفتر نخست وزیری منصوب شد و در نهایت دبیر شورای امنیت گشت كه كشمیری از سوی او دعوت كننده جلسات بود و شأن قائم مقامی وی را داشت. یكی از مسئولیتهای اطلاعات دفتر نخست وزیری مسئولیت سایتهای شنود امریكاییها در بهشهر و كبكان بوده است. پیش از انقلاب این پایگاههای پیشرفته وسری در اختیار مطلق امریكاییها بوده و از 119 نفر پرسنل ایرانی مشغول در آن فقط سپهبد برنجیان، رئیس سابق ضد اطلاعات نیروی هوایی، اجازه ورود به آنها را داشته است.
در جلسه شورای امنیت كه به شهادت رئیس جمهور و نخست وزیر منتهی شد، خسرو تهرانی یكی از كسانی بود كه با مختصر جراحتی، به هوش از صحنه خارج گردید. اتهاماتی كه متوجه وی است شامل چگونگی نفوذ عوامل انفجار به داخل دفتر نخست وزیری و چگونگی فرصت دادن به آنها با عنوان نمودن كشمیری به عنوان شهید و صدور اطلاعیههای بعدی است، در حالی كه وی از زنده بودن كشمیری به دلیل مشاهده خروج وی از جلسه مطلع بوده است. همچنین وی و همكارانش متهم به مكتوم نگه داشتن برخی اطلاعات حیاتی در راستای دستگیری كشمیری تا لحظه خروج وی از كشور هستند. خسرو تهرانی در همین راستا دستگیر و به مدت 3 ماه هم به زندان افتاد كه با پیگیری شدید دوستانش در مجلس و دولت، با مسكوت ماندن پرونده آزاد گردید.
در پیچیده و اطلاعاتی بودن تهرانی این بس كه فردی همچون فلاحیان در مصاحبه با روزنامه جام جم در خصوص او از تعبیر «اطلاعاتی تو دار» استفاده میكند. تهرانی كه به واسطه فعالیت اولیهاش در كمیته مركز توانسته بود وجهه مثبتی از خویش در ذهن آیتالله مهدوی كنی و برادرش باقری كنی ایجاد نماید، در سال تحصیلی 64-63 پس از ادغام دفتر اطلاعات نخست وزیری در وزارت اطلاعات به دانشگاه امام صادق رفت و مشغول تحصیل شد و در سال72 توانست دوره كارشناسی ارشد پیوسته خود را از دانشگاه امام صادق در رشته علوم سیاسی و معارف اسلامی، با تز پایان نامه «ساخت روانی و جامعه شناسانه سازمان مجاهدین خلق ایران با نگاه به مباحث تكنیكی» به پایان برساند.
وی سابقه تدریس در دانشگاه تهران، دانشگاه علامه طباطبائی، دانشكده فنون و علوم سیاسی و حضور به عنوان پژوهشگر مركز تحقیقات استراتژیك ریاست جمهوری را در كارنامه خود دارد و هم اینك معاون آموزشی و پژوهشی مؤسسه آموزش عالی غیرانتفاعی ارشاد دماوند است.
جواد قدیری
-------------
جواد قدیری كه نام كاملش محمد جواد قدیری مدرس است، از اعضای قدیمی و مهم سازمان و نفوذی در كمیته انقلاب مستقر در اداره دوم ستاد ارتش بود. هنگامی كه سازمان مجاهدین خلق با ضربه های پی در پی از هم پاشید و مسعود رجوی در زندان ادعای رهبری این سازمان را كرد، جواد قدیری یكی از ایدئولوگها در گرد مسعود رجوی در زندان قصر بود كه در برقراری هژمونی رجوی بر اعضای سازمان كه در زندان حاضر بودند، نقشی پر رنگ داشت. او پس از انقلاب توانست خود را در صف انقلابیون جا زده و یكی از مهره های كلیدی شبكه نفوذ منافقین گردد. مهدی منتظری رئیس سابق حفاظت اطلاعات ارتش درباره سوابق قدیری می گوید: « جواد قدیری یك آدمی بود كه سابقه تشكیلاتی كار با مجاهدین خلق از قبل از انقلاب داشت. حتی زندان هم رفته بود و با [مسعود] «رجوی» هم بند بود و از نوچههای «رجوی» در زندان بود و جالب است كه بعد از آزادی از زندان و جریانات انقلاب، یكدفعه سر از دستگاه اطلاعاتی در میآورد... «جواد قدیری» همان اوایل شكلگیری كمیته مستقر در اداره آمد و ... مشغول به كار شد... دوره «رضوی». البته مسئولیت كمیته اداره دوم به عهده «جواد قدیری» نبود. بعد هم در كارهای اطلاعاتی كه شروع شد و ستاد خنثی سازی كودتا تشكیل شد، «جواد قدیری» رفت و آمد زیادی پیدا كرد و وارد مباحث اطلاعاتی جدی شد.»
گفته می شود جواد قدیری عامل انتقال دهنده بمبهای ساخته شده از قسمت فنی سازمان به عوامل اجرایی از قبیل كلاهی و كشمیری بوده است. وی كه تحصیلكرده دانشگاه صنعتی بوده است همزمان با این اقدامات به همراه محمد كاظم پیرو رضوی در كمیته اداره دوم ارتش حضور به هم می رساند و همزمان در كنار كشمیری مأموریتهای حساس دیگری همچون مقابله با جنگ روانی منافقین را نیز بر عهده میگیرد. جواد قدیری عامل اصلی بمب گذاری در مسجد ابوذر در مقابل مقام معظم رهبری در 6 تیر 1360 بود.
عزت شاهی در خاطراتش میگوید: « بعد از قضیه هفت تیر روشن شد كه جواد قدیری قبل از آن در جایی گفته بود كه همه اینها در این پنج ـ شش روز فاتحهشان خوانده است و از بین میروند. من تلفن زدم و این موضوع را به خسرو تهرانی گفتم و تأكید كردم كه حواستان باشد. تهرانی هم گفت كه ما بررسی میكنیم. بعد كه قضیه آقای خامنهای [ترور رهبر معظم انقلاب] پیش آمد، ما به آدرسی كه از جواد قدیری داشتیم، رفتیم و دیدیم كه آنجا را تخلیه كردهاند، گویا مدتی در منزل محمد عطریانفر در اختفا بسر برده و بعد هم... از كشور گریخت.» آخرین جنایتی كه از وی ثبت شده است، آتش گشودن به روی مردم در 20 شهریور 1360 است كه گویا در آستانه گریختن وی از كشور بوده است.در سال 1364 نام قدیری در لیست شورای مركزی منافقین به عنوان «عضو مركزیت» سازمان درج گردید. همسر او، زهره عطریانفر نیز از عوامل تروریستی منافقین بود كه مدتی پس از او با كمك باقیمانده شبكه نفوذ از كشور گریخت و البته بعدها در راستای سیاستهای سازمان از همسرش جدا گردید. از دوستان صمیمی جواد قدیری در نخست وزیری می توان به مسعود كشمیری، علی اكبر تهرانی ، تقی محمدی، خسرو قنبری (تهرانی)، سعید حجاریان و... اشاره كرد.محسن سازگارا-------------------
محمد محسن سازگارا، متولد 1334 است. او در سالهای پیش از انقلاب، با پذیرش گرفتن از دانشگاه انستیتوی تكنولوژی ایلینوی به امریكا رفت و با انجمنهای اسلامی دانشجویان مسلمان همكاری میكرد و در آنجا با ابراهیم یزدی آشنا شد. پس از مدتی نیز به عضویت مركزیت نهضت آزادیبخش خارج از كشور درآمد. با توصیه ابراهیم یزدی در روزهای اوج انقلاب به نوفل لوشاتو پیوست. در آن روزها یكی از كسانی بود كه ترجمه سخنان امام را بر عهده داشت كه آغاز رخنه او به صفوف انقلابیون بود؛ امری كه این روزها بارها توسط رسانه های امریكایی مورد تذكر قرار می گیرد.
سازگارا در روزهای نخست انقلاب به همراه مرحوم لاهوتی، ابراهیم یزدی، صباغیان و... در پادگان حر (باغشاه سابق) اعلام تشكیل سپاه كردند. او در این مقطع مسئول اطلاعات و تحقیقات سپاه بود. با توجه به تشكیل چند سپاه دیگر در نهایت این سپاه ها در هم ادغام شد و اغلب عناصر لیبرال و همراه با این گروه از سپاه كنار نهاده شدند، وی نیز بعداز گذشت چندین ماه خارج و به رادیو پیوست. ابتدا در بخش تفسیرهای سیاسی و سپس مدیریت تولید رادیو را عهدهدار شد و به فاصله اندكی به عنوان معاون سیاسی-اجتماعی و قائم مقام مشاور در امور اجرایی منصوب می شود. همراهی وی با بهزاد نبوی در حالی بود كه وی به عضویت سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی درآمده بود و به عنوان معاون، بهزاد نبوی را در دوره وزارت صنایع سنگین نیز همراهی می كرد. انتقال مسعود كشمیری به دفتر
نخست وزیری سیستان و بلوچستان و رشد پله به پله آن، توسط وی انجام گرفت و مدتی نیز كشمیری در دفتر خود وی همكاری كرد. او به جز ارتقای سازمانی كشمیری پس از انفجار دفتر نخست وزیری، نقش عمده ای در انتشار خبر جعلی «شهادت كشمیری» داشت. پس از جلسه محرمانه ای كه در نخست وزیری برقرار میشود، اطلاعیهای تنظیم و توسط محسن سازگارا معاون سیاسی - اجتماعی بهزاد نبوی به صدا و سیما جهت اعلام ارسال میگردد. در این اطلاعیه كه ساعت 8 صبح از رادیو پخش می شود، «شهادت كشمیری» رسماً اعلام میگردد. در این راستا دیگر متهمین بهزاد نبوی، سعید حجاریان، خسرو تهرانی و مصطفی قنادها بودند.
دومین اقدام برای شهید جلوه دادن كشمیری جسد سازی برای وی بوده است تا اصلی ترین ابهام در این خصوص مرتفع گردد. در این راستا او به همراه افرادی همچون علی اكبر تهرانی و نادر قوچكانلو متهمین اصلی در جسد سازی بودند. او همچنین به بهشت زهرا رفته و برای هماهنگی دفن جسد كشمیری تلاش می كند. در حالی كه تمام مراحل قانونی همچون شناسایی اجساد، معاینه ، اعلام نظر پزشكی قانونی و صدور مجوز دفن درباره شهیدان رجایی، باهنر و دفتریان به صورت كامل انجام گرفته است، هیچ یك از این مراحل درباره كشمیری طی نمیگردد.
او به واسطه این اتهامات دو بار در سال 63 و 65، بازداشت شد اما با فشارهای سیاسی، آزاد و پرونده او به همراه دیگر هم پرونده ای ها متوقف گردید. با توجه به حساسیت بر روی او، به مرور از مسئولیتهای كلیدی خارج، اما حضور خود را در هیأت مدیره سازمان گسترش صنایع سنگین تا اواخر جنگ ادامه داد. بعد ازپایان جنگ تحمیلی در دولت پنجم و ششم با مركز تحقیقات استراتژیك ریاست جمهوری كه دوستانش همچون حجاریان در آن فعال بودند همكاری داشت و در كنار این، خود را به عنوان یكی از مؤثرترین اعضای حلقه كیان به عنوان ارگان اصلی استحاله دینی در كشور معرفی میكند. سازگارا پیش از انتشار روزنامه جامعه، مؤسسهای مطبوعاتی را اداره میكرد كه از جمله نشریات آن، هفته نامه آینه بود. بعد از پیروزی جبهه اصلاحات درانتخابات دوم خرداد، سازگارا چهره خود را نه تنها به عنوان یك فعال سیاسی و نظریه پرداز اقتصادی دولت بلكه به عنوان مسئول اصلی روزنامه جامعه از شاخص ترین روزنامه های دوم خردادی مطرح می كند؛ روزنامه ای كه به عنوان «نخستین روزنامه جامعه مدنی» مطرح می شود. او در سلسله روزنامههای زنجیرهای بعدی نیز به همكاری پرداخت. درنهایت سازگارا بعد از وقایع خرداد ماه سال1382 در كوی دانشگاه و همچنین مطالب منتشر شده برخی از سایت ها به نقل از وی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی بازداشت می شود اما این بار نیز با حمایت برخی از نمایندگان مجلس ششم از زندان آزاد می شود. وی بعد از آزادی از زندان برای معالجه از كشور خارج میشود و به انگلیس وسپس به امریكا میرود و در آنجا ماندگار میشود. محسن سازگارا در حال حاضر مدیر مركز تحقیقات ایران معاصر در واشنگتن است كه به طور مستقیم تحت نظر CIA اداره می شود. وی به طور هفتگی به همراه علیرضا نوریزاده در برنامه تلویزیونی تفسیر خبر كه از تلویزیون فارسی صدای امریكا پخش میشود، بهعنوان كارشناس به توهین و ایراد اتهام علیه نظام جمهوری اسلامی میپردازد؛ برنامهای كه این روزها با تواتر بیشتری پخش می گردد. در حال حاضر محسن سازگارا حقوق بگیر دولت امریكا در«امریكن اینترپرایز»، «واشینگتن انستیتو» و VOA و پسرش شهاب سازگارا حقوق بگیر رادیو فردا است.
رسوایی او تا به حدی بود كه حتی چندی پیش محسن سازگارا مورد انتقاد برخی اپوزیسیون خارج از كشور قرار گرفت كه چرا به قیمت فروختن ارزان كشور برای خود كسب سرمایه می كند و رفتارهای او به حدی مشمئز كننده بود كه موجی علیه وی در میان فراریان خارج نشین نیز فراگیر شد.تقی محمدی----------------
تقی محمدی متولد 1336 و ساكن نازیآباد بود كه برخی او را از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دانستهاند. او كه پیش از انقلاب به شغل آزاد اشتغال داشت، به میان دانشجویان پیرو خط امام رفت. تقی محمدی از دانشجویانی بود كه در یكی از روزهای اول تسخیر لانه جاسوسی، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریكا كه به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد؛ همان فردی كه در تسخیر سفارت كنار گروگانها دیده می شود و در اوایل به اشتباه عكس او به خاطر شباهت با احمدی نژاد معروف شد.
محمدی كه در كمیته انقلاب منطقه نازیآباد فعال بود، به كمیته اداره دوم ارتش رفت و در بخش ضد جاسوسی، پیگیری جریانات ضد انقلاب راست و ستاد ضد كودتای نوژه فعال شد. سپس وی به جمع حاضر در اطلاعات نخستوزیری پیوست. پس از انفجار هشت شهریور در فاصله كوتاهی تقی محمدی ابتدا به عنوان مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به كویت اعزام میشود و سپس به عنوان كاردار ایران در افغانستان منصوب میشود.
دادستانی انقلاب به دلیل نزدیكی او با مسعود كشمیری عامل انفجار نخستوزیری، با هماهنگی وزارت خارجه و بدون آشكار نمودن موضوع، او را از كابل فراخواند و بازداشت كرد. اما تقی محمدی كه پس از شنیدن برخی اعترافات هم پروندهای هایش علیه او، در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی كرده بود، پس از بیان برخی نكات با نظر كارشناس مربوطه ساعاتی فرصت استراحت دریافت میكند اما در این فاصله به طرز مشكوكی با كمربند در تاریخ 19/1/1365 خودكشی مینماید. برخی از كارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند كه اینگونه خودكشی با توجه به اینكه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب كبریت گذاشته بود، امكان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را كشتهاند و بعد حلقآویزش كردهاند. این امر حتی مورد تصریح علنی روح الله حسینیان در سخنرانی 10/6/1379 نیز قرار گرفت. چند روز بعد كمیتهای متشكل از مصلحی نماینده دادستان كل كشور، نماینده پزشكی قانونی، دكتر شیبانی نماینده مجلس شورای اسلامی، منصوری نماینده وزارت خارجه (به دلیل مأموریت تقی محمدی به عنوان كاردار ایران در افغانستان) به اوین رفته و از نزدیك به بررسی نحوه و كیفیت خودكشی وی میپردازند. از نظر برخی این خودكشی حاصل القائات رابطین بیرونی بوده است تا از ادامه سوخته شدن مهرههای سازمان منافقین جلوگیری شود. تقی محمدی گویا در این بازجویی به ارتباط با جواد قدیری و یكی از عاملین انفجار حزب جمهوری اسلامی اعتراف كرده بود.
خوئینیها پس از دریافت گزارش خودكشی تقی محمدی مسئولین پرونده را تحت فشار میگذارد كه «وضعیت به این صورت زیاد قابل دوام نیست»در ادامه مسیر رسیدگی نیاز به حضور سعید حجاریان و بهزاد نبوی برای بازجویی به موسوی خوئینیها اعلام میگردد كه او پاسخ میدهد مواردی كه لازم است را اعلام نمایید تا من خود اقدام به تحقیق نمایم. او در خصوص بازرسی محل كار تقی محمدی نیز اعلام كرد خودش كار تحقیقات را برعهده میگیرد، اما نتیجه آن را برای درج در پرونده و صدور كیفرخواست در اختیار نمیگذارد. مرگ تقی محمدی در لحظهای اتفاق افتاد كه بسیاری از گرهها در حال باز شدن بود، اما این رخداد كمك كرد تا در فاصله كمی فشارهای موسوی خوئینیها مؤثر واقع شود و تحقیقات درباره پرونده انفجار نخستوزیری متوقف شود. پس از آن نیز به فاصله اندكی پرونده مسكوت ماند. از دوستان نزدیك تقی محمدی، سعید حجاریان، محمد كاظم رضوی، خسرو تهرانی و محسن سازگارا بودند. تا آنجا كه مشهور است سعید حجاریان و سازگارا تدفین و مراسم یادبود «تقی محمدی» را برگزار كردهاند.
حبیب الله داداشی---------------------
وی كه متولد آمل و هم دانشگاهی مهندس رضوی بوده، یك سال زودتر از او از دانشكده علوم ریاضی دانشگاه صنعتی فارغ التحصیل شده است. وی نیز همچون رضوی جذب سازمان مجاهدین خلق گردید و در پیش از انقلاب به اتهام نگهداری مواد منفجره و وسایل تكثیر زندانی میگردد. در زندان با اعضای گروه فلاح آشنا شده و عضو آن میگردد. وی پس از انقلاب همچون دیگر اعضای این گروه از مؤسسین سازمان مجاهدین انقلاب گردید و به همراه رضوی وارد كمیته اداره دوم ارتش شد. وی همچنین همكاریهایی با وزارت كشور، كمیته مركزی انقلاب اسلامی، دادگاه انقلاب ارتش و گزینش وزارت صنایع سنگین داشته است. حبیب داداشی و سعید حجاریان و مسعود كشمیری به واسطه حكمی كه از سوی ابراهیم حكیمی، رئیس دفتر نخست وزیر دولت موقت برای دسترسی به اسناد تا رده به كلی سری نیروهای مسلح به آنها داده شده بود، از اختیارات ویژهای در رفت و آمد آزادانه به محل بایگانی اسناد طبقهبندی شده برخوردار بوده و پروندههای سری مربوط به پروژههای حساس امریكاییها در نیروی هوایی زمان شاه مانند پروژه HB یا IBEX در این مقطع مورد دستبرد واقع شده بود. داداشی از جمله اعضای فعال در سازمان مجاهدین انقلاب بود كه در برابر آیتالله راستی كاشانی، نماینده امام در آن سازمان با انتشار بیانیههای رسمی مقابله كرده و در نهایت نیز با اصرار امام به ضرورت اطاعت از نماینده ایشان در سازمان، به همراه افرادی همچون بهزاد نبوی، محسن آرمین، محمد سلامتی، هاشم آغاجری، فیض الله عرب سرخی و ... در تاریخ 30/10/1360 استعفا كرد