اضطرار احمد توکلی و قدرت اجتماعی اقشار ضد مقام رهبری
ایرج شکری
اخیر احمد توکلی نماینده مجلس اسلامی در سخنانی در جمع دانشجویان
دانشگاه ارومیه در مورد انتخابات گذشته ریاست جمهوری و رأی دادن به احمدی نژاد
توضیحاتی داده است که نکته با اهمیتی در آن است*. توکّلی
که در انتخابات 88 به احمدی نژاد رأی داده است، دلیل این انتخاب را از روی اضطرار
بودن آن ذکر کرده و در توضیح این مساله گفته است که :« طرفداران موسوی اقشاری از اجتماع هستند
که قدرت ایجاد تحرک را مقابل رهبری برای موسوی فراهم می کردند حتی اگر خودش نمی خواست.
اما طرفداران احمدی نژاد کسانی هستند که قدرت ایجاد قدرت اجتماعی در برابر رهبری را
ندارند ولو اینکه بخواهند».اعتراف بسیار مهم در حرفهای این چهره
پرسابقه و فعال اصولگرا، در همین جاست. یعنی در آنچه که مربوط است به« اقشار»ی که
حامی موسوی هستند(در انتخابات بودند). به گفته توکلی که به نظر من برداشت و
ارزیابی واقعگریانه ای در آن است، این اقشار «قدرت ایجاد تحرک در برابر رهبری را
برای موسوی فراهم می کردند(در انتخابات کردند). یعنی اقشاری که «خواست ها»ی آنان در
تقابل با اراده «رهبری» است و در عین حال، آن اندازه بلحاظ بزرگی جمعیت و نقش و
نیروی اجتماعی گسترده هستند که موسوی برای همراه داشتن حمایت آنان، به ناچار، و
حتی «اگر خودش نمی خواست» برخلاف خواست خودش، باید «دست به تحرک در برابر رهبری»
می زد» اتفاقی که در جریان انتخابات و بعد از اعلام نتیجه آن خرداد 88 افتاد و
موسوی برخلاف تایید و پذیرش نتیجه اعلام شده توسط شورای نگهبان از سوی رهبر، از
پذیرفتن آن سرباز زد و مردم را به ادامه اعتراضات تشویق کرد و آن اعتراضات پیامد
هایی داشت و شعارهایی در تظاهرات به کار گرفته شد که مهر باطل به ادعاهای
«ولایتمدار» بودن و گوش به فرمان رهبر بودن مردم، زد و در همان حال موسوی هم نشان
داد که فرمایشات رهبر، به ویژه مواضعی که هبر در سخنان 29 خرداد علیه ادامه
تظاهرات گرفته بود، برای او بی اهمیت است و « فصل الخطاب» نیست. در ادامه اعتراضات و تظاهرات مردم شعارهای
مرگ بر استبداد و مرگ بر اصل ولایت فقیه و شعا«جمهوری ایرانی» شنیده شد که همه به
وضوح حرکاتی بود علیه «مقام معظم رهبری». خواستهای آن «اقشار» مورد اشاره توکلی -
که به طور کلی آنها را طبقه متوسط شهری می شود نامید-، فراتر از چارچوب هایی است
که نظام ولایت فقیه تعیین می کند. آنها از این که یکی بالای سرشان به عنوان ولی
فقیه قرار گرفته است که هرجا که به آزادی ها و حقوق مردم مربوط است، سرکوبگر است
اما در آنجا که باید در برابر غارت و فساد اظهار وجودی بکند بی تفاوت و بی تحرک
است خشمگین اند و از سیاست خارجی و اهدافی که رهبری پیش گرفته است که گسترش نفوذ
رژیم در کشورهای منطقه و کشورهای اسلامی و (حتی در چند سال گذشته تلاش برای گسترش
نفوذ خود در امریکای لاتین را هم تشدید کرده و یک شبکه تلویزیونی 24 ساعته
اسپانیایی زبان هم چندی پیش راه انداخت) و رجزخوانی در برابر آمریکا و اسرائیل
اروپا است، سیاستهای پرهزینه یی که پیامدهای منفی بسیار برای مردم ایران دارد و آن
را دور از منافع ملی می بینند، ناراضی اند و با آن مخالفند. «اضطرار»ی که سبب رأی
دادن توکّلی به احمدی نژاد بوده است، نشان دهنده پتانسیل و قدرت اجتماعی ضد رهبر و
ضد ولایت فقیه موجود در جامعه از یک سو و از سوی دیگر نشان دهنده پوچی اتهامات مبنی
بر طرح خارجیها و طراحان «انقلاب مخملی» بودن اعتراضات سال88- که گروههای «اصولگرای»
مرید و مقلد رهبر با توپخانه سنگین تبلیغاتی خود سعی کردند چنین رنگی به آن بزنند و
تصاویری هم که میرحسین موسوی را عامل آمریکا و اسرائیل نشان می داد تهیه کردند-، است.
حالا بماند که مسخرگی آنچه سگ قلاده طلای دربار خلافت خامنه ای، کارگردان و
سناریست فیلم«قلادهای طلا» می خواست در آن فیلم نشان بدهد، چنان بود که به ضد خودش
تبدیل شد، بدون نیاز به بحثی در مورد مزخرف بودن فیلم. فیلمی که با صحنه های مسخره
یی با الهام از فیلمهای جمیزباندی دهه 60 قرن گذشته، شروع می شود، فیلمی که
جیمزباندش از وزارت اطلاعاتی هاست، و در ضمن در این سناریو مسخره سلطنت طلبها و مجاهدین
از ماموران در صحنه در رویداد تظاهرات بعد از انتخابات هستند و همجنس گرایانی که در
محاوره و برای مسخره کردن به آنها «اِوا خواهر» می گویند هم از حامیان و شرکت کنندگان
در آن تظاهرات. دریدگی و مزخرف گویی در این فیلم چنان بود که انزجار گسترده ای در
بین سینماگران مردم دوست برانگیخت، چنان که بازیگر نقش اول فیلم امین حیایی مدتی
بعد از نمایش فیلم در مصاحبه ای گفت که از وقتی که در آن فیلم بازی کرده است، دیگر
پیشنهاد کار، به او داده نمی شود **. سگ قلاده طلای ولی فقیه که میلیادر تومان کمک وزارت
ارشاد اسلامی هم برای ساختن فیلمش امداد رسان بود، فیلمش را تقدیم به «فاطمه زهرا»
کرده است. همان فاطمه زهرایی که اوباش لباس شخصی در ماجرای یورش به کوی دانشگاه در
18 تیر78 موقع پرت کردن دانشجویان از پنجره طبقات خوابگاه به بیرون، صدایش می زند.
این که بخش بزرگی از همان«اقشار» که «جنبش» سبز را آفریدند، هنوز هم
ممکن است، استفاده از صندوق رآی برای حمایت از کاندیدایی که احتمال بدهند در برابر
جناح ولی فقیه اندکی استقلال عمل برای خود داشته باشد و از این طریق فضایی برای
نفس تازه کردن آنها باز کند را، به تحریم آن و سوت کور کردن انتخابات ترجیح بدهند،
نه نافی آن قدرت و تحرک ضد ولایت فقیه بودن آنهاست و نه نشانه پایان مبارزات آنها
برای دستیابی به اهدافی است که مردم ایران از زمان انقلاب مشروطه به دنبال تحقق آن
بوده اند. خواستهایی که با هر شکستی در تحقق آنها، با خواستهای رادیکال تر همراه شده است: از انقلاب ضد
استبدادی و مشروطه، به انقلاب ضد سلطنتی و برای جمهوری و آزادی و قطع وابستگی
رسیدند و آزادی و برابری را در نظام جمهوری خواستار شده اند. انقلاب 57 ملاخور شد و سیاه
ترین و خونین ترین دوره تاریخ قرن بیستم ایران را جنایات آخوندها و «اسلامی» ها
رقم زد. اما به وضوح می بینم که کشتار و ددمنشی آخوندها و جلادان و مزدوارنشان،
نتوانسته است شعله مبارزه را دل مردم خاموش کند و این دوران تاریک به سیاهی عمامه
خمینی نتوانسته است نیروی شکفتن را، از جامعه ایران بگیرد. این بار خواستها و
مبارزات مردم به وضوح برای از سر راه برداشتن آن صخره و سنگی جهت گرفته که همیشه
از موانع بزرگ پیشرفت آنها بوده است روحانیت و بساط آخوندی. این مانع با خمینی
پلید نقش ویرانگر و فاجعه باری آفرید که مثل ریزش کوه بر سرآنان بود. روحانیت با
امامت خمینی، قرن بیستم را برای آنان تبدل به شرایط عهد بوق در «حجاز» و تدوین
لایحه قصاص و از حدقه درآوردن چشم و سنگسار کرد. این بار مبارزات مردم با ویران
کردن برج و باروی روحانیت شیعه- این «دراکولای» خون آشام که از قربانیان خود هم
سالها همنوع خودش در لباس پاسدار و بسیجی
و نوحه خوان تولید کرده است-، به اهداف خود دست خواهد یافت. نگرانی اسلامی ها از
دین گریزی جوانان و سبب شرمندگی بودن نماز خوان بودن - که برغم این که «ازگهواره
تا گور» سیستم گسترده تبلیغاتی و مسابقه نماز و حفظ قرآن و جایزه و سفرهای زیارتی
برای «قالب گرفتن» رفتار مردم، برنامه ریزی کرده و پولهای کلان برای آن خرج کرده
اند- و حالا تلاش می کنند با سینما و فیلم ساختن بلکه درمانی برای آن پیدا کنند،
نشانه طلوع خورشید درخشان دوران شکوهمند آگاهی و ویرانی قصر «دراکولای» خونخوار شب
پرست است. رژیم آخوندی از ایران برچیده خواهد شد، در این تردید نباید کرد. دیر و
زدو دارد، اما سوخت و سوز ندارد.
منابع:
۱۵ اسفند ۱۳۹۱ - ۵ مارس ۲۰۱۳