گزارشی از جلوگیری ماموران امنیتی رژیم از برگزاری مراسم بزرگداشت شاملو
از فیسبوک کانون نویسندگان ایران
***********************
نــظــــر بــر خــبــــر
--------------------------------------
دوم مرداد؛ شاملو در گورستان، شاملو در تلویزیون
روز چهارشنبه دوم مرداد ماموران امنیتی و انتظامی باز هم از گردهمایی اعضای کانون نویسندگان ایران و دوستداران احمد شاملو بر مزار او جلوگیری کردند. شب هنگام نیز شبکه سه صدا و سیما "مستندی" با نام قدیس پخش کرد سراپا دروغ و توهین به احمد شاملو.
نه برهم زدن مراسم بزرگداشت احمد شاملو اتفاق تازهای است و نه آلودن تصویر او در صدا و سیما و مجلات و روزنامههای حکومتی و شبه حکومتی. و نه حتی این رفتار مختص و موقوف به شاملوست. هر نویسنده و هنرمند مستقل بسته به درجه محبوبیت و اعتبارش نزد مردم موضوع این رفتار و برخورد دم و دستگاههای حاکمیت بوده است. چهل سال است که نویسندگان و هنرمندان از سوی دستگاههای ذیربط "نظارت" و "کنترل" میشوند؛ خودشان و آثارشان. از آنها که اهل متابعت و گردن گذاشتن نبودند و بر استقلال خویش پا سفت کردند برخی طاقت از دست دادند و باقیماندهی توش و توانشان را برداشتند و از دایرهی مصیبت بیرون زدند؛ شماری ناچار خانه را غربتنشین خود کردند؛ گروهی کار و کردشان را چنان سامان دادند که به دیده نیایند؛ کسانی اما حرمت خود و هنرشان را نگه داشتند و دندان بر جگر کار خود کردند بیکه در مقابل "نظارت"ها و "کنترل"ها سر فرو آورند. این کسان در چهل سالی که گذشت نه تنها سوژهی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی بودهاند که موضوع ستون فحاشی و تهمتزنی و لجنپراکنی روزنامههایی چون کیهان و آیتم "پرونده" سازی مجلات رانتگرد و "سند" "مستند"های صدا و سیما نیز. احمد شاملو از این گونه بوده است. شاعر، نویسنده، مترجم و پژوهشگری توانا که شهرت و محبوبیتش را از تسلط و تعهدی که به کارش داشت، و از مخالفتش با هرچه ضدانسانی بود، بهدست آورده است. صاحبان قدرت و دمودستگاههای "نظارت و کنترل" بسیار کوشیدند از او "آری" بگیرند و همواره "نه" نصیبشان شد. اینان با مرگ شاملو نفسی به راحتی کشیدند که: تمام شد! "مردهها بیخطرند" ؛ اما غافل بودند که هرچه و هرکه در مردم جاری شود تمام نمیشود. شاملو در میان نویسندگان مستقل و دوستداران ادبیات و مخالفان سانسور به یکی از چهرههای استوار جنبش آزادی بیان ، به نماد روشنفکر مستقل تبدیل شد و ماند. پس برای آنها که شاملو را دشمن میدانستند، خطر او همچنان باقی است. از نظر آنها شاملو و نه هیچ نویسنده و هنرمند مستقل و خوشنامی نباید نقطهی اتصال کسانی قرار گیرد، یا نماد "نه" به قدرت باشد. پس سربازهاشان را به صف کردند: سربازان گمنام، سربازان نشاندار مسلح و سربازان قلم بهدست و هنرمند. اینها در نقشها، لباسها و عرصههای گوناگون به شاملو در حیات و ممات تاختهاند .... تا هنوز.
عصر چهارشنبه دوم مرداد سربازان گمنام و سربازان نشاندار از برگزاری مراسم یادبود شاملو جلوگیری کردند و شبهنگام سربازان فرهنگی کوشیدند با نمایش دادن یک "مستند" اعتبار شاملو را سر ببرند. خندهداراند کسانی که دهها "قدیس" دارند اما دیگرانی را که قدیسی ندارند به داشتن قدیس متهم میکنند؛ مضحکاند کسانی که از متد فکری پیشرو غربی بیزارند اما با سوءاستفاده از آن دیگرانی را که قدیس لازم ندارند به قدیسپروری متهم میکنند. گرچه هدف از این "مستند"ها ابراز نظر و احساس نیست و صرفا جنبهی سرکوب دارد؛ اما این سربازان فرهنگی را از نقد و رد و حتی اعلام بیزاری نسبت به شاملو نباید منع کرد این حق هر کس است (حتی این سربازان) که بتواند آزادانه فکر و احساسش را به ویژه در بارهی شخصیتهای اجتماعی بیان کند این مشکل و محل اعتراض نیست، مشکل جایی است که آزادی بیان به حاکمیت و پیرامون و موافقانش منحصر باشد؛ وقتی است که دیگران حق حرف زدن ندارند. مخالفان شاملو هرچه میخواهند باید بتوانند بگویند اما موافقان او نیز باید چنین حقی داشته باشند. این ملاک آزادی بیان است.
سرکوب آزادی بیان ماموریت انواع "سربازان" است آنها از هم پشتیبانی و کارهای یکدیگر را تکمیل میکنند: گروهی از آنها عصر با انواع تجهیزات شماری نویسنده را از برگزاری مراسم یادبود احمد شاملو بازمیدارند و گروهی دیگر شب با استفاده از تلویزیون میکوشند اعتبار او را لکهدار کنند. اما شدت یافتن هجوم.به شاملو از چیست؟ شاملو که همان شاملوست پس چه چیز در این میان تغییر کرده است؟