زندان اگر چه سنگی...
*(پیشکش مبارزان زندانی میهن)
ویدا فرهودی
آید خبر از ایران، این باده نوش بادت
هر ماتمی که داری در دل، خموش بادت
بر بال بیقرارت رو تا خزرشتابان
خیزاب استوارش در گوشِ هوش بادت
بشنو صدای سرخی کز خاوران می آید
با آن تمام هستی، شور و خروش بادت
پر کن زنو پیاله از جام لاله زاران
جای عزای واعظ،،بانگ سروش بادت
مشنو طنین سرما چون می جَوَد زمان را
آزادی شکفتن شولای دوش بادت
بی پرده مثل نرگس چشم امید بگشا
زندان اگر چه سنگی، از گوش تا گوش بادت
ضحاک را رسیده دور ستم به پایان
آید بهار میهن، این مژده نوش بادت
ویدا فرهودی
شهریور ١٣٩٦
*در ردیف ها(به عمد)تصرفی کرده ام تا بهتر به گوش آیند
هر ماتمی که داری در دل، خموش بادت
بر بال بیقرارت رو تا خزرشتابان
خیزاب استوارش در گوشِ هوش بادت
بشنو صدای سرخی کز خاوران می آید
با آن تمام هستی، شور و خروش بادت
پر کن زنو پیاله از جام لاله زاران
جای عزای واعظ،،بانگ سروش بادت
مشنو طنین سرما چون می جَوَد زمان را
آزادی شکفتن شولای دوش بادت
بی پرده مثل نرگس چشم امید بگشا
زندان اگر چه سنگی، از گوش تا گوش بادت
ضحاک را رسیده دور ستم به پایان
آید بهار میهن، این مژده نوش بادت
ویدا فرهودی
شهریور ١٣٩٦
*در ردیف ها(به عمد)تصرفی کرده ام تا بهتر به گوش آیند
منبع: عصر نو