ايرج شكري
طنين جهاني صداي تازيانه آيت الله ها بر پيكر كارگران ايران
روز پنجشنبه 9 اوت برابر 18 مرداد 86 بنا بر فراخوان فدراسيون بين اللملي اتحاديه هاي كارگري (آي تي يو سي) و اتحايه بين اللملي كاگران حمل و نقل(آي– تي - اِِِف) در كشورهاي مختلف جهان، در برابر سفارتخانه ها و نمايندگيهاي سياسي رژيم،
در اعتراض به دستگيري منصور اسانلو تظاهرات و گردهمايي هايي توسط سنديكاها و اتحاديه هاي كارگري برگزار شد و آنان خواستار آزادي اسانلو و يكي از ياران او آقاي صالحي شدند و در اين مورد نامه هاي اعتراض خود را به دستگيري و زنداني كردن اسانلو به مسئولان سفاتخانه هاي رژيم تحويل دادند. در پاريس دعوت كننده به تظاهرات بزگترين اتحاديه كارگري اين كشور (س ژ ت) بود. ماموران سفارت رژيم در پاريس خود را در پشت ديوارهاي سفارت مخفي كرده و حاظر به پذيرفتن نمايندگان سنديكا و دريافت نامه اعتراضي نشد ند و در خبرها در اين زمينه آمده بود كه تلفن سفارت هم روي پيام گير بوده و كسي جواب نمي داده است. بنا برگزارش سايت فدراسيون بين الملي كارگران حمل و نقل (*) ، تجمع اعتراضي در بيش از 30 كشور جهان در برابر سفارتخانه هاي رژيم از جمله چند كشور اسلامي برگزار شد. كشورهايي كه تظاهرات همبستگي با منصور اسانلو و اعتراض به دستگيري او برگزار شد از جمله ازجمله عبارتند از : الجزارير ، اردن، پاكستان، مراكش، نپال، هند، يمن، فلسطين، استراليا، ژاپن اندونزي، تايلند، كانادا، بلژيك، سويس، سوئد، انگلستان، فلاند، فرانسه نروژ و روسيه. در روسيه اتحاديه كارگري آن نماينده 28 مليون كارگر است. در آمريكا نامه اعتراضي از سوي نمايندگان اتحاديه هاي گارگري به همراه نامه « اي تي يو سي و آي تي اف» به مسئول دفتر حافظت نمايندگي رژيم در واشنگتن تسليم شده است. در نامه يي(**) كه توسط دو فدراسيون ياد شده به محمود احمدي نژاد ارسال شده است روشي كه ماموران امنيتي رژيم در دستگيري آقاي اسانلو به كار برده اند، آدم ربايي ذكر شده و ضمن محكوم كردن اين رفتار و مضروب كردن او از رئيس جمهور رژيم خواستار آزادي و تضمين سلامت و امنيت او شده اند. در اين نامه يادآوري شده است كه فدراسيون بين المللي اتحاديه هاي كارگري 350 سازمان و اتحاديه كارگري را با 168 ميليون كارگر در 153 كشور و سر زمين نمايندگي مي كند و فدراسيون بين المللي كارگران حمل ونقل چهار ميليون و پانصدهزار كارگر حمل و نقل را.
امام، اسلام، اقتصاد و الاغ
اكنون نزديك به 30 سال است كه از روزهايي كه خميني سوار به امواج تظاهرات خياباني كه به كمك پيام رساني فعال و بي وقفه راديو بي بي سي توانست آن را مصادره كند و با سوء استفاده شيطاني از ناآگاهي و احساسات مذهبي توده هاي محروم و پايمال شده، قدرت سياسي را به انحصار در آورد، مي گذرد. در ماههاي اول به قدرت رسيدن، خميني پليد خيلي سنگ «كوخ نشينها و پابرهنه ها و مستضعفين» را به سينه ميزد و آنان را به عرش مي رساند تا بتواند با دميدن غرو و حس به حساب آمدن به اين پايمال شدگان ستم رژيم شاهنشاهي از آنان ارتشي از انبوه آدمهاي متعصب كه شعورشان را از كار انداخته بود، براي يورش به سازمانها و تشكلهاي ترقيخواه بسازد. اكنون سي سال از آن روزها- كه تا خميني در جمع آن انسانهاي محروم پايمال شده در رژيم شاه كه از شهرستان براي«ديدار با امام» برده بودند دهن باز مي كرد و مي گفت«من از شما تشكر مي كنم كه از راه دور آمده ايد» صداي هق هق گريه از جمعيت بلند مي شد، مي گذرد. همراه آنها(شايد هم قبل از آنها) حاج احمد آقا هم مي زد زير گريه، يا وانمود مي كرد كه الان است كه بعضش بتركد. او كه هميشه همراه امام بود و حضرت ابوي را از در مبال تا روي بالكن همراهي كرده بود. اكنون نزديك به سي سال از آن روزها كه تازه رژيم شاه سرنگون شده بود و بحث اساسي مطرح در جامعه كه از سوي نيروهاي سياسي پيشرو به آن دامن زده مي شد رفع نابرابري و استقرار آزادي و دموكراسي در كشور بود مي گذرد. در آن زمان گروههاي چپ، اقتصاد را« زيربنا»ي ساختار اجتماع و فرهنگ را «روبنا» مي دانستند كه از ساختار اقتصادي تاثير مي پذير . بحث بر سر مالكيت بود كه در اسلام مقدس بود و ارزش كار كه منبع اصلي توليد بود، توليدي كه آفرينده ثروت بود و بحث اين بود كه در حاليكه صاحبان اين منبع اصلي توليد ثروت - كارگران و كشاورزان- در سيستم سرمايه داراي غارت مي شدند، صاحبان سرمايه فربه ترمي شدند، بحث اين بود كه زمين بايد از آن كسي باشد كه روي آن كار مي كند. بحث اين بود كه بدون دگرگوني آن ساختار، دگرگوني واقعي در جهت رفع ستم طبقاتي و بهبود وضع« پابرهنه ها» و پيشرفت و رفاه مردم ممكن نيست. حضرت امام در جمع كساني كه به ديدارش برده مي شدند با فرمايشات داهيانه آناني را اقتصاد را مساله اصلي مي دانستند به ريشخند مي گرفت و« امت» را با فضل و كمالات خود مبهوت و مشعوف مي كرد و گاه آنان هرهر و كركر به «بلاهت» آن نيروهاي سياسي مي خنديد كه قادر به درك عظمت اسلام و قرآن نبودند و نمي فهميدند كه «مردم جوانهايشان را نداده اند كه كشور شان مثل سوييس بشود» ، يا «نان ارزان» گيرشان بيايد، آنها براي اسلام خون داده بودند. خميني يكبار كه به خاطر تجمع بزرگي كه براي سالگرد زاد روز دكتر مصدق برگزار شده بود، خيلي عصباني بود (چون در آن تجمع سخنرانيهايي در باره دموكراسي و نقش دكتر مصدق در دوره زمامداريش در اين زمينه و مساله ملي كردن نفت شده بود)، ضمن تاكيد چند باره بر اين كه مردم به خاطر اسلام خون داده اند و جوانهايشان را داده اند و ضمن توهين به دكتر مصدق كه تجمع بزرگداشت اورا «ميتينگ راه انداختن براي يك مشت استخوان» ناميد، بالاخره براي همه روشن كرد كه تجلي و تجسم اسلامي كه مردم براي آن خون داده اند چيست. او در آن سخنراني در سوم خرداد 58 كه از جمله در كيهان 5 خرداد درج شد تاكيد كرد كه «اسلام يعني آخوند روحانيين و اسلام در هم مدغمند». البته آن آخوند هم در بالاترين نقطه جز خودش كسي نبود. در همان زمانها- در آن نزديك به سي سال پيش- امام حامي مستضعفان و پابرهنه ها در يك سخنراني كه در اطلاعات 19 شهريور 58 درج شد، باز با تاكيد بر اين كه مردم براي اسلام خون داده اند گفت:«معقول نيست كه كسي جوانهايش را به كشتن بدهد كه نان ارزان گيرش بيايد، آن چه معقول است و عمل هم شد و همه ديديم و ديديد، اين است كه در صدر اسلام پيغمبر اسلام و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند براي اين كه آنها اين فداركاري را باخت نمي دانستند... آنها كه دم از اقتصاد مي زنند، نمي دانند انسان چيست. خيال مي كنند كه انسان هم يك حيواني است و كارش خورد و خوراك است، منتهي مثلا اين حيوان چلوكباب مي خورد آن حيوان كاه. بنابر اين كساني كه زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند، انسان را حيوان مي دانند، چون حيوان است كه همه چيزش فداي اقتصاد مي شود و همه چيزش اقتصاد است. الاغ هم زيربناي همه چيزش اقتصاد است». در آن روزها- در آن حدود 30 سال پيش – حضرت امام، هم نظريه پردازان اقتصاد اسلامي داشت هم فيلسوفان توحيدي ضد ماركسيسم و هم «سخنور» براي ياري رساني به امام در آن جاهايي كه علم و فضل فقهي و حوزوي او در سربالايي مسائل روز و بحثهايي كه در جامعه مطرح بود نمي كشيد و مثل موردي ذكر شد جفنگ مي گفت. چون امام بسيار كم اطلاع از مسائل دنياي بيرون از حوزه و دنياي به لحاظ جغرافيايي دوتر از حوزه قم و نجف بود. آنها هم البته چيزي جز جفنگ نمي گفتند اما جفنگ به روز شده! يكي از آن سرشناسهاي آن روزها كه يكي از يابوهاي گاري ولايت فقيه بود و اخيرا مرد فخرالدين حجازي بود كه وقتي گروهي از همان توده هاي مسخ شده حزب اللهي و متشكل در انجمن اسلامي كيهان تحريريه را اشغال و مانع ادامه كار كاركنان مبارز و اعتصابي دوران انقلاب انقلاب شدند، در مطلبي تحت عنوان «ديكتاتوري پرولتاريا در كيهان»(6خرداد 58) ضمن ستايش از اين كار، مهملات بسيار عليه روشنفكران چپ و دوستدار طبقه كارگر و زحمتكش ايران، سرهم كرد و براي شاهد آوردن از عمق ايمان و گرايش مسلمانان به اسلام در كشوري با رژيم كمونيستي، با پررويي مدعي شد كه در آلباني (در آن هنگام انور خوجه قدرت را در دست داشت) با اين كه دولت مرم را مجبور كرده اسم بچه هايشان را تراكتور و كمباين و داس و چكش بگذارند ولي آنها اسم بچه هاي خودشان را فاطمه و محمد مي گذارند. حالا مي بينيم كه زحمتكشان و كارگران ايران در تظاهرات روز اول ماه مه فرياد مي زنند كه ما گرسنه ايم و در سفره كارگر چيزي اگر پيدا شود، نان خالي است و همين رژيم حامي مستضعفان و طرفدار پا برهنه ها، آنها را دستگير وبه زندان و شلاق محكوم مي كند و يا مثل منصور اسانلو كه در نزديكي خانه اش بار ديگر دستگير شد ، سربازان گمنام امام زمان اورا مورد ضرب و شتم شديد قرار مي دهند و خانه اش را هم در روز همبستگي جهاني براي آزادي او، نيروي پليس محاصره مي كنند تا كسي به ديدار و به ابراز همدلي و همبستگي با خانواده اش، در برابر اين بيداد نرود. چند تن از دوستان او را كه قصد ديدار خانواده دوست دربندشان داشتند دستگير مي كنند. ماموران امنيتي رژيم براي پوشاندن اقدام زبو نانه و ضد مردميشان، ابلهانه تلاش مي كنند كه در محل شايع كنند كه خانه يي را كه محاصره كرده اند به خاطر كلاهبرداري صاحب آن بوده است. در جاكارتا پايتخت اندونزي بزرگترين كشور داري جمعيت مسلمان آن گونه كه دبيركل فدراسيون بين المللي كارگران حمل و نقل گفته است وقتي نمايندگان اتحاديه كارگري آن كشور با دبير اول سفارت رژيم ديدار كرده اند(براي اعتراض به دستگيري اسانلو) «او به آنان گفته است که آقای اسانلو سياستمدار است، نه فعال سنديکايی و ۱۰۰ هزار دلار از آمريکا دريافت کرده است تا سياست های واشنگتن را در ايران اجرا کند.» اين همه دروغ و دنائت براي سركوب كردن گروهي كارگر كه گناهشان تشكيل سنديكاست براي اين كه در يك تشكل مستقل غير وابسته به دولت، در خواستهاي خود براي بهبود وضع دستمزد و شرايط كار به يطور مدون با مقامات مطرح كنند و اگر در خواستشان برآورده نشد دست به اعتصاب بزنند كاري‚ در همه كشورهايي كه در آن دموكراسي برقرار است حق به رسميت شناخته شده كارگران از سوي قدرت سياسي است. جاكشها! اين عنوان شعري بود كه خانم شاعري در خارج كشور، در تشريح عملكرد گردانندگان رژيم سروده بود و اين عنوان را براي آنان انتخاب كرده بود، اگر چه اين نشانه بيرون ريختن خشم است نسبت به اين جانيان ولي عنواني نيست كه توضيح دهنده رذالت و جنايت پيشگي و فرومايگي آنان باشد. حتي رژيم برآمده از كودتاي 28 مرداد كه بخش بزرگ نيروي آن كودتا را فاحشه ها و چاقوكشها و جاكشها تشكيل مي دادند، جناياتي را آخوندها و آيت الله و حزب الله و سربازان گمنام يا نامدارا امام زمان عليه مردم ايرن مرتكب شده اند و مي شوند، رژيم كودتا مرتكب نشد.
روز جهاني همبستگي اتحاديه هاي كارگري براي آزادي منصور اسانلو، طنين جهاني صداي تازيانه و شلاق رژيم آيت الله ها برپيكر زحمتكشان و كارگران ايران بود. اين بيدادي كه با تكيه بر احكام اسلام و قرآن به كارگران ايران و به مردم و نسل جوان ايران به در شكل هاي گونا گون روا مي شود، در رژيم شاهنشاهي به اين شدت و به اين گستردگي نبود.
كارگران زير خط فقر
كارگران شاغل و بخش وسيعي از حقوق بگيران دولتي و كارمندان شركتهاي خصوصي با بيش از ده يا بيست سال سابقه كار، در آمد ماهانه يي حدود 200 هزار تومان دارند و اين در حالي است در مورد تعيين خط فقر، ارزيابيها بين ارگانها و مراجع مختلف رژيم متفاوت است اما با در آمدي حدود دوبرابر رقم ياد شده در تهران زندگي زير خط فقر است. در ديماه سال گذشته رئيس كميسيون اقتصادي مجلس خط فقر را درآمد كمتر از 300 هزار تومان ذكر كرد، اما يك نماينده مجلس رژيم بنام احمد بزرگيان در همان وقت ياد آور شد كه خط فقر براي تهران در آمد 500 هزار تومان در ماه است. به تازگي روز 20 مرداد خبرگزاي ايسنا گفتگويي با يك عضو كميسيون اجتماعي مجلس آخوندي به نام موسي الرضا ثروتي را منتشر كرد كه وي با استناد به آمارهاي وزارت رفاه رژيم گفت كه در مجموع 9 ميليون و دويست هزار نفر زير خط شديد و مطلق هستند اما ياد آور شد كه با توجه به آمار جامعه شناسان حدود 12 ميليون نفر زير خط فقر شديد و مطلق هستند كه چرا كه آمارهاي ارائه شده (توسط وزارت رفاه ) مال سالها پيش هستند و آمار سال 86 هم هنوز استخراج نشده است. خط فقر شديد براي جمعيت شهري در آمد 65 هزار تومان در ماه براي خانواده 5 نفر و در مناطق روستايي 51 هزار و 400 تومان است كه معلوم است وقتي اجاره خانه و مصرف آب وبرق و هزينه آمد و شد را در نظر بگيريم و در نظر بگيريم كه گوشت قرمز به طور متوسط كيلويي 6 تا 7 هزار تومان است و حبوبات كيلويي بين سه هزار سيصد تا 5 هزار تومان است، تصور اين كه چگونه اين جمعيت زير فقر مي توانند خود را زنده نگهدارند دشوار است و تصور اين كه با آن حد اقل دستمزدي كه براي كارگران در سال 86 تعيين شده كه مبلغ 183 هزار تومان است چگونه مي توان يك خانواده 5 نفره را اداره كرد انسان را افسرده مي كند چرا كه تحمل چنين فشار اقتصادي سنگيني، يعني زندگي
در اضطراب دائم، زندگي در پريشاني و افسردگي دائم. چنين فشاري معلوم است كه انسانها را به لحاظ رواني بسيار آسيب پذير و عصبي مي كند و مي توان تصور كرد كه يك چنين فشار روحي دائمي چه اثر مخربي در روابط درون خانواده ها بين زن وشوهر، بين والدين و فرزندان‚ بين آدمها در كوچه و خيابان به جا بگذارد. حالا اين كه كارگران اخراج شده شركت واحد كه جرمشان عضويت در سنديكا و يا دفاع از حققوق همكاران خود كه زير بار فشار زندگي استخوانهايشان خرد مي شود بوده است، براي تامين هزينه زندگي، چه كار مي كنند و خود و خانواده شان در چه شرايطي بسر مي برند واقعا تصّورش قلب انسان را در هم مي فشرد.
روز 9 اوت 2007 همراه با نام منصور اسانلو به عنوان روز همبستگي جهاني جنبش كارگري با كارگران ايران در برابر بيدادگري رژيم روحانيت شيعه و روز طنين انداز شدن جهاني صداي تازيانه ستم رژيم آيت الله هاي مردم ستيز و درنده خود بر پيكر كارگران ايران، در جنبش كارگري و مبارزات كار گران ايران براي هميشه با خط برجسته اي ثبت شد.
*
http://www.itfglobal.org/solidarity/osanloo2.cfm
متن فارسي نامه مشترك دو كنفدراسيون به احمدي نژاد: -**
http://www.itfglobal.org/files/seealsodocs/PES/4662/ITUC%20and%20ITF%20letter%20to%20Iran%20president%20July%2011%202007%20Farsi.pdf
پ – 11 اوت 2007- 20 مرداد 2007
طنين جهاني صداي تازيانه آيت الله ها بر پيكر كارگران ايران
روز پنجشنبه 9 اوت برابر 18 مرداد 86 بنا بر فراخوان فدراسيون بين اللملي اتحاديه هاي كارگري (آي تي يو سي) و اتحايه بين اللملي كاگران حمل و نقل(آي– تي - اِِِف) در كشورهاي مختلف جهان، در برابر سفارتخانه ها و نمايندگيهاي سياسي رژيم،
در اعتراض به دستگيري منصور اسانلو تظاهرات و گردهمايي هايي توسط سنديكاها و اتحاديه هاي كارگري برگزار شد و آنان خواستار آزادي اسانلو و يكي از ياران او آقاي صالحي شدند و در اين مورد نامه هاي اعتراض خود را به دستگيري و زنداني كردن اسانلو به مسئولان سفاتخانه هاي رژيم تحويل دادند. در پاريس دعوت كننده به تظاهرات بزگترين اتحاديه كارگري اين كشور (س ژ ت) بود. ماموران سفارت رژيم در پاريس خود را در پشت ديوارهاي سفارت مخفي كرده و حاظر به پذيرفتن نمايندگان سنديكا و دريافت نامه اعتراضي نشد ند و در خبرها در اين زمينه آمده بود كه تلفن سفارت هم روي پيام گير بوده و كسي جواب نمي داده است. بنا برگزارش سايت فدراسيون بين الملي كارگران حمل و نقل (*) ، تجمع اعتراضي در بيش از 30 كشور جهان در برابر سفارتخانه هاي رژيم از جمله چند كشور اسلامي برگزار شد. كشورهايي كه تظاهرات همبستگي با منصور اسانلو و اعتراض به دستگيري او برگزار شد از جمله ازجمله عبارتند از : الجزارير ، اردن، پاكستان، مراكش، نپال، هند، يمن، فلسطين، استراليا، ژاپن اندونزي، تايلند، كانادا، بلژيك، سويس، سوئد، انگلستان، فلاند، فرانسه نروژ و روسيه. در روسيه اتحاديه كارگري آن نماينده 28 مليون كارگر است. در آمريكا نامه اعتراضي از سوي نمايندگان اتحاديه هاي گارگري به همراه نامه « اي تي يو سي و آي تي اف» به مسئول دفتر حافظت نمايندگي رژيم در واشنگتن تسليم شده است. در نامه يي(**) كه توسط دو فدراسيون ياد شده به محمود احمدي نژاد ارسال شده است روشي كه ماموران امنيتي رژيم در دستگيري آقاي اسانلو به كار برده اند، آدم ربايي ذكر شده و ضمن محكوم كردن اين رفتار و مضروب كردن او از رئيس جمهور رژيم خواستار آزادي و تضمين سلامت و امنيت او شده اند. در اين نامه يادآوري شده است كه فدراسيون بين المللي اتحاديه هاي كارگري 350 سازمان و اتحاديه كارگري را با 168 ميليون كارگر در 153 كشور و سر زمين نمايندگي مي كند و فدراسيون بين المللي كارگران حمل ونقل چهار ميليون و پانصدهزار كارگر حمل و نقل را.
امام، اسلام، اقتصاد و الاغ
اكنون نزديك به 30 سال است كه از روزهايي كه خميني سوار به امواج تظاهرات خياباني كه به كمك پيام رساني فعال و بي وقفه راديو بي بي سي توانست آن را مصادره كند و با سوء استفاده شيطاني از ناآگاهي و احساسات مذهبي توده هاي محروم و پايمال شده، قدرت سياسي را به انحصار در آورد، مي گذرد. در ماههاي اول به قدرت رسيدن، خميني پليد خيلي سنگ «كوخ نشينها و پابرهنه ها و مستضعفين» را به سينه ميزد و آنان را به عرش مي رساند تا بتواند با دميدن غرو و حس به حساب آمدن به اين پايمال شدگان ستم رژيم شاهنشاهي از آنان ارتشي از انبوه آدمهاي متعصب كه شعورشان را از كار انداخته بود، براي يورش به سازمانها و تشكلهاي ترقيخواه بسازد. اكنون سي سال از آن روزها- كه تا خميني در جمع آن انسانهاي محروم پايمال شده در رژيم شاه كه از شهرستان براي«ديدار با امام» برده بودند دهن باز مي كرد و مي گفت«من از شما تشكر مي كنم كه از راه دور آمده ايد» صداي هق هق گريه از جمعيت بلند مي شد، مي گذرد. همراه آنها(شايد هم قبل از آنها) حاج احمد آقا هم مي زد زير گريه، يا وانمود مي كرد كه الان است كه بعضش بتركد. او كه هميشه همراه امام بود و حضرت ابوي را از در مبال تا روي بالكن همراهي كرده بود. اكنون نزديك به سي سال از آن روزها كه تازه رژيم شاه سرنگون شده بود و بحث اساسي مطرح در جامعه كه از سوي نيروهاي سياسي پيشرو به آن دامن زده مي شد رفع نابرابري و استقرار آزادي و دموكراسي در كشور بود مي گذرد. در آن زمان گروههاي چپ، اقتصاد را« زيربنا»ي ساختار اجتماع و فرهنگ را «روبنا» مي دانستند كه از ساختار اقتصادي تاثير مي پذير . بحث بر سر مالكيت بود كه در اسلام مقدس بود و ارزش كار كه منبع اصلي توليد بود، توليدي كه آفرينده ثروت بود و بحث اين بود كه در حاليكه صاحبان اين منبع اصلي توليد ثروت - كارگران و كشاورزان- در سيستم سرمايه داراي غارت مي شدند، صاحبان سرمايه فربه ترمي شدند، بحث اين بود كه زمين بايد از آن كسي باشد كه روي آن كار مي كند. بحث اين بود كه بدون دگرگوني آن ساختار، دگرگوني واقعي در جهت رفع ستم طبقاتي و بهبود وضع« پابرهنه ها» و پيشرفت و رفاه مردم ممكن نيست. حضرت امام در جمع كساني كه به ديدارش برده مي شدند با فرمايشات داهيانه آناني را اقتصاد را مساله اصلي مي دانستند به ريشخند مي گرفت و« امت» را با فضل و كمالات خود مبهوت و مشعوف مي كرد و گاه آنان هرهر و كركر به «بلاهت» آن نيروهاي سياسي مي خنديد كه قادر به درك عظمت اسلام و قرآن نبودند و نمي فهميدند كه «مردم جوانهايشان را نداده اند كه كشور شان مثل سوييس بشود» ، يا «نان ارزان» گيرشان بيايد، آنها براي اسلام خون داده بودند. خميني يكبار كه به خاطر تجمع بزرگي كه براي سالگرد زاد روز دكتر مصدق برگزار شده بود، خيلي عصباني بود (چون در آن تجمع سخنرانيهايي در باره دموكراسي و نقش دكتر مصدق در دوره زمامداريش در اين زمينه و مساله ملي كردن نفت شده بود)، ضمن تاكيد چند باره بر اين كه مردم به خاطر اسلام خون داده اند و جوانهايشان را داده اند و ضمن توهين به دكتر مصدق كه تجمع بزرگداشت اورا «ميتينگ راه انداختن براي يك مشت استخوان» ناميد، بالاخره براي همه روشن كرد كه تجلي و تجسم اسلامي كه مردم براي آن خون داده اند چيست. او در آن سخنراني در سوم خرداد 58 كه از جمله در كيهان 5 خرداد درج شد تاكيد كرد كه «اسلام يعني آخوند روحانيين و اسلام در هم مدغمند». البته آن آخوند هم در بالاترين نقطه جز خودش كسي نبود. در همان زمانها- در آن نزديك به سي سال پيش- امام حامي مستضعفان و پابرهنه ها در يك سخنراني كه در اطلاعات 19 شهريور 58 درج شد، باز با تاكيد بر اين كه مردم براي اسلام خون داده اند گفت:«معقول نيست كه كسي جوانهايش را به كشتن بدهد كه نان ارزان گيرش بيايد، آن چه معقول است و عمل هم شد و همه ديديم و ديديد، اين است كه در صدر اسلام پيغمبر اسلام و اولياي اسلام همه چيزشان را فداي اسلام مي كردند براي اين كه آنها اين فداركاري را باخت نمي دانستند... آنها كه دم از اقتصاد مي زنند، نمي دانند انسان چيست. خيال مي كنند كه انسان هم يك حيواني است و كارش خورد و خوراك است، منتهي مثلا اين حيوان چلوكباب مي خورد آن حيوان كاه. بنابر اين كساني كه زيربناي همه چيز را اقتصاد مي دانند، انسان را حيوان مي دانند، چون حيوان است كه همه چيزش فداي اقتصاد مي شود و همه چيزش اقتصاد است. الاغ هم زيربناي همه چيزش اقتصاد است». در آن روزها- در آن حدود 30 سال پيش – حضرت امام، هم نظريه پردازان اقتصاد اسلامي داشت هم فيلسوفان توحيدي ضد ماركسيسم و هم «سخنور» براي ياري رساني به امام در آن جاهايي كه علم و فضل فقهي و حوزوي او در سربالايي مسائل روز و بحثهايي كه در جامعه مطرح بود نمي كشيد و مثل موردي ذكر شد جفنگ مي گفت. چون امام بسيار كم اطلاع از مسائل دنياي بيرون از حوزه و دنياي به لحاظ جغرافيايي دوتر از حوزه قم و نجف بود. آنها هم البته چيزي جز جفنگ نمي گفتند اما جفنگ به روز شده! يكي از آن سرشناسهاي آن روزها كه يكي از يابوهاي گاري ولايت فقيه بود و اخيرا مرد فخرالدين حجازي بود كه وقتي گروهي از همان توده هاي مسخ شده حزب اللهي و متشكل در انجمن اسلامي كيهان تحريريه را اشغال و مانع ادامه كار كاركنان مبارز و اعتصابي دوران انقلاب انقلاب شدند، در مطلبي تحت عنوان «ديكتاتوري پرولتاريا در كيهان»(6خرداد 58) ضمن ستايش از اين كار، مهملات بسيار عليه روشنفكران چپ و دوستدار طبقه كارگر و زحمتكش ايران، سرهم كرد و براي شاهد آوردن از عمق ايمان و گرايش مسلمانان به اسلام در كشوري با رژيم كمونيستي، با پررويي مدعي شد كه در آلباني (در آن هنگام انور خوجه قدرت را در دست داشت) با اين كه دولت مرم را مجبور كرده اسم بچه هايشان را تراكتور و كمباين و داس و چكش بگذارند ولي آنها اسم بچه هاي خودشان را فاطمه و محمد مي گذارند. حالا مي بينيم كه زحمتكشان و كارگران ايران در تظاهرات روز اول ماه مه فرياد مي زنند كه ما گرسنه ايم و در سفره كارگر چيزي اگر پيدا شود، نان خالي است و همين رژيم حامي مستضعفان و طرفدار پا برهنه ها، آنها را دستگير وبه زندان و شلاق محكوم مي كند و يا مثل منصور اسانلو كه در نزديكي خانه اش بار ديگر دستگير شد ، سربازان گمنام امام زمان اورا مورد ضرب و شتم شديد قرار مي دهند و خانه اش را هم در روز همبستگي جهاني براي آزادي او، نيروي پليس محاصره مي كنند تا كسي به ديدار و به ابراز همدلي و همبستگي با خانواده اش، در برابر اين بيداد نرود. چند تن از دوستان او را كه قصد ديدار خانواده دوست دربندشان داشتند دستگير مي كنند. ماموران امنيتي رژيم براي پوشاندن اقدام زبو نانه و ضد مردميشان، ابلهانه تلاش مي كنند كه در محل شايع كنند كه خانه يي را كه محاصره كرده اند به خاطر كلاهبرداري صاحب آن بوده است. در جاكارتا پايتخت اندونزي بزرگترين كشور داري جمعيت مسلمان آن گونه كه دبيركل فدراسيون بين المللي كارگران حمل و نقل گفته است وقتي نمايندگان اتحاديه كارگري آن كشور با دبير اول سفارت رژيم ديدار كرده اند(براي اعتراض به دستگيري اسانلو) «او به آنان گفته است که آقای اسانلو سياستمدار است، نه فعال سنديکايی و ۱۰۰ هزار دلار از آمريکا دريافت کرده است تا سياست های واشنگتن را در ايران اجرا کند.» اين همه دروغ و دنائت براي سركوب كردن گروهي كارگر كه گناهشان تشكيل سنديكاست براي اين كه در يك تشكل مستقل غير وابسته به دولت، در خواستهاي خود براي بهبود وضع دستمزد و شرايط كار به يطور مدون با مقامات مطرح كنند و اگر در خواستشان برآورده نشد دست به اعتصاب بزنند كاري‚ در همه كشورهايي كه در آن دموكراسي برقرار است حق به رسميت شناخته شده كارگران از سوي قدرت سياسي است. جاكشها! اين عنوان شعري بود كه خانم شاعري در خارج كشور، در تشريح عملكرد گردانندگان رژيم سروده بود و اين عنوان را براي آنان انتخاب كرده بود، اگر چه اين نشانه بيرون ريختن خشم است نسبت به اين جانيان ولي عنواني نيست كه توضيح دهنده رذالت و جنايت پيشگي و فرومايگي آنان باشد. حتي رژيم برآمده از كودتاي 28 مرداد كه بخش بزرگ نيروي آن كودتا را فاحشه ها و چاقوكشها و جاكشها تشكيل مي دادند، جناياتي را آخوندها و آيت الله و حزب الله و سربازان گمنام يا نامدارا امام زمان عليه مردم ايرن مرتكب شده اند و مي شوند، رژيم كودتا مرتكب نشد.
روز جهاني همبستگي اتحاديه هاي كارگري براي آزادي منصور اسانلو، طنين جهاني صداي تازيانه و شلاق رژيم آيت الله ها برپيكر زحمتكشان و كارگران ايران بود. اين بيدادي كه با تكيه بر احكام اسلام و قرآن به كارگران ايران و به مردم و نسل جوان ايران به در شكل هاي گونا گون روا مي شود، در رژيم شاهنشاهي به اين شدت و به اين گستردگي نبود.
كارگران زير خط فقر
كارگران شاغل و بخش وسيعي از حقوق بگيران دولتي و كارمندان شركتهاي خصوصي با بيش از ده يا بيست سال سابقه كار، در آمد ماهانه يي حدود 200 هزار تومان دارند و اين در حالي است در مورد تعيين خط فقر، ارزيابيها بين ارگانها و مراجع مختلف رژيم متفاوت است اما با در آمدي حدود دوبرابر رقم ياد شده در تهران زندگي زير خط فقر است. در ديماه سال گذشته رئيس كميسيون اقتصادي مجلس خط فقر را درآمد كمتر از 300 هزار تومان ذكر كرد، اما يك نماينده مجلس رژيم بنام احمد بزرگيان در همان وقت ياد آور شد كه خط فقر براي تهران در آمد 500 هزار تومان در ماه است. به تازگي روز 20 مرداد خبرگزاي ايسنا گفتگويي با يك عضو كميسيون اجتماعي مجلس آخوندي به نام موسي الرضا ثروتي را منتشر كرد كه وي با استناد به آمارهاي وزارت رفاه رژيم گفت كه در مجموع 9 ميليون و دويست هزار نفر زير خط شديد و مطلق هستند اما ياد آور شد كه با توجه به آمار جامعه شناسان حدود 12 ميليون نفر زير خط فقر شديد و مطلق هستند كه چرا كه آمارهاي ارائه شده (توسط وزارت رفاه ) مال سالها پيش هستند و آمار سال 86 هم هنوز استخراج نشده است. خط فقر شديد براي جمعيت شهري در آمد 65 هزار تومان در ماه براي خانواده 5 نفر و در مناطق روستايي 51 هزار و 400 تومان است كه معلوم است وقتي اجاره خانه و مصرف آب وبرق و هزينه آمد و شد را در نظر بگيريم و در نظر بگيريم كه گوشت قرمز به طور متوسط كيلويي 6 تا 7 هزار تومان است و حبوبات كيلويي بين سه هزار سيصد تا 5 هزار تومان است، تصور اين كه چگونه اين جمعيت زير فقر مي توانند خود را زنده نگهدارند دشوار است و تصور اين كه با آن حد اقل دستمزدي كه براي كارگران در سال 86 تعيين شده كه مبلغ 183 هزار تومان است چگونه مي توان يك خانواده 5 نفره را اداره كرد انسان را افسرده مي كند چرا كه تحمل چنين فشار اقتصادي سنگيني، يعني زندگي
در اضطراب دائم، زندگي در پريشاني و افسردگي دائم. چنين فشاري معلوم است كه انسانها را به لحاظ رواني بسيار آسيب پذير و عصبي مي كند و مي توان تصور كرد كه يك چنين فشار روحي دائمي چه اثر مخربي در روابط درون خانواده ها بين زن وشوهر، بين والدين و فرزندان‚ بين آدمها در كوچه و خيابان به جا بگذارد. حالا اين كه كارگران اخراج شده شركت واحد كه جرمشان عضويت در سنديكا و يا دفاع از حققوق همكاران خود كه زير بار فشار زندگي استخوانهايشان خرد مي شود بوده است، براي تامين هزينه زندگي، چه كار مي كنند و خود و خانواده شان در چه شرايطي بسر مي برند واقعا تصّورش قلب انسان را در هم مي فشرد.
روز 9 اوت 2007 همراه با نام منصور اسانلو به عنوان روز همبستگي جهاني جنبش كارگري با كارگران ايران در برابر بيدادگري رژيم روحانيت شيعه و روز طنين انداز شدن جهاني صداي تازيانه ستم رژيم آيت الله هاي مردم ستيز و درنده خود بر پيكر كارگران ايران، در جنبش كارگري و مبارزات كار گران ايران براي هميشه با خط برجسته اي ثبت شد.
*
http://www.itfglobal.org/solidarity/osanloo2.cfm
متن فارسي نامه مشترك دو كنفدراسيون به احمدي نژاد: -**
http://www.itfglobal.org/files/seealsodocs/PES/4662/ITUC%20and%20ITF%20letter%20to%20Iran%20president%20July%2011%202007%20Farsi.pdf
پ – 11 اوت 2007- 20 مرداد 2007